Forwarded from کانال ستاد مشترک مدیران پادشاهی خواه
⭕️خلاصه ای از داستان سیاسی #قلعه_حیوانات نوشته جورج اورول که گسترش آن موجب #نافرمانی گسترده در میان #سربازان و #نظامیان و آگاهی مردم در جریان انقلاب سفید روسیه گردید.
#قسمت_اول
❇️داستان از آنجا شروع میشود که میجر،خوک پیر و زیبائی که در یک مراسم بعنوان بهترین خوک انگلستان انتخاب شده بود،حیوانات مزرعه را جمع میکند و به آنها میگوید رؤیایی در کودکی دیده که میخواهد با حیوانات درمیان بگذارد.
رویا از این قرار بود که حیوانات شورش میکنند و با بیرون راندن انسانها از مزارع سرنوشت خود را در دست میگیرند.
او با شعارهای مثل؛همه تخم مرغها باید جوجه شوند،شیر گاوها برای گوساله ها است و یونجه زارها و جو متعلق به حیوانات است،هیچ حیوانی نباید سلاخی شود و... حیوانات را برای این شورش تشویق میکرد و به آنها وعده #جمهوری_حیوانات را میداد و عنوان کرد مشخص نیست این اتفاق کی خواهد افتاد،اما بالاخره خواهد انجامید و در وایان سرودی بنام حیوانات انگلستان را خواند که همه او را زمزمه می کردند.
❇️یکروز صبح همه حیوانات متوجه شدند میجر از خواب بیدار نشده و در جای خود آرام گرفته و مرده است.
خوکها که بقیه حیوانات آنان را بعنوان باهوش ترین حیوانات مزرعه قبول داشتند بدنبال ترویج افکار میجر بودند و جلسات حیوانگرائی را گسترش داده بودند که در این میان دو خوک با نامهای ناپلئون که شخصیت سرسخت و خشن داشت و اسنوبال که چرب زبان و دهن گرم بود و ادعا داشتند خواندن و نوشتن را در کنار انسانها آموخته اند این جلسات را برگزار میکردند.
بقیه خوکهای مزرعه پرواری بودند که شناخته شده ترین آنها اسکوئیلر بود که در غالب کردن افکار خود به دیگران تبحر زیادی داشت.
در این میان یک اسب نر با نام باکسر و یک مادیان بنام کلوور که به خوکها وفادار بودند و یک مادیان جوان دیگر با نام مولی که عاشق زرق و برق بود وجود داشتند و کلاغی بنام موزز هم بود که برای آقای جونز جاسوسی میکرد و از سرزمین آبنبات قندی پشت ابرها سخن میگفت که بعضی از حیوانات از جمله گوسفندها و گاوها به صحبتهای او اعتقاد پیدا کرده بودند و یک الاغ بنام بنجامین که برای هر چیزی بی تفاوت و بسیار بدبین بود.
❇️یکروز که آقای جونز به شهر رفته بود و تا دیروقت آمد و هیچکس به حیوانات غذا نداده بود حیوانات از شدت گرسنگی به تکاپو افتاده و یک گاو با شاخ درب انبار علوفه را شکست و همه حیوانات به آنجا هجوم آوردند.
سروصدای حیوانات باعث شد آقای جونز و چهار کارگرش با شلاق به آنها حمله کنند و حیوانات هم مقاومت کرده تا اینکه انسانها را از مزرعه فراری دادند.
❇️خوکها به حیوانات گفتند این همان رؤیایی است که میجر گفته بود و رهبری حیوانات را در دست گرفتند.
اسنوبال پیشنهاد انتخابات داد و از آنجائیکه خودش تنها گزینه بود برگزیده شد.
قوانین وضع شد و بر روی یک دیوار در مزرعه نوشته شدند.
1-هر آنچه روی دو پا راه میرود دشمن است.
2-هر آنچه روی دو پا راه رود یا بال دارد دوست است.
3-هیچ حیوانی نباید لباس بپوشد.
4-هیچ حیوانی نباید روی تخت بخوابد.
5-هیچ حیوانی نباید الکل بنوشد.
6-هیچ حیوانی نباید حیوان دیگری را بکشد.
7-همه حیوانات باهم برابرند.
