( حاکم و خدمتکار باهوش 👌)
حاکم 🤴 در اتاق خودش در قصر 🏛 نشسته بود. کنار دستش مرّکب و کاغذ 📝 بود و چیزی می نوشت ظهر بود و موقع ناهار. 🍗 خدمتکار ظرف های غذا 🍱 را یکی یکی می آورد و توی سفره میچید. در همین حال ناگهان پایش به گوشه فرش گیر کرد و ظرف غذا از دستش به روی زمین افتاد. غذا به زمین ریخت و مقداری از آن بر روی لباس حاکم پاشید. خدمتکار با ترس و لرز به حاکم نگاه کرد. 😰 حاکم هم عصبانی شد و با اخم به خدمتکار نگاه کرد. 😡
بعد یکی از سرباز ها را صدا زد و گفت : این خدمتکار بی عرضه را ببرید و تنبیهش کنید. 😤
هنوز سرباز به خدمتکار نزدیک نشده بود که خدمتکار بلند شد و ظرف غذا را برداشت و به سمت حاکم آمد و ته مانده غذا را روی سر حاکم خالی کرد! 😐
حاکم عصبانی تر شد و داد زد : این چه کاری بود که کردی؟! 🤬
خدمتکار گفت: اگر بخاطر آن خطای کوچک که تقصیر من نبود و عمدا آن کار را نکرده بودم، من را مجازات می کردی، همه تو را سرزنش می کردند و میگفتند یک نفر بی گناه را مجازات کردی،
به همین خاطر عمدا همه آن را روی سر شما خالی کردم تا اگر مجازاتم کردید، همه بگویند بخاطر گستاخی خودش او را مجازات میکند😔 چون من دوست ندارم دیگران فکر کنند که شما ظالم هستید...
حاکم که اخم هایش در هم بود، با شنیدن این حرف لبخند زد🙂 او فهمید که نباید با یک خطای کوچک انقدر عصبانی شود و چون قدرت دارد، یک فرد بی گناه را مجازات کند🤔
در نهایت حاکم او را بخشید ولی به او گفت: از این به بعد بیشتر مراقب باش. 🙄
#جوامع_الحکایات_و_قابوسنامه
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
@aghouzboneiha
حاکم 🤴 در اتاق خودش در قصر 🏛 نشسته بود. کنار دستش مرّکب و کاغذ 📝 بود و چیزی می نوشت ظهر بود و موقع ناهار. 🍗 خدمتکار ظرف های غذا 🍱 را یکی یکی می آورد و توی سفره میچید. در همین حال ناگهان پایش به گوشه فرش گیر کرد و ظرف غذا از دستش به روی زمین افتاد. غذا به زمین ریخت و مقداری از آن بر روی لباس حاکم پاشید. خدمتکار با ترس و لرز به حاکم نگاه کرد. 😰 حاکم هم عصبانی شد و با اخم به خدمتکار نگاه کرد. 😡
بعد یکی از سرباز ها را صدا زد و گفت : این خدمتکار بی عرضه را ببرید و تنبیهش کنید. 😤
هنوز سرباز به خدمتکار نزدیک نشده بود که خدمتکار بلند شد و ظرف غذا را برداشت و به سمت حاکم آمد و ته مانده غذا را روی سر حاکم خالی کرد! 😐
حاکم عصبانی تر شد و داد زد : این چه کاری بود که کردی؟! 🤬
خدمتکار گفت: اگر بخاطر آن خطای کوچک که تقصیر من نبود و عمدا آن کار را نکرده بودم، من را مجازات می کردی، همه تو را سرزنش می کردند و میگفتند یک نفر بی گناه را مجازات کردی،
به همین خاطر عمدا همه آن را روی سر شما خالی کردم تا اگر مجازاتم کردید، همه بگویند بخاطر گستاخی خودش او را مجازات میکند😔 چون من دوست ندارم دیگران فکر کنند که شما ظالم هستید...
حاکم که اخم هایش در هم بود، با شنیدن این حرف لبخند زد🙂 او فهمید که نباید با یک خطای کوچک انقدر عصبانی شود و چون قدرت دارد، یک فرد بی گناه را مجازات کند🤔
در نهایت حاکم او را بخشید ولی به او گفت: از این به بعد بیشتر مراقب باش. 🙄
#جوامع_الحکایات_و_قابوسنامه
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
@aghouzboneiha