🌾 زاده بیشه البرز 🌾
نظر از روی طمع سوی بزرگانم نیست
ترسی از زوزه و از پوزه گرگانم نیست
از پدر بردهام این ارث که از سیلی خویش
سُرخم اما سر خم پیش بزرگانم نیست
داده شیرم زنی از دوده پاکان که نیاز
به فلان شخص و فلان منصب و ارگانم نیست
زاده بیشه البرزم و از ریشه سترگ
وحشت تازه ستبران و سترگانم نیست
طبرستانیام و نوری ام و خاک بهشت
خوشتر از رامسر و ساری و گرگانم نیست
اگر از سوی بزرگان نظر لطف به ماست
نظر از روی طمع سوی بزرگانم نیست
✍🏻افشين علا
(از سروده های گذشته)
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
نظر از روی طمع سوی بزرگانم نیست
ترسی از زوزه و از پوزه گرگانم نیست
از پدر بردهام این ارث که از سیلی خویش
سُرخم اما سر خم پیش بزرگانم نیست
داده شیرم زنی از دوده پاکان که نیاز
به فلان شخص و فلان منصب و ارگانم نیست
زاده بیشه البرزم و از ریشه سترگ
وحشت تازه ستبران و سترگانم نیست
طبرستانیام و نوری ام و خاک بهشت
خوشتر از رامسر و ساری و گرگانم نیست
اگر از سوی بزرگان نظر لطف به ماست
نظر از روی طمع سوی بزرگانم نیست
✍🏻افشين علا
(از سروده های گذشته)
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
🔸🔶بر چهره ی وقار🔶🔸
ما کیستیم؟ خیل ملامت کشیده ای
در کنج خویش، گوشه ی عزلت گزیده ای
گاه ایستاده ایم چو شمعی میان جمع
گاهی فتاده ایم چو اشک چکیده ای
دوران چو ما ندیده و ما را نشانده است
با مردمان تازه به دوران رسیده ای
در قد و در قواره ی ما نیست مدعی
با قامت ز بار تعلق، خمیده ای
ما را چه حاجت است به این نور چشمیان؟
وقتی ادب ندیده چو ما نور دیده ای
سرخی اگرچه رفته ز رخسار، مانده ایم
بر چهره ی وقار، چو خون دویده ای
ای روزگار حرمت ما را نگاه دار
زیرا تو نیز گرمی و سردی چشیده ای
فردا که قدر ما بشناسی چه مانده است
از ما به جز غریب به گور آرمیده ای؟
✍🏻افشین علا
🗓آذر 97
📍نور
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
ما کیستیم؟ خیل ملامت کشیده ای
در کنج خویش، گوشه ی عزلت گزیده ای
گاه ایستاده ایم چو شمعی میان جمع
گاهی فتاده ایم چو اشک چکیده ای
دوران چو ما ندیده و ما را نشانده است
با مردمان تازه به دوران رسیده ای
در قد و در قواره ی ما نیست مدعی
با قامت ز بار تعلق، خمیده ای
ما را چه حاجت است به این نور چشمیان؟
وقتی ادب ندیده چو ما نور دیده ای
سرخی اگرچه رفته ز رخسار، مانده ایم
بر چهره ی وقار، چو خون دویده ای
ای روزگار حرمت ما را نگاه دار
زیرا تو نیز گرمی و سردی چشیده ای
فردا که قدر ما بشناسی چه مانده است
از ما به جز غریب به گور آرمیده ای؟
✍🏻افشین علا
🗓آذر 97
📍نور
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
⚫️ انالله و اناالیه راجعون ⚫️
▪️دوست یگانه ام ابوالفضل زرویی نصرآباد شاعر، محقق و نویسنده ی نامدار معاصر پس از سالها تحمل بیماری جسم و بی وفایی روزگار در آغوش مهربان خداوند به آرامش ابدی رسید.
▪️در سالهای اخیر، خلوت عارفانه ی ابوالفضل در احمدآباد مستوفی مأمن مألوف معدود یاران و قلندران صاحبدل و شاعران و سخن شناسان فرزانه ی روزگار بود.
▪️به راستی که او هم در کلام و نوشتار، و هم در صفای باطن و رفتار، مصداق مسلم این بیت شیخ اجل سعدی شیرازی بود:
هر آن کست که ببیند روا بود که بگوید
که من بهشت بدیدم به راستی و درستی
▪️اگرچه خواص اهل فرهنگ و ادب، و گوهرشناسان اقلیم جوانمردی و دیانت و پاکدامنی، گواهان عظمت روح و ژرفای دانش و نازکی طبع آن نازنین اند، اما او در عالم خاکی غریب زیست و غریبانه رخت بربست و با رفتنش خدشه ای جبران ناپذیر بر قامت فضل و ادب و مردانگی و آزادگی باقی گذاشت.
▪️با تمام وجود و از فرسنگ ها دور، خود را در غم خانواده ی داغدار و دوستان و شاگردان خونین دلش شریک می دانم و ناباورانه به سوگ نشسته ام.
✍🏻افشین علا
🗓آذر 97
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
yon.ir/irOBw
▪️دوست یگانه ام ابوالفضل زرویی نصرآباد شاعر، محقق و نویسنده ی نامدار معاصر پس از سالها تحمل بیماری جسم و بی وفایی روزگار در آغوش مهربان خداوند به آرامش ابدی رسید.