و یک شعار که میگفت؛چهار پاها خوب،دو پاها بد هم انتخاب شد و نام مزرعه هم از مزرعه مانر به مزرعه حیوانات تغییر یافت.
❇️اولین طرح اسنوبال این بود که باید آسیاب بادی که ساختش یکسال زمان میبرد ساخته شود که برای رفاه حیوانات لازم است اما ناپلئون با این طرح مخالفت میکرد و کم کم سر این موضوع بین اسنوبال و ناپلئون اختلاف و فاصله افتاد.
این طرح به رأی حیوانات گذاشته شد و رأی آورد.
❇️یکی از سگهای مزرعه که مدافع حیوانات بودند 9توله بدنیا آورد و ناپلئون مدتی بعد آنها را از مادر جدا کرد و مخفیانه در جائی پنهان در مزرعه آموزش میداد.
مدتها گذشت و زمان اجرای ساخت آسیاب بادی فرا رسید که ناپلئون همراه با 9سگ تنومند(همان توله سگهای جداشده و پنهان) سر رسید و همه چیز را بهم زد و اسنوبال را از مزرعه فراری دادند و همه امور را در دست خود گرفت.
خوک پرواری یاد شده که اسکوئیلر نام داشت به حیوانات اظهار کرد که طرح آسیاب بادی از اول متعلق به ناپلئون بود که حداقل ساخت آن دوسال زمان میبرد و در ضمن اسنوبال قصد فریب شما و بازگرداندن آقای جونز را داشته است.
در این میان سه خوک که همیشه کنار اسنوبال بودند و دو غاز و چند گوسفند بجرم همکاری با اسنوبال توسط،سگها سلاخی و اعدام شدند.
❇️دستور داده شد که برای ساخت آسیاب بادی تخم مرغ و شیر باید فروخته شود و این کار را فداکاری نامیدند.
روز بعد حیوانات با کمال تعجب دیدند قانون 6 نوشته شده که هیچ حیوانی نباید بی دلیل حیوان دیگری را بکشد اما فکر کردند که قبلا آن را اشتباه خوانده اند.
@Setademodiran
🖌پایان قسمت اول...
#قسمت_اول
❇️داستان از آنجا شروع میشود که میجر،خوک پیر و زیبائی که در یک مراسم بعنوان بهترین خوک انگلستان انتخاب شده بود،حیوانات مزرعه را جمع میکند و به آنها میگوید رؤیایی در کودکی دیده که میخواهد با حیوانات درمیان بگذارد.
رویا از این قرار بود که حیوانات شورش میکنند و با بیرون راندن انسانها از مزارع سرنوشت خود را در دست میگیرند.
او با شعارهای مثل؛همه تخم مرغها باید جوجه شوند،شیر گاوها برای گوساله ها است و یونجه زارها و جو متعلق به حیوانات است،هیچ حیوانی نباید سلاخی شود و... حیوانات را برای این شورش تشویق میکرد و به آنها وعده #جمهوری_حیوانات را میداد و عنوان کرد مشخص نیست این اتفاق کی خواهد افتاد،اما بالاخره خواهد انجامید و در وایان سرودی بنام حیوانات انگلستان را خواند که همه او را زمزمه می کردند.
❇️یکروز صبح همه حیوانات متوجه شدند میجر از خواب بیدار نشده و در جای خود آرام گرفته و مرده است.
خوکها که بقیه حیوانات آنان را بعنوان باهوش ترین حیوانات مزرعه قبول داشتند بدنبال ترویج افکار میجر بودند و جلسات حیوانگرائی را گسترش داده بودند که در این میان دو خوک با نامهای ناپلئون که شخصیت سرسخت و خشن داشت و اسنوبال که چرب زبان و دهن گرم بود و ادعا داشتند خواندن و نوشتن را در کنار انسانها آموخته اند این جلسات را برگزار میکردند.
بقیه خوکهای مزرعه پرواری بودند که شناخته شده ترین آنها اسکوئیلر بود که در غالب کردن افکار خود به دیگران تبحر زیادی داشت.
