«مناسبات ارضی در کردستان: فروپاشی نظام عشیرهای» کتابی است کمیاب از علی گلاویژ که پایاننامه دکتری او در اتحاد شوروی سابق است. نسخهای از این کتاب را که در وب وجود ندارد در کانال تلگرامم اپلود ميكنم برای استفاده علاقمندان.
کتاب قدیمی من، «مقدمهای بر شناخت ایلات و عشایر» (نشر نی، ۱۳۶۹)، نایاب است. فایل پی. دی. اف. آن را منتشر میکنم:
هر دو کتاب «ایل ناشناخته» و «مقدمهای بر شناخت ایلات و عشایر» به بازبینی نیاز دارد. قصد داشتم روی هر دو کار کنم و ویرایش جدیدی عرضه کنم. شاید امکانش فراهم نشود. بعداً شاید پی. دی. اف. «ایل ناشناخته» را نیز منتشر کنم. نمیدانم.
کامنت آقای «عمو اسدالله» در فیسبوک شهبازی:
Amoo Asdolah
http://on.fb.me/1McmNnx
واقعاً دونالد ترامپ را باید پدیده دید یا پروژه؟ درک من از جهان واقعیات به من هشدار میدهد که عصر پدیدهها مانند دوره شوالیهها به سر آمده. شخصاً ترامپ را پروژه بجا میآورم و اصلاً هم حس خوبی نیست. ترامپ علیالظاهر فاقد هرگونه تعهد ساختاری و سازمانی است، رفتار آینده ایشان میتواند در تقابل با بسیاری از چارچوبهای سنتی سیاسی آمریکا قرار گیرد و این نکته او را تبدیل به یک عامل خطر بالقوه نموده، عاملی که به راحتی زیر میز بازی میزند تا خود را شوالیه معرفی کند !
Amoo Asdolah
http://on.fb.me/1McmNnx
واقعاً دونالد ترامپ را باید پدیده دید یا پروژه؟ درک من از جهان واقعیات به من هشدار میدهد که عصر پدیدهها مانند دوره شوالیهها به سر آمده. شخصاً ترامپ را پروژه بجا میآورم و اصلاً هم حس خوبی نیست. ترامپ علیالظاهر فاقد هرگونه تعهد ساختاری و سازمانی است، رفتار آینده ایشان میتواند در تقابل با بسیاری از چارچوبهای سنتی سیاسی آمریکا قرار گیرد و این نکته او را تبدیل به یک عامل خطر بالقوه نموده، عاملی که به راحتی زیر میز بازی میزند تا خود را شوالیه معرفی کند !
Facebook
سهشنبه، ۲۵ اسفند ۱۳۹۴/ ۱۵ مارس ۲۰۱۶،... - Abdollah Shahbazi | Facebook
سهشنبه، ۲۵ اسفند ۱۳۹۴/ ۱۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۴:۴۷ بعدازظهر
فاجعه مالتوسی در ایران
ویرایش دوم کتاب «قحطی بزرگ» در جنگ اول جهانی در روزهای اخیر از سوی...
فاجعه مالتوسی در ایران
ویرایش دوم کتاب «قحطی بزرگ» در جنگ اول جهانی در روزهای اخیر از سوی...
کلیپ تبلیغاتی هواداران ترامپ علیه خانم کلینتون با بهرهبرداری از کاریزمای اقتدار پوتین: «ترامپ بار دیگر آمریکا را بزرگ میکند.» ⬇️
متأسفانه با وضع بدی مواجهیم هم در طیف وسیع مثلاً دانشگاه رفتهها و هم در طیف محدودتر به اصطلاح اصحاب قلم و رسانه. سطحینگری در حد حیرتانگیز. یک طیف اصولگرا داریم که فقط منتظرند رهبری حرفی بزنند و تا سه ماه تکرارش کنند بدون هیچ نوآوری. و اگر قرار است کلاه بیاورند سر طرف را میبرند. یک طیف اصلاحطلب داریم که برای خودشان چارچوبهایی درست کردهاند. مثلاً اگر از استعمار بگویی بد است. از سرویسهای جاسوسی حرف زنی «توهم توطئه» است. منافع ملی در منطقه و در سوریه نداریم. و امثال آن. هر دو طرف هم تعدادی «پیغمبر» دارند در حوزههای مختلف. مثلاً در مسئله اسرائيل «پیغمبر» اصلاحطلبان آقایان زیدآبادی و زیباکلام است و در طیف اصولگرا مثلاً آقای محمدعلی رامین و مشابه ایشان. آدم نمیداند باید سرش را به کدام دیوار بکوبد.
اعتدال بهاری: عید نوروز و فرهنگ ایرانی در عثمانی
از دوران کهن، برای بشر دو «انقلاب» و دو «اعتدال» کیهانی اهمیت داشته است: انقلاب زمستانی (انقلاب شتوی) و انقلاب تابستانی (انقلاب صیفی)، اعتدال بهاری (اعتدال ربیعی) و اعتدال پائیزی (اعتدال خریقی).
«انقلاب زمستانی» شب یلداست، یعنی زمانی که خورشید در ضعیفترین حالت و روز در کوتاهترین مدت خود است. در نقطه مقابل، «انقلاب تابستانی»، زمانی است که خورشید در بالاترین حالت و روز در طولانیترین زمان است. در فرهنگ ایرانی به این روز «تیرگان» میگویند.
در دو روز از سال روز و شب برابرند که به آنها «اعتدالین» میگویند. «اعتدال بهاری» برابر است با عید نوروز و اعتدال پائیزی برابر است با شروع فصل پائیز که ایرانیان با نام مهرگان جشن میگرفتند. ناصرخسرو میگوید: نوروز به از مهرگان، گرچه/ هر دو زمانند، اعتدالی.
پیش از نیمه دوّم سده نوزدهم میلادی و استیلای جهانی فرهنگ غرب، عید نوروز در سراسر حوزه تمدن اسلامی، از خاوردور و شبه قاره هند در شرق تا امپراتوری پهناور عثمانی در غرب، گرامی داشته میشد. درباره جایگاه فرهنگ و زبان و خط فارسی در هند و خاوردور فراوان نوشته شده؛ لذا در این یادداشت کوتاه به عثمانی توجه میکنم:
عثمانیان، برغم خصومت با ایران صفوی و شیعی، عید نوروز را گرامی میداشتند. برای مثال، در زمان سلطان محمد چهارم، در عید نوروز سال 1653 میلادی، «یک روز قبل از رسیدن عید نوروز صدراعظم چون از مجلس دیوان برخاست... با همه اهل مجلس و اجزاء دیوان وداع نمود... در روز عید نوروز پیشکشهای صدراعظم که خیلی نفیس و ممتاز بودند به حضور سلطان برده شد و اسباب اظهار مراحم شاهانه گردید و بعد از رسیدن روز نوروز خاطر ترخونچی از بابت قرانی که منجم خبر داده بود آسوده شد.» (هامر پورگشتال، تاریخ امپراتوری عثمانی، ترجمه میرزا زکی علیآبادی، ج 3 ص 2234) سلطان محمد فاتح در قانون نامه خود دو مراسم را ممنوع کرد: عاشورای حسینی و عید نوروز. (همان مأخذ، ج 1، ص 676) ولی سنت گرامی داشت عید نوروز از میان نرفت و در عهد بایزید اول احیاء شد. بایزید از ساقی شاعر سالی سه قصیده در سه عید میخواست: عید نوروز، عید اضحی و عید فطر. (همان مأخذ، ج 2، ص 812) در زمان سلطان احمد سوّم، در اوایل سده هیجدهم میلادی، عید نوروز یکی از جشنهای بزرگ عثمانیان و یکی از چهار عید رسمی بود: عید فطر، عید اضحی، عید میلاد پیامبر اسلام (ص) و عید نوروز. (همان مأخذ، ج 4، صص 2956، 3142.) راغب پاشا، صدراعظم نامدار عثمانی (متوفی 1763)، در تهنیت عید نوروز به سلطان مصطفی سوم چنین نوشت: «خداوند قادر توانا یعنی آن خداوندی که... به حکم او بهار گشوده شده، باغها و درخت ها را که از صدمات یخهای زمستان نجات یافتهاند با سبزه های تازه می پوشاند...» (همان مأخذ، ج 5، ص 3447)
تأثیر فرهنگ ایرانی بر عثمانی به عید نوروز محدود نبود. زبان و شعر و ادب فارسی، همچون معماری ایرانی، در عثمانی گسترش فراوان داشت. مورخین شکوفایی معماری عثمانی را ناشی از جنگهای ایران و عثمانی و اسارت گروهی کثیر از معماران و صنعتکاران ایرانی و کوچانیدن اجباری آنان به عثمانی میدانند. برای نمونه، هامر پورگشتال مینویسد: «بعد از این که تبریز دوباره مسخر عثمانیان شد، عمله های جدید [از ایران] آورده، به کارخانه های دولت تقسیم کردند و صنایع ایران را در مملکت عثمانی رواج دادند. رنگ های درخشنده خشت های مربع با کاشی های نفیس قم و کاشان لاف رقابت و همچشمی میزدند.» (همان مأخذ، ج 4، ص 3140)
از دوران کهن، برای بشر دو «انقلاب» و دو «اعتدال» کیهانی اهمیت داشته است: انقلاب زمستانی (انقلاب شتوی) و انقلاب تابستانی (انقلاب صیفی)، اعتدال بهاری (اعتدال ربیعی) و اعتدال پائیزی (اعتدال خریقی).
«انقلاب زمستانی» شب یلداست، یعنی زمانی که خورشید در ضعیفترین حالت و روز در کوتاهترین مدت خود است. در نقطه مقابل، «انقلاب تابستانی»، زمانی است که خورشید در بالاترین حالت و روز در طولانیترین زمان است. در فرهنگ ایرانی به این روز «تیرگان» میگویند.
در دو روز از سال روز و شب برابرند که به آنها «اعتدالین» میگویند. «اعتدال بهاری» برابر است با عید نوروز و اعتدال پائیزی برابر است با شروع فصل پائیز که ایرانیان با نام مهرگان جشن میگرفتند. ناصرخسرو میگوید: نوروز به از مهرگان، گرچه/ هر دو زمانند، اعتدالی.
پیش از نیمه دوّم سده نوزدهم میلادی و استیلای جهانی فرهنگ غرب، عید نوروز در سراسر حوزه تمدن اسلامی، از خاوردور و شبه قاره هند در شرق تا امپراتوری پهناور عثمانی در غرب، گرامی داشته میشد. درباره جایگاه فرهنگ و زبان و خط فارسی در هند و خاوردور فراوان نوشته شده؛ لذا در این یادداشت کوتاه به عثمانی توجه میکنم:
عثمانیان، برغم خصومت با ایران صفوی و شیعی، عید نوروز را گرامی میداشتند. برای مثال، در زمان سلطان محمد چهارم، در عید نوروز سال 1653 میلادی، «یک روز قبل از رسیدن عید نوروز صدراعظم چون از مجلس دیوان برخاست... با همه اهل مجلس و اجزاء دیوان وداع نمود... در روز عید نوروز پیشکشهای صدراعظم که خیلی نفیس و ممتاز بودند به حضور سلطان برده شد و اسباب اظهار مراحم شاهانه گردید و بعد از رسیدن روز نوروز خاطر ترخونچی از بابت قرانی که منجم خبر داده بود آسوده شد.» (هامر پورگشتال، تاریخ امپراتوری عثمانی، ترجمه میرزا زکی علیآبادی، ج 3 ص 2234) سلطان محمد فاتح در قانون نامه خود دو مراسم را ممنوع کرد: عاشورای حسینی و عید نوروز. (همان مأخذ، ج 1، ص 676) ولی سنت گرامی داشت عید نوروز از میان نرفت و در عهد بایزید اول احیاء شد. بایزید از ساقی شاعر سالی سه قصیده در سه عید میخواست: عید نوروز، عید اضحی و عید فطر. (همان مأخذ، ج 2، ص 812) در زمان سلطان احمد سوّم، در اوایل سده هیجدهم میلادی، عید نوروز یکی از جشنهای بزرگ عثمانیان و یکی از چهار عید رسمی بود: عید فطر، عید اضحی، عید میلاد پیامبر اسلام (ص) و عید نوروز. (همان مأخذ، ج 4، صص 2956، 3142.) راغب پاشا، صدراعظم نامدار عثمانی (متوفی 1763)، در تهنیت عید نوروز به سلطان مصطفی سوم چنین نوشت: «خداوند قادر توانا یعنی آن خداوندی که... به حکم او بهار گشوده شده، باغها و درخت ها را که از صدمات یخهای زمستان نجات یافتهاند با سبزه های تازه می پوشاند...» (همان مأخذ، ج 5، ص 3447)
تأثیر فرهنگ ایرانی بر عثمانی به عید نوروز محدود نبود. زبان و شعر و ادب فارسی، همچون معماری ایرانی، در عثمانی گسترش فراوان داشت. مورخین شکوفایی معماری عثمانی را ناشی از جنگهای ایران و عثمانی و اسارت گروهی کثیر از معماران و صنعتکاران ایرانی و کوچانیدن اجباری آنان به عثمانی میدانند. برای نمونه، هامر پورگشتال مینویسد: «بعد از این که تبریز دوباره مسخر عثمانیان شد، عمله های جدید [از ایران] آورده، به کارخانه های دولت تقسیم کردند و صنایع ایران را در مملکت عثمانی رواج دادند. رنگ های درخشنده خشت های مربع با کاشی های نفیس قم و کاشان لاف رقابت و همچشمی میزدند.» (همان مأخذ، ج 4، ص 3140)
تا سده هیجدهم میلادی مکاتبات رسمی سلاطین عثمانی عموماً به فارسی و گاه به عربی بود. منشآت السلاطین فریدون بیگ منشی حاوی تعداد زیادی از مکاتبات رسمی فارسی پادشاهان عثمانی، از عصر تیمور تا صفویه، است. علاوه بر این، بسیاری از سلاطین عثمانی به فارسی شعر میگفتند. معروفترین ایشان سلطان سلیم اول، فاتح جنگ چالدران، است. جالب اینجاست که رقیب ایرانی او، شاه اسماعیل اول صفوی، به ترکی شعر میگفت. بهاء سعید بیگ، مورخ ترک، مینویسد: «در جنگ چالدران پیروز واقعی اسماعیل بود زیرا قلم او نیرومندتر از شمشیر سلیم بود.» جان برج مینویسد: «سلیم جنگ خویش علیه ایران را با تلاشی سازمانیافته برای نابود کردن تمامی باورمندان به "کفر شیعی" تدارک دید. ولی قدرت کلام شفاهی و مکتوب، قدرت ایمانی که با شور پذیرفته میشود، هماره علیه او بود. سلیم خود شاعر بود و به فارسی شعر میگفت که زبان رسمی دربار عثمانی بود. ولی اسماعیل زبان ترکی عامه مردم را به کار گرفت. آموزههای او به زبانی بیان میشد که در اعماق قلب [ترکزبانان] جای میگرفت. این ابزار، تعالیم وی را چنان اشاعه میداد که هیچ قدرت مادی نمیتوانست مانع آن باشد.» برج میافزاید: «حتی اگر تمامی اشعار خطایی [تخلص شاه اسماعیل اول] را از شاه اسماعیل ندانیم، همین که جاعلین نام وی را برای اشتهار اشعار خود برگزیدهاند خود گواه بر نفوذ اوست.» (John Kingsley Birge, The Bektashi Order of Dervishes, London: Luzac & Co., 1965, pp. 68-69)
بروکلمان درباره تأثیر فرهنگ ایرانی بر تاریخنگاری عثمانی مینویسد: علمای عثمانی «در علوم تحقیقی و دقیق از اعراب پیروی کردند و در تاریخ از ایرانیها. بعدها نیز که زبان ترکی معمول شد، نوشتهها از کلمات عربی و فارسی پر بود. سبک نگارش نیز تقلیدی از فارسی بود که از چندین قرن پیش در کتب تاریخ رواج داشت.» (کارل بروکلمان، تاریخ ملل و دول اسلامی، ترجمه هادی جزایری، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1346، ص 436)
تأثیر زبان فارسی بر عثمانی تا نیمه اول سده نوزدهم پا بر جا بود. برای نمونه، ابراهیم پاشا، والی سوریه (پسر محمدعلی پاشا والی مصر)، عالِمی ترک را به خدمت گرفت که به فرزندانش فارسی و عربی درس میداد. این عالِم پدر منیف پاشا صدراعظم نامدار عثمانی است. (Sherif Mardin, The Genesis of the Young Ottoman Thought: A Study in the Modernization of Turkish Political Ideas, Princeton University Press, 1962, p. 233)
برای آشنایی بیشتر با میزان تعلق سلاطین عثمانی به زبان و ادب فارسی بنگرید به کتاب ارزشمند زیر: الهامه مفتاح، وهاب ولی، نگاهی به روند نفوذ و گسترش زبان و ادب فارسی در ترکیه، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دبیرخانه شورای گسترش زبان و ادب فارسی، 1374. در مأخذ زیر نیز نمونههای جالبی از نامههای رسمی سلاطین عثمانی به زبان فارسی مندرج است: عبدالحسین نوایی، اسناد و مکاتبات تاریخی ایران، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم، 1370.
بروکلمان درباره تأثیر فرهنگ ایرانی بر تاریخنگاری عثمانی مینویسد: علمای عثمانی «در علوم تحقیقی و دقیق از اعراب پیروی کردند و در تاریخ از ایرانیها. بعدها نیز که زبان ترکی معمول شد، نوشتهها از کلمات عربی و فارسی پر بود. سبک نگارش نیز تقلیدی از فارسی بود که از چندین قرن پیش در کتب تاریخ رواج داشت.» (کارل بروکلمان، تاریخ ملل و دول اسلامی، ترجمه هادی جزایری، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1346، ص 436)
تأثیر زبان فارسی بر عثمانی تا نیمه اول سده نوزدهم پا بر جا بود. برای نمونه، ابراهیم پاشا، والی سوریه (پسر محمدعلی پاشا والی مصر)، عالِمی ترک را به خدمت گرفت که به فرزندانش فارسی و عربی درس میداد. این عالِم پدر منیف پاشا صدراعظم نامدار عثمانی است. (Sherif Mardin, The Genesis of the Young Ottoman Thought: A Study in the Modernization of Turkish Political Ideas, Princeton University Press, 1962, p. 233)
برای آشنایی بیشتر با میزان تعلق سلاطین عثمانی به زبان و ادب فارسی بنگرید به کتاب ارزشمند زیر: الهامه مفتاح، وهاب ولی، نگاهی به روند نفوذ و گسترش زبان و ادب فارسی در ترکیه، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دبیرخانه شورای گسترش زبان و ادب فارسی، 1374. در مأخذ زیر نیز نمونههای جالبی از نامههای رسمی سلاطین عثمانی به زبان فارسی مندرج است: عبدالحسین نوایی، اسناد و مکاتبات تاریخی ایران، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم، 1370.
اندکی پس از مرگ اشرف پهلوی، انتشار «ایراننامه» تعطیل شد.
اندکی پس از مرگ اشرف پهلوی (۷ ژانویه ۲۰۱۶/ ۱۷ دی ۱۳۹۴)، در ۱۲ مارس ۲۰۱۶ محمد توکلی طَرقی، سردبیر ایراننامه، اعلام کرد که بنا به تصمیم هیئت امنای بنیاد مطالعات ایران، ناشر ایراننامه، این مجله تعطیل میشود. اولین شماره ایراننامه در پائیز ۱۳۶۱ و آخرین شماره آن در زمستان ۱۳۹۴ منتشر شد.
اعضای هیئت امنای بنیاد مطالعات ایران عبارتند از: مهناز افخمی، آذر نفیسی، ولی رضا نصر، احمد قریشی، غلامرضا افخمی، غلامرضا گلسرخی و هرمز حکمت.
در آغاز صفحه معرفی اعضای هیئت امنای فوق از نقش اشرف پهلوی در راهاندازی این بنیاد چنین تجلیل شده است:
«از شاهدخت اشرف پهلوی، ریاست افتخاری هیئت امنای بنیاد، صمیمانه سپاسگزاریم که امکانات اولیه را برای ایجاد این مؤسسه و تحقق اهداف آن فراهم آوردند و با حمایت خویش مشوق بنیاد در ارائه خدمات فرهنگی به جامعه ایرانیان شدند.»
معرفی اعضای هیئت امنای بنیاد مطالعات ایران:
http://fis-iran.org/fa/about/trustees
فیسبوک «کتاب ایراننامه»
۱۲ مارس ۲۰۱۶
Iran Nameh Books - کتاب ایران نامه added 4 new photos.
March 12 at 8:52pm ·
http://bit.ly/1UIMy0d
وبسایت ایراننامه:
http://www.fis-iran.org/fa/irannameh
اندکی پس از مرگ اشرف پهلوی (۷ ژانویه ۲۰۱۶/ ۱۷ دی ۱۳۹۴)، در ۱۲ مارس ۲۰۱۶ محمد توکلی طَرقی، سردبیر ایراننامه، اعلام کرد که بنا به تصمیم هیئت امنای بنیاد مطالعات ایران، ناشر ایراننامه، این مجله تعطیل میشود. اولین شماره ایراننامه در پائیز ۱۳۶۱ و آخرین شماره آن در زمستان ۱۳۹۴ منتشر شد.
اعضای هیئت امنای بنیاد مطالعات ایران عبارتند از: مهناز افخمی، آذر نفیسی، ولی رضا نصر، احمد قریشی، غلامرضا افخمی، غلامرضا گلسرخی و هرمز حکمت.
در آغاز صفحه معرفی اعضای هیئت امنای فوق از نقش اشرف پهلوی در راهاندازی این بنیاد چنین تجلیل شده است:
«از شاهدخت اشرف پهلوی، ریاست افتخاری هیئت امنای بنیاد، صمیمانه سپاسگزاریم که امکانات اولیه را برای ایجاد این مؤسسه و تحقق اهداف آن فراهم آوردند و با حمایت خویش مشوق بنیاد در ارائه خدمات فرهنگی به جامعه ایرانیان شدند.»
معرفی اعضای هیئت امنای بنیاد مطالعات ایران:
http://fis-iran.org/fa/about/trustees
فیسبوک «کتاب ایراننامه»
۱۲ مارس ۲۰۱۶
Iran Nameh Books - کتاب ایران نامه added 4 new photos.
March 12 at 8:52pm ·
http://bit.ly/1UIMy0d
وبسایت ایراننامه:
http://www.fis-iran.org/fa/irannameh