پرسشی دارم.....!
پرسشی دارم به قول حافظ، اما نه از دانشمند مجلس بلکه از سران جمهوری اسلامی و اپوزیسیون براندازِ آن! پرسشام از سران جمهوری اسلامی این است که اگر به فرض - حالا از نگاه آنان فرضِ محال - حفظ و بقای نظام در مذاکره و توافق با آمریکا "متعیّن" شود، آیا آنان تن به مذاکره و توافق خواهند داد؟
طبعاً برخی از آنان خواهند گفت؛ از آنجا که "استکبارستیزی" هویت نظام جمهوری اسلامی است و هرگونه سازش با "رأس استکبار" این هویت را نابود میکند، بنابراین، چنین کاری نقضِ غرض و به عبارتی انتحار سیاسی و نوعی براندازی به دست خویش است که هرگز نباید به آن نزدیک شد حتی اگر بقای فیزیکی نظام به خطر افتد!
این پاسخ البته در جای خودش قابل تأمل است، اما اشکالاش این است که با نظریات و آموزههای آیتالله خمینی سازگار نیست! از نگاه آیتالله خمینی، هویت و بلکه فلسفۀ وجودی نظام جمهوری اسلامی، اجرای احکام و قوانین شریعت اسلامی است، اما او بر این اعتقاد بود که برای حفظ نظام میتوان اجرای احکام شرعی حتی نماز و روزه و حج را هم تعطیل کرد! حال وقتی که برای حفظ نظام بتوان واجبات قطعی و مسلمی در حد نماز را که از آن به عنوان "ستون دین" یاد شده است، تعطیل کرد، چگونه به همین منظور، از "استکبارستیزی" که در هیچ رساله و کتاب فقهی از وجوب مسلّم آن سخنی نرفته است، نمیتوان دست شست؟
همین پرسش را اما به شکل و صورتی دیگر، میتوان در برابر اپوزیسیون اصطلاحاً برانداز گذاشت و از آنان پرسید؛ اگر به فرض - حالا از نگاه آنان فرضِ محال - جمهوری اسلامی با آمریکا وارد مذاکره شود و با آن به توافق رسد، فردای آن روز از این اپوزیسیون چه چیز مشخصی باقی میماند؟
خطاب این پرسش البته نیروهای تحلیلگر و با نزاکت آن جریان است وگرنه از همین حالا گفته باشم که پاسخ آن دسته که توهین و تهمت و تحقیر و فحش و ناسزا را تنها هنر و مایۀ افتخار خود میدانند، مسموع نیست!
#احمد_زیدآبادی
#رابطه_با_آمریکا
#حفظ_نظام
#اپوزیسیون_برانداز
#احکام_شرع
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
پرسشی دارم به قول حافظ، اما نه از دانشمند مجلس بلکه از سران جمهوری اسلامی و اپوزیسیون براندازِ آن! پرسشام از سران جمهوری اسلامی این است که اگر به فرض - حالا از نگاه آنان فرضِ محال - حفظ و بقای نظام در مذاکره و توافق با آمریکا "متعیّن" شود، آیا آنان تن به مذاکره و توافق خواهند داد؟
طبعاً برخی از آنان خواهند گفت؛ از آنجا که "استکبارستیزی" هویت نظام جمهوری اسلامی است و هرگونه سازش با "رأس استکبار" این هویت را نابود میکند، بنابراین، چنین کاری نقضِ غرض و به عبارتی انتحار سیاسی و نوعی براندازی به دست خویش است که هرگز نباید به آن نزدیک شد حتی اگر بقای فیزیکی نظام به خطر افتد!
