الفِ کتاب
618 subscribers
3.99K photos
32 videos
41 files
3.7K links
الف‌ِکتاب ضیافتی‌ست فرهنگی؛ میزبان شماییم تا از تازه‌ترین کتاب‌ها بگوییم؛ این‌که چگونه‌اند و فراخور کدام‌یک از ما...
Download Telegram
راهنمای کتاب/ این عشق را سرانجامی نیست!

میلاد شاملو

«چهره‌ی پنهان عشق»
نوشته: سیامک گلشیری
ناشر: چشمه، 1401
126 صفحه، 105000 تومان
#رمان #نشرچشمه

سیامک گلشیری، متولد 1347، نویسنده‌ای است که تمرکز خود را در آثارش بر رئالیسم اجتماعی و دغدغه‌های روز آدم‌ها در کلانشهری مثل تهران معطوف کرده است. او در حوزه نوجوان و بزرگسال داستان‌های بسیاری نوشته و تقریباً در تمامی آن‌ها برای ارتباطات بین فردی جایگاهی خاص قائل شده است. انسان‌ها در داستان‌های او خود را در آینه‌ی دیگری معنا می‌کنند و عشق و دلبستگی از ضروریات زندگی آن‌هاست. عواطف نقشی پررنگ در نوشته‌های سیامک گلشیری دارند و بدون آن‌ها نمی‌توان به تفسیری دقیق از آثار او رسید. در آخرین رمان این نویسنده، «چهره‌ی پنهان عشق» اغلب این مؤلفه‌های سبکی را به وضوح می‌توان مشاهده کرد.

شخصیت اصلی رمان مردی است که روابط پرفراز و نشیب فراوانی را در زندگی‌اش تجربه کرده، اما اغلب آن‌ها ناکام و بی‌سرانجام بوده‌اند. پیام مردی درونگراست که با وسواس‌های ذهنی بسیاری دست و پنجه نرم می‌کند. او با دنیایی از اما و اگرها مواجه است و تمام انسان‌ها برایش معمایی بزرگ و لاینحل به نظر می‌آیند. می‌کوشد این ابهام‌های آزاردهنده را برطرف کند تا به تحلیل روشنی درباره‌ی آدم‌ها برسد، اما معمولاً تلاش‌هایش دراین‌باره به نتیجه‌ای روشن ختم نمی‌شوند. اطرافیانش به نظر موذی و فریبکار می‌رسند و قصد دارند تیشه به ریشه‌اش بزنند، اما او نمی‌تواند شواهد متقنی درباره‌ی آن‌ها پیدا کند.

فضای آغازین داستان حاکی از رخوت و رکودی است که دامن پیام را گرفته است. در ذهنش با هزاران تصمیم کلنجار می‌رود. می‌خواهد به سفر برود، اما درگیری‌های ذهنی متعددش مجال برنامه‌ریزی دقیق در این‌باره را از او می‌گیرد. سرایدار خانه‌اش که سهراب نام دارد تشویش‌های او را بیش‌تر می‌کند. سهراب با همسرش گل مریم اختلاف دارد و پیام حس می‌کند که این مرد ماجراهای بسیاری را از او پنهان کرده است. دعوای زناشویی سهراب و گل مریم، دغدغه‌هایی تازه برای پیام می‌آفریند که به راحتی قادر به حل و فصل آن‌ها نیست.

نویسنده می‌کوشد با وارد کردن آدم‌های مختلف و ارتباطاتی که آن‌ها با پیام برقرار می‌کنند، پرده از ابعاد گوناگون شخصیتی او بردارد. ورود مردانی که خود را بازرس پلیس معرفی می‌کنند به پارانویای پیام دامن می‌زند. اتهاماتی که آن‌ها به او وارد کرده‌اند موجب تشدید تنش‌های ذهنی پیام می‌شود. او دقیقاً نمی‌داند چرا در چنین مخمصه‌ای گرفتار شده و چه کسی مسبب این همه بحران است. به همین علت هزاران احتمال در سر می‌پروراند و به تمامی اطرافره پنهان عشقیانش مشکوک می‌شود و برای هر یک پرونده‌ای در ذهنش باز می‌کند. رفتارهای پُر شک و شبهه‌ی آدم‌ها هم بدبینی او را تشدید می‌کند.

جدا از فضای عینی داستان که با حضور افراد گوناگون ابعاد و وجوه متفاوتی یافته و ماجراهای بسیاری رقم زده، فضای انتزاعی‌ای که حاصل درگیری‌های ذهنی قهرمان داستان است نیز بخش قابل توجهی از کتاب را به خود اختصاص داده است. عشقی نافرجام که گویی هنوز برای پیام تمام نشده و در تمامی ارکان زندگی‌اش جاری است از جمله مهم‌ترین دغدغه‌های اوست. او مردی منزوی و درون‌گراست و گرچه روابط با دیگران برایش ارزشی فوق‌العاده دارد، اما خلوتی که با خود می‌کند نیز از درجه‌ی اهمیت بالایی برای او برخوردار است. او سعی می‌کند برای این‌که کم‌تر با دوستانش مواجه شود سفر کند یا به جایی دور از دسترس برود. در این میان ممکن است تناقض‌هایی در این شخصیت دیده شود و مخاطب او را در طیفی ببیند که یک سر آن موجودی گوشه‌گیر و تنهایی‌طلب است و سر دیگرش فردی خوش‌مشرب و اجتماعی است. پیام مدام میان دو سر این طیف در نوسان به سر می‌برد.
ادامه...

https://www.alef.ir/news/4021104119.html
راهنمای کتاب/ رنج و محرومیت حاشیه‌نشینی

مصطفی شاملو

«جاده‌ی شهر»
نوشته: ناتالیا گینزبورگ
ترجمه: فرناز حائری
ناشر: چشمه، 1402
109 صفحه، 90000 تومان
#رمان #نشرچشمه

تقریباً همزمان با ظهور نئورئالیسم در سینما و در آثار فیلمسازانی همچون ویتوریو دسیکا، ادبیات داستانی نیز شاهد شکوفایی این سبک در کتاب‌های نویسندگانی مانند ناتالیا گینزبورگ بوده است. به نظر می‌آید ماهیت زندگی، به‌ویژه در دهه‌های چهل و پنجاه چنین سبکی از روایت را می‌طلبید. اغلب قهرمان‌های آثار نئورئالیستی آدم‌هایی از نیمه‌ی تاریک شهر بودند. بخشی از اجتماع که علاوه بر تحمل فشارهای اقتصادی فراوان، تنش‌ها و محرومیت‌های عاطفی بسیاری را متحمل می‌شدند. خانواده غالباً شکلی آشفته داشت و هر عضوی از آن ناچار بود مسائل بغرنجی را به دوش بکشد. از کودک خردسال گرفته تا سالمند همگی سنگینی این ناهنجاری‌ها را با خود حمل می‌کردند و خانواده را مانند قطاری کهنه و شکسته، به زحمت روی ریل زندگی می‌کشاندند.

ناتالیا گینزبورگ از دل همین نابه‌سامانی‌های اجتماعی برآمده بود و ناگزیر پستی و بلندی‌های فراوانی را که در زندگی شخصی‌اش تجربه کرده بود به زیست حرفه‌ای‌اش انتقال داد. در طی سال‌های پایانی جنگ جهانی دوم گینزبورگ مصائب زیادی را برای حفظ فرزندان و خانواده‌اش به دوش کشید و آوارگی‌هایی را از سر گذراند که دستمایه‌ی نگارش داستان‌های نئورئالیستی برای او شد که در این سبک سرآمد بودند. جنگ و تأثیراتی که طی سال‌ها بر زیست و روابط انسان‌ها گذاشت، موضوعی نبود که به راحتی بتوان از آن چشم‌پوشی کرد. گرچه گینزبورگ ممکن است در بسیاری از آثارش مستقیماً به این پدیده اشاره نکرده باشد، اما تأثیر آن را بر شخصیت‌های داستانی او و روابطشان به وضوح می‌توان مشاهده کرد.

کتاب «جاده‌ی شهر» که جرقه‌ی پیشرفت جدی این نویسنده را زد و سبب‌ساز استقبال بی‌نظیری از کار او شد، در خلال سال‌های پایانی جنگ جهانی دوم و با نام مستعار نوشته شده است. گینزبورگ در این کتاب به زندگی خانواده‌ای می‌پردازد که ساکن روستا هستند و محرومیت‌های حاشیه‌نشینان را تجربه می‌کنند. فقر و آشفتگی گریبان خانواده را گرفته و فرزندان گرچه در یک خانه زندگی می‌کنند اما احساس سرگردانی و رهاشدگی دارند. دالیا، دختر جوان راوی داستان عضو همین خانواده است و شاید بیش از همه این ازهم‌گسیختگی اعضای خانه را حس می‌کند. در توصیف او از موقعیت خانواده این مسأله کاملاً مشهود است.

روستا و خانواده هر یک به شکلی حس آشفتگی به مخاطب القا می‌کنند. روابط چندان معنی‌دار و هدفمند پیش نمی‌روند. آدم‌ها در فضایی عاری از احترام و اعتماد با هم ارتباط برقرار می‌کنند و همدلی بسیار کمی میان‌شان دیده می‌شود. دالیا انتظار همراهی عاطفی از پدر و مادرش دارد، اما گویی بود و نبود آن‌ها در خانه تفاوتی ایجاد نمی‌کند. جو خانواده متأثر از فضای دیکتاتوری حاکم، سرد و پر تحکم است. حتی فرزندان که به نظر می‌رسد همدرد یکدیگرند، چندان نمی‌توانند پشتیبان یکدیگر باشند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4021110083.html
راهنمای کتاب/ جذابیت‌های وسواس!

ثریا بیگدلی

«تکثیر نابهنگام یک پنجره که به چشم‌اندازی در گذشته باز می‌شد...»
نوشته: سعید محسنی
ناشر: چشمه، چاپ اول 1402
200 صفحه، 170000 تومان
#رمان #نشرچشمه

سعید محسنی، متولد 1355، همواره در پی آفرینش نگاهی تازه به روایت بوده است و نوآوری‌های رواییِ او مهم‌ترین ویژگی کارش را تشکیل می‌دهند. در بسیاری مواقع او از تنوع صداها برای ایجاد فرمی جدید در روایتش بهره می‌گیرد. آدم‌ها در داستان‌های او دارای پیشینه‌های بسیار متفاوت‌اند و با جهان‌بینی‌های عجیب و غریب‌شان بر متمایز شدن کار او می‌افزایند. او به ظرایفی در شخصیت‌پردازی توجه دارد که مخاطب را جذب خود می‌کند و گاه به حیرت وا می‌دارد. دغدغه‌های قهرمان‌های او را به سادگی نمی‌توان تحلیل کرد. آن‌ها در قدم اول به نظر ساده و خطی می‌رسند، اما در عمق خود پیچیدگی‌هایی دارند که به راحتی قابل قضاوت نیستند. کتاب «تکثیر نابهنگام یک پنجره که به چشم‌اندازی در گذشته باز می‌شد...» با عنوان طولانی و نامعمولش نیز حکایت از همین سبک خاص سعید محسنی دارد.

صحنه‌های آغازین هر فصل با تصاویری که ممکن است نسبتاً ساده به نظر برسند همراه شده است. تصاویری که برای مخاطبان بسیار آشنا هستند و می‌توانند در حد کلیشه‌های بسیار معمول زندگی باشند، اما محسنی از دل این کلیشه‌ها قصه‌هایی بدیع بیرون می‌کشد که متعلق به آدم‌هایی خاص با سرنوشت‌هایی پیش‌بینی‌ناپذیرند. محسنی در اغلب مقاطع قصه‌اش خواننده را با انواع پیچ و خم‌های تکنیکی غافلگیر می‌کند و برای این کار نیازی به پیچیده جلوه دادن مسائل نمی‌بیند، زیرا مسائل به خودی خود پیچیدگی‌هایی دارند که حل و فصل‌شان تعمق بسیاری می‌طلبد.

شخصیت‌ها همه‌ی مهره‌های خود را در اوایل یا حتی اواسط بازی این رمان رو نمی‌کنند و راه‌های پر فراز و فرود بسیاری باید با آن‌ها پیمود تا به درک ابعاد مختلف‌شان رسید. به‌عنوان مثال می‌توان به احسان اشاره کرد؛ اولین شخصیتی که در داستان ظاهر می‌شود و به نظر می‌رسد مهم‌تر از سایر چهره‌ها باشد. اما مخاطب هرچه در جاده‌ی پر پیچ و خم قصه پیش می‌رود بیش‌تر به پیچیدگی‌اش پی می‌برد و احسان را بخشی از کلاژی می‌بیند که متنوع و متکثر است. گرچه این شخصیت چنان جذابیت‌هایی دارد که به تنهایی هم می‌تواند بار داستان را تا انتها به دوش بکشد، اما نویسنده شخصیت‌های متعدد دیگری را وارد می‌کند که گاه احسان را به حاشیه می‌رانند و خود سکان روایت را در دست می‌گیرند.

سفرمحور بودن نیز از ویژگی‌های دیگر این رمان است که موجب می‌شود مکان و زمان وقوع اتفاقات راکد و کسالت‌آور نباشد. گرچه به نظر می‌رسد قهرمانان داستان سفرگریز به نظر برسند، اما سیر حوادثی به ظاهر ساده آن‌ها را در دامن سفری پرماجرا می‌اندازد. در آغاز داستان نویسنده از تصورات جغرافیایی قهرمانش می‌گوید و این‌که همین تصویرسازی‌هاست که او را در جایی میخکوب نگه داشته و مجال کندن از خاک و رفتن به آن سوی کوه‌ها را نمی‌دهد. توی نقشه‌ی کتاب درسی آن سوی کوه‌ها اقلیمی گرم و شرجی جا خوش کرده، اما قهرمان داستان نقشه‌ی خاص خودش را در ذهن ترسیم کرده که به او می‌گوید پشت این‌ کوه‌ها نباید آن سرزمین مألوف کتاب‌های درسی را دید. حالا در مقطعی از زندگی که باید راهی تازه را شروع کند، شاید لازم است که در تصوراتش از نقشه‌های جغرافیایی نیز تجدیدنظر کند.

وسواس آدم‌ها نیز یکی دیگر از ظرایف مهم شخصیت‌پردازی محسنی را در این کتاب می‌سازد. آن‌ها به نوشته‌ها، اشیاء، تصاویر و حتی به انواع چینش‌های اجسام وسواسی دیوانه‌وار نشان می‌دهند. شاید علت بسیاری از ناکامی‌های آن‌ها هم همین دقت جنون‌آمیزی باشد که به همه چیز و همه کس نشان می‌دهند. این مسأله گاه چنان برجسته می‌شود که بخش بزرگی از هوشیاری آن‌ها را مشغول خود نگه می‌دارد و موجودیت‌شان را به خود وابسته می‌کند. به عبارتی دیگر این وسواس تبدیل به ویژگی‌ای می‌شود که شخصیت بدون آن قادر به ادامه‌ی راهش نیست. برعکس بسیاری مواقع در دنیای واقعی که وسواس آدم‌ها را متوقف می‌کند، در این داستان این ویژگی نیروی محرکه‌ی آدم‌ها برای پیگیری مسیرشان می‌شود.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4021114075.html
راهنمای کتاب/ در دلِ فاجعه!

مصطفی شاملو

«شبح آلکساندر وُلف»
نوشته: گایتو گازدانف
ترجمه: نسترن زندی
ناشر: فرهنگ نشر نو، 1402
135صفحه، 120000 تومان
#رمان #نشرنو

گایتو گازدانف نویسنده‌ی قرن بیستم روسیه، مسیری پر پیچ و خم در حرفه‌اش پیمود و ناملایمات بسیاری را پشت سر گذاشت. در سنین نوجوانی در جنگ حضور پیدا کرد و در سال‌های پُر تب و تاب مناقشات کریمه توانست گام‌های اولیه را در تکامل ادبی‌اش بردارد. او مدام از شهری به شهر دیگر می‌رفت و شغل عوض می‌کرد. فقر و بی‌خانمانی تجارب زیستی عمیقی به او بخشیدند. در پاریس بود که توانست شب‌ها به کار و روزها به تحصیل بپردازد و اولین داستان‌های منسجم خود را در نیمه‌ی دهه‌ی سوم زندگی‌اش بنویسد.

گازدانف از همان آغاز، تحسین منتقدان را برانگیخت و از جمله نویسندگان حامی او می‌توان به ماکسیم گورکی اشاره نمود که به‌ویژه پس از انتشار کتاب «شبی با کلر» از او به عنوان استعدادی درخشان یاد کرد. او به همان نسبت که زندگی پرماجرایی را می‌گذراند، آثار متنوعی هم می‌نوشت و کتاب «شبح آلکساندر وُلف» یکی از شاخص‌ترین آثار اوست که نوآوری‌های فرمی او را به وضوح نشان می‌دهد. رمانی که در سنین تثبیت گازدانف به عنوان نویسنده منتشر شد.

رمان «شبح آلکساندر وُلف» از همان آغاز خواننده را در دامن فاجعه می‌اندازد و از قتلی می‌گوید که زندگی قهرمان داستان را زیر و رو کرده است. راوی مانند خودِ گازدانف در سنین نوجوانی رهسپار جنگ شده است. جنگی که انگار مهم نیست چه اسمی دارد و کجا رخ داده است، چون ماهیت جنگ در هرحال آشوب و ویران‌گری است. راوی به زمان و مکان جنگ نیز اشاره می‌کند؛ جایی در جنوب روسیه و در خلال جنگ داخلی در اوایل قرن بیستم. اما توصیف کلی از جنگ به گونه‌ای است که گویی در هر جای دیگر دنیا و هر زمان دیگری به همین شکل رخ می‌دهد؛ شهرها ویران و آدم‌ها کشته می‌شوند.

نویسنده ماجرای یک قتل را بن‌مایه‌ی داستان خود قرار داده، اما در گام‌های بعدی داستان، در این مسأله تشکیک می‌کند که آیا اصولاً قتلی اتفاق افتاده یا ترس‌های راوی است که به حادثه‌ای چنان پر و بال داده که جنایت به نظر برسد. گرچه راوی از همان ابتدا می‌کوشد مقتضیات جنگ و حفظ جان خود را توجیهی برای کشتن حریف مقابلش بداند، سایه‌ی سنگین کشتن یک انسان برای سال‌ها روی سرش باقی می‌ماند و ذهن او را به اشکال مختلف درگیر خود می‌سازد.

راوی واقعه را مدام مرور می‌کند و با دور کند و تند و از ابعاد گوناگون به آن می‌پردازد. گرما، خستگی، اغتشاش افکار، ترس و احساس ناامنی در ساعاتی که او مردی جوان را هدف گلوله‌اش قرار داده بر او چیره شده است. او بر بی‌منطقی موقعیت تأکید دارد و معتقد است در هیچ شرایط دیگری امکان نداشته آدم‌ها این طور به جان هم بیفتند و جز به کشتن یکدیگر رضایت ندهند. مرد جوانی که با گلوله‌ی راوی به خاک می‌افتد تصویری اساطیری برای او دارد و به بسیاری از قهرمانان جنگ‌های باستانی شبیه است. او جوانی خوش قد و قامت و زیباست که لحظاتی پیش از جان سپردن، نگاه خیره‌ی کوتاهی به اطرافش می‌اندازد. نگاهی که در ذهن راوی ماندگار می‌شود و در هر بار یادآوری جانی دوباره می‌گیرد.

گازدانف از همان اوایل کار مخاطب را درگیر بازی‌های فرمی داستانی خود می‌کند. راوی پس از روایتی چندصفحه‌ای از آن‌چه در صحنه‌ی جنگ گذشته، از کتابی می‌گوید که عیناً همین حادثه‌ی رویارویی دو سرباز و کشته شدن یکی از آن‌ها را در خود جای داده است. نویسنده‌ی کتاب آلکساندر وُلف نام دارد و آن را به زبان انگلیسی نوشته است. اما اصل داستان به همان جنگ کریمه در روسیه اختصاص دارد و قهرمانان داستان همان‌هایی هستند که راوی در آغاز به آن‌ها اشاره کرده بود.
ادامه...

https://www.alef.ir/news/4021201106.html
راهنمای کتاب/ چرکی و سیاهی یک شهر

دریا امامی

«عمارت رصدخانه»
نوشته: ادوارد کرِی
ترجمه: احسان کرم‌ویسی
ناشر: چشمه، 1402
414 صفحه، 320000 تومان
#رمان #نشرچشمه

ادوارد کرِی، متولد 1970، نویسنده انگلیسی است که در دو حوزه رمان و نمایش‌نامه فعال بوده است. او هم نمایش‌نامه‌هایی اقتباسی از آثار دیگر نویسندگان نوشته و هم با قصه‌های مستقل خود متن‌های نمایشی را خلق کرده و به صحنه برده است. گرچه زمینه‌ی تخصصی‌اش سال‌ها تئاتر بوده اما در حیطه‌ی رمان‌نویسی نیز حضوری پررنگ نشان داده است. وسعت تخیلش او را به سمت نوشتن آثار فانتزی و سورئال نیز سوق داده و کتابی بر مبنای قصه‌ی پینوکیو نوشته که اقبال فراوانی به خود جلب کرده است. کرِی به مادام توسو، خالق بزرگ‌ترین موزه‌ی مجسمه‌های مومی جهان نیز علاقه‌ی خاصی داشته و او را دستمایه‌ی نوشتن رمانی به نام «کوچولو» قرار داده است. در بین آثارش «عمارت رصدخانه» به سبب پیچیدگی‌های روایی و نگاه متفاوت او به پوچی بیش از بقیه مورد توجه منتقدان بوده است.

ادوارد کرِی در «عمارت رصد‌خانه» نگاهی شبیه ساموئل بکت به جهان پیرامونش دارد. عمارت رصدخانه جایی است که از فرط تراژیک بودن تبدیل به مکانی کمیک شده است. بازار مکاره‌ای که انواع عجایب و غرایب را در آن می‌توان یافت و ارتباط میان این پدیده‌ها نیز چنان از معنا و منطق خالی است که حیرت مخاطب را برمی‌انگیزد. کرِی می‌کوشد تمامی دنیا را در عمارت رصدخانه بگنجاند و با دیالوگ‌های ابزورد و چرخه روابط معیوب آن را بازسازی کند. دنیایی که در آن معنای روشنی برای هیچ پدیده‌ای نمی‌توان یافت.

نویسنده داستان را با صحنه آغاز نمی‌کند، بلکه به توصیف ظاهر انسان‌ها، آن هم به شکلی کج و معوج و آشفته از زبان راوی‌اش می‌پردازد. راوی در ابتدا از خودش می‌گوید، اما این خوداظهاری نه تنها به روشن شدن چیزی درباره‌ی او نمی‌انجامد، بلکه به ابهام‌ها دامن می‌زند و یکی از مسائل اساسی داستان نیز همین است که قهرمان آن مدام در حال بازتولید ابهام است. او مدام درباره‌ی عمارت، آدم‌ها و اشیاء آن توضیح می‌دهد، اما شرح حال‌های او سرشار از پراکندگی و شلوغی‌اند. خواننده از همان آغاز باید خود را برای مواجهه با این اغتشاش و به‌هم‌ریختگی آماده کند و به تدریج با آن خو بگیرد، چون شیوه‌ی کار ادوارد کرِی آفرینش دنیایی پر از آشفتگی است.

شخصیت‌هایی که به اندازه‌ی قهرمان‌های بکت پریشان‌گو و عزلت‌گزین هستند، یکی از کلیدی‌ترین عناصر سبکی ادوارد کرِی را در این کتاب می‌سازند. شخصیت اصلی داستان «عمارت رصدخانه» مردی است که با وسواس جنون‌آمیزی به ساختن موزه‌ای در داخل عمارت دست زده است. او به موزه‌اش بسیار حساس است و اجازه‌ی بازدید آن را به کسی نمی‌دهد. در طی سال‌های متمادی مرد کوشیده موزه را وسعت بدهد و اشیایی خاص را در آن نگهداری کند.

اشیاء در این رمان جایگاه ویژه‌ای دارند و اصولاً ادوارد کرِی نویسنده‌ای است که به حضور اشیاء در داستانش و روحی که پشت آن‌ها نهفته اهمیت خاصی قائل است. در پشت هر یک از اشیای موزه‌ی فرانسیس در این کتاب هم دنیایی قصه پنهان شده است. فرانسیس آن‌ها را ربوده تا صاحبان‌شان را با این فقدان بیازارد و از این آزار لذت ببرد. این موزه متعلق به اشیایی است که فارغ از ارزش مادی برای مالکان‌شان از نظر معنوی اهمیت فوق‌العاده‌ای داشته‌اند و این موضوع فرانسیس را خشنود از عملکرد خود نگه می‌دارد؛ او ارزشمندترین چیزهای آدم‌ها را تصاحب کرده است و این قضیه به او احساس قدرت عجیبی می‌بخشد.

در کنار فرانسیس باقی اعضای عمارت نیز ویژگی‌های غریب بسیاری دارند و جالب این‌‌که از نظر فرانسیس عجیب‌تر هم به نظر می‌آیند. گرچه این مرد به همه‌ی آدم‌ها و اشیا به عنوان سوژه‌ای برای تکمیل موزه‌ی خود نگاه می‌کند، اما گاه می‌توان در نوع توصیفش از آن‌ها جنبه‌هایی انسانی نیز یافت. این جنبه‌های انسانی نیز در طول داستان درگیر بحران‌های معنایی عمیق می‌شوند. برای فرانسیس و پدر و مادرش و هر کسی که به عمارت وارد می‌شود شکلی تازه از روابط به وجود می‌آید که به سادگی و روشنی قابل درک نیست و نیاز به عبور از هزارتوی ماجراها دارد تا بتواند تحلیل‌پذیر شود و از تاریکیِ ابهام بیرون بیاید.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4021203057.html
راهنمای کتاب/ گل سرسبدِ مردان دریا

لیلا زارعی

«بیلی‌باد ملوان»
نوشته: هرمان ملویل
ترجمه: احمد میرعلایی
ناشر: فرهنگ نشر نو، 1402
154 صفحه، 130000 تومان
#رمان #نشرنو

هرمان ملویل همواره ماجراجویی‌های زندگی پر فراز و نشیب خود را دستمایه‌ی داستان‌نویسی‌اش قرار داده و رمان‌های او حکایت‌گر سفرهای پرحادثه‌ای است که در طی مسیر حرفه‌ای خود تجربه کرده است. بزرگ‌ترین و ماندگارترین این تجارب در کتاب «موبی دیک» گرد آمده که سفری سرشار از خطر، بیم و امید را در راه شکار نهنگ سفید به تصویر می‌کشد. سفری که گویی برای هر انسانی به نوعی رخ می‌دهد و به همین خاطر بشر در هر دوره‌ای از تاریخ ناگزیر از انجام آن است. این رمان تاکنون خوانش‌های متعدد فلسفی، جامعه‌شناختی و ادبی داشته و منبع الهام نویسندگان و هنرمندان فراوانی بوده که نشان از قابلیت تأویل بسیار بالای آن دارد. دیگر آثار ملویل نیز از این قاعده مستثنی نیستند و هر یک به گونه‌ای سرگشتگی انسان را در این جهان روایت می‌کنند. آخرین اثر این نویسنده، «بیلی‌باد ملوان» نیز بر مبنای یکی از تجارب سفرهای دریایی او نوشته شده است. کتابی از ملویل که فرصت کامل شدن نیافت و چند دهه پس از مرگش چاپ شد.

ملویل در کتاب بیلی‌باد ملوان تمرکز نگاهش را بر شخصیتی می‌گذارد که جذابیت‌های بسیاری دارد. او ملوانی است که به اعتراف ناخدای کشتی‌اش گل سرسبد مردان دریاست. نویسنده از از همان ابتدا شرحی حماسی‌گونه از ظاهر، رفتار و سلوک بیلی‌باد به خواننده ارائه می‌دهد. این شرح که از قدرت تأثیر و نفوذ این مرد حکایت دارد، از او در نظر هر مخاطبی شخصیتی کاریزماتیک می‌سازد. بیلی‌باد اندامی متقارن و بی‌نقص دارد و بلندقدتر از اطرافیان‌اش است؛ آن چنان بلندبالا که توجه هر ناظری را به خود جلب می‌کند.

راوی به زیبایی بکر و بدوی بیلی‌باد تأکید دارد تا تصویری اسطوره‌ای از او بسازد. راه رفتن او در هر گذرگاهی ستایش تماشاگران را برمی‌انگیزد و گاه چنان رنگ و بویی از تقدس می‌یابد که شبیه حالت روحانی کاهنان آشوری در زمان انجام مناسک مذهبی‌شان می‌شود. نویسنده شخصیت‌های تأثیرگذار سفرهای دریایی معروف را با او مقایسه می‌کند. در این قیاس بیلی‌باد همواره امتیازی برتر از همگنان خود دارد و نیرومندی و زیبایی‌اش سرآمد همگان است. در ساحل قهرمانی بی‌مانند است و در دریا علاوه بر هنر دریانوردی، سخنوری و مهارت‌های کلامی‌اش زبانزد است. با این اوصاف انتظار می‌رود این شخصیت ماجراهایی حماسی بیافریند و بیلی‌باد حقیقتاً هم قهرمانی است که با سفرهای پرخطر خود در ذهن مخاطب حماسه‌ساز و ماندگار می‌شود.

آن‌چه سفری را که قهرمان داستان در این رمان پیش روی خود دارد، از سایر سفرهایش متمایز می‌کند، وقایعی است که در آن رخ می‌دهد. وقایعی که منجر به گرفتن تصمیم‌هایی خطیر و سرنوشت‌ساز برای این ملوان جوان می‌شود. او توسط ناخدای یک ناو برای سفری طولانی و پرخطر انتخاب می‌شود. این انتخاب بسیار آنی و غیرمنتظره رخ می‌دهد، چندان‌که حیرت بیلی‌باد و ناخدای کشتی‌ای را که در استخدام آن است برمی‌انگیزد. ناوبان کشتی بلی‌پوتنت که بیلی‌باد را برای پیوستن به مردان دریایی جنگی خود برمی‌گزیند در همان نگاه اول به تبحر و کارآمدی او پی می‌برد و همراهی او را در جمع ملوانان مجرب و آبدیده‌ی خود می‌طلبد.

بیلی‌باد تأملات بسیاری در این مسیر دور و دراز تجربه می‌کند و تحولات روحی فراوانی را پیش روی خود دارد. سردرگمی‌های او آن‌چنان آزارنده است که تا سرحد مرگ در او تنش و ترس می‌آفریند. قهرمان قصه، هم باید توفان‌های درونی سهمگینی را از سر بگذراند و هم با تهدیدات بیرونی مهلکی بجنگد. مجموع این شرایط برای محک خوردن عیار همان اسطوره‌ای است که نویسنده در آغاز داستان ساخته و کوشیده مخاطب را مجاب کند که او قابلیت‌های بی‌شماری برای مواجهه با انواع خطرات دارد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4021213118.html
راهنمای کتاب/ محکومیتی که توجیه سیاسی نداشت

رضا فکری

«برآمدن آفتاب زمستانی»
نوشته: رضا جولایی
ناشر: چشمه، 1402
205 صفحه، 180000تومان
#رمان #نشرچشمه


مرگ محور طیف وسیعی از تراژدی‌هاست؛ پدیده‌ای تحلیل‌گریز و چندوجهی که اگر وجوه تاریخی به آن افزوده شود، ابعاد گسترده و پیچیده‌تری نیز پیدا می‌کند. تصویر مرگ قهرمانانِ یک واقعه‌ی تاریخی به مراتب ماندگارتر از انواع دیگر آن است. تصویری نمادین که طی قرن‌ها به آفرینش اسطوره منجر شده و الگوهایی ثابت از مرگ را در ادبیات کلاسیک رقم زده است. اگرچه در دل جهان شتابزده‌ی امروز، آن الگوها متحول شده‌اند و مرگ‌های تاریخی در سایه‌ی سرعت و وسعت رسانه‌ها، کم‌تر فرصتی برای ثبت در حافظه‌ی جمعی و تبدیل شدن به تراژدی یافته‌اند اما آثار نویسندگانی هم‌چون رضا جولایی همچنان به همان شکل مألوف از تراژدی تاریخی وفادار مانده است.

جولایی در تازه‌ترین کتابش بر واقعه‌ی دستگیری پنجاه و سه نفر که در زمان پهلوی اول رخ داده متمرکز شده و کوشیده حواشی آن را تا چند سال بعد دنبال کند. او در این رمان مرگ دردناک یکی از قربانیان این رخداد تاریخی را محور قصه‌ی خود قرار داده است. مرگی که در یکی از روزهای پرآشوب اواخر سال 1320 رخ می‌دهد و تا مدت‌ها بعد همچنان می‌توان تأثیر آن را بر شخصیت‌های این قصه مشاهده کرد. کتاب در دو مقطع روایت خود را پی می‌گیرد؛ از روزهای ملتهب و داغ تابستان 1320 آغاز می‌شود و تا روزهای دلگیر و خاکستری زمستان 1323 ادامه می‌یابد. راوی داستان کامیار، خواهرزاده‌ی بابک امیرعلایی است که همراه چند فعال و اندیشمند سیاسی دستگیر، زندانی و محاکمه شده است.

نمای آغازین داستان حکایت از افسردگی و رکود پس از سرکوب‌های سیاسی‌ای دارد که در سال 1316 آغاز شده و در اوایل دهه‌ی 20 به اوج خود رسیده است. هرچند همزمان با شهریور 1320 موازنه‌ی سیاسی و صف‌آرایی‌ نیروها تغییر می‌کند، اما چیزی از آشفتگی، تاریکی و ناامیدی فضا کاسته نمی‌شود و گویی نشانی از بهبود شرایط نمی‌توان یافت. همراهی کامیار با دایی دیگرش، بهروز در بیمارستانی که خون و زخم و یأس در آن فوران می‌کند نیز مؤید همان جوّ راکد و سردی است که راوی در ابتدای داستان توصیف کرده است. کامیار می‌کوشد مقایسه‌ای میان آن‌چه اکنون در حال وقوع است با اتفاقات سه سال پیش ترتیب دهد و رخداد مرگ بابک را واکاوی کند. تصویر بابک علیرغم ماجراهای بسیاری که در این سه سال رخ داده همچنان پررنگ و جاری است و مرگ تراژیک او بر همه‌ی امور خانواده سایه افکنده است. حتی وقتی مهمانی یا جشنی برپاست، حضور او سنگینی می‌کند و مجال شادی و آرامش را از خانواده می‌گیرد.

یکی از ماندگارترین صحنه‌های داستان مربوط به شبی در تابستان 1320 است که پدر بابک اُمرا و متنفذین را در یک مهمانی جمع کرده تا از آخرین فرصت‌ها برای نجات پسرش بهره بگیرد. مجلس با حضور درویش‌خان و قمرالملوک وزیری گرمای خاصی می‌یابد و سرپاس مختاری علیرغم ظاهر سرسخت و خشک خود همراهی جانانه‌ای با گروه موسیقی می‌کند. سرپاس در این مراسم ویولن دست می‌گیرد و در جذبه‌ای ناب آن را می‌نوازد. برای جمع چنین صحنه‌ای کم‌تر در باور می‌گنجد. سرپاس مختاری چنان روحیه‌ی لطیف و هنرمندی از خود نشان می‌دهد که حیرت‌برانگیز است و پدر بابک را به نرمش او در چانه‌زنی برای تخفیف حکم پسرش امیدوار می‌کند. اما پس از بیان درخواست پادرمیانی برای رهایی بابک، سرپاس دوباره آن رویه‌ی خشن و انعطاف‌ناپذیر خود را نشان می‌دهد و تأکید می‌کند که در این‌باره بر امر اعلی‌حضرت نمی‌توان توصیه یا خواهشی وارد کرد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4021214114.html
راهنمای کتاب/ تلخی‌های بی پایان

ثریا بیگدلی

«مه‌لقا»
نوشته: شهرام خلج
ناشر: چشمه، 1402
275 صفحه، 230000 تومان
#رمان #نشرچشمه

داستان زنانی که علیرغم موانع فرهنگی و اجتماعی طاقت‌فرسا در جهت بقای خود تلاش‌های فراوان کرده‌اند، گرچه به وسعت تاریخ جریان داشته و شامل اکثریت قریب به اتفاق زنان می‌شده، اما چنان تنوعی داشته که هرگز رنگ تکرار به خود نگرفته است. هر زنی با تجارب منحصربه‌فردش به گونه‌ای به این تنوع شکل بخشیده و سهمی در ماندگاری تصویر زنان سخت‌کوش داشته است. جبر جغرافیایی نیز بر این مسأله بی‌تأثیر نبوده و اغلب اشکال متفاوتی از رنج و ناکامی را برای زنان رقم زده است، چندان‌که در بعضی سرزمین‌ها مصائبی که بر سر زنان آمده و آن‌ها را از روال طبیعی و سالم زندگی بازداشته بسیار چشمگیرتر و دردناک‌تر بوده است. شهرام خلج در رمان «مه‌لقا» زندگی یکی از همین زنان را به تصویر کشیده است.

ماجراهای کتاب در یک اقلیم خاص و در دهه‌ی پنجاه شمسی رخ می‌دهد و به تناسب چنین موقعیتی معضلات هم شکل متفاوتی پیدا کرده‌اند. در نگاه اول به نظر می‌رسد بن‌مایه‌ی داستان را کلیشه‌ی «زن سرخور» بسازد که در میان بسیاری از اقوام و اقالیم ممکن است همچنان اعتبار داشته باشد. اما هرچه رمان پیش می‌رود پیچیدگی‌ها و ملاحظات خاصی به آن اضافه می‌شود که به سادگی نمی‌توان درباره‌ی آن‌ها قضاوت کرد. این که عقیده‌ای خرافی بتواند سرنوشت یک انسان را تغییر دهد، مسأله‌ی چندان تازه‌ای نیست و همواره در میان نوع بشر به گونه‌های مختلف جاری بوده است، اما این که کسی بکوشد خود را از دور باطل خرافه و تحقیر بیرون بکشد، اتفاقی است که می‌تواند داستانی درخور تأمل را رقم بزند. داستان مه‌لقا از این گونه داستان‌هاست و شخصیت اصلی آن در تقلایی نفس‌گیر با هر آن‌چه که حق زندگی عادی را از او سلب می‌کند به مبارزه برمی‌خیزد.

مه‌لقا شخصیت اصلی رمان است و از همان بدو تولد تلخی‌های بی‌پایانی را تجربه می‌کند. مادر مه‌لقا که زنی سرآمد از نظر زیبایی و متانت است، در هنگام زایمان می‌میرد و طبق عادت مرسوم مردم آبادی، فرزند نورسش را مسئول مرگ او می‌دانند. کسی به جز پدربزرگ و مادربزرگ و مامایی که خاله‌ نذری نام دارد و بسیار دلسوز و پیگیر مسائل خانواده‌ی مه‌لقاست، او را نمی‌پذیرد و همه زبان به لعن و نفرین او می‌گشایند. از نظر تمامی اطرافیان، او مسبب مرگ مادرش شده و نحس و بدطالع است.

مرگ مادر و سرخوردگی و عزلت‌گزینی پدر، از مه‌لقا دختری تنها و بی‌پناه می‌سازد، اما خاله نذری تلاش می‌کند او را از نگاه ملامت‌گر و آزاردهنده‌ی دیگران در امان نگه دارد. از همان لحظه‌ی مرگ مادر مه‌لقا، که خانواده درگیر سوگ و اندوه می‌شود، خاله نذری درصدد است به هر ترتیبی دخترک نوزاد را نگه دارد و از هیچ کوششی فروگذار نمی‌کند. این زن از برادرزاده‌اش می‌خواهد که دایه‌ی نوزاد شود و به او شیر دهد تا زنده بماند.

طالع نحس همواره با مه‌لقا همراه است و مردم با رفتار‌های خود به این بدشگونی دامن می‌زنند. آن‌ها هرگز این دختر را رها نمی‌کنند و مدام با نیش و کنایه بر رنج تنهایی و طردشدگی او می‌افزایند. آن‌ها لقب «لقا جنی» را روی او می‌گذارند و در کوی و برزن، مدرسه و خانه، همه‌جا انگشت تمسخر به سویش می‌گیرند. در عین‌حال در موقعیت‌های مختلف برای این‌که نحسی او دامن‌شان را نگیرد از مه‌لقا دوری می‌کنند. بزرگ شدن در محیطی که هرگز از نگاه ملامت‌گر اطرافیان خالی نمی‌شود، برای مه‌لقا بسیار دشوار و طاقت‌فرساست. خاله نذری به همین‌خاطر نگران دخترک است و سعی در محافظتش دارد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4021227104.html
راهنمای کتاب/ دژی که فرو نریخت

لیلا زارعی

«چنگیزخان؛ نُه رؤیا»
نوشته: گلزان چیناگ
ترجمه: محمد همتی
ناشر: فرهنگ نشر نو، 1402
238 صفحه، 180000 تومان
#رمان #نشرنو

درباره‌ی چنگیزخان مغول حواشی و موضع‌گیری‌های متعارض بسیاری وجود دارد؛ برای مردم مغولستان او همیشه بنیانگذار سرزمین و نظام‌بخش جامعه‌شان بوده و برای آن‌هایی که از کشورگشایی‌اش در امان نبوده‌اند، چنگیزخان همواره جنگجویی شرور و خونریز به شمار می‌آمده است. درباره‌ی او آثار مکتوب فراوانی وجود دارد و شاید منسجم‌ترین‌ و کهن‌ترین‌شان کتاب «تاریخ سری مغولان» باشد که به شرح لشکرکشی‌های قوم مغول در زمان حیات چنگیزخان می‌پردازد. این کتاب از منابعی است که بعدها مورد استفاده‌ی مورخان معتبر بسیاری از جمله عطاملک جوینی و رشیدالدین فضل‌الله قرار گرفت.

اما در عصر حاضر تا زمان سقوط حکومت شوروی، مردم مغول مجال چندانی برای تحلیل چنگیزخان نمی‌یافتند، زیرا از منظر کمونیسم امثال این‌گونه حکام امپریالیست به شمار می‌آمدند و شرح افکار و آثارشان می‌توانست تأثیری مخرب بر نسل جوانی بگذارد که مستعد فریفتگی در برابر مظاهر امپریالیسم است. وقتی دیگر مانعی به نام حاکمیت کمونیستی برای ابراز نظر درباره‌ی چنگیزخان نبود، احساسات ناسیونالیستی و غرور تاریخی مردم مغول امکان بروز یافت و در آثار فرهنگی و ادبی بسیاری نمود پیدا کرد. نسل تازه از مغولان اکنون نگاهی متفاوت به پدر سرزمین‌شان داشتند و وقتی تب و تاب وطن‌پرستی و تعصب‌شان فروکش کرد، کوشیدند با صراحت بیش‌تری به تاریخ‌شان نظر کنند و اولین خان سرزمین‌شان را با موشکافی و جزئی‌نگری زیاد‌تری مورد ارزیابی قرار دهند. گلزان چیناگ از نمایندگان همین نسل به شمار می‌آید.

گلزان چیناگ زاده‌ی مغولستان و پرورش‌یافته‌ی آلمان است. او درباره‌ی مغولستان، اما به زبان آلمانی می‌نویسد و فرهنگ مغولی و ادبیات آلمانی را برای نگارش آثارش در هم آمیخته است. چیناگ همواره درصدد بوده پیوندی ریشه‌دار میان فرهنگ مغولی با سایر سرزمین‌ها و به‌ویژه کشورهای اروپایی برقرار کند و شبیه سفیری فرهنگی به معرفی ادبیات مغولی به اروپاییان بپردازد.

این نویسنده‌ی مغول در زادگاه خود نیز در فعالیت‌های اجتماعی بسیاری شرکت نموده و اکنون شمن و رئیس یک قبیله‌ی ترک‌زبان در مغولستان است. به سبب مطالعات و تتبعات فراوانی که این نویسنده در زمینه‌ی تاریخ مغول انجام داده، شاید بتوان گفت کتاب‌هایش گرچه بیش‌تر سویه‌ی داستانی دارند، اما منابعی درخور تأمل برای آشنایی عمیق‌تر با تاریخ و فرهنگ مغولی به شمار می‌آیند. در میان نوشته‌‌های چیناگ، کتاب «چنگیزخان؛ نُه رؤیا» جزء آثار متأخرتر اوست که به روزهای واپسین زندگی این شخصیت تاریخی می‌پردازد.

رمان «چنگیزخان؛ نُه رؤیا» با مقدمه‌ای آغاز می‌شود که حاوی یکی از آخرین کشورگشایی‌های هولناک چنگیزخان است. شاید به ظاهر این صحنه از لشکرکشی و خونخواری چنگیزخان تکرار هزاران مورد مشابهش باشد، اما در باطن مشخص می‌شود که این یکی، تلنگری مهیب است که این حاکم خونریز را به قعر دره‌ی فروپاشی روانی می‌کشاند. لشکر چنگیزخان برای تسخیر سرزمین تنگقوت از هیچ قتل و غارتی فروگذار نمی‌کند و صحنه‌ی جنگ در جبهه‌ی قوم مغلوب شبیه پیکر از هم دریده و مثله شده‌ای است که دیگر جانی برای مقاومت ندارد. اما دژی مستحکم حایل میان این قوم و لشکریان مغول به سرکردگی چنگیزخان است. دژی که به هیچ ترتیبی نمی‌توان آن را فرو ریخت و از سنگ‌های در هم تنیده و نفوذناپذیر ساخته شده است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030115095.html
راهنمای کتاب/ حریفی برای کهن‌ترین بازی‌های جهان

میلاد شاملو

«استاد»
نوشته: یاسوناری کاواباتا
ترجمه‌: مانی پارسا
ناشر: فرهنگ نشر نو، 1402
140000 تومان، 182 صفحه
#رمان #نشرنو

یاسوناری کاواباتا، اولین برنده‌ی ژاپنی نوبل ادبی، نویسنده‌ای ماجراجو و سرسخت در دنبال کردن وقایع دراماتیک اطرافش بود و شغل روزنامه‌نگاری‌اش چنین روحیه‌ای را در او تقویت می‌نمود. در تهیه‌ی گزارش برای روزنامه به تحقیقاتی چند روزه اکتفا نمی‌کرد و گاه ممکن بود ماه‌ها درگیر یک پرونده باشد و تا بسته شدن آن به پیگیری‌اش ادامه دهد. بزرگ‌ترین نمونه‌ی این نوع کارهایش، پرونده‌ی استاد بازیِ گو بود که بر ادامه‌ی مسیر حرفه‌ای‌اش تأثیر شگرفی گذاشت و از کاواباتا یک حریف حرفه‌ای و جدی برای این قدیمی‌ترین بازیِ تخته‌ای تاریخ بشری ساخت. حاصل کار این نویسنده از این تحقیق میدانی دست اول و مستقیم، آن‌قدر حجیم بود که بتواند در قالب یک کتاب منتشر شود. کاواباتا بعدها تجارب بیش‌تری نیز به این مجموعه افزود و نتیجه‌ی آن کتاب «استاد» بود که منبعی ارزشمند درباره‌ی بازیِ گو است.

کتاب «استاد» بیش از آن‌که یک رمان باشد، نوعی از وقایع‌نگاری دقیق و وفادار به واقعیت محسوب می‌شود. برای نویسنده شرح حقایق زندگی یک استاد بازیِ گو، بسیار مهم‌تر از تعریف یک قصه بوده است و به همین خاطر به روایتش شاخ و برگ‌های داستانی زاید برای جلب مخاطب نداده است. او برای خود نیز در این مجموعه نقشی قائل شده و در قامت حریفی برای بازی گو ظاهر شده است. اما استاد شوسایی به سبب موقعیت حیاتی که در این رمان دارد بیش از سایر شخصیت‌ها در مرکز توجه قرار گرفته و کوچک‌ترین جزئیات زندگی حرفه‌ای او در نهایت ظرافت و دقت روایت می‌شود.

کاواباتا با تاریخ مرگ استاد رمان خود را می‌آغازد و طوری با این اتفاق برخورد می‌کند که گویی مبدأیی تاریخی برای تمامی وقایع فرهنگی اطرافش است. این‌که چرا حضور استاد تا این اندازه در روایت اهمیت دارد هم به شخصیت منحصربه فرد او و هم به ماهیت خود بازی بستگی دارد. نویسنده در طی رمان می‌کوشد این دو خط روایی را با هم پی بگیرد و بر مبنای آن‌ها پیرنگ داستانش را بسازد. این دو خط گاهی تلاقی و تنافرهایی نیز با هم پیدا می‌کنند و در مقاطعی از رمان ممکن است یکی از آن‌ها بر دیگری سایه بیاندازد.
شخصیت استاد شوسایی با لحنی حماسی و سوگوارانه توصیف می‌شود. او به قدری واجد کاریزما و قدرت تصمیم‌گیری قاطع در مواقع خطیر بوده که نامش با بخش بزرگی از تاریخ معاصر بازی گو گره خورده است. شوسایی از منظر راوی رمان، هنگام حضور پای میز بازی گو هیبتی غریب پیدا می‌کند و این ابهت را مدیون تعلیم و انضباطی است که طی سال‌های طولانی به شخصیت او شکل داده و شبیه فولاد آبدیده بارش آورده است. هنر بازیِ گو بزرگ‌ترین و بی‌نظیرترین سرمایه‌ای است که این مرد با خود دارد و همه‌ی اعتبار و قدرتش را از آن به دست آورده است. در سایه‌ی همین چیره‌دستی اوست که تمام کاستی‌ها و کمبودهای ظاهری و باطنی‌اش تحت‌الشعاع قرار می‌گیرند.

کاواباتا سیمایی شبیه یک سامورایی مصمم و خلل‌ناپذیر از شوسایی می‌سازد. او کسی است که زندگی‌اش وقف بازیِ گو شده و البته گو برای او تنها یک بازی نیست، بلکه عرصه‌ی مبارزه‌ای بی‌امان و مداوم است. او همچون یک جنگجوی سامورایی حیثیتش را در گرو پیروزی در این مبارزه می‌بیند و برای آن از جان مایه می‌گذارد. گو در واقع انگیزه‌بخش زندگی و معنای هستی اوست و به همین خاطر نمی‌تواند از آن چشم بپوشد و حتی لحظه‌ای به واگذاشتن بازی به حریف و کناره‌گیری از میدان بیندیشد. همین پشتکار و سرسختی است که رقیبی همچون کاواباتا را مجذوب و شیفته‌ی او می‌سازد و به‌تدریج چندان به شیوه و رویه‌ی او دل می بازد که خود نیز تبدیل به یک بازیکن جدی و خستگی‌ناپذیر می‌شود.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4030123079.html