در این میان یک اسب نر با نام باکسر و یک مادیان بنام کلوور که به خوکها وفادار بودند و یک مادیان جوان دیگر با نام مولی که عاشق زرق و برق بود وجود داشتند و کلاغی بنام موزز هم بود که برای آقای جونز جاسوسی میکرد و از سرزمین آبنبات قندی پشت ابرها سخن میگفت که بعضی از حیوانات از جمله گوسفندها و گاوها به صحبتهای او اعتقاد پیدا کرده بودند و یک الاغ بنام بنجامین که برای هر چیزی بی تفاوت و بسیار بدبین بود.
❇️یکروز که آقای جونز به شهر رفته بود و تا دیروقت آمد و هیچکس به حیوانات غذا نداده بود حیوانات از شدت گرسنگی به تکاپو افتاده و یک گاو با شاخ درب انبار علوفه را شکست و همه حیوانات به آنجا هجوم آوردند.
سروصدای حیوانات باعث شد آقای جونز و چهار کارگرش با شلاق به آنها حمله کنند و حیوانات هم مقاومت کرده تا اینکه انسانها را از مزرعه فراری دادند.
❇️خوکها به حیوانات گفتند این همان رؤیایی است که میجر گفته بود و رهبری حیوانات را در دست گرفتند.
اسنوبال پیشنهاد انتخابات داد و از آنجائیکه خودش تنها گزینه بود برگزیده شد.
قوانین وضع شد و بر روی یک دیوار در مزرعه نوشته شدند.
1-هر آنچه روی دو پا راه میرود دشمن است.
2-هر آنچه روی دو پا راه رود یا بال دارد دوست است.
3-هیچ حیوانی نباید لباس بپوشد.
4-هیچ حیوانی نباید روی تخت بخوابد.
5-هیچ حیوانی نباید الکل بنوشد.
6-هیچ حیوانی نباید حیوان دیگری را بکشد.
7-همه حیوانات باهم برابرند.
و یک شعار که میگفت؛چهار پاها خوب،دو پاها بد هم انتخاب شد و نام مزرعه هم از مزرعه مانر به مزرعه حیوانات تغییر یافت.
❇️اولین طرح اسنوبال این بود که باید آسیاب بادی که ساختش یکسال زمان میبرد ساخته شود که برای رفاه حیوانات لازم است اما ناپلئون با این طرح مخالفت میکرد و کم کم سر این موضوع بین اسنوبال و ناپلئون اختلاف و فاصله افتاد.
این طرح به رأی حیوانات گذاشته شد و رأی آورد.
❇️یکی از سگهای مزرعه که مدافع حیوانات بودند 9توله بدنیا آورد و ناپلئون مدتی بعد آنها را از مادر جدا کرد و مخفیانه در جائی پنهان در مزرعه آموزش میداد.
مدتها گذشت و زمان اجرای ساخت آسیاب بادی فرا رسید که ناپلئون همراه با 9سگ تنومند(همان توله سگهای جداشده و پنهان) سر رسید و همه چیز را بهم زد و اسنوبال را از مزرعه فراری دادند و همه امور را در دست خود گرفت.
خوک پرواری یاد شده که اسکوئیلر نام داشت به حیوانات اظهار کرد که طرح آسیاب بادی از اول متعلق به ناپلئون بود که حداقل ساخت آن دوسال زمان میبرد و در ضمن اسنوبال قصد فریب شما و بازگرداندن آقای جونز را داشته است.
در این میان سه خوک که همیشه کنار اسنوبال بودند و دو غاز و چند گوسفند بجرم همکاری با اسنوبال توسط،سگها سلاخی و اعدام شدند.
❇️دستور داده شد که برای ساخت آسیاب بادی تخم مرغ و شیر باید فروخته شود و این کار را فداکاری نامیدند.
روز بعد حیوانات با کمال تعجب دیدند قانون 6 نوشته شده که هیچ حیوانی نباید بی دلیل حیوان دیگری را بکشد اما فکر کردند که قبلا آن را اشتباه خوانده اند.
@Setademodiran
🖌پایان قسمت اول...
Forwarded from کانال ستاد مشترک مدیران پادشاهی خواه
⭕️خلاصه داستان سیاسی #قلعه_حیوانات نوشته جورج اورول که گسترش این داستان موجب #نافرمانی در میان #سربازان و #نظامیان در جریان انقلاب سفید روسیه گردید.
#قسمت_دوم
❇️ساخت آسیاب بادی شروع شد و هرگاه حیوانی اعتراض میکرد یا با صدای خرناس سگها مواجه میشد و یا اسکوئیلر به آنها میگفت حداقل افتخار کنیم که سرنوشت مزرعه در دست خودمان است نه انسانها و در همین حین گوسفندان که از شعار چهار پاها خوب،دوپاها بد خوششان میآمد با سر دادن این شعار صدای معترضین را خفه میکردند.
❇️رفته رفته نیاز به ابزار آلاتی شد که امکان تهیه آنها در مزرعه وجود نداشتند که ناپلئون برای تهیه آنها با یک انسان بعنوان وکیل وارد معامله شد اما کسی نمیتوانست اعتراض کند...
آن شخص ویمپر نام داشت که در این میان دلالی میکرد و پول خوبی نصیبش میشد.
در میان ساخت آسیاب بادی مولی مادیان جوانی که عاشق زرق و برق بود از مزرعه فرار کرده بود اما باکسر اسب متعصب و وفادار بیش از همه و سخت کار میکرد.
❇️خبر مزرعه حیوانات به همه مزارع اطراف رسیده بود و صاحبان آنان از آنجائیکه ترس آن داشتند این اتفاق برایشان بیفتد با همکاری ویمپر(وکیل مزرعه) به مزرعه حیوانات حمله کردند و آسیاب بادی را منفجر و نابود کردند اما در نهایت توسط حیوانات فراری داده شدند.
این اتفاق باز هم به اسنوبال نسبت داده شد و چند حیوان دیگر توسط سگها اعدام و سلاخی شدند.
دستور ساخت مجدد آسیاب بادی داده شد اما در این میان باکسر از شدت کار زیاد روی زمین افتاد و اسکوئیلر به حیوانات گفت که او را برای درمان به بیمارستان بردند اما همانجا مرد.
اما مشخص شد که کامیونی که باکسر را سوارش کرده بودند کامیون کارگاه تولید غذای سگ و گربه بوده اما اسکوئیلر وانمود کرد که آن کامیون از کارگاه تولید غذای سگ و گربه توسط بیمارستان حیوانات خریداری شده است اما یادشان رفته بود نوشته های روی آن را عوض کنند.
❇️برای خرید تجهیزات جدید آسیاب بادی و ساخت مدرسه برای بچه خوکها نیاز به پول بود و ناپلئون شروع به فروش الوار درختان مزرعه کرده بود و برای این کار با آقای پیلکینگتون صاحب مزرعه مجاور وارد معامله شده بود و به همین منظور او و همراهانش را به منزل آقای جونز(صاحب اصلی مزرعه حیوانات) که در گوشه ای از مزرعه بود دعوت کرد و جهت انجام این معامله جشن گرفتند و بخ خوردن مشروب و ورق بازی و رقص و... پرداختند.
حیوانات با دیدن این وضعیت اعتراض کردند اما با خرناس سگها مواجه شدند و در همین حین گوسفندان که مدتی توسط اسکوئیلر آموزش دیده بودند با شعار چهار پاها خوب،دو پاها بهتر بهت زده شدند.
❇️حیوانات به طرف دیوار قوانین رفتند و دیدند که بسیاری از قوانین حذف یا تغییر داده شده.
مثلا قانون 4 نوشته بود که هیچ حیوانی نباید روی تخت تشک دار بخوابد.
قانون 5 نوشته بود هیچ حیوانی نباید بیش از حد الکل بنوشد.
قانون 7 نوشته شده بود همه حیوانات باهم برابرند،اما بعضی ها برابر تر هستند.
❇️یکدفعه سر و صدای عجیبی در میان میهمانی برخواست و همه حیوانات پشت پنجره ها رفتند.
دعوا شده بود و دعوا بر سر این بود که آقای پیلکینگتون و ناپلئون همزمان تک پیک را رو کرده بودند.
حیوانات با تعجب دیدند که دیگر صورت خوکها و انسانها از یکدیگر تشخیص داده نمیشود.
@Setademodiran
#پایان
#قسمت_دوم
❇️ساخت آسیاب بادی شروع شد و هرگاه حیوانی اعتراض میکرد یا با صدای خرناس سگها مواجه میشد و یا اسکوئیلر به آنها میگفت حداقل افتخار کنیم که سرنوشت مزرعه در دست خودمان است نه انسانها و در همین حین گوسفندان که از شعار چهار پاها خوب،دوپاها بد خوششان میآمد با سر دادن این شعار صدای معترضین را خفه میکردند.