این پاسخ البته در جای خودش قابل تأمل است، اما اشکالاش این است که با نظریات و آموزههای آیتالله خمینی سازگار نیست! از نگاه آیتالله خمینی، هویت و بلکه فلسفۀ وجودی نظام جمهوری اسلامی، اجرای احکام و قوانین شریعت اسلامی است، اما او بر این اعتقاد بود که برای حفظ نظام میتوان اجرای احکام شرعی حتی نماز و روزه و حج را هم تعطیل کرد! حال وقتی که برای حفظ نظام بتوان واجبات قطعی و مسلمی در حد نماز را که از آن به عنوان "ستون دین" یاد شده است، تعطیل کرد، چگونه به همین منظور، از "استکبارستیزی" که در هیچ رساله و کتاب فقهی از وجوب مسلّم آن سخنی نرفته است، نمیتوان دست شست؟
همین پرسش را اما به شکل و صورتی دیگر، میتوان در برابر اپوزیسیون اصطلاحاً برانداز گذاشت و از آنان پرسید؛ اگر به فرض - حالا از نگاه آنان فرضِ محال - جمهوری اسلامی با آمریکا وارد مذاکره شود و با آن به توافق رسد، فردای آن روز از این اپوزیسیون چه چیز مشخصی باقی میماند؟
خطاب این پرسش البته نیروهای تحلیلگر و با نزاکت آن جریان است وگرنه از همین حالا گفته باشم که پاسخ آن دسته که توهین و تهمت و تحقیر و فحش و ناسزا را تنها هنر و مایۀ افتخار خود میدانند، مسموع نیست!
#احمد_زیدآبادی
#رابطه_با_آمریکا
#حفظ_نظام
#اپوزیسیون_برانداز
#احکام_شرع
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
در مورد بردهداری چه میگویید؟
شیخ عبدالحسین خسروپناه در نامهای به دکتر ایرج فاضل اظهارنگرانی او را نسبت به "قطع ید سارقان" بیمورد دانسته و با ذکر آیهای از قرآن، تأکید کرده است که "تعطیلی احکام دینی وهن اسلام است نه انجام آن."
آقای خسروپناه در عین حال موضوع قطع دست سارقان را در حوزۀ "فقاهت" دانسته و از ورود دکتر فاضل به مسئلهای که به زعم وی خارج از "تخصص" اوست، اظهار تعجب کرده است.
بگذریم از اینکه بسیاری از فقیهان بلندپایۀ شیعه، اجرای حدود شرعی را فقط مختص "امامان معصوم شیعه" میدانند، جا دارد از آقای خسروپناه پرسیده شود که فهم او از دین چه تفاوتی با فهم طالبان، القاعده و داعش دارد؟
در واقع این گروهها نیز هر کدام به خیال خود، خواهان اجرای احکام شرع طبق نصوصِ خالصِ قرآن و سنت هستند. مگر ادعایی جز این دارند؟ انتقاد وی به آنها چیست؟ مگر مشکل داعش و طالبان و القاعده و دیگر گروههای تکفیری جز این است که دو عنصر زمان و مکان را در فهم خود از متون دینی دخالت نمیدهند؟ آیا دخالت ندادن دو عنصر زمان و مکان در فهم متون دینی که از قضا مورد تأکید خاص آیتالله خمینی بود، عملاً این گروهها را به تحجر و سنگدلی و توحش به نام اسلام نکشانده است؟
میدانیم که در صدر اسلام بردهداری به عنوان امری مباح در میان مسلمانان رایج بوده و در قرآن نیز اشاراتی به این موضوع شده است. حال آیا اگر نحلهای از مدعیان اجرای شریعت، با استناد به اینکه بزرگان صدر اسلام برده داشتهاند، جواز بردهداری و خرید و فروش انسانها در عصر حاضر را صادر کند و یا مانند داعش عملاً اقدام به بردهگیری کند، باید آنها را گروهی کژرو و منحرف از دین دانست یا آنان را به عنوان مسلمانان واقعی و عاملِ کامل به کتاب و سنت معرفی کرد و مخالفان آنها را مرتد و خارج از دین شمرد؟
فارغ از این موضوع، متأسفانه برخی از روحانیون همین که پای مسائل فقهی پیش میآید، فوری بحث تخصص را پیش میکشند تا زبان دیگر افراد را ببندند و در این زمینه به تصریح یا تلویح پای تهدید به ارتداد را هم پیش میکشند!
