Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بهرهکشی نظامی از کودکان
علی طایفی
در طی جنگ خانمان برانداز هشت ساله با عراق که از سوی حکومت اسلامی به مردم تحمیل شد، حداقل ۳۶ هزار کودک زیر ۱۸ سال کشته شدند. بخشی از این کودکان قربانی کسانی بودند که بنام دین، ایدیولوژی خدا، تحمیق و فریب عمومی راهی جبهههای جنگ شدند. در این میان خانوادهها نیز همکاری مستقیم و ضمنی کردند و سرانجام آن کشتار عمومی کودکان بود. هنوز هم در جنگهای نیابتی کودکان افغانستانی با وعدههای نه آخرت بلکه وعدههای زمینی و اینجهانی عازم جنگ در سوریه و لبنان میشوند و همچنان ماشین جنگی از کودکان قربانی میگیرد.
بسیج دانشآموزی، سواستفاده نظامی از کودکان در نزاعهای سیاسی و ایدیولوژیک و سرکوب جنبشهای اجتماعی از دیگر عرصههای نقض حقوق کودک بشمار میرود. هرگونه بهرهکشی نظامی از کودکان براساس معاهده جهانی حقوق کودک ممنوع است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1
علی طایفی
در طی جنگ خانمان برانداز هشت ساله با عراق که از سوی حکومت اسلامی به مردم تحمیل شد، حداقل ۳۶ هزار کودک زیر ۱۸ سال کشته شدند. بخشی از این کودکان قربانی کسانی بودند که بنام دین، ایدیولوژی خدا، تحمیق و فریب عمومی راهی جبهههای جنگ شدند. در این میان خانوادهها نیز همکاری مستقیم و ضمنی کردند و سرانجام آن کشتار عمومی کودکان بود. هنوز هم در جنگهای نیابتی کودکان افغانستانی با وعدههای نه آخرت بلکه وعدههای زمینی و اینجهانی عازم جنگ در سوریه و لبنان میشوند و همچنان ماشین جنگی از کودکان قربانی میگیرد.
بسیج دانشآموزی، سواستفاده نظامی از کودکان در نزاعهای سیاسی و ایدیولوژیک و سرکوب جنبشهای اجتماعی از دیگر عرصههای نقض حقوق کودک بشمار میرود. هرگونه بهرهکشی نظامی از کودکان براساس معاهده جهانی حقوق کودک ممنوع است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1
پارادایم شهادت: قدسیزدایی از شهادت ۱
علی طایفی
همواره پارادایم شهید مترادف با کسی است که قربانی وضعیت بحرانی نظیر جنگ، نزاعهای قومی و ملی، ستیزههای سیاسی و ایدیولوژیک میگردد. بیتردید بسیاری از کسانی که شهید راه آرمانهای انسانی میشوند از این عبارت قدسی و ارزشمند برای احراز احترام و تقدیر از جانفشانی آنان برخوردار میگردند. در اینجا قصد دارم قدری به نقد مفهوم شهادت و نقد تاریخی و متدولوژیک تبیین آن بپردازم. بیتردید مفهوم شهادت نیز مانند هر واژه و عبارتی دارای ابعاد معناشناختی خاص خود است که در طول زمان دستخوش تغییر و نیازمند بازتعریف است.
از این منظر شهیدی که در راه میهن یا دین یا باورداشت دیگری در مصاف و جنگ با گروه متعلق به دین، ملت، باور و ایدیولوژی دیگر کشته میشود لزوما فرد مقدس و بیگناهی نیست. این گزاره مبتنی بر این مفروض است که شهید در جنگ پیشفرض و پیشگفته در اینجا شامل کسی است که در پروسه جنگ با انسانهای متعلق به دیگری، به کشتن انسان دیگرباش پرداخته است. بدین معنا کمتر کسی است که از سوی مردم یا ملتی و یا هواداران باوری بنام شهید تعریف گردد ولی از طرف مردم یا گروههای دیگر متعارض نه شهید بلکه منفور و قاتل محسوب نشود.
از نظر تیوریک، دو نوع شهادت وجود دارد:
یک. شهادت غیرفعال زمانی اتفاق می افتد که افراد به دلیل فشارهای بیرونی یا آزار و اذیت بر اعتقادات خود مجبور به فدا کردن جان خود شوند.
دو. شهادت فعال شامل افرادی میشود که عمداً دست به اعمال خود تخریبی میزنند که هدف آن آسیب رساندن به دشمنان است. این شکل از شهادت، از طریق حملات انتحاری و اقدامات ستیزه جویانهای که با اعتقادات ایدئولوژیک توجیه می شود، شهرت یافته است. شهادت در جنگ و نزاعهای سیاسی نیز از همین دسته است.
برخی معتقدند که شهادت دارای کارکردهای اجتماعی متعددی است که بخشی از آنها عبارتند از:
۱. انسجام و هویتیابی یا هویت بخشی بین اعضای یک گروه، دین، ملت، قومیت یا هر سازمان، سکت یا فرقه خاص؛
۲. ایجاد بسیج و شورآفرینی بین باورمندان و همکیشان؛
۳. ایجاد چارچوب اخلاقی و ارزشی برای فدایی شدن و مبارزات چریکی در میدان مبارزات سیاسی و دینی یا تعللات تعصبانه مشابه؛
۴. الزامات سیاسی برای پیشبرد آرمانهای سیاسی حزب یا سازمان سیاسی.
در نظریه کارکردجویانه خودکشی دورکیم او میان خودکشی خودخواهانه و شهادت فرق میگذارد. دورکیم خودکشیها را بر اساس یکپارچگی اجتماعی به چهار گونهبندی تقسیم کرد: خودخواهانه (فاقد پیوندهای اجتماعی)، دیگرخواهانه (ادغام بیش از حد)، آنومیک (اختلال در هنجارهای اجتماعی) و سرنوشتگرا (نظم بیش از حد). از این منظر میتوان شهادت را به عنوان خودکشی نوع دیگرخواهانه تلقی کرد زیرا شامل فدا کردن جان فرد به نفع دیگران است.
رویکرد مبتنی بر کنش متقابل نمادین بر این نکته تأکید می کند که چگونه افراد بر اساس تعاملات اجتماعی از اعمال خود معنا میگیرند. شهدا از طریق فداکاری خود با همسو شدن با ارزش های جمعی معنا می آفرینند، ولی کسانی که دست به خودکشی می زنند برای یافتن معنای زندگی دست و پنجه نرم میکنند.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1
علی طایفی
همواره پارادایم شهید مترادف با کسی است که قربانی وضعیت بحرانی نظیر جنگ، نزاعهای قومی و ملی، ستیزههای سیاسی و ایدیولوژیک میگردد. بیتردید بسیاری از کسانی که شهید راه آرمانهای انسانی میشوند از این عبارت قدسی و ارزشمند برای احراز احترام و تقدیر از جانفشانی آنان برخوردار میگردند. در اینجا قصد دارم قدری به نقد مفهوم شهادت و نقد تاریخی و متدولوژیک تبیین آن بپردازم. بیتردید مفهوم شهادت نیز مانند هر واژه و عبارتی دارای ابعاد معناشناختی خاص خود است که در طول زمان دستخوش تغییر و نیازمند بازتعریف است.
از این منظر شهیدی که در راه میهن یا دین یا باورداشت دیگری در مصاف و جنگ با گروه متعلق به دین، ملت، باور و ایدیولوژی دیگر کشته میشود لزوما فرد مقدس و بیگناهی نیست. این گزاره مبتنی بر این مفروض است که شهید در جنگ پیشفرض و پیشگفته در اینجا شامل کسی است که در پروسه جنگ با انسانهای متعلق به دیگری، به کشتن انسان دیگرباش پرداخته است. بدین معنا کمتر کسی است که از سوی مردم یا ملتی و یا هواداران باوری بنام شهید تعریف گردد ولی از طرف مردم یا گروههای دیگر متعارض نه شهید بلکه منفور و قاتل محسوب نشود.
از نظر تیوریک، دو نوع شهادت وجود دارد:
یک. شهادت غیرفعال زمانی اتفاق می افتد که افراد به دلیل فشارهای بیرونی یا آزار و اذیت بر اعتقادات خود مجبور به فدا کردن جان خود شوند.
دو. شهادت فعال شامل افرادی میشود که عمداً دست به اعمال خود تخریبی میزنند که هدف آن آسیب رساندن به دشمنان است. این شکل از شهادت، از طریق حملات انتحاری و اقدامات ستیزه جویانهای که با اعتقادات ایدئولوژیک توجیه می شود، شهرت یافته است. شهادت در جنگ و نزاعهای سیاسی نیز از همین دسته است.
برخی معتقدند که شهادت دارای کارکردهای اجتماعی متعددی است که بخشی از آنها عبارتند از:
۱. انسجام و هویتیابی یا هویت بخشی بین اعضای یک گروه، دین، ملت، قومیت یا هر سازمان، سکت یا فرقه خاص؛
۲. ایجاد بسیج و شورآفرینی بین باورمندان و همکیشان؛
۳. ایجاد چارچوب اخلاقی و ارزشی برای فدایی شدن و مبارزات چریکی در میدان مبارزات سیاسی و دینی یا تعللات تعصبانه مشابه؛
۴. الزامات سیاسی برای پیشبرد آرمانهای سیاسی حزب یا سازمان سیاسی.
در نظریه کارکردجویانه خودکشی دورکیم او میان خودکشی خودخواهانه و شهادت فرق میگذارد. دورکیم خودکشیها را بر اساس یکپارچگی اجتماعی به چهار گونهبندی تقسیم کرد: خودخواهانه (فاقد پیوندهای اجتماعی)، دیگرخواهانه (ادغام بیش از حد)، آنومیک (اختلال در هنجارهای اجتماعی) و سرنوشتگرا (نظم بیش از حد). از این منظر میتوان شهادت را به عنوان خودکشی نوع دیگرخواهانه تلقی کرد زیرا شامل فدا کردن جان فرد به نفع دیگران است.
رویکرد مبتنی بر کنش متقابل نمادین بر این نکته تأکید می کند که چگونه افراد بر اساس تعاملات اجتماعی از اعمال خود معنا میگیرند. شهدا از طریق فداکاری خود با همسو شدن با ارزش های جمعی معنا می آفرینند، ولی کسانی که دست به خودکشی می زنند برای یافتن معنای زندگی دست و پنجه نرم میکنند.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://t.me/alitayefy
https://t.me/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://t.me/alitayefy
https://t.me/Musikdelangiz
Forwarded from موسیقی، خردِجان؛ شعر، جانِخرد! (Ali Tayefi)
حاجیه خانوم و تومور دین!
علی طایفی
حاجیه خانوم خیلی زود از دنیا رفت! هنوز شصت سال را پر نکرده بود که دکترها جوابش کردند. اعضای بزرگتر خانواده تصمیم گرفتند که دیگر او را به درمانهای بی نتیجه نسپارند. همه فهمیده بودند که این بار درد او کاملا بی درمان است!
بیش از شش ماه بر تخت افتاد! لاغر بود و هر روز تکیدهتر میشد تا جاییکه لبخندها و صدایش نیز خاموش شد. درنهایت آینه جلوی دهانش دیگر بخار نکرد، آینه زنگار گرفتهای که در سال های حیاتش نیز بسختی میتوانست خود را در آن بییند!
حاجیه خانوم سال های متمادی بیمار بود. بیماری او به ظاهر فیزیکی بود اما در واقع قبل از جسم او، روانش پیشاپیش جان باخته بود.
مانند روبوتهای بیجان روزانه در فعالیت و انجام کارهای روزمره از شست وشو تا پخت و پز بود. مهمان داریهای پی در پی برای پذیرایی از فرزندان متعدد و همسران و نوه های آنان، روزهای او را بدون طلوع آفتاب زندگی، به شب میرساند و این تکرار مکرر، گردونه بسته ای بود که از کودکی در آن افتاده و غوطهور بود.
حاجیه خانوم فقط خدایی را میشناخت که او را خلق کرده بود و سپس در دامان زندگی با مرد مومنی انداخته بود که باید تا اخر عمر برایش چاکری کند. او اگرچه خداشناس بود ولی حتی خدایش را نمیشناخت.
نه فرصت دانشاندوزی یافته بود نه فرصت تامل و نقد. چرخه سخت روزگار با زایمان های مکرر و ناخواسته رمق او را از هر تقلایی برای تغییر کاسته بود.
دینخویی و باورهای متعصب بی پایه به دین و رهبران دینی آن چنان در او نهاد امن و پوشالی ساخته بود که سراسر زندگی او را مسموم کرده بود. او حتی از حاجی هم مذهبی تر بود! مناسک دینی را انجام میداد و نمازهای قضایش را با التماس میسپرد به شوهرش تا برایش اجابت کند!
حاجیه خانوم در خانه حرمت داشت ولی باورهای خرافی او هویت او را نشانه گرفته بود. او دیگر نمی دانست کیست و چه میکند! چرا آمده و به کجا می رود! او چنان در طعمه فریبکاران دین و کاسبان مذهب درافتاده بود که راه نجاتش، فقط مرگ بود.
چنین نیز شد. استبداد دین در اندیشه مومن سرانجام پس از سال ها شکنجه و حبس ابد او در زنجیر خرافات و بلاهت، نخست روانش را تیرباران کرد و سپس نوبت جسم بی جان او رسید.
تومور مغزی قاتل او نبود. او در راه باور به دین و دینخویی جان باخت. تومور او هم در واقع مغزی نبود، تومور او افکار مذهبی بود که چندپای اختاپوس شرورش همه وجودش را اشغال کرده بود!
موسیقی، خرد جان؛ شعر، جانِ خِرَد
https://t.me/Musikdelangiz
علی طایفی
حاجیه خانوم خیلی زود از دنیا رفت! هنوز شصت سال را پر نکرده بود که دکترها جوابش کردند. اعضای بزرگتر خانواده تصمیم گرفتند که دیگر او را به درمانهای بی نتیجه نسپارند. همه فهمیده بودند که این بار درد او کاملا بی درمان است!
بیش از شش ماه بر تخت افتاد! لاغر بود و هر روز تکیدهتر میشد تا جاییکه لبخندها و صدایش نیز خاموش شد. درنهایت آینه جلوی دهانش دیگر بخار نکرد، آینه زنگار گرفتهای که در سال های حیاتش نیز بسختی میتوانست خود را در آن بییند!
حاجیه خانوم سال های متمادی بیمار بود. بیماری او به ظاهر فیزیکی بود اما در واقع قبل از جسم او، روانش پیشاپیش جان باخته بود.
مانند روبوتهای بیجان روزانه در فعالیت و انجام کارهای روزمره از شست وشو تا پخت و پز بود. مهمان داریهای پی در پی برای پذیرایی از فرزندان متعدد و همسران و نوه های آنان، روزهای او را بدون طلوع آفتاب زندگی، به شب میرساند و این تکرار مکرر، گردونه بسته ای بود که از کودکی در آن افتاده و غوطهور بود.
حاجیه خانوم فقط خدایی را میشناخت که او را خلق کرده بود و سپس در دامان زندگی با مرد مومنی انداخته بود که باید تا اخر عمر برایش چاکری کند. او اگرچه خداشناس بود ولی حتی خدایش را نمیشناخت.
نه فرصت دانشاندوزی یافته بود نه فرصت تامل و نقد. چرخه سخت روزگار با زایمان های مکرر و ناخواسته رمق او را از هر تقلایی برای تغییر کاسته بود.
دینخویی و باورهای متعصب بی پایه به دین و رهبران دینی آن چنان در او نهاد امن و پوشالی ساخته بود که سراسر زندگی او را مسموم کرده بود. او حتی از حاجی هم مذهبی تر بود! مناسک دینی را انجام میداد و نمازهای قضایش را با التماس میسپرد به شوهرش تا برایش اجابت کند!
حاجیه خانوم در خانه حرمت داشت ولی باورهای خرافی او هویت او را نشانه گرفته بود. او دیگر نمی دانست کیست و چه میکند! چرا آمده و به کجا می رود! او چنان در طعمه فریبکاران دین و کاسبان مذهب درافتاده بود که راه نجاتش، فقط مرگ بود.
چنین نیز شد. استبداد دین در اندیشه مومن سرانجام پس از سال ها شکنجه و حبس ابد او در زنجیر خرافات و بلاهت، نخست روانش را تیرباران کرد و سپس نوبت جسم بی جان او رسید.
تومور مغزی قاتل او نبود. او در راه باور به دین و دینخویی جان باخت. تومور او هم در واقع مغزی نبود، تومور او افکار مذهبی بود که چندپای اختاپوس شرورش همه وجودش را اشغال کرده بود!
موسیقی، خرد جان؛ شعر، جانِ خِرَد
https://t.me/Musikdelangiz
Telegram
موسیقی، خردِجان؛ شعر، جانِخرد!
تماس با من
https://t.me/alitayefy
مجموعه اشعار و داستان های کوتاه علی طایفی را در اینجا بخوانید.
بدون عشق می توان موسیقی نواخت اما بدون موسیقی نمی توان عاشق شد!
https://t.me/alitayefy
مجموعه اشعار و داستان های کوتاه علی طایفی را در اینجا بخوانید.
بدون عشق می توان موسیقی نواخت اما بدون موسیقی نمی توان عاشق شد!
پارادایم شهادت: قدسیزدایی از شهادت ۲
علی طایفی
دوسوگرایی در شهادت از نظر کارل اشمیت گویای یک بلاتکلیفی یا امبیولنسی است که دوگانهگرایی ذاتی شهادت را تایید میکند. در حالی که شهدا ممکن است به عنوان شخصیت های نجیبی در نظر گرفته شوند که در برابر ظلم می ایستند، اما زمانی که مرگ آنها منجر به درگیری بیشتر یا توجیه اقدامات تهاجمی توسط جوامع آنها شود، می توانند به عنوان ابزار خشونت نیز تلقی شوند.
این دوگانگی چگونگی درک ما از شهادت را در زمینههای سیاسی پیچیده می کند؛ جایی که میتواند همزمان نشان دهنده مقاومت و همزمان تجاوز باشد.
در این معنا انتساب شهید به یک فرد بشدت نسبی و بسته به گروه همسود و همسویی است که فرد در این رابطه و تعلقات گروهی یا ملی و قومی کشته و شهید تلقی میشود. بعنوان مثال شهدای ایران در جنگ هشت ساله ایران و عراق دقیقا همان تقدسی را دارند که شهدای عراقی در جنگ با لشگر ایرانی داشتند و از طرف نظام سیاسی و ارزشی در جامعه عراق شهید تلقی شده و میشوند. همین روایت در مورد باورمندان سیاسی و ایدیولوژیک صادق است.
بعنوان مثال آیتاللهی که توسط ترور سیاسی کشته و شهید معرفی میشود از سوی مبارزانی که او را کشتهاند منفور و ملعون شناخته میشود. این مثالها فقط حکایت از این دارد که مفهوم شهادت بشدت نسبی، آسیب پذیر، مکان/زمانپذیر و متغیر است.
کسی که امروز شهید است ممکن است فردا یک فرد منفور معرفی شود؛ کسی که در نظام سیاسی حاکم در ایران شهید است (مثلا سلیمانی) فرد منفوری و جنایتکاری است که از سوی باور سیاسی دیگر، ملعون معرفی میشود، کسی که چریک سیاسی است و در مسیر کشتن کسی کشته میشود و لقب شهید میگیرد از سوی گروه و باورمندان دیگر یک تروریست محسوب میشود، و کسی که محکوم به مرگ و اعدام شده یا در هواپیمای اوکراین و جنبشهای خیابانی کشته میشود از سوی مردم در بیرون از ساختار قدرت سیاسی، شهید معرف میشود.
دومین چالش در مفهوم شهید این است که همه شهدا افراد پاک، صدیق، بیگناه و قربانی یا مقتول نبودهاند بلکه فرد شهید در جای خود میتواند یک قاتل و جنایتکار محسوب گردد. فردی مانند لاجوردی که روزگاری رییس زندان اوین بود اگرچه شهید از نظر نظام سیاسی است ولی او یک جانی و جنایتکاری است که عملکرد او هیچ نشانهای از قداست بر آن باقی نمیگذارد.
یا در آخرین نمونه رییسی بعنوان رییس جمهور، شهید معرفی میشود در عین حالیکه او توسط مردم چهره جلادی از خود باقی گذارده است که کشتار سال ۶۷ را رقم زد. به تعبیر دیگر شهادت در این معنا باید قدسیزدایی شده و با معیار جرمشناختن قتل انسان، باید از مرگ فرد شهیدزدایی شود.
در این پارادایم هیچ عاملی نمیتواند دلیل موجهی برای کشتن انسان باشد چه در فضای جنگ بین ملل، چه جنگ بین اقوام، چه جنگ میان گروههای سیاسی و ایدیولوژیک و چه در قالب ترورهای دینی و قتلهای سازمانیافته نظیر اعدام. از این منظر میتوان چنین گزاره و مفروضی را صادر کرد که همه شهدای جنگی آدمکش هستند مگر عکس آن ثابت باشد.
از فواید و کارکردهای این قداست زدایی همین است که افراد منسوب به شهید نیز باید در شرایط خاص محاکمه شوند. همه آدمکش ها محاکمه و محکوم به مجازات سنگین و حبس میشوند ولی شهدایی که مرتکب قتل و جنایت و آدمکشی شدهاند همچنان مورد تقدیر و تمجید قرار میگیرند و حتی نسلهای بازمانده از آنان از این رانت ارزشی بهرهمند میشوند.
از این منظر میتوان به ناسازه دوگانه اخلاقی در سازمان و ارزشهای شهادتپردازی اشاره کرد که چگونه اخلاق در چاله تناقض در میافتد. یعنی یک جنایتکار و آدمکش مدال اخلاقی میگیرد!
بنظر من تغییر پارادایم اخلاق انسانی بجای اخلاق دینی ملی و خاک پرستانه و ایدیولوژیک یک ضرورت ناگریز و ناگزیر است. از همین منظر میتوان با شهادتزدایی از ارزشهای اجتماعی در جامعه، به قداستزدایی از پدیده شهادت و شهدا نیز پرداخت.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1
برخی منابع:
https://sethabrutyn.com/wp-content/uploads/2023/07/image.png
https://sethabrutyn.com/2023/07/13/sociology-science-suicide-and-durkheim-part-2/
https://www.jstor.org/stable/26564672
https://navideshahed.com/en/news/116944/explaining-sociological-culture-of-the-martyrdom
علی طایفی
دوسوگرایی در شهادت از نظر کارل اشمیت گویای یک بلاتکلیفی یا امبیولنسی است که دوگانهگرایی ذاتی شهادت را تایید میکند. در حالی که شهدا ممکن است به عنوان شخصیت های نجیبی در نظر گرفته شوند که در برابر ظلم می ایستند، اما زمانی که مرگ آنها منجر به درگیری بیشتر یا توجیه اقدامات تهاجمی توسط جوامع آنها شود، می توانند به عنوان ابزار خشونت نیز تلقی شوند.
این دوگانگی چگونگی درک ما از شهادت را در زمینههای سیاسی پیچیده می کند؛ جایی که میتواند همزمان نشان دهنده مقاومت و همزمان تجاوز باشد.
در این معنا انتساب شهید به یک فرد بشدت نسبی و بسته به گروه همسود و همسویی است که فرد در این رابطه و تعلقات گروهی یا ملی و قومی کشته و شهید تلقی میشود. بعنوان مثال شهدای ایران در جنگ هشت ساله ایران و عراق دقیقا همان تقدسی را دارند که شهدای عراقی در جنگ با لشگر ایرانی داشتند و از طرف نظام سیاسی و ارزشی در جامعه عراق شهید تلقی شده و میشوند. همین روایت در مورد باورمندان سیاسی و ایدیولوژیک صادق است.
بعنوان مثال آیتاللهی که توسط ترور سیاسی کشته و شهید معرفی میشود از سوی مبارزانی که او را کشتهاند منفور و ملعون شناخته میشود. این مثالها فقط حکایت از این دارد که مفهوم شهادت بشدت نسبی، آسیب پذیر، مکان/زمانپذیر و متغیر است.
کسی که امروز شهید است ممکن است فردا یک فرد منفور معرفی شود؛ کسی که در نظام سیاسی حاکم در ایران شهید است (مثلا سلیمانی) فرد منفوری و جنایتکاری است که از سوی باور سیاسی دیگر، ملعون معرفی میشود، کسی که چریک سیاسی است و در مسیر کشتن کسی کشته میشود و لقب شهید میگیرد از سوی گروه و باورمندان دیگر یک تروریست محسوب میشود، و کسی که محکوم به مرگ و اعدام شده یا در هواپیمای اوکراین و جنبشهای خیابانی کشته میشود از سوی مردم در بیرون از ساختار قدرت سیاسی، شهید معرف میشود.
دومین چالش در مفهوم شهید این است که همه شهدا افراد پاک، صدیق، بیگناه و قربانی یا مقتول نبودهاند بلکه فرد شهید در جای خود میتواند یک قاتل و جنایتکار محسوب گردد. فردی مانند لاجوردی که روزگاری رییس زندان اوین بود اگرچه شهید از نظر نظام سیاسی است ولی او یک جانی و جنایتکاری است که عملکرد او هیچ نشانهای از قداست بر آن باقی نمیگذارد.
یا در آخرین نمونه رییسی بعنوان رییس جمهور، شهید معرفی میشود در عین حالیکه او توسط مردم چهره جلادی از خود باقی گذارده است که کشتار سال ۶۷ را رقم زد. به تعبیر دیگر شهادت در این معنا باید قدسیزدایی شده و با معیار جرمشناختن قتل انسان، باید از مرگ فرد شهیدزدایی شود.
در این پارادایم هیچ عاملی نمیتواند دلیل موجهی برای کشتن انسان باشد چه در فضای جنگ بین ملل، چه جنگ بین اقوام، چه جنگ میان گروههای سیاسی و ایدیولوژیک و چه در قالب ترورهای دینی و قتلهای سازمانیافته نظیر اعدام. از این منظر میتوان چنین گزاره و مفروضی را صادر کرد که همه شهدای جنگی آدمکش هستند مگر عکس آن ثابت باشد.
از فواید و کارکردهای این قداست زدایی همین است که افراد منسوب به شهید نیز باید در شرایط خاص محاکمه شوند. همه آدمکش ها محاکمه و محکوم به مجازات سنگین و حبس میشوند ولی شهدایی که مرتکب قتل و جنایت و آدمکشی شدهاند همچنان مورد تقدیر و تمجید قرار میگیرند و حتی نسلهای بازمانده از آنان از این رانت ارزشی بهرهمند میشوند.
از این منظر میتوان به ناسازه دوگانه اخلاقی در سازمان و ارزشهای شهادتپردازی اشاره کرد که چگونه اخلاق در چاله تناقض در میافتد. یعنی یک جنایتکار و آدمکش مدال اخلاقی میگیرد!
بنظر من تغییر پارادایم اخلاق انسانی بجای اخلاق دینی ملی و خاک پرستانه و ایدیولوژیک یک ضرورت ناگریز و ناگزیر است. از همین منظر میتوان با شهادتزدایی از ارزشهای اجتماعی در جامعه، به قداستزدایی از پدیده شهادت و شهدا نیز پرداخت.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1
برخی منابع:
https://sethabrutyn.com/wp-content/uploads/2023/07/image.png
https://sethabrutyn.com/2023/07/13/sociology-science-suicide-and-durkheim-part-2/
https://www.jstor.org/stable/26564672
https://navideshahed.com/en/news/116944/explaining-sociological-culture-of-the-martyrdom
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://t.me/alitayefy
https://t.me/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://t.me/alitayefy
https://t.me/Musikdelangiz
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali T)
منتشر شد:
جامعهشناسی؛ یک راهنمای گرافیکی
جانناگل و پیرو/ ترجمه علی طایفی
این کتاب در پی ارایه یک مجموعه از راهنما یا دستورعملهایی نیست که خواننده را به وسایلی برای دگرگونی جامعه مجهز نماید. برعکس باطرح متفکران کلیدی جامعه شناسی، مفاهیم و آرای بنیادین آن، هدف عینی کتاب عبارت از آشنا کردن خواننده با میراث فرهنگی ثروتمند این رشته است. اگرچه چنانکه بوردیو طرح میکند، اشتغال به جامعهشناسی شبیه یادگیری یک ورزش رزمی است، مطالعه اینکتاب میتواند شما را با قدری تمرین، به ساختن یک جامعه سالم و برابر مجهز کند. به تعبیر زیگموند باومن: رسالت جامعه شناسی یاری رساندن به فرد است. ما باید در خدمت آزادی باشیم.
ترجمه این کتاب محصول تلاش برای معرفی این رشته برای علاقمندان و عموم کسانی است که دغدغه مسایل اجتماعی در سر دارند. کتاب را میتوانید از نتشارات جامعهشناسان و سایر کتابفروشیهای شهر خود تهیه کنید .
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1
جامعهشناسی؛ یک راهنمای گرافیکی
جانناگل و پیرو/ ترجمه علی طایفی
این کتاب در پی ارایه یک مجموعه از راهنما یا دستورعملهایی نیست که خواننده را به وسایلی برای دگرگونی جامعه مجهز نماید. برعکس باطرح متفکران کلیدی جامعه شناسی، مفاهیم و آرای بنیادین آن، هدف عینی کتاب عبارت از آشنا کردن خواننده با میراث فرهنگی ثروتمند این رشته است. اگرچه چنانکه بوردیو طرح میکند، اشتغال به جامعهشناسی شبیه یادگیری یک ورزش رزمی است، مطالعه اینکتاب میتواند شما را با قدری تمرین، به ساختن یک جامعه سالم و برابر مجهز کند. به تعبیر زیگموند باومن: رسالت جامعه شناسی یاری رساندن به فرد است. ما باید در خدمت آزادی باشیم.
ترجمه این کتاب محصول تلاش برای معرفی این رشته برای علاقمندان و عموم کسانی است که دغدغه مسایل اجتماعی در سر دارند. کتاب را میتوانید از نتشارات جامعهشناسان و سایر کتابفروشیهای شهر خود تهیه کنید .
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali T)
کوتهنوشتها:
استبداد درون
علی طایفی
ماندگاری سرسخت استبداد شاهی در ایران طی سدههای طولانی و پیامد آن به استبداد شیوخ دینی در دهههای اخیر سبب ساز ساختاریابی فرهنگ استبداد در بین مردم و درونیشدن این خصلت در میان ملت استبدادزده شده است. باور مردم به سنسالاری، ریش و گیسسفیدسروری، فرهنگ اطاعت، فرماندهی و فرمانبرداری، سکوت و خفقان، تقیه و پنهانکاری، سرکوب مطالبات، نقدناپذیری، شکنجه و خشونت مردم بر مردم در سلسله مراتب سنی، جنسی/جنسیتی و.. از نمودهای این استبداد درون ما و زمینه ساز بازتولید استبداد سیاسی در کشور است.
برای سرنگونی استبداد باید بطور موازی با جزییات این فرهنگ در رفتار روزمره خود نیز مبارزه کنیم.
سنجشگریمسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1
استبداد درون
علی طایفی
ماندگاری سرسخت استبداد شاهی در ایران طی سدههای طولانی و پیامد آن به استبداد شیوخ دینی در دهههای اخیر سبب ساز ساختاریابی فرهنگ استبداد در بین مردم و درونیشدن این خصلت در میان ملت استبدادزده شده است. باور مردم به سنسالاری، ریش و گیسسفیدسروری، فرهنگ اطاعت، فرماندهی و فرمانبرداری، سکوت و خفقان، تقیه و پنهانکاری، سرکوب مطالبات، نقدناپذیری، شکنجه و خشونت مردم بر مردم در سلسله مراتب سنی، جنسی/جنسیتی و.. از نمودهای این استبداد درون ما و زمینه ساز بازتولید استبداد سیاسی در کشور است.
برای سرنگونی استبداد باید بطور موازی با جزییات این فرهنگ در رفتار روزمره خود نیز مبارزه کنیم.
سنجشگریمسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1
Forwarded from موسیقی، خردِجان؛ شعر، جانِخرد! (Ali Tayefi)
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
📜فهرست برخي از فعاليت ها و نوشتههای من:
جامعه شناسان بدون مرز-ايران
http://iranssf.blogspot.se/?m=1
بلاگ "اجتماع بيش از دو نَفَر ممنوع":
http://atayefi.blogspot.se/?m=1
بلاگ مستقل جامعهشناسی در میهنبلاگ
https://shorturl.at/ivBHL
نشريه مستقل "جامعه شناسي ايران":
https://shorturl.at/hKPTV
کانال "سنجشگري مسايل اجتماعي ايران":
https://telegram.me/alitayefi1
کانال موسیقی، جان خرد، شعر، خردجان
https://t.me/Musikdelangiz
کتاب هایم:
جامعه شناسی مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1/2465
جامعه شناسی فرار مغزها
https://t.me/alitayefi1/1552
موانع فرهنگی تحقیق در ایران
https://t.me/alitayefi1/4770
سنجشگری مسایل اجتماعی ۱
https://t.me/alitayefi1/1240
سنجشگری مسایل اجتماعی ۲
https://t.me/alitayefi1/2185
سنجشگری مسایل اجتماعی ۳
https://t.me/alitayefi1/2950
سنجشگری مسایل اجتماعی ۴
https://t.me/alitayefi1/3563
سنجشگری مسایل اجتماعی ۵
https://t.me/alitayefi1/3692
سنجشگری مسایل اجتماعی ۶
https://t.me/alitayefi1/4339
سنجشگری مسایل اجتماعی ۷
https://t.me/alitayefi1/4848
ترجمه عصر مهاجرت
https://t.me/alitayefi1/1273
ترجمه مقدمه گرافیکی بر جامعهشناسی
https://t.me/alitayefi1/3456
کودکی گمشده؛
درآمدی بر جامعهشناسی کودکی
https://t.me/alitayefi1/4474
من عشق میورزم، پس هستم
جامعهشناسی عشق
https://t.me/alitayefi1/4622
اشعار اجتماعی جلد یک
https://t.me/alitayefi1/1350
اشعار عاشقانه جلد دوم
https://t.me/alitayefi1/1629
اشعار و زمزمههای درون جلد سوم
https://t.me/Musikdelangiz/27594
کتاب قصههای من و تو
https://t.me/alitayefi1/4875
كارنامه شخصي ام:
https://t.me/alitayefi1/2184
دسترسی به کتابها در فضای مجازی
https://www.scribd.com/alitayefi
جایزه آلوین گولدنر
https://www.iran-emrooz.net/index.php?/news2/12176
تماس
@alitayefy
جامعه شناسان بدون مرز-ايران
http://iranssf.blogspot.se/?m=1
بلاگ "اجتماع بيش از دو نَفَر ممنوع":
http://atayefi.blogspot.se/?m=1
بلاگ مستقل جامعهشناسی در میهنبلاگ
https://shorturl.at/ivBHL
نشريه مستقل "جامعه شناسي ايران":
https://shorturl.at/hKPTV
کانال "سنجشگري مسايل اجتماعي ايران":
https://telegram.me/alitayefi1
کانال موسیقی، جان خرد، شعر، خردجان
https://t.me/Musikdelangiz
کتاب هایم:
جامعه شناسی مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1/2465
جامعه شناسی فرار مغزها
https://t.me/alitayefi1/1552
موانع فرهنگی تحقیق در ایران
https://t.me/alitayefi1/4770
سنجشگری مسایل اجتماعی ۱
https://t.me/alitayefi1/1240
سنجشگری مسایل اجتماعی ۲
https://t.me/alitayefi1/2185
سنجشگری مسایل اجتماعی ۳
https://t.me/alitayefi1/2950
سنجشگری مسایل اجتماعی ۴
https://t.me/alitayefi1/3563
سنجشگری مسایل اجتماعی ۵
https://t.me/alitayefi1/3692
سنجشگری مسایل اجتماعی ۶
https://t.me/alitayefi1/4339
سنجشگری مسایل اجتماعی ۷
https://t.me/alitayefi1/4848
ترجمه عصر مهاجرت
https://t.me/alitayefi1/1273
ترجمه مقدمه گرافیکی بر جامعهشناسی
https://t.me/alitayefi1/3456
کودکی گمشده؛
درآمدی بر جامعهشناسی کودکی
https://t.me/alitayefi1/4474
من عشق میورزم، پس هستم
جامعهشناسی عشق
https://t.me/alitayefi1/4622
اشعار اجتماعی جلد یک
https://t.me/alitayefi1/1350
اشعار عاشقانه جلد دوم
https://t.me/alitayefi1/1629
اشعار و زمزمههای درون جلد سوم
https://t.me/Musikdelangiz/27594
کتاب قصههای من و تو
https://t.me/alitayefi1/4875
كارنامه شخصي ام:
https://t.me/alitayefi1/2184
دسترسی به کتابها در فضای مجازی
https://www.scribd.com/alitayefi
جایزه آلوین گولدنر
https://www.iran-emrooz.net/index.php?/news2/12176
تماس
@alitayefy
Blogspot
اجتماع بیش از دونفر ممنوع
دستنوشته هایی جامعه شناختی از علی طایفی
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محرومیت و طبقه دزدان
علی طایفی
در انقلابی که بنام کوخ نشینان صورت گرفت، طبقات حاشیه نشین شهری و روستاییان مهاجر بر متن شوریدند بیآنکه بدانند فریب یک دماگوج یا فریبکار و پروپاگاندا یا تبلیغاتدروغین آنان را خوردند. اینک پس از ۴۳ سال از پیروزی انقلاب، محرومین کشور روزبروز بیشتر میشوند. بسیاری از شهرها و روستاها حتی استانها هنوز در توسعه ملی ادغام نشده اند اگرچه توسعه ملی در ساختار استبداد یعنی توسعه طبقه دزدان و لمپنهای توجیه کننده نظام استبداد دینی.
فساد در نظام استبداد شاهی باشد یا شیوخ، بنام میهن یا بنام خدا، بر این اصل استوار است که طبقه دزدانی بر قدرت حاکمند که دزدان افکار، ثروت ملی، فرهنگ و هویت، تاریخ و مدنیت، اقتصاد ومعیشت، امنیت و حقوق فردی شهرونداناند. در چنین ساختاری، طبقه دزدان فاسد نظام پلیسی راه اندازی میکنند تا بنام جلوگیری از مفاسد و جرایم، فساد و جرم طبقه دزدان را تضمین کند.
فقرای حاشیه نشین این بار نیز به خیابان خواهند آمد و طبقه دزدان فروخواهد پاشید اما در فضای توسعهنیافته خطر بازتولید طبقهدزدان جدید باقیست.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
@alitayefi1
علی طایفی
در انقلابی که بنام کوخ نشینان صورت گرفت، طبقات حاشیه نشین شهری و روستاییان مهاجر بر متن شوریدند بیآنکه بدانند فریب یک دماگوج یا فریبکار و پروپاگاندا یا تبلیغاتدروغین آنان را خوردند. اینک پس از ۴۳ سال از پیروزی انقلاب، محرومین کشور روزبروز بیشتر میشوند. بسیاری از شهرها و روستاها حتی استانها هنوز در توسعه ملی ادغام نشده اند اگرچه توسعه ملی در ساختار استبداد یعنی توسعه طبقه دزدان و لمپنهای توجیه کننده نظام استبداد دینی.
فساد در نظام استبداد شاهی باشد یا شیوخ، بنام میهن یا بنام خدا، بر این اصل استوار است که طبقه دزدانی بر قدرت حاکمند که دزدان افکار، ثروت ملی، فرهنگ و هویت، تاریخ و مدنیت، اقتصاد ومعیشت، امنیت و حقوق فردی شهرونداناند. در چنین ساختاری، طبقه دزدان فاسد نظام پلیسی راه اندازی میکنند تا بنام جلوگیری از مفاسد و جرایم، فساد و جرم طبقه دزدان را تضمین کند.
فقرای حاشیه نشین این بار نیز به خیابان خواهند آمد و طبقه دزدان فروخواهد پاشید اما در فضای توسعهنیافته خطر بازتولید طبقهدزدان جدید باقیست.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
@alitayefi1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1
https://t.me/alitayefi1
اعتراض عقلانی با بدن: از ابژه تا سوژه
علی طایفی
حاکمیت استبداد دینی سالهاست از بدن انسان بویژه زن بعنوان ابژهای برای اعمال قدرت، حدود شرعی، تجاوز زیر نام ازدواج، سرکوب، شکنجه، زندان و قتل حکومتی بنام اعدام استفاده میکند. اینک در جامعه تحولخواه بویژه از سوی زنان، جنبش و انقلاب دیگری رو به رشد است. این بار زنان علیه رویکرد حکومتی به بدن، از بدن خود بعنوان سوژه اعتراض بهره میگیرند.
انتخاب پوشش آزاد، آزادی رابطه جنسی فراتر از هنجارهای بکارت، پیشگیری از زایمان و بارداری، رهایی از قید ازدواج و نمایانسازی مفهوم و عنصر عشق در مقابل تابوی عشقورزی زنان و دهها روش دیگر از روشهای ناگزیر، منطقی، روشنفکرانه، مسالمتجویانه، هشیارانه و برابرخواهانهای است که در طی دو دهه اخیر بیش ار پیش شاهد آن هستیم.
دختر علوم تحقیقات، دختری است از نسل جنبش زن، زندگی، آزادی که علیه هرگونه ستم از جمله جنسیتی و جنسی مبارزه میکند. او نخستین و آخرین معترض و آگاه فرایند تحول اجتماعی نیست و این جنبش تازه به راه افتاده است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1
علی طایفی
حاکمیت استبداد دینی سالهاست از بدن انسان بویژه زن بعنوان ابژهای برای اعمال قدرت، حدود شرعی، تجاوز زیر نام ازدواج، سرکوب، شکنجه، زندان و قتل حکومتی بنام اعدام استفاده میکند. اینک در جامعه تحولخواه بویژه از سوی زنان، جنبش و انقلاب دیگری رو به رشد است. این بار زنان علیه رویکرد حکومتی به بدن، از بدن خود بعنوان سوژه اعتراض بهره میگیرند.
انتخاب پوشش آزاد، آزادی رابطه جنسی فراتر از هنجارهای بکارت، پیشگیری از زایمان و بارداری، رهایی از قید ازدواج و نمایانسازی مفهوم و عنصر عشق در مقابل تابوی عشقورزی زنان و دهها روش دیگر از روشهای ناگزیر، منطقی، روشنفکرانه، مسالمتجویانه، هشیارانه و برابرخواهانهای است که در طی دو دهه اخیر بیش ار پیش شاهد آن هستیم.
دختر علوم تحقیقات، دختری است از نسل جنبش زن، زندگی، آزادی که علیه هرگونه ستم از جمله جنسیتی و جنسی مبارزه میکند. او نخستین و آخرین معترض و آگاه فرایند تحول اجتماعی نیست و این جنبش تازه به راه افتاده است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
کودکی_گمشده_درآمدی_بر_جامعه_شناسی_کودکی.pdf
913.8 KB
منتشر شد
کودکی گمشده:
درآمدی بر جامعهشناسی کودکی در ایران
علی طایفی
در این مجموعه به مهمترین فرازهای تعریف کودکی و تعیین دامنه مفهومی و آماری این پدیده در ایران میپردازم. بیتردید یکی از مهمترین موانع جامعهشناختی توسعه انسانی و اجتماعی مایران بازشناسی پدیده کودکی در بین ما ایرانیان است. این پدیده در ساختاری که کودک و کودکی قربانی آمال و ایدیولوژی بزرگسالی است دستخوش آسیبهای روانی و اجتماعی جدی است. ترومای حاصل از کودکی آسیبدیده در ایران، نمایشگر مصایبی است که جامعه بزرگسال امروز با آن مواجه است.
به بیان دیگر پیامدهای اجتماعی کودکی آسیبدیده نه تنها در ساختار سیاسی، بلکه در ساختارهای اجتماعی، آموزشی، فرهنگی و اجتماعی رخ نموده و روانشناسی اجتماعی یک ایرانی را در نقشهای مختلف اجتماعی صدمه میزند. تضادهای نسلی و تقابل بین کودکی و بزرگسالی، و قیمومیت سنسالاری همچنان یکی از مسایل عمده جامعه ایران بشمار میرود. از اینرو مطالعه کودکی در فرارراه توسعه کشور دارای اهمیت فراوانی است.
درصورت علاقمندی، بازنشردهید.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://telegram.me/alitayefi1
کودکی گمشده:
درآمدی بر جامعهشناسی کودکی در ایران
علی طایفی
در این مجموعه به مهمترین فرازهای تعریف کودکی و تعیین دامنه مفهومی و آماری این پدیده در ایران میپردازم. بیتردید یکی از مهمترین موانع جامعهشناختی توسعه انسانی و اجتماعی مایران بازشناسی پدیده کودکی در بین ما ایرانیان است. این پدیده در ساختاری که کودک و کودکی قربانی آمال و ایدیولوژی بزرگسالی است دستخوش آسیبهای روانی و اجتماعی جدی است. ترومای حاصل از کودکی آسیبدیده در ایران، نمایشگر مصایبی است که جامعه بزرگسال امروز با آن مواجه است.
به بیان دیگر پیامدهای اجتماعی کودکی آسیبدیده نه تنها در ساختار سیاسی، بلکه در ساختارهای اجتماعی، آموزشی، فرهنگی و اجتماعی رخ نموده و روانشناسی اجتماعی یک ایرانی را در نقشهای مختلف اجتماعی صدمه میزند. تضادهای نسلی و تقابل بین کودکی و بزرگسالی، و قیمومیت سنسالاری همچنان یکی از مسایل عمده جامعه ایران بشمار میرود. از اینرو مطالعه کودکی در فرارراه توسعه کشور دارای اهمیت فراوانی است.
درصورت علاقمندی، بازنشردهید.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://telegram.me/alitayefi1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
باكونين: " آزادي بدون سوسياليزم، برتري جويانه و ناعادلانه است. سوسياليزم بدون آزادي نيز برده دارانه و مجرمانه است".
در مردمسالاري ديني، آزادي و برابري وجود ندارد.
علي طايفي
@alitayefi1
در مردمسالاري ديني، آزادي و برابري وجود ندارد.
علي طايفي
@alitayefi1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
من عشق می ورزم پس هستم.pdf
440.2 KB
من عشق میورزم، پس هستم
علی طایفی
روزگاری دکارت مدعی بود «من فکر میکنم پس هستم». سدههای بعد دکارت نیز آنرا تکرار کرد. در عصر پساروشنگری البرت کامو روایت دیگری توصیف کرد که «من اعتراض میکنم پس هستم». البته بسیاری از صاحبان اندیشه با خصیصهای عصری به توصیفِ بودن و هویتیابی انسان وقت پرداختند. یکی با خشونتطلبی هابسی دیگری با مهرجویی و مهرورزی روسویی. یکی با ناسیونالیزم خاص خود چون فردوسی، دیگری با خدایی در خودآیی و عرفان مولوی. شاید اما کمتر کسی به عنصر گمشده انسان دیروز و امروز اشاره کرده است که ما براستی کجاییم و ملامتگر هشیار کجاست!؟
مجموعه جامعهشناسی عشق با چنین دغدغهای به برخی از زوایای پنهان عشق از منظر اجتماعی میپردازد تا بتواند روشنگر مفهوم عشق از هرآنچیز دیگری بپردازد که بنام عشق جعل شده است.
این مجموعه را بخوانید و آنرا بازنشردهید.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1
علی طایفی
روزگاری دکارت مدعی بود «من فکر میکنم پس هستم». سدههای بعد دکارت نیز آنرا تکرار کرد. در عصر پساروشنگری البرت کامو روایت دیگری توصیف کرد که «من اعتراض میکنم پس هستم». البته بسیاری از صاحبان اندیشه با خصیصهای عصری به توصیفِ بودن و هویتیابی انسان وقت پرداختند. یکی با خشونتطلبی هابسی دیگری با مهرجویی و مهرورزی روسویی. یکی با ناسیونالیزم خاص خود چون فردوسی، دیگری با خدایی در خودآیی و عرفان مولوی. شاید اما کمتر کسی به عنصر گمشده انسان دیروز و امروز اشاره کرده است که ما براستی کجاییم و ملامتگر هشیار کجاست!؟
مجموعه جامعهشناسی عشق با چنین دغدغهای به برخی از زوایای پنهان عشق از منظر اجتماعی میپردازد تا بتواند روشنگر مفهوم عشق از هرآنچیز دیگری بپردازد که بنام عشق جعل شده است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
👱 دونالديزه كردن سياست: رويكرد احمق سازي
علي طايفي
در عصر مدرن حماقت و سياست بشدت در هم آميخته و علاوه بر تحميق، انتخاب احمق ها و احمقسازي سياست نيز شكل جديدي بخود گرفته است. نامزدي و انتخاب دونالد ترامپ آخرين نمونه اين روند احمق سازي است كه میتوانم از آن به دونالديزه كردن سياست نام ببرم. اين عبارت تجانس خاصي با عبارت جرج ريتزر جامعه شناس امريكايي بنام مكدوناليزه كردن دارد كه روند استثمار نظام سرمايه داري صنعتي را درصنعتغذایی بنمايش مي گذارد. از نظر من دونالديزه كردن سياست داراي مختصات ويژه زير است:
يك. دماگوجيزم يا عوامفريبي كه در آن فريب افكار عمومي با شعارهاي پوپوليستي مهمترين هدف و روش مديريت افكار سياسي عامه مردم است.
دو. حامي گرايي يا كلاينتاليزم كه در آن تربيت و كادرسازي لايههايي از اقشار كم دانش و به حاشيه رانده شده براي ترويج و ايجاد شور عمومي در يك كنش سياسي، مد نظر است.
سه. خارجي ستيزي يكي ديگر از روشها و ايدههاي احمقسازي است كه مصايب و كاستي هاي اقتصادي و اجتماعي ساختاري نظام سرمايه داري مدرن را بر گردن مهاجراني مي اندازد كه اين فرصت ها را از افراد بومي ربوده اند.
چهار. نژاد پرستي و تبعيض اجتماعي زير عنوان نژاد از ديگر مختصات عمومي دونالديزه كردن سياست است كه در پس آن شور و بسيج افكار عمومي مردم بيكار و به حاشيه رانده شده هدف قرار میگیرد.
پنجم. آنتيفمينيسم و ضديت با برابري حقوق زنان با مردان نيز در اين مشی سياسي نوين خاستگاه جدي داشته و بشدت مورد حمايت ساختارهاي سنتي و عقب افتاده جامعه مردسالار قرار ميگيرد.
ششم. سكسيزم و تحقير، تهديد و تعرض جنسي-كلامی و حتي جنسي-فيزيكي عليه زنان، همجنسگرايان و ال جي بي تي از اركان كسب مقبوليت اجتماعي بين حاميان اين مشي سياسي است.
هفتم. يهودي ستيزي و ضديت و غير خودي كردن دگرانديشان ديني نيز از ديگر ويژگيهايي است كه دونالديزه كردن سياست بطور آشكار و پنهان پي ميگيرد.
هشتم. نئوليراليزه كردن اقتصاد، سياست، جامعه، فرهنگ، آموزش و بهداشت و درمان از مهمترين جهتگيريهاي اين رويكرد سياسي است كه در پس آن منافع قشر اندكي، حقوق بخش بزرگي از جامعه را ناديده مي گيرد.
دونالديزه كردن سياست از اين رويكرد در قرن بيست و يكم در ايتاليا برلسوكوني، فرانسه ساروكوزي، روسيه پوتين، تركيه اردوغان و حتي ايران با پزشکیان و .. نيز قابل رديابي است. اين رويكرد و مشي سياسي بزودي در اروپا و حتي در سويد گسترش يافته و با جهاني شدن سرمايه داري در اشكال نوين آن، رخسارهاي جديدي از خود بجاي خواهد گذارد.
اين روند و رويكرد سبب ساز دوقطبي شدن بيشتر جامعه انساني در مرزهاي ملي و منطقهاي شده و زمينه قوام و توانبخشي جنبش هاي چپ نوين و عدالت جويانه حتي چپ افراطي را فراهم خواهد ساخت.
سنجشگري مسايل اجتماعي ايران
https://telegram.me/alitayefi1
علي طايفي
در عصر مدرن حماقت و سياست بشدت در هم آميخته و علاوه بر تحميق، انتخاب احمق ها و احمقسازي سياست نيز شكل جديدي بخود گرفته است. نامزدي و انتخاب دونالد ترامپ آخرين نمونه اين روند احمق سازي است كه میتوانم از آن به دونالديزه كردن سياست نام ببرم. اين عبارت تجانس خاصي با عبارت جرج ريتزر جامعه شناس امريكايي بنام مكدوناليزه كردن دارد كه روند استثمار نظام سرمايه داري صنعتي را درصنعتغذایی بنمايش مي گذارد. از نظر من دونالديزه كردن سياست داراي مختصات ويژه زير است:
يك. دماگوجيزم يا عوامفريبي كه در آن فريب افكار عمومي با شعارهاي پوپوليستي مهمترين هدف و روش مديريت افكار سياسي عامه مردم است.
دو. حامي گرايي يا كلاينتاليزم كه در آن تربيت و كادرسازي لايههايي از اقشار كم دانش و به حاشيه رانده شده براي ترويج و ايجاد شور عمومي در يك كنش سياسي، مد نظر است.
سه. خارجي ستيزي يكي ديگر از روشها و ايدههاي احمقسازي است كه مصايب و كاستي هاي اقتصادي و اجتماعي ساختاري نظام سرمايه داري مدرن را بر گردن مهاجراني مي اندازد كه اين فرصت ها را از افراد بومي ربوده اند.
چهار. نژاد پرستي و تبعيض اجتماعي زير عنوان نژاد از ديگر مختصات عمومي دونالديزه كردن سياست است كه در پس آن شور و بسيج افكار عمومي مردم بيكار و به حاشيه رانده شده هدف قرار میگیرد.
پنجم. آنتيفمينيسم و ضديت با برابري حقوق زنان با مردان نيز در اين مشی سياسي نوين خاستگاه جدي داشته و بشدت مورد حمايت ساختارهاي سنتي و عقب افتاده جامعه مردسالار قرار ميگيرد.
ششم. سكسيزم و تحقير، تهديد و تعرض جنسي-كلامی و حتي جنسي-فيزيكي عليه زنان، همجنسگرايان و ال جي بي تي از اركان كسب مقبوليت اجتماعي بين حاميان اين مشي سياسي است.
هفتم. يهودي ستيزي و ضديت و غير خودي كردن دگرانديشان ديني نيز از ديگر ويژگيهايي است كه دونالديزه كردن سياست بطور آشكار و پنهان پي ميگيرد.
هشتم. نئوليراليزه كردن اقتصاد، سياست، جامعه، فرهنگ، آموزش و بهداشت و درمان از مهمترين جهتگيريهاي اين رويكرد سياسي است كه در پس آن منافع قشر اندكي، حقوق بخش بزرگي از جامعه را ناديده مي گيرد.
دونالديزه كردن سياست از اين رويكرد در قرن بيست و يكم در ايتاليا برلسوكوني، فرانسه ساروكوزي، روسيه پوتين، تركيه اردوغان و حتي ايران با پزشکیان و .. نيز قابل رديابي است. اين رويكرد و مشي سياسي بزودي در اروپا و حتي در سويد گسترش يافته و با جهاني شدن سرمايه داري در اشكال نوين آن، رخسارهاي جديدي از خود بجاي خواهد گذارد.
اين روند و رويكرد سبب ساز دوقطبي شدن بيشتر جامعه انساني در مرزهاي ملي و منطقهاي شده و زمينه قوام و توانبخشي جنبش هاي چپ نوين و عدالت جويانه حتي چپ افراطي را فراهم خواهد ساخت.
سنجشگري مسايل اجتماعي ايران
https://telegram.me/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://t.me/alitayefy
https://t.me/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://t.me/alitayefy
https://t.me/Musikdelangiz