دلبند من عصر شنبه ت را
به شعر سپیدی سپرده ام
و هم چنان، کنار نگاهت
عشق را، خیمه زده ام
تا لبانت را، بوسه باران کنم!
از هجای کلماتی که از نفس هایم جان می گیرند...

#عرفان_یزدانی
#عصرتون_دلربا

࿐🦋🍁❧ℳ❧🍁🦋࿐

هرروز به شوق #تو
بهانه دست خورشید می دهم
تا #بیدارم کند
من تمام لبخندهای عاشقی را
ازلب هایت #می نوشم جرعه جرعه...
چه تکرار #زیبایست
هر روز #صبح بیدار شدن
با #خورشیدنگاهت
با #خنده های تو ...


#عرفان_یزدانی
‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌


🥀❤️🥀

همه می آمدند
با کوله باری از خاطرات
چمدانی سرشار از عشق
معجونی از لبخند
و نگاهی که روی چشم هايم،
بست نشسته بود!
همه می آيند
و نيامدن، نام چتری بود
که هر روز در خيابانی باران زده
پشت پاهايم جا ماند ...


#عرفان_یزدانی




⛓⛓⛓⛓⛓

مدّت هاست بيمارم!
پزشک هر روز
قرص هايش را تغيير می دهد
کاش بودی، تا بگويی؛
"دلم برای چشم هايت،
که لبخندم را نديد پَر می زند"
وقتی فراموش کردی،
بوسه هميشه نشانه ی عاشقی نيست!
وقتی، شاعری با لب هايش
دوستت دارم را نجوا می کند ...


#عرفان_یزدانی


⛓⛓⛓⛓⛓

مرا از دور تماشا می کنی
من از نزدیک زیباترم!
کافی ست،
مهرم به تو، پیوند خورده باشد!
مانند کبوتری، که هر روز در پروازش
زود به آشیانه اش برمی گردد!
نگاه تو جای امنی ست برایم
به تو برمی گردم ...


#عرفان_یزدانی


⛓⛓⛓⛓

آسمـان منتظــر خورشـید است
و زمیـــن چشـــم بہ راه
ڪَنجشڪ‌ها می‌‌خـوانند
و عشــــق شـروع تازه‌ے
لبخنـدهاے مــن و تــوست

#بیـدار_شـو_عــزیـز_دلـم
#صبــح_بخیــر!

#عرفان_یزدانی

.
#شکوفه های سلام را دوست دارم!
صدای تو را ...
لبخند تو را ...
باغِ نیلوفریِ احساس را
کمی بنفشه باشد در دامن صبح،
و آفتابے بر لبان تو ،شهد بچینم!
دهانت گل سوسنی باشد،
که بر دهانم لب وا می کند ...

#عرفان_یزدانی
.