#تولد97
پست اتحاد سال ۹۷...
چطوریا بوده🤨؟
پ.ن: اینطرفیه اسکرین شات بچه ها ازون سال که پست آقای ظلی پور افتاد وسط پستای اتحاد😐😂و حرص درار بود("خیلی
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
پست اتحاد سال ۹۷...
چطوریا بوده🤨؟
پ.ن: اینطرفیه اسکرین شات بچه ها ازون سال که پست آقای ظلی پور افتاد وسط پستای اتحاد😐😂و حرص درار بود("خیلی
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
#تولد97
و دیگر کامنت های آن سال"❤️🙏"
😂😌
پ.ن: خیلی شیک ندونستن تاریخ تولدوتوجیح کرد ولی خوشم اومد😂
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
و دیگر کامنت های آن سال"❤️🙏"
😂😌
پ.ن: خیلی شیک ندونستن تاریخ تولدوتوجیح کرد ولی خوشم اومد😂
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
#تولد97
پست تولدش:) که من خیلی به شخصه دوستش دارم 🙂♥️🥲
کپشن:
برام دعا كنيد فقط تا روزی زندگی کنم كه بتونم موثر باشم 🙏🙏🙏❤️
من، امیدم به خداییه که برای آدمها میلیاردها گره کور رو باز کرده و بهشون لبخند زده. من خوشبینم به بازشدن گرههای زندگی خودم و شما. میدونم گرههای ما، تعدادشون خیلی کمه. من امیدوارم به روزای خیلی خوب
🔻ابتدای کپشن توی پست بعدی چنل👀جا نمیشد
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
پست تولدش:) که من خیلی به شخصه دوستش دارم 🙂♥️🥲
کپشن:
برام دعا كنيد فقط تا روزی زندگی کنم كه بتونم موثر باشم 🙏🙏🙏❤️
من، امیدم به خداییه که برای آدمها میلیاردها گره کور رو باز کرده و بهشون لبخند زده. من خوشبینم به بازشدن گرههای زندگی خودم و شما. میدونم گرههای ما، تعدادشون خیلی کمه. من امیدوارم به روزای خیلی خوب
🔻ابتدای کپشن توی پست بعدی چنل👀جا نمیشد
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
#تولد97
کپشن:
* اولين كادوی تولد: من دهه شصتیام؛ از نسلی كه نُطفَهشَم وسط موشك و بمبارون شكل گرفت تا ترس و اضطراب بشه اولين كادوی تولدش. * اولين ترسم: روزی كه کوچه و خیابون پُر بود از صدای آژير. مادرم دستمو محكم گرفته بود و فقط دويديم تا شنيدن يه صدای وحشتناك و بلافاصله افتادیم توو جوی آب. همون جا پناه گرفتيم و وقتی رسيديم خونه ديديم تمام شيشههای خونه، شكسته. * اولين آرزو: خونهمون پنجرهای كه بشه ازش به آسمون نگاه كرد، نداشت. يه پنجره توو راهرو بود كه دو تا ميله عمودی بزرگ داشت تا كسی ازش بيرون نيفته. ازش میشد به زور آسمونو ديد، اونجا پاتوقِ من بود برای آرزوكردن، مخصوصاً شبهايی كه رعد و برق میزد، میرفتم شروع میكردم التماس به خدا که لااقل صداشو كم كن! من قول میدم بچه بهتری باشم و گندكاری نكنم! نمیدونم توو مدرسه از كی شنيده بودم "اومدن رعد و برق، يعنی داره عذاب مياد". * اولين دوستام: مگه میشه "پايينشهری" باشی اما "رفيقباز" نشی؟ ديوونه گل كوچيك نباشی؟ سیبیلاتو که زدی از دست رفقات، قايم نشی؟ عاشق دختر همسايه نشی؟ مُحَرم كه شد هياتی نشیچهارشنبهسوری قهرمان نشی؟ مَحرم درد رفيقت نشی؟ دعوا نکنی سر رفيقت؛ كتك بخوری ولی باز آروم نشی؟ البته روزی كه از محلهت بری، بیمعرفت میشی! موقع كنكور من رفتيم يه محله ديگه مستأجری، ده سال بعد كه به محلهمون سر زدم، آتيش گرفتم وقتی شنيدم رفيق صميمیم شيشهای شده و "كارتنخواب" و كسی ازش خبر نداره. اون يكی بیماری شدید اعصاب داره. يكی ديگهرو "گاز" توو خونه گرفته مُرده، این وسط، يكيشون الهی شكر كار میكرد؛ زن و بچه هم داشت. بغضم گرفت. اومدم بيام بيرون از محل، بابای يكی از بچهها منو ديد. هميشه خدا، "مست" بود؛ از بچگی ما تا همون روز. گفت: "خودتی؟! جان من بيا در خونه، من زن جديدم باور نمیكنه. هر وقت تلويزيون نشونت میده، میگم تو مال اين خراب شدهای. میگه كمتر بخور تا کمتر چرت بگی". گفتم: "چشم، بريم ولی اينجا خرابشده نبود". و همقدمش شدم.* اولين كار: چون هميشه از مادرم پول "توو جيبی" میگرفتم و میديدم سخت كار میکنه، دوست داشتم پول در بيارم ، با همين رفيقم كه "كارتنخواب" شد، تابستون زديم توو كار بلال فروختن، دو تا محل بالاتر، يه روز مادرم منو ديد و يك چَكِ مشتی زد توو گوشم. زن همسايهمون که این صحنه رو ديده بود، فردا اومد سراغم و گفت "اگه دوست داری كار كنی من توو خونهم خياطی زدم با خواهرام. تو بيا اين كاغذهاي تبليغاتی رو توو محله بچسبون". شدم مسئول تبليغات خياطی! دمش گرم يادم نيست اولين حقوقم چقدر بود ولی يادمه انقدر بود كه تونستم باهاش برم سر حشمتالدولة، چند سيخ كباب مشتی بگيرم ببرم خونه. واااااي چه حالی بود خدا! احساس میکردم ناصر ملك مطيعي شدم (تقريباً توو خونه همه ويدئو بود ولی بچههای نسل شصتی ياد گرفته بودن بگن ما ويدئو نداريم!) نمیدونم چهجوری ولي همسايه ما يه كابل از ويدئوشون كشيده بود به تلويزيون ما كه اگر اونا فيلم میذاشتن ما هم میتونستيم ببينيم 🤔 يعنی همسايه ما در كودكیمون، نقش ناظر پخش رو ايفا میکرد! البته يه روزهايی اونا میديدن ما نمیتونستيم ببينيم، حالا ديگه حتماً مشكل فنی بوده و ربطي به فيلم نداشته 😀تا اينكه ويدئو تبدیل شد به كادوی چند سال شاگرد اول شدنم! گرچه استفاده ازش "قانون" داشت؛ در كمد بود و فقط با حضور مادرم میشد ازش استفاده کنیم؛ اونم فقط برای دیدن فیلمای بروسلی و یا فیلمایی مثل "شعله". امکان داشت با تمومشدن بعضی فيلمای بروسلی (چون روی يه فيلم دیگه ضبط شدهبودن) چند دقيقه فيلمفارسی هم ببینیم!
اولين وسوسه: علاقه به "معروفشدن" از همون ويدئو شروع شد! محكم خواستم و به این فكر میکردم كه فوتباليست بشم يا بازيگر، فكر میكردم بايد آدم مهمی بشم! شايد آدم مهمی نشدم ولی معروف شدم!
*آخرين حرفم: از شهرت فرار كنيد؛ دردِ بیدرمونه! شهرت آروم مياد و میشه شغل آدم و ديگه نمیره! آره، ممكنه با شهرت توو صف معطل نشی، بهت سلام كنن باهات عكس بگيرن و برات جيغ بزنن اما يه روز میفهمی چه كلاه گشادی رفته سرت كه نمیتونی مثل آدميزادهای عادی زندگی کنی!
*آخرين درد: يكی در موردت حرف میزنه، تهمت میزنه، شايعه درست میكنه، خبر میسازه. برات مهم نيست وقتی کسی این کارارو میکنه که هيچی ازت نمیدونه! اما وقتی از اونی که واقعیتهاتو میدونه، خودتو میشناسه و روزگاری باهاش دمخور بودی چنین رفتارایی میبینی، رنج زیادی میبری. این جور اتفاقات خيلی دردناکه. من خیلیهارو بخشيدم ولی اين جماعتِ آخر رو، هرگز فراموش نمیکنم؛ هرگز.برای اينهمه سال همراهی شما رفقای عزيز و نازنينم، ممنون و منتدار تک تکتون هستم و قدردان اين همه عشق و محبت. متشکرم كه در روزهای سخت، كنارم بوديد و ممنون براي لطف و پيامهای تبريكتون.
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
کپشن:
* اولين كادوی تولد: من دهه شصتیام؛ از نسلی كه نُطفَهشَم وسط موشك و بمبارون شكل گرفت تا ترس و اضطراب بشه اولين كادوی تولدش. * اولين ترسم: روزی كه کوچه و خیابون پُر بود از صدای آژير. مادرم دستمو محكم گرفته بود و فقط دويديم تا شنيدن يه صدای وحشتناك و بلافاصله افتادیم توو جوی آب. همون جا پناه گرفتيم و وقتی رسيديم خونه ديديم تمام شيشههای خونه، شكسته. * اولين آرزو: خونهمون پنجرهای كه بشه ازش به آسمون نگاه كرد، نداشت. يه پنجره توو راهرو بود كه دو تا ميله عمودی بزرگ داشت تا كسی ازش بيرون نيفته. ازش میشد به زور آسمونو ديد، اونجا پاتوقِ من بود برای آرزوكردن، مخصوصاً شبهايی كه رعد و برق میزد، میرفتم شروع میكردم التماس به خدا که لااقل صداشو كم كن! من قول میدم بچه بهتری باشم و گندكاری نكنم! نمیدونم توو مدرسه از كی شنيده بودم "اومدن رعد و برق، يعنی داره عذاب مياد". * اولين دوستام: مگه میشه "پايينشهری" باشی اما "رفيقباز" نشی؟ ديوونه گل كوچيك نباشی؟ سیبیلاتو که زدی از دست رفقات، قايم نشی؟ عاشق دختر همسايه نشی؟ مُحَرم كه شد هياتی نشیچهارشنبهسوری قهرمان نشی؟ مَحرم درد رفيقت نشی؟ دعوا نکنی سر رفيقت؛ كتك بخوری ولی باز آروم نشی؟ البته روزی كه از محلهت بری، بیمعرفت میشی! موقع كنكور من رفتيم يه محله ديگه مستأجری، ده سال بعد كه به محلهمون سر زدم، آتيش گرفتم وقتی شنيدم رفيق صميمیم شيشهای شده و "كارتنخواب" و كسی ازش خبر نداره. اون يكی بیماری شدید اعصاب داره. يكی ديگهرو "گاز" توو خونه گرفته مُرده، این وسط، يكيشون الهی شكر كار میكرد؛ زن و بچه هم داشت. بغضم گرفت. اومدم بيام بيرون از محل، بابای يكی از بچهها منو ديد. هميشه خدا، "مست" بود؛ از بچگی ما تا همون روز. گفت: "خودتی؟! جان من بيا در خونه، من زن جديدم باور نمیكنه. هر وقت تلويزيون نشونت میده، میگم تو مال اين خراب شدهای. میگه كمتر بخور تا کمتر چرت بگی". گفتم: "چشم، بريم ولی اينجا خرابشده نبود". و همقدمش شدم.* اولين كار: چون هميشه از مادرم پول "توو جيبی" میگرفتم و میديدم سخت كار میکنه، دوست داشتم پول در بيارم ، با همين رفيقم كه "كارتنخواب" شد، تابستون زديم توو كار بلال فروختن، دو تا محل بالاتر، يه روز مادرم منو ديد و يك چَكِ مشتی زد توو گوشم. زن همسايهمون که این صحنه رو ديده بود، فردا اومد سراغم و گفت "اگه دوست داری كار كنی من توو خونهم خياطی زدم با خواهرام. تو بيا اين كاغذهاي تبليغاتی رو توو محله بچسبون". شدم مسئول تبليغات خياطی! دمش گرم يادم نيست اولين حقوقم چقدر بود ولی يادمه انقدر بود كه تونستم باهاش برم سر حشمتالدولة، چند سيخ كباب مشتی بگيرم ببرم خونه. واااااي چه حالی بود خدا! احساس میکردم ناصر ملك مطيعي شدم (تقريباً توو خونه همه ويدئو بود ولی بچههای نسل شصتی ياد گرفته بودن بگن ما ويدئو نداريم!) نمیدونم چهجوری ولي همسايه ما يه كابل از ويدئوشون كشيده بود به تلويزيون ما كه اگر اونا فيلم میذاشتن ما هم میتونستيم ببينيم 🤔 يعنی همسايه ما در كودكیمون، نقش ناظر پخش رو ايفا میکرد! البته يه روزهايی اونا میديدن ما نمیتونستيم ببينيم، حالا ديگه حتماً مشكل فنی بوده و ربطي به فيلم نداشته 😀تا اينكه ويدئو تبدیل شد به كادوی چند سال شاگرد اول شدنم! گرچه استفاده ازش "قانون" داشت؛ در كمد بود و فقط با حضور مادرم میشد ازش استفاده کنیم؛ اونم فقط برای دیدن فیلمای بروسلی و یا فیلمایی مثل "شعله". امکان داشت با تمومشدن بعضی فيلمای بروسلی (چون روی يه فيلم دیگه ضبط شدهبودن) چند دقيقه فيلمفارسی هم ببینیم!
اولين وسوسه: علاقه به "معروفشدن" از همون ويدئو شروع شد! محكم خواستم و به این فكر میکردم كه فوتباليست بشم يا بازيگر، فكر میكردم بايد آدم مهمی بشم! شايد آدم مهمی نشدم ولی معروف شدم!
*آخرين حرفم: از شهرت فرار كنيد؛ دردِ بیدرمونه! شهرت آروم مياد و میشه شغل آدم و ديگه نمیره! آره، ممكنه با شهرت توو صف معطل نشی، بهت سلام كنن باهات عكس بگيرن و برات جيغ بزنن اما يه روز میفهمی چه كلاه گشادی رفته سرت كه نمیتونی مثل آدميزادهای عادی زندگی کنی!
*آخرين درد: يكی در موردت حرف میزنه، تهمت میزنه، شايعه درست میكنه، خبر میسازه. برات مهم نيست وقتی کسی این کارارو میکنه که هيچی ازت نمیدونه! اما وقتی از اونی که واقعیتهاتو میدونه، خودتو میشناسه و روزگاری باهاش دمخور بودی چنین رفتارایی میبینی، رنج زیادی میبری. این جور اتفاقات خيلی دردناکه. من خیلیهارو بخشيدم ولی اين جماعتِ آخر رو، هرگز فراموش نمیکنم؛ هرگز.برای اينهمه سال همراهی شما رفقای عزيز و نازنينم، ممنون و منتدار تک تکتون هستم و قدردان اين همه عشق و محبت. متشکرم كه در روزهای سخت، كنارم بوديد و ممنون براي لطف و پيامهای تبريكتون.
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
#تولد97
دیگر پست تولدش😂😂😂
کپشن:
اينم كيك تولد امسال من كه دوستان زحمت كشيدن 😃
ممنون از لطف و محبت همه شما به خاطر پيامهاي پُر از مهرتون 🙏🙏🙏
اميدوارم هميشه شاد و سلامت باشيد 🙏
انشالله فردا جام قهرماني براي پرسپوليس در تهران بمونه و دل همه ايران شاد بشه ❤❤❤🙏
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
دیگر پست تولدش😂😂😂
کپشن:
اينم كيك تولد امسال من كه دوستان زحمت كشيدن 😃
ممنون از لطف و محبت همه شما به خاطر پيامهاي پُر از مهرتون 🙏🙏🙏
اميدوارم هميشه شاد و سلامت باشيد 🙏
انشالله فردا جام قهرماني براي پرسپوليس در تهران بمونه و دل همه ايران شاد بشه ❤❤❤🙏
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
#تولد97
کیک تولد قبیله برا حاجی؛ تندیس ووو
جعبه شوکولاتتت😋🍫!کادو و میزو اینای تولدد...
پ.ن: چه ترکیب رنگ زیباییی💛🎉!!
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
کیک تولد قبیله برا حاجی؛ تندیس ووو
جعبه شوکولاتتت😋🍫!کادو و میزو اینای تولدد...
پ.ن: چه ترکیب رنگ زیباییی💛🎉!!
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تولد97
صُحبت با هم قبیله ای ها☝🏻😌و یکسری توضیحات درمورد برنامه اون تایم...!
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
صُحبت با هم قبیله ای ها☝🏻😌و یکسری توضیحات درمورد برنامه اون تایم...!
══ıı||ı||ı══✮══ı||ı||ıı══
➳⌇ ᥴꫝꪖꪀꪀꫀꪶ : @Alikhani_Star
🧷≥راهنمایجستوجودرچنل!
🥂باهردوهشتگتویچنلپستگذاشتهشده!
≛ #اسکرین_شات: #آلشات
≛ #گیف :#گیفینی
≛ #توییت: #توییتانوس
≛استوري با متن: #تکست_استوری
≛ #ادیت_عکس: #ادیتانوس
≛#دیالوگ
≛ عکس نوشته: #میموسا
≛ #ادیت_فیلم : #ویدیو_ادیت
≛ #فلش_بک / #ویدئو_کات :•#بکروکس
≛ #فکت
≛ #مصاحبه
≛ #عکس: #عکسرونوس / #photo
≛ #والپیپر: #بکرندس
≛ #موزیک : #شباهنگ
≛ #تیکه_کتاب : #بوک_استار
≛ #تم ≛ #فونت
≛#وویس : #سیگنال_رادیویی
≛#ادیت_استوری : #فان_استوری
≛#استوری_آهنگ: #لاو_استوری
≛#کلاژ [سایزِ استوري]
≛ #استوری / #پست
≛ #گزارش
≛ #فان_استار
≛ #سکانس_طلایی
≛#عصرجدید3
≛ #هشتگ_عصر_جدید
.............................................................
🎬 زیر مجموعه ی فلش بک ها:
#جشن_حافظ / #دورهمی
#سال_تحویل / #سال_تحویل_۱۴۰۱ / #تحویل_سال_۹۸/#تحویل_سال_۱۴۰۲
#ماه_عسل۹۷
#اعلام_نتایج /#عصرجدید1
#عصرجدید2 / #عصرجدید3 #حضوردرکنسرت / #کنسرت
#گلخانه / #برنامه_ممیزی / #سه_ستاره
.............................................................
🎁تولدها :
#تولد1400/ #تولد99 / #تولد98
#تولد97 /#تولد96
#زادروز_یک_ستاره
.............................................................
📑گزارشات :
#گزارش_فصل_یک_و_دو/#گزارش_فینال (فصل دوم) !
#گزارش_فصل_سه
............................................................
🎭جوکر :
#جوکرتایم
#جوکر_تایم
.............................................................
📌سایر موضوعات :
#لایو /#برف_آخر / #اکران_برف_آخر
#پشت_صحنه
#کمتر_دیده_شده
#خاطره_بازی
#درخواستی
#ارسالی
#شب_قدر
#سفر_لرستان
#محرم
#خوی ( سفر به شهر خوی )
#پیشنهاد
🥂باهردوهشتگتویچنلپستگذاشتهشده!
≛ #اسکرین_شات: #آلشات
≛ #گیف :#گیفینی
≛ #توییت: #توییتانوس
≛استوري با متن: #تکست_استوری
≛ #ادیت_عکس: #ادیتانوس
≛#دیالوگ
≛ عکس نوشته: #میموسا
≛ #ادیت_فیلم : #ویدیو_ادیت
≛ #فلش_بک / #ویدئو_کات :•#بکروکس
≛ #فکت
≛ #مصاحبه
≛ #عکس: #عکسرونوس / #photo
≛ #والپیپر: #بکرندس
≛ #موزیک : #شباهنگ
≛ #تیکه_کتاب : #بوک_استار
≛ #تم ≛ #فونت
≛#وویس : #سیگنال_رادیویی
≛#ادیت_استوری : #فان_استوری
≛#استوری_آهنگ: #لاو_استوری
≛#کلاژ [سایزِ استوري]
≛ #استوری / #پست
≛ #گزارش
≛ #فان_استار
≛ #سکانس_طلایی
≛#عصرجدید3
≛ #هشتگ_عصر_جدید
.............................................................
🎬 زیر مجموعه ی فلش بک ها:
#جشن_حافظ / #دورهمی
#سال_تحویل / #سال_تحویل_۱۴۰۱ / #تحویل_سال_۹۸/#تحویل_سال_۱۴۰۲
#ماه_عسل۹۷
#اعلام_نتایج /#عصرجدید1
#عصرجدید2 / #عصرجدید3 #حضوردرکنسرت / #کنسرت
#گلخانه / #برنامه_ممیزی / #سه_ستاره
.............................................................
🎁تولدها :
#تولد1400/ #تولد99 / #تولد98
#تولد97 /#تولد96
#زادروز_یک_ستاره
.............................................................
📑گزارشات :
#گزارش_فصل_یک_و_دو/#گزارش_فینال (فصل دوم) !
#گزارش_فصل_سه
............................................................
🎭جوکر :
#جوکرتایم
#جوکر_تایم
.............................................................
📌سایر موضوعات :
#لایو /#برف_آخر / #اکران_برف_آخر
#پشت_صحنه
#کمتر_دیده_شده
#خاطره_بازی
#درخواستی
#ارسالی
#شب_قدر
#سفر_لرستان
#محرم
#خوی ( سفر به شهر خوی )
#پیشنهاد