عتباتِ کلمات
1.86K subscribers
66 photos
34 videos
75 links
بسكه‌ دايم‌ حبّ اهل‌ بيت‌ دست ‌آويز ماست
در پی تسبيح‌ خاك‌ كربلا افتاده‌ایم ...

#فانی_كشميری
🔍اشعار کهن ، معاصر
:
💌 t.me/HidenChat_Bot?start=113357248
Download Telegram
در شرحِ مو به مویِ تو من مَکث می‌کنم
میخوانمت چُنان که فَقیهان کتاب را ...
#معنی_زنجانی
حضور دَم به دَمت می‌کند چنان غافل
کز آفتاب بپرسی که آفتاب کجاست
#معنی_زنجانی
#یاامیرالمومنین
ما سائل توایم و اگر مست کرده‌ایم
انگشتر عقیق تو را دست کرده‌ایم
#معنی_زنجانی
#یاامیرالمومنین
صورت به چه رویی بنهم بر درت ای بت
من بی‌بر و بی‌رو ، تو تماما بر و رویی ...
#معنی_زنجانی
#صلی‌الله‌علیک‌یا‌اباعبدالله
سحر اشکی فشاندم یاد شاه و جای او جُستم
ندا آمد که آب است و به گودالی مکان دارد
#معنی_زنجانی
#صلی‌الله‌علیک‌یا‌اباعبدالله
بریزم اشک و بپاشم نمک به زخم جدایی
توان ندارم و دارم چنین بریز و بپاشی
#معنی_زنجانی
پناه می‌برم امشب به حکم لم یزلی
زِ مرتضی به نبی و زِ مصطفی به علی
#معنی_زنجانی
#صلی‌الله‌علیک‌یا‌اباعبدالله
من کربلا ندیده به کَس جان نمی‌دهم
آخر مرا وصال تو بر دار می‌کند ...
#معنی_زنجانی
ای تشنه که افتاده‌ای از مرکب عالی
افتادی و شد خاک زِ شأنت متعالی
#معنی_زنجانی
#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
به یک نسیم توان رفت تا به کرببلا
کشیده است کجا کارِ بی‌قراری ما
#معنی_زنجانی
آسان نرسد بوسه بدان گردن مغرور
صد گردنه خوابیده به هر پیچش مویی
#معنی_زنجانی
در چارچوب تن اثر گریه رخنه کرد
شادم که می‌کشم زِ غم دوست نم هنوز
#معنی_زنجانی
#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
سری برون کُن از آن خاک و حال ما بنگر
که از فراق تو یک چشم خون و دیگری آب است
#معنی_زنجانی
هزار بار اگر بگذرم ز کوچهٔ دوست
کسی که نیمه ره می‌بُرد زِ من نفس است
#معنی_زنجانی
اظهار بندگی هم چشمِ طمع به جود است
ایاک نستعین است ایاک نعبد ما ...
#معنی_زنجانی
مشّاطگان به لاک فرو می‌روند اگر
آلوده‌ی مداد کنی چشم ماه را ...
#معنی_زنجانی
به یاد شیر یزدان با وضو بنشین که "مصحف" اوست
#معنی_زنجانی
پس از حسین کَز او خوب‌تر تراب ندیده
چه‌ها گذشت به زن‌های آفتاب ندیده
#معنی_زنجانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
معجونی از شهادت و مرگیم در جنون
ما کشته مردهٔ تو و دیوانه توایم ...

#معنی_زنجانی
#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
شهی که کرد کفن بر جنازه‌ی حَسنش
سپرد دست زمین چُون زمانه بی‌کفنش؟
برای یوسف زهرا هزار بار بمیر
که بخیه داشت زِ دندان گرگ پیرهنش
کسی نگفت زنش تازه بچه آورده
دلی نسوخت بر احوال طفل بی‌لَبَنَش
شهی که حضرت موسی است پاس حرمتِ او
عجب که ردّ عصا هست بر حریم تنش
#معنی_زنجانی