❇️رفته رفته نیاز به ابزار آلاتی شد که امکان تهیه آنها در مزرعه وجود نداشتند که ناپلئون برای تهیه آنها با یک انسان بعنوان وکیل وارد معامله شد اما کسی نمیتوانست اعتراض کند...
آن شخص ویمپر نام داشت که در این میان دلالی میکرد و پول خوبی نصیبش میشد.
در میان ساخت آسیاب بادی مولی مادیان جوانی که عاشق زرق و برق بود از مزرعه فرار کرده بود اما باکسر اسب متعصب و وفادار بیش از همه و سخت کار میکرد.
❇️خبر مزرعه حیوانات به همه مزارع اطراف رسیده بود و صاحبان آنان از آنجائیکه ترس آن داشتند این اتفاق برایشان بیفتد با همکاری ویمپر(وکیل مزرعه) به مزرعه حیوانات حمله کردند و آسیاب بادی را منفجر و نابود کردند اما در نهایت توسط حیوانات فراری داده شدند.
این اتفاق باز هم به اسنوبال نسبت داده شد و چند حیوان دیگر توسط سگها اعدام و سلاخی شدند.
دستور ساخت مجدد آسیاب بادی داده شد اما در این میان باکسر از شدت کار زیاد روی زمین افتاد و اسکوئیلر به حیوانات گفت که او را برای درمان به بیمارستان بردند اما همانجا مرد.
اما مشخص شد که کامیونی که باکسر را سوارش کرده بودند کامیون کارگاه تولید غذای سگ و گربه بوده اما اسکوئیلر وانمود کرد که آن کامیون از کارگاه تولید غذای سگ و گربه توسط بیمارستان حیوانات خریداری شده است اما یادشان رفته بود نوشته های روی آن را عوض کنند.
❇️برای خرید تجهیزات جدید آسیاب بادی و ساخت مدرسه برای بچه خوکها نیاز به پول بود و ناپلئون شروع به فروش الوار درختان مزرعه کرده بود و برای این کار با آقای پیلکینگتون صاحب مزرعه مجاور وارد معامله شده بود و به همین منظور او و همراهانش را به منزل آقای جونز(صاحب اصلی مزرعه حیوانات) که در گوشه ای از مزرعه بود دعوت کرد و جهت انجام این معامله جشن گرفتند و بخ خوردن مشروب و ورق بازی و رقص و... پرداختند.
حیوانات با دیدن این وضعیت اعتراض کردند اما با خرناس سگها مواجه شدند و در همین حین گوسفندان که مدتی توسط اسکوئیلر آموزش دیده بودند با شعار چهار پاها خوب،دو پاها بهتر بهت زده شدند.
❇️حیوانات به طرف دیوار قوانین رفتند و دیدند که بسیاری از قوانین حذف یا تغییر داده شده.
مثلا قانون 4 نوشته بود که هیچ حیوانی نباید روی تخت تشک دار بخوابد.
قانون 5 نوشته بود هیچ حیوانی نباید بیش از حد الکل بنوشد.
قانون 7 نوشته شده بود همه حیوانات باهم برابرند،اما بعضی ها برابر تر هستند.
❇️یکدفعه سر و صدای عجیبی در میان میهمانی برخواست و همه حیوانات پشت پنجره ها رفتند.
دعوا شده بود و دعوا بر سر این بود که آقای پیلکینگتون و ناپلئون همزمان تک پیک را رو کرده بودند.
حیوانات با تعجب دیدند که دیگر صورت خوکها و انسانها از یکدیگر تشخیص داده نمیشود.
@Setademodiran
#پایان
Forwarded from کانال ستاد مشترک مدیران پادشاهی خواه
base.apk
13.5 MB
⭕️کتاب الکترونیکی #قلعه_حیوانات نوشته جورج اورول که گسترش آن موجب آگاهی مردم و #نافرمانی گسترده در میان #سربازان و #نظامیان در جریان انقلاب سفید روسیه گردید.
#جاوید_شاه
#ایران_متحد
#تابستان_داغ
@Setademodiran
#جاوید_شاه
#ایران_متحد
#تابستان_داغ
@Setademodiran