راهنمای کتاب/ شنیدن صدای نویسنده از حنجرۀ شخصیتها
زهره مسکنی
«هجوم آبی»
نویسنده: ژان – پل ونزل
مترجم: ساغر جاویدپور
ناشر: قطره؛ چاپ اول 1399
66 صفحه؛ 17000 تومان
#تئاتر #نشرقطره
وقتی صحبت از تئاتر میشود، برخی ناخودآگاه ترجیح میدهند که اجرای روی صحنۀ نمایش را تماشا کنند. اما امروزه فقط این کار کفایت نمیکند. بازیگران و علاقهمندان به بازیگری در سراسر دنیا، از راه مطالعۀ برترین آثار نمایشنامهنویسان برجستۀ دنیا میتوانند مهارتهای خود را افزایش و تخیلشان را گسترش دهند و به عبارتی دیگر به شکلی مستقیم و بیواسطه با ریشههای هنر بازیگری آشنا شوند.
تئاتر فرانسه نیز مانند سایر ژانرهای ادبی عصر کنونی دستخوش دگرگونیهای بسیار شده است. «هجوم آبی» را میتوان از آن دست نمایشنامههایی دانست که چهرۀ جدیدی از درام امروز فرانسه را نشان داده و به منزلۀ آثاری بکر و ناشناخته نیاز به کشف و شناخت عمیق دارند. متنمحور بودن؛ شیوۀ روایت؛ شخصیتهایی که اغلب عادی و بیهویتاند و نقشی جز گزارش ناپایداری انسان پسامدرن را ندارند و حضور تماشاگرانی که منفعل نیستند و با تمام حسهای بیدار و برانگیخته در کمین معنا نشستهاند از ویژگیهای اینگونه نمایشنامههاست.
ژان پل ونزل سال 1947 در فرانسه متولد شد. او بازیگر و نویسندهای است که با La Vie de Bohème (1992)، Mémoire (1978) و Ver van Vilvoorde (1978) شناخته شده است. وی در مدرسۀ هنرهای نمایشی استراسبورگ به تحصیل طنز و کمدی پرداخته و سپس کار خود را در تئاتر با هدایت کارگردانانی چون پیتر بروک، فیلیپ گویار، میشل راسکین و روبر ژیرونس و همچنین در سینما با رنه آلبو، ژیزل کاوالی، آکی کاوریسمکی و ژرار بلن ادامه داده است. ونزل پانزده نمایشنامه نوشته و نخستین اثر او «دور از کارخانه» به هجده زبان ترجمه و در حدود بیست کشور اجرا شده است. این اثر در سال 1976 جایزۀ منتقدین را نیز دریافت کرده است. «هجوم آبی» نیز با اینکه بیست و پنج سال پس از نخستین کار ونزل نوشته شده، بسیار به فضا و محتوای «دور از کارخانه» نزدیک است. «ماریان در انتظار ازدواج»، «شرم بر انسانها»، «پایان هیولاها» و «دختر جوان کراناش» از دیگر آثار ونزل به شمار میرود.
«هجوم آبی» که سالهای 2001 و 2002 در کشورهای مختلفی اجرا شده، روایت زندگی زوجی به نامهای «آندره» و «لوسی» است که دوران بازنشستگی خود را پس از سالها کار در کارخانۀ فولاد سپری میکنند. موضوع اصلی این است که آنان در این زمان آزاد و تعطیلاتی که خود را برای گذراندن آن آماده نکردهاند، چه باید بکنند. روزمرگیهای به ظاهر ساده اما جدی این دو نفر خواننده را به تفکر و تأمل دربارۀ گذشته، حال و آیندۀ خود و مسائلی وامیدارد که شاید همیشه با آنها درگیریم اما هیچوقت به طور جدی به آنها و اثرشان در زندگی خود فکر نمیکنیم. این موضوعات به تدریج شخصیتهای داستان را از نظر روانی بیشتر درگیر کرده و تا پای مرگ نیز پیش میبرد. عنوان نمایشنامه نیز اگرچه میتواند اشارهای به انیمیشن «اسمورفها» که در آن تمام شخصیتها آبیرنگاند و برای ایجاد یک پارک تفریحی در محل سابق کارخانه گرد هم آمدهاند، باشد عبارت ویژهای را نیز مد نظر دارد که کارگران معدن هنگام بیرونآمدن از عمق زمین پس از چند روز و روبهرو شدن با آسمان آبی بر زبان میآورند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4001103060.html
زهره مسکنی
«هجوم آبی»
نویسنده: ژان – پل ونزل
مترجم: ساغر جاویدپور
ناشر: قطره؛ چاپ اول 1399
66 صفحه؛ 17000 تومان
#تئاتر #نشرقطره
وقتی صحبت از تئاتر میشود، برخی ناخودآگاه ترجیح میدهند که اجرای روی صحنۀ نمایش را تماشا کنند. اما امروزه فقط این کار کفایت نمیکند. بازیگران و علاقهمندان به بازیگری در سراسر دنیا، از راه مطالعۀ برترین آثار نمایشنامهنویسان برجستۀ دنیا میتوانند مهارتهای خود را افزایش و تخیلشان را گسترش دهند و به عبارتی دیگر به شکلی مستقیم و بیواسطه با ریشههای هنر بازیگری آشنا شوند.
تئاتر فرانسه نیز مانند سایر ژانرهای ادبی عصر کنونی دستخوش دگرگونیهای بسیار شده است. «هجوم آبی» را میتوان از آن دست نمایشنامههایی دانست که چهرۀ جدیدی از درام امروز فرانسه را نشان داده و به منزلۀ آثاری بکر و ناشناخته نیاز به کشف و شناخت عمیق دارند. متنمحور بودن؛ شیوۀ روایت؛ شخصیتهایی که اغلب عادی و بیهویتاند و نقشی جز گزارش ناپایداری انسان پسامدرن را ندارند و حضور تماشاگرانی که منفعل نیستند و با تمام حسهای بیدار و برانگیخته در کمین معنا نشستهاند از ویژگیهای اینگونه نمایشنامههاست.
ژان پل ونزل سال 1947 در فرانسه متولد شد. او بازیگر و نویسندهای است که با La Vie de Bohème (1992)، Mémoire (1978) و Ver van Vilvoorde (1978) شناخته شده است. وی در مدرسۀ هنرهای نمایشی استراسبورگ به تحصیل طنز و کمدی پرداخته و سپس کار خود را در تئاتر با هدایت کارگردانانی چون پیتر بروک، فیلیپ گویار، میشل راسکین و روبر ژیرونس و همچنین در سینما با رنه آلبو، ژیزل کاوالی، آکی کاوریسمکی و ژرار بلن ادامه داده است. ونزل پانزده نمایشنامه نوشته و نخستین اثر او «دور از کارخانه» به هجده زبان ترجمه و در حدود بیست کشور اجرا شده است. این اثر در سال 1976 جایزۀ منتقدین را نیز دریافت کرده است. «هجوم آبی» نیز با اینکه بیست و پنج سال پس از نخستین کار ونزل نوشته شده، بسیار به فضا و محتوای «دور از کارخانه» نزدیک است. «ماریان در انتظار ازدواج»، «شرم بر انسانها»، «پایان هیولاها» و «دختر جوان کراناش» از دیگر آثار ونزل به شمار میرود.
«هجوم آبی» که سالهای 2001 و 2002 در کشورهای مختلفی اجرا شده، روایت زندگی زوجی به نامهای «آندره» و «لوسی» است که دوران بازنشستگی خود را پس از سالها کار در کارخانۀ فولاد سپری میکنند. موضوع اصلی این است که آنان در این زمان آزاد و تعطیلاتی که خود را برای گذراندن آن آماده نکردهاند، چه باید بکنند. روزمرگیهای به ظاهر ساده اما جدی این دو نفر خواننده را به تفکر و تأمل دربارۀ گذشته، حال و آیندۀ خود و مسائلی وامیدارد که شاید همیشه با آنها درگیریم اما هیچوقت به طور جدی به آنها و اثرشان در زندگی خود فکر نمیکنیم. این موضوعات به تدریج شخصیتهای داستان را از نظر روانی بیشتر درگیر کرده و تا پای مرگ نیز پیش میبرد. عنوان نمایشنامه نیز اگرچه میتواند اشارهای به انیمیشن «اسمورفها» که در آن تمام شخصیتها آبیرنگاند و برای ایجاد یک پارک تفریحی در محل سابق کارخانه گرد هم آمدهاند، باشد عبارت ویژهای را نیز مد نظر دارد که کارگران معدن هنگام بیرونآمدن از عمق زمین پس از چند روز و روبهرو شدن با آسمان آبی بر زبان میآورند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4001103060.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«هجوم آبی»؛ ژان – پل ونزل؛ ترجمه ساغر جاویدپور؛ نشر قطره شنیدن صدای نویسنده از حنجرۀ شخصیتها
«هجوم آبی»
راهنمای کتاب/ بازسازی واقعیات پشت پرده
زهره مسکنی
«این بچه»
نویسنده: ژوئل پومرا
مترجم: نگار یونسزاده و آناهیتا معروفی
ناشر: قطره، چاپ اول 1399
74 صفحه، 17000 تومان
#تئاتر #نشرقطره
طی سالیانی که تئاتر معاصر در اوج نوآوریهای ساختار و فرمگرایی به سوی مدرنیسم پیش رفت، شاعرانگی و نوشتار ادبی از صحنه حذف شد. اکنون پیوند دوبارۀ ادبیات و تئاتر در قالب شاعرانگی جدیدی که بیشتر در گفتار نمایان میشود، این پرسش را مطرح میکند که آیا میتوان ادبیات را از تئاتر منفک کرد؟ آیا این غیبت ادبیات است که موجب دگرگونیهای دنیای تئاتر میشود و به عبارتی دیگر آیا صحنهپردازی، اجرا، نور، موسیقی و بدن بازیگر نیز نوعی از نوشتار محسوب میشود؟
تئاتر از قرن هجدهم در سراسر اروپا گسترش پیدا کرد و هر شهری صاحب تماشاخانهای شد. نمایشنامهنویسان این دوره به طرح مسائلی از طبقات متوسط پرداخته و با آوردن شخصیتهای عادی در آثار خود به خلق نوع جدیدی از درام پرداختند که به اصطلاح «نمایش بورژوایی» خوانده میشد. از سوی دیگر جایگاه استقلال میان آمریکا، انگلیس و انقلاب کبیر فرانسه و مشاجرات فکری و فلسفی این قرن، زمینه را برای نهضت ادبی قرن آینده یعنی «رمانتیسیسم» آماده کرد. اما نمایشنامههای فرانسوی اواخر قرن بیستم تا کنون که چهرۀ تازهای از درام کنونی این سرزمین را ارائه میدهند، نیازمند کشف و شناسایی عمیقاند. این نمایشنامهها آثاری را در برمیگیرند که با آنچه تئاتر مدرن خوانده میشود متفاوتند؛ در هیچ مکتبی نمیگنجند و هیچ عنوانی را نمیتوان بر آنها اطلاق کرد؛ چرا که نه اجتماعی، نه تفریحی و نه سیاسیاند. تئاتر فرانسه نیز مثل دیگر ژانرهای ادبی دوران معاصر مورد دگرگونیهای فراوان قرار گرفته است.
ژوئل پومرا نویسنده و کارگردان فرانسوی در سال 1990 کمپانی برویار را بنیان گذاشت. پومرا فقط نمایشنامههای خودش را به روی صحنه میبرد. او بر این اعتقاد است که در کار نمایش سلسله مراتب وجود ندارد و کارگردانی و متن نمایشنامه همزمان در حال تمرین و تکرار ساخته و پرداخته میشود. در نمایشنامههای پومرا که همواره خودش را «نویسندۀ نمایش» تلقی میکند واژهها در جستوجوی یکدیگرند و جملهها و عبارات هجوم میآورند تا یکدیگر را در هم بشکنند و ناگفتهها و اسرار پنهان را عیان کنند.
وی که در نمایشنامههایش از واقعیت زندگی معاصر الهام گرفته و از جنبههای مختلف مادی و عینی و تخیلی به این موضوع میپردازد، نخستین اثرش را با عنوان «قطبها» در سال 2002 منتشر کرد. وی آثار بسیاری آفریده که از میان آنان برای «بازرگانان»، «اتاق سرد من»، «برای این کودک» و «اتحاد دو کره» جوایز متعددی دریافت کرده و همچنین جایزۀ بزرگ تئاتر فرانسه را نیز برای مجموعۀ آثارش از فرهنگستان فرانسه گرفته است. او در سه نمایشنامۀ «قطبها»، «دوست من» و «به لطف چشمانم» شخصیتهای عادیای را به صحنه برد که با مسئلۀ تحقق خود و مسئلۀ افرینش هنری همچون زندگی روبهرو میشوند و تناوب گذشته و حال، واقعیت و رویا و تشویش شخصیتها در دنیای پیرامون آنان حسی از غرابت آفریده است.
در نمایشنامۀ «این بچه» با نُه صحنۀ کوتاه و تکاندهنده از مناسبات والدین و فرزندان روبهرو میشویم که به شکل عجیبی شبیه خودِ واقعی ما در نقش پدر، مادر یا فرزند هستند. درواقع شخصیتهای این نمایشنامه در اوج استیصال و پریشانی، از پشت دیوارههای پوشالی و خیالی، احساسات واقعی خود را در قالب خشم و عصیان بروز میدهند. در «این بچه» پیچیدگیهای روابط متقابل والد و فرزند به تاریکترین وجه ممکن به تصویر کشیده میشود. نوعی از نمایشنامه که در آن تصویرهای آرمانی و رویایی کنار زده شده و به طور کل این پرسش مطرح میشود که با تمام پیچیدگیها و تناقضهای جاری در این روابط، آیا به دور از قضاوت و احساسات، می توان گفت در این میان حق با کیست یا چه کسی مقصر است؟
زن باردار، پدر، مادر، دختر، پسر، زن، مرد، زن جوان با کودک، بچه، عروس، خانم مارکر، پلیس و زن همسایه شخصیتهای نمایش «این بچه» هستند. آنها دنیایی را به صحنه میآورند که در آن انسان سرگشتۀ مدرن دچار ترس، اضطراب، فرسودگی و کلافگی میشود. نوسان بین خیال و واقعیت، مرگ و زندگی، ثبات و بیثباتی، تماشاگر و خوانندۀ این صحنهها را لحظهای آرام نمیگذارد. اگر چه گفتار پومرا در «این بچه» پراکنده و متناقض با واقعیت است اما او در عین حال، مخاطب را به کار میگیرد تا پارههایی از واقعیت پشت پرده را بازسازی کرده و نمایش دهد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4001106107.html
زهره مسکنی
«این بچه»
نویسنده: ژوئل پومرا
مترجم: نگار یونسزاده و آناهیتا معروفی
ناشر: قطره، چاپ اول 1399
74 صفحه، 17000 تومان
#تئاتر #نشرقطره
طی سالیانی که تئاتر معاصر در اوج نوآوریهای ساختار و فرمگرایی به سوی مدرنیسم پیش رفت، شاعرانگی و نوشتار ادبی از صحنه حذف شد. اکنون پیوند دوبارۀ ادبیات و تئاتر در قالب شاعرانگی جدیدی که بیشتر در گفتار نمایان میشود، این پرسش را مطرح میکند که آیا میتوان ادبیات را از تئاتر منفک کرد؟ آیا این غیبت ادبیات است که موجب دگرگونیهای دنیای تئاتر میشود و به عبارتی دیگر آیا صحنهپردازی، اجرا، نور، موسیقی و بدن بازیگر نیز نوعی از نوشتار محسوب میشود؟
تئاتر از قرن هجدهم در سراسر اروپا گسترش پیدا کرد و هر شهری صاحب تماشاخانهای شد. نمایشنامهنویسان این دوره به طرح مسائلی از طبقات متوسط پرداخته و با آوردن شخصیتهای عادی در آثار خود به خلق نوع جدیدی از درام پرداختند که به اصطلاح «نمایش بورژوایی» خوانده میشد. از سوی دیگر جایگاه استقلال میان آمریکا، انگلیس و انقلاب کبیر فرانسه و مشاجرات فکری و فلسفی این قرن، زمینه را برای نهضت ادبی قرن آینده یعنی «رمانتیسیسم» آماده کرد. اما نمایشنامههای فرانسوی اواخر قرن بیستم تا کنون که چهرۀ تازهای از درام کنونی این سرزمین را ارائه میدهند، نیازمند کشف و شناسایی عمیقاند. این نمایشنامهها آثاری را در برمیگیرند که با آنچه تئاتر مدرن خوانده میشود متفاوتند؛ در هیچ مکتبی نمیگنجند و هیچ عنوانی را نمیتوان بر آنها اطلاق کرد؛ چرا که نه اجتماعی، نه تفریحی و نه سیاسیاند. تئاتر فرانسه نیز مثل دیگر ژانرهای ادبی دوران معاصر مورد دگرگونیهای فراوان قرار گرفته است.
ژوئل پومرا نویسنده و کارگردان فرانسوی در سال 1990 کمپانی برویار را بنیان گذاشت. پومرا فقط نمایشنامههای خودش را به روی صحنه میبرد. او بر این اعتقاد است که در کار نمایش سلسله مراتب وجود ندارد و کارگردانی و متن نمایشنامه همزمان در حال تمرین و تکرار ساخته و پرداخته میشود. در نمایشنامههای پومرا که همواره خودش را «نویسندۀ نمایش» تلقی میکند واژهها در جستوجوی یکدیگرند و جملهها و عبارات هجوم میآورند تا یکدیگر را در هم بشکنند و ناگفتهها و اسرار پنهان را عیان کنند.
وی که در نمایشنامههایش از واقعیت زندگی معاصر الهام گرفته و از جنبههای مختلف مادی و عینی و تخیلی به این موضوع میپردازد، نخستین اثرش را با عنوان «قطبها» در سال 2002 منتشر کرد. وی آثار بسیاری آفریده که از میان آنان برای «بازرگانان»، «اتاق سرد من»، «برای این کودک» و «اتحاد دو کره» جوایز متعددی دریافت کرده و همچنین جایزۀ بزرگ تئاتر فرانسه را نیز برای مجموعۀ آثارش از فرهنگستان فرانسه گرفته است. او در سه نمایشنامۀ «قطبها»، «دوست من» و «به لطف چشمانم» شخصیتهای عادیای را به صحنه برد که با مسئلۀ تحقق خود و مسئلۀ افرینش هنری همچون زندگی روبهرو میشوند و تناوب گذشته و حال، واقعیت و رویا و تشویش شخصیتها در دنیای پیرامون آنان حسی از غرابت آفریده است.
در نمایشنامۀ «این بچه» با نُه صحنۀ کوتاه و تکاندهنده از مناسبات والدین و فرزندان روبهرو میشویم که به شکل عجیبی شبیه خودِ واقعی ما در نقش پدر، مادر یا فرزند هستند. درواقع شخصیتهای این نمایشنامه در اوج استیصال و پریشانی، از پشت دیوارههای پوشالی و خیالی، احساسات واقعی خود را در قالب خشم و عصیان بروز میدهند. در «این بچه» پیچیدگیهای روابط متقابل والد و فرزند به تاریکترین وجه ممکن به تصویر کشیده میشود. نوعی از نمایشنامه که در آن تصویرهای آرمانی و رویایی کنار زده شده و به طور کل این پرسش مطرح میشود که با تمام پیچیدگیها و تناقضهای جاری در این روابط، آیا به دور از قضاوت و احساسات، می توان گفت در این میان حق با کیست یا چه کسی مقصر است؟
زن باردار، پدر، مادر، دختر، پسر، زن، مرد، زن جوان با کودک، بچه، عروس، خانم مارکر، پلیس و زن همسایه شخصیتهای نمایش «این بچه» هستند. آنها دنیایی را به صحنه میآورند که در آن انسان سرگشتۀ مدرن دچار ترس، اضطراب، فرسودگی و کلافگی میشود. نوسان بین خیال و واقعیت، مرگ و زندگی، ثبات و بیثباتی، تماشاگر و خوانندۀ این صحنهها را لحظهای آرام نمیگذارد. اگر چه گفتار پومرا در «این بچه» پراکنده و متناقض با واقعیت است اما او در عین حال، مخاطب را به کار میگیرد تا پارههایی از واقعیت پشت پرده را بازسازی کرده و نمایش دهد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4001106107.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«این بچه»؛ ژوئل پومرا؛ ترجمه نگار یونسزاده و آناهیتا معروفی؛ نشر قطره بازسازی واقعیات پشت پرده
«این بچه»
راهنمای کتاب/ به سوی درک نوآورانه
سعیده امینزاده
«رابرت لپاژ؛ بازکشف آتش»
نوشته: مهناز اسماعیلی
ناشر: قطره، چاپ اول 1399
190 صفحه، 36000 تومان
#تئاتر #نشرقطره
رابرات لپاژ یکی از پیشروترین مؤلفان تئاتر عصر حاضر به شمار میآید. عنوان مؤلف را به خاطر جنبههای مختلفی که در آن خلاقیت و ابداع به خرج داده، میتوان به او اطلاق کرد. لپاژ نهتنها در عرصهی نگارش نمایشنامه و دراماتورژی متن دستی توانمند دارد، بلکه در حوزهی آرایش صحنه و لباس، جلوههای ویژهی سمعی و بصری در تئاتر، تنظیم موسیقی و اجرای پرفورمنسهای زنده مهارتی بیرقیب دارد. جهانبینی منحصربهفرد او در عرصهی هنرهای نمایشی از لپاژ نظریهپردازی آوانگارد ساخته و نظریههای او روزبهروز تأثیر بیشتری برای مؤلفین عرصهی نمایش پیدا میکند. لپاژ به سبب تنوع تجربیات و طبعآزماییهایش در سبکهای گوناگون، همواره به عنوان یک طراح جسور و بیمحابا نیز شناخته شده است. اهمیت او در جهان نمایش آنگونه است که درک تئاتر پستمدرن بی او کامل نخواهد بود. کتاب «رابرت لپاژ، بازکشف آتش»، با انگیزهی رسیدن به چنین درکی تألیف شده است.
بارقههای نگاه تکثرگرا و در عین حال آنارشیست، در رابرت لپاژ از زمینهی زیست فرهنگی او ریشه گرفته است. او اولین نمایشها را در محیطی بورژوا دیده است. تئاتر مدرن در دوران بلوغ او، پرزرقوبرق و مختصِ طبقهی اجتماعی نخبه بود. لپاژ در آن دوران دسترسی محدودی به تئاتر آوانگارد داشت و این مسأله در او عطشی سیریناپذیر به آزمودن انواع سبکها و فرمها آفرید. از اینرو بود که در آغاز کوشید دستی در تئاتر مدرن بیازماید. او از موسیقی راک برای پرداخت صحنه الهام گرفت. به نظرش تمامی ارکانی که هنرمندان موسیقی مدرن در کار خود لحاظ میکردند، قابلاجرا در تئاتر بود. او در مرحلهی بعدی وارد ایدهپردازی در تئاتر سنتی شد و کوشید با تلفیق سنن نمایشی کشورهای مختلف در کارش، به تجربهای تازه در اجرا برسد.
لپاژ علاقهی خاصی به فرهنگ شرق و بهویژه ژاپن داشته است. او در این عرصه از حداکثر بکارگیری فضا، شفافیت سطوح و القای حس کامل فضا در فرهنگ ژاپنی، بهره گرفته است. این شیفتگی لپاژ که با آگاهی از فلسفهی شرقی همراه بوده، برای کسب شناخت عمیقتر از این دنیای متفاوت به او کمک شایانی کرده است. در این راستا او از زبان چینی و لهجهی کانتونی همراه با فرانسوی و انگلیسی، در آثاری از جمله «سهگانهی اژدها» و نسخهی ژاپنی «فاوست» استفاده کرده و همواره دربارهی الهام عمیقی که جهان ژاپنی به او بخشیده…
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4001114007.html
سعیده امینزاده
«رابرت لپاژ؛ بازکشف آتش»
نوشته: مهناز اسماعیلی
ناشر: قطره، چاپ اول 1399
190 صفحه، 36000 تومان
#تئاتر #نشرقطره
رابرات لپاژ یکی از پیشروترین مؤلفان تئاتر عصر حاضر به شمار میآید. عنوان مؤلف را به خاطر جنبههای مختلفی که در آن خلاقیت و ابداع به خرج داده، میتوان به او اطلاق کرد. لپاژ نهتنها در عرصهی نگارش نمایشنامه و دراماتورژی متن دستی توانمند دارد، بلکه در حوزهی آرایش صحنه و لباس، جلوههای ویژهی سمعی و بصری در تئاتر، تنظیم موسیقی و اجرای پرفورمنسهای زنده مهارتی بیرقیب دارد. جهانبینی منحصربهفرد او در عرصهی هنرهای نمایشی از لپاژ نظریهپردازی آوانگارد ساخته و نظریههای او روزبهروز تأثیر بیشتری برای مؤلفین عرصهی نمایش پیدا میکند. لپاژ به سبب تنوع تجربیات و طبعآزماییهایش در سبکهای گوناگون، همواره به عنوان یک طراح جسور و بیمحابا نیز شناخته شده است. اهمیت او در جهان نمایش آنگونه است که درک تئاتر پستمدرن بی او کامل نخواهد بود. کتاب «رابرت لپاژ، بازکشف آتش»، با انگیزهی رسیدن به چنین درکی تألیف شده است.
بارقههای نگاه تکثرگرا و در عین حال آنارشیست، در رابرت لپاژ از زمینهی زیست فرهنگی او ریشه گرفته است. او اولین نمایشها را در محیطی بورژوا دیده است. تئاتر مدرن در دوران بلوغ او، پرزرقوبرق و مختصِ طبقهی اجتماعی نخبه بود. لپاژ در آن دوران دسترسی محدودی به تئاتر آوانگارد داشت و این مسأله در او عطشی سیریناپذیر به آزمودن انواع سبکها و فرمها آفرید. از اینرو بود که در آغاز کوشید دستی در تئاتر مدرن بیازماید. او از موسیقی راک برای پرداخت صحنه الهام گرفت. به نظرش تمامی ارکانی که هنرمندان موسیقی مدرن در کار خود لحاظ میکردند، قابلاجرا در تئاتر بود. او در مرحلهی بعدی وارد ایدهپردازی در تئاتر سنتی شد و کوشید با تلفیق سنن نمایشی کشورهای مختلف در کارش، به تجربهای تازه در اجرا برسد.
لپاژ علاقهی خاصی به فرهنگ شرق و بهویژه ژاپن داشته است. او در این عرصه از حداکثر بکارگیری فضا، شفافیت سطوح و القای حس کامل فضا در فرهنگ ژاپنی، بهره گرفته است. این شیفتگی لپاژ که با آگاهی از فلسفهی شرقی همراه بوده، برای کسب شناخت عمیقتر از این دنیای متفاوت به او کمک شایانی کرده است. در این راستا او از زبان چینی و لهجهی کانتونی همراه با فرانسوی و انگلیسی، در آثاری از جمله «سهگانهی اژدها» و نسخهی ژاپنی «فاوست» استفاده کرده و همواره دربارهی الهام عمیقی که جهان ژاپنی به او بخشیده…
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4001114007.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«رابرت لپاژ، بازکشف آتش»؛ مهناز اسماعیلی؛ نشر قطره به سوی درک نوآورانه
«رابرت لپاژ؛ بازکشف آتش»
راهنمای کتاب/ بهترین طراحی صحنه با کمترین هزینه
سعیده امینزاده
«رالف کولتای، طراح صحنه»
تألیف: سیلویا بکمایر
ترجمه: زیبا موسوی
ناشر: قطره، چاپ اول 1399
160 صفحه، 27000 تومان
#تئاتر #نشرقطره
طراحی صحنه معنایی ورای به عینیت درآوردن متن نمایشی دارد. طراحان صحنه کاشفان امکانات و ایدههای نهفته در یک نمایشنامهاند. آنها معانی متفاوتی از آنچه در ظاهر یک متن دیده میشود، استخراج میکنند. به نوعی میتوان طراحی خلاقانهی صحنه را خوانشی از نمایشنامه به شمار آورد که در تصاویر و اکسسوار و لباس خود را نشان میدهد. چشماندازی که یک طراح در اختیار نمایش میگذارد، استراتژی کل اجرا و نحوهی انتقال مفاهیم درام را مشخص میکند. سیاستهایی که او در تصویرپردازی نمایشی دنبال میکند میتواند از یک اثر کلاسیک، اجراهایی با زیباییشناسیهای متفاوت از آنچه تاکنون دیده شده، بیافریند. رالف کولتای، به اعتراف بسیاری از فعالان عرصهی طراحی صحنه، پویایی و نبوغی در ارائهی اسکیسها برای آثار مدرن و کلاسیک دارد، که در این عرصه مورد الهام و منبع یادگیری طراحان است. کتاب «رالف کولتای، طراح صحنه» درصدد ارائهی تصویری از این نظریهپرداز طراحی صحنه، در آیینهی آثارش و نیز از دید همکاراناش است.
رالف کولتای، از آشناترین نامهای عرصهی طراحی صحنه از آغاز نیمهی دوم قرن بیستم تاکنون است. او را با لقب «طراح سهبعدی» میشناسند. طراحی که از پیشروان به کارگیری کولاژهای فلزی در تئاتر است. صحنههایی که او طراحی و اجرا میکند، نمایشگاههایی از آثار او به شمار میآید که جدای از نمایش روی صحنه، توجه تماشاچیان را به مفاهیم استخراج شده از متن آن جلب میکند و به وجد میآورد. کولتای بیش از پنجاه سال است که در این زمینه به فعالیت مشغول است و شاگردان بسیاری را پرورش داده است. افرادی همچون جان ناپیر، نورمن موریس و مایک بارنت که تداومبخش ایدههای او بودهاند. مؤلف کتاب کوشیده در کنار مصاحبههایی که با این افراد انجام داده، بخشی از آثار کولتای را که چشم تماشاچیان بسیاری را نیز که در بزرگترین سالنهای اجرای تئاتر در سراسر جهان به خود خیره کرده، معرفی و تحلیل کند تا این چهرهی شاخص و ماندگار در طراحی صحنه را به مخاطبین جدی تئاتر نشان دهد.
از دید شاگردان رالف کولتای که در این کتاب از آنها نام برده شده، او از آغاز کار خود بسیار به آفرینش طرحهای خلاقانه با حداقل بودجهی ممکن معتقد بوده است. شروع فعالیت او در مجموعه تئاتر شکسپیر لندن با بحران مالی بسیاری در این نهاد همراه بود. اما کولتای این تهدید را به فرصتی طلایی برای خلق اثری خیرهکننده تبدیل کرد. او از ابتدا به ساختن کولاژ علاقه داشت. سازههای کولاژها را از فلزات، سیمان و چوب میساخت و اغلب برای اجرای طرحهایش بر صحنه، از داربست استفاده میکرد. زمانی که او این مسیر حرفهای را بنیان نهاد، هنوز از مواد اینچنینی در صحنه استفاده نمیشد و بنابراین بسیاری از کارگردانان نمیتوانستند درک درستی از طرحهای کولتای داشته باشند. برخی از همان ابتدای کار دلسرد میشدند و مجال بروز به ایدههایش نمیدادند، اما بسیاری هم بودند که به این طراح بیمحابا و نخبه فرصت تکمیل کارش را میدادند و نتایج هم اغلب درخشان از آب درمیآمد.
در بسیاری از نمایشنامهها، از کارهای شکسپیر گرفته تا ایبسن، از طبیعت بهعنوان یک استعاره برای ساختن تصویری از شرایط و چگونگی زندگی انسان استفاده میشود. چخوف در نمایش مرغ دریایی میکوشد با توصیف و عینیتبخشی به طبیعت، پارادوکس میان هنر و واقعگرایی را توضیح دهد و میگوید: «تئاتر همیشه چیزی جز تقلید ضعیف از واقعیت نیست.» چنین نقل قولی بر کولتای بسیار تأثیر گذاشته است و او تلاش کرده چشمانداز و صحنهی مخصوص بهخود را خلق کند و این نظریهاش را به اثبات برساند که تقلید از طبیعت میتواند چنان پیچیده و پرمایه باشد که گویی طبیعتی دوباره آفریده شده است. نمونههایی از این تفکر او را میتوان در طراحی صحنهی نمایشهای «ترا نوا»، «هرطور شما بخواهید»، «براند، شب دوازدهم»، «هیاهوی بسیار برای هیچ» و «اودیپوس تیرانوس» مشاهده کرد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4001216042.html
سعیده امینزاده
«رالف کولتای، طراح صحنه»
تألیف: سیلویا بکمایر
ترجمه: زیبا موسوی
ناشر: قطره، چاپ اول 1399
160 صفحه، 27000 تومان
#تئاتر #نشرقطره
طراحی صحنه معنایی ورای به عینیت درآوردن متن نمایشی دارد. طراحان صحنه کاشفان امکانات و ایدههای نهفته در یک نمایشنامهاند. آنها معانی متفاوتی از آنچه در ظاهر یک متن دیده میشود، استخراج میکنند. به نوعی میتوان طراحی خلاقانهی صحنه را خوانشی از نمایشنامه به شمار آورد که در تصاویر و اکسسوار و لباس خود را نشان میدهد. چشماندازی که یک طراح در اختیار نمایش میگذارد، استراتژی کل اجرا و نحوهی انتقال مفاهیم درام را مشخص میکند. سیاستهایی که او در تصویرپردازی نمایشی دنبال میکند میتواند از یک اثر کلاسیک، اجراهایی با زیباییشناسیهای متفاوت از آنچه تاکنون دیده شده، بیافریند. رالف کولتای، به اعتراف بسیاری از فعالان عرصهی طراحی صحنه، پویایی و نبوغی در ارائهی اسکیسها برای آثار مدرن و کلاسیک دارد، که در این عرصه مورد الهام و منبع یادگیری طراحان است. کتاب «رالف کولتای، طراح صحنه» درصدد ارائهی تصویری از این نظریهپرداز طراحی صحنه، در آیینهی آثارش و نیز از دید همکاراناش است.
رالف کولتای، از آشناترین نامهای عرصهی طراحی صحنه از آغاز نیمهی دوم قرن بیستم تاکنون است. او را با لقب «طراح سهبعدی» میشناسند. طراحی که از پیشروان به کارگیری کولاژهای فلزی در تئاتر است. صحنههایی که او طراحی و اجرا میکند، نمایشگاههایی از آثار او به شمار میآید که جدای از نمایش روی صحنه، توجه تماشاچیان را به مفاهیم استخراج شده از متن آن جلب میکند و به وجد میآورد. کولتای بیش از پنجاه سال است که در این زمینه به فعالیت مشغول است و شاگردان بسیاری را پرورش داده است. افرادی همچون جان ناپیر، نورمن موریس و مایک بارنت که تداومبخش ایدههای او بودهاند. مؤلف کتاب کوشیده در کنار مصاحبههایی که با این افراد انجام داده، بخشی از آثار کولتای را که چشم تماشاچیان بسیاری را نیز که در بزرگترین سالنهای اجرای تئاتر در سراسر جهان به خود خیره کرده، معرفی و تحلیل کند تا این چهرهی شاخص و ماندگار در طراحی صحنه را به مخاطبین جدی تئاتر نشان دهد.
از دید شاگردان رالف کولتای که در این کتاب از آنها نام برده شده، او از آغاز کار خود بسیار به آفرینش طرحهای خلاقانه با حداقل بودجهی ممکن معتقد بوده است. شروع فعالیت او در مجموعه تئاتر شکسپیر لندن با بحران مالی بسیاری در این نهاد همراه بود. اما کولتای این تهدید را به فرصتی طلایی برای خلق اثری خیرهکننده تبدیل کرد. او از ابتدا به ساختن کولاژ علاقه داشت. سازههای کولاژها را از فلزات، سیمان و چوب میساخت و اغلب برای اجرای طرحهایش بر صحنه، از داربست استفاده میکرد. زمانی که او این مسیر حرفهای را بنیان نهاد، هنوز از مواد اینچنینی در صحنه استفاده نمیشد و بنابراین بسیاری از کارگردانان نمیتوانستند درک درستی از طرحهای کولتای داشته باشند. برخی از همان ابتدای کار دلسرد میشدند و مجال بروز به ایدههایش نمیدادند، اما بسیاری هم بودند که به این طراح بیمحابا و نخبه فرصت تکمیل کارش را میدادند و نتایج هم اغلب درخشان از آب درمیآمد.
در بسیاری از نمایشنامهها، از کارهای شکسپیر گرفته تا ایبسن، از طبیعت بهعنوان یک استعاره برای ساختن تصویری از شرایط و چگونگی زندگی انسان استفاده میشود. چخوف در نمایش مرغ دریایی میکوشد با توصیف و عینیتبخشی به طبیعت، پارادوکس میان هنر و واقعگرایی را توضیح دهد و میگوید: «تئاتر همیشه چیزی جز تقلید ضعیف از واقعیت نیست.» چنین نقل قولی بر کولتای بسیار تأثیر گذاشته است و او تلاش کرده چشمانداز و صحنهی مخصوص بهخود را خلق کند و این نظریهاش را به اثبات برساند که تقلید از طبیعت میتواند چنان پیچیده و پرمایه باشد که گویی طبیعتی دوباره آفریده شده است. نمونههایی از این تفکر او را میتوان در طراحی صحنهی نمایشهای «ترا نوا»، «هرطور شما بخواهید»، «براند، شب دوازدهم»، «هیاهوی بسیار برای هیچ» و «اودیپوس تیرانوس» مشاهده کرد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4001216042.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«رالف کولتای»؛ سیلویا بکمایر؛ ترجمه زیبا موسوی؛ نشر قطره بهترین طراحی صحنه با کمترین هزینه
«رالف کولتای، طراح صحنه»
راهنمای کتاب/ کاوش در جهان کودکان
دکتر علی غزالیفر
«پیشگامان روانکاوی کودک»
(نظریهها و تکنیکهای تأثیرگذار در تحول بهنجار کودک)
نویسنده: بئاتریس مارکمن روبینز
مترجمان: دکتر شهلا علیزاده – دکتر نگار امیری
ناشر: قطره، چاپ دوم 1400
368 صفحه، 110000 تومان
#روانشناسی #نشرقطره
این کتاب در اصل یک منبع جامع برای روانشناسانی است که به دنبال یک مرجع تخصصی میگردند. از این رو، طبیعی است که این افراد این کتاب را زود پیدا کنند و بهرۀ خود را ببرند. چنین کسانی نیازی ندارند کسی این کتاب را به آنان معرفی کند. دانش تخصصیشان این کتاب را برایشان کشف میکند. با وجود اینکه این کتاب یک منبع تخصصی به شمار میآید، ولی به این معنا نیست که دیگران نمیتوانند از آن استفاده کنند. برعکس، حتی غیرمتخصصان نیز میتوانند چیزهای بسیاری از آن بیاموزند؛ هم به سود خود و هم برای تربیت کودکانشان. به همین دلیل، مخاطب این یادداشت چنین افرادی هستند.
کمتر کسی میداند که وضعیت فعلی کودکان در طول تاریخ بشریت یک استثناء است. در بیشتر تاریخ و در بیشتر مناطق جهان، کسی به نوزادان و کودکان توجه زیادی نمیکرد. آنها رها بودند و حتی میتوان ادعا کرد که به صورت خودرو بزرگ میشدند. پزشکی ضعیف و نبود شرایط بهداشتی باعث شده بود که آمار مرگ و میر کودکان چیزی میان یک سوم تا نیمی از جمعیت آنها باشد. برای والدین هم بهصرفه نبود که روی کسی سرمایهگذاری کنند که احتمال زنده ماندن و بزرگ شدنش زیاد نیست. نگاه به کودکان ابزاری بود و به همین دلیل توجه زیادی به تربیت آنها نمیشد. حساسیت و شکنندگی آنها که دیگر جای خود دارد! جالب است که در برخی از فرهنگها اساساً نوزاد را انسان نمیدانستند و لذا حتی از مرگش، که بسیار هم شایع و عادی بود، چندان اندوهگین نمیشدند.
در مقابل، امروزه شرایط بهکلی دگرگون شده است. والدین برای کودکانشان زمان، هزینه، توجه، علاقه و کارهای زیادی صرف میکنند. به عبارت دیگر، تربیت کودکان اولویت اول آنان شده است. ولی این امر به این معنا نیست که کیفیت تربیت خوب است و نتیجهای درخشان به بار میآورد. برعکس، اغلب با عکس این امر مواجه میشویم. برای نمونه، یکی از دوستانم به دلیل عشق و علاقه و اهتمام بسیار زیادی که برای فرزند خردسالش دارد، ماشین برقی گرانقیمتی برایش خرید شبیه به یوفوهای هالیوودی. بدبختانه آن خردسال از آن ماشین کذایی وحشت دارد و به محض دیدنش نهفقط سوارش نمیشود، بلکه نزدیکترین پاچه و شلوار را میگیرد و میرود پشت پاها قایم میشود و سپس به طور متناوب جیغهایی مغزخراش میکشد. دوازده میلیون تومان باد هوا شد! واقعیت این است که این کارها و اینهمه هزینه راه به جایی نمیبرند. به این عملکرد نمیگویند تربیت خوب و خفن! متأسفانه این وضعیت را در بیشتر والدین میبینیم. این تلاشها و هزینهها بینتیجه است. تربیت یعنی دانش درست و عمیق دربارۀ روان حساس و شگفتانگیز کودک و منطق محیرالعقولش. اگر والدین دغدغۀ جدی دارند، باید روانشناسی کودک را بیاموزند، و نه اینکه اتاقش را تا خرتناق با یوفو و سفینههای فضایی گرانقیمت کودنساز و یکبار مصرف پر کنند. این چیزها و آن کارها نهفقط روان کودک را رشد نمیدهند، بلکه باعث تباهیاش میشوند. برای نمونه، کودک را پرتوقع و اسرافکار بار میآورند و از همان ابتدا از او یک مصرفگرای رادیکال میسازند. آیا این تباهی نیست؟
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4010117076.html
دکتر علی غزالیفر
«پیشگامان روانکاوی کودک»
(نظریهها و تکنیکهای تأثیرگذار در تحول بهنجار کودک)
نویسنده: بئاتریس مارکمن روبینز
مترجمان: دکتر شهلا علیزاده – دکتر نگار امیری
ناشر: قطره، چاپ دوم 1400
368 صفحه، 110000 تومان
#روانشناسی #نشرقطره
این کتاب در اصل یک منبع جامع برای روانشناسانی است که به دنبال یک مرجع تخصصی میگردند. از این رو، طبیعی است که این افراد این کتاب را زود پیدا کنند و بهرۀ خود را ببرند. چنین کسانی نیازی ندارند کسی این کتاب را به آنان معرفی کند. دانش تخصصیشان این کتاب را برایشان کشف میکند. با وجود اینکه این کتاب یک منبع تخصصی به شمار میآید، ولی به این معنا نیست که دیگران نمیتوانند از آن استفاده کنند. برعکس، حتی غیرمتخصصان نیز میتوانند چیزهای بسیاری از آن بیاموزند؛ هم به سود خود و هم برای تربیت کودکانشان. به همین دلیل، مخاطب این یادداشت چنین افرادی هستند.
کمتر کسی میداند که وضعیت فعلی کودکان در طول تاریخ بشریت یک استثناء است. در بیشتر تاریخ و در بیشتر مناطق جهان، کسی به نوزادان و کودکان توجه زیادی نمیکرد. آنها رها بودند و حتی میتوان ادعا کرد که به صورت خودرو بزرگ میشدند. پزشکی ضعیف و نبود شرایط بهداشتی باعث شده بود که آمار مرگ و میر کودکان چیزی میان یک سوم تا نیمی از جمعیت آنها باشد. برای والدین هم بهصرفه نبود که روی کسی سرمایهگذاری کنند که احتمال زنده ماندن و بزرگ شدنش زیاد نیست. نگاه به کودکان ابزاری بود و به همین دلیل توجه زیادی به تربیت آنها نمیشد. حساسیت و شکنندگی آنها که دیگر جای خود دارد! جالب است که در برخی از فرهنگها اساساً نوزاد را انسان نمیدانستند و لذا حتی از مرگش، که بسیار هم شایع و عادی بود، چندان اندوهگین نمیشدند.
در مقابل، امروزه شرایط بهکلی دگرگون شده است. والدین برای کودکانشان زمان، هزینه، توجه، علاقه و کارهای زیادی صرف میکنند. به عبارت دیگر، تربیت کودکان اولویت اول آنان شده است. ولی این امر به این معنا نیست که کیفیت تربیت خوب است و نتیجهای درخشان به بار میآورد. برعکس، اغلب با عکس این امر مواجه میشویم. برای نمونه، یکی از دوستانم به دلیل عشق و علاقه و اهتمام بسیار زیادی که برای فرزند خردسالش دارد، ماشین برقی گرانقیمتی برایش خرید شبیه به یوفوهای هالیوودی. بدبختانه آن خردسال از آن ماشین کذایی وحشت دارد و به محض دیدنش نهفقط سوارش نمیشود، بلکه نزدیکترین پاچه و شلوار را میگیرد و میرود پشت پاها قایم میشود و سپس به طور متناوب جیغهایی مغزخراش میکشد. دوازده میلیون تومان باد هوا شد! واقعیت این است که این کارها و اینهمه هزینه راه به جایی نمیبرند. به این عملکرد نمیگویند تربیت خوب و خفن! متأسفانه این وضعیت را در بیشتر والدین میبینیم. این تلاشها و هزینهها بینتیجه است. تربیت یعنی دانش درست و عمیق دربارۀ روان حساس و شگفتانگیز کودک و منطق محیرالعقولش. اگر والدین دغدغۀ جدی دارند، باید روانشناسی کودک را بیاموزند، و نه اینکه اتاقش را تا خرتناق با یوفو و سفینههای فضایی گرانقیمت کودنساز و یکبار مصرف پر کنند. این چیزها و آن کارها نهفقط روان کودک را رشد نمیدهند، بلکه باعث تباهیاش میشوند. برای نمونه، کودک را پرتوقع و اسرافکار بار میآورند و از همان ابتدا از او یک مصرفگرای رادیکال میسازند. آیا این تباهی نیست؟
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4010117076.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«پیشگامان روانکاوی کودک»؛ بئاتریس مارکمن روبینز؛ ترجمه دکتر شهلا علیزاده و دکتر نگار امیری؛ نشر قطره کاوش در جهان کودکان
«پیشگامان روانکاوی کودک»
راهنمای کتاب/ ذهنیت پیچیده انسان معاصر
فاطمه صناعتیان
«پدر، مادر، قطارِ وحشت»
نویسنده: مارتین هِکمانز
مترجم: بهروز قنبرحسینی
ناشر: قطره، چاپ اول، پاییز 1400
64 صفحه،22000 تومان
#تئاتر #نشرقطره
«پدر، مادر، قطارِ وحشت» که نشر قطره آن را در گروه تئاتر و ادبیات نمایشی، زیرمجموعهی نمایشنامههای مدرن آلمانی دستهبندی کرده است، در واقع نمایشنامهای پستمدرن است که به خوبی ویژگیهای خاص این نوع از نمایش را به تصویر میکشد. متن اصلی کتاب را مقدمهای در مورد نمایش پستمدرن و ویژگیهای آن و متن کوتاهی در باب معرفی نویسندهی آلمانی اثر، مارتین هِکمانز، همراهی میکند. از این نویسنده که جوایز ادبی بسیاری در حوزهی نمایشنامهنویسی و ادبیات در اروپا و در سطح بینالمللی از آن خود کرده است، پیش از این، کتاب «گمشده در جنگل کلمات» در ایران به چاپ رسیده است.
در نمایشنامهی پستمدرن، بار اصلی بر دوش متن و روایت نیست، در واقع این متن نمایشنامه نیست که شخصیتها، گفتگوها، صحنهپردازی و نور و سایر بخشها را تعریف میکند و به آنها شکل میدهد بلکه ایدهپردازان پست مدرن معتقدند که تئاتر باید رویدادی زنده و واقعی باشد که مخاطب و تماشاگر نیز در آن شرکت داشته باشند. محتوای نمایش پستمدرن تنها در غالب درونمایهای از مضامین اجتماعی، فلسفی، تاریخی و ذهنیات پیچیدهی انسان این عصر شکل میگیرد. مارتین هِکمانز نیز همچون سایر هممکتبهایش در این اثر، به تنهاییِ انسان عصر پستمدرن، ارتباطهای درونخانوادگی و پیچیدگیهای روابط نسلی، حضور رسانه و فضاهای مجازی در این عصر و نقش آنها در شکل دادن به ساختار رفتاری در خانواده میپردازد.
شیوهی روایت داستان در این سبک از نمایش، نه تنها با روال خطی آثار کلاسیک فاصلهی بسیار دارد، بلکه با بههمریختگیهای زمانیِ آثار مدرن نیز متفاوت است؛ در واقع زمان و تقدم و تأخر آن در روایت نقش پررنگی ندارد. تنها مسألهی مهم، نشان دادن برشی از زندگی انسانها در دنیای بعد از مدرن است، انسانهایی که با وجوه متفاوتی از زندگی دست به گریبانند. اما آنچه تمام این وجوه متمایز و واگرا را به هم مربوط میکند، حضور پرتکرار یأس فلسفی تنیده با ذهنیات انسان پستمدرن است. اپیزودیک بودن صحنهها نیز از دیگر تبعات کم اهمیت شدن زمان و توالی اتفاقات در این نمایشنامهها است.
هِکمانز در «پدر، مادر، قطارِ وحشت» همچون سایر نمایشنامهنویسان پست مدرن، از بازنمایی هنری مفاهیم ذهنی، چارچوب دادن به اندیشههای نویسنده و عینیت بخشیدن به آنها از طریق خلق تصاویر، میگریزد و از همین روست که نیازی به توصیف مکان و صحنه نمیبیند. برای هیچ چیز و حتی برای بازیگران نیز میزانسنی وجود ندارد. آنها وارد و خارج میشوند اما درست معلوم نیست از کجا و به کجا. دغدغههای درون و بیرون خانه برای شخصیتهای اثر چنان درهمتنیده است که گاه برای فرار از راهیابی دلزدگیهای بیرون به درون خانه، از روشهای کودکانهای استفاده میکنند. مثلاً صحنهای را از ابتدا تکرار میکنند تا برساختی ذهنی، تخیلی و آرزو شده را جایگزین واقعیت ملموس نمایند.
تئاتر پستمدرن استانداردهای کلاسیک نمایشنامهنویسی را به هم میریزد و تا میتواند شخصیتهای نمایشی را به حداقل میرساند تا تجربهی بشر را از زندگی امروزش در اشکال مختلف و با کمک گرفتن از دیگر هنرها به نمایش بگذارد. این نمایشنامه نیز تنها با سه شخصیت روایت میشود که با عنوان «اشخاص نمایش»، معرفی میشوند: پدر؛ یوهان کلاین، مادر؛ آنه کلاین و پسر؛ اوتو کلاین. در دیالوگهای ابتدایی نمایش، اتو کلاین که کودکی دو ساله است، خانوادهاش را این طور به مخاطب معرفی میکند: «اینها والدین من هستند. پدرم یه کارگردان احمق تئاتره که وقتی من به دنیا اومدم با یه شغل جانبی کارش رو شروع کرده بود. مادرم وقتی من رو حامله شد، دانشجوی ترم سهی فلسفه در دانشگاه بود. از وقتی من به دنیا اومدم اونها مشغول تربیت من هستن.»
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4010214001.html
فاطمه صناعتیان
«پدر، مادر، قطارِ وحشت»
نویسنده: مارتین هِکمانز
مترجم: بهروز قنبرحسینی
ناشر: قطره، چاپ اول، پاییز 1400
64 صفحه،22000 تومان
#تئاتر #نشرقطره
«پدر، مادر، قطارِ وحشت» که نشر قطره آن را در گروه تئاتر و ادبیات نمایشی، زیرمجموعهی نمایشنامههای مدرن آلمانی دستهبندی کرده است، در واقع نمایشنامهای پستمدرن است که به خوبی ویژگیهای خاص این نوع از نمایش را به تصویر میکشد. متن اصلی کتاب را مقدمهای در مورد نمایش پستمدرن و ویژگیهای آن و متن کوتاهی در باب معرفی نویسندهی آلمانی اثر، مارتین هِکمانز، همراهی میکند. از این نویسنده که جوایز ادبی بسیاری در حوزهی نمایشنامهنویسی و ادبیات در اروپا و در سطح بینالمللی از آن خود کرده است، پیش از این، کتاب «گمشده در جنگل کلمات» در ایران به چاپ رسیده است.
در نمایشنامهی پستمدرن، بار اصلی بر دوش متن و روایت نیست، در واقع این متن نمایشنامه نیست که شخصیتها، گفتگوها، صحنهپردازی و نور و سایر بخشها را تعریف میکند و به آنها شکل میدهد بلکه ایدهپردازان پست مدرن معتقدند که تئاتر باید رویدادی زنده و واقعی باشد که مخاطب و تماشاگر نیز در آن شرکت داشته باشند. محتوای نمایش پستمدرن تنها در غالب درونمایهای از مضامین اجتماعی، فلسفی، تاریخی و ذهنیات پیچیدهی انسان این عصر شکل میگیرد. مارتین هِکمانز نیز همچون سایر هممکتبهایش در این اثر، به تنهاییِ انسان عصر پستمدرن، ارتباطهای درونخانوادگی و پیچیدگیهای روابط نسلی، حضور رسانه و فضاهای مجازی در این عصر و نقش آنها در شکل دادن به ساختار رفتاری در خانواده میپردازد.
شیوهی روایت داستان در این سبک از نمایش، نه تنها با روال خطی آثار کلاسیک فاصلهی بسیار دارد، بلکه با بههمریختگیهای زمانیِ آثار مدرن نیز متفاوت است؛ در واقع زمان و تقدم و تأخر آن در روایت نقش پررنگی ندارد. تنها مسألهی مهم، نشان دادن برشی از زندگی انسانها در دنیای بعد از مدرن است، انسانهایی که با وجوه متفاوتی از زندگی دست به گریبانند. اما آنچه تمام این وجوه متمایز و واگرا را به هم مربوط میکند، حضور پرتکرار یأس فلسفی تنیده با ذهنیات انسان پستمدرن است. اپیزودیک بودن صحنهها نیز از دیگر تبعات کم اهمیت شدن زمان و توالی اتفاقات در این نمایشنامهها است.
هِکمانز در «پدر، مادر، قطارِ وحشت» همچون سایر نمایشنامهنویسان پست مدرن، از بازنمایی هنری مفاهیم ذهنی، چارچوب دادن به اندیشههای نویسنده و عینیت بخشیدن به آنها از طریق خلق تصاویر، میگریزد و از همین روست که نیازی به توصیف مکان و صحنه نمیبیند. برای هیچ چیز و حتی برای بازیگران نیز میزانسنی وجود ندارد. آنها وارد و خارج میشوند اما درست معلوم نیست از کجا و به کجا. دغدغههای درون و بیرون خانه برای شخصیتهای اثر چنان درهمتنیده است که گاه برای فرار از راهیابی دلزدگیهای بیرون به درون خانه، از روشهای کودکانهای استفاده میکنند. مثلاً صحنهای را از ابتدا تکرار میکنند تا برساختی ذهنی، تخیلی و آرزو شده را جایگزین واقعیت ملموس نمایند.
تئاتر پستمدرن استانداردهای کلاسیک نمایشنامهنویسی را به هم میریزد و تا میتواند شخصیتهای نمایشی را به حداقل میرساند تا تجربهی بشر را از زندگی امروزش در اشکال مختلف و با کمک گرفتن از دیگر هنرها به نمایش بگذارد. این نمایشنامه نیز تنها با سه شخصیت روایت میشود که با عنوان «اشخاص نمایش»، معرفی میشوند: پدر؛ یوهان کلاین، مادر؛ آنه کلاین و پسر؛ اوتو کلاین. در دیالوگهای ابتدایی نمایش، اتو کلاین که کودکی دو ساله است، خانوادهاش را این طور به مخاطب معرفی میکند: «اینها والدین من هستند. پدرم یه کارگردان احمق تئاتره که وقتی من به دنیا اومدم با یه شغل جانبی کارش رو شروع کرده بود. مادرم وقتی من رو حامله شد، دانشجوی ترم سهی فلسفه در دانشگاه بود. از وقتی من به دنیا اومدم اونها مشغول تربیت من هستن.»
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4010214001.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«پدر، مادر، قطارِ وحشت»؛ مارتین هِکمانز؛ ترجمه بهروز قنبرحسینی؛ نشر قطره ذهنیت پیچیده انسان معاصر
«پدر، مادر، قطارِ وحشت»
راهنمای کتاب/ افول آرمانهای انسانِ عصر مدرن
ثریا بیگدلی
«میس لونلیهارتز»
نوشته: ناتانیل وِست
ترجمه: رضا فکری
ناشر: قطره، چاپ اول 1400
136 صفحه، 30000 تومان
#رمان #نشرقطره
ناتانیل وِست، متولد 1903 در نیویورک، که با نویسندگانی همچون ارنست همینگوی، هنری میلر و اسکات فیتزجرالد معاصر بود، عمدهترین آثار داستانی خود را در دههی 1930 نوشت. فعالیتش در هالیوود به او مجال کمتری برای خلق داستان میداد، اما در همان چهار رمانی هم که از او به جا مانده، میتوان عصارهی زندگی انسانِ قرن بیستمی را به روشنی دید. داستانهای او اغلب نیویورک را به تصویر میکشند؛ شهری که نمونهی جامعی از رنجهای بشر در جهان مدرن است. شهری پرجمعیت که انسانهایی با انواع پیشینهی مذهبی، فرهنگی و اقتصادی را گرد هم آورده و تنوع زیستیاش امکان تعمیمپذیری وضعیتش را به شهرهای بزرگ دنیا فراهم میکند. شهری که وِست نیز آن را گواه تاریخیِ مناسبی بر مدعای وخامت اوضاع زندگی انسان در اوایل قرن بیستم میداند. این مسأله بهویژه در رمان «میس لونلیهارتز» نمود پیدا میکند. رمانی که شرحی است بر رنج و درماندگیِ انسان در دل جهان مدرن. وِست در این کتاب نگاهی چندبعدی به مصائب همین انسان معاصر دارد.
شخصیت کلیدی رمان، مرد روزنامهنگاری با نام مستعار «میس لونلیهارتز» است که ستونی برای دریافت نامهی مشکلات خوانندگان و ارائهی راه حل و توصیه به آنها دارد. بخشی از روزنامه که به منظور بالا بردن تیراژ آن طراحی شده و قرار نیست مسائل شهروندانِ گرفتار را چندان جدی بگیرد؛ موضوعی که در همان اوایل رمان نیز مورد اشاره قرار میگیرد. میس لونلیهارتز نیز همچون دیگران، در آغاز با بیاعتنایی از استیصال خوانندگانش میگذرد. اما بهتدریج مسأله ابعاد جدیتری پیدا میکند و او به شکلی ملموس و عینی درگیر مشکلات آنها میشود و میکوشد چارهای قطعی برای این دردها بیابد. آدمهای درماندهی ستون او، تنها از فقر و مشکلات مالی نمینالند. آنها در روند کلی زندگیشان هم به بنبست رسیدهاند و به دنبال نسخهای شفابخش برای زخمهای کهنه و عمیق خویشاند. القابی که نامهها را با آنها به پایان میبرند نیز گویای همین مطلباند؛ «سرخورده»، «بیزار از همهچیز»، «پوستکلفت»، «زنی بهفنارفته با شوهری مسلول». اینها آدمهایی هستند که هرگز نتوانستهاند در دنیای واقعی و عینی راهی برای حل مشکلات یا حداقل تسکین دردهای خود بیابند و دست به دامن کسی شدهاند که شاید با مشورتی کوچک یا اندرزی معنوی بتواند کمکشان کند.
میس لونلیهارتز راهی پرفرازونشیب برای یافتن پاسخ طی میکند. راهی که او ناگزیر در آن باید مسائل بسیاری را به شکلی عینی و از نزدیک تجربه کند و به سودمندی یا مضر بودن آنها پی ببرد. در این رهگذر، شرایک، سردبیر روزنامه و همسرش مری، بتی، نامزد میس لونلیهارتز و خانم دویل، یکی از خوانندگان ستون و آدمهای پیرامون آنها، همراهیاش میکنند و هر کدام میکوشند به جنبهای از مسأله اشاره و بخشی از آن را روشن کنند. هرچند که در اغلب مواقع بر ابهامها و پیچیدگیها میافزایند.
شرایک، سردبیر روزنامه، بیش از سایر شخصیتها با این موضوع کلنجار میرود و میس لونلیهارتز را به چالش میکشد. او هنر، خاک، دریاهای جنوب و در نهایت مسیح را بهعنوان راهحل به این مرد سرگشته پیشنهاد میدهد و با کلامی هجوآلود و سرشار از کنایه، هرکدام از این راهها را ارزیابی میکند و معایب و فوایدش را برمیشمارد. شرایک کاملاً بر این مسائل اشراف دارد و میتواند ساعتها دربارهشان سخن بگوید. او اهل مغلطه و فلسفهبافی است و برای هر ایرادی که میس لونلیهارتز وارد میکند، جوابی قانعکننده و منطقی در آستین دارد. او همانند یک بازیگر چیرهدست در هر صحنهای حاضر میشود و تماشاچیان را تا پایان نمایش شگفتزده نگه میدارد. شخصیتی که قادر است همه را تحت تأثیر خود قرار دهد و گفتوگوهای او با میس لونلیهارتز عرصهی مناظرهی دو تفکر خیر و شر است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4010218115.html
ثریا بیگدلی
«میس لونلیهارتز»
نوشته: ناتانیل وِست
ترجمه: رضا فکری
ناشر: قطره، چاپ اول 1400
136 صفحه، 30000 تومان
#رمان #نشرقطره
ناتانیل وِست، متولد 1903 در نیویورک، که با نویسندگانی همچون ارنست همینگوی، هنری میلر و اسکات فیتزجرالد معاصر بود، عمدهترین آثار داستانی خود را در دههی 1930 نوشت. فعالیتش در هالیوود به او مجال کمتری برای خلق داستان میداد، اما در همان چهار رمانی هم که از او به جا مانده، میتوان عصارهی زندگی انسانِ قرن بیستمی را به روشنی دید. داستانهای او اغلب نیویورک را به تصویر میکشند؛ شهری که نمونهی جامعی از رنجهای بشر در جهان مدرن است. شهری پرجمعیت که انسانهایی با انواع پیشینهی مذهبی، فرهنگی و اقتصادی را گرد هم آورده و تنوع زیستیاش امکان تعمیمپذیری وضعیتش را به شهرهای بزرگ دنیا فراهم میکند. شهری که وِست نیز آن را گواه تاریخیِ مناسبی بر مدعای وخامت اوضاع زندگی انسان در اوایل قرن بیستم میداند. این مسأله بهویژه در رمان «میس لونلیهارتز» نمود پیدا میکند. رمانی که شرحی است بر رنج و درماندگیِ انسان در دل جهان مدرن. وِست در این کتاب نگاهی چندبعدی به مصائب همین انسان معاصر دارد.
شخصیت کلیدی رمان، مرد روزنامهنگاری با نام مستعار «میس لونلیهارتز» است که ستونی برای دریافت نامهی مشکلات خوانندگان و ارائهی راه حل و توصیه به آنها دارد. بخشی از روزنامه که به منظور بالا بردن تیراژ آن طراحی شده و قرار نیست مسائل شهروندانِ گرفتار را چندان جدی بگیرد؛ موضوعی که در همان اوایل رمان نیز مورد اشاره قرار میگیرد. میس لونلیهارتز نیز همچون دیگران، در آغاز با بیاعتنایی از استیصال خوانندگانش میگذرد. اما بهتدریج مسأله ابعاد جدیتری پیدا میکند و او به شکلی ملموس و عینی درگیر مشکلات آنها میشود و میکوشد چارهای قطعی برای این دردها بیابد. آدمهای درماندهی ستون او، تنها از فقر و مشکلات مالی نمینالند. آنها در روند کلی زندگیشان هم به بنبست رسیدهاند و به دنبال نسخهای شفابخش برای زخمهای کهنه و عمیق خویشاند. القابی که نامهها را با آنها به پایان میبرند نیز گویای همین مطلباند؛ «سرخورده»، «بیزار از همهچیز»، «پوستکلفت»، «زنی بهفنارفته با شوهری مسلول». اینها آدمهایی هستند که هرگز نتوانستهاند در دنیای واقعی و عینی راهی برای حل مشکلات یا حداقل تسکین دردهای خود بیابند و دست به دامن کسی شدهاند که شاید با مشورتی کوچک یا اندرزی معنوی بتواند کمکشان کند.
میس لونلیهارتز راهی پرفرازونشیب برای یافتن پاسخ طی میکند. راهی که او ناگزیر در آن باید مسائل بسیاری را به شکلی عینی و از نزدیک تجربه کند و به سودمندی یا مضر بودن آنها پی ببرد. در این رهگذر، شرایک، سردبیر روزنامه و همسرش مری، بتی، نامزد میس لونلیهارتز و خانم دویل، یکی از خوانندگان ستون و آدمهای پیرامون آنها، همراهیاش میکنند و هر کدام میکوشند به جنبهای از مسأله اشاره و بخشی از آن را روشن کنند. هرچند که در اغلب مواقع بر ابهامها و پیچیدگیها میافزایند.
شرایک، سردبیر روزنامه، بیش از سایر شخصیتها با این موضوع کلنجار میرود و میس لونلیهارتز را به چالش میکشد. او هنر، خاک، دریاهای جنوب و در نهایت مسیح را بهعنوان راهحل به این مرد سرگشته پیشنهاد میدهد و با کلامی هجوآلود و سرشار از کنایه، هرکدام از این راهها را ارزیابی میکند و معایب و فوایدش را برمیشمارد. شرایک کاملاً بر این مسائل اشراف دارد و میتواند ساعتها دربارهشان سخن بگوید. او اهل مغلطه و فلسفهبافی است و برای هر ایرادی که میس لونلیهارتز وارد میکند، جوابی قانعکننده و منطقی در آستین دارد. او همانند یک بازیگر چیرهدست در هر صحنهای حاضر میشود و تماشاچیان را تا پایان نمایش شگفتزده نگه میدارد. شخصیتی که قادر است همه را تحت تأثیر خود قرار دهد و گفتوگوهای او با میس لونلیهارتز عرصهی مناظرهی دو تفکر خیر و شر است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4010218115.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«میس لونلیهارتز»؛ ناتانیل وِست؛ ترجمه رضا فکری؛ نشر قطره افول آرمانهای انسانِ عصر مدرن
«میس لونلیهارتز»
راهنمای کتاب/ دردسر حرفه من است
حمیدرضا امیدیسرور
«در اعماق آب»
نوشته: پیتر کوریس
ترجمه: فریدالدین سلیمانی
ناشر: قطره، چاپ اول، 1400
223 صفحه، 50000 تومان
#رمان_پلیسی #نشرقطره
«در اعماق آب» به عنوان سی و سومین کتاب از مجموعه ادبیات پلیسی نشر قطره منتشرشده، مجموعهای به سرپرستی کاوه میرعباسی که پیش از این هم مجموعههایی در سرپرستی کرده است؛ اما هیچگاه تا این اندازه تداوم و موفقیت نداشته است. بی گمان نکات گوناگونی در این توفیق دخالت داشته است؛ اما یکی از مهمترین ویژگیهایی که مجموعه ادبیات پلیسی نشر قطره را قابل اعتنا ساخته و از مجموعههای مشابه ممتاز میکند، گشودن افقهایی از ادبیات پلیسی جناییاست که تا پیش از این به طور جدی مورد توجه قرار نگرفتهاند و یا مغفول ماندهاند.
تا چند دهه پیش از این ادبیات ترجمه پلیسی و جنایی در ایران محدود میشد به آثاری که در سنت ادبیات پلیسی جنایی آمریکا (هارلد بویلد)، نسل طلایی ادبیات انگلیس (شرلوک هلمز و آگاتا کریستی) و یا ادبیات پلیسی جنایی فرانسه (شاخصترینشان ژرژسیمنون) و... جای میگرفتند. چندی بعد سرو کله ادبیات پلیسی و جنایی اسکاندیناوی پیدا شد؛ گونهای درخشان و متفاوت از آثار پلیسی و جنایی که از فرهنگ و جغرافیای زیستی و اقلیمی این مناطق تاثیر فراوان گرفته است و در دو دهه گذشته در ایران طرفداران زیادی برای خود یافته است.
اما این همه ماجرا نیست، در کنار این جریانهای اصلی کم نیستند نویسندگانی که در چهارگوشه جهان زیسته و آثاری در خور اعتنا و گاه درخشان ارائه میکنند. رمانهایی که در عین تعلقات ژانری از اصالتی برخوردارند که ریشه در خاستگاه این نویسندگان دارد. در مجموعه ادبیات پلیسی نشر قطره چنین نمونههایی فراوانند[1]. نمایندگانی از ادبیات دیگر کشورها در این گونه که خواندن آثاری در این سطح از آنها واقعا غیر منتظره است.
«در اعماق آب» نوشته پیتر کوریس، با ترجمه فریدالدین سلیمانی رمانی است که از ادبیات پلیسی جنایی استرالیا که در ایران لااقل تاکنون شناخته شده نبوده است و با این رمان برای نخستین بار علاقمندان این گونه جذاب میتوانند با شاخهای دیگر از ژانر پلیسی و جنایی معاصر آشنا شوند. این رمان جذاب که از ترجمهای روان و خوشخوان هم بر خوردار است تاکیدی است بر این واقعیت که دیگر ادبیات پلیسی و جنایی امروز دیگر در انحصار یک جریان و یا سنت خاص نیست و همانگونه که از منظر تماتیک و یا قالبهای روایی متحول شده است، تحت تاثیر جغرافیایی که در آن اتفاق افتاده و نوشته میشود نیز قرار گرفته و اصالت پیدا میکند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4010304007.html
حمیدرضا امیدیسرور
«در اعماق آب»
نوشته: پیتر کوریس
ترجمه: فریدالدین سلیمانی
ناشر: قطره، چاپ اول، 1400
223 صفحه، 50000 تومان
#رمان_پلیسی #نشرقطره
«در اعماق آب» به عنوان سی و سومین کتاب از مجموعه ادبیات پلیسی نشر قطره منتشرشده، مجموعهای به سرپرستی کاوه میرعباسی که پیش از این هم مجموعههایی در سرپرستی کرده است؛ اما هیچگاه تا این اندازه تداوم و موفقیت نداشته است. بی گمان نکات گوناگونی در این توفیق دخالت داشته است؛ اما یکی از مهمترین ویژگیهایی که مجموعه ادبیات پلیسی نشر قطره را قابل اعتنا ساخته و از مجموعههای مشابه ممتاز میکند، گشودن افقهایی از ادبیات پلیسی جناییاست که تا پیش از این به طور جدی مورد توجه قرار نگرفتهاند و یا مغفول ماندهاند.
تا چند دهه پیش از این ادبیات ترجمه پلیسی و جنایی در ایران محدود میشد به آثاری که در سنت ادبیات پلیسی جنایی آمریکا (هارلد بویلد)، نسل طلایی ادبیات انگلیس (شرلوک هلمز و آگاتا کریستی) و یا ادبیات پلیسی جنایی فرانسه (شاخصترینشان ژرژسیمنون) و... جای میگرفتند. چندی بعد سرو کله ادبیات پلیسی و جنایی اسکاندیناوی پیدا شد؛ گونهای درخشان و متفاوت از آثار پلیسی و جنایی که از فرهنگ و جغرافیای زیستی و اقلیمی این مناطق تاثیر فراوان گرفته است و در دو دهه گذشته در ایران طرفداران زیادی برای خود یافته است.
اما این همه ماجرا نیست، در کنار این جریانهای اصلی کم نیستند نویسندگانی که در چهارگوشه جهان زیسته و آثاری در خور اعتنا و گاه درخشان ارائه میکنند. رمانهایی که در عین تعلقات ژانری از اصالتی برخوردارند که ریشه در خاستگاه این نویسندگان دارد. در مجموعه ادبیات پلیسی نشر قطره چنین نمونههایی فراوانند[1]. نمایندگانی از ادبیات دیگر کشورها در این گونه که خواندن آثاری در این سطح از آنها واقعا غیر منتظره است.
«در اعماق آب» نوشته پیتر کوریس، با ترجمه فریدالدین سلیمانی رمانی است که از ادبیات پلیسی جنایی استرالیا که در ایران لااقل تاکنون شناخته شده نبوده است و با این رمان برای نخستین بار علاقمندان این گونه جذاب میتوانند با شاخهای دیگر از ژانر پلیسی و جنایی معاصر آشنا شوند. این رمان جذاب که از ترجمهای روان و خوشخوان هم بر خوردار است تاکیدی است بر این واقعیت که دیگر ادبیات پلیسی و جنایی امروز دیگر در انحصار یک جریان و یا سنت خاص نیست و همانگونه که از منظر تماتیک و یا قالبهای روایی متحول شده است، تحت تاثیر جغرافیایی که در آن اتفاق افتاده و نوشته میشود نیز قرار گرفته و اصالت پیدا میکند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4010304007.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«در اعماق آب»؛ پیتر کوریس؛ ترجمه فریدالدین سلیمانی؛ نشر قطره دردسر حرفه من است
«در اعماق آب»
راهنمای کتاب/ ایدههای خوب از کجا میآیند؟
حمیدرضا امیدیسرور
«کتاب بزرگ ایده»
نویسنده: اریک بورک
ترجمه : پوپک رحیمی
ناشر: قطره، چاپ اول 1400
218 صفحه، 55000 تومان
#نقدادبی #نشرقطره
آیا تابهحال به این فکر کرده اید که چرا تنها بخش ناچیزی از داستانهایی که نوشته میشوند، به شکلی تاثیر گذار میتوانند مخاطبان را جذب خود کنند؟ پاسخ این سوال به حلقه مفقودهای اشاره دارد که بسیاری از آثار داستانی و همچنین نمایشنامهها و فیلمنامهها از خلاء آن رنج میبرند. «کتاب بزرگ ایده» با عنوان فرعی هفت المانِ یک داستان خوب و مترقی برای فیلمنامه، نمایشنامه و رمان اثر اریک بورک که با ترجمه پوپک رحیمی و به همت نشر قطره منتشر شده است؛ به این حلقه مفقوده میپردازد و از راههای غلبه بر خلاءهایی که به دنبال دارد، سخن میگوید.
در سالهای اخیر کتابهای زیادی درباره نوشتن داستان (نمایشنامه و یا فیلمنامه) منتشر شده است. آثاری که عناصر مختلف داستان را معرفی و درباره ویژگی های آنها و همچنین شگردهای نوشتن صحبت کردهاند. اما در این میان از موضوعی که کتاب بزرگ ایده به آن پرداخته، غفلت شده است. از این رو می توان گفت کتاب حاضر می تواند مکملی برای همهی کتابهایی که در این حوزه منتشر شده است، باشد. چرا که نویسنده این کتاب نمیخواهد به مخاطب نوشتن داستان یا نمایشنامه و فیلمنامه را بیاموزد، فرض براین است که همهی ما این ها را آموخته ایم و به درستی به کار میبندیم. اما نتیجه آن به گونهای نیست که برای مخاطب و حتی خود ما جذاب باشد.
اگر میخواهید داستانی بنویسید که نه تنها برای خودتان که برای خوانندگان نیز واقعا جذاب باشد. آن هم نه جذابیتی که حاصل دنبال کردن داستان برای مطلع شدن از پایان و سرانجام آن باشد، بلکه جذابیتی که خواننده در طول خواندن کتاب از آن بهره مند شود. «کتاب بزرگ ایده» راهنمای شما برای این منظور خواهد بود.
مشکل بسیاری از نویسندگان شخصیت پردازی، دیالوگ نویسی، توصیف صحنه و دیگر توانایی های لازم در پروسه نوشتن نیست، بلکه مشکل آنها در زمینهایست که معمولا نخستین گام در پروسه نوشتن داستان یا فیلمنامه و نمایشنامه محسوب میشود. برخی نیز دچار این سوءتفاهم هستند که داستان و ویژگیهایش اهمیتی محوری ندارد و این تنها فرم است که حرف اول را میزند!
نکته اینجاست که معمولا کسانی با شکست روبه رو میشوند که نخستین گام را غلط بر می دارند؛ کتاب حاضر نیز بیش از هر چیز به شما کمک میکند که نخستین گام در پروسه نوشتن، یعنی انتخاب داستان را درست بردارید. اکثریت قریب به اتفاق داستان های ناموفق آنهایی هستند که ایده مرکزی داستان مخاطب را تحت تاثیر قرار نمی دهد؛ بنابراین مهارت های نویسنده نیز عملا به هدر رفته و نمی تواند این مشکل را رفع و رجوع کند.
اریک بورک در کتاب خود روی المانهایی دست می گذارد اگر در داستان وجود داشته باشند می توانند روی خواننده تاثیر گذاشته و در نتیجه ضامن موفقیت آثار باشند. این المان ویژگی هایی کلی هستند که در هر ژانر یا مدیومی به کار میآید.
اریک بورک در دانشگاه UCLA و MFA فیلمنامه نویسی حرفه ای تدریس می کند. او همچنین برای نوشتن مینی سریالهای «گروه برادران» و «از زمین تا ماه» دو بار برنده جایزه امی و دو بار نیز برنده جایزه گلدن گلوب شده است. اریک بورک بخش مهمی از تجربیات خود را در «کتاب بزرگ ایده» گرد هم آورده و در نه فصل میکوشد به خواننده نکاتی را ارائه کند که توانایی تشخیص ایدههای خوب و بد را بدست آورده و ضمن تشریح ویژگیهای ایدههای خوبی که میتوانند در تاثیر گذاری بر مخاطب موفق باشند؛ مراحل پرورش یک ایده و پخته کردن آن را به نویسندگان و علاقهمندان به نویسندگی بیاموزد.
اثر حاضر با مقدمه نویسنده درباره چرایی نوشتن کتاب و چگونگی رسیدن به ضرورت نوشتن چنین ایدهای آغاز می شود. متن اصلی کتاب در 9 فصل با عناوین زیر نوشته شده است: تمرکز بر ایده، تنبیه مجازات، همدلی برانگیزی، اوریجینال، باور پذیری، تغییر زندگی، سرگرم کنندگی، معنا دار و خلق مسئله اصلی و قرار دادن آن در کار.
در این 9 فصل اریک بورک میکوشد بسیاری از تصوراتی که ما در فیلمنامه نویسی آموختهایم اصلاح کرده و در مسیر درست خود قرار دهد و از همین روست که کتاب مکمل بسیار خوبی برای آموخته های همهی کسانی است که به نوشتن عشق میورزند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4010308129.html
حمیدرضا امیدیسرور
«کتاب بزرگ ایده»
نویسنده: اریک بورک
ترجمه : پوپک رحیمی
ناشر: قطره، چاپ اول 1400
218 صفحه، 55000 تومان
#نقدادبی #نشرقطره
آیا تابهحال به این فکر کرده اید که چرا تنها بخش ناچیزی از داستانهایی که نوشته میشوند، به شکلی تاثیر گذار میتوانند مخاطبان را جذب خود کنند؟ پاسخ این سوال به حلقه مفقودهای اشاره دارد که بسیاری از آثار داستانی و همچنین نمایشنامهها و فیلمنامهها از خلاء آن رنج میبرند. «کتاب بزرگ ایده» با عنوان فرعی هفت المانِ یک داستان خوب و مترقی برای فیلمنامه، نمایشنامه و رمان اثر اریک بورک که با ترجمه پوپک رحیمی و به همت نشر قطره منتشر شده است؛ به این حلقه مفقوده میپردازد و از راههای غلبه بر خلاءهایی که به دنبال دارد، سخن میگوید.
در سالهای اخیر کتابهای زیادی درباره نوشتن داستان (نمایشنامه و یا فیلمنامه) منتشر شده است. آثاری که عناصر مختلف داستان را معرفی و درباره ویژگی های آنها و همچنین شگردهای نوشتن صحبت کردهاند. اما در این میان از موضوعی که کتاب بزرگ ایده به آن پرداخته، غفلت شده است. از این رو می توان گفت کتاب حاضر می تواند مکملی برای همهی کتابهایی که در این حوزه منتشر شده است، باشد. چرا که نویسنده این کتاب نمیخواهد به مخاطب نوشتن داستان یا نمایشنامه و فیلمنامه را بیاموزد، فرض براین است که همهی ما این ها را آموخته ایم و به درستی به کار میبندیم. اما نتیجه آن به گونهای نیست که برای مخاطب و حتی خود ما جذاب باشد.
اگر میخواهید داستانی بنویسید که نه تنها برای خودتان که برای خوانندگان نیز واقعا جذاب باشد. آن هم نه جذابیتی که حاصل دنبال کردن داستان برای مطلع شدن از پایان و سرانجام آن باشد، بلکه جذابیتی که خواننده در طول خواندن کتاب از آن بهره مند شود. «کتاب بزرگ ایده» راهنمای شما برای این منظور خواهد بود.
مشکل بسیاری از نویسندگان شخصیت پردازی، دیالوگ نویسی، توصیف صحنه و دیگر توانایی های لازم در پروسه نوشتن نیست، بلکه مشکل آنها در زمینهایست که معمولا نخستین گام در پروسه نوشتن داستان یا فیلمنامه و نمایشنامه محسوب میشود. برخی نیز دچار این سوءتفاهم هستند که داستان و ویژگیهایش اهمیتی محوری ندارد و این تنها فرم است که حرف اول را میزند!
نکته اینجاست که معمولا کسانی با شکست روبه رو میشوند که نخستین گام را غلط بر می دارند؛ کتاب حاضر نیز بیش از هر چیز به شما کمک میکند که نخستین گام در پروسه نوشتن، یعنی انتخاب داستان را درست بردارید. اکثریت قریب به اتفاق داستان های ناموفق آنهایی هستند که ایده مرکزی داستان مخاطب را تحت تاثیر قرار نمی دهد؛ بنابراین مهارت های نویسنده نیز عملا به هدر رفته و نمی تواند این مشکل را رفع و رجوع کند.
اریک بورک در کتاب خود روی المانهایی دست می گذارد اگر در داستان وجود داشته باشند می توانند روی خواننده تاثیر گذاشته و در نتیجه ضامن موفقیت آثار باشند. این المان ویژگی هایی کلی هستند که در هر ژانر یا مدیومی به کار میآید.
اریک بورک در دانشگاه UCLA و MFA فیلمنامه نویسی حرفه ای تدریس می کند. او همچنین برای نوشتن مینی سریالهای «گروه برادران» و «از زمین تا ماه» دو بار برنده جایزه امی و دو بار نیز برنده جایزه گلدن گلوب شده است. اریک بورک بخش مهمی از تجربیات خود را در «کتاب بزرگ ایده» گرد هم آورده و در نه فصل میکوشد به خواننده نکاتی را ارائه کند که توانایی تشخیص ایدههای خوب و بد را بدست آورده و ضمن تشریح ویژگیهای ایدههای خوبی که میتوانند در تاثیر گذاری بر مخاطب موفق باشند؛ مراحل پرورش یک ایده و پخته کردن آن را به نویسندگان و علاقهمندان به نویسندگی بیاموزد.
اثر حاضر با مقدمه نویسنده درباره چرایی نوشتن کتاب و چگونگی رسیدن به ضرورت نوشتن چنین ایدهای آغاز می شود. متن اصلی کتاب در 9 فصل با عناوین زیر نوشته شده است: تمرکز بر ایده، تنبیه مجازات، همدلی برانگیزی، اوریجینال، باور پذیری، تغییر زندگی، سرگرم کنندگی، معنا دار و خلق مسئله اصلی و قرار دادن آن در کار.
در این 9 فصل اریک بورک میکوشد بسیاری از تصوراتی که ما در فیلمنامه نویسی آموختهایم اصلاح کرده و در مسیر درست خود قرار دهد و از همین روست که کتاب مکمل بسیار خوبی برای آموخته های همهی کسانی است که به نوشتن عشق میورزند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4010308129.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«کتاب بزرگ ایده»؛ اریک بورک؛ ترجمه پوپک رحیمی؛ نشر قطره ایدههای خوب از کجا میآیند؟
«کتاب بزرگ ایده»