#ارسالی_از_طرف_اعضای_کانال
#اعتماد_مضر
السلام علیکم و رحمت الله و برکاته
میخواستم که داستان زندگی خود را بیان کنم که تا خواهرانم بدانندودرس عبرت بگیرن😔
من دختری ۱۸ ساله هستم
از یک خانواده مذهبی ومتاهل هستم ...یعنی نامزدم
بعد از مدتی از نامزدیم یه روز از اینترنت با یک پسراشنا شدم اول اشتباهی پیویش توی گوشیم اومد بعد عکس پروفایلشو نگاه کردم عکس خوبی بود منم ذخیره کردم و بعدپیویش رو پاک کردم
راستش ساده بودمو زیاد هم از مجازی نمیدونستم و بلد نبودم
پیویش رو پاک کردم اما دوباره اومد و نمیدونستم چجوری میشه حذفش کرد و بلاک کردن هم بلد نبودم
بعد دیدم که زنگ زد منم جواب دادم صداش رو که شنیدم فهمیدم که این پسر است قطع کردم بعد پیام فرستادکه شما؟؟؟
منم که ساده بودم اسمم رو گفتم بعد گفت که شماره منو از کجا آوردی من گفتم که شماره شما را ندارم فقط از ایمو پیویتون اومد توی گوشی ....بعد من پاک کردم
دیدم که باز زنگ زد منم ساده جواب دادم گفتم که زنگ نزن بابایا یکی از خانواده ام بدونه منو میکشه
بعد اونم گفت که کسی خبردار نمیشه منم خانواده دارم بعد من پاکش میکردم اما نمیدونستم چجوری بلاکش کنم
بعد شب عکس های عاشقانه و از این حرفا برام فرستاد منم ساده نگاه میکردم من از اون عکس ها نداشتم پیدامیکردم دانلود کردم براش فرستادم
بعد اسرار داشت عکسمو بفرستم خیلی اسرا کرد نمیدونم شیطان گولم زد دادم 😔بعد همین جوری شد که میگفت عکس ....منم میفرستادم
اما خبر نداشت که من نامزاد دارم
همینطور روزها زنگ میزدو منم جواب میدادم و حرف میزدم😭😭😭
یه روز به من این خبیث گفت که بیا فرار کنیم هر جای که تو دوست داشته باشی من تو را میبرم
اصلا قبول نکردم
من یک دختر خوبی و با ادب بودم همه خانواده خویشاوندان ازم تعریف میکردن
اما این خبیث آمد از سادگی من استفاده کرد تا به او آغشته شدم یعنی اونو دوست داشتم اون همیشه که زنگ میزد اول حرف از فرار بود میگفت که تو چرا نمیری با هم زندگی خوبی راسپری میکنیم
اما من ساکت میشدم هیچی دلم قبول نمیکرد
بعد از چند مدت خواهرم شک کرد به بابامم گفت بعد خانواده هم خبر شدن که من به اون پسره رابطه دارم بعد برادرم به اون پسره زنگ زد برادر به اون پسره گفت که تو چرا به خواهرم مزاحمت میکنی اون نامزاد داره بعد اون خبیث بخاطر نجات خود گفت که من دنبال خواهرتون نیستم خواهر شما همش دنبالمه به من زنگ میزنه اونجا فهمیدم که این مرا فریب داده اونیکه میگفت که از پدر و مادر خودم بیشتر دوست دارم من دیوانه هم باور میکردم
بابامم مرا اینقد کتک زد که خون جاری بود از بدنم و گوشی هم ازم گرفتن
من همیشه گریهمیکردم یه روز نبود که گریه نکرده باشم غمگین اصلا به نام خنده چیزی را نمیشناختم باز عید شد عید سعید فطر شد همه در اون روز خوشحال بودن اما من گریه میکردم و نامزدم هم ازین ماجراها خبری نداشت
بعد خواستم که چارهای برای درد خودم پیداکنم به یک استاد گفتم همه چیزو
استاد قیام بعد اون همه چیز را ازم پرسید منم از اول گفتم
بعد گفتم که یاد اون منو به گریه میندازه از خرج خوراک افتاده بودم هیچی نمیخوردم خیلی ضعیف شده بودم
خداوند استاد قیام را خیر بدهد مرا کمک کرد تا خوب شوم
به عید سعید فطر گوشی هم را دادن ایمو اون توی گوشی بود بعد خواستم که پیام بدم که عکس هامو چیکارکرده😭😭
اول نشناخت بعد معرفی کردم شناخت گفتم چرا به بابام همچین حرفی گفتی
گفت دیگه راهی نداشتم
اون پسره رفته بودترکیه گفتم که منوتو این منجلاب گذاشتی رفتی ترکیه😭😭😭 گفت که اره
بعد دیگه زنگ نزدم فقط یک بار با اون صحبت کردم بعد اون اسرار میکرد که زنگ بزن یا من زنگ میزنم جواب بدی منم میگفتم نخیر
جواب نمیدادم بعد یه روز به اون نوشته کردم که من نامزاد شدم پیش خودم گفتم که این چی میگوید عکس گل خواستگاری هم فرستادم بعد خیلی عصبانی شد
بعد گفت که زندگی تو را به خاک یک سان میکنم اما من هیچی به حرفش گوش نمیکردمچون خوب شده بودم از قبل به کمک الله وبا کمک استاد قیام
بعد اونمیخواست که منو غمگینم کنه میگفت که شماره پدرت وبرادرت رو دارم
باز هم هیچ عکس العملی نشان نمیدادم
باخودم میگفتم اگه اون عکسم رو داره من خدا رو دارم
بعدیه شب گفت بزرگترین خیانت رودر حق تو کردم ومیکنم باز هم هیچ عکس العملی نشان نمیدادم فقط یک عکس از قبر براش فرستادم گفتم که باز من و تو هم یه روز این جا میریم
سوال و جواب میشیم
بعد دیگه ایموش رو بلاک کردم دیگه هیچی نه اون پیام داد و نه من
و توبه کردم😭😭😭
الان مشکل اعصاب بزام پیش اومده اگه حرص بخورم سردرد میشم😔
اماالحمدالله خوب شدم
دلم آرومه❤️
و حالا یک دعوتگر شدم
وتنها نصیحتم برای خواهرانم همینه که
فریب گرگ صفت هارو نخورید😔✋
والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته✋
👩❤️👨 کانال حب حلال 👩❤️👨
➢ @admmmj123 ✨
➥┈✾✧❥◌◌◌◌
#اعتماد_مضر
السلام علیکم و رحمت الله و برکاته
میخواستم که داستان زندگی خود را بیان کنم که تا خواهرانم بدانندودرس عبرت بگیرن😔
من دختری ۱۸ ساله هستم
از یک خانواده مذهبی ومتاهل هستم ...یعنی نامزدم
بعد از مدتی از نامزدیم یه روز از اینترنت با یک پسراشنا شدم اول اشتباهی پیویش توی گوشیم اومد بعد عکس پروفایلشو نگاه کردم عکس خوبی بود منم ذخیره کردم و بعدپیویش رو پاک کردم
راستش ساده بودمو زیاد هم از مجازی نمیدونستم و بلد نبودم
پیویش رو پاک کردم اما دوباره اومد و نمیدونستم چجوری میشه حذفش کرد و بلاک کردن هم بلد نبودم
بعد دیدم که زنگ زد منم جواب دادم صداش رو که شنیدم فهمیدم که این پسر است قطع کردم بعد پیام فرستادکه شما؟؟؟
منم که ساده بودم اسمم رو گفتم بعد گفت که شماره منو از کجا آوردی من گفتم که شماره شما را ندارم فقط از ایمو پیویتون اومد توی گوشی ....بعد من پاک کردم
دیدم که باز زنگ زد منم ساده جواب دادم گفتم که زنگ نزن بابایا یکی از خانواده ام بدونه منو میکشه
بعد اونم گفت که کسی خبردار نمیشه منم خانواده دارم بعد من پاکش میکردم اما نمیدونستم چجوری بلاکش کنم
بعد شب عکس های عاشقانه و از این حرفا برام فرستاد منم ساده نگاه میکردم من از اون عکس ها نداشتم پیدامیکردم دانلود کردم براش فرستادم
بعد اسرار داشت عکسمو بفرستم خیلی اسرا کرد نمیدونم شیطان گولم زد دادم 😔بعد همین جوری شد که میگفت عکس ....منم میفرستادم
اما خبر نداشت که من نامزاد دارم
همینطور روزها زنگ میزدو منم جواب میدادم و حرف میزدم😭😭😭
یه روز به من این خبیث گفت که بیا فرار کنیم هر جای که تو دوست داشته باشی من تو را میبرم
اصلا قبول نکردم
من یک دختر خوبی و با ادب بودم همه خانواده خویشاوندان ازم تعریف میکردن
اما این خبیث آمد از سادگی من استفاده کرد تا به او آغشته شدم یعنی اونو دوست داشتم اون همیشه که زنگ میزد اول حرف از فرار بود میگفت که تو چرا نمیری با هم زندگی خوبی راسپری میکنیم
اما من ساکت میشدم هیچی دلم قبول نمیکرد
بعد از چند مدت خواهرم شک کرد به بابامم گفت بعد خانواده هم خبر شدن که من به اون پسره رابطه دارم بعد برادرم به اون پسره زنگ زد برادر به اون پسره گفت که تو چرا به خواهرم مزاحمت میکنی اون نامزاد داره بعد اون خبیث بخاطر نجات خود گفت که من دنبال خواهرتون نیستم خواهر شما همش دنبالمه به من زنگ میزنه اونجا فهمیدم که این مرا فریب داده اونیکه میگفت که از پدر و مادر خودم بیشتر دوست دارم من دیوانه هم باور میکردم
بابامم مرا اینقد کتک زد که خون جاری بود از بدنم و گوشی هم ازم گرفتن
من همیشه گریهمیکردم یه روز نبود که گریه نکرده باشم غمگین اصلا به نام خنده چیزی را نمیشناختم باز عید شد عید سعید فطر شد همه در اون روز خوشحال بودن اما من گریه میکردم و نامزدم هم ازین ماجراها خبری نداشت
بعد خواستم که چارهای برای درد خودم پیداکنم به یک استاد گفتم همه چیزو
استاد قیام بعد اون همه چیز را ازم پرسید منم از اول گفتم
بعد گفتم که یاد اون منو به گریه میندازه از خرج خوراک افتاده بودم هیچی نمیخوردم خیلی ضعیف شده بودم
خداوند استاد قیام را خیر بدهد مرا کمک کرد تا خوب شوم
به عید سعید فطر گوشی هم را دادن ایمو اون توی گوشی بود بعد خواستم که پیام بدم که عکس هامو چیکارکرده😭😭
اول نشناخت بعد معرفی کردم شناخت گفتم چرا به بابام همچین حرفی گفتی
گفت دیگه راهی نداشتم
اون پسره رفته بودترکیه گفتم که منوتو این منجلاب گذاشتی رفتی ترکیه😭😭😭 گفت که اره
بعد دیگه زنگ نزدم فقط یک بار با اون صحبت کردم بعد اون اسرار میکرد که زنگ بزن یا من زنگ میزنم جواب بدی منم میگفتم نخیر
جواب نمیدادم بعد یه روز به اون نوشته کردم که من نامزاد شدم پیش خودم گفتم که این چی میگوید عکس گل خواستگاری هم فرستادم بعد خیلی عصبانی شد
بعد گفت که زندگی تو را به خاک یک سان میکنم اما من هیچی به حرفش گوش نمیکردمچون خوب شده بودم از قبل به کمک الله وبا کمک استاد قیام
بعد اونمیخواست که منو غمگینم کنه میگفت که شماره پدرت وبرادرت رو دارم
باز هم هیچ عکس العملی نشان نمیدادم
باخودم میگفتم اگه اون عکسم رو داره من خدا رو دارم
بعدیه شب گفت بزرگترین خیانت رودر حق تو کردم ومیکنم باز هم هیچ عکس العملی نشان نمیدادم فقط یک عکس از قبر براش فرستادم گفتم که باز من و تو هم یه روز این جا میریم
سوال و جواب میشیم
بعد دیگه ایموش رو بلاک کردم دیگه هیچی نه اون پیام داد و نه من
و توبه کردم😭😭😭
الان مشکل اعصاب بزام پیش اومده اگه حرص بخورم سردرد میشم😔
اماالحمدالله خوب شدم
دلم آرومه❤️
و حالا یک دعوتگر شدم
وتنها نصیحتم برای خواهرانم همینه که
فریب گرگ صفت هارو نخورید😔✋
والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته✋
👩❤️👨 کانال حب حلال 👩❤️👨
➢ @admmmj123 ✨
➥┈✾✧❥◌◌◌◌
#ارسالی_از_طرف_اعضای_کانال روزنه امید
همسر ملانصرالدين از او پرسيد: فردا چه مي كني؟
گفت: اگر هوا آفتابي باشد به مزرعه مي روم و اگر باراني باشد به کوهستان مي روم و علوفه مي چينم.
همسرش گفت: بگو ان شاءالله
ملا گفت: ان شاءالله ندارد فردا يا هوا آفتابيست يا باراني!!
از قضا فردا در ميان راه به راهزنان رسيد و اورا گرفتند و كتك زدند و هرچه داشت با خود بردند . ملا نه به مزرعه رسيد و نه به كوهستان رفت. به خانه برگشت و در زد. همسرش گفت: كيست؟
ملا گفت: ان شاءالله كه منم!
همیشه ان شاءلله بگویید حتی در مورد قطعی ترین کار ها
خداوند در قران می فرماید:
هرگز درباره چیزی نگو فردا چنین می کنم* مگر اینکه بگویی اگر خدا بخواهد» (کهف/ 23-24).
همسر ملانصرالدين از او پرسيد: فردا چه مي كني؟
گفت: اگر هوا آفتابي باشد به مزرعه مي روم و اگر باراني باشد به کوهستان مي روم و علوفه مي چينم.
همسرش گفت: بگو ان شاءالله
ملا گفت: ان شاءالله ندارد فردا يا هوا آفتابيست يا باراني!!
از قضا فردا در ميان راه به راهزنان رسيد و اورا گرفتند و كتك زدند و هرچه داشت با خود بردند . ملا نه به مزرعه رسيد و نه به كوهستان رفت. به خانه برگشت و در زد. همسرش گفت: كيست؟
ملا گفت: ان شاءالله كه منم!
همیشه ان شاءلله بگویید حتی در مورد قطعی ترین کار ها
خداوند در قران می فرماید:
هرگز درباره چیزی نگو فردا چنین می کنم* مگر اینکه بگویی اگر خدا بخواهد» (کهف/ 23-24).
#ارسالی_از_طرف_اعضای_کانال
السلام علیکم😊
من دختری هستم ۴ساله موحدشدم ۱۹سالمه من قبل موحدشدنم عاشق یه پسر بودم خیلی همو دوست داشتیم من کلن دیوانه وار دوسش داشتم من نماز نمیخوندم کلن اسلام رو نمیشناختم وحب پسره قلب منو به عبادت خودش گرفته بود متاسفانه نزدیک ۳سال باهم بودیم اومد خواستگاری منو ندادن گفت پسره کوچیکه اینامن ۱۷سالم بود اون۲۳سالش بود پسره بهم گفت بامن فراری بیا من نرفتم پسره رفت کشور دیگه چند سال موند اونجا نیومد وهنوزم نیومده گفت میرم اونجا کار میکنم وبازمیگردم باز میام خواستگاریت من شبی خواب دیدم که مردی لباس سفیدی تنش بود ویه سگ پیشش بود شب بود منو بردسرقبری قبرباز بود وخیلی تاریک وتنگ یه درخت خشک شده هم بالای سراون قبربود مرده بهم گفت چرا نماز نمیخوانی اینجا جای توست واین سگ ازت تمیز تره خیلی ترسیدم 😭 صب که بلندشدم زود رفتم یه دوش گرفتم وتوبه کردم نماز خوندم ومدتی کامل نمازامو خوندم سروقت وباز یکی دیگه اومد به خوابم کاغذی دستش بود بهم گفت هرکاری کنی تواین ورق نوشته میشه واقعا ترسیدم تصمیم گرفتم برم کلاس قرآن ورفتم قرآن خوندم وقتی قران خوندنمو ادامه دادم بازخواب دیدم تو آسمان نام الله وذکرباستاره درست میشدمیدرخشید مرتب خوابای عالی دیدم ملایکه میومدن خوابم حضرت یعقوب ویوسف وحتی یک بار دیدم درآسمان بودم من الله نمیدیم اما باهاش حرف میزدم میگفتم یا الله همینجا منو ول کن بیوفتم درمکه 😍دیگه واقعا بیشترمشتاق دین شدم پله پله بالا رفتم وهمه چیو توبه کردم همه چیو کنار گذاشتم ومحجبه شدم وقتی محجبه شدم خانواده ام وکل فامیلام اذیتم کردن گفتن حیف این زیبایی نیست قایمش کردی وپوشاندی منم بهشون گفتم بی نیازم هرنگاهی جزنگاه الله واگه من حجابی نباشم روزی منو حجابی میکنن باکفن 😊وزیبایم همش ازبین میرود میخوام چیکار این زیبایی ؟فقط دنبال ایمان رفتم وموحدشدم هردعایی ازالله میخوام اجابت میشه دیگه چه میخوام؟من خیلی پشیمانم زود موحدنشدم😔الله منو ببخشه وقتی ملک الموت بیاد سراغمون نمیگه هنوز جوانی نمیگی هنوز توبه نکردی اجازه نمگیرد بی سرصدا روحتوازبدن خارج میکنه باسوادی؟دکتری؟پولداری؟بی سواد فقیرپولدار جاتون یکیه خانه🏠قبرلباست کفن فقط ایمان باخودت میبری وفقط الله به دادت میرسه درقبر نه عشقت پیشته نه همسرت نه مادرت نه پدرت هیشکی وخودت تنها وفقط الله میتواند کمکت کند😔😔😢😢شاید فردا دیرباشد برای توبه بس فتوبوالی الله به والله پشیمان نمیشی فقط یک بار برگرد بسوی الله یک بار امتحان کن چه لذتی داره ایمان😢😢
پسره روزی بهم پیام داد گفت شنیدم تو محجبه شدی بهش گفتم اری من محجبه شدم الله جوری منو امتحان کرد باور کردنش سخته من خیلی عاشق بودم شدید پسره بهم گفت یکیو انتخاب کن یا من ایمانت سبحان الله.
من چشام پراشک شد که چنین حرف زشتی بهم زد بهش گفتم من الله رو انتخاب میکنم چون اگه من بمیرم تورو وعشق تورو باخودم نمیبرم قبروقیامت تنها چیزی که میبرم باخودم ودارم براش زحمت میکشم ایمانه فقط ایمانمو میبرم ودومترپارچه سفید من بخاطر الله ولش کردم اولش برام سخت بود گفتم یا الله من بخاطرتو اونو پسرو ول کردم وحبشودرقلبم نابود کن یعنی سبحان الله یدالله فوق ایدیهیم اگه الله بخواد غیرممکن میشود ممکن الله حبشودرقلبم پاک کرد والان فقط فقط حب الله ورسولش درقلبمه من الله روشکرمیکنم که اون پسر نصیبم نشد
چرا؟
چون اون پسر الان زنا کار وشراب خوروخواننده شده الله منو دوست داشت که کمکم کرد قدرالله وماشاءفعل این تقدیرالهی بوده هرچی الله بخواد اونو انجام میده
بس خواهرانم وبرادرانم هیچ وقت دنبال همچین عشقایی نرین
اگربخاطرالله چیزیو ول کنید الله بهترشو نصیبتون میکنه شک نکنید فقط ان الله مع الصابرین❤
👩❤️👨 کانال حب حلال 👩❤️👨
@admmmj123
السلام علیکم😊
من دختری هستم ۴ساله موحدشدم ۱۹سالمه من قبل موحدشدنم عاشق یه پسر بودم خیلی همو دوست داشتیم من کلن دیوانه وار دوسش داشتم من نماز نمیخوندم کلن اسلام رو نمیشناختم وحب پسره قلب منو به عبادت خودش گرفته بود متاسفانه نزدیک ۳سال باهم بودیم اومد خواستگاری منو ندادن گفت پسره کوچیکه اینامن ۱۷سالم بود اون۲۳سالش بود پسره بهم گفت بامن فراری بیا من نرفتم پسره رفت کشور دیگه چند سال موند اونجا نیومد وهنوزم نیومده گفت میرم اونجا کار میکنم وبازمیگردم باز میام خواستگاریت من شبی خواب دیدم که مردی لباس سفیدی تنش بود ویه سگ پیشش بود شب بود منو بردسرقبری قبرباز بود وخیلی تاریک وتنگ یه درخت خشک شده هم بالای سراون قبربود مرده بهم گفت چرا نماز نمیخوانی اینجا جای توست واین سگ ازت تمیز تره خیلی ترسیدم 😭 صب که بلندشدم زود رفتم یه دوش گرفتم وتوبه کردم نماز خوندم ومدتی کامل نمازامو خوندم سروقت وباز یکی دیگه اومد به خوابم کاغذی دستش بود بهم گفت هرکاری کنی تواین ورق نوشته میشه واقعا ترسیدم تصمیم گرفتم برم کلاس قرآن ورفتم قرآن خوندم وقتی قران خوندنمو ادامه دادم بازخواب دیدم تو آسمان نام الله وذکرباستاره درست میشدمیدرخشید مرتب خوابای عالی دیدم ملایکه میومدن خوابم حضرت یعقوب ویوسف وحتی یک بار دیدم درآسمان بودم من الله نمیدیم اما باهاش حرف میزدم میگفتم یا الله همینجا منو ول کن بیوفتم درمکه 😍دیگه واقعا بیشترمشتاق دین شدم پله پله بالا رفتم وهمه چیو توبه کردم همه چیو کنار گذاشتم ومحجبه شدم وقتی محجبه شدم خانواده ام وکل فامیلام اذیتم کردن گفتن حیف این زیبایی نیست قایمش کردی وپوشاندی منم بهشون گفتم بی نیازم هرنگاهی جزنگاه الله واگه من حجابی نباشم روزی منو حجابی میکنن باکفن 😊وزیبایم همش ازبین میرود میخوام چیکار این زیبایی ؟فقط دنبال ایمان رفتم وموحدشدم هردعایی ازالله میخوام اجابت میشه دیگه چه میخوام؟من خیلی پشیمانم زود موحدنشدم😔الله منو ببخشه وقتی ملک الموت بیاد سراغمون نمیگه هنوز جوانی نمیگی هنوز توبه نکردی اجازه نمگیرد بی سرصدا روحتوازبدن خارج میکنه باسوادی؟دکتری؟پولداری؟بی سواد فقیرپولدار جاتون یکیه خانه🏠قبرلباست کفن فقط ایمان باخودت میبری وفقط الله به دادت میرسه درقبر نه عشقت پیشته نه همسرت نه مادرت نه پدرت هیشکی وخودت تنها وفقط الله میتواند کمکت کند😔😔😢😢شاید فردا دیرباشد برای توبه بس فتوبوالی الله به والله پشیمان نمیشی فقط یک بار برگرد بسوی الله یک بار امتحان کن چه لذتی داره ایمان😢😢
پسره روزی بهم پیام داد گفت شنیدم تو محجبه شدی بهش گفتم اری من محجبه شدم الله جوری منو امتحان کرد باور کردنش سخته من خیلی عاشق بودم شدید پسره بهم گفت یکیو انتخاب کن یا من ایمانت سبحان الله.
من چشام پراشک شد که چنین حرف زشتی بهم زد بهش گفتم من الله رو انتخاب میکنم چون اگه من بمیرم تورو وعشق تورو باخودم نمیبرم قبروقیامت تنها چیزی که میبرم باخودم ودارم براش زحمت میکشم ایمانه فقط ایمانمو میبرم ودومترپارچه سفید من بخاطر الله ولش کردم اولش برام سخت بود گفتم یا الله من بخاطرتو اونو پسرو ول کردم وحبشودرقلبم نابود کن یعنی سبحان الله یدالله فوق ایدیهیم اگه الله بخواد غیرممکن میشود ممکن الله حبشودرقلبم پاک کرد والان فقط فقط حب الله ورسولش درقلبمه من الله روشکرمیکنم که اون پسر نصیبم نشد
چرا؟
چون اون پسر الان زنا کار وشراب خوروخواننده شده الله منو دوست داشت که کمکم کرد قدرالله وماشاءفعل این تقدیرالهی بوده هرچی الله بخواد اونو انجام میده
بس خواهرانم وبرادرانم هیچ وقت دنبال همچین عشقایی نرین
اگربخاطرالله چیزیو ول کنید الله بهترشو نصیبتون میکنه شک نکنید فقط ان الله مع الصابرین❤
👩❤️👨 کانال حب حلال 👩❤️👨
@admmmj123
👩❤️👨♡حُب حلال♡ 👩❤️👨
خواهرم برادرم اگر نامحرمی بهتون پیشنهاد #دوستی داد #بگوئید إني أخاف الله ربَّ العالمين #من از پروردگار جهانیان میترسم.
قلبـــ❤️ــــ تو
فقط جاے یه نفره
الڪی شلوغش نڪن...
اون یه نفر هم همسرِ حلالته 👩❤️👨🥰
#ارسالی از طرف اعضای کانال حب حلال
فقط جاے یه نفره
الڪی شلوغش نڪن...
اون یه نفر هم همسرِ حلالته 👩❤️👨🥰
#ارسالی از طرف اعضای کانال حب حلال