▪️در سالهای اخیر، خلوت عارفانه ی ابوالفضل در احمدآباد مستوفی مأمن مألوف معدود یاران و قلندران صاحبدل و شاعران و سخن شناسان فرزانه ی روزگار بود.
▪️به راستی که او هم در کلام و نوشتار، و هم در صفای باطن و رفتار، مصداق مسلم این بیت شیخ اجل سعدی شیرازی بود:
هر آن کست که ببیند روا بود که بگوید
که من بهشت بدیدم به راستی و درستی
▪️اگرچه خواص اهل فرهنگ و ادب، و گوهرشناسان اقلیم جوانمردی و دیانت و پاکدامنی، گواهان عظمت روح و ژرفای دانش و نازکی طبع آن نازنین اند، اما او در عالم خاکی غریب زیست و غریبانه رخت بربست و با رفتنش خدشه ای جبران ناپذیر بر قامت فضل و ادب و مردانگی و آزادگی باقی گذاشت.
▪️با تمام وجود و از فرسنگ ها دور، خود را در غم خانواده ی داغدار و دوستان و شاگردان خونین دلش شریک می دانم و ناباورانه به سوگ نشسته ام.
✍🏻افشین علا
🗓آذر 97
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
yon.ir/irOBw
🔸در عزلت احمد آباد🔸
▪️زرويي دق كرد!
▪️اين را بي هيچ ملاحظه اي و البته بي هيچ ترديدي ميگويم.
▪️سرنوشت زرويي، تقدير همه ي همگنان اوست. تعارف نداريم، در روزگاري كه جان هاي پاك و صاحبان خرد و ادب و نجابت و آزادگي، هيچ مجالي نه براي قدرت و ثروت، كه براي خدمت به ادب و آئين و فرهنگ اين آب و خاك نمي يابند، چه تقديري جز انزوا و خانه نشيني و دق مرگ شدن پيش رويشان است؟
▪️از همين فردا تجليل ها و بزرگداشت ها براي ابوالفضل نازنين ما آغاز مي شود. اما من در هيچ كدام آنها شركت نخواهم كرد. اينها براي ما ابوالفضل زرويي ٤٩ ساله نمي شود كه براي خود پيري شده بود و دليل راهي و مشعل فروزان مردانگي و دانش و ذوق و آزادگي و چشم و دل سيري و سربه زيري.
▪️از ويژگي هاي شخصيتي و آثارش هم از من سؤال نكنيد! بزودي جواب تمام اين سؤال هاي كليشه اي و ديرهنگام در تيراژهاي وسيع چاپ خواهد شد. آنگاه همگان خواهند دانست كه بازهم بازهم بازهم گوهري را از دست داديم كه قيمتش نجومي بود و نمي دانستيم. بسيار نجومي تر از رقم اختلاس ها و حق الزحمه ها و پاداش هاي محيرالعقول!
▪️كساني كه در خانه ي ابوالفضل را نزدند لطفا تسليت هم نگويند! مسئولاني كه نهادهاي فرهنگي را به شركت سهامي پسرخاله ها و دخترعمه ها و بله قربان گوهاي مذبذب هميشگي تبديل كرده اند، لطفا در مراسم او سخنراني نكنند. طبيبان فرهنگي مملكت لطفا نوشدارو به دست بالاي جنازه ي سهراب نازنين اقليم ادب و جوانمردي حاضر نشوند.
▪️ابرهاي همه عالم در دلم مي گريند. هنوز يك روز نگذشته دلم هواي صداي مخملينش را كرده است و بي اختيار شماره اش را ميگيرم. تحمل همدردي بي دردان ابوالفضل نشناس را ندارم....
▪️من براي زرويي در عزلت احمدآباد مستوفي دلم عزاداري ميكنم و خون دل ميخورم. جاي ديگري نمي روم چون به يقين،نشانه اي از ابوالفضل را در آنجاها نخواهم يافت.
دوستان نازنينم با خون جگر به شما تسليت مي گويم. ولي تلاش بيهوده نكنيم. ابوالفضل رفته است. سراغش را در محافلي نگيريد كه هزينه اش بايد صرف زنده بودن ابوالفضل ميشد!
▪️بياييم برگرديم كنج خانه هايمان و منتظر باشيم تا بلكه فرشته اي كه آمد و ابوالفضل را گرفت و برد، سراغ ما هم بيايد.
✍🏻افشين علا
🗓آذر ٩٧
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
yon.ir/E3je5
▪️زرويي دق كرد!
▪️اين را بي هيچ ملاحظه اي و البته بي هيچ ترديدي ميگويم.
▪️سرنوشت زرويي، تقدير همه ي همگنان اوست. تعارف نداريم، در روزگاري كه جان هاي پاك و صاحبان خرد و ادب و نجابت و آزادگي، هيچ مجالي نه براي قدرت و ثروت، كه براي خدمت به ادب و آئين و فرهنگ اين آب و خاك نمي يابند، چه تقديري جز انزوا و خانه نشيني و دق مرگ شدن پيش رويشان است؟
▪️از همين فردا تجليل ها و بزرگداشت ها براي ابوالفضل نازنين ما آغاز مي شود. اما من در هيچ كدام آنها شركت نخواهم كرد. اينها براي ما ابوالفضل زرويي ٤٩ ساله نمي شود كه براي خود پيري شده بود و دليل راهي و مشعل فروزان مردانگي و دانش و ذوق و آزادگي و چشم و دل سيري و سربه زيري.
▪️از ويژگي هاي شخصيتي و آثارش هم از من سؤال نكنيد! بزودي جواب تمام اين سؤال هاي كليشه اي و ديرهنگام در تيراژهاي وسيع چاپ خواهد شد. آنگاه همگان خواهند دانست كه بازهم بازهم بازهم گوهري را از دست داديم كه قيمتش نجومي بود و نمي دانستيم. بسيار نجومي تر از رقم اختلاس ها و حق الزحمه ها و پاداش هاي محيرالعقول!
▪️كساني كه در خانه ي ابوالفضل را نزدند لطفا تسليت هم نگويند! مسئولاني كه نهادهاي فرهنگي را به شركت سهامي پسرخاله ها و دخترعمه ها و بله قربان گوهاي مذبذب هميشگي تبديل كرده اند، لطفا در مراسم او سخنراني نكنند. طبيبان فرهنگي مملكت لطفا نوشدارو به دست بالاي جنازه ي سهراب نازنين اقليم ادب و جوانمردي حاضر نشوند.
▪️ابرهاي همه عالم در دلم مي گريند. هنوز يك روز نگذشته دلم هواي صداي مخملينش را كرده است و بي اختيار شماره اش را ميگيرم. تحمل همدردي بي دردان ابوالفضل نشناس را ندارم....
▪️من براي زرويي در عزلت احمدآباد مستوفي دلم عزاداري ميكنم و خون دل ميخورم. جاي ديگري نمي روم چون به يقين،نشانه اي از ابوالفضل را در آنجاها نخواهم يافت.
دوستان نازنينم با خون جگر به شما تسليت مي گويم. ولي تلاش بيهوده نكنيم. ابوالفضل رفته است. سراغش را در محافلي نگيريد كه هزينه اش بايد صرف زنده بودن ابوالفضل ميشد!
▪️بياييم برگرديم كنج خانه هايمان و منتظر باشيم تا بلكه فرشته اي كه آمد و ابوالفضل را گرفت و برد، سراغ ما هم بيايد.
✍🏻افشين علا
🗓آذر ٩٧
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
yon.ir/E3je5
دورادور به ياد ابوالفضل زرويي با جمعي از شيفتگانش در تركيه، محفل ساده اي داشتيم با نماز ليله الدفن و قرائت الرحمن و حلواي مختصري و شمعي و شاخه گلي...
و چقدر با مضمون اين آيه ي شريفه گريستيم: هل جزاء الاحسان الا الاحسان؟
✍🏻 افشين علا
🗓١٣ آذر ٩٧
📍استانبول
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
و چقدر با مضمون اين آيه ي شريفه گريستيم: هل جزاء الاحسان الا الاحسان؟
✍🏻 افشين علا
🗓١٣ آذر ٩٧
📍استانبول
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
از زماني كه ابوالفضل زرويى به احمدآباد مستوفي نشست گاه به گاه اميد مهدى نژاد و عباس حسين نژاد (از نسل طنزپردازان جوان -كه ديگر جوان نيستند- ) به ديدار زرويي مي رفتند و عكسهايي درصفحه اينستاگرام مي گذاشتند. هميشه برايم سوال بود تا كجا دوام خواهد آورد؟
شرايط جسمى آدمها خيلي به روح وصله. و اين براى هنرمندان بيشتر مصداق داره. انگار آب شدن برخى ها رو آدم ميتونه تصور كنه.
جالبه كه هنرمند جماعت به چيزهايي زنده ست كه اون چيزها ركن حياتش هست. هنرمند به توليد زنده است. توليد نكنه مي ميره.
جسمش هم نميره، ولى مرده تمام شده.
هنرمند به ارتباط مستقيم با بدنه جامعه زنده است. از جامعه كه بريد، مرده.
جوهره ى هنر (بخشى اش) اكتسابى نيست. بايد در رگ و ريشه ى طرف باشه. دستان يك نقاش، به طرح و كشيدن اگه نباشه نقاش ميميره. خوشنويس بايد بنويسه. خودكار يك طنّاز اگه به نوشتن و صدايش به خواندن نباشه، او تمام شده. #هنرمند با #سلبريتى (چه مثبت چه منفى) فرق داره. هنرمند چيزى در درونش مى جوشه.
هنرمند حساسه. و حساس نه به معناي ضعف. به تعبير آل احمد يعني كه شاخك هاش بيشتر از مردم عادى حس ميكنه/مى فهمه. هنرمند حجمِ زيبايي يك گل رو بيشتر از مردم عادى ميبينه. يك موسيقي رو بيشتر ميشنوه. به كلمه وسواس داره. در بهار، شادتره. شيداتره. بهار رو بيشتر مى چشه. در پائيز غمگين تره.
هنرمند به صداى آواز راننده تاكسى ميدان آذرى به آزادى هم حساسه. بله تا همين قدر.
اين چند روزه همش توي سرم ميگرده
سيد مهدى شجاعى كجاست اين سالها؟
خبرى كى ازش داره؟ ساعد باقرى كجاست؟ چه ميكنه؟ سهيل محمودي كجاست؟
افشين علاء؟
بهرام بيضائى چه شد؟
حسام الدين سراج كجاست؟ چرا اينقدر "كم كاره"؟ بيژن بيژنى چى شد؟ چرا اينقدر كم ميخونه؟
و نام هاي ديگه اي كه در دهه هفتاد و تا نيمه دهه هشتاد با ما بودن و بعدش به يكباره يكي يكي محو شدن در جنگل تهران.
✍🏻دكتر محمدرضا اسلامي
@solseghalam
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
yon.ir/k7mpa
شرايط جسمى آدمها خيلي به روح وصله. و اين براى هنرمندان بيشتر مصداق داره. انگار آب شدن برخى ها رو آدم ميتونه تصور كنه.
جالبه كه هنرمند جماعت به چيزهايي زنده ست كه اون چيزها ركن حياتش هست. هنرمند به توليد زنده است. توليد نكنه مي ميره.
جسمش هم نميره، ولى مرده تمام شده.
هنرمند به ارتباط مستقيم با بدنه جامعه زنده است. از جامعه كه بريد، مرده.
جوهره ى هنر (بخشى اش) اكتسابى نيست. بايد در رگ و ريشه ى طرف باشه. دستان يك نقاش، به طرح و كشيدن اگه نباشه نقاش ميميره. خوشنويس بايد بنويسه. خودكار يك طنّاز اگه به نوشتن و صدايش به خواندن نباشه، او تمام شده. #هنرمند با #سلبريتى (چه مثبت چه منفى) فرق داره. هنرمند چيزى در درونش مى جوشه.
هنرمند حساسه. و حساس نه به معناي ضعف. به تعبير آل احمد يعني كه شاخك هاش بيشتر از مردم عادى حس ميكنه/مى فهمه. هنرمند حجمِ زيبايي يك گل رو بيشتر از مردم عادى ميبينه. يك موسيقي رو بيشتر ميشنوه. به كلمه وسواس داره. در بهار، شادتره. شيداتره. بهار رو بيشتر مى چشه. در پائيز غمگين تره.
هنرمند به صداى آواز راننده تاكسى ميدان آذرى به آزادى هم حساسه. بله تا همين قدر.
اين چند روزه همش توي سرم ميگرده
سيد مهدى شجاعى كجاست اين سالها؟
خبرى كى ازش داره؟ ساعد باقرى كجاست؟ چه ميكنه؟ سهيل محمودي كجاست؟
افشين علاء؟
بهرام بيضائى چه شد؟
حسام الدين سراج كجاست؟ چرا اينقدر "كم كاره"؟ بيژن بيژنى چى شد؟ چرا اينقدر كم ميخونه؟
و نام هاي ديگه اي كه در دهه هفتاد و تا نيمه دهه هشتاد با ما بودن و بعدش به يكباره يكي يكي محو شدن در جنگل تهران.
✍🏻دكتر محمدرضا اسلامي
@solseghalam
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
yon.ir/k7mpa
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🇮🇷 #ایران_من_بخند🎼
📝 شعر: #افشین_علا
🎙 گویندگان:
#مرتضی_پرنیان
#مرسده_مهدوی
🎬 ادیت و میکس:
#مرتضی_پرنیان
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
📝 شعر: #افشین_علا
🎙 گویندگان:
#مرتضی_پرنیان
#مرسده_مهدوی
🎬 ادیت و میکس:
#مرتضی_پرنیان
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
⚫️غربت ادامهدار «زرویی» در مجلس ترحیمش
▪️مجلس ترحیم زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد، شاعر عنواندار حوزه طنز و پژوهشگر ادبی کشورمان، عصر روز چهارشنبه در مسجد نور تهران برپا شد.
▪️در این مراسم یادبود، عمدتاً شاعران فعال در حوزه هنری و مدیران فعلی و پیشین این نهاد در آن شرکت کرده بودند و از نامهای شاخص حوزه ادبیات که با حوزه همکاری دارند، تقریباً خبری نبود.
▪️ابوالفضل زرویی نصرآباد، شاعر، طنزپرداز و نویسنده کتاب پرمخاطب «آه به روایت ماه» شنبه دهم آذرماه در 49 سالگی دار فانی را وداع گفت. پیکر او روز دوشنبه از حوزه هنری تشییع و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
▪️شاعران زیادی در مرگ او که لقب «ملانصرالدین زمانه ما» را داشت، متأثر و سوگوار شدند و پیامهای تسلیت فراوانی در رثای او صادر شد، اما سیدمهدی شجاعی با انتقاد از بیاعتنایی دستگاههای فرهنگی به زرویی در زمان حیات، در متنی بیانیهگونه، شخصیتهای فرهنگی و نهادهای مختلف را از دادن پیامهایی که موجب کسب آبرو برای نویسندگانشان میشوند، بر حذر داشت.
▪️افشین علاء نیز با اعلام اینکه در هیچ کدام از مجالس ترحیم و یادبود او شرکت نخواهد کرد، از مردهپرستی در فضای فرهنگی کشور به شدت انتقاد کرد.
▪️این در حالی است که دوشنبه شب، جمعی از شاعران با گرد آمدن در خانه شاعران، یاد و نام این شاعر را گرامی داشتند.
⬅️به نقل از پارس نيوز
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
yon.ir/DFASy
▪️مجلس ترحیم زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد، شاعر عنواندار حوزه طنز و پژوهشگر ادبی کشورمان، عصر روز چهارشنبه در مسجد نور تهران برپا شد.
▪️در این مراسم یادبود، عمدتاً شاعران فعال در حوزه هنری و مدیران فعلی و پیشین این نهاد در آن شرکت کرده بودند و از نامهای شاخص حوزه ادبیات که با حوزه همکاری دارند، تقریباً خبری نبود.
▪️ابوالفضل زرویی نصرآباد، شاعر، طنزپرداز و نویسنده کتاب پرمخاطب «آه به روایت ماه» شنبه دهم آذرماه در 49 سالگی دار فانی را وداع گفت. پیکر او روز دوشنبه از حوزه هنری تشییع و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
▪️شاعران زیادی در مرگ او که لقب «ملانصرالدین زمانه ما» را داشت، متأثر و سوگوار شدند و پیامهای تسلیت فراوانی در رثای او صادر شد، اما سیدمهدی شجاعی با انتقاد از بیاعتنایی دستگاههای فرهنگی به زرویی در زمان حیات، در متنی بیانیهگونه، شخصیتهای فرهنگی و نهادهای مختلف را از دادن پیامهایی که موجب کسب آبرو برای نویسندگانشان میشوند، بر حذر داشت.
▪️افشین علاء نیز با اعلام اینکه در هیچ کدام از مجالس ترحیم و یادبود او شرکت نخواهد کرد، از مردهپرستی در فضای فرهنگی کشور به شدت انتقاد کرد.
▪️این در حالی است که دوشنبه شب، جمعی از شاعران با گرد آمدن در خانه شاعران، یاد و نام این شاعر را گرامی داشتند.
⬅️به نقل از پارس نيوز
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
yon.ir/DFASy
چند روز پيش، زماني كه داشتم اين شعر را در كانال مي گذاشتم، هرگز گمان نمي كردم كه همزمان، ابوالفضل زرويي عزيز در احمدآباد مستوفي از سراي فاني بار سفر بسته باشد!
اكنون آن را دوباره به اشتراك مي گذارم و اين بار به روح بلندش تقديم مي كنم. چراكه به راستي وصف حال اوست...
🔸🔶بر چهره ی وقار🔶🔸
ما کیستیم؟ خیل ملامت کشیده ای
در کنج خویش، گوشه ی عزلت گزیده ای
گاه ایستاده ایم چو شمعی میان جمع
گاهی فتاده ایم چو اشک چکیده ای
دوران چو ما ندیده و ما را نشانده است
با مردمان تازه به دوران رسیده ای
در قد و در قواره ی ما نیست مدعی
با قامت ز بار تعلق، خمیده ای
ما را چه حاجت است به این نور چشمیان؟
وقتی ادب ندیده چو ما نور دیده ای
سرخی اگرچه رفته ز رخسار، مانده ایم
بر چهره ی وقار، چو خون دویده ای
ای روزگار حرمت ما را نگاه دار
زیرا تو نیز گرمی و سردی چشیده ای
فردا که قدر ما بشناسی چه مانده است
از ما به جز غریب به گور آرمیده ای؟
✍🏻افشین علا
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
http://b2n.ir/48376
اكنون آن را دوباره به اشتراك مي گذارم و اين بار به روح بلندش تقديم مي كنم. چراكه به راستي وصف حال اوست...
🔸🔶بر چهره ی وقار🔶🔸
ما کیستیم؟ خیل ملامت کشیده ای
در کنج خویش، گوشه ی عزلت گزیده ای
گاه ایستاده ایم چو شمعی میان جمع
گاهی فتاده ایم چو اشک چکیده ای
دوران چو ما ندیده و ما را نشانده است
با مردمان تازه به دوران رسیده ای
در قد و در قواره ی ما نیست مدعی
با قامت ز بار تعلق، خمیده ای
ما را چه حاجت است به این نور چشمیان؟
وقتی ادب ندیده چو ما نور دیده ای
سرخی اگرچه رفته ز رخسار، مانده ایم
بر چهره ی وقار، چو خون دویده ای
ای روزگار حرمت ما را نگاه دار
زیرا تو نیز گرمی و سردی چشیده ای
فردا که قدر ما بشناسی چه مانده است
از ما به جز غریب به گور آرمیده ای؟
✍🏻افشین علا
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
http://b2n.ir/48376
کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای دادگستری مرکز همزمان با روز جهانی حقوق بشر برگزار میکند:
بزرگداشتِ هفتادمین سالگرد تصویب اعلامیۀ جهانی حقوق بشر
با شعار
«تفاوتها را جشن بگیریم»!
با سخنرانی:
دکتر حاتم قادری (استاد علوم سیاسی)
دکتر سیدمحمد قاری سیدفاطمی (استاد حقوق بشر)
دکتر سعید مدنی (استاد جامعه شناسی و جرمشناسی)
همراه با
سخنرانی جناب اقای دکتر عیسی امینی(ریاست هیات مدیره کانون وکلای دادگستری مرکز)
و
شعر خوانی اقای افشین علا
و
گزارش کمیته پایش کمیسیون حقوق بشر
زمان: یکشنبه 18/09/1397 ساعت 15 تا 18
مکان: میدان آرژانتین، خیابان زاگرس، پلاک 3، کانون وکلای دادگستری مرکز، سالن جلالی نائینی.
حضور برای همه آزاد است.
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
بزرگداشتِ هفتادمین سالگرد تصویب اعلامیۀ جهانی حقوق بشر
با شعار
«تفاوتها را جشن بگیریم»!
با سخنرانی:
دکتر حاتم قادری (استاد علوم سیاسی)
دکتر سیدمحمد قاری سیدفاطمی (استاد حقوق بشر)
دکتر سعید مدنی (استاد جامعه شناسی و جرمشناسی)
همراه با
سخنرانی جناب اقای دکتر عیسی امینی(ریاست هیات مدیره کانون وکلای دادگستری مرکز)
و
شعر خوانی اقای افشین علا
و
گزارش کمیته پایش کمیسیون حقوق بشر
زمان: یکشنبه 18/09/1397 ساعت 15 تا 18
مکان: میدان آرژانتین، خیابان زاگرس، پلاک 3، کانون وکلای دادگستری مرکز، سالن جلالی نائینی.
حضور برای همه آزاد است.
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
🔷جسدهای گریزان از هم🔷
ما که هستیم؟ جسدهای گریزان از هم
خفته در گور خود و کنده دل و جان از هم
جز در آغوش هم آرام نداریم، اما
می گریزیم به تاریکی زندان از هم
مستی و شور نزاید که به خون آغشته ست
لقمه نانی که ربودیم به دندان از هم
هر طرف باده مهیاست ولی از سر زهد
خو گرفتیم به نوشیدن پنهان از هم
می گریزیم به بن بست به هنگام عبور
تا نبینیم نشانی به خیابان از هم
تا که از آتش آهی نشود دستی گرم
بخل ورزیم نفس را به زمستان از هم
مگرش کارگه حشر ببافد از نو
تار و پودی که جدا گشته بدینسان از هم
این چه شهر است؟ صف آهن و سیمان و لحد
ما که هستیم؟ جسدهای گریزان از هم...
✍🏻افشین علا
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
ما که هستیم؟ جسدهای گریزان از هم
خفته در گور خود و کنده دل و جان از هم
جز در آغوش هم آرام نداریم، اما
می گریزیم به تاریکی زندان از هم
مستی و شور نزاید که به خون آغشته ست
لقمه نانی که ربودیم به دندان از هم
هر طرف باده مهیاست ولی از سر زهد
خو گرفتیم به نوشیدن پنهان از هم
می گریزیم به بن بست به هنگام عبور
تا نبینیم نشانی به خیابان از هم
تا که از آتش آهی نشود دستی گرم
بخل ورزیم نفس را به زمستان از هم
مگرش کارگه حشر ببافد از نو
تار و پودی که جدا گشته بدینسان از هم
این چه شهر است؟ صف آهن و سیمان و لحد
ما که هستیم؟ جسدهای گریزان از هم...
✍🏻افشین علا
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
🔷تفاوت ها را جشن بگيريم🔷
گزارش تصويري از مراسم بزرگداشت هفتادمين سالگرد تصويب اطلاعيه ي حقوق بشر
كانون وكلاي تهران ١٨ آذر ٩٧
📸عكس ها از صالح نقره كار
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
گزارش تصويري از مراسم بزرگداشت هفتادمين سالگرد تصويب اطلاعيه ي حقوق بشر
كانون وكلاي تهران ١٨ آذر ٩٧
📸عكس ها از صالح نقره كار
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
🔸جِرم گیری🔸
مرد دندان ساز با قدّاره ای خون ريز
جِرم ها را می زدود از کام من با درد دندان سوز
در سرم با نعره های ارّه مانندش جنون می ریخت
لحظه ای هم رخصت فریاد اگر می داد
از دهانم چرک و خون می ریخت...
با خودم گفتم: دهانی این چنین چرکین
جُرم هایش با چه آبی شسته خواهد شد؟!
حفره ای از طعنه و نیش زبان لبریز
عاقبت پُر با چه خواهد شد؟
راستی این جان سنگین از تنم یک روز
با چه رنجی کنده خواهد شد؟...
✍🏻افشین علا
🗓آذر 97
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
مرد دندان ساز با قدّاره ای خون ريز
جِرم ها را می زدود از کام من با درد دندان سوز
در سرم با نعره های ارّه مانندش جنون می ریخت
لحظه ای هم رخصت فریاد اگر می داد
از دهانم چرک و خون می ریخت...
با خودم گفتم: دهانی این چنین چرکین
جُرم هایش با چه آبی شسته خواهد شد؟!
حفره ای از طعنه و نیش زبان لبریز
عاقبت پُر با چه خواهد شد؟
راستی این جان سنگین از تنم یک روز
با چه رنجی کنده خواهد شد؟...
✍🏻افشین علا
🗓آذر 97
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
✨همین چراغ که می سوزد...✨
همین که خانه گرمی هست همین دوخوابه کم روزن
همین مثلث تکراری، سه ضلع: کودک و مرد وزن
همین که حاصل عمری شعر، آپارتمان نود متری
همیشه عطر زنی دارد، و بوی پونه و آویشن
همین اتاق پذیرایی همین که جای نشیمن نیز
ببین چه حوصله ای دارد برای این همه حتی من
همین چراغ که می سوزد همین اجاق که روز و شب
اگر نه بوقلمون اما به شوق اشکنه ای روشن
همین که سایه و سقفی هست برای دوری و نزدیکی
برای آمدن یک دوست برای رفتن یک دشمن
همین که منتظرم حتی برای آمدن قبضی
چه قبض گاز، چه قبض برق، چه قبض روح، چه قبض تن
همین تنازع دخل و خرج همین جدال زناشویی
همین که: "خسته شدیم از هم" همین دروغ: "طلاق اصلا!"
همین که دخترکی دارم شبیه سوژه نقاشی
گلی نشسته به دامانش هزار غنچه به پیراهن
همین که دست مرا گیرد در ازدحام خیابان ها
به ناگهان کشدم یک سو به شوق دیدن یک دامن
همین که: "خسته شدم دیگر مرا به خانه ببر بابا"
همین نیامده رفتن ها همین بهانه برگشتن
برای دلخوشی ام کافی ست برای شکر ولی بسیار
که باید این همه را فردا به جا گذاشتن و رفتن...
✍افشین علا، آبان92
↙️ کانال اشعار و مطالب افشین علا ↙️
⚡️@afshinala ⚡️
همین که خانه گرمی هست همین دوخوابه کم روزن
همین مثلث تکراری، سه ضلع: کودک و مرد وزن
همین که حاصل عمری شعر، آپارتمان نود متری
همیشه عطر زنی دارد، و بوی پونه و آویشن
همین اتاق پذیرایی همین که جای نشیمن نیز
ببین چه حوصله ای دارد برای این همه حتی من
همین چراغ که می سوزد همین اجاق که روز و شب
اگر نه بوقلمون اما به شوق اشکنه ای روشن
همین که سایه و سقفی هست برای دوری و نزدیکی
برای آمدن یک دوست برای رفتن یک دشمن
همین که منتظرم حتی برای آمدن قبضی
چه قبض گاز، چه قبض برق، چه قبض روح، چه قبض تن
همین تنازع دخل و خرج همین جدال زناشویی
همین که: "خسته شدیم از هم" همین دروغ: "طلاق اصلا!"
همین که دخترکی دارم شبیه سوژه نقاشی
گلی نشسته به دامانش هزار غنچه به پیراهن
همین که دست مرا گیرد در ازدحام خیابان ها
به ناگهان کشدم یک سو به شوق دیدن یک دامن
همین که: "خسته شدم دیگر مرا به خانه ببر بابا"
همین نیامده رفتن ها همین بهانه برگشتن
برای دلخوشی ام کافی ست برای شکر ولی بسیار
که باید این همه را فردا به جا گذاشتن و رفتن...
✍افشین علا، آبان92
↙️ کانال اشعار و مطالب افشین علا ↙️
⚡️@afshinala ⚡️
🏴انا لله و انا الیه راجعون🏴
▪️"استاد منصور خورشیدی" شاعر نامدار مازندران پس از مدت ها دست و پنجه نرم کردن با بیماری، خرقه ی خاکی تهی کرد و به افلاک پیوست.
▪️سال های متمادی، او و خانواده ی بافضیلتش در بهشهر تکیه گاه شاعران و هنرمندان صاحبدل بودند و کانون گرم و صمیمی شان، مأمن قلندران و پیش کسوتان شعر و هنر معاصر بود.
▪️آثار ارزشمندی که از آن عزیز به حق پیوسته به جا مانده است، گواه اشراف توأمان او بر ظرایف سرودن و لطایف انسان بودن در روزگار ماست.
▪️امروز سرتاسر اقلیم شعر معاصر، به خصوص مازندران زیبا و بهشهر شاعرپرور در فقدان آن نازنین مرد، سوگوار و سیه پوش شده اند.
▪️این ضایعه را به فرزندان داغدار، بستگان ارجمند و سایر دوستداران آن استاد فرزانه، به ویژه دوست و برادر شاعرم جناب حنیف خورشیدی که فرزندی شایسته، شاگردی وفادار و یاری غمخوار برای پدر بود تسلیت عرض می کنم.
✍🏻افشین علا
🗓آذر 97
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
yon.ir/Dt6ch
▪️"استاد منصور خورشیدی" شاعر نامدار مازندران پس از مدت ها دست و پنجه نرم کردن با بیماری، خرقه ی خاکی تهی کرد و به افلاک پیوست.
▪️سال های متمادی، او و خانواده ی بافضیلتش در بهشهر تکیه گاه شاعران و هنرمندان صاحبدل بودند و کانون گرم و صمیمی شان، مأمن قلندران و پیش کسوتان شعر و هنر معاصر بود.
▪️آثار ارزشمندی که از آن عزیز به حق پیوسته به جا مانده است، گواه اشراف توأمان او بر ظرایف سرودن و لطایف انسان بودن در روزگار ماست.
▪️امروز سرتاسر اقلیم شعر معاصر، به خصوص مازندران زیبا و بهشهر شاعرپرور در فقدان آن نازنین مرد، سوگوار و سیه پوش شده اند.
▪️این ضایعه را به فرزندان داغدار، بستگان ارجمند و سایر دوستداران آن استاد فرزانه، به ویژه دوست و برادر شاعرم جناب حنیف خورشیدی که فرزندی شایسته، شاگردی وفادار و یاری غمخوار برای پدر بود تسلیت عرض می کنم.
✍🏻افشین علا
🗓آذر 97
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
yon.ir/Dt6ch
Forwarded from كانال اشعار فريبا صفري نژاد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از مجموعه شعر" تقديم به با معرفتهاي عالم"
شاعر: ابوالفضل زرويي نصرآباد
با صداي شاعر
شاعر: ابوالفضل زرويي نصرآباد
با صداي شاعر
🏴به آستان پاک حضرت فاطمه معصومه (س)🏴
نگین افکنده بر خاتم ز مهر و انجم، این بانو
که باشد گوهری از آسمان هفتم، این بانو
میان چوب بست دست های زائران دارد
ضریحی سبز و حاصل خیز رشک طارم، این بانو
کویر از او گلستان است و می روید ز دامانش
هزاران باغ سیب و کشتزار گندم، این بانو
بسا شه دخت و شه بانو که رفت از یادها اما
نشد بین هزاران اسم در ایران گم، این بانو
خدا می خواست سلطان وطن تنها رضا (ع) باشد
پس از او هم شود پشت و پناه مردم، این بانو
اگر نالیم هفده قرن، کم باشد در این ماتم
که تنها بود هفده روز مهمان قم، این بانو...
✍🏻افشین علا
🗓آذر 97
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
air.ir/9GW
نگین افکنده بر خاتم ز مهر و انجم، این بانو
که باشد گوهری از آسمان هفتم، این بانو
میان چوب بست دست های زائران دارد
ضریحی سبز و حاصل خیز رشک طارم، این بانو
کویر از او گلستان است و می روید ز دامانش
هزاران باغ سیب و کشتزار گندم، این بانو
بسا شه دخت و شه بانو که رفت از یادها اما
نشد بین هزاران اسم در ایران گم، این بانو
خدا می خواست سلطان وطن تنها رضا (ع) باشد
پس از او هم شود پشت و پناه مردم، این بانو
اگر نالیم هفده قرن، کم باشد در این ماتم
که تنها بود هفده روز مهمان قم، این بانو...
✍🏻افشین علا
🗓آذر 97
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
air.ir/9GW
🥀ماه احمدآباد🥀
ز هرکس که پرسی به هرکس که گویی
ندیده ست از یار من جز نکویی
به نامش قسم روضه بر غربت او
نه اغراق باشد نه بیهوده گویی
اجل تا کنون از میان رفیقان
نچیده ست ریحان بدین مشک بویی
سخندان و صاحبدلی عارف اما
نه با زهدورزي نه آشفته مويي
مقید به آئین، نه نان خوردن از دین
به عهد ریا محو آئینه خویی
شب احمدآباد را بعد از آن مه
نمانده ست برجا به جز کورسویی
بمیرم در این غم که در واپسین دم
طبیبش نیامد پی چاره جویی
دریغا ابوالفضل صاحب فضایل
دریغا زرویی دریغا زرویی...
✍🏻افشین علا
🗓آذر97
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
yon.ir/W3YnO
ز هرکس که پرسی به هرکس که گویی
ندیده ست از یار من جز نکویی
به نامش قسم روضه بر غربت او
نه اغراق باشد نه بیهوده گویی
اجل تا کنون از میان رفیقان
نچیده ست ریحان بدین مشک بویی
سخندان و صاحبدلی عارف اما
نه با زهدورزي نه آشفته مويي
مقید به آئین، نه نان خوردن از دین
به عهد ریا محو آئینه خویی
شب احمدآباد را بعد از آن مه
نمانده ست برجا به جز کورسویی
بمیرم در این غم که در واپسین دم
طبیبش نیامد پی چاره جویی
دریغا ابوالفضل صاحب فضایل
دریغا زرویی دریغا زرویی...
✍🏻افشین علا
🗓آذر97
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
yon.ir/W3YnO
🔻فاجعه در گمرک!🔻
مجلس ما دچار غیرت شد
باز در صحن آن قیامت شد
گفتم "آیا چه اتفاق افتاد؟
بمب ترکید یا جنایت شد؟
داعش آیا دوباره خونی ریخت؟
یا که از ملک، هتک حرمت شد؟
در نهادی مگر زبانم لال
جیب ملت دوباره غارت شد؟
باز هم کودکی در آتش سوخت؟
یا زنی طعمه ی شرارت شد؟
یا به اندک حقوق کارگران
باز در گوشه ای خیانت شد؟
در خیابان مگر به دست فروش
باز هم حمله و جسارت شد؟"
گفت "این حرف ها که چیزی نیست!
ظلم شد، جور بی نهایت شد
فسقی این بار اتفاق افتاد
که از آن خون به قلب امت شد!
مگر ای بی خبر نمی دانی
چه زیانی نصیب ملت شد؟!"
گفتمش "زودتر بگو چه شده ست؟
که ز کف، صبر رفت و طاقت شد!"
ناله ای کرد و گفت "در گمرک
به نماینده ای اهانت شد!"
✍🏻افشین علا
🗓آذر 97
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
مجلس ما دچار غیرت شد
باز در صحن آن قیامت شد
گفتم "آیا چه اتفاق افتاد؟
بمب ترکید یا جنایت شد؟
داعش آیا دوباره خونی ریخت؟
یا که از ملک، هتک حرمت شد؟
در نهادی مگر زبانم لال
جیب ملت دوباره غارت شد؟
باز هم کودکی در آتش سوخت؟
یا زنی طعمه ی شرارت شد؟
یا به اندک حقوق کارگران
باز در گوشه ای خیانت شد؟
در خیابان مگر به دست فروش
باز هم حمله و جسارت شد؟"
گفت "این حرف ها که چیزی نیست!
ظلم شد، جور بی نهایت شد
فسقی این بار اتفاق افتاد
که از آن خون به قلب امت شد!
مگر ای بی خبر نمی دانی
چه زیانی نصیب ملت شد؟!"
گفتمش "زودتر بگو چه شده ست؟
که ز کف، صبر رفت و طاقت شد!"
ناله ای کرد و گفت "در گمرک
به نماینده ای اهانت شد!"
✍🏻افشین علا
🗓آذر 97
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala