🌹من در تولد خود نقشی نداشتم ...
و در مرگ خود نیز نقشی ندارم ...
نقش من فقط در زندگی من است !
💙صبح تون عالی
🆔 @Addictionbehavioralcenter
و در مرگ خود نیز نقشی ندارم ...
نقش من فقط در زندگی من است !
💙صبح تون عالی
🆔 @Addictionbehavioralcenter
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠 ذهن انسان پیچیده است! 🧠✨
این فقط توضیح کوتاهی دربارهی بعضی اختلالات روانیه:
🔹 اختلال دوقطبی: نوسان بین افسردگی عمیق و شیدایی شدید.
🔹 خودشیفتگی: خودبزرگبینی، نیاز به تحسین، همدلی کم.
🔹 اسکیزوفرنی: توهم، هذیان و قطع ارتباط با واقعیت.
🔹 وسواس فکری-عملی: افکار مزاحم و رفتارهای تکراری.
🔹 اختلال اضطراب پس از سانحه (PTSD): کابوس، استرس شدید بعد از یک تجربه ترسناک.
🔹 اختلال شخصیت مرزی: احساسات ناپایدار، ترس از رها شدن.
🔹 خودبیمارانگاری: ترس مداوم از بیماریهای جدی.
🔹 کمتوجهی-بیشفعالی (ADHD): بیقراری، تمرکز کم، رفتار تکانشی.
🔹 اختلال اضطرابی: نگرانی و ترس مداوم، حتی بدون دلیل واضح.
🔹 بیخوابی: مشکل در خوابیدن یا بیدار ماندن طولانی.
🔹 افسردگی: غم مداوم، بیحالی و از دست دادن انگیزه.
🔹 اختلال تجزیه هویت: چند هویت مختلف در یک فرد.
https://t.me/Addictionbehavioralcenter
این فقط توضیح کوتاهی دربارهی بعضی اختلالات روانیه:
🔹 اختلال دوقطبی: نوسان بین افسردگی عمیق و شیدایی شدید.
🔹 خودشیفتگی: خودبزرگبینی، نیاز به تحسین، همدلی کم.
🔹 اسکیزوفرنی: توهم، هذیان و قطع ارتباط با واقعیت.
🔹 وسواس فکری-عملی: افکار مزاحم و رفتارهای تکراری.
🔹 اختلال اضطراب پس از سانحه (PTSD): کابوس، استرس شدید بعد از یک تجربه ترسناک.
🔹 اختلال شخصیت مرزی: احساسات ناپایدار، ترس از رها شدن.
🔹 خودبیمارانگاری: ترس مداوم از بیماریهای جدی.
🔹 کمتوجهی-بیشفعالی (ADHD): بیقراری، تمرکز کم، رفتار تکانشی.
🔹 اختلال اضطرابی: نگرانی و ترس مداوم، حتی بدون دلیل واضح.
🔹 بیخوابی: مشکل در خوابیدن یا بیدار ماندن طولانی.
🔹 افسردگی: غم مداوم، بیحالی و از دست دادن انگیزه.
🔹 اختلال تجزیه هویت: چند هویت مختلف در یک فرد.
https://t.me/Addictionbehavioralcenter
💠اندیشیدن چیست؟
نشر: گاهنامه مدیر
"بحث برانگیزترین موضوع در زمانه اندیشیدن آن است که ما هنوز اندیشه نمی کنیم!" هایدگر
ث
■هایدگر می گوید که ما "اندیشه نمی کنیم"، تاکید می کند حتی آنان که به صورت تخصصی فکر می کنند، یعنی سر و کارشان با قلم و کاغذ و یا عدد و ارقام یا حتی فلسفه است و دانش، آنان نیز نمی اندیشند، و همگی دچار "فقر تفکریم" اما یعنی چه که ما نمی اندیشیم، مگر اندیشه چیست؟
□هایدگر در کتاب «چه باشد آن چه خوانندش تفکر» به خوبی نشان میدهد که؛ انباشتن اطلاعات در ذهن، به معنای اندیشیدن نیست، کتاب هایی که یک دانشجوی رشته ی فلسفه می خواند، سقراط یک دهم اش را هم نخوانده بود حتی به خواب هم ندیده بود، اما با این وجود در حقِ او گفته شده است که"کل تاریخ فلسفه ی غرب، تنها حاشیه ای ست بر سقراط".
●به یک اعتبار، اشتباه و خطای انسان این عصر آن است که انباشتن اطلاعات در ذهن و کسب هر اطلاعاتی را
اولا): دانش می پندارد و
ثانیا): این انباشتگی را نیز «اندیشه» می انگارد.
○چیزی که ذهن ما را به خود مشغول کند، اندیشه نیست، هزاران هزار پست در شبکه های اجتماعی است که ادعای آگاهی دارد و در عین حال بسط جهل می کند، هرگز «اندیشه» نیست!
■اگر مشغولیات ذهنی، اندیشه نیست و نمی توان آن را اندیشه نامید، پس چه چیز است که آدمی را به اندیشه فرا می خواند؟ طبیعت؟ تکنولوژی؟ جامعه؟ اقتصاد؟ فرهنگ؟ دین و دیانت؟ فلسفه؟ علوم انسانی؟ تجربه؟
□این ها که همه در ذیل همان انباشتن اطلاعات و کسب دانش قرار میگیرد، پس "چه باشد آنچه خوانندش تفکر؟" چه چیز ما را به "اندیشه کردن و اندیشیدن دعوت می کند"؟
●همانطور که در رابطه با فهمیدن، "عمل فهم داریم" و "فهمیدن هم یک نوع عمل" است، اندیشه نیز چنین است. هایدگر اندیشه را یک عمل و تجربه می داند، از "تجربه ی تفکر" سخن می گوید، او از تجربه ی تفکر و آموزش اندیشه سخن می گوید، و همین است که برای او مهم است، یعنی آموزش اندیشه است که مهم است، و نه "انباشتن اطلاعات".
○این تجربه ی تفکر چه نوع تجربه ای است؟ و چه چیز ما را به "اندیشیدن" و یا "عمل اندیشیدن و تجربه ی تفکر" دعوت می کند؟ هایدگر می گوید؛ این خود "اندیشیدن" است که ما را به اندیشیدن دعوت می کند!
■وقتی اندیشیدن و تفکر، یک عمل و تجربه باشد و ما بدانیم و بیاموزیم که به چه طریق می شود آن اندیشه را تجربه کرد، در آن صورت خواهیم دانست که چگونه اندشیدین ما را به اندیشیدن، دعوت میکند. گفتیم که اندیشیدن یک عمل و تجربه است، اما چه نوع تجربه ای است؟ تجربه ای است که در "راه" به دست می آید، بنابراین اندیشیدن می شود چیزی که در راه به دست می آید، اما نباید فراموش کرد که هایدگر سریعاً می گوید که «غایت» اهمیتی ندارد، پایانِ راه مهم نیست، اصلا این راه پایانی ندارد، که مهم باشد یا نباشد، اندیشیدن "کسب اطلاعات" نیست، آنچه ارج و قرب دارد فرایندِ استدلال است و نه حتی فراورده.
□فی المثل بارها مشاهده کرده اید افرادی را که با گزاره ی «می دانم چه می خواهی بگویی» مانع از استدلالِ شما و شنیدنِ شدن سخن شما شده اند، یعنی خود، ادعا کرده اند اما گوشی برای شنیدن نداشته اند و این یعنی فلج کردنِ دیالوگ! «گفتن، دوختن، بریدن، حکم صادر کردن، و در عین حال نشنیدن!» در اینجا نفسِ فرایند است که بها دارد حتی اگر نادرست باشد و دگمیت و سیستم سازان، دقیقا با همین فرایند مشکل دارند و به همین جهت هم است که با نفسِ اندیشه زاویه پیدا می کنند!
●باری، بشر امروز، دچارِ بمبارانِ اطلاعات شده است و سودای آن دارد که هر چه در هر جا رخ می دهد سریع همان را بفهمد و سریع هم هضم اش کند، یعنی در پی "سرعت بخشیدن به امور است" حتی سرعت بخشیدن به "خواندن" و حتی "سرعت بخشی به تامل و تمرکز و تفکر".
○باید گاهی از گرداب روزمرگی و هیاهوی تکرار، خود را بیرون بکشیم و زمانی را در سکوت و آرامش به تامل و جستجوی خودمان اختصاص بدهیم. هر روز دقایقی را با خود خلوت کنیم و به همه چیز خوب بیندیشیم. آن حرف های ناب و عمیق را در ذهن مرور کنیم و معنای آنها را در زندگی خود و در درون خویش پیدا کنیم.
■اگر اندیشیدن و تامل کردن را مدتی تمرین کنیم، خیلی زود خواهیم دید که دریچه هایی از درک نو و بینش بی سابقه به روی مان باز می شود و این روشنی، حاصل آگاهی و خردمندی است.
□اما آیا تامل و تمرکز و تفکر سرعت بردار است؟ آیا راه اندیشه، اتوبان است که سرعت بردار باشد؟ سرعت برداشتن و سریع بودن در وادی اندیشه به معنای مبتذل کردن و سطحی نمودن آن است، و این سطحی نمودن، و تنزل بخشیدن و به ابتذال کشیدن امور و وادی اندیشه بهترین گواه بر نیاندیشیدن انسان امروز و سخنِ آغازینِ ما است.
https://t.me/Addictionbehavioralcenter
نشر: گاهنامه مدیر
"بحث برانگیزترین موضوع در زمانه اندیشیدن آن است که ما هنوز اندیشه نمی کنیم!" هایدگر
ث
■هایدگر می گوید که ما "اندیشه نمی کنیم"، تاکید می کند حتی آنان که به صورت تخصصی فکر می کنند، یعنی سر و کارشان با قلم و کاغذ و یا عدد و ارقام یا حتی فلسفه است و دانش، آنان نیز نمی اندیشند، و همگی دچار "فقر تفکریم" اما یعنی چه که ما نمی اندیشیم، مگر اندیشه چیست؟
□هایدگر در کتاب «چه باشد آن چه خوانندش تفکر» به خوبی نشان میدهد که؛ انباشتن اطلاعات در ذهن، به معنای اندیشیدن نیست، کتاب هایی که یک دانشجوی رشته ی فلسفه می خواند، سقراط یک دهم اش را هم نخوانده بود حتی به خواب هم ندیده بود، اما با این وجود در حقِ او گفته شده است که"کل تاریخ فلسفه ی غرب، تنها حاشیه ای ست بر سقراط".
●به یک اعتبار، اشتباه و خطای انسان این عصر آن است که انباشتن اطلاعات در ذهن و کسب هر اطلاعاتی را
اولا): دانش می پندارد و
ثانیا): این انباشتگی را نیز «اندیشه» می انگارد.
○چیزی که ذهن ما را به خود مشغول کند، اندیشه نیست، هزاران هزار پست در شبکه های اجتماعی است که ادعای آگاهی دارد و در عین حال بسط جهل می کند، هرگز «اندیشه» نیست!
■اگر مشغولیات ذهنی، اندیشه نیست و نمی توان آن را اندیشه نامید، پس چه چیز است که آدمی را به اندیشه فرا می خواند؟ طبیعت؟ تکنولوژی؟ جامعه؟ اقتصاد؟ فرهنگ؟ دین و دیانت؟ فلسفه؟ علوم انسانی؟ تجربه؟
□این ها که همه در ذیل همان انباشتن اطلاعات و کسب دانش قرار میگیرد، پس "چه باشد آنچه خوانندش تفکر؟" چه چیز ما را به "اندیشه کردن و اندیشیدن دعوت می کند"؟
●همانطور که در رابطه با فهمیدن، "عمل فهم داریم" و "فهمیدن هم یک نوع عمل" است، اندیشه نیز چنین است. هایدگر اندیشه را یک عمل و تجربه می داند، از "تجربه ی تفکر" سخن می گوید، او از تجربه ی تفکر و آموزش اندیشه سخن می گوید، و همین است که برای او مهم است، یعنی آموزش اندیشه است که مهم است، و نه "انباشتن اطلاعات".
○این تجربه ی تفکر چه نوع تجربه ای است؟ و چه چیز ما را به "اندیشیدن" و یا "عمل اندیشیدن و تجربه ی تفکر" دعوت می کند؟ هایدگر می گوید؛ این خود "اندیشیدن" است که ما را به اندیشیدن دعوت می کند!
■وقتی اندیشیدن و تفکر، یک عمل و تجربه باشد و ما بدانیم و بیاموزیم که به چه طریق می شود آن اندیشه را تجربه کرد، در آن صورت خواهیم دانست که چگونه اندشیدین ما را به اندیشیدن، دعوت میکند. گفتیم که اندیشیدن یک عمل و تجربه است، اما چه نوع تجربه ای است؟ تجربه ای است که در "راه" به دست می آید، بنابراین اندیشیدن می شود چیزی که در راه به دست می آید، اما نباید فراموش کرد که هایدگر سریعاً می گوید که «غایت» اهمیتی ندارد، پایانِ راه مهم نیست، اصلا این راه پایانی ندارد، که مهم باشد یا نباشد، اندیشیدن "کسب اطلاعات" نیست، آنچه ارج و قرب دارد فرایندِ استدلال است و نه حتی فراورده.
□فی المثل بارها مشاهده کرده اید افرادی را که با گزاره ی «می دانم چه می خواهی بگویی» مانع از استدلالِ شما و شنیدنِ شدن سخن شما شده اند، یعنی خود، ادعا کرده اند اما گوشی برای شنیدن نداشته اند و این یعنی فلج کردنِ دیالوگ! «گفتن، دوختن، بریدن، حکم صادر کردن، و در عین حال نشنیدن!» در اینجا نفسِ فرایند است که بها دارد حتی اگر نادرست باشد و دگمیت و سیستم سازان، دقیقا با همین فرایند مشکل دارند و به همین جهت هم است که با نفسِ اندیشه زاویه پیدا می کنند!
●باری، بشر امروز، دچارِ بمبارانِ اطلاعات شده است و سودای آن دارد که هر چه در هر جا رخ می دهد سریع همان را بفهمد و سریع هم هضم اش کند، یعنی در پی "سرعت بخشیدن به امور است" حتی سرعت بخشیدن به "خواندن" و حتی "سرعت بخشی به تامل و تمرکز و تفکر".
○باید گاهی از گرداب روزمرگی و هیاهوی تکرار، خود را بیرون بکشیم و زمانی را در سکوت و آرامش به تامل و جستجوی خودمان اختصاص بدهیم. هر روز دقایقی را با خود خلوت کنیم و به همه چیز خوب بیندیشیم. آن حرف های ناب و عمیق را در ذهن مرور کنیم و معنای آنها را در زندگی خود و در درون خویش پیدا کنیم.
■اگر اندیشیدن و تامل کردن را مدتی تمرین کنیم، خیلی زود خواهیم دید که دریچه هایی از درک نو و بینش بی سابقه به روی مان باز می شود و این روشنی، حاصل آگاهی و خردمندی است.
□اما آیا تامل و تمرکز و تفکر سرعت بردار است؟ آیا راه اندیشه، اتوبان است که سرعت بردار باشد؟ سرعت برداشتن و سریع بودن در وادی اندیشه به معنای مبتذل کردن و سطحی نمودن آن است، و این سطحی نمودن، و تنزل بخشیدن و به ابتذال کشیدن امور و وادی اندیشه بهترین گواه بر نیاندیشیدن انسان امروز و سخنِ آغازینِ ما است.
https://t.me/Addictionbehavioralcenter
Telegram
کانال مرکز تحقیقات اعتیاد و علوم رفتاری
The best opportunity for research and learning💪🏻👍🏽
کانال مرکز تحقیقات اعتیاد و علوم رفتاری
Photo
💠در این تصویر، یک راهنمای ارتباط مؤثر برای رهبری ارائه شده است که تحت عنوان “گوش دهید، یاد بگیرید، رهبری کنید” مطرح شده است.
استفاده از روش C.L.E.A.R برای موفقیت در ارتباطات
C - ارتباط برقرار کنید (Connect)
• با طرح سؤالات متفکرانه علاقه واقعی نشان دهید تا اعتمادسازی کنید.
L - گوش دهید (Listen)
• تمرکز کامل بر گوینده داشته باشید؛ از حواسپرتی یا قطع کردن صحبت او بپرهیزید.
E - همدلی کنید (Empathize)
• احساسات و دیدگاههای دیگران را تصدیق کنید تا درک خود را نشان دهید.
A - بپرسید (Ask)
• با سؤالات باز، ابهامات را برطرف کنید و به درک عمیقتری برسید.
R - پاسخ دهید (Respond)
• بر اساس آنچه شنیدهاید، بازخورد معنادار یا اقدامات لازم را ارائه دهید.
⸻
۸ عبارت برای تسلط بر ارتباطات
1. “میتوانید بیشتر در مورد آن توضیح دهید؟”
• از این جمله برای دریافت بازخورد نامشخص یا برای شفافسازی جزئیات استفاده کنید.
2. “چه چالشهایی را پیشبینی میکنید؟”
• هنگام برنامهریزی پروژه، این سؤال را بپرسید تا موانع احتمالی را زودتر شناسایی کنید.
3. “تا اینجا متوجه شدم که… درسته؟”
• در بحثهای گروهی برای اطمینان از هماهنگی دیدگاهها قبل از ادامه کار از این جمله استفاده کنید.
4. “بهترین نتیجهای که انتظار دارید چیست؟”
• در جلسات هدفگذاری برای تمرکز بر اولویتها از این جمله استفاده کنید.
5. “از دیدگاه شما سپاسگزارم – تا به حال به این فکر نکرده بودم.”
• در جلسات طوفان فکری از این جمله برای تأیید و تشویق ایدههای متنوع استفاده کنید.
6. “فکر میکنید این موضوع در بلندمدت چگونه پیش خواهد رفت؟”
• هنگام ارزیابی یک استراتژی برای تشویق نگرش آیندهنگر از این جمله استفاده کنید.
7. “میدانم که این کار سخت است. چطور میتوانم به شما کمک کنم؟”
• در جلسات یکبهیک، وقتی کسی با یک تصمیم یا وظیفه درگیر است، از این جمله استفاده کنید.
8. “بیایید مراحل بعدی را شفاف کنیم تا از سردرگمی جلوگیری کنیم.”
• در پایان جلسه برای تعیین مراحل عملی روشن و قابل اجرا از این جمله استفاده کنید.
این راهنما به تقویت مهارتهای ارتباطی و رهبری کمک میکند.
https://t.me/Addictionbehavioralcenter
استفاده از روش C.L.E.A.R برای موفقیت در ارتباطات
C - ارتباط برقرار کنید (Connect)
• با طرح سؤالات متفکرانه علاقه واقعی نشان دهید تا اعتمادسازی کنید.
L - گوش دهید (Listen)
• تمرکز کامل بر گوینده داشته باشید؛ از حواسپرتی یا قطع کردن صحبت او بپرهیزید.
E - همدلی کنید (Empathize)
• احساسات و دیدگاههای دیگران را تصدیق کنید تا درک خود را نشان دهید.
A - بپرسید (Ask)
• با سؤالات باز، ابهامات را برطرف کنید و به درک عمیقتری برسید.
R - پاسخ دهید (Respond)
• بر اساس آنچه شنیدهاید، بازخورد معنادار یا اقدامات لازم را ارائه دهید.
⸻
۸ عبارت برای تسلط بر ارتباطات
1. “میتوانید بیشتر در مورد آن توضیح دهید؟”
• از این جمله برای دریافت بازخورد نامشخص یا برای شفافسازی جزئیات استفاده کنید.
2. “چه چالشهایی را پیشبینی میکنید؟”
• هنگام برنامهریزی پروژه، این سؤال را بپرسید تا موانع احتمالی را زودتر شناسایی کنید.
3. “تا اینجا متوجه شدم که… درسته؟”
• در بحثهای گروهی برای اطمینان از هماهنگی دیدگاهها قبل از ادامه کار از این جمله استفاده کنید.
4. “بهترین نتیجهای که انتظار دارید چیست؟”
• در جلسات هدفگذاری برای تمرکز بر اولویتها از این جمله استفاده کنید.
5. “از دیدگاه شما سپاسگزارم – تا به حال به این فکر نکرده بودم.”
• در جلسات طوفان فکری از این جمله برای تأیید و تشویق ایدههای متنوع استفاده کنید.
6. “فکر میکنید این موضوع در بلندمدت چگونه پیش خواهد رفت؟”
• هنگام ارزیابی یک استراتژی برای تشویق نگرش آیندهنگر از این جمله استفاده کنید.
7. “میدانم که این کار سخت است. چطور میتوانم به شما کمک کنم؟”
• در جلسات یکبهیک، وقتی کسی با یک تصمیم یا وظیفه درگیر است، از این جمله استفاده کنید.
8. “بیایید مراحل بعدی را شفاف کنیم تا از سردرگمی جلوگیری کنیم.”
• در پایان جلسه برای تعیین مراحل عملی روشن و قابل اجرا از این جمله استفاده کنید.
این راهنما به تقویت مهارتهای ارتباطی و رهبری کمک میکند.
https://t.me/Addictionbehavioralcenter
Telegram
کانال مرکز تحقیقات اعتیاد و علوم رفتاری
The best opportunity for research and learning💪🏻👍🏽
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سعی کن
قشنگی های زندگی رو ببینی
زندگی از این که هست
آسون تر نمیشه
تو قوی تر شو ..
🆔 @Addictionbehavioralcenter
قشنگی های زندگی رو ببینی
زندگی از این که هست
آسون تر نمیشه
تو قوی تر شو ..
🆔 @Addictionbehavioralcenter
💠۸ روش اثبات شده برای بهره وری بیشتر
🔴مدیریت زمان یکی از مهمترین مهارتهایی است که هر فردی برای موفقیت در زندگی حرفهای و شخصی خود باید آن را بیاموزد. زمان به عنوان یک منبع محدود، نیازمند مدیریت هوشمندانه است تا بتوان از آن به بهترین نحو استفاده کرد. در اینجا به بررسی ۸ روش اثبات شده برای مدیریت بهتر زمان میپردازیم.
🟩تکنیک قورباغه را بخور
این تکنیک که توسط برایان تریسی معرفی شده است، به این ایده اشاره دارد که باید بزرگترین و مهمترین وظیفه روز را در ابتدای روز انجام دهیم. این روش به معنای انجام مهمترین وظیفه یا چالشبرانگیزترین کار روز در اولین فرصت است.
🟦تکنیک پومودورو
این روش که توسط فرانچسکو معرفی شده است، شامل تقسیم کار به بازههای زمانی ۲۵ دقیقهای است که با استراحتهای کوتاه از هم جدا میشوند. این روش به تمرکز و بهرهوری کمک میکند و از خستگی و کاهش کیفیت کار جلوگیری میکند.
🟫مسدود کردن زمان
در کتاب «عادتهای اتمی» توسط جیمز کلیر، مسدود کردن زمان به عنوان روشی برای برنامهریزی بلوکهای زمانی مشخص برای وظایف یا فعالیتهای مختلف در طول روز تأکید شده است. این تکنیک به کاهش مزاحمتها و اطمینان از داشتن زمان اختصاصی برای وظایف مهم کمک میکند.
🟧قانون دو دقیقه
این قانون که از کتاب «عادتهای اتمی» آمده است، میگوید اگر وظیفهای را میتوان در دو دقیقه یا کمتر انجام داد، باید فوراً انجام شود. این روش از انباشت وظایف کوچک و تبدیل شدن به کوهی از کارهای ناتمام جلوگیری میکند.
🟨ماتریس آیزنهاور
این ماتریس که توسط استفان کاوی در کتاب «هفت عادت مردمان موثر» معرفی شده است، وظایف را بر اساس اهمیت و فوریت در چهار ربع دستهبندی میکند: مهم و فوری، مهم ولی غیر فوری، فوری ولی غیر مهم و نه مهم و نه فوری. این تکنیک به اولویتبندی وظایف کمک میکند.
برای مثال، ابتدا وظایف مهم و فوری را انجام دهید و وظایف غیر مهم و غیر فوری را حذف کنید.
🟪دستهبندی وظایف
دستهبندی شامل گروهبندی وظایف مشابه و انجام متوالی آنهاست. برای مثال، میتوانید همه تماسهای تلفنی خود را در یک بازه زمانی خاص انجام دهید. یا میتوانید تمامی ایمیلهای خود را در یک زمان مشخص بررسی و پاسخ دهید. این کار به شما کمک میکند تا زمان خود را به صورت بهینهتری مدیریت کنید و از پراکندگی و اتلاف وقت جلوگیری کنید.
⬛قدرت اکنون
اگرچه «قدرت اکنون» بیشتر بر آگاهی و حضور در لحظه تمرکز دارد، اصول آن را میتوان برای مدیریت زمان نیز به کار برد. این رویکرد میتواند به تمرکز بهتر و بهرهوری بالاتر منجر شود.
برای مثال، هنگام انجام وظایف، فقط بر وظیفه جاری تمرکز کنید و افکار پراکنده را کنار بگذارید.
⬜ممیزی زمان
این تکنیک شامل پیگیری دورهای نحوه صرف زمان است تا ناکارآمدیها را شناسایی کنیم. با تحلیل اینکه زمانتان کجا میرود، میتوانید تنظیماتی در برنامه خود انجام دهید و وظایف را مؤثرتر اولویتبندی کنید.
برای مثال، با نگه داشتن یک دفترچه زمان، میتوانید بررسی کنید که روزانه چقدر زمان را به فعالیتهای غیرمفید اختصاص میدهید و آنها را کاهش دهید.
https://t.me/Addictionbehavioralcenter
🔴مدیریت زمان یکی از مهمترین مهارتهایی است که هر فردی برای موفقیت در زندگی حرفهای و شخصی خود باید آن را بیاموزد. زمان به عنوان یک منبع محدود، نیازمند مدیریت هوشمندانه است تا بتوان از آن به بهترین نحو استفاده کرد. در اینجا به بررسی ۸ روش اثبات شده برای مدیریت بهتر زمان میپردازیم.
🟩تکنیک قورباغه را بخور
این تکنیک که توسط برایان تریسی معرفی شده است، به این ایده اشاره دارد که باید بزرگترین و مهمترین وظیفه روز را در ابتدای روز انجام دهیم. این روش به معنای انجام مهمترین وظیفه یا چالشبرانگیزترین کار روز در اولین فرصت است.
🟦تکنیک پومودورو
این روش که توسط فرانچسکو معرفی شده است، شامل تقسیم کار به بازههای زمانی ۲۵ دقیقهای است که با استراحتهای کوتاه از هم جدا میشوند. این روش به تمرکز و بهرهوری کمک میکند و از خستگی و کاهش کیفیت کار جلوگیری میکند.
🟫مسدود کردن زمان
در کتاب «عادتهای اتمی» توسط جیمز کلیر، مسدود کردن زمان به عنوان روشی برای برنامهریزی بلوکهای زمانی مشخص برای وظایف یا فعالیتهای مختلف در طول روز تأکید شده است. این تکنیک به کاهش مزاحمتها و اطمینان از داشتن زمان اختصاصی برای وظایف مهم کمک میکند.
🟧قانون دو دقیقه
این قانون که از کتاب «عادتهای اتمی» آمده است، میگوید اگر وظیفهای را میتوان در دو دقیقه یا کمتر انجام داد، باید فوراً انجام شود. این روش از انباشت وظایف کوچک و تبدیل شدن به کوهی از کارهای ناتمام جلوگیری میکند.
🟨ماتریس آیزنهاور
این ماتریس که توسط استفان کاوی در کتاب «هفت عادت مردمان موثر» معرفی شده است، وظایف را بر اساس اهمیت و فوریت در چهار ربع دستهبندی میکند: مهم و فوری، مهم ولی غیر فوری، فوری ولی غیر مهم و نه مهم و نه فوری. این تکنیک به اولویتبندی وظایف کمک میکند.
برای مثال، ابتدا وظایف مهم و فوری را انجام دهید و وظایف غیر مهم و غیر فوری را حذف کنید.
🟪دستهبندی وظایف
دستهبندی شامل گروهبندی وظایف مشابه و انجام متوالی آنهاست. برای مثال، میتوانید همه تماسهای تلفنی خود را در یک بازه زمانی خاص انجام دهید. یا میتوانید تمامی ایمیلهای خود را در یک زمان مشخص بررسی و پاسخ دهید. این کار به شما کمک میکند تا زمان خود را به صورت بهینهتری مدیریت کنید و از پراکندگی و اتلاف وقت جلوگیری کنید.
⬛قدرت اکنون
اگرچه «قدرت اکنون» بیشتر بر آگاهی و حضور در لحظه تمرکز دارد، اصول آن را میتوان برای مدیریت زمان نیز به کار برد. این رویکرد میتواند به تمرکز بهتر و بهرهوری بالاتر منجر شود.
برای مثال، هنگام انجام وظایف، فقط بر وظیفه جاری تمرکز کنید و افکار پراکنده را کنار بگذارید.
⬜ممیزی زمان
این تکنیک شامل پیگیری دورهای نحوه صرف زمان است تا ناکارآمدیها را شناسایی کنیم. با تحلیل اینکه زمانتان کجا میرود، میتوانید تنظیماتی در برنامه خود انجام دهید و وظایف را مؤثرتر اولویتبندی کنید.
برای مثال، با نگه داشتن یک دفترچه زمان، میتوانید بررسی کنید که روزانه چقدر زمان را به فعالیتهای غیرمفید اختصاص میدهید و آنها را کاهش دهید.
https://t.me/Addictionbehavioralcenter
Telegram
کانال مرکز تحقیقات اعتیاد و علوم رفتاری
The best opportunity for research and learning💪🏻👍🏽
Forwarded from اتچ بات
📚 کتابچه سلامت روان کاربرد دارو های روانپزشکی در روانشناسی بالینی
✍ خانم شقایق تیلاب و گلشن شکری
◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️
#پرسشنامه ها و #مطالب_علمي بيشتر در كانال زير
👇👇👇
@AddictionBehavioralcenter
✍ خانم شقایق تیلاب و گلشن شکری
◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️
#پرسشنامه ها و #مطالب_علمي بيشتر در كانال زير
👇👇👇
@AddictionBehavioralcenter
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠رهبر آینده(خلاصه کتاب)
🖊️جیکوب مورگان
نشر:گاهنامه مدیر
■کتاب «رهبر آینده: ۹ مهارت و طرز فکر برای موفقیت در دهۀ آینده» (The Future Leader: ۹ Skills and Mindsets to Succeed in the Next Decade) نوشتۀ «جِیکوب مورگان» (Jacob Morgan)، راهنمایی آیندهنگر است که برای تجهیز رهبران به ابزارهای لازم برای پیشرفت در محیط کسبوکار به سرعت در حال تغییر دهۀ آینده طراحی شده است.
□این کتاب که در فوریه ۲۰۲۰ منتشر شده، حاصل تحقیقات گستردۀ مورگان و مصاحبههای او با بیش از ۱۴۰ مدیرعامل برجسته از شرکتهایی مانند یونیلیور (Unilever)، اوراکل (Oracle) و مسترکارت (Mastercard) است. مورگان از طریق این تحقیقات، ۹ مهارت و طرز فکر ضروری را شناسایی میکند که به نظر او برای هر رهبر که میخواهد در دنیای به طور فزایندهای پیچیده و نامطمئن پیشرو باشد، حیاتی هستند.
●هدف اصلی کتاب «رهبر آینده» آمادهسازی رهبران فعلی و آینده برای چالشهای دهۀ آینده از طریق تجهیز آنها به مهارتها و طرز فکرهای لازم است. جیکوب مورگان قصد دارد فاصلۀ بین مدلهای سنتی رهبری و نیازهای دنیای در حال تغییر سریع – که در آن فناوری، جهانیشدن و انتظارات اجتماعی شیوۀ فعالیت کسبوکارها را تغییر میدهد – را پر کند.
○هدف مورگان ارائۀ یک چارچوب عملی است که رهبران بتوانند از آن برای پیمایش این تغییرات استفاده کنند. با تمرکز بر ۹ مهارت و طرز فکر کلیدی، او نقشۀ راهی برای رهبران فراهم میکند تا ویژگیهایی را که در سالهای آینده بیشترین ارزش را خواهند داشت، توسعه دهند. این شامل مهارتهای «سخت» (hard) مانند آگاهی فناوری و مهارتهای «نرم» (soft) مانند هوش هیجانی و انطباقپذیری است. این کتاب همچنین سعی دارد رهبران را ترغیب کند که به طور انتقادی درباره رشد و توسعۀ فردی خود بیندیشند و به یادگیری مداوم و تأمل درونی تشویق شوند.
■ بررسی دقیق «۹ مهارت و طرز فکرِ» رهبران آینده:
*• مهارت ۱: تفکر آیندهنگر* (Futuristic Thinking)
تفکر آیندهنگر شامل توانایی پیشبینی روندها، چالشها و فرصتهای آینده و آماده شدن متناسب با آنهاست. در کتاب «رهبر آینده»، جیکوب مورگان تأکید میکند که این مهارت برای رهبرانی که میخواهند در یک چشمانداز کسبوکار به سرعت در حال تحول پیشرو بمانند، ضروری است. تفکر آیندهنگر به رهبران اجازه میدهد تا اختلالات احتمالی را پیشبینی کرده و استراتژیهایی تدوین کنند که اطمینان حاصل کند سازمانهای آنها رقابتی و مقاوم باقی میمانند.
سازمانهایی که توسط افرادی با مهارتهای قوی تفکر آیندهنگر رهبری میشوند، برای پیمایش از میان مسائل مربوط به عدم قطعیت و تغییر بهتر تجهیز شدهاند. این رهبران نه تنها قادر به شناسایی روندهای نوظهور هستند، بلکه میتوانند سازمانهای خود را برای بهرهبرداری از آنها موقعیتیابی کنند – امری که منجر به رشد و موفقیت پایدار خواهد شد.
*• مهارت ۲: نوآوری* (Innovation)
نوآوری موتور پیشرفت سازمانی است. در این کتاب، مورگان استدلال میکند که رهبران باید فرهنگی از نوآوری ایجاد کنند که در آن خلاقیت تشویق و ایدههای جدید استقبال شود. این موضوع شامل پذیرش فناوریهای جدید و همچنین بازنگری در مدلها و رویکردهای کسبوکار سنتی است.
مورگان به شرکتهایی مانند گوگل و «۳M» اشاره میکند که نوآوری به طور عمیقی در فرهنگ سازمانی آنها تعبیه شده است. رهبران در این سازمانها به طور فعال ترویج آزمایش و ریسکپذیری میکنند – کاری که منجر به محصولات و خدمات نوآورانهای میشود که آنها را در صدر جدول صنایع خود نگه میدارد.
*• مهارت ۳: هوش هیجانی/عاطفی* (Emotional Intelligence)
هوش هیجانی (EI) توانایی درک و مدیریت احساسات خود و دیگران است. مورگان اهمیت EI را در رهبری برجسته میکند و اشاره میکند که این توانایی برای ایجاد روابط قوی، تقویت همکاری تیمی و ایجاد محیط کاری مثبت ضروری خواهد بود. رهبرانی که از EI بالایی برخوردار هستند، در انگیزه دادن به تیمهای خود، حل منازعات و هدایت سازمانهای خود در لحظات چالشبرانگیز مؤثرتر هستند.
مورگان چندین استراتژی برای رشد هوش هیجانی نیز ارائه میدهد؛ مانند تمرینهای ذهنآگاهی، گوش دادن فعالانه و تمرینهای همدلی. او همچنین پیشنهاد میدهد که رهبران از همکاران و زیردستان خود بازخورد بگیرند تا به اطلاعاتی درباره نقاط قوت و ضعف هیجانی خود دست یابند.
*• مهارت ۴: انطباقپذیری* (Adaptability)
انطباقپذیری توانایی تغییر و تنظیم استراتژیها در پاسخ به شرایط در حال تغییر است. در دنیای امروزی که بسیار پرسرعت و پویاست، رهبران باید بتوانند به سرعت به چالشهای جدید پاسخ دهند، چه این چالشها ناشی از تحولات فناوری، تغییرات اقتصادی یا بحرانهای غیرمنتظره باشد. مورگان استدلال میکند که انطباقپذیری فقط به معنای بقا در برابر تغییر نیست؛ بلکه به معنای شکوفایی در آن است.
🖊️جیکوب مورگان
نشر:گاهنامه مدیر
■کتاب «رهبر آینده: ۹ مهارت و طرز فکر برای موفقیت در دهۀ آینده» (The Future Leader: ۹ Skills and Mindsets to Succeed in the Next Decade) نوشتۀ «جِیکوب مورگان» (Jacob Morgan)، راهنمایی آیندهنگر است که برای تجهیز رهبران به ابزارهای لازم برای پیشرفت در محیط کسبوکار به سرعت در حال تغییر دهۀ آینده طراحی شده است.
□این کتاب که در فوریه ۲۰۲۰ منتشر شده، حاصل تحقیقات گستردۀ مورگان و مصاحبههای او با بیش از ۱۴۰ مدیرعامل برجسته از شرکتهایی مانند یونیلیور (Unilever)، اوراکل (Oracle) و مسترکارت (Mastercard) است. مورگان از طریق این تحقیقات، ۹ مهارت و طرز فکر ضروری را شناسایی میکند که به نظر او برای هر رهبر که میخواهد در دنیای به طور فزایندهای پیچیده و نامطمئن پیشرو باشد، حیاتی هستند.
●هدف اصلی کتاب «رهبر آینده» آمادهسازی رهبران فعلی و آینده برای چالشهای دهۀ آینده از طریق تجهیز آنها به مهارتها و طرز فکرهای لازم است. جیکوب مورگان قصد دارد فاصلۀ بین مدلهای سنتی رهبری و نیازهای دنیای در حال تغییر سریع – که در آن فناوری، جهانیشدن و انتظارات اجتماعی شیوۀ فعالیت کسبوکارها را تغییر میدهد – را پر کند.
○هدف مورگان ارائۀ یک چارچوب عملی است که رهبران بتوانند از آن برای پیمایش این تغییرات استفاده کنند. با تمرکز بر ۹ مهارت و طرز فکر کلیدی، او نقشۀ راهی برای رهبران فراهم میکند تا ویژگیهایی را که در سالهای آینده بیشترین ارزش را خواهند داشت، توسعه دهند. این شامل مهارتهای «سخت» (hard) مانند آگاهی فناوری و مهارتهای «نرم» (soft) مانند هوش هیجانی و انطباقپذیری است. این کتاب همچنین سعی دارد رهبران را ترغیب کند که به طور انتقادی درباره رشد و توسعۀ فردی خود بیندیشند و به یادگیری مداوم و تأمل درونی تشویق شوند.
■ بررسی دقیق «۹ مهارت و طرز فکرِ» رهبران آینده:
*• مهارت ۱: تفکر آیندهنگر* (Futuristic Thinking)
تفکر آیندهنگر شامل توانایی پیشبینی روندها، چالشها و فرصتهای آینده و آماده شدن متناسب با آنهاست. در کتاب «رهبر آینده»، جیکوب مورگان تأکید میکند که این مهارت برای رهبرانی که میخواهند در یک چشمانداز کسبوکار به سرعت در حال تحول پیشرو بمانند، ضروری است. تفکر آیندهنگر به رهبران اجازه میدهد تا اختلالات احتمالی را پیشبینی کرده و استراتژیهایی تدوین کنند که اطمینان حاصل کند سازمانهای آنها رقابتی و مقاوم باقی میمانند.
سازمانهایی که توسط افرادی با مهارتهای قوی تفکر آیندهنگر رهبری میشوند، برای پیمایش از میان مسائل مربوط به عدم قطعیت و تغییر بهتر تجهیز شدهاند. این رهبران نه تنها قادر به شناسایی روندهای نوظهور هستند، بلکه میتوانند سازمانهای خود را برای بهرهبرداری از آنها موقعیتیابی کنند – امری که منجر به رشد و موفقیت پایدار خواهد شد.
*• مهارت ۲: نوآوری* (Innovation)
نوآوری موتور پیشرفت سازمانی است. در این کتاب، مورگان استدلال میکند که رهبران باید فرهنگی از نوآوری ایجاد کنند که در آن خلاقیت تشویق و ایدههای جدید استقبال شود. این موضوع شامل پذیرش فناوریهای جدید و همچنین بازنگری در مدلها و رویکردهای کسبوکار سنتی است.
مورگان به شرکتهایی مانند گوگل و «۳M» اشاره میکند که نوآوری به طور عمیقی در فرهنگ سازمانی آنها تعبیه شده است. رهبران در این سازمانها به طور فعال ترویج آزمایش و ریسکپذیری میکنند – کاری که منجر به محصولات و خدمات نوآورانهای میشود که آنها را در صدر جدول صنایع خود نگه میدارد.
*• مهارت ۳: هوش هیجانی/عاطفی* (Emotional Intelligence)
هوش هیجانی (EI) توانایی درک و مدیریت احساسات خود و دیگران است. مورگان اهمیت EI را در رهبری برجسته میکند و اشاره میکند که این توانایی برای ایجاد روابط قوی، تقویت همکاری تیمی و ایجاد محیط کاری مثبت ضروری خواهد بود. رهبرانی که از EI بالایی برخوردار هستند، در انگیزه دادن به تیمهای خود، حل منازعات و هدایت سازمانهای خود در لحظات چالشبرانگیز مؤثرتر هستند.
مورگان چندین استراتژی برای رشد هوش هیجانی نیز ارائه میدهد؛ مانند تمرینهای ذهنآگاهی، گوش دادن فعالانه و تمرینهای همدلی. او همچنین پیشنهاد میدهد که رهبران از همکاران و زیردستان خود بازخورد بگیرند تا به اطلاعاتی درباره نقاط قوت و ضعف هیجانی خود دست یابند.
*• مهارت ۴: انطباقپذیری* (Adaptability)
انطباقپذیری توانایی تغییر و تنظیم استراتژیها در پاسخ به شرایط در حال تغییر است. در دنیای امروزی که بسیار پرسرعت و پویاست، رهبران باید بتوانند به سرعت به چالشهای جدید پاسخ دهند، چه این چالشها ناشی از تحولات فناوری، تغییرات اقتصادی یا بحرانهای غیرمنتظره باشد. مورگان استدلال میکند که انطباقپذیری فقط به معنای بقا در برابر تغییر نیست؛ بلکه به معنای شکوفایی در آن است.
Telegram
کانال مرکز تحقیقات اعتیاد و علوم رفتاری
The best opportunity for research and learning💪🏻👍🏽
*• مهارت ۵: هوش فرهنگی* (Cultural Intelligence)
هوش فرهنگی (CQ) به توانایی رهبر در مدیریت و کار در زمینههای فرهنگی متنوع به طور مؤثر اشاره دارد. با جهانیشدن کسبوکارها، رهبران باید پیچیدگیهای هنجارهای فرهنگی مختلف، ارزشها و سبکهای ارتباطی را پیمایش کنند. مورگان بر اهمیت CQ در ساختن تیمهای فراگیر و ایجاد حس تعلق در میان کارکنان از پیشینههای متنوع تأکید میکند.
برای توسعۀ هوش فرهنگی، مورگان پیشنهاد میکند که رهبران زمان صرف کنند تا درباره فرهنگهای مختلف بیاموزند، در آموزشهای بین فرهنگی شرکت کنند و به طور فعال به دنبال دیدگاههای متنوع در سازمانهای خود باشند. او همچنین بر اهمیت بهره بردن از فروتنی و ذهن باز در کار در مرزهای فرهنگی تأکید میکند.
*• مهارت ۶: تفکر انتقادی* (Critical Thinking)
تفکر انتقادی شامل تحلیل و ارزیابی اطلاعات برای اتخاذ تصمیمات آگاهانه است. در کتاب، مورگان استدلال میکند که تفکر انتقادی برای رهبرانی که باید مسائل پیچیده را در محیطی به سرعت در حال تغییر حل کنند، ضروری است. این مهارت به رهبران اجازه میدهد تا موقعیتها را از زوایای مختلف بررسی کنند، نتایج احتمالی را در نظر بگیرند و تصمیماتی اتخاذ کنند که هم استراتژیک و هم عملی باشد.
مورگان مثالهایی ارائه میدهد که چگونه تفکر انتقادی به رهبران در پیمایش تصمیمات دشوار کمک کرده است؛ مانند مدیریت ریسک در بازارهای نامطمئن یا پاسخ به تهدیدات رقابتی. او همچنین بر اهمیت ایجاد فرهنگی تأکید میکند که در آن فرضیات قدیمی به چالش کشیده میشوند و وضعیت موجود مورد سؤال قرار میگیرد.
*• مهارت ۷: آگاهی فناوری* (Technological Savvy)
آگاهی فناوری به توانایی رهبر در درک و بهرهبرداری از فناوری برای موفقیت کسبوکار اشاره دارد. با پیشروی تحول دیجیتال که صنایع را تغییر شکل میدهد، رهبران باید با فناوریهای جدید راحت باشند و بتوانند آنها را در استراتژیهای خود ادغام کنند. مورگان تأکید میکند که این امر به معنای نیاز به تخصص فنی نیست؛ اما رهبران باید درک کنند که چگونه فناوری میتواند برای سازمانهای آنها ارزشافزایی کند.
مورگان بحث میکند که چگونه شرکتهایی مانند نتفلیکس و تسلا از فناوری برای ایجاد اختلال در سلطۀ صنایع سنتی و ایجاد مدلهای کسبوکار جدید استفاده کردهاند. رهبران این شرکتها نشان دادهاند که چگونه میتوان از فناوری برای رفع نیازهای مشتریان و پیشی گرفتن از رقبا استفاده کرد.
*• مهارت ۸: خودآگاهی* (Self-Awareness)
خودآگاهی شامل شناخت نقاط قوت، ضعف، ارزشها و تأثیر خود بر دیگران است. مورگان استدلال میکند که رهبران خودآگاه بهتر میتوانند به طور مؤثر رهبری کنند؛ زیرا درک میکنند که رفتار آنها چگونه بر تیم و سازمانشان تأثیر میگذارد. این آگاهی همچنین بهبود مستمر فردی را هدایت خواهد کرد؛ زیرا رهبران بیشتر تمایل دارند بازخورد بگیرند و تنظیمات لازم را در سبک رهبری خود ایجاد کنند.
برای پرورش خودآگاهی، مورگان تمریناتی مانند تأمل منظم، دریافت بازخورد از دیگران و شرکت در مربیگری یا مشاوره را پیشنهاد میکند. او همچنین بر اهمیت درک ارزشهای فرد و همترازی اقدامات رهبری با آن ارزشها تأکید کرده است.
*• مهارت ۹: شفافیت* (Transparency)
شفافیت شامل باز بودن، صداقت و وضوح در ارتباطات است؛ چیزی که برای ایجاد اعتماد در یک سازمان حیاتی خواهد بود. مورگان تأکید میکند که رهبران شفاف بیشتر احتمال دارد که فرهنگی از مسئولیتپذیری ایجاد کنند که در آن کارکنان احساس ارزش و اعتماد میکنند. این امر، به نوبه خود، منجر به سطوح بالاتری از مشارکت و عملکرد خواهد شد.
کتاب بحث میکند که چگونه شفافیت میتواند با ایجاد پایهای قوی از اعتماد بین رهبران و تیمهایشان منجر به موفقیت بلندمدت شود. مورگان مثالهایی از سازمانهایی ارائه میدهد که در آن شفافیت به بهبود روحیه، افزایش همکاری و تصمیمگیری بهتر منجر شده است.
https://t.me/Addictionbehavioralcenter
هوش فرهنگی (CQ) به توانایی رهبر در مدیریت و کار در زمینههای فرهنگی متنوع به طور مؤثر اشاره دارد. با جهانیشدن کسبوکارها، رهبران باید پیچیدگیهای هنجارهای فرهنگی مختلف، ارزشها و سبکهای ارتباطی را پیمایش کنند. مورگان بر اهمیت CQ در ساختن تیمهای فراگیر و ایجاد حس تعلق در میان کارکنان از پیشینههای متنوع تأکید میکند.
برای توسعۀ هوش فرهنگی، مورگان پیشنهاد میکند که رهبران زمان صرف کنند تا درباره فرهنگهای مختلف بیاموزند، در آموزشهای بین فرهنگی شرکت کنند و به طور فعال به دنبال دیدگاههای متنوع در سازمانهای خود باشند. او همچنین بر اهمیت بهره بردن از فروتنی و ذهن باز در کار در مرزهای فرهنگی تأکید میکند.
*• مهارت ۶: تفکر انتقادی* (Critical Thinking)
تفکر انتقادی شامل تحلیل و ارزیابی اطلاعات برای اتخاذ تصمیمات آگاهانه است. در کتاب، مورگان استدلال میکند که تفکر انتقادی برای رهبرانی که باید مسائل پیچیده را در محیطی به سرعت در حال تغییر حل کنند، ضروری است. این مهارت به رهبران اجازه میدهد تا موقعیتها را از زوایای مختلف بررسی کنند، نتایج احتمالی را در نظر بگیرند و تصمیماتی اتخاذ کنند که هم استراتژیک و هم عملی باشد.
مورگان مثالهایی ارائه میدهد که چگونه تفکر انتقادی به رهبران در پیمایش تصمیمات دشوار کمک کرده است؛ مانند مدیریت ریسک در بازارهای نامطمئن یا پاسخ به تهدیدات رقابتی. او همچنین بر اهمیت ایجاد فرهنگی تأکید میکند که در آن فرضیات قدیمی به چالش کشیده میشوند و وضعیت موجود مورد سؤال قرار میگیرد.
*• مهارت ۷: آگاهی فناوری* (Technological Savvy)
آگاهی فناوری به توانایی رهبر در درک و بهرهبرداری از فناوری برای موفقیت کسبوکار اشاره دارد. با پیشروی تحول دیجیتال که صنایع را تغییر شکل میدهد، رهبران باید با فناوریهای جدید راحت باشند و بتوانند آنها را در استراتژیهای خود ادغام کنند. مورگان تأکید میکند که این امر به معنای نیاز به تخصص فنی نیست؛ اما رهبران باید درک کنند که چگونه فناوری میتواند برای سازمانهای آنها ارزشافزایی کند.
مورگان بحث میکند که چگونه شرکتهایی مانند نتفلیکس و تسلا از فناوری برای ایجاد اختلال در سلطۀ صنایع سنتی و ایجاد مدلهای کسبوکار جدید استفاده کردهاند. رهبران این شرکتها نشان دادهاند که چگونه میتوان از فناوری برای رفع نیازهای مشتریان و پیشی گرفتن از رقبا استفاده کرد.
*• مهارت ۸: خودآگاهی* (Self-Awareness)
خودآگاهی شامل شناخت نقاط قوت، ضعف، ارزشها و تأثیر خود بر دیگران است. مورگان استدلال میکند که رهبران خودآگاه بهتر میتوانند به طور مؤثر رهبری کنند؛ زیرا درک میکنند که رفتار آنها چگونه بر تیم و سازمانشان تأثیر میگذارد. این آگاهی همچنین بهبود مستمر فردی را هدایت خواهد کرد؛ زیرا رهبران بیشتر تمایل دارند بازخورد بگیرند و تنظیمات لازم را در سبک رهبری خود ایجاد کنند.
برای پرورش خودآگاهی، مورگان تمریناتی مانند تأمل منظم، دریافت بازخورد از دیگران و شرکت در مربیگری یا مشاوره را پیشنهاد میکند. او همچنین بر اهمیت درک ارزشهای فرد و همترازی اقدامات رهبری با آن ارزشها تأکید کرده است.
*• مهارت ۹: شفافیت* (Transparency)
شفافیت شامل باز بودن، صداقت و وضوح در ارتباطات است؛ چیزی که برای ایجاد اعتماد در یک سازمان حیاتی خواهد بود. مورگان تأکید میکند که رهبران شفاف بیشتر احتمال دارد که فرهنگی از مسئولیتپذیری ایجاد کنند که در آن کارکنان احساس ارزش و اعتماد میکنند. این امر، به نوبه خود، منجر به سطوح بالاتری از مشارکت و عملکرد خواهد شد.
کتاب بحث میکند که چگونه شفافیت میتواند با ایجاد پایهای قوی از اعتماد بین رهبران و تیمهایشان منجر به موفقیت بلندمدت شود. مورگان مثالهایی از سازمانهایی ارائه میدهد که در آن شفافیت به بهبود روحیه، افزایش همکاری و تصمیمگیری بهتر منجر شده است.
https://t.me/Addictionbehavioralcenter
Telegram
کانال مرکز تحقیقات اعتیاد و علوم رفتاری
The best opportunity for research and learning💪🏻👍🏽
Forwarded from هفدهمین کنگره دانش اعتیاد
کتابچه هفدهمین کنگره دانش اعتیاد.pdf
28.1 MB
@ascongressorg
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from کانال مرکز تحقیقات اعتیاد و علوم رفتاری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💕انواع عشق از نظر رابرت استرنبرگ
◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️
✅#پرسشنامه ها و #مطالب و #خبرهای_علمي بيشتر در كانال مرکز تحقیقات اعتیاد و علوم رفتاری
👇👇👇👇👇
🆔@AddictionBehavioralcenter
◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️
✅#پرسشنامه ها و #مطالب و #خبرهای_علمي بيشتر در كانال مرکز تحقیقات اعتیاد و علوم رفتاری
👇👇👇👇👇
🆔@AddictionBehavioralcenter
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❣یکی از رازهای اصلی افراد موفق
لذت بردن از کاری است که
انجام میدهند
و منبع این لذت انجام دادن
کاری است که در آن مهارت دارند!
زیرا همه از انجام کاری که
در آن مهارت دارند لذت میبرند...
🆔 @AddictionBehavioralcenter
لذت بردن از کاری است که
انجام میدهند
و منبع این لذت انجام دادن
کاری است که در آن مهارت دارند!
زیرا همه از انجام کاری که
در آن مهارت دارند لذت میبرند...
🆔 @AddictionBehavioralcenter
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✅آنطور که دوست دارم زندگی می کنم
◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️
✅#پرسشنامه ها و #مطالب و #خبرهای_علمي بيشتر در كانال مرکز تحقیقات اعتیاد و علوم رفتاری
👇👇👇👇👇
🆔@AddictionBehavioralcenter
◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️
✅#پرسشنامه ها و #مطالب و #خبرهای_علمي بيشتر در كانال مرکز تحقیقات اعتیاد و علوم رفتاری
👇👇👇👇👇
🆔@AddictionBehavioralcenter
💠چرا گذشته را بیشتر دوست داریم؟
مروری بر سوگیری نوستالژی
🖊️صدیقه نژادقربان
*نشر:* گاهنامه مدیر
■حتماً شنیدهاید که میگویند قدیمها خیلی بهتر بود. یا جنسهای قدیمی محکمتر بودند و معلمهای قدیم بهتر درس میدادند و صحبتهایی از این دست. افراد معمولاً گذشته را با عینک خوشبینی میبینند، چون خاطرات مثبت در ذهن ماندگارترند و مشکلات آن زمان فراموش میشوند. مردم معمولاً به شرایط فعلی خود به عنوان یک نقطه مرجع نگاه میکنند و هر تغییری را نوعی ضرر میبینند.
□در چنین مواقعی، اقتصاددانان میگویند فرد گرفتار سوگیری نوستالژی شده است. سوگیری نوستالژی به تمایل ذهنی انسانها اشاره دارد که گذشته را با نگاهی مثبتتر و ایدهآلتر از آنچه واقعاً بوده به خاطر میآورند و ارزیابی میکنند. در این حالت، افراد خاطرات و تجربیات قدیمی را با یک حس خوشبینی اغراقآمیز مرور میکنند و اغلب جزئیات منفی یا دشواریهای آن زمان را فراموش یا کمرنگ میکنند. این سوگیری معمولاً با احساس دلتنگی (Nostalgia) همراه است که میتواند بر تصمیمگیریهای فعلی و انتظارات از آینده تاثیر بگذارد.
●در اقتصاد رفتاری، سوگیری نوستالژی به عنوان یک خطای شناختی شناخته میشود که باعث میشود افراد در مقایسه گذشته با حال یا آینده، قضاوتهای غیرمنطقی داشته باشند و این قضاوتها روی رفتارهای اقتصادیشان (مثل مصرف، پسانداز یا سرمایهگذاری) اثر بگذارد. سوگیری نوستالژی یک پدیده روانی است که در آن افراد تمایل دارند گذشته را بهتر از حال درک کنند. بسیاری از مردم خود را در حال یادآوری خاطرات با حس اشتیاق میبینند و متقاعد شدهاند که زندگی در زمانهای گذشته بهتر بوده است. با وجود این تمایل مشترک، نوستالژی به طور جهانی تجربه نمیشود. افراد ممکن است بر اساس عوامل مختلف گذشته خود را متفاوت ببینند.
○نوستالژی بهرغم مزایای فراوانی که دارد، میتواند باورهای نادرست در مورد گذشته را تداوم ببخشد. رمانتیک کردن تاریخ اغلب مستلزم حذف خاطرات منفی است که سبب درک نادرست وقایع تاریخی میشود. این حافظه انتخابی میتواند باعث قطع ارتباط با زمان حال شود، زیرا افراد به جای درگیر شدن با واقعیتهای کنونی، مشغول خاطرات ایدهآل میشوند. چنین رمانتیکسازی میتواند مانع تحلیل انتقادی شود و افراد را از درک پیچیدگیهای رویدادهای گذشته و درس گرفتن از اشتباهات تاریخی بازدارد. در نتیجه، نوستالژی اهداف متعددی دارد، چه مثبت و چه منفی. میتواند رفاه را افزایش دهد، به عنوان یک سازوکار مقابلهای عمل کند و ارتباطات اجتماعی را تقویت کند و در عین حال، نقش اساسی در شکل دادن به هویت خود ایفا کند. با این حال، ایدهآل کردن گذشته میتواند تصورات غلط را تقویت کند و مانع تفکر انتقادی شود.
■کاهش پسانداز با خاطرات نوستالژیک:
یادآوری خاطرات گذشته میتواند تمایل ما را برای خرج کردن پول در زمان حال افزایش دهد. یک فرآیند دو مرحلهای باعث ایجاد سوگیری نوستالژی میشود. اول، خاطرات نوستالژیک، که اغلب ما را در محاصره دوستان و خانواده نشان میدهند، باعث میشوند احساس ارتباط اجتماعی بیشتری داشته باشیم. در مرحله بعد، آن احساسات افزایشیافته ارتباط اجتماعی باعث میشود کمتر نگران پسانداز پول باشیم، زیرا پول و ارتباط اجتماعی را منابع قابل تعویض برای تامین نیازهای اساسی خود میدانیم. پژوهشها نشان داده است افرادی که یک خاطره نوستالژیک را به خاطر آوردهاند، نسبت به افرادی که یک خاطره خنثی را به یاد آوردهاند، تمایل بیشتری به دادن پول دارند، اما نه زمان. این نشان میدهد که اثر نوستالژی مختص پول است و به سایر منابع ارزشمند مانند زمان تعمیم نمییابد. احساس نوستالژی، یا احساساتی بودن در روزهای گذشته، ما را به افزایش ارزشگذاری برای ارتباط اجتماعی و ارزشگذاری کمتر برای پسانداز پول سوق میدهد. تاثیر نوستالژی بر تمایل ما به خرج کردن پول بهعنوان «سوگیری نوستالژی» نامیده میشود.
□الکس مراقب پول خود است و در جهت اهداف بلندمدت خود یعنی خرید خانه، داشتن یک ماشین خوب و داشتن یک سبک زندگی راحت کار میکند. او از خرج کردن پول برای هر چیزی که ضروری نیست اجتناب میکند. سپس، یک روز، الکس در حال تماشای تلویزیون، تبلیغی را میبیند که خانوادهای را در تعطیلات در پارک ملی، در مسیرهای پیادهروی زیبا، شنا در دریاچهها و در حال خندیدن در هنگام شام و بازگشت به هتل نشان میدهد. این آگهی تجاری، الکس را به دوران کودکی خود میبرد، زمانی که آنها برای تعطیلات خانوادگی به پارکهای ملی میرفتند. ناگهان، او میل به برنامهریزی برای تعطیلات با دوستان خود پیدا میکند. به هر حال، الکس دلیل میآورد که خاطرهسازی مهمتر از صرفهجویی در پول است.
مروری بر سوگیری نوستالژی
🖊️صدیقه نژادقربان
*نشر:* گاهنامه مدیر
■حتماً شنیدهاید که میگویند قدیمها خیلی بهتر بود. یا جنسهای قدیمی محکمتر بودند و معلمهای قدیم بهتر درس میدادند و صحبتهایی از این دست. افراد معمولاً گذشته را با عینک خوشبینی میبینند، چون خاطرات مثبت در ذهن ماندگارترند و مشکلات آن زمان فراموش میشوند. مردم معمولاً به شرایط فعلی خود به عنوان یک نقطه مرجع نگاه میکنند و هر تغییری را نوعی ضرر میبینند.
□در چنین مواقعی، اقتصاددانان میگویند فرد گرفتار سوگیری نوستالژی شده است. سوگیری نوستالژی به تمایل ذهنی انسانها اشاره دارد که گذشته را با نگاهی مثبتتر و ایدهآلتر از آنچه واقعاً بوده به خاطر میآورند و ارزیابی میکنند. در این حالت، افراد خاطرات و تجربیات قدیمی را با یک حس خوشبینی اغراقآمیز مرور میکنند و اغلب جزئیات منفی یا دشواریهای آن زمان را فراموش یا کمرنگ میکنند. این سوگیری معمولاً با احساس دلتنگی (Nostalgia) همراه است که میتواند بر تصمیمگیریهای فعلی و انتظارات از آینده تاثیر بگذارد.
●در اقتصاد رفتاری، سوگیری نوستالژی به عنوان یک خطای شناختی شناخته میشود که باعث میشود افراد در مقایسه گذشته با حال یا آینده، قضاوتهای غیرمنطقی داشته باشند و این قضاوتها روی رفتارهای اقتصادیشان (مثل مصرف، پسانداز یا سرمایهگذاری) اثر بگذارد. سوگیری نوستالژی یک پدیده روانی است که در آن افراد تمایل دارند گذشته را بهتر از حال درک کنند. بسیاری از مردم خود را در حال یادآوری خاطرات با حس اشتیاق میبینند و متقاعد شدهاند که زندگی در زمانهای گذشته بهتر بوده است. با وجود این تمایل مشترک، نوستالژی به طور جهانی تجربه نمیشود. افراد ممکن است بر اساس عوامل مختلف گذشته خود را متفاوت ببینند.
○نوستالژی بهرغم مزایای فراوانی که دارد، میتواند باورهای نادرست در مورد گذشته را تداوم ببخشد. رمانتیک کردن تاریخ اغلب مستلزم حذف خاطرات منفی است که سبب درک نادرست وقایع تاریخی میشود. این حافظه انتخابی میتواند باعث قطع ارتباط با زمان حال شود، زیرا افراد به جای درگیر شدن با واقعیتهای کنونی، مشغول خاطرات ایدهآل میشوند. چنین رمانتیکسازی میتواند مانع تحلیل انتقادی شود و افراد را از درک پیچیدگیهای رویدادهای گذشته و درس گرفتن از اشتباهات تاریخی بازدارد. در نتیجه، نوستالژی اهداف متعددی دارد، چه مثبت و چه منفی. میتواند رفاه را افزایش دهد، به عنوان یک سازوکار مقابلهای عمل کند و ارتباطات اجتماعی را تقویت کند و در عین حال، نقش اساسی در شکل دادن به هویت خود ایفا کند. با این حال، ایدهآل کردن گذشته میتواند تصورات غلط را تقویت کند و مانع تفکر انتقادی شود.
■کاهش پسانداز با خاطرات نوستالژیک:
یادآوری خاطرات گذشته میتواند تمایل ما را برای خرج کردن پول در زمان حال افزایش دهد. یک فرآیند دو مرحلهای باعث ایجاد سوگیری نوستالژی میشود. اول، خاطرات نوستالژیک، که اغلب ما را در محاصره دوستان و خانواده نشان میدهند، باعث میشوند احساس ارتباط اجتماعی بیشتری داشته باشیم. در مرحله بعد، آن احساسات افزایشیافته ارتباط اجتماعی باعث میشود کمتر نگران پسانداز پول باشیم، زیرا پول و ارتباط اجتماعی را منابع قابل تعویض برای تامین نیازهای اساسی خود میدانیم. پژوهشها نشان داده است افرادی که یک خاطره نوستالژیک را به خاطر آوردهاند، نسبت به افرادی که یک خاطره خنثی را به یاد آوردهاند، تمایل بیشتری به دادن پول دارند، اما نه زمان. این نشان میدهد که اثر نوستالژی مختص پول است و به سایر منابع ارزشمند مانند زمان تعمیم نمییابد. احساس نوستالژی، یا احساساتی بودن در روزهای گذشته، ما را به افزایش ارزشگذاری برای ارتباط اجتماعی و ارزشگذاری کمتر برای پسانداز پول سوق میدهد. تاثیر نوستالژی بر تمایل ما به خرج کردن پول بهعنوان «سوگیری نوستالژی» نامیده میشود.
□الکس مراقب پول خود است و در جهت اهداف بلندمدت خود یعنی خرید خانه، داشتن یک ماشین خوب و داشتن یک سبک زندگی راحت کار میکند. او از خرج کردن پول برای هر چیزی که ضروری نیست اجتناب میکند. سپس، یک روز، الکس در حال تماشای تلویزیون، تبلیغی را میبیند که خانوادهای را در تعطیلات در پارک ملی، در مسیرهای پیادهروی زیبا، شنا در دریاچهها و در حال خندیدن در هنگام شام و بازگشت به هتل نشان میدهد. این آگهی تجاری، الکس را به دوران کودکی خود میبرد، زمانی که آنها برای تعطیلات خانوادگی به پارکهای ملی میرفتند. ناگهان، او میل به برنامهریزی برای تعطیلات با دوستان خود پیدا میکند. به هر حال، الکس دلیل میآورد که خاطرهسازی مهمتر از صرفهجویی در پول است.
Telegram
کانال مرکز تحقیقات اعتیاد و علوم رفتاری
The best opportunity for research and learning💪🏻👍🏽
در این مورد، نوستالژی که الکس هنگام تماشای تبلیغاتی که تعطیلات خانوادگی را به تصویر میکشد تجربه کرد، باعث شد تمایل بیشتری به خرج کردن پول به نام ارتباط اجتماعی داشته باشد، بهرغم این واقعیت که او بسیار مراقب هزینههای خود بود.
●شرکتها اغلب با تبلیغات محصولات خود از اثر نوستالژیک به نفع خود استفاده میکنند که نوستالژی را برانگیزد و باعث شود مردم تمایل بیشتری به خرید داشته باشند. این تبلیغات میتوانند دامنه وسیعی داشته و این پتانسیل را داشته باشند که افراد زیادی را برای خرید محصول تحت تاثیر قرار دهند. نوستالژی ابزاری حیاتی است که تیمهای بازاریابی با استفاده موثر از آن میتوانند فروش محصولات خاصی را به میزان قابل توجهی افزایش دهند.
○تاثیر نوستالژی بر انتخاب مصرفکننده:
بهرغم تفاوتهایمان، بسیاری از چیزها در همه افراد مشترک هستند. ما موجودات عاطفی هستیم که از طریق احساسات هدایت میشوند. یکی از احساساتی که تاثیر پیچیدهای بر رفتار انسان، به ویژه هنگام تصمیمگیری دارد، «دلتنگی» است. اگرچه نوستالژی انتزاعی است و تجزیه و تحلیل آن دشوار است، اما در تصمیمگیریها، به ویژه در مورد خرید و مصرفگرایی انسانی، بسیار قدرتمند و تاثیرگذار است.
■خیلی چیزها میتوانند باعث نوستالژی شوند؛ یک آهنگ، یک بو، یک تصویر. به عنوان مثال، بسیاری از مردم یک مارک ضدآفتاب دارند که هر تابستان به آن وفادار میمانند. آن برند با بوی خاص که خاطرات را زنده میکند: خاطرات سفرهای خانوادگی در تابستان، ساحل، بازی در استخر در دوران کودکی، پارکهای آبی، اوقات تفریح و سرگرمی.
□نوستالژی ذهن شما را به زمان ایدهآلی بازمیگرداند که ایمنتر، سادهتر و راحتتر بود، بنابراین مغز به طور طبیعی محصولاتی را که آن احساسات و خاطرات را برمیانگیزد، انتخاب میکند. خاطرات متعادل و پایدار بودن؛ خاطراتی که برای لحظهای کوتاه میتوانند هرجومرج زندگی بزرگسالی را از بین ببرند و احساس آرامش و راحتی را برای ما به ارمغان بیاورند. اگرچه بویایی ممکن است یکی از قویترین محرکهای نوستالژی باشد، حواس دیگر نیز به شدت درگیر هستند. به آن غذای مورد علاقه دوران کودکی فکر کنید که ذهن شما هر چند وقت یکبار به سراغ آن میرود و شما را به سمت خواربارفروشی میکشاند و آن طعم کاملاً آشنا را دوباره خلق میکند.
●نوستالژی به شرکتهای سازنده کمک میکند تا فیلمها را بارها و بارها بازسازی کنند. این چیزی است که مدام شلوار جین کوتاه، کلیپس مو و گروههای پسرانه را مُد میکند. این چیزی است که شرکتهای مواد غذایی را وادار میکند تا از بستهبندی اصلی و قدیمی خود استفاده کنند. اما آنچه باید به آن توجه داشت اینکه، نوستالژی قوی است؛ آنقدر قوی که بر افرادی که تحت سلطه آن هستند تاثیر بگذارد و زمان زیادی برای محصولاتی که اکنون میدانیم کمتر سالم هستند، اختصاص دهند. به عنوان مثال، در بیش از ۱۰ سال گذشته با تلویزیون و اینترنت، تغییری قوی به سمت محصولات سالمتر، طبیعیتر و «پاکتر» صورت گرفته که توضیح میدهد چگونه محصولات با افزودنیها و مواد شیمیایی خاص میتوانند باعث سرطان یا بیماریهای دیگر شوند؛ با این حال محصولاتی که به صراحت ادعا نمیکنند تمیز یا ارگانیک هستند و در واقع چندان سالم نیستند، تاثیر زیادی بر رفتار ما دارند. هوسهای نوستالژیک برای غذاهای دوران جوانی ما کشش عاطفی قوی بر ما دارد که میتواند بر کشش سلامتی و تندرستی غلبه کند.
○هنگامی که یک محصول احساس نوستالژی یا سایر احساسات مثبت قدرتمند را برمیانگیزد، چه از طریق طعم، بو، ظاهر و...، مصرفکننده اغلب محصول را با کیفیت بالاتر درک میکند. یک مثال خوب، کوکاکولاست. مصرفکننده مایل است ۵۰ سنت اضافی برای یک کوکاکولای واقعی خرج کند، در مقابل یک نوشابه کولا با نام تجاری عمومی. کوکاکولا شرکتی است که واقعاً به هنر خود تسلط دارد. آنها نوستالژیک هستند و در عین حال یک شرکت مدرن هستند که تلاش میکند پایدار و فراگیر باشد.
■چیزی در مورد ایده استفاده از یک محصول برای چندین دهه وجود دارد که به آن حس ذاتی «کیفیت بالا» میدهد. مصرفکنندگان اغلب فکر میکنند که چون یک محصول در آزمون زمان مقاومت کرده است، باید بهتر از محصولات جدید رقابتی متعددی باشد که امروزه در بازار ارائه میشود. نمونهای از مصرفکنندگانی که محصولات کمتر موثری را صرفاً به این دلیل که حس نوستالژی دارد خریداری میکنند، در صنعت خودرو نهفته است؛ جیپ رانگلر نمونهای عالی است.
• منبع: تجارت فردا، خلاصه شده توسط گاهنامه مدیر
https://t.me/Addictionbehavioralcenter
●شرکتها اغلب با تبلیغات محصولات خود از اثر نوستالژیک به نفع خود استفاده میکنند که نوستالژی را برانگیزد و باعث شود مردم تمایل بیشتری به خرید داشته باشند. این تبلیغات میتوانند دامنه وسیعی داشته و این پتانسیل را داشته باشند که افراد زیادی را برای خرید محصول تحت تاثیر قرار دهند. نوستالژی ابزاری حیاتی است که تیمهای بازاریابی با استفاده موثر از آن میتوانند فروش محصولات خاصی را به میزان قابل توجهی افزایش دهند.
○تاثیر نوستالژی بر انتخاب مصرفکننده:
بهرغم تفاوتهایمان، بسیاری از چیزها در همه افراد مشترک هستند. ما موجودات عاطفی هستیم که از طریق احساسات هدایت میشوند. یکی از احساساتی که تاثیر پیچیدهای بر رفتار انسان، به ویژه هنگام تصمیمگیری دارد، «دلتنگی» است. اگرچه نوستالژی انتزاعی است و تجزیه و تحلیل آن دشوار است، اما در تصمیمگیریها، به ویژه در مورد خرید و مصرفگرایی انسانی، بسیار قدرتمند و تاثیرگذار است.
■خیلی چیزها میتوانند باعث نوستالژی شوند؛ یک آهنگ، یک بو، یک تصویر. به عنوان مثال، بسیاری از مردم یک مارک ضدآفتاب دارند که هر تابستان به آن وفادار میمانند. آن برند با بوی خاص که خاطرات را زنده میکند: خاطرات سفرهای خانوادگی در تابستان، ساحل، بازی در استخر در دوران کودکی، پارکهای آبی، اوقات تفریح و سرگرمی.
□نوستالژی ذهن شما را به زمان ایدهآلی بازمیگرداند که ایمنتر، سادهتر و راحتتر بود، بنابراین مغز به طور طبیعی محصولاتی را که آن احساسات و خاطرات را برمیانگیزد، انتخاب میکند. خاطرات متعادل و پایدار بودن؛ خاطراتی که برای لحظهای کوتاه میتوانند هرجومرج زندگی بزرگسالی را از بین ببرند و احساس آرامش و راحتی را برای ما به ارمغان بیاورند. اگرچه بویایی ممکن است یکی از قویترین محرکهای نوستالژی باشد، حواس دیگر نیز به شدت درگیر هستند. به آن غذای مورد علاقه دوران کودکی فکر کنید که ذهن شما هر چند وقت یکبار به سراغ آن میرود و شما را به سمت خواربارفروشی میکشاند و آن طعم کاملاً آشنا را دوباره خلق میکند.
●نوستالژی به شرکتهای سازنده کمک میکند تا فیلمها را بارها و بارها بازسازی کنند. این چیزی است که مدام شلوار جین کوتاه، کلیپس مو و گروههای پسرانه را مُد میکند. این چیزی است که شرکتهای مواد غذایی را وادار میکند تا از بستهبندی اصلی و قدیمی خود استفاده کنند. اما آنچه باید به آن توجه داشت اینکه، نوستالژی قوی است؛ آنقدر قوی که بر افرادی که تحت سلطه آن هستند تاثیر بگذارد و زمان زیادی برای محصولاتی که اکنون میدانیم کمتر سالم هستند، اختصاص دهند. به عنوان مثال، در بیش از ۱۰ سال گذشته با تلویزیون و اینترنت، تغییری قوی به سمت محصولات سالمتر، طبیعیتر و «پاکتر» صورت گرفته که توضیح میدهد چگونه محصولات با افزودنیها و مواد شیمیایی خاص میتوانند باعث سرطان یا بیماریهای دیگر شوند؛ با این حال محصولاتی که به صراحت ادعا نمیکنند تمیز یا ارگانیک هستند و در واقع چندان سالم نیستند، تاثیر زیادی بر رفتار ما دارند. هوسهای نوستالژیک برای غذاهای دوران جوانی ما کشش عاطفی قوی بر ما دارد که میتواند بر کشش سلامتی و تندرستی غلبه کند.
○هنگامی که یک محصول احساس نوستالژی یا سایر احساسات مثبت قدرتمند را برمیانگیزد، چه از طریق طعم، بو، ظاهر و...، مصرفکننده اغلب محصول را با کیفیت بالاتر درک میکند. یک مثال خوب، کوکاکولاست. مصرفکننده مایل است ۵۰ سنت اضافی برای یک کوکاکولای واقعی خرج کند، در مقابل یک نوشابه کولا با نام تجاری عمومی. کوکاکولا شرکتی است که واقعاً به هنر خود تسلط دارد. آنها نوستالژیک هستند و در عین حال یک شرکت مدرن هستند که تلاش میکند پایدار و فراگیر باشد.
■چیزی در مورد ایده استفاده از یک محصول برای چندین دهه وجود دارد که به آن حس ذاتی «کیفیت بالا» میدهد. مصرفکنندگان اغلب فکر میکنند که چون یک محصول در آزمون زمان مقاومت کرده است، باید بهتر از محصولات جدید رقابتی متعددی باشد که امروزه در بازار ارائه میشود. نمونهای از مصرفکنندگانی که محصولات کمتر موثری را صرفاً به این دلیل که حس نوستالژی دارد خریداری میکنند، در صنعت خودرو نهفته است؛ جیپ رانگلر نمونهای عالی است.
• منبع: تجارت فردا، خلاصه شده توسط گاهنامه مدیر
https://t.me/Addictionbehavioralcenter
Telegram
کانال مرکز تحقیقات اعتیاد و علوم رفتاری
The best opportunity for research and learning💪🏻👍🏽