🍁 زیستن در حالت تعلیق
✍🏻 معصومه حسینی:
بنا به درخواست سردبیر محترم مجلهٔ هایا در این یادداشت قصد دارم با توجه به تجارب زیستهام بهعنوان مهاجری افغانستانی در ایران از مجموعه تلاشها و اقدامات شخصیام با این هدف که «دیگری» نباشم بهاختصار مطالبی بنویسم. قبل از هر چیز، باید یادآوری کنم که من از آن مهاجران نسلدومی بهشمار میروم که در ایران بهدنیا آمدهاند و همهٔ عمرشان تا این لحظه در همین محیط سپری شده است؛ همچنین باید اذعان کنم از آنجا که در کل این سالها مجبور بودهام تا هویت مهاجر افغانستانیبودن را همواره با خود داشته باشم و از این بابت که نیازمند درک بهتر نسبتم با جامعهٔ میزبان بودهام، مطالعات اندکی در این زمینه داشتهام، که ممکن است خواهناخواه در شیوهٔ بیان روایتم از تجارب زیستهام اثرگذار باشد؛ لذا شاید این نوشتار تنها محدود به بیان تلاشهای شخصی برای انطباق با وضعیت نباشد و در عین حال، به وضعیت کلیِ مهاجران، بهخصوص افغانستانیها در ایران، ارجاع دهد تا خواننده هم به فهم منسجمتری از چگونگیِ زیست این دستهٔ اجتماعی در ایران برسد.
خانوادهٔ ما اوایل دههٔ شصت شمسی از یکی از استانهای مرکزی افغانستان به نام دایکندی به مشهد مهاجرت کردند. افغانستانیهایی که در این دهه به ایران مهاجرت کرده بودند عمدتاً برای فرار از هجوم نیروهای شوروی و جنگهای خانمانسوز داخلی گزینهٔ مهاجرت را انتخاب کرده بودند. به گمانم، شیعهمذهب بودن خانوادهٔ ما در اینکه مشهد را بهعنوان مقصد مهاجرتشان برگزیده بودند نقش تعیینکنندهای داشته است. بعدها پی بردم که در این دهه نیروهای مرزبانیِ جمهوری اسلامی ایران در خط مرزی خانوادههایی مثل ما را، که به ایران قصد پناهندگی داشتهاند، نامنویسی میکردهاند و ما بهنوعی با اجازهٔ رسمی دولت وارد خاک ایران شده بودیم. مدرک هویتیِ ما هم کارتهای آبیرنگی بود که در آن بهصورت اریب و با خط قرمز روی آن حک شده بود: «ویژه آوارگان افغانی». این مدارک هویتی، که زیر نظر سازمان ملل به ما اعطا شده بود، تاریخ انقضای مشخصی نداشت و ما میتوانستیم قانونی در ایران زندگی کنیم.
من هم اواخر دهه شصت و در شهر مشهد بهدنیا آمدم و مانند بسیاری از کودکان مهاجری که در ایران بهدنیا میآیند تا هفتسالگی از دیگریبودن خود بهمثابهٔ مهاجر افغانستانی مطلع نبودم. اکنون که به آن فکر میکنم به این نتیجه میرسم که بخشی از ناآگاهی از دیگریبودن خودم در اشتراکات زبانی و دینیِ ما با مردم ایران ریشه داشت فارسی زبان مادری ما بود و شیعه مذهبی بود که خانوادهٔ ما به آن اعتقاد داشت. اولین خاطرهام از دیگریبودن برمیگردد به اولین تعطیلات تابستانیام بعد از پایان کلاس اول؛ وقتی با آسیه، دوستم، در کوچه بازی میکردیم و مأمورها به در خانهٔ ما و عمویم آمدند ترس و اضطراب را در چهرهٔ مادرم دیدم و برای همین او را بارها سؤالپیچ کردم که موضوع از چه قرار است. مادرم فقط به من پاسخ داد که ما باید از اینجا برویم. از مادرم پرسیدم: کجا برویم؟ چرا برویم؟ گفت باید برگردیم افغانستان، چون ما افغانستانیایم. مأمورها بهدنبال بابا و عمو بودند. خوشحال شدم که بابا خانه نبود. شب را با دلشوره خوابیدم؛ در حالیکه این سؤال ذهن مرا به خود مشغول کرده بود حالا باید کجا برویم، نمیدانستم افغانستان کجاست. در روزهای بعد دیگر در کوچه بازی نکردم و سعی میکردم خودم را در حیاط خانهمان سرگرم کنم، چون در آن دوره مأمورها بچهها را مجبور میکردند تا خانهٔ افغانستانیها را به آنها نشان دهند. بعد از آن، مأمورها چند بار دیگر به درِ خانهمان آمدند، اما مادرم در را روی آنها باز نکرد. پس از آن، با شنیدن هر ضربهای که کسی به درِ خانهٔ ما وارد میکرد، دچار اضطراب میشدم. پنج شش ماه زندگیِ ما به همین منوال سپری شد تا اینکه شبانه و پنهانی و با یک چمدان به تهران کوچ کردیم. (نشریه هایا؛ ۱۴۰۲: ۱۹ ــ ۲۳)
🔗 متن کامل را در اینجا بخوانید. | #روایت
✍🏻 معصومه حسینی:
بنا به درخواست سردبیر محترم مجلهٔ هایا در این یادداشت قصد دارم با توجه به تجارب زیستهام بهعنوان مهاجری افغانستانی در ایران از مجموعه تلاشها و اقدامات شخصیام با این هدف که «دیگری» نباشم بهاختصار مطالبی بنویسم. قبل از هر چیز، باید یادآوری کنم که من از آن مهاجران نسلدومی بهشمار میروم که در ایران بهدنیا آمدهاند و همهٔ عمرشان تا این لحظه در همین محیط سپری شده است؛ همچنین باید اذعان کنم از آنجا که در کل این سالها مجبور بودهام تا هویت مهاجر افغانستانیبودن را همواره با خود داشته باشم و از این بابت که نیازمند درک بهتر نسبتم با جامعهٔ میزبان بودهام، مطالعات اندکی در این زمینه داشتهام، که ممکن است خواهناخواه در شیوهٔ بیان روایتم از تجارب زیستهام اثرگذار باشد؛ لذا شاید این نوشتار تنها محدود به بیان تلاشهای شخصی برای انطباق با وضعیت نباشد و در عین حال، به وضعیت کلیِ مهاجران، بهخصوص افغانستانیها در ایران، ارجاع دهد تا خواننده هم به فهم منسجمتری از چگونگیِ زیست این دستهٔ اجتماعی در ایران برسد.
خانوادهٔ ما اوایل دههٔ شصت شمسی از یکی از استانهای مرکزی افغانستان به نام دایکندی به مشهد مهاجرت کردند. افغانستانیهایی که در این دهه به ایران مهاجرت کرده بودند عمدتاً برای فرار از هجوم نیروهای شوروی و جنگهای خانمانسوز داخلی گزینهٔ مهاجرت را انتخاب کرده بودند. به گمانم، شیعهمذهب بودن خانوادهٔ ما در اینکه مشهد را بهعنوان مقصد مهاجرتشان برگزیده بودند نقش تعیینکنندهای داشته است. بعدها پی بردم که در این دهه نیروهای مرزبانیِ جمهوری اسلامی ایران در خط مرزی خانوادههایی مثل ما را، که به ایران قصد پناهندگی داشتهاند، نامنویسی میکردهاند و ما بهنوعی با اجازهٔ رسمی دولت وارد خاک ایران شده بودیم. مدرک هویتیِ ما هم کارتهای آبیرنگی بود که در آن بهصورت اریب و با خط قرمز روی آن حک شده بود: «ویژه آوارگان افغانی». این مدارک هویتی، که زیر نظر سازمان ملل به ما اعطا شده بود، تاریخ انقضای مشخصی نداشت و ما میتوانستیم قانونی در ایران زندگی کنیم.
من هم اواخر دهه شصت و در شهر مشهد بهدنیا آمدم و مانند بسیاری از کودکان مهاجری که در ایران بهدنیا میآیند تا هفتسالگی از دیگریبودن خود بهمثابهٔ مهاجر افغانستانی مطلع نبودم. اکنون که به آن فکر میکنم به این نتیجه میرسم که بخشی از ناآگاهی از دیگریبودن خودم در اشتراکات زبانی و دینیِ ما با مردم ایران ریشه داشت فارسی زبان مادری ما بود و شیعه مذهبی بود که خانوادهٔ ما به آن اعتقاد داشت. اولین خاطرهام از دیگریبودن برمیگردد به اولین تعطیلات تابستانیام بعد از پایان کلاس اول؛ وقتی با آسیه، دوستم، در کوچه بازی میکردیم و مأمورها به در خانهٔ ما و عمویم آمدند ترس و اضطراب را در چهرهٔ مادرم دیدم و برای همین او را بارها سؤالپیچ کردم که موضوع از چه قرار است. مادرم فقط به من پاسخ داد که ما باید از اینجا برویم. از مادرم پرسیدم: کجا برویم؟ چرا برویم؟ گفت باید برگردیم افغانستان، چون ما افغانستانیایم. مأمورها بهدنبال بابا و عمو بودند. خوشحال شدم که بابا خانه نبود. شب را با دلشوره خوابیدم؛ در حالیکه این سؤال ذهن مرا به خود مشغول کرده بود حالا باید کجا برویم، نمیدانستم افغانستان کجاست. در روزهای بعد دیگر در کوچه بازی نکردم و سعی میکردم خودم را در حیاط خانهمان سرگرم کنم، چون در آن دوره مأمورها بچهها را مجبور میکردند تا خانهٔ افغانستانیها را به آنها نشان دهند. بعد از آن، مأمورها چند بار دیگر به درِ خانهمان آمدند، اما مادرم در را روی آنها باز نکرد. پس از آن، با شنیدن هر ضربهای که کسی به درِ خانهٔ ما وارد میکرد، دچار اضطراب میشدم. پنج شش ماه زندگیِ ما به همین منوال سپری شد تا اینکه شبانه و پنهانی و با یک چمدان به تهران کوچ کردیم. (نشریه هایا؛ ۱۴۰۲: ۱۹ ــ ۲۳)
🔗 متن کامل را در اینجا بخوانید. | #روایت
Telegraph
زیستن در حالت تعلیق
خانوادهٔ ما اوایل دههٔ شصت شمسی از یکی از استانهای مرکزی افغانستان به نام دایکندی به مشهد مهاجرت کردند. افغانستانیهایی که در این دهه به ایران مهاجرت کرده بودند عمدتاً برای فرار از هجوم نیروهای شوروی و جنگهای خانمانسوز داخلی گزینهٔ مهاجرت را انتخاب کرده…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍁 وقت مکتب (قسمت پنجاهوسوم)
▪️برای رسیدن به آرزوهایمان باید مبارزه کنیم.
مائده پس از بستهشدن مکاتب توسط طالبان در آموزشگاهی بهطور پنهانی درس میخواند. او شرایط را برای دختران سخت و دشوار توصیف میکند. این دختر جوان میگوید در حال حاضر برای دستیافتن به خواستههایش باید مبارزه کند.
©️ از: یوتیوب روزنامه اطلاعات روز (۱۴۰۳/۵/۷)
📝 قسمتهای دیگر: روی هشتگ #وقت_مکتب بزنید.
#️⃣ #تحصیل #دختران_افغانستان #روایت
▪️برای رسیدن به آرزوهایمان باید مبارزه کنیم.
مائده پس از بستهشدن مکاتب توسط طالبان در آموزشگاهی بهطور پنهانی درس میخواند. او شرایط را برای دختران سخت و دشوار توصیف میکند. این دختر جوان میگوید در حال حاضر برای دستیافتن به خواستههایش باید مبارزه کند.
©️ از: یوتیوب روزنامه اطلاعات روز (۱۴۰۳/۵/۷)
📝 قسمتهای دیگر: روی هشتگ #وقت_مکتب بزنید.
#️⃣ #تحصیل #دختران_افغانستان #روایت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍁 روایت پایداری زنان (قسمت بیستودوم)
▪️کاش طلاقگرفتن ننگ نمیبود.
رؤیا در دوران کودکی قربانیِ ازدواج زودهنگام شد. او میگوید تحمل زندگی برایش سخت و دشوار است، اما طلاق در جامعه ننگ شمرده میشود و چارهای جز پذیرش این وضعیت ندارد.
©️ از: یوتیوب روزنامه اطلاعات روز(۱۴۰۳/۵/۱۰)
📝 قسمتهای دیگر: هشتگ #روایت_پایداری_زنان
#️⃣ #زنان_افغانستان #روایت
▪️کاش طلاقگرفتن ننگ نمیبود.
رؤیا در دوران کودکی قربانیِ ازدواج زودهنگام شد. او میگوید تحمل زندگی برایش سخت و دشوار است، اما طلاق در جامعه ننگ شمرده میشود و چارهای جز پذیرش این وضعیت ندارد.
©️ از: یوتیوب روزنامه اطلاعات روز(۱۴۰۳/۵/۱۰)
📝 قسمتهای دیگر: هشتگ #روایت_پایداری_زنان
#️⃣ #زنان_افغانستان #روایت
🍁 سپردهگذاریِ مهاجران افغانستانی در ایران؛ طرحی برای سازماندهی یا تشدید ابهام و سرگردانی
✍🏻 احسان امید
سردرگمیِ مهاجران و عدم شفافیت دولت ایران در قبال دریافت پول هنگفت و صدور کارت جهت ساماندهی طرحی است که نگاهها به آن دوخته شده است. تجربیاتی که توسط مهاجران در دهههای گذشته از زندگی در ایران کسب شده حاکی از عدم انسجام و ساماندهیِ مناسب و قویِ دولت در قبال آنان را نشان میدهد. بهطور مثال، افرادی که دارای کارت آمایش بودند سالهای متمادی در شرایط متزلزل و با حالت اضطراب، روزهای زیادی را شب کردند؛ با آنکه محدودیت زمانی اعتبار کارت و تمدید مجدد آن همه را به ستوه آورده بود، پولهای زیادی نیز به خزانهٔ دولت سرازیر میشد. اما در طول دورهها هیچگاه دارندگان کارت آمایش بهخاطر محدودیت در تردد بین شهرها، عدم هماهنگی ارگانها برای ایجاد سهولت و ارائهٔ خدمات به آسودگی نرسیدند.
با همهٔ اوصاف، تغییر در رویکرد دولت برای یکپارچهسازیِ خدمات به مهاجران با توزیع کارت هوشمند اگر با نگاه خوشبینانهتر به آن بپردازیم مزایای خوبی دارد که در صورت تحقق مهاجران شرایط بهتری پیدا میکنند. اگر بخواهیم بهطور مختصر ویژگیهایی این طرح را بشماریم، این موارد را دربرخواهند گرفت؛ به موجب این تفاهمنامه، مهاجرانی که مبلغ ۱۵۰ میلیون تومان در تهران در بانک ملیِ ایران سپردهگذاری کنند میتوانند دفترچهٔ مخصوص اقامت دریافت کنند و از پوششهای بیمهای نیز برخوردار شوند. همچنان با داشتن کارت، از تسهیلات بانکی، خدمات درمانی، استخدام در کارهایی که برای مهاجران افغانستانی تعریف شده و ممکن است زمینهٔ صدور گواهینامهٔ رانندگی و خرید ملک نیز هموار شود. البته متقاضی این طرح باید از مدرک هویتیِ برگهٔ سرشماری برخوردار باشد، که قبلاً به او داده شده است؛ در غیر اینصورت، مشمول این تفاهمنامه نخواهد شد.
یکی از مهمترین مزایایی که برای این طرح عنوان شده داشتنِ اقامت قانونی بهواسطهٔ دریافت دفترچهٔ اقامت است. این در حالی است که تا قبل از این، مهاجران افغانستانی که برگهی سرشماری داشتند از هیچگونه تسهیلاتی برخوردار نبودند. سهمگرفتن در این طرح اما این امکان را برای آنان فراهم میکند که بتوانند از کارت هوشمند، کارت بانکی و سیمکارت بهرهمند شوند و ضمن داشتنِ بیمه، در تردد بینشهری نیز با مشکل مواجه نباشند، چیزی که با شک و تردیدهای زیادی از جانب مهاجران افغانستانی روبهرو است.
اما معایب آن پرداخت پول هنگفت، تردید در ارائهٔ خدمات با توجه به تجربیات مهاجران و احتمال تغییر در سیاستهای شکننده و ناپایدار دولت در قبال اتباع، کشمکش داخلی و اختلافات عمیق در مجلس شورای اسلامی، احزاب و اپوزسیونها در مورد اعتباربخشیدن به حضور مهاجران و نهایتاً فشار مضاعف جامعهٔ ناراضی بر دولت برای اخراج دستهجمعیِ مهاجران در صورت کوچکشدن اقتصاد ایران است. البته اینها سناریوهای احتمالی است که ممکن است در آینده بهوقوع بپیوندد.
اما چیزی که در این میان واضح است این است که از روزی که طرح سپردهگذاری یا سرمایهگذاری برای مهاجران افغانستانی راهاندازی شده هنوز نتوانسته بهصورت شفاف و به دور از ابهامات و شبههها عمل نماید. مهاجران افغانستانی بر مبنای تجربهٔ تاریکی که در بیشتر از چهار دهه حضور در ایران دارد همیشه نسبت به سیاستها و موضعگیریهای دولت با شک و تردید نگاه میکنند. نسبت به این طرح نیز گمانهزنیهای زیادی وجود دارد: اینکه آیا دولت سیاست مهاجرتی را بر مبنای سیستم، مکانیزه میکند یا اینکه شخصیتهای ذیصلاح براساس سلایق و شرایط حاکم تغییرات دیگری را بر مهاجران اعمال میکنند. گمانهزنیها وقتی افزایش یافته است که روند کنونی این طرح از شفافیت لازم برخوردار نبوده و سرگردانی و بیکاری کارگران مهاجر را در پی داشته است.
🔗 متن کامل را در اینجا بخوانید.
©️ از: روزنامه اطلاعات روز (۱۴۰۳/۵/۱۰)
✍🏻 احسان امید
سردرگمیِ مهاجران و عدم شفافیت دولت ایران در قبال دریافت پول هنگفت و صدور کارت جهت ساماندهی طرحی است که نگاهها به آن دوخته شده است. تجربیاتی که توسط مهاجران در دهههای گذشته از زندگی در ایران کسب شده حاکی از عدم انسجام و ساماندهیِ مناسب و قویِ دولت در قبال آنان را نشان میدهد. بهطور مثال، افرادی که دارای کارت آمایش بودند سالهای متمادی در شرایط متزلزل و با حالت اضطراب، روزهای زیادی را شب کردند؛ با آنکه محدودیت زمانی اعتبار کارت و تمدید مجدد آن همه را به ستوه آورده بود، پولهای زیادی نیز به خزانهٔ دولت سرازیر میشد. اما در طول دورهها هیچگاه دارندگان کارت آمایش بهخاطر محدودیت در تردد بین شهرها، عدم هماهنگی ارگانها برای ایجاد سهولت و ارائهٔ خدمات به آسودگی نرسیدند.
با همهٔ اوصاف، تغییر در رویکرد دولت برای یکپارچهسازیِ خدمات به مهاجران با توزیع کارت هوشمند اگر با نگاه خوشبینانهتر به آن بپردازیم مزایای خوبی دارد که در صورت تحقق مهاجران شرایط بهتری پیدا میکنند. اگر بخواهیم بهطور مختصر ویژگیهایی این طرح را بشماریم، این موارد را دربرخواهند گرفت؛ به موجب این تفاهمنامه، مهاجرانی که مبلغ ۱۵۰ میلیون تومان در تهران در بانک ملیِ ایران سپردهگذاری کنند میتوانند دفترچهٔ مخصوص اقامت دریافت کنند و از پوششهای بیمهای نیز برخوردار شوند. همچنان با داشتن کارت، از تسهیلات بانکی، خدمات درمانی، استخدام در کارهایی که برای مهاجران افغانستانی تعریف شده و ممکن است زمینهٔ صدور گواهینامهٔ رانندگی و خرید ملک نیز هموار شود. البته متقاضی این طرح باید از مدرک هویتیِ برگهٔ سرشماری برخوردار باشد، که قبلاً به او داده شده است؛ در غیر اینصورت، مشمول این تفاهمنامه نخواهد شد.
یکی از مهمترین مزایایی که برای این طرح عنوان شده داشتنِ اقامت قانونی بهواسطهٔ دریافت دفترچهٔ اقامت است. این در حالی است که تا قبل از این، مهاجران افغانستانی که برگهی سرشماری داشتند از هیچگونه تسهیلاتی برخوردار نبودند. سهمگرفتن در این طرح اما این امکان را برای آنان فراهم میکند که بتوانند از کارت هوشمند، کارت بانکی و سیمکارت بهرهمند شوند و ضمن داشتنِ بیمه، در تردد بینشهری نیز با مشکل مواجه نباشند، چیزی که با شک و تردیدهای زیادی از جانب مهاجران افغانستانی روبهرو است.
اما معایب آن پرداخت پول هنگفت، تردید در ارائهٔ خدمات با توجه به تجربیات مهاجران و احتمال تغییر در سیاستهای شکننده و ناپایدار دولت در قبال اتباع، کشمکش داخلی و اختلافات عمیق در مجلس شورای اسلامی، احزاب و اپوزسیونها در مورد اعتباربخشیدن به حضور مهاجران و نهایتاً فشار مضاعف جامعهٔ ناراضی بر دولت برای اخراج دستهجمعیِ مهاجران در صورت کوچکشدن اقتصاد ایران است. البته اینها سناریوهای احتمالی است که ممکن است در آینده بهوقوع بپیوندد.
اما چیزی که در این میان واضح است این است که از روزی که طرح سپردهگذاری یا سرمایهگذاری برای مهاجران افغانستانی راهاندازی شده هنوز نتوانسته بهصورت شفاف و به دور از ابهامات و شبههها عمل نماید. مهاجران افغانستانی بر مبنای تجربهٔ تاریکی که در بیشتر از چهار دهه حضور در ایران دارد همیشه نسبت به سیاستها و موضعگیریهای دولت با شک و تردید نگاه میکنند. نسبت به این طرح نیز گمانهزنیهای زیادی وجود دارد: اینکه آیا دولت سیاست مهاجرتی را بر مبنای سیستم، مکانیزه میکند یا اینکه شخصیتهای ذیصلاح براساس سلایق و شرایط حاکم تغییرات دیگری را بر مهاجران اعمال میکنند. گمانهزنیها وقتی افزایش یافته است که روند کنونی این طرح از شفافیت لازم برخوردار نبوده و سرگردانی و بیکاری کارگران مهاجر را در پی داشته است.
🔗 متن کامل را در اینجا بخوانید.
©️ از: روزنامه اطلاعات روز (۱۴۰۳/۵/۱۰)
اطلاعات روز
سپردهگذاری مهاجران افغانستانی در ایران؛ طرحی برای سازماندهی یا تشدید ابهام و سرگردانی
سردرگمی مهاجران و عدم شفافیت دولت ایران در قبال دریافت پول هنگفت و صدور کارت جهت ساماندهی، طرحی است که نگاهها...
🍁 بمب ساعتی طالبان در پنجشیر با ساخت مدارس دینی
✍🏻 واجد روحانی:
طالبان بیش از ۱۰۰ نفر از ساکنان شهرستان پریان در استان پنجشیر را به یک مسجد فراخواندند تا روند ساخت مدارس دینیشان را تبلیغ کنند و از آنها بخواهند فرزندانشان را برای فراگیریِ آموزشهای دینیــ متناسب با تفکرات افراطی این گروهــ به این مدارس بفرستند.
در هفتهٔ جاری هیئتی از مقامهای استانیِ طالبان در پنجشیر به شهرستان پریان رفتند و محمد آغا حکیم، استاندار طالبان در پنجشیر، نزدیک به شبکه تروریستی القاعده، ساختمان چهار مدرسهٔ دینیِ این گروه را افتتاح کرد. او در سخنرانیاش در مسجد جامع شهرستان پریان، «عملکرد» ۲۰ سال اخیر طالبان در افغانستان را ستود و بر تسریع ساخت مدارس دینی تأکید کرد.
او گفت: «علاوهبر این مدرسه، سه مدرسه دیگر هم در شهرستان پریان افتتاح شد. الحمدالله از پارسال تاکنون ۱۸ مدرسه دینی در استان پنجشیر افتتاح شده است.»
مولوی عبدالله سدید، مسئول یکی از دادگاههای طالبان در پنجشیر، هم در این مراسم ادعا کرد که در دوران نظام جمهوری که تحت حمایت کشورهای غربی بود، برای پایینآوردن جایگاه علمای دینی در جامعه تلاش زیادی صورت گرفت، اما طالبان جلو این روند را گرفتهاند.
او اضافه کرد که در نظام جمهوری، چیزی نمانده بود که مدارس دینی از بین بروند: «در دوره ۲۰ساله دموکراسی ما تقریباً به جایی رسیده بودیم که فاتحهٔ مدارس دینی را بخوانیم. علمای دینی جایگاهشان را از دست داده بودند و در جامعه کسی برای عالم دینی ارزش و اهمیتی قائل نبود و علما دینی فقط به صورت نمایشی به مراسم دعوت میشدند.»
مولوی عبدالمتین عزام، رئیس دفتر استانداری طالبان در پنجشیر، نیز با تأکید بر پرورش استعدادهای نوجوانان و جوانان در مدارس دینی تحت نظر این گروه، خواستار بسیج عمومی برای ساخت این مدارس شد.
آمار مقامهای طالبان در پنجشیر نشان میدهد که در سال جاری، چهار هزار طلبهٔ دینی به مدارس دینی این گروه جذب شدهاند و شمار طلبههای مدارس دینی در پنجشیر به ۱۲ هزار نفر رسیده است.
فاروق علیم، استاد پیشین دانشگاه و یکی از اهالی پنجشیر، به ایندیپندنت فارسی گفت که طالبان با سرمایهگذاری روی مدارس دینی میخواهند از ساکنان پنجشیر سربازگیری کنند و نوجوانان و جوانان را «شستوشوی مغزی» دهند. او گفت: «طالبان برای بقایشان تلاش میکنند از مردم محلی استفاده کنند. در مدارس جهادی و دینیِ طالبان فقط مباحث جهادی مطابق تفکر طالبانی تدریس میشود. وقتی طالبان از مردم پنجشیر سربازگیری کنند، هزینه نظامیشان کم میشود.»
به گفتهٔ علیم، «هیچکس نمیداند در مدارس جهادیِ طالبان در پنجشیر چه میگذرد؟ طلبهها چه میآموزند و چه کسانی به آنها آموزش میدهد. سرفصلهای آموزشی مدارس دینیِ طالبان ترویج افراطگرایی، تحت پوشش آموزش علوم دینی، است.»
او تصریح کرد که بخش عمدهٔ محتوای تبلیغیِ طالبان علیه جبههٔ مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود، فرزند احمد شاه مسعود، است و طالبان از نیروهای این جبهه بهعنوان «بغاوتگر» نام میبرند.
پنجشیر یکی از استانهای راهبردی افغانستان است. طالبان بر خلاف دوره نخست حاکمیتشان در نیمهٔ دوم دهه ۱۹۹۰، این بار توانستند کنترل این استان را بهدست گیرند. آنها پاسگاه و ایستبازرسیهای زیادی در پنجشیر ایجاد کردهاند و از این طریق میخواهند بر این استان کنترل بیشتری داشته باشند. بیشترین نیروهای ارتش و استخبارات طالبان در پنجشیر حضور دارند و طالبان با حضور نظامیِ پررنگ در پنجشیر میخواهند هر نوع تهدید احتمالیِ مخالفانشان را دفع کنند. آنها به علمای پنجشیر فشار آوردهاند تا فتوا دهند که هر نوع مقاومت نظامی علیه طالبان «غیرشرعی» است و باید سرکوب شود.
طالبان در دو دهه جنگ و شورش علیه حکومت پیشین افغانستان و متحدان غربیِ آن بخش عمدهای از نیروهایشان را از مساجد و مدارس دینی در افغانستان یا مناطق قبیلهای پاکستان، بهویژه ایالت خیبر پختونخوا، تأمین میکردند، اما اینک که کنترل کامل جغرافیای افغانستان را در دست دارند میکوشند نیروهای موردنیازشان را در مدارس دینیِ استانهای افغانستان، از جمله پنجشیر، تربیت کنند.
روند پرشتاب ساخت مدارس دینی و جذب نوجوانان و جوانان به این مدارس در پنجشیر ساکنان آن را نگران کرده است. آنها میترسند که افزایش طلبههای مدارس دینی نیروی جنگی طالبان را تقویت کند و به گسترش افراطگرایی دینی منجر شود.
©️ از: ایندیپندنت فارسی (۱۴۰۳/۵/۱۱)
#️⃣ #بنیادگرایی_دینی
✍🏻 واجد روحانی:
طالبان بیش از ۱۰۰ نفر از ساکنان شهرستان پریان در استان پنجشیر را به یک مسجد فراخواندند تا روند ساخت مدارس دینیشان را تبلیغ کنند و از آنها بخواهند فرزندانشان را برای فراگیریِ آموزشهای دینیــ متناسب با تفکرات افراطی این گروهــ به این مدارس بفرستند.
در هفتهٔ جاری هیئتی از مقامهای استانیِ طالبان در پنجشیر به شهرستان پریان رفتند و محمد آغا حکیم، استاندار طالبان در پنجشیر، نزدیک به شبکه تروریستی القاعده، ساختمان چهار مدرسهٔ دینیِ این گروه را افتتاح کرد. او در سخنرانیاش در مسجد جامع شهرستان پریان، «عملکرد» ۲۰ سال اخیر طالبان در افغانستان را ستود و بر تسریع ساخت مدارس دینی تأکید کرد.
او گفت: «علاوهبر این مدرسه، سه مدرسه دیگر هم در شهرستان پریان افتتاح شد. الحمدالله از پارسال تاکنون ۱۸ مدرسه دینی در استان پنجشیر افتتاح شده است.»
مولوی عبدالله سدید، مسئول یکی از دادگاههای طالبان در پنجشیر، هم در این مراسم ادعا کرد که در دوران نظام جمهوری که تحت حمایت کشورهای غربی بود، برای پایینآوردن جایگاه علمای دینی در جامعه تلاش زیادی صورت گرفت، اما طالبان جلو این روند را گرفتهاند.
او اضافه کرد که در نظام جمهوری، چیزی نمانده بود که مدارس دینی از بین بروند: «در دوره ۲۰ساله دموکراسی ما تقریباً به جایی رسیده بودیم که فاتحهٔ مدارس دینی را بخوانیم. علمای دینی جایگاهشان را از دست داده بودند و در جامعه کسی برای عالم دینی ارزش و اهمیتی قائل نبود و علما دینی فقط به صورت نمایشی به مراسم دعوت میشدند.»
مولوی عبدالمتین عزام، رئیس دفتر استانداری طالبان در پنجشیر، نیز با تأکید بر پرورش استعدادهای نوجوانان و جوانان در مدارس دینی تحت نظر این گروه، خواستار بسیج عمومی برای ساخت این مدارس شد.
آمار مقامهای طالبان در پنجشیر نشان میدهد که در سال جاری، چهار هزار طلبهٔ دینی به مدارس دینی این گروه جذب شدهاند و شمار طلبههای مدارس دینی در پنجشیر به ۱۲ هزار نفر رسیده است.
فاروق علیم، استاد پیشین دانشگاه و یکی از اهالی پنجشیر، به ایندیپندنت فارسی گفت که طالبان با سرمایهگذاری روی مدارس دینی میخواهند از ساکنان پنجشیر سربازگیری کنند و نوجوانان و جوانان را «شستوشوی مغزی» دهند. او گفت: «طالبان برای بقایشان تلاش میکنند از مردم محلی استفاده کنند. در مدارس جهادی و دینیِ طالبان فقط مباحث جهادی مطابق تفکر طالبانی تدریس میشود. وقتی طالبان از مردم پنجشیر سربازگیری کنند، هزینه نظامیشان کم میشود.»
به گفتهٔ علیم، «هیچکس نمیداند در مدارس جهادیِ طالبان در پنجشیر چه میگذرد؟ طلبهها چه میآموزند و چه کسانی به آنها آموزش میدهد. سرفصلهای آموزشی مدارس دینیِ طالبان ترویج افراطگرایی، تحت پوشش آموزش علوم دینی، است.»
او تصریح کرد که بخش عمدهٔ محتوای تبلیغیِ طالبان علیه جبههٔ مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود، فرزند احمد شاه مسعود، است و طالبان از نیروهای این جبهه بهعنوان «بغاوتگر» نام میبرند.
پنجشیر یکی از استانهای راهبردی افغانستان است. طالبان بر خلاف دوره نخست حاکمیتشان در نیمهٔ دوم دهه ۱۹۹۰، این بار توانستند کنترل این استان را بهدست گیرند. آنها پاسگاه و ایستبازرسیهای زیادی در پنجشیر ایجاد کردهاند و از این طریق میخواهند بر این استان کنترل بیشتری داشته باشند. بیشترین نیروهای ارتش و استخبارات طالبان در پنجشیر حضور دارند و طالبان با حضور نظامیِ پررنگ در پنجشیر میخواهند هر نوع تهدید احتمالیِ مخالفانشان را دفع کنند. آنها به علمای پنجشیر فشار آوردهاند تا فتوا دهند که هر نوع مقاومت نظامی علیه طالبان «غیرشرعی» است و باید سرکوب شود.
طالبان در دو دهه جنگ و شورش علیه حکومت پیشین افغانستان و متحدان غربیِ آن بخش عمدهای از نیروهایشان را از مساجد و مدارس دینی در افغانستان یا مناطق قبیلهای پاکستان، بهویژه ایالت خیبر پختونخوا، تأمین میکردند، اما اینک که کنترل کامل جغرافیای افغانستان را در دست دارند میکوشند نیروهای موردنیازشان را در مدارس دینیِ استانهای افغانستان، از جمله پنجشیر، تربیت کنند.
روند پرشتاب ساخت مدارس دینی و جذب نوجوانان و جوانان به این مدارس در پنجشیر ساکنان آن را نگران کرده است. آنها میترسند که افزایش طلبههای مدارس دینی نیروی جنگی طالبان را تقویت کند و به گسترش افراطگرایی دینی منجر شود.
©️ از: ایندیپندنت فارسی (۱۴۰۳/۵/۱۱)
#️⃣ #بنیادگرایی_دینی
ایندیپندنت فارسی
بمب ساعتی طالبان در پنجشیر با ساخت مدارس دینی
طالبان بیش از ۱۰۰ نفر از ساکنان شهرستان پریان در استان پنجشیر را به یک مسجد فراخواندند تا روند ساخت مدارس دینیشان را تبلیغ کنند و از آنها بخواهند فرزندانشان را برای فراگیری آموزشهای دینیــ متناسب
🍁 آیا دانشجوی افغانستانی از ایران بعد از تذکر حجاب رد مرز شده است؟
به گزارش شبکه شرق، کبری غلامی، پژوهشگر اجتماعیِ اهل افغانستان و دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه الزهرا، در اقدامی غیرمنتظره، بعد از دریافت تذکر حجاب رد مرز شده است.
به گفتهٔ منابع آگاه و دوستانش خانم غلامی پس از دریافت چند تذکر حجاب، به اداره اتباع احضار شده و پاسپورت وی ضبط شده است. مشخص نیست آیا تذکر حجاب از طریق پیامک بوده یا از طریق دیگری صورت گرفته است.
در پی این احضار، او بدون ارائهٔ هیچ دلیل قانعکنندهای بازداشت و رد مرز شده است.
نداشتن فرصت خداحافظی
کبری غلامی حتی فرصت خداحافظی با خانواده و دوستان خود را نیافته است. او ابتدا به اردوگاه منتقل و بعد با اتوبوس برای رد مرز به سمت مشهد در حال انتقال است.
نگرانی درباره امنیت
با توجه به شرایط امنیتیِ نامناسب افغانستان، نگرانیها دربارهٔ امنیت جانی و سلامت غلامی در این کشور افزایش یافته است. او متولد افغانستان است و از ۴سالگی یعنی بیش از ۲۷ سال است که در ایران زندگی میکند.
واکنشها
این اقدام با واکنشهای گستردهٔ فعالان مدنی و حقوق بشری روبهرو شده است. بسیاری از این فعالان خواستار پیگیری این موضوع و بازگشت امن خانم غلامی به ایران شدهاند.
© از: روزنامه شرق (۱۴۰۳/۵/۱۲)
به گزارش شبکه شرق، کبری غلامی، پژوهشگر اجتماعیِ اهل افغانستان و دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه الزهرا، در اقدامی غیرمنتظره، بعد از دریافت تذکر حجاب رد مرز شده است.
به گفتهٔ منابع آگاه و دوستانش خانم غلامی پس از دریافت چند تذکر حجاب، به اداره اتباع احضار شده و پاسپورت وی ضبط شده است. مشخص نیست آیا تذکر حجاب از طریق پیامک بوده یا از طریق دیگری صورت گرفته است.
در پی این احضار، او بدون ارائهٔ هیچ دلیل قانعکنندهای بازداشت و رد مرز شده است.
نداشتن فرصت خداحافظی
کبری غلامی حتی فرصت خداحافظی با خانواده و دوستان خود را نیافته است. او ابتدا به اردوگاه منتقل و بعد با اتوبوس برای رد مرز به سمت مشهد در حال انتقال است.
نگرانی درباره امنیت
با توجه به شرایط امنیتیِ نامناسب افغانستان، نگرانیها دربارهٔ امنیت جانی و سلامت غلامی در این کشور افزایش یافته است. او متولد افغانستان است و از ۴سالگی یعنی بیش از ۲۷ سال است که در ایران زندگی میکند.
واکنشها
این اقدام با واکنشهای گستردهٔ فعالان مدنی و حقوق بشری روبهرو شده است. بسیاری از این فعالان خواستار پیگیری این موضوع و بازگشت امن خانم غلامی به ایران شدهاند.
© از: روزنامه شرق (۱۴۰۳/۵/۱۲)
شرق
آیا دانشجوی افغانستانی از ایران بعد از تذکر حجاب رد مرز شده است؟
پژوهشگر اجتماعی اهل افغانستان و دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه الزهرا، در اقدامی غیرمنتظره، بعد از دریافت تذکر حجاب رد مرز شده است.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍁 بیراههٔ قاچاق (قسمت هفتم)
▪️کودکان از شدت گرما جانشان را ازدست دادند.
سلیم دانشجوی سال چهارم اقتصاد بود که تصمیم گرفت به ایران مهاجرت کند. بیکاری و مشکلات اقتصادی پس از روی کار آمدن طالبان سبب شد او نیز مانند هزاران جوان اهل افغانستان راهیِ سفری غیرقانونی شود. او پس از دو سال و سه ماه کار شاقه در ایران و وضعیت نامناسب مهاجران ناچار به افغانستان برگشت.
©️ از: یوتیوب روزنامه اطلاعات روز (۱۴۰۳/۵/۱۲)
📝 قسمتهای دیگر: هشتگ #بیراهه_قاچاق
#️⃣ #روایت #مهاجرت
▪️کودکان از شدت گرما جانشان را ازدست دادند.
سلیم دانشجوی سال چهارم اقتصاد بود که تصمیم گرفت به ایران مهاجرت کند. بیکاری و مشکلات اقتصادی پس از روی کار آمدن طالبان سبب شد او نیز مانند هزاران جوان اهل افغانستان راهیِ سفری غیرقانونی شود. او پس از دو سال و سه ماه کار شاقه در ایران و وضعیت نامناسب مهاجران ناچار به افغانستان برگشت.
©️ از: یوتیوب روزنامه اطلاعات روز (۱۴۰۳/۵/۱۲)
📝 قسمتهای دیگر: هشتگ #بیراهه_قاچاق
#️⃣ #روایت #مهاجرت
🍁 پیام اعتراضی دوندهٔ زن افغان به طالبان در المپیک
کیمیا یوسفی، ورزشکار المپیکی افغانستان، به دخترانی که تحت ظلم طالبان هستند در المپیک پیام داد.
به گزارش ایسنا، کیمیا یوسفی، ورزشکار افغانستان در بازیهای المپیک پاریس، کاغذی را بیرون آورد که روی آن نوشته شده بود «آموزش، ورزش، حق ماست» و آن را برای جهانیان بالا نگه داشت. او به دختران افغان پیام داد که هرگز تسلیم نشوند.
به گزارش usatoday، کیمیا یوسفی، دوندهٔ افغان در سومین المپیک خود، نه برای طلا بلکه برای زنان و دختران مظلوم کشورش میدوید. این ورزشکار ۲۸ساله پس از اینکه در مسابقات مقدماتی ۱۰۰ متر به مقام آخر رسید، کاغذی را بیرون آورد که حاوی پیامی برای دختران سرزمینش بود. در این کاغذ نوشته شده بود: «آموزش، ورزش، حقوق ما». او سه رنگ پرچم افغانستان را نیز روی کاغذ نوشته بود.
یوسفی به خبرنگاران گفت: پیامی برای دختران افغان دارم. تسلیم نشوید، اجازه ندهید دیگران برای شما تصمیم بگیرند. فقط فرصت را جستوجو کنید و سپس از آن فرصت استفاده کنید. من همیشه نمایندهٔ زنان و مردم خود خواهم بود. دختران ما در افغانستان، زنان ما خواهان حقوق اولیه، آموزش و ورزش هستند.
یوسفی به همراه سه برادر در ایران بهدنیا آمد. او دربارهٔ اینکه چرا از کابل، پایتخت افغانستان، زمانی که طالبان در اوت ۲۰۲۱ به قدرت بازگشت فرار کرد گفت: میخواستم بمانم، اما به من گفته شد که ممکن است جانم در خطر باشد.
© از: ایسنا (۱۴۰۳/۵/۱۳)
#⃣ #دختران_افغانستان #ورزش #تحصیل
کیمیا یوسفی، ورزشکار المپیکی افغانستان، به دخترانی که تحت ظلم طالبان هستند در المپیک پیام داد.
به گزارش ایسنا، کیمیا یوسفی، ورزشکار افغانستان در بازیهای المپیک پاریس، کاغذی را بیرون آورد که روی آن نوشته شده بود «آموزش، ورزش، حق ماست» و آن را برای جهانیان بالا نگه داشت. او به دختران افغان پیام داد که هرگز تسلیم نشوند.
به گزارش usatoday، کیمیا یوسفی، دوندهٔ افغان در سومین المپیک خود، نه برای طلا بلکه برای زنان و دختران مظلوم کشورش میدوید. این ورزشکار ۲۸ساله پس از اینکه در مسابقات مقدماتی ۱۰۰ متر به مقام آخر رسید، کاغذی را بیرون آورد که حاوی پیامی برای دختران سرزمینش بود. در این کاغذ نوشته شده بود: «آموزش، ورزش، حقوق ما». او سه رنگ پرچم افغانستان را نیز روی کاغذ نوشته بود.
یوسفی به خبرنگاران گفت: پیامی برای دختران افغان دارم. تسلیم نشوید، اجازه ندهید دیگران برای شما تصمیم بگیرند. فقط فرصت را جستوجو کنید و سپس از آن فرصت استفاده کنید. من همیشه نمایندهٔ زنان و مردم خود خواهم بود. دختران ما در افغانستان، زنان ما خواهان حقوق اولیه، آموزش و ورزش هستند.
یوسفی به همراه سه برادر در ایران بهدنیا آمد. او دربارهٔ اینکه چرا از کابل، پایتخت افغانستان، زمانی که طالبان در اوت ۲۰۲۱ به قدرت بازگشت فرار کرد گفت: میخواستم بمانم، اما به من گفته شد که ممکن است جانم در خطر باشد.
© از: ایسنا (۱۴۰۳/۵/۱۳)
#⃣ #دختران_افغانستان #ورزش #تحصیل
ایسنا
پیام اعتراضی دونده زن افغان به طالبان در المپیک
کیمیا یوسفی، ورزشکار المپیکی افغانستان به دخترانی که تحت ظلم طالبان هستند در المپیک پیام داد.
🍁 بگذارید کبری غلامی سر درس و مشق و خانه و زندگیاش برگردد
✍🏻 سیمین کاظمی:
وقتی کودکی دبستانی بوده، در دعوای میان بچهها به او میگویند افغانی! تو ایرانی نیستی. او نمیداند افغانی چیست. میگوید نه من افغانی نیستم، ایرانی هستم. با بغض و عصبانیت به خانه و مادرش پناه میبرد که مامان افغانی چیه؟ چرا بچهها به من میگن افغانی؟ از آنجا و با پاسخ مادرش است که خودپندارهٔ ایرانیاش درهم میشکند و او خود را با واقعیت ترسناک دیگریبودن در جامعهای که مهاجران را اتباع بیگانه و سربار و مزاحم میبیند تنها مییابد.
بزرگتر که میشود برای ورود به دانشگاههای ایران، بعد از بیست سال مجبور به رفتن به افغانستان دورهٔ جمهوریت میشود تا ویزای دانشجوییِ ایران را بهدست آورد و حق تحصیل بهعنوان اتباع بیگانه را در کشوری پیدا کند که از خردسالی آنجا زندگی کرده است. او لهجه و پوشش ایرانی دارد، در فرهنگ ایرانی بزرگ شده است؛ نه افغانستان او را میشناسد و نه او افغانستان را. در وطن خویش غریب و بیگانه. سرانجام ویزای کشوری که آن را کشور اصلی خود میداند میگیرد و برمیگردد. در ایران، در رشتهٔ مهندسی برق پذیرفته میشود. بعد در رشتهٔ کارشناسی ارشد پژوهشگری علوم اجتماعی در دانشگاه الزهرا به تحصیل مشغول میشود. این گزیدهای از سرگذشت یک زن ایرانیِ افغانستانیتبار، کبری غلامی، است که به اتهام بیحجابی بازداشت و بدون حتی اجازه وداع با خانوادهاش به افغانستان رد مرز شده است.
بهنظر میرسد مبنای برخورد با کبری غلامی مادهای از لایحه عفاف و حجاب است که هنوز تصویب و به قانون تبدیل نشده است. مشخص نیست آیا برای کبری غلامی دادگاهی تشکیل شده و به تشخیص قاضی اخراج شده است، یا اینکه قضاوت و صدور حکم هم بهعهده ضابطان یا اداره اتباع بوده است. نوع برخورد با کبری غلامی، پژوهشگر علوم اجتماعی، نه تنها نقض شأن و کرامت انسان است، بلکه مبنای قانونی هم ندارد.
در حال حاضر، از سرنوشت کبری غلامی خبری در دست نیست، و معلوم نیست در وطنی که دیگر او را نمیشناسد و تحت استیلای بنیادگرایان زنستیز طالبان است، بر او چه میرود. تنها میتوانم آرزو کنم با حمایت جامعهٔ میزبان و بهخصوص وکلای داوطلب، بتواند سر خانه و زندگی و درس و مشقش برگردد.
© از: کانال سیمین کاظمی (۱۴۰۳/۵/۱۳)
✍🏻 سیمین کاظمی:
وقتی کودکی دبستانی بوده، در دعوای میان بچهها به او میگویند افغانی! تو ایرانی نیستی. او نمیداند افغانی چیست. میگوید نه من افغانی نیستم، ایرانی هستم. با بغض و عصبانیت به خانه و مادرش پناه میبرد که مامان افغانی چیه؟ چرا بچهها به من میگن افغانی؟ از آنجا و با پاسخ مادرش است که خودپندارهٔ ایرانیاش درهم میشکند و او خود را با واقعیت ترسناک دیگریبودن در جامعهای که مهاجران را اتباع بیگانه و سربار و مزاحم میبیند تنها مییابد.
بزرگتر که میشود برای ورود به دانشگاههای ایران، بعد از بیست سال مجبور به رفتن به افغانستان دورهٔ جمهوریت میشود تا ویزای دانشجوییِ ایران را بهدست آورد و حق تحصیل بهعنوان اتباع بیگانه را در کشوری پیدا کند که از خردسالی آنجا زندگی کرده است. او لهجه و پوشش ایرانی دارد، در فرهنگ ایرانی بزرگ شده است؛ نه افغانستان او را میشناسد و نه او افغانستان را. در وطن خویش غریب و بیگانه. سرانجام ویزای کشوری که آن را کشور اصلی خود میداند میگیرد و برمیگردد. در ایران، در رشتهٔ مهندسی برق پذیرفته میشود. بعد در رشتهٔ کارشناسی ارشد پژوهشگری علوم اجتماعی در دانشگاه الزهرا به تحصیل مشغول میشود. این گزیدهای از سرگذشت یک زن ایرانیِ افغانستانیتبار، کبری غلامی، است که به اتهام بیحجابی بازداشت و بدون حتی اجازه وداع با خانوادهاش به افغانستان رد مرز شده است.
بهنظر میرسد مبنای برخورد با کبری غلامی مادهای از لایحه عفاف و حجاب است که هنوز تصویب و به قانون تبدیل نشده است. مشخص نیست آیا برای کبری غلامی دادگاهی تشکیل شده و به تشخیص قاضی اخراج شده است، یا اینکه قضاوت و صدور حکم هم بهعهده ضابطان یا اداره اتباع بوده است. نوع برخورد با کبری غلامی، پژوهشگر علوم اجتماعی، نه تنها نقض شأن و کرامت انسان است، بلکه مبنای قانونی هم ندارد.
در حال حاضر، از سرنوشت کبری غلامی خبری در دست نیست، و معلوم نیست در وطنی که دیگر او را نمیشناسد و تحت استیلای بنیادگرایان زنستیز طالبان است، بر او چه میرود. تنها میتوانم آرزو کنم با حمایت جامعهٔ میزبان و بهخصوص وکلای داوطلب، بتواند سر خانه و زندگی و درس و مشقش برگردد.
© از: کانال سیمین کاظمی (۱۴۰۳/۵/۱۳)
🍁 جزئیات ردمرز یک زن پژوهشگر افغانستانی و بررسی دلایل موج ردمرزها و افغانستیزی در ایران
✍🏻 الناز محمدی و سارا سبزی:
سپیده که بزند، به احتمال زیاد «کبری» چشمهایش را آن طرف مرز باز میکند، رو به کوههای زرد افغانستان، یک آسمان آبی و سایهٔ بدنهای مأموران طالبان. شاید نگاه اولش بیفتد به باقی زنهایی که کنارش در ساختمانی در روستای «سنگسفید» مشهد خوابیده اند و حالا دیگر ردمرز شدهاند. شاید هم هنوز تهماندههای امید، او را در داخل خاک ایران، جایی که به دنیا آمد و بزرگ شد و درس خواند، نگه دارد.
کبری غلامی، پژوهشگر اجتماعی و درسخواندهٔ علوم اجتماعی، ۳۵ سال در ایران زندگی کرد. درس خواند و کار کرد. برای بهترشدن وضعیت زنان افغانستانی تلاش کرد و همین دو روز پیش، دستبسته و بیاختیار، تا لب مرز ایران و افغانستان برده شد تا دیگر اینجا نباشد. تصمیم را مأموران پلیس در ایران گرفتند؛ بعد از چندبار فرستادن پیامک به گوشیِ همراهش برای رعایت نکردن «حجاب» در ماشین شخصیاش، ماشینی که بهدلیل داشتن مدارک اقامتی و پاسپورت دانشجویی در ایران، بهنام خودش بود، اما مأموران گفته بودند در آن خلاف شرع، اقدام کرده و باید به ادارهٔ گذرنامه برود. رفت و داستان ماندنِ او در ایران تمام شد.
خبر را کبری ابتدا به دوست و همکارش، ستاره هاشمی، داد؛ آنها سالها در پروژههای مشترک دربارهٔ زندگیِ مهاجران در ایران با هم فعالیت کرده بودند. ستاره صبح پنجشنبه را با تماسهای ازدسترفته و پیامهای کبری شروع کرد. او برایش نوشته بود که پیامک حجاب برایش آمده و وقتی به ادارهٔ گذرنامه مراجعه کرده، او را گرفتهاند و به اردوگاهی در میدان استاندارد کرج بردهاند، آن هم بعد از آنکه پیشتر، گذرنامهاش را از او گرفته بودند. ستاره خیلی زود خودش را به اردوگاه رساند و آنجا پشت درها و میلههای آن، مردان و زنان متعجبی را دید که سؤال میکردند چطور یک زن تنها را میخواهند سوار اتوبوس و ردمرز کنند.
ردمرز باوجود داشتن مدارک
شیما وزوایی، پژوهشگر ارتباطات و فعال تشکلهای مردمنهاد، یکی دیگر از دوستان کبری است که در دو روز گذشته، وضعیت او را پیگیری کرده است. او حالا به هممیهن میگوید که فعالان اجتماعی، پژوهشگران و فعالان افغانستانی موضوع را با ادارههای اتباع و ریاستجمهوری مطرح کرده و آنها اعلام کردهاند، در حال پیگیری موضوعاند: «پیگیری موضوع ردمرز کبری کمی پیچیده است؛ چون از طریق افرادی صورت میگیرد که در سازمانهای مرتبط کار میکنند. ما بهصورت غیرمستقیم با استانداری و سازمانهایی که کبری با آنها همکاری میکرد تماس گرفتیم و قرار شد نامهای بزنند. میدانیم که کبری هنوز داخل ایران و در اردوگاهی داخل استان خراسان است. آنچه میخواهیم این است که اداره اتباع مداخلهای انجام دهد، چون این رد مرز بسیار سریع انجام شده و هیچ فرصتی برای بازگشت یا اعتراض برای او وجود نداشت. کبری در ایران دانشجو بوده، در انجمنهای مدنی فعالیت میکرده و مدارک اقامتی هم داشته است، حتی فرصتی نداشت تا به خانواده خودش زنگ بزند یا وکیلی داشته باشد.»
وزوایی میگوید که کبری نه مشکل اقامتی داشته، نه مدارک شناسایی: «پاسپورت و ویزای او وجود دارد. گاهی اوقات اتباع بهصورت مستقیم ردمرز میشوند، اما ما شنیدیم که احتمالاً شنبه صبح ردمرز میشود. تا امروز نتوانستیم با هیچ مسئولی ارتباط بگیریم و امیدواریم بتوانیم پاسخی از آنها دریافت کنیم. این روند مدام در حال اتفاق افتادن است و موارد زیادی از دستگیری اتباع داریم که مدارک شناسایی هم دارند. حتی کودک هم ردمرز کردهاند.»
آرش نصر اصفهانی، جامعهشناس و پژوهشگر حوزهٔ مهاجران، در گفتوگو با هممیهن میگوید فرآیند اخراج مهاجران از ابتدا کاملاً براساس سلیقهٔ پلیس انجام میشود، درحالیکه میتواند فرآیندی براساس قانون و قضایی ــ دادگاهی باشد که قاضی حکم دهد، امکان فرجامخواهی وجود داشته باشد و وضعیت فرد بررسی شود: «در مورد کبری، صرفنظر از اینکه یک نفر بهدلیل نوع حجابش باید از ایران اخراج شود یا نه، برفرض هم اگر جرمی اتفاق افتاده، باید وضعیت فردی او بررسی شود. مثلاً الان در این شرایط اگر این فرد را به کشور خودش برگردانیم، آیا خطری متوجهش است یا نه؟ ما الان دختری را بهدلیل رعایتنکردن حجاب، داریم تحویل طالبان میدهیم. چون این فرآیند فرآیندی است که مبتنی بر روند قضایی نیست و فرد امکان دفاع از خودش را ندارد، نمیتواند وکیل داشته باشد و ... که این باعث میشود همهچیز سلیقهای باشد. مأموری تصمیم میگیرد این کار را بکند و خیلی هم راحت این کار را انجام میدهد و کسی هم او را بازخواست نمیکند. این فرآیند باید اصلاح شود؛ حالا چه در موردی مثل کبری، چه کسی که او را در خیابان میگیرند. این اتفاق روزانه برای صدها نفر در خیابانها میافتد.»
🔗 متن کامل را در اینجا بخوانید
©️روزنامه هممیهن (۱۴۰۳/۵/۱۳)
✍🏻 الناز محمدی و سارا سبزی:
سپیده که بزند، به احتمال زیاد «کبری» چشمهایش را آن طرف مرز باز میکند، رو به کوههای زرد افغانستان، یک آسمان آبی و سایهٔ بدنهای مأموران طالبان. شاید نگاه اولش بیفتد به باقی زنهایی که کنارش در ساختمانی در روستای «سنگسفید» مشهد خوابیده اند و حالا دیگر ردمرز شدهاند. شاید هم هنوز تهماندههای امید، او را در داخل خاک ایران، جایی که به دنیا آمد و بزرگ شد و درس خواند، نگه دارد.
کبری غلامی، پژوهشگر اجتماعی و درسخواندهٔ علوم اجتماعی، ۳۵ سال در ایران زندگی کرد. درس خواند و کار کرد. برای بهترشدن وضعیت زنان افغانستانی تلاش کرد و همین دو روز پیش، دستبسته و بیاختیار، تا لب مرز ایران و افغانستان برده شد تا دیگر اینجا نباشد. تصمیم را مأموران پلیس در ایران گرفتند؛ بعد از چندبار فرستادن پیامک به گوشیِ همراهش برای رعایت نکردن «حجاب» در ماشین شخصیاش، ماشینی که بهدلیل داشتن مدارک اقامتی و پاسپورت دانشجویی در ایران، بهنام خودش بود، اما مأموران گفته بودند در آن خلاف شرع، اقدام کرده و باید به ادارهٔ گذرنامه برود. رفت و داستان ماندنِ او در ایران تمام شد.
خبر را کبری ابتدا به دوست و همکارش، ستاره هاشمی، داد؛ آنها سالها در پروژههای مشترک دربارهٔ زندگیِ مهاجران در ایران با هم فعالیت کرده بودند. ستاره صبح پنجشنبه را با تماسهای ازدسترفته و پیامهای کبری شروع کرد. او برایش نوشته بود که پیامک حجاب برایش آمده و وقتی به ادارهٔ گذرنامه مراجعه کرده، او را گرفتهاند و به اردوگاهی در میدان استاندارد کرج بردهاند، آن هم بعد از آنکه پیشتر، گذرنامهاش را از او گرفته بودند. ستاره خیلی زود خودش را به اردوگاه رساند و آنجا پشت درها و میلههای آن، مردان و زنان متعجبی را دید که سؤال میکردند چطور یک زن تنها را میخواهند سوار اتوبوس و ردمرز کنند.
ردمرز باوجود داشتن مدارک
شیما وزوایی، پژوهشگر ارتباطات و فعال تشکلهای مردمنهاد، یکی دیگر از دوستان کبری است که در دو روز گذشته، وضعیت او را پیگیری کرده است. او حالا به هممیهن میگوید که فعالان اجتماعی، پژوهشگران و فعالان افغانستانی موضوع را با ادارههای اتباع و ریاستجمهوری مطرح کرده و آنها اعلام کردهاند، در حال پیگیری موضوعاند: «پیگیری موضوع ردمرز کبری کمی پیچیده است؛ چون از طریق افرادی صورت میگیرد که در سازمانهای مرتبط کار میکنند. ما بهصورت غیرمستقیم با استانداری و سازمانهایی که کبری با آنها همکاری میکرد تماس گرفتیم و قرار شد نامهای بزنند. میدانیم که کبری هنوز داخل ایران و در اردوگاهی داخل استان خراسان است. آنچه میخواهیم این است که اداره اتباع مداخلهای انجام دهد، چون این رد مرز بسیار سریع انجام شده و هیچ فرصتی برای بازگشت یا اعتراض برای او وجود نداشت. کبری در ایران دانشجو بوده، در انجمنهای مدنی فعالیت میکرده و مدارک اقامتی هم داشته است، حتی فرصتی نداشت تا به خانواده خودش زنگ بزند یا وکیلی داشته باشد.»
وزوایی میگوید که کبری نه مشکل اقامتی داشته، نه مدارک شناسایی: «پاسپورت و ویزای او وجود دارد. گاهی اوقات اتباع بهصورت مستقیم ردمرز میشوند، اما ما شنیدیم که احتمالاً شنبه صبح ردمرز میشود. تا امروز نتوانستیم با هیچ مسئولی ارتباط بگیریم و امیدواریم بتوانیم پاسخی از آنها دریافت کنیم. این روند مدام در حال اتفاق افتادن است و موارد زیادی از دستگیری اتباع داریم که مدارک شناسایی هم دارند. حتی کودک هم ردمرز کردهاند.»
آرش نصر اصفهانی، جامعهشناس و پژوهشگر حوزهٔ مهاجران، در گفتوگو با هممیهن میگوید فرآیند اخراج مهاجران از ابتدا کاملاً براساس سلیقهٔ پلیس انجام میشود، درحالیکه میتواند فرآیندی براساس قانون و قضایی ــ دادگاهی باشد که قاضی حکم دهد، امکان فرجامخواهی وجود داشته باشد و وضعیت فرد بررسی شود: «در مورد کبری، صرفنظر از اینکه یک نفر بهدلیل نوع حجابش باید از ایران اخراج شود یا نه، برفرض هم اگر جرمی اتفاق افتاده، باید وضعیت فردی او بررسی شود. مثلاً الان در این شرایط اگر این فرد را به کشور خودش برگردانیم، آیا خطری متوجهش است یا نه؟ ما الان دختری را بهدلیل رعایتنکردن حجاب، داریم تحویل طالبان میدهیم. چون این فرآیند فرآیندی است که مبتنی بر روند قضایی نیست و فرد امکان دفاع از خودش را ندارد، نمیتواند وکیل داشته باشد و ... که این باعث میشود همهچیز سلیقهای باشد. مأموری تصمیم میگیرد این کار را بکند و خیلی هم راحت این کار را انجام میدهد و کسی هم او را بازخواست نمیکند. این فرآیند باید اصلاح شود؛ حالا چه در موردی مثل کبری، چه کسی که او را در خیابان میگیرند. این اتفاق روزانه برای صدها نفر در خیابانها میافتد.»
🔗 متن کامل را در اینجا بخوانید
©️روزنامه هممیهن (۱۴۰۳/۵/۱۳)
هممیهن
تسلیم کبری
کبری غلامی، پژوهشگر اجتماعی و درسخوانده علوم اجتماعی، 35 سال در ایران زندگی کرد. درس خواند و کار کرد. برای بهتر شدن وضعیت زنان افغانستانی تلاش کرد و همین دو روز پیش، دستبسته و بیاختیار، تا لب مرز ایران و افغانستان برده شد تا دیگر اینجا نباشد.
🍁 کبری، و هیچ انسانی «غیرقانونی» نیست
✍🏻 شیما وِزوایی:
چند هفتۀ اخیر خبرگزاریها به افزایش معنادار و چشمگیری محتوای مهاجرستیز در رسانهها اشاره کرده و منشأ آن را اکانتهای جعلی میدانند که با «تِرندسازی» به ذهنیتسازی برای دولت و ایجاد تنش میان ایران و طالبان مشغول هستند. موجهای فضای مجازی، آن هم بدون اینکه تغییر واقعی و معناداری در حضور مهاجران افغانستانی در ایران و سیاستهای دولت دربارۀ آنها صورت گرفته باشند، معمولاً منشأ طبیعی و اجتماعی ندارند.
امروز میدانیم نمونۀ عجیب و نادر «کبری غلامی»، زن جوان پژوهشگری که علیرغم داشتنِ تمامی مدارک اقامتی بهدلیلی نامشخص و طی تنها چند ساعت رد مرز شده است هم، وجود دارد. سؤال اینجاست که حتی اگر فرض کنیم گفتار «قانونیبودن مهاجران» محلی از اعراب دارد، براساس کدام قانون و کدام اخلاق، کبری باید از حقوق بدیهی انسانی خود بهعنوان یک شهروند مهاجر برخوردار باشد؟
فعالان اجتماعی و پژوهشگران حوزۀ مهاجرت، سالها از غیاب کامل پرداختن به موضوع مهاجرت و غفلت از مدیریت شایستۀ این حوزه در دولت و بهویژه در مناظرات و کمپینهای انتخاباتی گفته، نوشته و گِله کرده بودند، مدیریتی که بتواند به شمول اجتماعی و اقتصادی مهاجران، تنظیم قوانین و سیاستهای مهاجرتی و اجرای آن، همچنین مسائل مهمی مانند آموزش، حقوق کار، هویت و شناسنامه و… بپردازد. امسال تغییر این رویکرد و گفتمانسازی علیه مهاجران در انتخابات ایران، حتی به چشم رسانههای بینالمللی مانند «فارن پالیسی» هم آمد و دربارۀ آن نوشتند. اما وقتی کمپینها و گفتمانهایی که نامزدها ترویج میکنند و یا از آن اثر میپذیرند به سیاستهایی که معطوف به زندگیِ واقعیِ شهروندان در جامعه نیستند نمیپردازند، نباید هم از آنچه در بلندمدت از آنها برمیآید متعجب شد. در علم ارتباطات به این شیوه، ایجاد سروصدا یا «نکتهگزینی» (soundbite) میگویند.
از دیپورت و آزار گستردۀ مهاجرانی مثل «کبری» که میشنویم، گاهی حتی از مطالبه برای بهبود زیست مهاجران پشیمان میشویم و با خودمان میگوییم شاید همان بهتر که زیست غیررسمی مهاجران را به حال خود بگذاریم و بر بهرسمیتشناختن و تعامل تکیه کنیم. دولت و تمامیِ نهادهای تصمیمگیر و اجرایی، باید برای ترمیم گفتمان مهاجرستیز در جامعه بکوشند، باید پاسخگو باشند و وظیفۀ خود را در قبال مهاجران بهعنوان بخش مهمی از جمعیت ایران و مدیریت موضوع مهاجرت انجام دهند، تا کبریها بمانند و کار و زندگی کنند و در ساختن و بهتر کردن این کشور مشارکت کنند.
©️ از: روزنامه پیام ما (۱۴۰۳/۵/۱۳)
✍🏻 شیما وِزوایی:
چند هفتۀ اخیر خبرگزاریها به افزایش معنادار و چشمگیری محتوای مهاجرستیز در رسانهها اشاره کرده و منشأ آن را اکانتهای جعلی میدانند که با «تِرندسازی» به ذهنیتسازی برای دولت و ایجاد تنش میان ایران و طالبان مشغول هستند. موجهای فضای مجازی، آن هم بدون اینکه تغییر واقعی و معناداری در حضور مهاجران افغانستانی در ایران و سیاستهای دولت دربارۀ آنها صورت گرفته باشند، معمولاً منشأ طبیعی و اجتماعی ندارند.
امروز میدانیم نمونۀ عجیب و نادر «کبری غلامی»، زن جوان پژوهشگری که علیرغم داشتنِ تمامی مدارک اقامتی بهدلیلی نامشخص و طی تنها چند ساعت رد مرز شده است هم، وجود دارد. سؤال اینجاست که حتی اگر فرض کنیم گفتار «قانونیبودن مهاجران» محلی از اعراب دارد، براساس کدام قانون و کدام اخلاق، کبری باید از حقوق بدیهی انسانی خود بهعنوان یک شهروند مهاجر برخوردار باشد؟
فعالان اجتماعی و پژوهشگران حوزۀ مهاجرت، سالها از غیاب کامل پرداختن به موضوع مهاجرت و غفلت از مدیریت شایستۀ این حوزه در دولت و بهویژه در مناظرات و کمپینهای انتخاباتی گفته، نوشته و گِله کرده بودند، مدیریتی که بتواند به شمول اجتماعی و اقتصادی مهاجران، تنظیم قوانین و سیاستهای مهاجرتی و اجرای آن، همچنین مسائل مهمی مانند آموزش، حقوق کار، هویت و شناسنامه و… بپردازد. امسال تغییر این رویکرد و گفتمانسازی علیه مهاجران در انتخابات ایران، حتی به چشم رسانههای بینالمللی مانند «فارن پالیسی» هم آمد و دربارۀ آن نوشتند. اما وقتی کمپینها و گفتمانهایی که نامزدها ترویج میکنند و یا از آن اثر میپذیرند به سیاستهایی که معطوف به زندگیِ واقعیِ شهروندان در جامعه نیستند نمیپردازند، نباید هم از آنچه در بلندمدت از آنها برمیآید متعجب شد. در علم ارتباطات به این شیوه، ایجاد سروصدا یا «نکتهگزینی» (soundbite) میگویند.
از دیپورت و آزار گستردۀ مهاجرانی مثل «کبری» که میشنویم، گاهی حتی از مطالبه برای بهبود زیست مهاجران پشیمان میشویم و با خودمان میگوییم شاید همان بهتر که زیست غیررسمی مهاجران را به حال خود بگذاریم و بر بهرسمیتشناختن و تعامل تکیه کنیم. دولت و تمامیِ نهادهای تصمیمگیر و اجرایی، باید برای ترمیم گفتمان مهاجرستیز در جامعه بکوشند، باید پاسخگو باشند و وظیفۀ خود را در قبال مهاجران بهعنوان بخش مهمی از جمعیت ایران و مدیریت موضوع مهاجرت انجام دهند، تا کبریها بمانند و کار و زندگی کنند و در ساختن و بهتر کردن این کشور مشارکت کنند.
©️ از: روزنامه پیام ما (۱۴۰۳/۵/۱۳)
پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران
کبری، و هیچ انسانی «غیرقانونی» نیست
این روزها در فضای سیاست همه از «گفتمان» میگویند. کار به جایی کشید که حتی ادعا شده بود مردم به گفتمان ِ نامزدهای انتخابات رأی دادهاند و آن گفتمان باید مدنظر قرار بگیرد. برخی هم که میخواستند باهم…
🍁 کبری غلامی رد مرز نمیشود
✍🏻 شهناز رمارم (فعال فرهنگی و اجتماعی):
طبق پیگیریهایی که از استانداری خراسان رضوی انجام دادم کبری غلامی در ایران ماندگار شده و فعلاً تا دستور مراجع ذیربط در اردوگاه سفیدسنگ در شرایط مطلوب جسمی بهسر میبرد. کبری در روزهای آینده به خانودهاش در ایران تحویل میشود و خطر استرداد برطرف شده است. (از: کانال شهناز رمارم؛ ۱۴۰۳/۵/۱۴)
✍🏻 شهناز رمارم (فعال فرهنگی و اجتماعی):
طبق پیگیریهایی که از استانداری خراسان رضوی انجام دادم کبری غلامی در ایران ماندگار شده و فعلاً تا دستور مراجع ذیربط در اردوگاه سفیدسنگ در شرایط مطلوب جسمی بهسر میبرد. کبری در روزهای آینده به خانودهاش در ایران تحویل میشود و خطر استرداد برطرف شده است. (از: کانال شهناز رمارم؛ ۱۴۰۳/۵/۱۴)
🍁 سرمایهگذاری ۳۰۰ هزار دلاری افغانستانیها برای دریافت اقامت
💬 حسین سلیمی (رئیس هیات مدیره انجمن سرمایهگذاریهای مشترک ایرانی و خارجی):
افغانستانیهای مهاجر به ایران برای دریافت اقامت پنجساله باید دستکم ۳۰۰ هزار دلار در ایران سرمایهگذاری کنند. (خبرگزاری ایلنا؛ ۱۴۰۳/۵/۱۴)
💬 حسین سلیمی (رئیس هیات مدیره انجمن سرمایهگذاریهای مشترک ایرانی و خارجی):
افغانستانیهای مهاجر به ایران برای دریافت اقامت پنجساله باید دستکم ۳۰۰ هزار دلار در ایران سرمایهگذاری کنند. (خبرگزاری ایلنا؛ ۱۴۰۳/۵/۱۴)
📚 بیسایه (۱۴۰۳)
▪️داستان کوتاه به قلم لیلا خالقی
✍🏻 راضیه سادات حسینی:
به گزارش خبرنگار خبرگزاری مهاجر، لیلا خالقی در این مجموعه داستان سعی میکند هم زندگی در زیر سایهٔ دولتهای محدودکنندهٔ آزادی را تصویر کند و هم در مقابل آن، زندگی در جهان آزاد را تفسیر نماید.
این مجموعه داستان شامل شش داستان کوتاه است و شخصیتهایی را به تصویر میکشد که برای زندگیِ بهتر و یا حتی برای زندهماندن تقلا میکنند. جنگیدن برای بقا در دنیای مدرن و مبارزه دائمی برای مأنوسشدن با محیط جدید، پیداکردن عشق و ارتباط بین انسانها درونمایهٔ اکثر این داستانهاست.
انسانِ افغانستانیِ کتاب «بیسایه» در گذار از سنت به مدرنیته با چالشهای استخوانخردکنی مواجه میشود که تمام ارزشها و باورهایش را زیر سؤال میبرد و باید چارچوب ذهنیِ جدیدی برای زندگیِ خودش بیابد و اهداف جدیدی را برای دستیابی مشخص کند، چون ساختارهای سنتی، دیگر جوابگوی نیازهای او نیست. تمام شخصیتهای داستانهای کتاب درگیر همین چالش و بحران هویتاند.
قهرمانهای داستان این کتاب پیوسته در تلاش برای دوباره کنار هم قراردادنِ باقیماندههای جهان خود هستند، درحالیکه در عمل چنین کاری از عهدهٔ آنها خارج است. همگی درگیر اضطراب وجودی و تلاش برای سرکوب یا حل این اضطراب هستند و راهحل را در یافتن وسیلهای برای زندهماندن یا ساختن ارتباط معنادار با سایر انسانها میبینند. از سوی دیگر، در برابر بروکراسیِ عریض و طویل کشورهای مدرنی که به آنها پناه جستهاند کاملاً ناتوان و کوچکاند و بیگانگی با زبان و فرهنگ کشور میزبان آنها را زجر میدهد. رفتهرفته ریشههای فرهنگی این شخصیتها دچار اضمحلال میشود، درحالیکه هنوز در فرهنگ جدید جذب نشدهاند. اقامت در جایی خارج از سایهٔ رژیمهای نالایق و افراطی دروازههای آزادی را به سمت آنها گشوده است، لیکن سؤال اصلی برای آنها این است که حد آزادی برای من بهعنوان انسانِ افغانستانی تا کجاست؟ بهخصوص که هم داشتنِ آزادی برای آنها اضطرابآور و روحخراش است و هم نداشتن آزادی عذابآور و جانفرساست.
لیلا خالقی در کتاب «بیسایه» سعی میکند هم زندگی در زیر سایهٔ دولتهای محدودکنندهٔ آزادی را تصویر کند و هم در مقابل آن، زندگی در جهان آزاد را تفسیر نماید. گرچه زن و پبچیدگیهای ذهنی و پتانسیلهای شخصیتیاش تاکنون در ادبیات افغانستان مهجور واقع شده است، اکثر داستانهای کتاب «بیسایه» با راوی سومشخص نوشته شده و قهرمان اصلی آنها یک زن است.
کتاب «بیسایه» را انتشارات مهر و دل (تهران) بهتازگی منتشر کرده است.
©️ از: خبرگزاری مهاجر (۱۴۰۳/۵/۱۱)
#️⃣ #کتاب #داستان #زنان_افغانستان
▪️داستان کوتاه به قلم لیلا خالقی
✍🏻 راضیه سادات حسینی:
به گزارش خبرنگار خبرگزاری مهاجر، لیلا خالقی در این مجموعه داستان سعی میکند هم زندگی در زیر سایهٔ دولتهای محدودکنندهٔ آزادی را تصویر کند و هم در مقابل آن، زندگی در جهان آزاد را تفسیر نماید.
این مجموعه داستان شامل شش داستان کوتاه است و شخصیتهایی را به تصویر میکشد که برای زندگیِ بهتر و یا حتی برای زندهماندن تقلا میکنند. جنگیدن برای بقا در دنیای مدرن و مبارزه دائمی برای مأنوسشدن با محیط جدید، پیداکردن عشق و ارتباط بین انسانها درونمایهٔ اکثر این داستانهاست.
انسانِ افغانستانیِ کتاب «بیسایه» در گذار از سنت به مدرنیته با چالشهای استخوانخردکنی مواجه میشود که تمام ارزشها و باورهایش را زیر سؤال میبرد و باید چارچوب ذهنیِ جدیدی برای زندگیِ خودش بیابد و اهداف جدیدی را برای دستیابی مشخص کند، چون ساختارهای سنتی، دیگر جوابگوی نیازهای او نیست. تمام شخصیتهای داستانهای کتاب درگیر همین چالش و بحران هویتاند.
قهرمانهای داستان این کتاب پیوسته در تلاش برای دوباره کنار هم قراردادنِ باقیماندههای جهان خود هستند، درحالیکه در عمل چنین کاری از عهدهٔ آنها خارج است. همگی درگیر اضطراب وجودی و تلاش برای سرکوب یا حل این اضطراب هستند و راهحل را در یافتن وسیلهای برای زندهماندن یا ساختن ارتباط معنادار با سایر انسانها میبینند. از سوی دیگر، در برابر بروکراسیِ عریض و طویل کشورهای مدرنی که به آنها پناه جستهاند کاملاً ناتوان و کوچکاند و بیگانگی با زبان و فرهنگ کشور میزبان آنها را زجر میدهد. رفتهرفته ریشههای فرهنگی این شخصیتها دچار اضمحلال میشود، درحالیکه هنوز در فرهنگ جدید جذب نشدهاند. اقامت در جایی خارج از سایهٔ رژیمهای نالایق و افراطی دروازههای آزادی را به سمت آنها گشوده است، لیکن سؤال اصلی برای آنها این است که حد آزادی برای من بهعنوان انسانِ افغانستانی تا کجاست؟ بهخصوص که هم داشتنِ آزادی برای آنها اضطرابآور و روحخراش است و هم نداشتن آزادی عذابآور و جانفرساست.
لیلا خالقی در کتاب «بیسایه» سعی میکند هم زندگی در زیر سایهٔ دولتهای محدودکنندهٔ آزادی را تصویر کند و هم در مقابل آن، زندگی در جهان آزاد را تفسیر نماید. گرچه زن و پبچیدگیهای ذهنی و پتانسیلهای شخصیتیاش تاکنون در ادبیات افغانستان مهجور واقع شده است، اکثر داستانهای کتاب «بیسایه» با راوی سومشخص نوشته شده و قهرمان اصلی آنها یک زن است.
کتاب «بیسایه» را انتشارات مهر و دل (تهران) بهتازگی منتشر کرده است.
©️ از: خبرگزاری مهاجر (۱۴۰۳/۵/۱۱)
#️⃣ #کتاب #داستان #زنان_افغانستان
🍁حدود ۸ میلیون شهروند افغانستانی پناهجو هستند
سازمان بینالمللی مهاجرت اعلام کرد که از سال ۲۰۲۰ میلادی تاکنون نزدیک به ۸ میلیون شهروند افغانستان سرزمین خود را ترک کردهاند. این سازمان میگوید از این میان یک میلیون افغانستانی به کشورهای اروپایی پناه برده و ۸۵ درصد به کشورهای همسایه رفتهاند. آمریکا در در ۲۹ فبروری ۲۰۲۰ با طالبان در دوحه قطر توافقنامه صلح امضا کرد.
سازمان بینالمللیِ مهاجرت در گزارش جدیدی نوشت از زمان به قدرت رسیدن طالبان در اسد ۱۴۰۰ در افغانستان، تورم اقتصادی در این کشور افزایش قابل توجهی داشته و در این مدت بیش از نیمی از جمعیت کشور فقر را تجربه کردهاند. سازمان بینالملللیِ مهاجرت میگوید بسیاری از شهروندان افغانستان بهدلیل دشواریهای اخذ پاسپورت و ویزا، ترجیح میدهند از راههای غیرقانونی به دیگر کشورها مهاجرت کنند و عمدتاً برای عبور از مرزها به قاچاقچیان انسان پول میپردازند. گزارش سازمان مهاجرت تصریح میکند افغانستانیهایی که به اسناد سفر دسترسی ندارند با تهدیدهای بیشتری از نقض حقوق بشر در عبور از مرزها روبهرو هستند.
©️از: خبرگزاری باشگاه خبرنگاران (۱۴۰۳/۵/۱۲)
سازمان بینالمللی مهاجرت اعلام کرد که از سال ۲۰۲۰ میلادی تاکنون نزدیک به ۸ میلیون شهروند افغانستان سرزمین خود را ترک کردهاند. این سازمان میگوید از این میان یک میلیون افغانستانی به کشورهای اروپایی پناه برده و ۸۵ درصد به کشورهای همسایه رفتهاند. آمریکا در در ۲۹ فبروری ۲۰۲۰ با طالبان در دوحه قطر توافقنامه صلح امضا کرد.
سازمان بینالمللیِ مهاجرت در گزارش جدیدی نوشت از زمان به قدرت رسیدن طالبان در اسد ۱۴۰۰ در افغانستان، تورم اقتصادی در این کشور افزایش قابل توجهی داشته و در این مدت بیش از نیمی از جمعیت کشور فقر را تجربه کردهاند. سازمان بینالملللیِ مهاجرت میگوید بسیاری از شهروندان افغانستان بهدلیل دشواریهای اخذ پاسپورت و ویزا، ترجیح میدهند از راههای غیرقانونی به دیگر کشورها مهاجرت کنند و عمدتاً برای عبور از مرزها به قاچاقچیان انسان پول میپردازند. گزارش سازمان مهاجرت تصریح میکند افغانستانیهایی که به اسناد سفر دسترسی ندارند با تهدیدهای بیشتری از نقض حقوق بشر در عبور از مرزها روبهرو هستند.
©️از: خبرگزاری باشگاه خبرنگاران (۱۴۰۳/۵/۱۲)
خبرگزاری باشگاه خبرنگاران | آخرین اخبار ایران و جهان | YJC
حدود ۸ میلیون شهروند افغانستانی پناهجو هستند
سازمان بینالمللی مهاجرت اعلام کرد حدود ۸ میلیون افغانستانی پس از امضای توافقنامه دوحه سرزمین خود را ترک کردهاند.
🍁 اقامت اتباع افغانستان در آذربایجانشرقی ممنوع است
💬 احمد موقری (معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری آذربایجان شرقی):
براساس مصوبات و اسناد بالادستی، اقامت اتباع افغانستان، حتی با وجود مجوز اقامت، در تعدادی از استانها، از جمله آذربایجان شرقی، ممنوع است. (خبرگزاری مهر؛ ۱۴۰۳/۵/۱۵)
#️⃣ #ممنوعیت
💬 احمد موقری (معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری آذربایجان شرقی):
براساس مصوبات و اسناد بالادستی، اقامت اتباع افغانستان، حتی با وجود مجوز اقامت، در تعدادی از استانها، از جمله آذربایجان شرقی، ممنوع است. (خبرگزاری مهر؛ ۱۴۰۳/۵/۱۵)
#️⃣ #ممنوعیت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍁 وقت مکتب (قسمت پنجاهوچهارم)
▪️کشور ما به زنان تحصیلکرده نیاز دارد.
سلما راه رسیدن به آرزوهایش را در درس و آموزش میدید. او آرزو داشت داکترِ زنان شود و از این راه به آنها کمک کند. او با ناراحتی از وضعیتی که در آن قرار دارد میگوید تا چه زمانی این محرومیت ادامه خواهد داشت.
©️ از: یوتیوب روزنامه اطلاعات روز (۱۴۰۳/۵/۱۴)
📝 قسمتهای دیگر: روی هشتگ #وقت_مکتب بزنید.
#️⃣ #تحصیل #دختران_افغانستان #روایت
▪️کشور ما به زنان تحصیلکرده نیاز دارد.
سلما راه رسیدن به آرزوهایش را در درس و آموزش میدید. او آرزو داشت داکترِ زنان شود و از این راه به آنها کمک کند. او با ناراحتی از وضعیتی که در آن قرار دارد میگوید تا چه زمانی این محرومیت ادامه خواهد داشت.
©️ از: یوتیوب روزنامه اطلاعات روز (۱۴۰۳/۵/۱۴)
📝 قسمتهای دیگر: روی هشتگ #وقت_مکتب بزنید.
#️⃣ #تحصیل #دختران_افغانستان #روایت