اولاً، اگر قرار به تخصص فقهی باشد، آقای خسروپناه چه صلاحیتی در این مورد نسبت به فقهای بلندپایۀ مخالفِ اجرای حدود در عصر غیبت دارد؟ ثانیاً، چطور بسیاری از روحانیون در تمام علوم روز و همۀ حوزههای زندگی بشری بدون آنکه کمترین تخصصی در آنها داشته باشند، نه فقط اظهارنظر میکنند بلکه با قطعیت دستور میدهند و امر و نهی میکنند، اما اگر صاحبان دیگر تخصصها همین که در حوزۀ مربوط به کارشان با مسئلهای شرعی درگیر شوند و نسبت به اجرای عواقب آن نظر دهند، به خروج از حوزۀ تخصص خود و ورود به حوزۀ تخصص فقیهان متهم میشوند؟
این چه یک بام و دو هوایی است؟
#احمد_زیدآبادی
#ایرج_فاضل
#خسرو_پناه
#احکام_شرع
#قطع_دست
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
شیخ عبدالحسین خسروپناه در نامهای به دکتر ایرج فاضل اظهارنگرانی او را نسبت به "قطع ید سارقان" بیمورد دانسته و با ذکر آیهای از قرآن، تأکید کرده است که "تعطیلی احکام دینی وهن اسلام است نه انجام آن."
آقای خسروپناه در عین حال موضوع قطع دست سارقان را در حوزۀ "فقاهت" دانسته و از ورود دکتر فاضل به مسئلهای که به زعم وی خارج از "تخصص" اوست، اظهار تعجب کرده است.
بگذریم از اینکه بسیاری از فقیهان بلندپایۀ شیعه، اجرای حدود شرعی را فقط مختص "امامان معصوم شیعه" میدانند، جا دارد از آقای خسروپناه پرسیده شود که فهم او از دین چه تفاوتی با فهم طالبان، القاعده و داعش دارد؟
در واقع این گروهها نیز هر کدام به خیال خود، خواهان اجرای احکام شرع طبق نصوصِ خالصِ قرآن و سنت هستند. مگر ادعایی جز این دارند؟ انتقاد وی به آنها چیست؟ مگر مشکل داعش و طالبان و القاعده و دیگر گروههای تکفیری جز این است که دو عنصر زمان و مکان را در فهم خود از متون دینی دخالت نمیدهند؟ آیا دخالت ندادن دو عنصر زمان و مکان در فهم متون دینی که از قضا مورد تأکید خاص آیتالله خمینی بود، عملاً این گروهها را به تحجر و سنگدلی و توحش به نام اسلام نکشانده است؟
میدانیم که در صدر اسلام بردهداری به عنوان امری مباح در میان مسلمانان رایج بوده و در قرآن نیز اشاراتی به این موضوع شده است. حال آیا اگر نحلهای از مدعیان اجرای شریعت، با استناد به اینکه بزرگان صدر اسلام برده داشتهاند، جواز بردهداری و خرید و فروش انسانها در عصر حاضر را صادر کند و یا مانند داعش عملاً اقدام به بردهگیری کند، باید آنها را گروهی کژرو و منحرف از دین دانست یا آنان را به عنوان مسلمانان واقعی و عاملِ کامل به کتاب و سنت معرفی کرد و مخالفان آنها را مرتد و خارج از دین شمرد؟
فارغ از این موضوع، متأسفانه برخی از روحانیون همین که پای مسائل فقهی پیش میآید، فوری بحث تخصص را پیش میکشند تا زبان دیگر افراد را ببندند و در این زمینه به تصریح یا تلویح پای تهدید به ارتداد را هم پیش میکشند!
اولاً، اگر قرار به تخصص فقهی باشد، آقای خسروپناه چه صلاحیتی در این مورد نسبت به فقهای بلندپایۀ مخالفِ اجرای حدود در عصر غیبت دارد؟ ثانیاً، چطور بسیاری از روحانیون در تمام علوم روز و همۀ حوزههای زندگی بشری بدون آنکه کمترین تخصصی در آنها داشته باشند، نه فقط اظهارنظر میکنند بلکه با قطعیت دستور میدهند و امر و نهی میکنند، اما اگر صاحبان دیگر تخصصها همین که در حوزۀ مربوط به کارشان با مسئلهای شرعی درگیر شوند و نسبت به اجرای عواقب آن نظر دهند، به خروج از حوزۀ تخصص خود و ورود به حوزۀ تخصص فقیهان متهم میشوند؟
این چه یک بام و دو هوایی است؟
#احمد_زیدآبادی
#ایرج_فاضل
#خسرو_پناه
#احکام_شرع
#قطع_دست
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii