گفتم که چاره ‌کن تو پریشانی مرا
دست مرا گرفت و سپس در حنا نهاد

#محمد‌سعید‌مرشد
شاهدم این همه نخل‌اند که ایمان دارند
هیچ کس مثل تو آن روز نجنگیده به شهر
خیلی وقت پیش توی اینستاگرام یک متنی خوندم:
"کودکان مظلوم فلسطین بعد از هفت ماهگی وارد هشت ماهگی می شوند."
و کلی آدم که کامنت خنده گذاشته بودن...
الان که فکر می کنم ،چه طنز تلخی...
چگونه تشنه نمیرم که هرچه می‌نگرم
جهان و هرچه در او هست نیست غیر سراب

#غبار_همدانی
من چه در پای تو ریزم که خورای تو بُود
سر نه چیزی‌ست که شایسته‌ی پای تو بُود

#سعدی
اگرشخصی رفتگر نامیده می‌شود، باید همانگونه خیابان‌ها و معابر را جارو کند که میکل آنژ نقاشی می‌کرد، بتهوون سمفونی می‌ساخت و شکسپیر شعر می‌سرود. او باید آنگونه جارو کند که تمامی موجودات آسمانی و زمینی مکثی کنند و بگویند اینجا رفتگری کار می‌کرد که کارش را خوب انجام می‌داد.
مارتین لوتر‌کینگو
#مسئولیت‌پذیری
تصادف کرده بود؛ با سر و دستِ خونی و شکسته، نشسته بود روی جدولِ کنار خیابون به انتظارِ کمک...
صدای زنگ گوشیش که بلند شد، فارغ از همهمه و قیل و قالِ مردمی که دور ماشین جمع شده بودن، صداشو صاف کرد و جواب داد که:
- خوبم دورِت بگردم من، عالیه حالم مامان جان!
می‌خوام بگم فرقی نمی‌کنه توی چه اوضاع و احوالی باشی، مهم نیست چقدر شرایطت بد باشه و روزگارت قمر در عقرب، از یه سنی به بعد، درست از همون موقعی که عقل رِس میشی و چیز فهم، مادرت وقتی که احوالتو می‌پرسه، ناچاری که خوب باشی، حتی وقتایی که داغونی،
حتی وقتایی که خسته ی عالمی...
می‌خوام بگم بزرگ که میشی، وقتی که مادرت احوالتو می‌پرسه،
مجبوری که خوب باشی،
حتی وقتایی که هیچ خوب نیستی...

#طاهره_اباذری_هریس
مکن تکیه بر مُلک دنیا و پشت
که بسیار کس چون تو پرورد و کشت

#سعدی
جان رفت و ما به آرزوی دل نمی‌رسیم
هـرچند مـی‌رویــم به مــنزل نمی‌رسیم

برقیم و بـلکه تنـدتر از بــرق و رعــد نیــز
وین طرفه‌تر که هیچ به محمل نمی‌رسیم

لطف خـدا مـدد کند از ناخـدا چه سـود؟
تا باد شرطه نیست به ساحل نمی‌رسیم

در اصل حل مسأله عشق کس نکرد
یا ما بدین دقیقهٔ مشـکل نمی‌رسیم

وحشی نمی‌رسد زِ رَهی آن سوارِ تند
کــش از رَه دگـر زِ مـقابل نـمی‌رسیم

#وحشی_بافقی
Jasad
Reza Yazdani
دنبال کرد خیلِ غم‌ات، اهلِ درد را
من ناتوان‌تر از همه بودم، مرا گرفت

@anne_channel
خواستم تا سینه بخراشم به ناخن، جسمِ زار
در میانِ پنجه‌ام مانندِ مو در شانه ماند

#طالب_آملی
امروز که در دست توام مَرحمتی کن

فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت


حافظ
خوشم به دولت خواری و مُلکِ تنهایی
که التفاتِ کسی را به روزگارم نیست

#اميرخسرو_دهلوى
یه سوپرمارکت بود کنار خوابگاه که ما همیشه موقع برگشتن از دانشگاه ازش خرید می کردیم؛ یه فروشنده ی مسن داشت که بعد یه مدت روال دستش اومده بود. هر خریدی که می کردیم خودش به صورت پیش فرض دوتا بستنی میذاشت روشون و هزینه ی خریدامونو حساب و کتاب می کرد بعدش...
کاری ندارما، ولی برای دلخوشی هم که شده، آدم باید توی زندگیش داشته باشه کسی رو که همین قدر جزئیم که شده بلدش باشه و قلق خوشیاش دستش باشه...
حتی شده باشه به اندازه ی همون دوتا بستنی زعفرونی وسط چله ی زمستون!

#طاهره_اباذری_هریس
یک‌جهت باید و یک‌دل که بُود صاحبِ وجد
دو‌‌سری و دو‌دلی کارِ منافق باشد

#حکیم_نزاری
Forwarded from Mah Negar
ای مالک!
وقتی مردم برای اعتراض و گرفتن حق خود به سمت تو آمدند، نیروهای نظامی‌ات را مرخص کن که مبادا مردم با دیدن آن‌ها بترسند و از بیان اعتراض‌شان خودداری کنند..

_ نامه‌ی حضرت امیر به مالک اشتر، نهج‌البلاغه.
مرا عقوبت هجر تو بهتر از همه شادی‌ست
تو راحت دگران شو، که من برای عذابم

#هلالی_جغتایی
بنای صبر اگر محکم نباشد در دل ویران
برد دور از سر کوی تو آب دیده بنیادم

#بابافغانی
بکوشید که پرسش‌های خود را دوست داشته باشید، مانند اتاقی دربسته یا کتابی که به زبانی بیگانه نوشته شده است. اصرار نکنید که هم‌اکنون پاسخ‌هایی را که هنوز وقت دریافتن آنها نرسیده بیابید.

#راینر_ماریا_ریلکه
📬 چند نامه به شاعری جوان
یار رفت از دیده لیکن روز و شب در خاطر است
گر به‌صورت غایب است اما به معنی حاضراست

#جامی