نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی)
71.3K subscribers
335 photos
57 videos
57 files
1.88K links
احمد زیدآبادی
Download Telegram
ترامپ مدنی‌تر از بایدن؟



من تازه امروز این امکان را یافتم که مشروح مناظرۀ بایدن و ترامپ را ببینم! تقریباً همۀ ناظران تصدیق کرده‌اند که سطح فرهنگی مناظره بسیار پایین بود و این به نظر من، یکی از "معایب دمکراسی" را که فلاسفۀ یونان از جمله افلاطون و ارسطو بیش از دو هزار سال پیش بر روی آن انگشت گذاشته‌اند، در مقابل چشم جهانیان برجسته کرد تا شاید متفکران سیاسی برای رفع یا کنترل آن چاره‌ای بیاندیشد!
اما چیزی که در این مناظره توجه مرا بیش از محتوای آن به خود جلب کرد رفتار به نسبت مدنی‌تر ترامپ در مقایسه با بایدن بود!
گرچه ترامپ در قطع سخنان بایدن و پریدن وسط حرف او، گوی سبقت را از رقیب‌اش ربود، اما در مجموع رفتار او متمدنانه‌تر از نامزد حزب دمکرات به نظرم رسید!
واقعیت این است که رفتار بایدن در طول مناظره در حد شرم‌آور و غیر قابل‌ِ تحملی آزاردهنده بود. در حالی که ترامپ معمولاً رویش به سمت بایدن بود و او را مرتب "جو" خطاب می‌کرد، در مقابل، بایدن گویی عامدانه یکسره رویش به مجری و دوربین تلویزیون بود و ‌نه فقط اسم رقیب خود را به زبان نمی‌آورد، بلکه با لحنی سرشار از تحقیر با ضمیر "این" به ترامپ اشاره می‌کرد!
از این گذشته، خنده‌های بایدن نیز کاملاً هیستریک به نظر می‌رسید و این رفتار، اعصاب مخاطبان کاملاً بی‌طرف را خراش می‌داد!
ظاهراً در شرایط فشار، اغلب آدمیان رفتار یکسانی از خود بروز می‌دهند گو اینکه در حرف و سخن، ادعاهای متفاوتی داشته باشند!
#احمد_زیدآبادی
#دونالد_ترامپ
#جو_بایدن
#انتخابات_آمریکا
#دمکراسی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
توصیۀ جنتی و مشکلی که پیش آمده است!

شیخ احمد جنتی گفته است دیگر چیزی به نام دمکراسی و اخلاق و انسانیت در آمریکا باقی نمانده است و بنابراین دنیا باید از جمهوری اسلامی ایران الگو بگیرد.
آنطور که من مطلع شده‌ام، از قضا بعد از وقایع اخیر آمریکا، کشورهای بسیاری در صدد برآمده‌اند که به قول آقای جنتی به "جای باج دادن به آمریکای بحران‌زده" جمهوری اسلامی را الگوی خود قرار دهند، اما مشکل‌شان فقط این است که هنوز نتوانسته‌اند پیرمرد 94 ساله‌ای را پیدا کنند که در مقامِ دبیر شورای نگهبانشان، در مورد صلاحیت نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری و نمایندگان مجلس، اصل "نظارت استصوابی" را آنطور که شاید و باید با جدّیت و قاطعیت اعمال کند!
#احمد_زیدآبادی
#احمد_جنتی
#دمکراسی_آمریکا
#شورای_نگهبان
#نظارت_استصوابی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
دمکراسی توجیه‌گر ستمگری نیست!

مقام‌های اسرائیلی در برابر آغاز تحقیقات رسمی دیوان بین‌المللی لاهه در بارۀ "جنایات جنگی" ارتش اسرائیل در سرزمین‌های فلسطینی واکنش تند و غضب آلودی از خود نشان می‌دهند.
اغلب آنها این تحقیقات را "یهودستیزی" توصیف کرده‌اند!
آیا منظور آنها از توصیف تحقیقات بین‌المللی به "یهودستیزی" این است که یهودیان مادرزاد معصوم‌اند و در هیچ شرایطی مرتکب جنایت نمی شو‌ند؟ یا اینکه چون هولوکاست علیه یهودیان صورت گرفته، از آن پس هریک ازآنها مجازند که به هر نوع کاری دست بزنند و اگر کسی آنها را بازخواست کرد یهودستیز می‌شود؟
این در حالی است که فاتو سوده، دادستان ارشد دیوان لاهه تأکید کرده است که تحقیقات "منصفانه، مستقل و بدون ترس" صورت خواهد گرفت. حال اگر رهبران اسرائیل ریگی به کفش ندارند، چرا به جای همکاری با دیوان برای کشف حقیقت، شیوۀ تهدید را در پیش گرفته‌اند؟
اسفبار اینکه سفیر اسرائیل در آمریکا، تحقیقات دیوان لاهه را اقدام علیه دمکراسی و به نفع گروه‌های "تروریست" نامیده است! اولاً دمکراسی نمی‌تواند بهانه‌ای برای منع تحقیق یک نهاد قضایی بین‌المللی در بارۀ یک موضوع حقوق بشری ‌قرار گیرد! ثانیاً مگر دمکراسی‌ها به صرفِ دمکراسی بودن‌شان مجاز به هر نوع اقدام و مصون از هر نوع پاسخگویی و پیگرد قانونی‌اند؟ ثالثاً دیوان علاوه بر اسرائیل، گروه‌های فلسطینی از جمله حماس را هم به اتهام ارتکاب "جنایت جنگی" هدف تحقیقات خود قرار داده است و بنابراین، این قبیل گروه‌ها هم از تحقیق در بارۀ عملکرد اسرائیل، سودی عایدشان نخواهد شد.
اینکه دولت اسرائیل همیشه بخواهد خود را پشت بحث "یهودستیزی" پنهان کند نه فقط شرم‌آور بلکه خیانتی علیه یهودیان شریفی است که منتقد و مخالف ظلم و اجحاف علیه فلسطینیان هستند.
طبعاً "جنایت" یا ستم را پشت دمکراسی هم نمی‌توان پنهان کرد. دمکراسی ابزاری برای استقرار عدالت است نه وسیله‌ای برای نقض آن آنطور که اسرائیلی‌ها ادعا می‌کنند!
#احمد_زیدآبادی
#دیوان_لاهه
#یهود_ستیزی
#دمکراسی
#جنایت_جنگی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
کدام دولت مقتدر؟

این روزها برخی از جمله محسن رضایی از ضرورت ظهور یک "دولت مقتدر" در ایران برای حل مشکلات کشور سخن می‌گویند.
اقتدار را "زور مشروع" تعریف کرده‌اند و البته کاملاً روشن است که هر دولتی را پیش از هر چیز "اقتدار" باید و گرنه دولتِ فاقد اقتدار اصلاً دولت نیست.
اقتدار دولت اما یا از راه دمکراتیک و انتخاب آزاد مردم به دست می‌آید ویا از راه سلطۀ متمرکز اما توأم با رضایتِ نسبی و پذیرش عملی اکثریت مردم. مورد اول به شکل‌گیری دولت دمکراتیک مانند کشورهای اروپایی و مورد دوم به تشکیل دولت اقتدارگرا شبیه چین و روسیه منجر می‌شود.
در واقع اقتدارگرایی چین و روسیه هم از راه اعمال زورِ نامشروع گسترده حاصل نشده و اکثریت مردم این کشورها به دلایلی از شیوۀ حکمرانی دولت خود رضایت دارند و یا حداقل اینکه قوانین و فرامین آنها را رعایت می‌کنند. اگر جز این بود، چین و روسیه هم کاملاً بی‌ثبات و فاقد هرگونه اقتدار واقعی می‌شدند.
غرض اینکه اقتدار دولت‌ها، خواه دمکراتیک، خواه اقتدارگرا، از راه رضایتِ مستقیم یا غیرمستقیم اکثریت قابل توجه مردم یک جامعه تأمین می‌شود و بر مبنای اعمالِ زور و تحمیل و اجبارِ صرف، هیچ اقتداری قابل تحصیل نیست! اعمال زور و اجبارِ گسترده به توتالیتاریانیسم و یا بیداد محض و سرکوب مطلق و حاکمیت ترور منجر می‌شود و اگر هم دوره‌ای بپاید هرگز دولت را به معنای واقعی آن مقتدر نمی‌کند.
حال پرسش این است که در جامعۀ ایران، چه نوع اقتداری از سوی دولت قابل دستیابی است؟ تاریخ معاصر ایران نشان داده است که ایرانیان مردمی مشارکت‌طلب‌اند و تأمین رضایت اکثریت آنها جز از راه مشارکت آنان در ادارۀ امور زندگی و امر سیاست ممکن نیست. بنابراین، اقتدار دولت در ایران صرفاً از طریق دمکراتیک حاصل می‌شود.
حال فرض کنیم که بسیاری از ایرانیان، به دلیل انباشت مشکلات اقتصادی و انبوه معضلات اجتماعی و فرهنگی، سیاست‌گریز و انزواجو شده‌اند و همین‌که دولتی قادر به حل یا کاهش مشکلات آنها باشد، به سلطۀ آن تن می‌دهند و سبب اقتدارش می‌شوند، همانطور که اکثریت چینی‌ها و روس‌ها به اقتدار دولت‌های غیردمکراتیک‌شان تن در داده‌اند!
این هم اما در صورتی رنگ واقعیت به خود می‌گیرد که آن دولت تمام توجه و تمرکز خود را به رشد و توسعه و تأمین رفاه اقتصادی و بهبود شرایط اجتماعی جامعه معطوف کند و در سایر شئون جامعه بخصوص سبک زندگی خصوصی و عمومی آنان دخالت نکند! حال آیا با توجه به ایدئولوژی حاکم بر دولت ایران، چنین رویکردی بدون تغییر بنیادی در این ایدئولوژی ممکن است؟
در هر صورت، آنها که از ضرورت شکل‌گیری دولت مقتدر در ایران سخن می‌گویند باید توضیح دهند که منظور دقیق‌شان از این مفهوم چیست؟ آن را از راه دمکراتیک طلب می‌کنند؟ خواهان تمرکز قدرت به صورت غیردمکراتیک اما همراه با ایدئولوژی‌زدایی از دولت هستند؟ یا اینکه زور نامشروع را با اقتدار اشتباه گرفته‌اند و در پی نوعی استبداد سیاه و عریان هستند؟
#احمد_زیدآبادی
#محسن_رضایی
#دولت_مقتدر
#ایدئولوژی
#دمکراسی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
رضا شاه و دیکتاتوری

برخی رسانه‌ها از سر دادنِ شعار "مرگ بر دیکتاتور" و "رضا شاه روحت شاد" در برخی تجمعات اخیر اعتراضی در شهرهای ایران خبر داده‌اند.
این رسانه‌ها روشن نکرده‌اند که آیا بخشی از جمعیت شعار نخست و بخشی دیگر شعار دوم را داده‌اند یا اینکه جمعیت واحدی هر دو شعار را توأمان مطرح کرده‌اند.
اگر این شعار توأمان مطرح شده باشد، اشکال روشنی در آن دیده می‌شود.
چه موافق و چه مخالف رضا شاه باشیم و چه سیاست او را مفید یا مضر به حال ایران بدانیم، یک نکته در مورد او کاملاً مورد اجماع است. در واقع، دوست و دشمنِ رضا شاه اذعان دارند که او نمونۀ اعلای یک رهبر دیکتاتور در تاریخ معاصر ایران بوده است. البته هوادارانش این دیکتاتوری را در آن مقطع تاریخی، امری گریزناپذیر و مفید برای جامعۀ ایران ارزیابی می ‌کنند حال آنکه مخالفانش دیکتاتوری او را سبب نابودی دستاوردهای مدنی انقلاب مشروطیت و رواج فرهنگ زورگویی و قلدرمآبی در کشور می‌دانند که خود موانعِ اجتماعی عمیقی در راه تفاهم و گفتگو و شکل‌گیری سطحی از هر نوع دمکراسی پایدار در کشور پدید آورده است.
بنابراین دو شعار مرگ بر دیکتاتور و رضاه شاه روحت شاد از هر جهت مغایر و متضاد یکدیگرند و با هم هیچ نوع سازگاری ندارند.
اگر این دو شعار واقعاً توأمان سر داده شده باشند، بیشتر از به جان آمدنِ مردم از شرایط سخت و طاقت‌فرسای فعلی حکایت دارد.
#احمد_زیدآبادی
#رضا_شاه
#انقلاب_مشروطه
#اعتراض_اجتماعی
#دمکراسی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
پس اعتراض‌تان به داعش بر چه اساسی است؟


سید احمد خاتمی گفته است: "دموکراسی غربی مردم را جای خدا می‌نشاند که این شرک‌آلود است و ما معتقدیم مردم باید در جای خود باشند و قانون خدا را برترین بدانند."
در پاسخ به وی باید گفت: دمکراسی غربی و شرقی ندارد. دمکراسی به معنای انتخاب حکمرانان یک جامعه با رأی اکثریت مردم و به رسمیت شناختن حق اقلیت برای تبدیل شدن به اکثریت از راه فعالیت های آزاد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و تضمین انتقال قانونی و مسالمت آمیز قدرت از بازندۀ انتخابات آزاد و عادلانه به برندۀ آن است.
این نوع مکانیسمِ مشروع‌سازی قدرت و نحوۀ انتقال آن را شرک‌آلود دانستن، سر از اندیشۀ گروه‌هایی مانند داعش و القاعده و طالبان و امثال آنان در می‌آورد؛ گروه‌هایی که ادعا می‌کنند نماینده و سخنگوی خداوند بر روی زمین‌ و مجری قوانین اویند و مردم هم جز گردن نهادن به حاکمیت آنان که همانا حاکمیت خداست، هیچ راهی پیش رو ندارند و در صورت هر نوع مخالفت و اعتراض، به عنوان باغی و طاغی و محارب و ملحد به اشدّ مجازات خواهند رسید.
با ادعایی که سید احمد خاتمی در مورد دمکراسی و مغایرت آن با قانون خدا مطرح کرده است، حرف او در مقابل عملکرد داعش و گروه‌های مشابه آن چیست؟ مگر جز این است که آنان مدعی اجرای قانون خدا به صورت واقعی آن هستند و نظام‌های سیاسی دیگر از جمله آموزه‌های شیعی را شرک می‌دانند!
ظاهراً احمد خاتمی حتی به لوازم ادعای خود در وضعیت کنونی جهان اسلام توجه ندارد زیرا اگر قرار به شرک شمردن دمکراسی باشد، زبان او در مقابل ادعای زمامداری عدوانی گروه‌های اسلامگرای دیگر به کلی الکن می‌شود!
#احمد_زیدآبادی
#احمد_خاتمی
#دمکراسی
#داعش
#قانون_خدا
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
بزرگترین تهدید جامعۀ ایرانی

بزرگترین خطری که از نگاه من جامعۀ ایران را تهدید می‌کند، تشتت بیش از اندازۀ نظرات و دیدگاه‌ها در بارۀ همۀ امور مربوط به خوب و بدِ پدیده‌هاست.
در واقع هیچ موضوعی را نمی‌توان پیدا کرد که ده نفر نظر مشترکِ تعریف شده‌ای در مورد آن داشته باشند. این موضوع بویژه شامل "حکومت خوب" هم می‌شود.
اگر به طور عمقی از افراد مختلف از جمله صاحب‌نظران معروف پرسیده شود که ویژگی‌های یک حکومت خوب از نگاه آنان چیست، بسیار بعید می‌دانم حتی ده نفرشان رأی واحدی داشته باشند.
معمولاً تصور می‌شود که بسیاری از ایرانیان "دمکراسی" را به عنوان شاخص‌ترین ویژگی یک حکومت خوب پذیرفته‌اند، اما اگر در بحث با آنان از ظاهر این مفهوم فراتر رفته و در بارۀ محتوای آن پرسشگری کنیم، هر کدام تمایلات شخصی خود را تحت عنوان دمکراسی مطرح می‌کنند و حاضر به ذره‌ای سازش در این زمینه هم نیستند.
به عبارت دیگر، حرف بسیاری از ما این است که دمکراسی همان است که من می‌گویم و باقی ماجرا حرف مفت است.
به نظرم این بدبختی بدان دلیل پیش آمده که جامعۀ ایرانی در "روندی طبیعی" با "انقلاب ارتباطی" از جمله پدیدۀ فضای مجازی مواجه نشده و مانند سایر مواجهات دو قرن گذشته با پدیده‌های نوین، به صورتی غیرطبیعی و ناخودآگاهانه رخ داده است.
به هر حال، تشتت بیش از اندازه، مانع اجماع نسبی در بارۀ راه حل مشکلات و زمینه‌ساز دعوا و ستیز بی‌پایان بر سر همۀ امور و در نتیجه عدم امکان تصمیم‌گیری برای رفع معضلات انباشت شده در جامعه است.
به نظرم مجموعه‌هایی که تحت عنوان یک گرایش شناخته می‌شوند لازم است برخی از آثار پایه‌ای و اساسی مربوط به امور سیاسی و اقتصادی را برای نیروهای خود به عنوان متون آموزشی معرفی و به آنان آموزش دهند تا مفهومی به نسبت مشترک در بین مجموعۀ آنها از واژگان مرسوم پدید آید.
بدون این، راهی برای عبور از معضلات ممکن نیست و صرفاً بدبختی‌مان روز به روز عمیق‌تر خواهد شد.
#احمد_زیدآبادی
#تشتت_فکری
#انقلاب_ارتباطی
#دمکراسی
#مفهوم_سازی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
نزاکت یاد بگیر!

جانم به شما بگه که یکی از اهالی روستای ما برای مدتی رفته بود شهر و وقتی برگشته بود؛ هی مرتب روستائیان را سرکوفت می‌داد که چرا نزاکت ندارند؟
روستائیان هم گفتند ما که شهر نرفته‌ایم تا نزاکت یاد بگیریم تو که رفتی یاد ما هم بده! او هم پذیرفت که به اهالی نزاکت یاد بده. این بود که هر روز دور دهکده می‌چرخید و از هر کس بی‌نزاکتی می دید فوراً به او تذکر می‌داد!
به مشتی رمضون که می‌رسید؛ بر سرش فریاد می‌زد: هوی یابو! مثل آدم راه برو! به مصمعلی می‌رسید؛ می‌گفت: هاش! چه مرگته اینقدر وراجی می‌کنی! به طلعت زنِ شعبون می‌رسید، می‌گفت: آهای زنیکۀ بی‌عقل! لب و لوچه‌ات را ورچین! به قربونعلی می‌رسید؛ فریاد می‌زد: چخه! چخه! مگه الاغی که اینطور چهارنعل می‌دوی! به قمر زنِ سیدنعناع می‌رسید؛ می‌گفت: مرده شور اون ریخت کثیفت را ببره! این چه طرزِ هندوونه کلاچیدنه؟ به عباسقلی می‌رسید، داد می‌زد: هوی الدنگ! چرا کلاهت را کج گذاشتی؟
خلاصه به قدری نزاکت یاد مردم روستا داد که همه کم کم نزاکت را یاد گرفتن و وقتی به هم می‌رسیدن، می‌گفتن: هوی یابو! هاش! زنیکه! چخه! الدنگ.....
خلاصه اینکه نزاکت واقعاً چیز خوبیه همانطور که دمکراسی خیلی خوبه!
#احمد_زیدآبادی
#نزاکت
#دمکراسی
#فرهنگ
#طنز
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
آب یا سراب؟

چند گروه سیاسی با عنوان کلی "جمهوری‌خواهان" نسبت به "رهبرتراشی" برخی رسانه‌ها و شبکه‌های تلویزیونی خارج از کشور از رضا پهلوی هشدار داده‌اند.
از نظر این گروه‌ها چنین اقدامی به بازتولید استبداد در آیندۀ کشور منجر خواهد شد.
ظاهراً این گروه‌ها فایده و ضرورت و امکان انقلاب در ایران را قطعی فرض کرده و از همین جهت نسبت به انحراف احتمالی آن نگران شده‌اند.
واقعیت اما این است که تا این لحظه انقلاب در ایران نه مفید، نه ضروری و نه حتی ممکن است. جمهوری اسلامی به رغم همۀ بحران‌ها و گرفتاری‌های خود، هنوز ابزارها و امکانات و فرصت‌های قابل توجهی برای گذر از شرایط موجود دارد. فقط کافی است برجام را احیاء کند، راهِ سرمایه‌گذاری خارجی در اقتصاد کشور را بگشاید، برای حل معضلات منطقه‌ای وارد گفتگوهای چندجانبه شود، "سوپرانقلابی‌ها" را از نقاط مرکزی قدرت به حاشیه براند، پایگاه اجتماعی خود را به سمت نیروهای میانه‌روتر جامعه گسترش دهد و از فشارهای اجتماعی و فرهنگی علیه مردم عادی دست بردارد.
نظام سیاسی طبعاً برای انجام این امور موانعی جدی پیش رو دارد اما غلبه بر این موانع برایش غیرممکن نیست. بنابراین اگر نظام همین امروز ابتکاری را برای ورود به این مرحله در دستور کار خود قرار دهد، انقلاب عملاً منتفی و تمام نیروهای سرنگونی‌طلب به یکباره بی‌ربط و منزوی می‌شوند.
با این حال، به دلیل ترکیب پیچیده و مبهم و تو در تویِ نیروهای صاحب نفوذ در حاکمیت جمهوری اسلامی، نمی‌توان به انجام این امور مطمئن بود. بنابراین مادامی که جهت سیاست در داخل ایران تغییری معنادار پیدا نکند، بازار تبلیغاتی سرنگونی‌طلبان همچنان داغ خواهد ماند.
بر این مبنا، اگر به دلیل پاره‌ای رفتارهای واکنشی و عصبی و غیرعادی حکومت به تحولات داخلی و پیرامونی، شرایط ایران به بن‌بست برسد و از نظر طیف بزرگی از جامعه، نوعی انقلاب گریزناپذیر تصور شود، به احتمال بسیار، نیرویی مانند همین افراد نزدیک به رضا پهلوی از شانس بیشتری برای سردمداری آن برخوردار خواهند بود.
انقلاب اصولاً پدیده‌ای عقلایی نیست و عمدتاً بر هیجان و عواطف و احساسات و تخیلات و وعده‌های انتزاعی و پا در هوا استوار است. بدین دلیل معمولاً کسانی می‌توانند به انقلاب دامن زنند و سردمدار آن شوند که سنخیتی عمیق با این پدیده‌ها به علاوۀ نوعی روحیۀ تهاجمی و قاطع و خشمگین داشته باشند.
از این رو، افراد اصطلاحاً عاقل که اهل محاسبه و سنجش و احتیاط هستند، اگر هم به دلایلی از جمله کنترل تندروی‌های بی‌رویه و یا شراکت در قدرت و یا کمک به تکثر سیاسی، نقشی در انقلاب و بسیج توده‌ای به عهده گیرند، نقش آنها کاملاً حاشیه‌ای و نهایتاً در خدمت همان تندروها خواهد بود. این دسته از افراد به محض آنکه زبان به انتقاد از تندروها بگشایند، به عنوان موانع انقلاب و اهل مماشات و سازشکاری حذف و در بهترین حالت خانه‌نشین خواهند شد.
در موردِ شرایط خاص ایران اما انقلاب فقط در صورتی شانسی برای ظهور پیدا می‌کند که سازمانِ آن از حمایت برخی قدرت‌های مؤثر خارجی برخوردار باشد. منظور در اینجا حمایتِ دولت آمریکا، اسرائیل و برخی از کشورهای ثروتمند عرب در کنار بی‌تفاوتی و عدم مخالفت اروپا با این مسئله است. بدین جهت، فقط نیرویی می‌تواند مورد حمایت مالی و تبلیغاتی و رسانه‌ای این کشورها قرار گیرد که از همکاری با آنها شرمگین نباشد. بنابراین، نیروهای سردمدار انقلاب عمدتاً کسانی خواهند بود که این روزها بی‌پرده، حمایت این کشورها از دگرگونی سیاسی در ایران را ضروری می‌شمرند.
با همۀ این احوال، به گمان من کوشش برای انقلاب در ایران به احتمال بیشتر، به بی‌نظمی و بی‌ثباتی و هرج و مرج و چه بسا جنگ خونین داخلی طولانی مدت می‌انجامد تا سرنگونی حکومت. اما به فرض آنکه انقلابی صورت گیرد و به پیروزی هم برسد، نتیجۀ آن به احتمال بسیار زیاد، حکومتی اقتدارگرا با نظمی آهنین خواهد بود و با دمکراسی و تکثر سیاسی برای سالیان دراز سر آشتی نخواهد داشت.
این موضوع نه بدان علت است که عده‌ای از سرنگونی‌طلبان خواهان استقرار نظام پادشاهی مطلقه در ایران هستند، بلکه بدان دلیل که استقرار نظم بعد از فروپاشی احتمالی، جز از طریق به کارگیری مشت آهنین امکانپذیر نخواهد بود.
واقعیت این است که بسیاری از کسانی که رهبری انقلاب‌ها را به دست می‌گیرند، پیشاپیش لزوماً قصد اعمالِ دیکتاتوری ندارند، بلکه تا اندازۀ زیادی شرایط بی‌انضباطی و بی‌دولتی پس از انقلاب، آن را بر آنان تحمیل می‌کند. اینکه با چه مکانیسمی این اتفاق رخ می‌دهد، روز بعد به آن خواهم پرداخت.
#احمد_زیدآبادی
#جمهوری_خواهان
#رضا_پهلوی
#سرنگونی_طلبان
#دمکراسی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
دمکراسی از راه انقلاب به دست نمی‌آید

وعده‌های سردمداران یک انقلاب در بهترین و صادقانه‌ترین حالتِ آن، همانقدر دارای اعتبار و قابل اعتناست که وعده‌های نامزدهای ریاست جمهوری در کارزارهای انتخاباتی در کشوری مانند کشور ما!
این بدان جهت است که ماهیت روندهای سیاسی را رؤیاهای سردمداران انقلاب که چه بسا صادقانه هم باشد، تعیین نمی‌کند بلکه صحنۀ بسیار پیچیده‌ای از مؤلفه‌های غیر قابل شمارشِ روانی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه و سطحِ آگاهی و انضباط و مسئولیت‌پذیری انواع بازیگران سیاسی، در کنار نوع و تعدد شکاف‌های اجتماعی و وضعیت توازن قوا بین همۀ نیروهای درگیر در سیاست، در این زمینه تعیین‌کننده است.
از این منظر، دعوایی که این روزها بین اجزاء مختلف اپوزیسیون اصطلاحاً سرنگونی‌طلب در خارج از کشور در گرفته است، از بنیاد پوچ و بی‌محتواست! برخی از این نیروها نگران آن شده‌اند که چرا رضا پهلوی با مظالم ساواک و استبداد پدر و پدربزرگش و همینطور بازگشت به سلطنت مرزبندی روشنی نمی‌کند تا خیال آنها راحت شود!
در واقع اگر رضا پهلوی در این موارد به صریح‌ترین شکل ممکن هم مرزبندی کند، کمترین تأثیری در نوع نقش و چگونگی زمامداری فرضی او در آینده پدید نخواهد آورد؛ زیرا الفاظ و سخنان او نیست که رفتار آینده‌اش را رقم می‌زند، بلکه این مؤلفه‌های بی‌شمار فوق الذکر است که او را به سمت مورد نظر خود هدایت خواهد کرد.
اگر کسانی دغدغه‌مند دمکراسی در ایران هستند، باید بدانند که در شرایط امروز ایران، دمکراسی از طریق انقلاب نه فقط حاصل نمی‌شود بلکه خرده - ریزه‌های کنونی آن نیز برای دوره‌ای طولانی از دست می‌رود، اما اگر هدفی به جز دمکراسی در میان است، ماجرا باید صادقانه با مردم در میان گذاشته شود.
این نکته را بدین دلیل مورد تأکید قرار می‌دهم که انقلاب اصولاً حاصل رهاسازی و بسیج نیروهای مخالف نظم مستقر و نابودی اقتدارِ مشروع یا نامشروع دولت حاکم است. بنابراین حتی اگر همۀ موانع و خطرات و تهدیدهای پیش روی انقلاب در ایران را نادیده گرفته و پیروزی آن را مفروض بگیریم، شرایط متصل به انقلاب، وضعیت بی‌دولتی و عدم وجود اقتداری نهادینه شده خواهد بود.
درست در همین شرایط است که دار و دسته‌های رنگارنگ سیاسی و مذهبی و قومی و ایدئولوژیک اعلام موجودیت کرده و در کنار گروه‌های قبلاً موجود، صحنۀ اجتماع را برای پیشبرد اهداف خود قرق می‌کنند. چون شعار انقلاب‌ها معمولاً آزادی است، در پرتو همین مفهوم، هر دار و دستۀ کوچک و بزرگی به خود حق می‌دهد که محل یا اداره یا ارگانی را اشغال کرده و بدون هرگونه محدودیت و نگرانی، نه فقط مواضع خود را اعلام کند بلکه برای تحقق آنها دست به کار شود. در این میان آن دسته از دار و دسته‌هایی که خود را زرنگ‌تر و محق‌تر و رادیکال‌تر از دیگران می‌دانند، اقدام به ذخیرۀ سلاح و آموزشِ میلیشیا کرده تا در هنگامۀ منازعۀ نهایی، ابزاری برای کسب سهم هر چه بیشتری از قدرت در اختیار داشته باشند.
حتی اگر به فرض محال، کار به ذخیرۀ سلاح و آموزش میلیشیا هم نرسد، سخنان آتشینِ و توفندۀ جاه‌طلبان سیاسی خودنما و بی‌فکر، کافی است تا هواداران هر یک از گروه‌ها را به جان هم اندازد. زیرا طبعاً وقتی یک سخنران از "حق خلق‌ها برای تعیین سرنوشت" و "عدم سازش در این زمینه حتی اگر جوی خون روان شود" سخن بگوید و اعضای دستۀ خود را در این جهت تهییج کند، طبیعی است که سخنرانی دیگر، آن را تاب نیاورده و طرف را به تلاش برای تجزیۀ میهن و خیانت به کشور متهم کند و از ضرورتِ قربانی کردن جان خود برای دفع چنین فاجعه‌ای سخن به میان آورد. با رد و بدل شدن این نوع لفظ‌ها، قاعدتاً هواداران هر یک از دو طرفِ منازعه، خون‌شان به جوش می‌آید و مقابله را با زد و خورد آغاز می‌کنند.
یا هنگامی که گروهی تحت عنوان نمایندگی از طرفِ پرولتاریای انقلابی اقدام به مصادرۀ کارخانه‌های بخش خصوصی و عمومی و تشکیل شوراهای کارگری برای ادارۀ آنها می‌کند، روشن است که یک گروه حامی اقتصاد آزاد آن را سبب بروز فاجعه در کشور تلقی کند و ابواب‌جمعی خود را برای آزادکردن کارخانه از اشغالِ متصرفان ،به مصاف آنها بفرستد.
بدین ترتیب، روزانه هزاران نوع از این حوادث در گوشه و کنار کشور رخ می‌دهد و اثری از آسایش و امنیت برای مردم عادی باقی نمی‌گذارد.
در این میان اگر بین نیروهای سردمدار انقلاب، قدرتِ فائقه‌ای موجود نباشد این روند تا حدِ "وضعیت طبیعی" و "جنگ همه علیه همه" پیش می‌رود و کشور را به ورطۀ نابودی می‌کشاند. اما در انقلاب‌ها معمولاً قدرت فائقه‌ای وجود دارد که دلیلی برای تحمل این وضع نمی‌بیند و فرمان به برچیدن بساط گروه‌های رنگارنگ و خودسر و لگام‌گسخته می‌دهد.
باقی ماجرا برای فردا.
#احمد_زیدآبادی
#رضا_پهلوی
#اپوزیسیون
#انقلاب
#دمکراسی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii