ادیب برومند | Adib Boroumand
293 subscribers
91 photos
20 videos
7 files
390 links
در يادبود شاعر ملى ايران
شادروان استاد اديب برومند
www.adibboroumand.com
Download Telegram
زلزله‌ی بم

به مناسبت سالگرد فاجعه #زلزله_بم که جمعی از هم‌وطنان ما در آن از بین رفتند، این قصیده از استاد ادیب برومند که در آن ایام سروده شده بود منتشر می‌گردد.

گريم و گريند خلقى از گزند روزگار
بر بم و بر مردم غمديده‌ی بم زار زار

واى واى از اين بلاى ناگهانِ جان‌ستيز
آه آه از اين عذاب پرشتاب جانشكار

زار گريند از غم مرگ وطن‌تاشان خويش
مردم ايران‌زمين با خاطرى اندوهبار

جوش احساسات ملت بهر آفت‌ديدگان
هست درخورد فراوان آفرين و افتخار

بوم شوم زلزله بر بام بم تا پر گشود
بس فراوان كُشت و صدها خاندان شد داغدار

آه از اين خونين بلا كز آسمان نيلگون
در سپيده‏ دم فرود آمد به يكدم چون شرار

آسيا سنگى فرود آمد به فرق مرد و زن
در شكرخوابى كه شد تلخ از بلاى ناگوار

كرد رقصى نابهنجار و دوار افكن زمين
كآن به جاى شادمانى كرد خلقى سوگوار

شد به هم پيچيده همچون رشته‌ها ديوار و در
طاق‌ها شد ناگهان بر دوش ايوان‌ها سوار

اژدهاى مرگ با كامى فراخ و زهربيز
ناگهان دربُرد خلقى را به حلقى زهرْبار

چون قطارى كز مسير خويشتن گردد برون
جَست بيرون از مقرّ خود زمين ديوانه‌وار

خانه‌ها ناگه فرود آمد به خيل خانگى
چون شهاب آسمانى بر چراغانِ مَنار

جاى بگرفتند جمعى زير آوارِ گران
چون خزه كان جاى گيرد زير سنگى استوار

كُشته و مجروح بين در سوزِ يخبندانِ دى
اوفتاده در ميان خاک و خون نالان و زار

ضجّه‌ها برخاست از خرد و كلان، برنا و پير
زين بلاى آسمانى زين جفاى روزگار

از خرابی‌هاى بى‏حد تل خاک آمد پديد
زير تل‌ها مردگان و زندگان چندين هزار

زير پى بينى زنى مدفون و طفلش در بغل
روى تل بينى زنى مجروح و شويش در كنار

هركه جان در برده باشد زين چنين رخداد شوم
باشد اندر جستن مدفون عزيزى خاكسار

خفت در زيرِ زمين بس نوعروس لاله‌روى
رفت در قعرِ زمين بس نوجوانِ گل‌عذار

اى بسا طفلا كه گرديد از بلا بى‌خانمان
بى‌نصيب از باب و مام و بى‌كس از خويش و تبار

اى دريغ از سرنوشت كودكى اين‌سان نژند
كز ره بى‌سرپرستى بر چه‌سان آيد ببار

كودكان بى‌سرپناه و بى‌كس و بى‌خانمان
چون كنند آن‌جا كه آيد ننگ و نكبت بار، بار

ليكن اميد است كز خودسازى و خودياورى
سربسر پيروزگر باشند در هر گير و دار

با توان و سعى خويش و يارى يزدان شوند
يكّه‌تازِ عرصه علم و هنر در كارزار
***
بر هلاك مردم بم گرچه بس ناليده‌ايم
هم براى «ارگ بم» افسرده‌ايم و دلفگار

«ارگ بم» بر بام كشور نردبانى بود سخت
مانده از دوران «اشكانى» ز خشت پايدار

قرن‌ها بگذشت و آسيبى نيامد بر سرش
بر سر خشتين بناى فرد و تـاريخى حصـار

آمدند و رفته بسيارى ز اقوام كهن
و اين بناى باستانى مانده ز آنان يادگار

اى دريغا كز شآمت‌گونه رخدادى عظيم
گشت ويران «ارگ بم» آن يادمانِ اقتدار

ناله‌ها برخاست از ارواح خفته كاندر آن
زندگى‌ها كرده گوناگون گروهى بى‌شمار

بود پنهان رازها در جاى جاى «ارگ بم»
رازهايى قصه‌گوى از گردش ليل و نهار

رفت بر باد فنا آن رازهاى گونه‌گون
كز در و ديوار بشنيدى به گوش اعتبار

هرچه رمز شهرسازى بود در ديرين زمان
گشته بود آن‌جا تدارک يافته، كامل عيار

رفتگان يكسر روانشادند امّا ماندگان
چشم غمخوارى ز ما دارند و لطف كردگار

با دلى خونين نوشت اين چامه را كلک «اديب»
تا برانگيزد پىِ تيمار «بم» هر شيخ و شاب

ادیب برومند
@AdobBoroumand

http://www.adibboroumand.com/زلزله-بم/