🔴راه بسته شده
🔺اعتماد ۲۲ آبان ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘مملکت مال کیست؟ این پرسشی کلیدی بود که گر چه عموم مردم پاسخی برای آن داشتند ولی یک از خانمهای فعال سیاسی طرفدار وضع موجود، با صراحت تمام پاسخ آن را داد که بله؛ مال حزباللهیها است. همین پاسخ صریح کافی بود که همه را دچار تعجب کند.
🔘آن هم تعجب از چیزی که قبلاً با پوست و گوشت و استخوان خود آن را درک میکردند، فقط کسی جرأت ابراز آن را نداشت و حالا یک نفر پیدا شده بود که یا از روی صراحت یا از روی زیادهخواهی یا بیتوجهی، حقیقتی را که پیشتر همه میدانستند، اعلام کرده است و جالب اینکه پس از اعلام این واقعیت روشن، طرفداران وضع موجود متوجه عمق قبح و زشتی این گزاره شدند و از در مخالفت با آن در آمدند. در حالی که هنوز پژواک این ادعا در فضا بود که هم آن برنامه مورد انتقاد این خانم حذف شد و هم ردصلاحیتها تمام مرزها را رد کرد.
🔘مملکت مال کیست؟ این پرسش اساسی و شاید ریشه تمام پرسشها در کشور است. یک بار پاسخ صریحی را حزب مشارکت داد و با شعار، ایران برای ایرانیان نظر خود را روشن کرد. جالب اینکه در آن زمان، تندروهای امروز بلافاصله با این شعار مخالفت کردند. در هر حال به لحاظ اثباتی (اینکه حقیقت چه باید باشد) پاسخ روشن است. ایران به عنوان یک جغرافیای شناخته شده ملک مشاع مردم ایران است. مردمی فارغ از هر گونه تعلقات گوناگون، و فقط به صفت یک ایرانی که تابعیت ایران را دارد.
🔘ولی به لحاظ ثبوتی (آنچه که در عمل و واقعیت وجود دارد) ایران مال عده بسیار معدودی است که مورد نظر آن خانم بود و نام رمز حزباللهی هم برای خود برگزیدهاند چون هیچ حزباللهی شریفی چنین مال شهروند خوری را به ذهن خود راه نمیدهد. اتفاقاً مال حزباللهیها نیست. حزباللهی واقعی کسانی بودند و هستند که خود را برای ایران میدانسنند و نه برعکس. ادعای مالکیت بر کشور نداشتند، بلکه برعکس ایران را مالک خویش میدانستند و لذا خود را فدای استقلال و آزادی و تمامیت ارضی آن میکردند.
🔘حزباللهی کسی نیست که بیهیچ آوردهای دنبال میراثخواری و رانتخواری باشد. حزباللهی واقعی از حقوق هموطنش در همه حوزهها دفاع میکند، و حزباللهی بدلی همه را برای خود میخواهد. و زشتترین کار نیز غصب همین عنوان است. بنابراین گر چه به لحاظ اثباتی ایران ملک مشاع همه ایرانیان است ولی به لحاظ ثبوتی فعلاً در ید عدهای است که عنوان غصبی حزباللهی یدک میکشد، و بدلی هستند.
🔘این ذهنیت فاسد که ایران را ملک عدهای محدود بداند همیشه بوده و هست و خواهد بود. فقط قدرت و حوزه نفوذ آنان است که کم یا زیاد میشود. اتفاقاً ممکن است افراد خیرخواهی هم باشند که چنین تصویر نادرستی داشته باشند. ریشه این رویکرد نیز در تمایزگذاری حقوقی و امتیازی براساس ویژگیهای غیر حرفهای است.
🔘آغاز آن به ابتدای انقلاب برمیگردد ولی فرآیند حذف استصوابی و دستچین کردن افراد برای پستهای حکومتی نقطه تشدید و بحرانی این جریان است. چندی پیش نوشتم که فرآیند خالصسازی الزامات خود را دارد و جزو فرآیندهای تشدیدکننده است. به عبارت دیگر هر چه بر خالصسازی تأکید کنید، نیازمند افزایش دوز خالصسازی میشوید.
🔘همچنان که در این روزهای اخیر شاهد این ماجرا بودیم. در اوج جنگ غزه که نیازمند وحدت و حمایت و همدلی مردم هستند، حتی به سخن گفتن برخی افراد که پیشتر هم مسئول بودهاند رضایت نمیدهند. چرا؟ به این علت روشن که هر گونه حضور دیگران موجب بحران برای فرآیند خالصسازی میشود.
🔘خالصسازی معتقد است که ما به دیگران نیاز نداریم، حتی معتقدند که حضور دیگران موجب تضعیف ما میشود، حال چگونه ممکن است که خودمان حرفی نداشته باشیم و از دیگران دعوت کنیم؟ در جریان مصاحبه با پدر مرحوم عجمیان و برادر او نیز چشمهای از این خالصسازی را میبینیم. چگونه؟
🔘با تخریب حکم قضایی و اقدام علیه قوه قضاییه راه را برای حضور خالصسازان در مراتب بالاتر باز میکنند، و با زدن بخشی از جناح منسوب به خالصسازان، سعی در افزایش خلوص سیاسی میکنند. حملات به مجموعه نزدیک به ولایتی را از این زاویه میتوان تحلیل کرد. زدن جناح قالیباف نیز برگ دیگری از طرح خالصسازی است که در حال رو شدن است. جالب اینکه برخی از خودشان معترض هستند که چرا با یکدیگر دعوا میکنید؟ آیا آنان نمیدانند که این دعوا ادامه طبیعی همان فرآیند حذف است که حد یقفی ندارد.
🔘نگاهی به پیشینه ۱۰۰۰ مدیر اصلی کشور در سطح وزیر و پایینتر و هم ردیف آنها و نماینده، نشان میدهد که خالصسازی تقریباً به پایان خود رسیده است و کمکیفیتتر از این مدیریتها بعید است بتوان به کار گرفت. این راه دیگر بسته است، باید فکر دیگری کنید. همه اینها معرف ۱۰ درصد مردم ایران هم نیستند.
🔺اعتماد ۲۲ آبان ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘مملکت مال کیست؟ این پرسشی کلیدی بود که گر چه عموم مردم پاسخی برای آن داشتند ولی یک از خانمهای فعال سیاسی طرفدار وضع موجود، با صراحت تمام پاسخ آن را داد که بله؛ مال حزباللهیها است. همین پاسخ صریح کافی بود که همه را دچار تعجب کند.
🔘آن هم تعجب از چیزی که قبلاً با پوست و گوشت و استخوان خود آن را درک میکردند، فقط کسی جرأت ابراز آن را نداشت و حالا یک نفر پیدا شده بود که یا از روی صراحت یا از روی زیادهخواهی یا بیتوجهی، حقیقتی را که پیشتر همه میدانستند، اعلام کرده است و جالب اینکه پس از اعلام این واقعیت روشن، طرفداران وضع موجود متوجه عمق قبح و زشتی این گزاره شدند و از در مخالفت با آن در آمدند. در حالی که هنوز پژواک این ادعا در فضا بود که هم آن برنامه مورد انتقاد این خانم حذف شد و هم ردصلاحیتها تمام مرزها را رد کرد.
🔘مملکت مال کیست؟ این پرسش اساسی و شاید ریشه تمام پرسشها در کشور است. یک بار پاسخ صریحی را حزب مشارکت داد و با شعار، ایران برای ایرانیان نظر خود را روشن کرد. جالب اینکه در آن زمان، تندروهای امروز بلافاصله با این شعار مخالفت کردند. در هر حال به لحاظ اثباتی (اینکه حقیقت چه باید باشد) پاسخ روشن است. ایران به عنوان یک جغرافیای شناخته شده ملک مشاع مردم ایران است. مردمی فارغ از هر گونه تعلقات گوناگون، و فقط به صفت یک ایرانی که تابعیت ایران را دارد.
🔘ولی به لحاظ ثبوتی (آنچه که در عمل و واقعیت وجود دارد) ایران مال عده بسیار معدودی است که مورد نظر آن خانم بود و نام رمز حزباللهی هم برای خود برگزیدهاند چون هیچ حزباللهی شریفی چنین مال شهروند خوری را به ذهن خود راه نمیدهد. اتفاقاً مال حزباللهیها نیست. حزباللهی واقعی کسانی بودند و هستند که خود را برای ایران میدانسنند و نه برعکس. ادعای مالکیت بر کشور نداشتند، بلکه برعکس ایران را مالک خویش میدانستند و لذا خود را فدای استقلال و آزادی و تمامیت ارضی آن میکردند.
🔘حزباللهی کسی نیست که بیهیچ آوردهای دنبال میراثخواری و رانتخواری باشد. حزباللهی واقعی از حقوق هموطنش در همه حوزهها دفاع میکند، و حزباللهی بدلی همه را برای خود میخواهد. و زشتترین کار نیز غصب همین عنوان است. بنابراین گر چه به لحاظ اثباتی ایران ملک مشاع همه ایرانیان است ولی به لحاظ ثبوتی فعلاً در ید عدهای است که عنوان غصبی حزباللهی یدک میکشد، و بدلی هستند.
🔘این ذهنیت فاسد که ایران را ملک عدهای محدود بداند همیشه بوده و هست و خواهد بود. فقط قدرت و حوزه نفوذ آنان است که کم یا زیاد میشود. اتفاقاً ممکن است افراد خیرخواهی هم باشند که چنین تصویر نادرستی داشته باشند. ریشه این رویکرد نیز در تمایزگذاری حقوقی و امتیازی براساس ویژگیهای غیر حرفهای است.
🔘آغاز آن به ابتدای انقلاب برمیگردد ولی فرآیند حذف استصوابی و دستچین کردن افراد برای پستهای حکومتی نقطه تشدید و بحرانی این جریان است. چندی پیش نوشتم که فرآیند خالصسازی الزامات خود را دارد و جزو فرآیندهای تشدیدکننده است. به عبارت دیگر هر چه بر خالصسازی تأکید کنید، نیازمند افزایش دوز خالصسازی میشوید.
🔘همچنان که در این روزهای اخیر شاهد این ماجرا بودیم. در اوج جنگ غزه که نیازمند وحدت و حمایت و همدلی مردم هستند، حتی به سخن گفتن برخی افراد که پیشتر هم مسئول بودهاند رضایت نمیدهند. چرا؟ به این علت روشن که هر گونه حضور دیگران موجب بحران برای فرآیند خالصسازی میشود.
🔘خالصسازی معتقد است که ما به دیگران نیاز نداریم، حتی معتقدند که حضور دیگران موجب تضعیف ما میشود، حال چگونه ممکن است که خودمان حرفی نداشته باشیم و از دیگران دعوت کنیم؟ در جریان مصاحبه با پدر مرحوم عجمیان و برادر او نیز چشمهای از این خالصسازی را میبینیم. چگونه؟
🔘با تخریب حکم قضایی و اقدام علیه قوه قضاییه راه را برای حضور خالصسازان در مراتب بالاتر باز میکنند، و با زدن بخشی از جناح منسوب به خالصسازان، سعی در افزایش خلوص سیاسی میکنند. حملات به مجموعه نزدیک به ولایتی را از این زاویه میتوان تحلیل کرد. زدن جناح قالیباف نیز برگ دیگری از طرح خالصسازی است که در حال رو شدن است. جالب اینکه برخی از خودشان معترض هستند که چرا با یکدیگر دعوا میکنید؟ آیا آنان نمیدانند که این دعوا ادامه طبیعی همان فرآیند حذف است که حد یقفی ندارد.
🔘نگاهی به پیشینه ۱۰۰۰ مدیر اصلی کشور در سطح وزیر و پایینتر و هم ردیف آنها و نماینده، نشان میدهد که خالصسازی تقریباً به پایان خود رسیده است و کمکیفیتتر از این مدیریتها بعید است بتوان به کار گرفت. این راه دیگر بسته است، باید فکر دیگری کنید. همه اینها معرف ۱۰ درصد مردم ایران هم نیستند.
🔴ارزیابی از یک عملکرد
🔺 اعتماد ۲۳ آبان ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘با توجه به کوششهای دولت برای بهبود امور؛ در این یادداشت میکوشم که عملکرد دولت در یکی از حوزههای مهم را که قابل سنجش نیز هست تقدیم کنم. تصادفات جادهای و درون شهری یکی از زمینههایی است که کیفیت سیاستگذاری و اجرای آن را به خوبی نشان میدهد.
🔘بویژه آنکه ایران یکی از بدترین شاخصها را در این زمینه داشته است. البته از مقطعی به بعد وضعیت رو به بهبود رفت ولی دو باره چند سالی است که روند بهبودی متوقف شده و عکس آن به وجود آمده است.
🔘طی ده سال گذشته مرگ و میر ناشی از تصادفات روند متفاوت و رو به رشدی داشته است. روند کاهشی تا سال ۱۳۹۵ ادامه یافت و تعداد فوتیها به کمترین رقم خود یعنی ۱۵٫۹ هزار نفر در سال رسید ولی از سال ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ دو باره صعودی شد. سالهای ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ به علت کرونا و کاهش مسافرتها، این شاخص نزولی، و از تعداد فوتیها به نحو روشنی کاسته شد و در سال ۱۳۹۹، به رقم ۱۵٫۴ هزار نفر رسید.
🔘با پایان یافتن کرونا سیر صعودی مرگ و میر ناشی از تصادفات تشدید شده و طی فقط دو سال تا ۱۴۰۱، حدود ۲۷ درصد بر تعداد فوتیها اضافه شده است که رقم بسیار بالایی است، و بدتر اینکه در ۶ ماه اول امسال(۱۴۰۲) نیز شاهد ۸٫۲ درصد افزایش مجدد هستیم. این وضعیت در حالی است که مطابق قانون؛ دولت وظیفه دارد که سالانه ۱۰ درصد از این تلفات را کم کند. در حالی که در این سه سال نه تنها شاهد کاهش نیستیم، بلکه، به طور میانگین حدود همین درصد را شاهد افزایش تلفات هستیم.
🔘علت این ماجرا چیست؟ چند عامل مهم و موثر در تصادفات عبارتند از: کیفیت رانندگی، کیفیت خودرو، کیفیت جاده، کیفیت و سرعت خدمات درمانی پس از تصادف. به نظر میرسد که همه این موارد و به تناسبی در این چند سال اخیر بدتر شدهاند.
🔘در مورد اورژانس باید به زمانبندیهای حضور در صحنه و نیز تجهیزات و امکانات آنان اشاره کرد که در این مورد اطلاعاتی در دسترس نیست. ولی وضعیت جاده به نسبت قابل سنجش و روشن است. هم از حیث تجربهای که رانندگان در جادهها دارند و هم از حیث سهمی که برای نگهداری جاده هزینه میشود.
🔘با توجه به کاهش بودجههای عمومی، سهم هزینههای نگهداری بویژه جادهها نسبت به گذشته بسیار کمتر شده است و برخی برآوردها حاکی از یک درصد ارزش روز جاده است که بسیار کمتر از استانداردهای جهانی است.
🔘مشکل مهم این است که به محض بیتوجهی یا کمتوجهی به تعمیرات جادهها، فرآیند استهلاک سرعت میگیرد. مدتی پیش در یکی از جادههای اصلی کشور یعنی مشهد به سوی تهران در حرکت بودم که در برخی از فواصل چیزی جز اظهار تأسف نمیتوان گفت.
🔘عامل مهم بعدی خودرو است. بیتردید افزایش استهلاک خودروهای کارکرده بویژه وسایل سنگین و نیز پایین بودن کیفیت لاستیکها به علت مشکلات اقتصادی و استهلاک بالا، موجب میشود که از یکسو بر تعداد تصادفات افزوده شود و از سوی دیگر تلفات آن را بیشتر میکند.
🔘سیاستهای خودرویی و حذف یا کاهش برخی استانداردهای آن و قیمتگذاری نابخردانه به علاوه ممانعت از واردات خودروهای سواری باکیفیت و بالاخره حذف رقابت از تولیدات داخلی و فروش رانتی آن، موجب شده است که کیفیت خودرو نسبت به گذشته کمتر شود و هم موجب افزایش تصادفات و هم منجر به افزایش تلفات و مصدومیتها شود.
🔘در میان عوامل پیشگفته، در باره عامل راننده سخت است که قضاوت کنیم. این امر مستلزم جمعبندی از گزارشهای پلیس است و اینکه علل تصادفات بیشتر کدام عوامل بودهاند؟ همچنین نظارت پلیس و سیاستهای بیمهای و نیز قیمتگذاری بنزین نیز در کاهش و افزایش تصادفات موثر هستند که تحلیل هر کدام نیازمند اطلاع از جزییات بیشتری است ولی در یک چیز شک و تردیدی وجود ندارد.
🔘کاهش میزان تصادفات خودرویی و مرگ و میر ناشی از آن هم به لحاظ عقلی و هم به حکم قانون یک ضرورت است. مهمتر اینکه نهاد معینی متولی اجرای سیاستهای لازم برای تحقق این هدف است، ولی واقعیت این است که طی سه سال گذشته (و تا آخر امسال) نه تنها از تعداد تصادفات و مرگ و میر ناشی از آن کم نشده، بلکه برعکس با رشد شتابانی در حال افزایش بوده است.
🔘🔘فقط میماند که کسی پاسخ دهد، مسئولیت این روند به عهده کیست؟ احتمالا خواهند گفت روحانی؟
🔺 اعتماد ۲۳ آبان ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘با توجه به کوششهای دولت برای بهبود امور؛ در این یادداشت میکوشم که عملکرد دولت در یکی از حوزههای مهم را که قابل سنجش نیز هست تقدیم کنم. تصادفات جادهای و درون شهری یکی از زمینههایی است که کیفیت سیاستگذاری و اجرای آن را به خوبی نشان میدهد.
🔘بویژه آنکه ایران یکی از بدترین شاخصها را در این زمینه داشته است. البته از مقطعی به بعد وضعیت رو به بهبود رفت ولی دو باره چند سالی است که روند بهبودی متوقف شده و عکس آن به وجود آمده است.
🔘طی ده سال گذشته مرگ و میر ناشی از تصادفات روند متفاوت و رو به رشدی داشته است. روند کاهشی تا سال ۱۳۹۵ ادامه یافت و تعداد فوتیها به کمترین رقم خود یعنی ۱۵٫۹ هزار نفر در سال رسید ولی از سال ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ دو باره صعودی شد. سالهای ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ به علت کرونا و کاهش مسافرتها، این شاخص نزولی، و از تعداد فوتیها به نحو روشنی کاسته شد و در سال ۱۳۹۹، به رقم ۱۵٫۴ هزار نفر رسید.
🔘با پایان یافتن کرونا سیر صعودی مرگ و میر ناشی از تصادفات تشدید شده و طی فقط دو سال تا ۱۴۰۱، حدود ۲۷ درصد بر تعداد فوتیها اضافه شده است که رقم بسیار بالایی است، و بدتر اینکه در ۶ ماه اول امسال(۱۴۰۲) نیز شاهد ۸٫۲ درصد افزایش مجدد هستیم. این وضعیت در حالی است که مطابق قانون؛ دولت وظیفه دارد که سالانه ۱۰ درصد از این تلفات را کم کند. در حالی که در این سه سال نه تنها شاهد کاهش نیستیم، بلکه، به طور میانگین حدود همین درصد را شاهد افزایش تلفات هستیم.
🔘علت این ماجرا چیست؟ چند عامل مهم و موثر در تصادفات عبارتند از: کیفیت رانندگی، کیفیت خودرو، کیفیت جاده، کیفیت و سرعت خدمات درمانی پس از تصادف. به نظر میرسد که همه این موارد و به تناسبی در این چند سال اخیر بدتر شدهاند.
🔘در مورد اورژانس باید به زمانبندیهای حضور در صحنه و نیز تجهیزات و امکانات آنان اشاره کرد که در این مورد اطلاعاتی در دسترس نیست. ولی وضعیت جاده به نسبت قابل سنجش و روشن است. هم از حیث تجربهای که رانندگان در جادهها دارند و هم از حیث سهمی که برای نگهداری جاده هزینه میشود.
🔘با توجه به کاهش بودجههای عمومی، سهم هزینههای نگهداری بویژه جادهها نسبت به گذشته بسیار کمتر شده است و برخی برآوردها حاکی از یک درصد ارزش روز جاده است که بسیار کمتر از استانداردهای جهانی است.
🔘مشکل مهم این است که به محض بیتوجهی یا کمتوجهی به تعمیرات جادهها، فرآیند استهلاک سرعت میگیرد. مدتی پیش در یکی از جادههای اصلی کشور یعنی مشهد به سوی تهران در حرکت بودم که در برخی از فواصل چیزی جز اظهار تأسف نمیتوان گفت.
🔘عامل مهم بعدی خودرو است. بیتردید افزایش استهلاک خودروهای کارکرده بویژه وسایل سنگین و نیز پایین بودن کیفیت لاستیکها به علت مشکلات اقتصادی و استهلاک بالا، موجب میشود که از یکسو بر تعداد تصادفات افزوده شود و از سوی دیگر تلفات آن را بیشتر میکند.
🔘سیاستهای خودرویی و حذف یا کاهش برخی استانداردهای آن و قیمتگذاری نابخردانه به علاوه ممانعت از واردات خودروهای سواری باکیفیت و بالاخره حذف رقابت از تولیدات داخلی و فروش رانتی آن، موجب شده است که کیفیت خودرو نسبت به گذشته کمتر شود و هم موجب افزایش تصادفات و هم منجر به افزایش تلفات و مصدومیتها شود.
🔘در میان عوامل پیشگفته، در باره عامل راننده سخت است که قضاوت کنیم. این امر مستلزم جمعبندی از گزارشهای پلیس است و اینکه علل تصادفات بیشتر کدام عوامل بودهاند؟ همچنین نظارت پلیس و سیاستهای بیمهای و نیز قیمتگذاری بنزین نیز در کاهش و افزایش تصادفات موثر هستند که تحلیل هر کدام نیازمند اطلاع از جزییات بیشتری است ولی در یک چیز شک و تردیدی وجود ندارد.
🔘کاهش میزان تصادفات خودرویی و مرگ و میر ناشی از آن هم به لحاظ عقلی و هم به حکم قانون یک ضرورت است. مهمتر اینکه نهاد معینی متولی اجرای سیاستهای لازم برای تحقق این هدف است، ولی واقعیت این است که طی سه سال گذشته (و تا آخر امسال) نه تنها از تعداد تصادفات و مرگ و میر ناشی از آن کم نشده، بلکه برعکس با رشد شتابانی در حال افزایش بوده است.
🔘🔘فقط میماند که کسی پاسخ دهد، مسئولیت این روند به عهده کیست؟ احتمالا خواهند گفت روحانی؟
🔴پژوهش علیه لجاجت
🔺اعتماد ۲۴ آبان ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘یکی از تفاوتهای مهم جامعهای با سیاست پویا، انعطافپذیری بویژه در برای مردم و نخبگان است. نمونه اخیر ماجرا برکناری وزیر کشور بریتانیا است که طرفدار اسراییل بود و به پاس نظر و اعتراضات مردم هزینه سیاست لجوجانه و ضد مردمی خود را پرداخت. در واقع حکومتها یک اصل مهم را پذیرفتهاند. در برابر خواست اکثریت مقاومت نکنند و امکان بروز این خواست هم فراهم باشد.
🔘سال گذشته و بلافاصله پس از آغاز جریان اعتراضات پاییز از دفتر پژوهشهای ایرنا (خبرگزاری دولت) تماس گرفتند و اعلام کردند که مجموعهای از گفتگوها را با افراد دارای رویکردهای گوناگون در تحلیل این پدیده در دست اقدام دارند و از بنده نیز درخواست کردند که با انجامش موافقت کردم، و نتیجه آن به صورت گفتگو در ایرنا منتشر گردید. من نیز در کانال خودم بازنشر کردم. بعداً شنیدم که میخواهند این مجموعه را که شامل ۶۶ مصاحبه است منتشر کنند که اکنون یک نسخه از چاپ دوم آن برای بنده نیز ارسال شده است.
🔘به نظرم انتشار این مجموعه از گفتگوها از سوی دفتر پژوهش ایرنا که رسانه رسمی دولت ایران است، اهمیت دارد. با توجه به جایگاه رسمی این خبرگزاری و نیز کوششی که برای شنیدن تحلیلهای گوناگون و حتی رعایت توازن این رویکردها، در کتاب انجام شده، به نظرم خواندن این مجموعه میتواند به درک متعارف و البته حداقلی؛ نه لزوماً دقیق از آنچه که در جامعه گذشت کمک کند.
🔘بویژه آنکه اغلب رویکردهای انتقادی سعی کردهاند به نحوی سخن بگویند که در چارچوبهای رسمی قابل طرح و انتشار هم باشد. این اقدام ایرنا ماندگار است، هر چند ظرفیت انتشار کتابهای فراوانی از نوشتههای کارشناسان و افراد دارای تحلیل در کشور وجود دارد که مطالب آن نیز در فضای مجازی در دسترس است، فقط باید راه را باز کنند تا کسانی آستینها را بالا بزنند و مجموعهای از این نوشتهها را منتشر کنند، نوشتههایی فارغ از محدودیتهای رسمی.
🔘آنچه که در جامعه ایران مفقود است، تحلیل و نظر نیست، بیتوجهی ساختار رسمی به نظرات مردم و نخبگان جامعه و تحلیل آنان است. چون در همان زمان انجام این گفتگوها مقامات کشور و مهمتر از همه دو نهاد اطلاعاتی و نیز مواضع رسمی وزارت کشور، حکایت از این میکرد که گویی اتفاق خاصی رخ نداده است، و فقط یک مشکل امنیتی است که به همت نیروهای امنیتی برطرف و حل شد.
🔘این یکدندگی تحلیلی مهمترین خطری است که جامعه ایران را تهدید میکند. اینکه مدیران امور به جای آنکه واقعیات را ببینند و از تحلیلهای علمی و کارشناسی استفاده کنند، خود را مشغول آمال و آرزوها کردهاند و گمان میکنند با ندیدن واقعیت، مسألهای حل میشود. به همین علت است که رفتارهای آنان کلاً اقتضایی است.
🔘در آغاز اعتراضات از موضع تواضع و پایین درخواست گفتگو میکردند یا اینکه درخواست داشتند که برنامههای فرهنگی انجام شود، یا در مواجهه با دانشگاهها و زنان و هنرمندان متفاوت از همیشه برخورد میکردند. ولی هنگامی که گمان کردند خرشان از پل گذشته است، روی دیگر رفتاری خود را نشان دادند و به تنظیمات کارخانه برگشتند.
🔘این رفتار نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه بیاعتمادی و خشم و نفرت مردم را تشدید هم میکند. مسأله این است که کل نظام و ساختار سیاسی باید به یک تحلیل اجتماعی و سیاسی واحدی برسند و سیاستهای بعدی خود را در مورد جامعه و مسایل آن براساس این رویکرد تنظیم کنند.
🔘در حال حاضر نحوه مواجهه حکومت با اعتراضات سال گذشته، هیچ نسبتی با تحلیلهای منتشر شده در این کتاب ندارد. من نمیخواهم بگویم که حکومت حتماً و باید تحلیل منتقدان را بپذیرد، گر چه اعتبار و استحکام تحلیل منتقدان بیشتر و مستندتر است، ولی اگر حداقل به تحلیلهای همفکران خودشان نیز توجه کنند، بخش قابل توجهی از مشکلات سیاستی حل خواهد شد.
🔘متأسفانه در ایران علاقهای ندارند که در باره حوادث و اتفاقات مهم گزارشهای ملی تهیه و براساس آن عمل کنند. به همین علت نیز هیچ مسألهای چنان که شایسته است هیچ گاه حل نمیشود. پژوهش و تحلیل علمی مقدمه لازم برای کاهش از لجاجت سیاسی و تطبیقپذیری با خواست مردم است.
🔺اعتماد ۲۴ آبان ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘یکی از تفاوتهای مهم جامعهای با سیاست پویا، انعطافپذیری بویژه در برای مردم و نخبگان است. نمونه اخیر ماجرا برکناری وزیر کشور بریتانیا است که طرفدار اسراییل بود و به پاس نظر و اعتراضات مردم هزینه سیاست لجوجانه و ضد مردمی خود را پرداخت. در واقع حکومتها یک اصل مهم را پذیرفتهاند. در برابر خواست اکثریت مقاومت نکنند و امکان بروز این خواست هم فراهم باشد.
🔘سال گذشته و بلافاصله پس از آغاز جریان اعتراضات پاییز از دفتر پژوهشهای ایرنا (خبرگزاری دولت) تماس گرفتند و اعلام کردند که مجموعهای از گفتگوها را با افراد دارای رویکردهای گوناگون در تحلیل این پدیده در دست اقدام دارند و از بنده نیز درخواست کردند که با انجامش موافقت کردم، و نتیجه آن به صورت گفتگو در ایرنا منتشر گردید. من نیز در کانال خودم بازنشر کردم. بعداً شنیدم که میخواهند این مجموعه را که شامل ۶۶ مصاحبه است منتشر کنند که اکنون یک نسخه از چاپ دوم آن برای بنده نیز ارسال شده است.
🔘به نظرم انتشار این مجموعه از گفتگوها از سوی دفتر پژوهش ایرنا که رسانه رسمی دولت ایران است، اهمیت دارد. با توجه به جایگاه رسمی این خبرگزاری و نیز کوششی که برای شنیدن تحلیلهای گوناگون و حتی رعایت توازن این رویکردها، در کتاب انجام شده، به نظرم خواندن این مجموعه میتواند به درک متعارف و البته حداقلی؛ نه لزوماً دقیق از آنچه که در جامعه گذشت کمک کند.
🔘بویژه آنکه اغلب رویکردهای انتقادی سعی کردهاند به نحوی سخن بگویند که در چارچوبهای رسمی قابل طرح و انتشار هم باشد. این اقدام ایرنا ماندگار است، هر چند ظرفیت انتشار کتابهای فراوانی از نوشتههای کارشناسان و افراد دارای تحلیل در کشور وجود دارد که مطالب آن نیز در فضای مجازی در دسترس است، فقط باید راه را باز کنند تا کسانی آستینها را بالا بزنند و مجموعهای از این نوشتهها را منتشر کنند، نوشتههایی فارغ از محدودیتهای رسمی.
🔘آنچه که در جامعه ایران مفقود است، تحلیل و نظر نیست، بیتوجهی ساختار رسمی به نظرات مردم و نخبگان جامعه و تحلیل آنان است. چون در همان زمان انجام این گفتگوها مقامات کشور و مهمتر از همه دو نهاد اطلاعاتی و نیز مواضع رسمی وزارت کشور، حکایت از این میکرد که گویی اتفاق خاصی رخ نداده است، و فقط یک مشکل امنیتی است که به همت نیروهای امنیتی برطرف و حل شد.
🔘این یکدندگی تحلیلی مهمترین خطری است که جامعه ایران را تهدید میکند. اینکه مدیران امور به جای آنکه واقعیات را ببینند و از تحلیلهای علمی و کارشناسی استفاده کنند، خود را مشغول آمال و آرزوها کردهاند و گمان میکنند با ندیدن واقعیت، مسألهای حل میشود. به همین علت است که رفتارهای آنان کلاً اقتضایی است.
🔘در آغاز اعتراضات از موضع تواضع و پایین درخواست گفتگو میکردند یا اینکه درخواست داشتند که برنامههای فرهنگی انجام شود، یا در مواجهه با دانشگاهها و زنان و هنرمندان متفاوت از همیشه برخورد میکردند. ولی هنگامی که گمان کردند خرشان از پل گذشته است، روی دیگر رفتاری خود را نشان دادند و به تنظیمات کارخانه برگشتند.
🔘این رفتار نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه بیاعتمادی و خشم و نفرت مردم را تشدید هم میکند. مسأله این است که کل نظام و ساختار سیاسی باید به یک تحلیل اجتماعی و سیاسی واحدی برسند و سیاستهای بعدی خود را در مورد جامعه و مسایل آن براساس این رویکرد تنظیم کنند.
🔘در حال حاضر نحوه مواجهه حکومت با اعتراضات سال گذشته، هیچ نسبتی با تحلیلهای منتشر شده در این کتاب ندارد. من نمیخواهم بگویم که حکومت حتماً و باید تحلیل منتقدان را بپذیرد، گر چه اعتبار و استحکام تحلیل منتقدان بیشتر و مستندتر است، ولی اگر حداقل به تحلیلهای همفکران خودشان نیز توجه کنند، بخش قابل توجهی از مشکلات سیاستی حل خواهد شد.
🔘متأسفانه در ایران علاقهای ندارند که در باره حوادث و اتفاقات مهم گزارشهای ملی تهیه و براساس آن عمل کنند. به همین علت نیز هیچ مسألهای چنان که شایسته است هیچ گاه حل نمیشود. پژوهش و تحلیل علمی مقدمه لازم برای کاهش از لجاجت سیاسی و تطبیقپذیری با خواست مردم است.
🔴درباره سامانه رصد سبک زندگی مردم
🔺 هممیهن ۲۴ آبان ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘عباس عبدی، پژوهشگر اجتماعی درباره نحوه فعالیت این سامانه به هممیهن میگوید که؛ مشخص نیست تدوینکنندگان آن بهدنبال چه چیزی هستند و از آنجا که اعتمادی به آنها وجود ندارد، تمام تصمیمات آنان به بدترین شکل تفسیر و برداشت میشود. با این همه او توضیح میدهد که اگر هدف از این سامانه جمعآوری اطلاعات شخصی مردم باشد که اقدامی غیرقانونی نابخردانه و بیفایده است.
🔘اما اگر منظور انجام پژوهش و انتشار نتایج آن است، پیش از این هم در برنامههای قبلی توسعه انجام پژوهشهای مختلف مصوب شده بود، اما انجام نمیشد. به این علت که، «جسارتی برای منتشر کردن نتیجه پژوهشهای اجتماعی وجود ندارد، مثلا فرض کنید در زمینه پوشش مورد قبول پژوهشی انجام شود، حتی اگر اسم افراد مشخصی هم نیاید، باز هم نمیتوانند نتیجه آن را منتشر کنند؟ چون از نظر و رای مردم واهمه دارند.
🔘برخی موضوعات از جمله درباره روابط زن و مرد، مصرف مشروبات الکلی و اعتیاد و ... ، حتی درباره زاد و ولد و سن ازدواج آمار خودکشی هم اطلاعات منتشر نمیشود چه رسد به موضوعات دیگر. در حال حاضر دسترسی به اطلاعات سازمان ثبت احوال هم برای همه قفل است. آمار ثبتی را هم بر خلاف گذشته در اختیار نمیگذارند حال میخواهند چه پژوهشی انجام دهند؟
🔘آنها نه قادر به انجام پژوهش معتبر هستند و نه وقتی انجام میدهند حاضرند نتایج را منتشر کنند. نتایج را به عناوین نادرست و تحلیلهای غلط، به خدمت مقامات میبرند و ذهن آنها را از واقعیت دور میکنند.»
🔘به گفته عبدی، اگر قرار باشد سامانه پژوهشی باشد دیگر مهم نیست چه انگیزهای پشت آن وجود دارد، هر چند که این اطمینان وجود دارد که چنین کاری انجام نمیشود و اطلاعاتش هم عموما نادرست خواهد بود. اما اگر هدف دیگری مانند رصد زندگی شخصی افراد و گردآوری اطلاعات شخصی باشد، برای کنترل و ایجاد ترس در بین مردم ایجاد شده و هدف دیگری ندارد.
🔺 هممیهن ۲۴ آبان ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘عباس عبدی، پژوهشگر اجتماعی درباره نحوه فعالیت این سامانه به هممیهن میگوید که؛ مشخص نیست تدوینکنندگان آن بهدنبال چه چیزی هستند و از آنجا که اعتمادی به آنها وجود ندارد، تمام تصمیمات آنان به بدترین شکل تفسیر و برداشت میشود. با این همه او توضیح میدهد که اگر هدف از این سامانه جمعآوری اطلاعات شخصی مردم باشد که اقدامی غیرقانونی نابخردانه و بیفایده است.
🔘اما اگر منظور انجام پژوهش و انتشار نتایج آن است، پیش از این هم در برنامههای قبلی توسعه انجام پژوهشهای مختلف مصوب شده بود، اما انجام نمیشد. به این علت که، «جسارتی برای منتشر کردن نتیجه پژوهشهای اجتماعی وجود ندارد، مثلا فرض کنید در زمینه پوشش مورد قبول پژوهشی انجام شود، حتی اگر اسم افراد مشخصی هم نیاید، باز هم نمیتوانند نتیجه آن را منتشر کنند؟ چون از نظر و رای مردم واهمه دارند.
🔘برخی موضوعات از جمله درباره روابط زن و مرد، مصرف مشروبات الکلی و اعتیاد و ... ، حتی درباره زاد و ولد و سن ازدواج آمار خودکشی هم اطلاعات منتشر نمیشود چه رسد به موضوعات دیگر. در حال حاضر دسترسی به اطلاعات سازمان ثبت احوال هم برای همه قفل است. آمار ثبتی را هم بر خلاف گذشته در اختیار نمیگذارند حال میخواهند چه پژوهشی انجام دهند؟
🔘آنها نه قادر به انجام پژوهش معتبر هستند و نه وقتی انجام میدهند حاضرند نتایج را منتشر کنند. نتایج را به عناوین نادرست و تحلیلهای غلط، به خدمت مقامات میبرند و ذهن آنها را از واقعیت دور میکنند.»
🔘به گفته عبدی، اگر قرار باشد سامانه پژوهشی باشد دیگر مهم نیست چه انگیزهای پشت آن وجود دارد، هر چند که این اطمینان وجود دارد که چنین کاری انجام نمیشود و اطلاعاتش هم عموما نادرست خواهد بود. اما اگر هدف دیگری مانند رصد زندگی شخصی افراد و گردآوری اطلاعات شخصی باشد، برای کنترل و ایجاد ترس در بین مردم ایجاد شده و هدف دیگری ندارد.
🔴سه ویژگی چین را فراموش نکنید
🔺اعتماد ۲۷ آبان ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘تا آنجا که به یاد دارم حدود نیم قرن پیش یکی از دانشمندان غربی گفته بود، معجزه مهم جهان این است که دولت چین(منظورش زمان مائو بود) توانسته یک میلیارد نفر جمعیت این کشور را زنده نگهدارد و اجازه ندهد که از گرسنگی بمیرند.
🔘درباره واقعیت آن زمان چین اطلاعات دقیقی در دست نبود یا من ندارم ولی اگر آن فرد زنده باشد، نمیدانم پیشرفت چین در ۴۵ سال اخیر را چگونه وصف میکند؟ آن معجزه در مقایسه با تحولات ۴۵ سال اخیر چیزی در حد شعبدهبازی در برابر معجزه واقعی است.
🔘اکنون اتفاق نظر نسبی است که چین بزودی از نظر توان تولید اقتصادی در جهان اول خواهد شد. چین نشان داده است که در مورد مسائل اصلی خود چون هنگکنگ و ماکائو و چین تایپه و نیز حاکمیت بر دریاهای خود کوتاه نمیآید. جالبتر از همه طرحهای جهانی اقتصادی از جمله جاده ابریشم را در دست دارد. یا در حوزه نفوذ اقتصادی و صادرات حرف اول را میزند. در حوزه فنآوری فضایی و دیجیتال پیشرفتهای چشمگیری داشته است. سیاستهای منطقهای و جهانی بلندپروازانهای را در دستور کار دارد و ما شاهد حضور موثر چین در منطقه اطراف خودمان هستیم.
🔘از سوی آمریکا نیز کم تهدید نشده است، آنان خیلی صریح از استقلال چین تایپه دفاع میکنند در حالی که اینها هر دو یک سرزمین هستند و مسأله ارضی فارغ از ماهیت نظامهای حاکم است. علیه رییسجمهور چین خیلی مینویسند و سیاستهای تبلیغی تندی علیه چین و مسائل حقوق بشری آن دارند. هر چند پس از حمایتهای اخیر غرب از اسراییل معلوم نیست که از این پس، چنین مواضعی رنگ و بویی داشته باشد زیرا بیش از پیش نشان داده شد که مواضع حقوقبشری غربیها اصیل نیست و پوششی تاکتیکی برای سیاست است.
🔘علی رغم همه اینها خوب است که سخنان متواضعانه رییسجمهور چین را در سفر اخیرش به ایالات متحده و دیدار با جو بایدن مرور کنیم تا درک بهتری از معنای ادبیات سیاسی و دیپلماتیک به دست آوریم. شیپنگ رییسجمهور چین گفت:
▪️«ما بزرگترین کشور در حال توسعه جهان و ایالات متحده بزرگترین کشور توسعه یافته جهان است. ما می باید در کنار هم باشیم .چین آماده است که شریک و دوست ایالات متحده باشد . اصول اساسی ما در اداره روابطمان با ایالات متحده عبارت است از احترام متقابل ، همزیستی مسالمت آمیز و همکاری برد-برد. ما هرگز علیه ایالات متحده شرط بندی نمی کنیم و در امور داخلی او دخالت نمی کنیم .چین هرگز قصد چالش و از پای انداختن آمریکا را نخواهد داشت و بالعکس از آمریکای مطمئن، باز ، روبه رشد و خوشبخت خوشحال خواهد شد . همینطور هم ایالات متحده نباید علیه چین شرط بندی و یا در امور داخلی چین دخالت کند. چین به هر سطح از توسعه برسد هرگز بدنبال هژمونی و گسترش سلطه نخواهد بود و هرگز درصدد تحمیل اراده خود به دیگران برنخواهد آمد. چین بدنبال ایجاد قلمرو نفوذ نخواهد بود و در هیج جنگی چه سرد و چه گرم شرکت نخواهدکرد.»(پایان)▪️
🔘شاید افراد سادهانگار گمان کنند که این سخنان نشانه خودتحقیری یا خودباختگی است. بطور قطع مسئولین ایالات متحده چنین باوری نخواهند داشت. آنان بر طبق سیاست کلان خود، چین را رقیب و خطر اصلی علیه هژمونی و فرادستی خود میدانند و این را چینیها هم بخوبی میدانند، پس این سخنان متواضعانه برای چیست؟
🔘در درجه اول بخشی از آن، حقیقتی است که نه میتوانند و نه درست است که پنهانش کرده یا نادیده بگیرند. این حقیقت که هنوز فاصله عمیقی میان ایالات متحده و چین وجود دارد. بخش مهمتر این سخنان، خنثی کردن بزرگنماییهای ایالات متحده در دشمنسازی از چین است.
🔘فرض کنیم که چین با ادبیاتی تهاجمی و خشن پاسخ اقدامات و حتی تحقیرهای آمریکاییها را میداد، چه نتیجهای به دست میآورد که اکنون نیاورده است؟ جز این که در بازی آنها میافتاد و در بزرگنمایی خطر و قدرت خود به سود آنان نقش بازی میکرد هیچ دستاورد دیگری نداشت.
🔘این زبان دیپلماتیک است که گرچه محدودیتهای خود را دارد ولی کاربرد آن در عرصه سیاسی بسیار موثرتر از زبان تهدید و زور است. منظور این نیست که در هر شرایطی زبان تهدید و زور را بکلی باید کنار گذاشت، زیرا مواردی پیش میآید که کاربرد چنین زبانی ضرورت دارد، که بطور طبیعی و بر حسب مورد، چینیها هم از آن استفاده میکنند، ولی وجه غالب زبان دیپلماتیک زور و تهدید نیست. اتفاقا یکی از جاهایی که کاربرد افراطی این زبان نتیجه منفی دارد از سوی ایالات متحده است.
🔘امیدواریم اگر کسانی در ایران میخواهند یا مدعی این هستند که راه چین را انتخاب میکنند، سه چیزی را فراموش نکنند. اول سیاستهای کارآمد و علمی آنها برای توسعه اقتصادی و اجرای خوب آن سیاستها. دوم زبان دیپلماتیک و سازنده آنها و سوم پایداری و صبر کنفسیوسی در تامین منافع ملی و کوتاه نیامدن از آن.
🔺اعتماد ۲۷ آبان ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘تا آنجا که به یاد دارم حدود نیم قرن پیش یکی از دانشمندان غربی گفته بود، معجزه مهم جهان این است که دولت چین(منظورش زمان مائو بود) توانسته یک میلیارد نفر جمعیت این کشور را زنده نگهدارد و اجازه ندهد که از گرسنگی بمیرند.
🔘درباره واقعیت آن زمان چین اطلاعات دقیقی در دست نبود یا من ندارم ولی اگر آن فرد زنده باشد، نمیدانم پیشرفت چین در ۴۵ سال اخیر را چگونه وصف میکند؟ آن معجزه در مقایسه با تحولات ۴۵ سال اخیر چیزی در حد شعبدهبازی در برابر معجزه واقعی است.
🔘اکنون اتفاق نظر نسبی است که چین بزودی از نظر توان تولید اقتصادی در جهان اول خواهد شد. چین نشان داده است که در مورد مسائل اصلی خود چون هنگکنگ و ماکائو و چین تایپه و نیز حاکمیت بر دریاهای خود کوتاه نمیآید. جالبتر از همه طرحهای جهانی اقتصادی از جمله جاده ابریشم را در دست دارد. یا در حوزه نفوذ اقتصادی و صادرات حرف اول را میزند. در حوزه فنآوری فضایی و دیجیتال پیشرفتهای چشمگیری داشته است. سیاستهای منطقهای و جهانی بلندپروازانهای را در دستور کار دارد و ما شاهد حضور موثر چین در منطقه اطراف خودمان هستیم.
🔘از سوی آمریکا نیز کم تهدید نشده است، آنان خیلی صریح از استقلال چین تایپه دفاع میکنند در حالی که اینها هر دو یک سرزمین هستند و مسأله ارضی فارغ از ماهیت نظامهای حاکم است. علیه رییسجمهور چین خیلی مینویسند و سیاستهای تبلیغی تندی علیه چین و مسائل حقوق بشری آن دارند. هر چند پس از حمایتهای اخیر غرب از اسراییل معلوم نیست که از این پس، چنین مواضعی رنگ و بویی داشته باشد زیرا بیش از پیش نشان داده شد که مواضع حقوقبشری غربیها اصیل نیست و پوششی تاکتیکی برای سیاست است.
🔘علی رغم همه اینها خوب است که سخنان متواضعانه رییسجمهور چین را در سفر اخیرش به ایالات متحده و دیدار با جو بایدن مرور کنیم تا درک بهتری از معنای ادبیات سیاسی و دیپلماتیک به دست آوریم. شیپنگ رییسجمهور چین گفت:
▪️«ما بزرگترین کشور در حال توسعه جهان و ایالات متحده بزرگترین کشور توسعه یافته جهان است. ما می باید در کنار هم باشیم .چین آماده است که شریک و دوست ایالات متحده باشد . اصول اساسی ما در اداره روابطمان با ایالات متحده عبارت است از احترام متقابل ، همزیستی مسالمت آمیز و همکاری برد-برد. ما هرگز علیه ایالات متحده شرط بندی نمی کنیم و در امور داخلی او دخالت نمی کنیم .چین هرگز قصد چالش و از پای انداختن آمریکا را نخواهد داشت و بالعکس از آمریکای مطمئن، باز ، روبه رشد و خوشبخت خوشحال خواهد شد . همینطور هم ایالات متحده نباید علیه چین شرط بندی و یا در امور داخلی چین دخالت کند. چین به هر سطح از توسعه برسد هرگز بدنبال هژمونی و گسترش سلطه نخواهد بود و هرگز درصدد تحمیل اراده خود به دیگران برنخواهد آمد. چین بدنبال ایجاد قلمرو نفوذ نخواهد بود و در هیج جنگی چه سرد و چه گرم شرکت نخواهدکرد.»(پایان)▪️
🔘شاید افراد سادهانگار گمان کنند که این سخنان نشانه خودتحقیری یا خودباختگی است. بطور قطع مسئولین ایالات متحده چنین باوری نخواهند داشت. آنان بر طبق سیاست کلان خود، چین را رقیب و خطر اصلی علیه هژمونی و فرادستی خود میدانند و این را چینیها هم بخوبی میدانند، پس این سخنان متواضعانه برای چیست؟
🔘در درجه اول بخشی از آن، حقیقتی است که نه میتوانند و نه درست است که پنهانش کرده یا نادیده بگیرند. این حقیقت که هنوز فاصله عمیقی میان ایالات متحده و چین وجود دارد. بخش مهمتر این سخنان، خنثی کردن بزرگنماییهای ایالات متحده در دشمنسازی از چین است.
🔘فرض کنیم که چین با ادبیاتی تهاجمی و خشن پاسخ اقدامات و حتی تحقیرهای آمریکاییها را میداد، چه نتیجهای به دست میآورد که اکنون نیاورده است؟ جز این که در بازی آنها میافتاد و در بزرگنمایی خطر و قدرت خود به سود آنان نقش بازی میکرد هیچ دستاورد دیگری نداشت.
🔘این زبان دیپلماتیک است که گرچه محدودیتهای خود را دارد ولی کاربرد آن در عرصه سیاسی بسیار موثرتر از زبان تهدید و زور است. منظور این نیست که در هر شرایطی زبان تهدید و زور را بکلی باید کنار گذاشت، زیرا مواردی پیش میآید که کاربرد چنین زبانی ضرورت دارد، که بطور طبیعی و بر حسب مورد، چینیها هم از آن استفاده میکنند، ولی وجه غالب زبان دیپلماتیک زور و تهدید نیست. اتفاقا یکی از جاهایی که کاربرد افراطی این زبان نتیجه منفی دارد از سوی ایالات متحده است.
🔘امیدواریم اگر کسانی در ایران میخواهند یا مدعی این هستند که راه چین را انتخاب میکنند، سه چیزی را فراموش نکنند. اول سیاستهای کارآمد و علمی آنها برای توسعه اقتصادی و اجرای خوب آن سیاستها. دوم زبان دیپلماتیک و سازنده آنها و سوم پایداری و صبر کنفسیوسی در تامین منافع ملی و کوتاه نیامدن از آن.
🔴خدا یا انسان؟
🔺اعتماد ۲۸ آبان ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘اگر بخواهیم سخنان مسئولین کنونی قوا و جناح غالب را نقد کنیم، مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد، از بس اظهارات عجیب و غریب از آنان وجود دارد که نقد و رد آنها به نوعی ملال خاطر خواهد شد، ولی با توجه به جایگاه فکری آقای دکتر حداد عادل نزد این جناح، طبعاً نمیتوان از کنار رویکردهای ایشان گذشت، از این رو نقد یا طرح پرسش در باره رویکردهای تحلیلی ایشان میتواند به درک آنچه که در این جناح میگذرد کمک کند.
🔘اخیراً ویدیویی از ایشان منتشر شد که خلاصه بخشی از آن چنین است: ▪️«اگر شما یک علوم انسانی مستقل از آنچه در تمدن غرب رایج است نداشته باشید به تمدن نوین اسلامی نمی رسید... در تمدن غربی به صورتی که امروز بر جهان حاکم است انسان بنیادی، یعنی اومانیسم حاکم است... از رنسانس به این طرف یک دو گانگی در غرب شکل گرفته یا انسان یا خدا. انسان برای این که روی پای خودش بایستد باید در برابر خدا بایستد... آزادی غربی نقطه مقابل عبادت است.»▪️
🔘بنده به عنوان کسی که علاقهمند به علوم انسانی و اجتماعی هستم، مشتاق هستم که بدانم آیا در این ۴۵ سال و از ابتدای نوشتن کتابهای جامعهشناسی اسلامی و اقتصاد اسلامی و امثال آنها، تا کنون هیچ متنی اضافه بر آنها تدوین شده است که معرف علوم انسانی غیر غربی و مستقل یا متفاوت از آن باشد؟ آن کتابها هم نه اسلامی بودند و نه علمی، به همین علت به سرعت از عرصه آموزش خارج شدند و کسی هم دیگر سراغ آنها را نگرفت.
🔘اگر گزاره شما را بپذیریم که بدون علوم انسانی مستقل از آنچه در تمدن غرب است، به تمدن نوین اسلامی نمیرسیم، در این صورت باید پرسید که در این حدود نیم قرن، کدام گزارهها و اصول چنین علمی را تدوین و ارایه کردهاید؟ مگر قرار نیست تا چند سال دیگر به این تمدن برسیم؛ پس علوم انسانی مستقل آن کجاست؟
🔘آیا چین و هند هم که در پی تمدن خود هستند، علوم انسانی مستقل از آنچه که در غرب است را دارند؟ آیا امکان دارد که چند گزاره از دستاوردهای چنین علمی را تدوین و ارایه کنید؟ طبعا چنین چیزی وجود خارجی ندارد.
🔘مگر علم، شرقی و غربی، اسلامی و غیر اسلامی دارد؟ قطعاً موضوعات انتخابی برای تحلیل و شناخت علمی آنها بر حسب جامعه میتوانند متفاوت باشند، ولی متفاوت بودن موضوع ربطی به تفاوت در علم ندارد. حتی عوامل تبیینکننده هم میتواند در دو جامعه تفاوت داشته باشد، مثلاً طلاق به عنوان یک موضوع مهم اجتماعی را اگر تحلیل کنیم، شاید عوامل موثر بر آن در ایران با جوامع دیگر تفاوت داشته باشد، ولی شیوه بررسی و رسیدن به این پاسخها از قواعد علمی مشابهی تبعیت میکند.
🔘مبادا آنچه که از علوم انسانی مستقل از علوم انسانی غربی مورد نظر است، در حد همین حرفهای شبهعلمی طب مثلاً ملی است. بله؛ ممکن است که برخی از داروهای سنتی برای برخی از بیماریها تا حدی مفید باشند. ولی این ادعا فقط و فقط از طریق علم پزشکی مبتنی بر شواهد بالینی قابل اثبات است و نه گزارههایی به نام طب اسلامی و ملی و سنتی که بعضا آمیخته به خرافات است.
🔘بنابراین همه انتظار دارند که پس از گذشت این همه سال و وجود چنین ادعایی، حداقل گوشههایی از وجود چنین علمی بویژه از طرف آقای حداد عادل عرضه شود، تا مخاطب بداند منظور چیست؟ و آیا چنین موجودی و یا چنین اصول علمی وجود دارد یا خیر؟
https://telegra.ph/خدا-یا-انسان-11-18
🔺اعتماد ۲۸ آبان ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘اگر بخواهیم سخنان مسئولین کنونی قوا و جناح غالب را نقد کنیم، مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد، از بس اظهارات عجیب و غریب از آنان وجود دارد که نقد و رد آنها به نوعی ملال خاطر خواهد شد، ولی با توجه به جایگاه فکری آقای دکتر حداد عادل نزد این جناح، طبعاً نمیتوان از کنار رویکردهای ایشان گذشت، از این رو نقد یا طرح پرسش در باره رویکردهای تحلیلی ایشان میتواند به درک آنچه که در این جناح میگذرد کمک کند.
🔘اخیراً ویدیویی از ایشان منتشر شد که خلاصه بخشی از آن چنین است: ▪️«اگر شما یک علوم انسانی مستقل از آنچه در تمدن غرب رایج است نداشته باشید به تمدن نوین اسلامی نمی رسید... در تمدن غربی به صورتی که امروز بر جهان حاکم است انسان بنیادی، یعنی اومانیسم حاکم است... از رنسانس به این طرف یک دو گانگی در غرب شکل گرفته یا انسان یا خدا. انسان برای این که روی پای خودش بایستد باید در برابر خدا بایستد... آزادی غربی نقطه مقابل عبادت است.»▪️
🔘بنده به عنوان کسی که علاقهمند به علوم انسانی و اجتماعی هستم، مشتاق هستم که بدانم آیا در این ۴۵ سال و از ابتدای نوشتن کتابهای جامعهشناسی اسلامی و اقتصاد اسلامی و امثال آنها، تا کنون هیچ متنی اضافه بر آنها تدوین شده است که معرف علوم انسانی غیر غربی و مستقل یا متفاوت از آن باشد؟ آن کتابها هم نه اسلامی بودند و نه علمی، به همین علت به سرعت از عرصه آموزش خارج شدند و کسی هم دیگر سراغ آنها را نگرفت.
🔘اگر گزاره شما را بپذیریم که بدون علوم انسانی مستقل از آنچه در تمدن غرب است، به تمدن نوین اسلامی نمیرسیم، در این صورت باید پرسید که در این حدود نیم قرن، کدام گزارهها و اصول چنین علمی را تدوین و ارایه کردهاید؟ مگر قرار نیست تا چند سال دیگر به این تمدن برسیم؛ پس علوم انسانی مستقل آن کجاست؟
🔘آیا چین و هند هم که در پی تمدن خود هستند، علوم انسانی مستقل از آنچه که در غرب است را دارند؟ آیا امکان دارد که چند گزاره از دستاوردهای چنین علمی را تدوین و ارایه کنید؟ طبعا چنین چیزی وجود خارجی ندارد.
🔘مگر علم، شرقی و غربی، اسلامی و غیر اسلامی دارد؟ قطعاً موضوعات انتخابی برای تحلیل و شناخت علمی آنها بر حسب جامعه میتوانند متفاوت باشند، ولی متفاوت بودن موضوع ربطی به تفاوت در علم ندارد. حتی عوامل تبیینکننده هم میتواند در دو جامعه تفاوت داشته باشد، مثلاً طلاق به عنوان یک موضوع مهم اجتماعی را اگر تحلیل کنیم، شاید عوامل موثر بر آن در ایران با جوامع دیگر تفاوت داشته باشد، ولی شیوه بررسی و رسیدن به این پاسخها از قواعد علمی مشابهی تبعیت میکند.
🔘مبادا آنچه که از علوم انسانی مستقل از علوم انسانی غربی مورد نظر است، در حد همین حرفهای شبهعلمی طب مثلاً ملی است. بله؛ ممکن است که برخی از داروهای سنتی برای برخی از بیماریها تا حدی مفید باشند. ولی این ادعا فقط و فقط از طریق علم پزشکی مبتنی بر شواهد بالینی قابل اثبات است و نه گزارههایی به نام طب اسلامی و ملی و سنتی که بعضا آمیخته به خرافات است.
🔘بنابراین همه انتظار دارند که پس از گذشت این همه سال و وجود چنین ادعایی، حداقل گوشههایی از وجود چنین علمی بویژه از طرف آقای حداد عادل عرضه شود، تا مخاطب بداند منظور چیست؟ و آیا چنین موجودی و یا چنین اصول علمی وجود دارد یا خیر؟
https://telegra.ph/خدا-یا-انسان-11-18
Telegraph
خدا یا انسان؟
🔺اعتماد ۲۸ آبان ۱۴۰۲ ✍️عباس عبدی 🔘اگر بخواهیم سخنان مسئولین کنونی قوا و جناح غالب را نقد کنیم، مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد، از بس اظهارات عجیب و غریب از آنان وجود دارد که نقد و رد آنها به نوعی ملال خاطر خواهد شد، ولی با توجه به جایگاه فکری آقای دکتر حداد…
🔴سفیران هدایت
🔺 اعتماد ۲۹ آبان ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘ایجاد تونل انسانی در راهروهای مترو برای عبور زنان، بدون تردید آثار و نتایجی دارد که شاید مورد توجه سیاستگذاران این رفتار هم نباشد. در نگاه اول منجر به تشدید شکاف میان مردم و قدرت میشود و خشم و نفرت را افزایش میدهد. از آن بدتر اینکه مسأله حجاب و پوشش چادر را در مرکز سیاست قرار میدهد و بار اعتقادی واختیاری آن را به کلی زایل میکند به تعبیری شاید بتوان گفت پرونده چادر را به عنوان پوشش انتخابی تا آینده نامعلومی میبندد.
🔘فارغ از این آثار؛ یک نکته مهم هم در آن وجود دارد و آن برگهای است که روی چادر خانمها با عنوان «سفیران هدایت» نوشته شده است. در این یادداشت میکوشم توضیح دهم که چرا این عنوان در این مورد خاص به کلی نادرست است.
🔘اول اینکه این کار از طرف حکومت و قدرت انجام میشود. هدایت کردن مردم در توان قدرت سیاسی نیست. این بدان معنا نیست که هیچ کس در حکومت شایستگی بیان افکار هدایتگرانه مردم را ندارد، بلکه شأن حکومت بویژه در جوامع جدید، هدایت نمودن نیست. هدایت شأن دیگرانی بیرون از صاحبان قدرت است.
🔘این نکته مهمی است که در باره رسالت پیامبران نیز مطرح شده است. پیامبری شأن هدایتگری و ابلاغ دارد، «بر تو جز ابلاغ رسالت تکلیفی نیست.» حکومت موضوع دیگری است و پس از پذیرش مردم و به همان نسبت هدایتیافتگی رخ میدهد و آن راهبری قدرت و نظم اجتماعی است.
🔘پس این خانمها در مقام سفیران هدایتگر مردم نیستند، بلکه در مقام حافظ نظم و پلیس و حجاببان شهرداری هستند، که واقعیت آن نیز همین است. کسانی هستند که به استخدام دولت یا پلیس و شهرداری یا هر نهاد دیگری در میآیند و به ازای کار خود حقوق و دستمزد میگیرند و طبق دستورات صادره عمل میکنند.
🔘مگر به پلیس یا مامور شهرداری میگوییم سفیر هدایت؟ چرا آنان پلیس هستند، چون وظیفه پلیس اعمال نظم براساس قانون است، کاری به هدایتگری ربط ندارد. هر کس که تخطی کرد او را بازداشت و مجازات میکنند.
🔘نکته دوم این است که هدایت با نظم فرق میکند. پلیس کاری ندارد که کسی در مورد سرقت چه تفکری دارد؟ آیا آن را مجاز میداند یا ممنوع؟ پلیس موظف است دزد را بازداشت و مجازات کند، در حالی که هدایتگری جز این است. هدف هادی این است تا مردم را معتقد کند که سرقت گناه است و مال دزدی حرام است.
🔘هدایتگر به افکار کار دارد و پلیس به اعمال. پلیس میتواند بداخلاق، خشن یا حتی خودش غیر معتقد به آنچه باشد که جرم مینامند. ولی هدایتگر باید از طرف مردم پذیرفته شود. باید خودش به بهترین شکل ممکن عامل به آن افکار باشد. باید اخلاق پسندیده و نکویی داشته باشد.
🔘به همین علت است که قرآن بارها و بارها بر خُلق و خوی نیکوی پیامبر تأکید میکند و آن را عامل موفقیت در گرایش مردم به اسلام میداند. تاکید میکند که پیامبر تندخو و سختدل نبوده، اخلاق بزرگی دارد، رنج مردم، رنج اوست و...
🔘روشن است که با خشونت و زور نمیتوان کسی را هدایت کرد. میتوان نظم را برقرار کرد ولی هدایت یعنی پذیرش ارزشها و درونی کردن نظم اجتماعی از سوی مردم. این تونلی که از نیروهای پلیس در مترو تشکیل میشود، هر چه باشد ربطی به سفیری هدایت ندارد.
🔘نکته سوم؛ شاید گفته شود حجاب و پوشش مسأله قانونی است و باید اجرا شود. مشکلی نیست، هر چند این قانون را اجرا نمیکنند، آنچه اجرا میشود من در آوردی و غیر قانونی است، و با رفتار غیر قانونی نمیتوان قانون را اجرا کرد.
🔘ولی فرض کنیم قانونی باشد. این چه قانونی است که اغلب یا حتی بخش مهمی از مردم از نقض آشکار آن ناراحت نمیشوند و در برابر نقض آن واکنشی نشان نمیدهند؟ بلکه برعکس مقابله با این رفتار را نمیپسندند و حتی خود مقابلهکنندگان نیز در موضع انفعال و ضعف هستند؟
🔘قانون جزا باید از طرف مردم درونی شود و نقض آن وجدان عمومی را خدشهدار کند و خواهان مجازات ناقض آن شوند، و فقط تعداد اندکی مرتکب آن شوند؛ نه اینکه تعدادی چشمگیر آن را نقض کنند یا با نقض آن مسألهای نداشته باشند.
🔘این وظیفه حکومت است که خود را با نظم مورد پذیرش مردم تطبیق دهد. اتفاقاً هر چه بیشتر با آن مقابله و خود را هادی مردم تعریف کند، اثر معکوس دارد. این هدف از طریق هدایت مردم به پذیرش درونی نظم مورد نظر حکومت محقق میشود ولی این وظیفه در توان دولت و پلیس نیست.
🔘هادیان مردم عاشقان آنان هستند. نه آنکه مردم از آنان بترسند. شاید ترس با نظم جور در بیآید ولی با هدایت جور نمیشود، مشروط بر اینکه ترس هم مشمول تعداد اندکی از رفتارها شود و بیشتر گزارههای نظم اجتماعی را مردم پذیرفته و درونی کرده باشند.
🔘🔘اگر خواسته شود که نظم را فقط با زور و قدرت برقرار گردد چنین نظمی بشدت پرهزینه و ناپایدار و شکننده خواهد بود.
🔺 اعتماد ۲۹ آبان ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘ایجاد تونل انسانی در راهروهای مترو برای عبور زنان، بدون تردید آثار و نتایجی دارد که شاید مورد توجه سیاستگذاران این رفتار هم نباشد. در نگاه اول منجر به تشدید شکاف میان مردم و قدرت میشود و خشم و نفرت را افزایش میدهد. از آن بدتر اینکه مسأله حجاب و پوشش چادر را در مرکز سیاست قرار میدهد و بار اعتقادی واختیاری آن را به کلی زایل میکند به تعبیری شاید بتوان گفت پرونده چادر را به عنوان پوشش انتخابی تا آینده نامعلومی میبندد.
🔘فارغ از این آثار؛ یک نکته مهم هم در آن وجود دارد و آن برگهای است که روی چادر خانمها با عنوان «سفیران هدایت» نوشته شده است. در این یادداشت میکوشم توضیح دهم که چرا این عنوان در این مورد خاص به کلی نادرست است.
🔘اول اینکه این کار از طرف حکومت و قدرت انجام میشود. هدایت کردن مردم در توان قدرت سیاسی نیست. این بدان معنا نیست که هیچ کس در حکومت شایستگی بیان افکار هدایتگرانه مردم را ندارد، بلکه شأن حکومت بویژه در جوامع جدید، هدایت نمودن نیست. هدایت شأن دیگرانی بیرون از صاحبان قدرت است.
🔘این نکته مهمی است که در باره رسالت پیامبران نیز مطرح شده است. پیامبری شأن هدایتگری و ابلاغ دارد، «بر تو جز ابلاغ رسالت تکلیفی نیست.» حکومت موضوع دیگری است و پس از پذیرش مردم و به همان نسبت هدایتیافتگی رخ میدهد و آن راهبری قدرت و نظم اجتماعی است.
🔘پس این خانمها در مقام سفیران هدایتگر مردم نیستند، بلکه در مقام حافظ نظم و پلیس و حجاببان شهرداری هستند، که واقعیت آن نیز همین است. کسانی هستند که به استخدام دولت یا پلیس و شهرداری یا هر نهاد دیگری در میآیند و به ازای کار خود حقوق و دستمزد میگیرند و طبق دستورات صادره عمل میکنند.
🔘مگر به پلیس یا مامور شهرداری میگوییم سفیر هدایت؟ چرا آنان پلیس هستند، چون وظیفه پلیس اعمال نظم براساس قانون است، کاری به هدایتگری ربط ندارد. هر کس که تخطی کرد او را بازداشت و مجازات میکنند.
🔘نکته دوم این است که هدایت با نظم فرق میکند. پلیس کاری ندارد که کسی در مورد سرقت چه تفکری دارد؟ آیا آن را مجاز میداند یا ممنوع؟ پلیس موظف است دزد را بازداشت و مجازات کند، در حالی که هدایتگری جز این است. هدف هادی این است تا مردم را معتقد کند که سرقت گناه است و مال دزدی حرام است.
🔘هدایتگر به افکار کار دارد و پلیس به اعمال. پلیس میتواند بداخلاق، خشن یا حتی خودش غیر معتقد به آنچه باشد که جرم مینامند. ولی هدایتگر باید از طرف مردم پذیرفته شود. باید خودش به بهترین شکل ممکن عامل به آن افکار باشد. باید اخلاق پسندیده و نکویی داشته باشد.
🔘به همین علت است که قرآن بارها و بارها بر خُلق و خوی نیکوی پیامبر تأکید میکند و آن را عامل موفقیت در گرایش مردم به اسلام میداند. تاکید میکند که پیامبر تندخو و سختدل نبوده، اخلاق بزرگی دارد، رنج مردم، رنج اوست و...
🔘روشن است که با خشونت و زور نمیتوان کسی را هدایت کرد. میتوان نظم را برقرار کرد ولی هدایت یعنی پذیرش ارزشها و درونی کردن نظم اجتماعی از سوی مردم. این تونلی که از نیروهای پلیس در مترو تشکیل میشود، هر چه باشد ربطی به سفیری هدایت ندارد.
🔘نکته سوم؛ شاید گفته شود حجاب و پوشش مسأله قانونی است و باید اجرا شود. مشکلی نیست، هر چند این قانون را اجرا نمیکنند، آنچه اجرا میشود من در آوردی و غیر قانونی است، و با رفتار غیر قانونی نمیتوان قانون را اجرا کرد.
🔘ولی فرض کنیم قانونی باشد. این چه قانونی است که اغلب یا حتی بخش مهمی از مردم از نقض آشکار آن ناراحت نمیشوند و در برابر نقض آن واکنشی نشان نمیدهند؟ بلکه برعکس مقابله با این رفتار را نمیپسندند و حتی خود مقابلهکنندگان نیز در موضع انفعال و ضعف هستند؟
🔘قانون جزا باید از طرف مردم درونی شود و نقض آن وجدان عمومی را خدشهدار کند و خواهان مجازات ناقض آن شوند، و فقط تعداد اندکی مرتکب آن شوند؛ نه اینکه تعدادی چشمگیر آن را نقض کنند یا با نقض آن مسألهای نداشته باشند.
🔘این وظیفه حکومت است که خود را با نظم مورد پذیرش مردم تطبیق دهد. اتفاقاً هر چه بیشتر با آن مقابله و خود را هادی مردم تعریف کند، اثر معکوس دارد. این هدف از طریق هدایت مردم به پذیرش درونی نظم مورد نظر حکومت محقق میشود ولی این وظیفه در توان دولت و پلیس نیست.
🔘هادیان مردم عاشقان آنان هستند. نه آنکه مردم از آنان بترسند. شاید ترس با نظم جور در بیآید ولی با هدایت جور نمیشود، مشروط بر اینکه ترس هم مشمول تعداد اندکی از رفتارها شود و بیشتر گزارههای نظم اجتماعی را مردم پذیرفته و درونی کرده باشند.
🔘🔘اگر خواسته شود که نظم را فقط با زور و قدرت برقرار گردد چنین نظمی بشدت پرهزینه و ناپایدار و شکننده خواهد بود.
🔴ناشنوایی سیاسی
🔺اعتماد ۳۰ آبان ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘این متن را چند روز پیش یکی از همکاران روزنامه اعتماد برای من نوشت و پیشنهاد داشت که اگر پاسخی دارم بدهم.
▪️«امروز در حال تهیه یک گزارش بودم
از چند نفری سوال کردم و مشغول جمعوجور کردن مطالب بودم که یکی از دوستانم تماس گرفت و پرسیده چه میکنی؟ شرح دادم. گفت: خب آخرش چی؟ مگه هر چی فریاد بزنیم اصلا شنیده میشه؟ جوابی براش نداشتم، اما گفتم به شما بگم شاید جوابی و یا یادداشتی…
واقعیت اینه این روزها زیاد میشنوم که گفتن که دیگه فایده نداره؟ اصلا برا کی بگیم؟ کسی گوش نمیده !!! و مهمتر اینکه این حس رو خودم هم دارم»▪️
🔘واقعیت این است که ظاهر مسأله چندان پیچیده نیست. زیرا امروز برخی مسایل چنان آشکار و روشن است که حتی از تذکر دادن آنها تا حدی شرمنده میشویم. اینکه چگونه میتوان تصور کرد که جامعه ما نیازمند دادن تذکر در بدیهیات باشد؟ جامعه به کجا رسیده که برخی میتوانند مدعی شوند مملکت مال آنان است! در این باره چه حرفی میتوان زد؟ هنگامی که حتی بدیهیاتی چون مهاجرت، رویگردانی از دین، فقر و تورم و... را هم انکار میکنند چه میتوان گفت؟ بنابراین در توصیف واقعیت با نویسنده این مطلب همراهی میکنم ولی در مقام نتیجهگیری برداشتم متفاوت است که شرح میدهم.
🔘حقایق اجتماعی و پذیرش آنها مثل پذیرش حقایق علمی و ریاضی نیست. مثلاً ۴=۲+۲ یک گزاره ریاضی است که آن را در قالب کلاس درس به دانشآموز یاد میدهند و آنان نیز با یک یا چند بار توضیح آن را یاد میگیرند و همه جا به کار میبرند.
🔘ولی درباره گزارههایی چون ضرورت و فایده حاکمیت قانون و مشارکت و نظارت عمومی و... چنین نیست. شاید در کلاس درس هم بتوان ضرورت پذیرش آنها را ثابت کرد و آموزش داد ولی هنگامی که به میدان سیاست آورده شود این آموزشها به کلی کنار گذاشته یا فراموش میشوند. چون عرصه سیاست برخلاف کلاس درس که تابع منطقِ علمی است، تابع قدرت است. شنیده شدن هر گزارهای تابع قدرت گوینده و شنونده است.
🔘در طول تاریخ از طریق آموزش و کتابهای درسی، آزادی تحقق نیافته است، بلکه از طریق حضور در عرصه عمومی و رسیدن به موازنه قوای اجتماعی است که مردم حقوق یکدیگر را به رسمیت شناخته و حق آزادی را برای همگان قایل میشوند و حکومتهای خود را نیز ملزم به رعایت آن میکنند.
🔘اگر از این نظر نگاه کنیم نوشتن گزارش، خبر، تحلیل، یادداشت و به طور کلی فعالیت روزنامهنگاری برای این هدف نیست تا به گوش مقامات برسد و آنان هم بگویند؛ عجب حرف درستی است و آن را اجرا کنند. اگر چنین بود که بسیاری از حقایق با یک یا چند بار گفتن، شنیده میشد و دیگر مشکلی در جهان نمیماند.
🔘هدف روزنامهنگار بیان حقیقت برای تبدیل شدن به قدرت در ذهن مردم و تضعیف طرف مقابل است، این کار یک فرایند پیوسته است. آنچه که موجب شنیده شدن میشود فقط استحکام منطق نوشته نیست، بلکه در تبدیل آن به قدرت است، چون سیاستهای نادرست جز با قدرت سیاسی اصلاح نمیشوند. قدرت در برابر قدرت.
🔘نوشتن منطقی و گزارش خوب دادن، تهیه و تولید آمار و اطلاعات دقیق، تبیین روابط اقتصادی و اجتماعی و... همه و همه موجب میشود که موازنه قوای اجتماعی برای بهبود امور تغییر کند. در واقع انتظار شنیدن صاحبان قدرت را نداشته باشید، بلکه باید کاری کرد که مجبور به شنیدن شوند.
🔘بسیاری از آنان میدانند که سیاستهایشان نادرست است ولی ادامه میدهند، چون آن را به سود خود میدانند و فقط هنگامی که در برابر خود، قدرت مردم را دیدند تغییر سیاست میدهند. از این نظر بیان گزارههای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی یک فرآیند مستمر و پیوسته است. مثل گزارههای ریاضی نیستند که یک بار برای شنونده گفته و مسأله حل شود.
🔘جالب است بدانیم که در سیاست، حتی ممکن است ۲ به علاوه ۲ برابر ۴ نشود. ۵ یا ۳ یا عدد دیگری شود. ماجرای سیاست را در چارچوبهای منطق ریاضی نباید دید. چه بسا زمانی حرفها شنیده خواهد شد که شاید از نشنیدن آن ناامید میشوید.
🔘نمونه خارجی آن را باید در جنگ غزه جستجو کرد. از شعارها و ادعاهای موجود فعلی گذر کنید. پیش از جنگ هر چه به نتانیاهو و حزبش میگفتند که راه را بر فلسطینیها نبند، نه تنها گوش نمیداد، بلکه مسخره میکرد. هر چند حرفهایی که به او زده می شد منطقی بود. ولی اکنون که جنگ شده، ذهنیت همگان تغییر کرده است. به عبارت دیگر آن گزارههای منطقی که گوش شنوایی نداشت، اکنون شنونده پیدا کرده است.
🔘در امور داخلی نیز با کنش رسانهای و سیاسی میتوان گوشها را شنوا کرد. به راه درست خود اطمینان داشته باشید. هیچگاه ناامید نشوید. ناامیدی آرزوی گوشهای ناشنواست و ناشنوایی آنان را مدلل و توجیه میکند.
🔺اعتماد ۳۰ آبان ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘این متن را چند روز پیش یکی از همکاران روزنامه اعتماد برای من نوشت و پیشنهاد داشت که اگر پاسخی دارم بدهم.
▪️«امروز در حال تهیه یک گزارش بودم
از چند نفری سوال کردم و مشغول جمعوجور کردن مطالب بودم که یکی از دوستانم تماس گرفت و پرسیده چه میکنی؟ شرح دادم. گفت: خب آخرش چی؟ مگه هر چی فریاد بزنیم اصلا شنیده میشه؟ جوابی براش نداشتم، اما گفتم به شما بگم شاید جوابی و یا یادداشتی…
واقعیت اینه این روزها زیاد میشنوم که گفتن که دیگه فایده نداره؟ اصلا برا کی بگیم؟ کسی گوش نمیده !!! و مهمتر اینکه این حس رو خودم هم دارم»▪️
🔘واقعیت این است که ظاهر مسأله چندان پیچیده نیست. زیرا امروز برخی مسایل چنان آشکار و روشن است که حتی از تذکر دادن آنها تا حدی شرمنده میشویم. اینکه چگونه میتوان تصور کرد که جامعه ما نیازمند دادن تذکر در بدیهیات باشد؟ جامعه به کجا رسیده که برخی میتوانند مدعی شوند مملکت مال آنان است! در این باره چه حرفی میتوان زد؟ هنگامی که حتی بدیهیاتی چون مهاجرت، رویگردانی از دین، فقر و تورم و... را هم انکار میکنند چه میتوان گفت؟ بنابراین در توصیف واقعیت با نویسنده این مطلب همراهی میکنم ولی در مقام نتیجهگیری برداشتم متفاوت است که شرح میدهم.
🔘حقایق اجتماعی و پذیرش آنها مثل پذیرش حقایق علمی و ریاضی نیست. مثلاً ۴=۲+۲ یک گزاره ریاضی است که آن را در قالب کلاس درس به دانشآموز یاد میدهند و آنان نیز با یک یا چند بار توضیح آن را یاد میگیرند و همه جا به کار میبرند.
🔘ولی درباره گزارههایی چون ضرورت و فایده حاکمیت قانون و مشارکت و نظارت عمومی و... چنین نیست. شاید در کلاس درس هم بتوان ضرورت پذیرش آنها را ثابت کرد و آموزش داد ولی هنگامی که به میدان سیاست آورده شود این آموزشها به کلی کنار گذاشته یا فراموش میشوند. چون عرصه سیاست برخلاف کلاس درس که تابع منطقِ علمی است، تابع قدرت است. شنیده شدن هر گزارهای تابع قدرت گوینده و شنونده است.
🔘در طول تاریخ از طریق آموزش و کتابهای درسی، آزادی تحقق نیافته است، بلکه از طریق حضور در عرصه عمومی و رسیدن به موازنه قوای اجتماعی است که مردم حقوق یکدیگر را به رسمیت شناخته و حق آزادی را برای همگان قایل میشوند و حکومتهای خود را نیز ملزم به رعایت آن میکنند.
🔘اگر از این نظر نگاه کنیم نوشتن گزارش، خبر، تحلیل، یادداشت و به طور کلی فعالیت روزنامهنگاری برای این هدف نیست تا به گوش مقامات برسد و آنان هم بگویند؛ عجب حرف درستی است و آن را اجرا کنند. اگر چنین بود که بسیاری از حقایق با یک یا چند بار گفتن، شنیده میشد و دیگر مشکلی در جهان نمیماند.
🔘هدف روزنامهنگار بیان حقیقت برای تبدیل شدن به قدرت در ذهن مردم و تضعیف طرف مقابل است، این کار یک فرایند پیوسته است. آنچه که موجب شنیده شدن میشود فقط استحکام منطق نوشته نیست، بلکه در تبدیل آن به قدرت است، چون سیاستهای نادرست جز با قدرت سیاسی اصلاح نمیشوند. قدرت در برابر قدرت.
🔘نوشتن منطقی و گزارش خوب دادن، تهیه و تولید آمار و اطلاعات دقیق، تبیین روابط اقتصادی و اجتماعی و... همه و همه موجب میشود که موازنه قوای اجتماعی برای بهبود امور تغییر کند. در واقع انتظار شنیدن صاحبان قدرت را نداشته باشید، بلکه باید کاری کرد که مجبور به شنیدن شوند.
🔘بسیاری از آنان میدانند که سیاستهایشان نادرست است ولی ادامه میدهند، چون آن را به سود خود میدانند و فقط هنگامی که در برابر خود، قدرت مردم را دیدند تغییر سیاست میدهند. از این نظر بیان گزارههای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی یک فرآیند مستمر و پیوسته است. مثل گزارههای ریاضی نیستند که یک بار برای شنونده گفته و مسأله حل شود.
🔘جالب است بدانیم که در سیاست، حتی ممکن است ۲ به علاوه ۲ برابر ۴ نشود. ۵ یا ۳ یا عدد دیگری شود. ماجرای سیاست را در چارچوبهای منطق ریاضی نباید دید. چه بسا زمانی حرفها شنیده خواهد شد که شاید از نشنیدن آن ناامید میشوید.
🔘نمونه خارجی آن را باید در جنگ غزه جستجو کرد. از شعارها و ادعاهای موجود فعلی گذر کنید. پیش از جنگ هر چه به نتانیاهو و حزبش میگفتند که راه را بر فلسطینیها نبند، نه تنها گوش نمیداد، بلکه مسخره میکرد. هر چند حرفهایی که به او زده می شد منطقی بود. ولی اکنون که جنگ شده، ذهنیت همگان تغییر کرده است. به عبارت دیگر آن گزارههای منطقی که گوش شنوایی نداشت، اکنون شنونده پیدا کرده است.
🔘در امور داخلی نیز با کنش رسانهای و سیاسی میتوان گوشها را شنوا کرد. به راه درست خود اطمینان داشته باشید. هیچگاه ناامید نشوید. ناامیدی آرزوی گوشهای ناشنواست و ناشنوایی آنان را مدلل و توجیه میکند.
🔴آینده ایران در پرتو این سیاستگذاریها
🔺اعتماد اول آذر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘اعتبار و کیفیت سیاستگذاری هر کشوری تصویرگر آینده آن است. این ویژگی را در ایران در مصوبه اخیر مجلس در باره بازنشستگی به خوبی میتوان دید. اگر شما برای یک طرح اقتصادی مثلاً ۱۰ میلیارد تومان وام بخواهید یا در پی تأسیس یک کارگاه کوچک باشید، باید گزارش معتبری از ارزیابی اقتصادی طرح را به ضمیمه درخواست خود را ارایه کنید تا وام یا مجوز بگیرید، ولی اگر بخواهید در باره سرنوشت دهها میلیون نفر با گردش مالی هزاران هزار میلیارد تومان تصمیم بگیرید، کافی است بدون اطلاع قبلی یک قیام و قعود شود و خلاص. این است وضعیت مجلس انقلابی.
🔘من نمیخواهم در باره محتوای این قانون نظری دهم چون سیاستگذاری درباره تأمین اجتماعی علیرغم ظاهر ساده آن بسیار پیچیده است و باید کارشناسان بیمه و اقتصاددانان جزییات آن را تحلیل کنند، ولی فقط میتوان اظهار تأسف عمیق کرد که چنین مصوبه بسیار بسیار مهم را بدون هیچ پیشزمینهای و بدون انتشار مطالعات آن، به یک باره تصویب میکنند و بلافاصله هم معلوم میشود که فاقد حداقلی از دقت است و ابهامهای فراوانی پیرامون آن به وجود میآید و هنوز هم کسی نمیداند که محتوای دقیق این مصوبه چیست؟ این نحوه سیاستگذاری، یا قانونگذاری و اداره کشور از سوی مجلس استصوابی انقلابی است.
🔘ماجرا این است که جهان سرمایهداری از اواخر قرن ۱۹ بویژه اوایل قرن ۲۰ با بحران جدی از حیث اطمینان نیروی کار از آینده خود و تأمین معیشت و درمان در زمان از کارافتادگی مواجه شد، در نتیجه جهان سرمایهداری در پاسخ به این ناامیدی به یکی از بزرگترین دستاوردهای اجتماعی خود رسید.
🔘دستاوردی که تا حدود زیادی پاسخ نظام سرمایهداری به شعارهای سوسیالیسم و کمونیسم هم بود. این دستاورد همان تأمین و بیمههای اجتماعی است که شامل بیمه درمان، از کار افتادگی و بازنشستگی است و موجب آرامش خاطر در نیروی کار شد و خطر انقلابهایی کمونیستی را برطرف کرد.
🔘بیمهای اجباری که البته در کشورهای گوناگون از الگوهای کاملاً متفاوتی تبعیت میکند، ولی بنیان همه آنها یکی است؛ تأمین معیشت پس از یک دوره زمانی و ورود به بازنشستگی وجه مشترک آنها است. مدیریت صندوقهای بازنشستگی نیز یکی از مهمترین اقدامات برای حفظ منافع بیمهشدگان بوده و هست. امید به آیندهای که این بیمهها ایجاد کرده است، در طول تاریخ هیچ اقدام اجتماعی و اقتصادی دیگری نتوانسته با آن رقابت کند. یکی از علل ثبات سیاسی جوامع نیز همین بیمه است.
🔘در ایران نیز دو بیمه اصلی، یعنی بیمه کارکنان دولت و بیمههای تأمین اجتماعی است. که دولت در حال حاضر از حیث بیمه کارکنان دولت در وضعیت خطیری قرار دارد و در حال حاضر حجم بالایی را در قالب بودجه عمومی پرداخت میکند و هر سال در حال افزایش است و صندوقهای آنان در عمل ورشکسته محسوب میشوند.
🔘چشمانداز صندوق بیمه تأمین اجتماعی نیز اصلاً خوب نیست. به همین علت میخواهند در این یکی دستکاری کنند، و گمان دارند که مشکل آن با افزایش پرداخت دوره حق بیمه حل خواهد شد. البته این یکی از مشکلات است.
🔘بحران بیمه تأمین اجتماعی و صندوق بازنشستگی از اینجا آغاز شد که این صندوقها در ابتدای امر بسیار ثروتمند هستند، چون ورودی پول به آنها زیاد است و خروجی آن اندک است. ولی به مرور و با کاهش ورودی بیمهشدگان و افزایش بازنشستگان درآمدها به نسبت هزینهها زیاد نمیشود و کمکم هزینهها و پرداختها به دریافتها پیشی میگیرد و این روند شتابان است و جایی میرسد که صندوق نمیتواند دخل و خرج خود را موازنه کند و دست به دامن بودجه عمومی میشود.
🔘در دورهای که وضع صندوق خوب است چند اتفاق بد افتاد. اول از همه دولتها سهم خود را نمیدهند یا با تأخیر میدهند یا با مصوباتی، منابع صندوق را خرج امور دیگر میکنند. مثلاً افرادی را به صندوق اضافه میکنند که آوردهای برای صندوق ندارند فقط هزینه هستند. از این طریق رضایت دیگران را از جیب صندوق تامین اجتماعی میخرند.
https://telegra.ph/آینده-ایران-در-پرتو-این-سیاست%E2%80%8Cگذاری%E2%80%8Cها-11-21
🔺اعتماد اول آذر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘اعتبار و کیفیت سیاستگذاری هر کشوری تصویرگر آینده آن است. این ویژگی را در ایران در مصوبه اخیر مجلس در باره بازنشستگی به خوبی میتوان دید. اگر شما برای یک طرح اقتصادی مثلاً ۱۰ میلیارد تومان وام بخواهید یا در پی تأسیس یک کارگاه کوچک باشید، باید گزارش معتبری از ارزیابی اقتصادی طرح را به ضمیمه درخواست خود را ارایه کنید تا وام یا مجوز بگیرید، ولی اگر بخواهید در باره سرنوشت دهها میلیون نفر با گردش مالی هزاران هزار میلیارد تومان تصمیم بگیرید، کافی است بدون اطلاع قبلی یک قیام و قعود شود و خلاص. این است وضعیت مجلس انقلابی.
🔘من نمیخواهم در باره محتوای این قانون نظری دهم چون سیاستگذاری درباره تأمین اجتماعی علیرغم ظاهر ساده آن بسیار پیچیده است و باید کارشناسان بیمه و اقتصاددانان جزییات آن را تحلیل کنند، ولی فقط میتوان اظهار تأسف عمیق کرد که چنین مصوبه بسیار بسیار مهم را بدون هیچ پیشزمینهای و بدون انتشار مطالعات آن، به یک باره تصویب میکنند و بلافاصله هم معلوم میشود که فاقد حداقلی از دقت است و ابهامهای فراوانی پیرامون آن به وجود میآید و هنوز هم کسی نمیداند که محتوای دقیق این مصوبه چیست؟ این نحوه سیاستگذاری، یا قانونگذاری و اداره کشور از سوی مجلس استصوابی انقلابی است.
🔘ماجرا این است که جهان سرمایهداری از اواخر قرن ۱۹ بویژه اوایل قرن ۲۰ با بحران جدی از حیث اطمینان نیروی کار از آینده خود و تأمین معیشت و درمان در زمان از کارافتادگی مواجه شد، در نتیجه جهان سرمایهداری در پاسخ به این ناامیدی به یکی از بزرگترین دستاوردهای اجتماعی خود رسید.
🔘دستاوردی که تا حدود زیادی پاسخ نظام سرمایهداری به شعارهای سوسیالیسم و کمونیسم هم بود. این دستاورد همان تأمین و بیمههای اجتماعی است که شامل بیمه درمان، از کار افتادگی و بازنشستگی است و موجب آرامش خاطر در نیروی کار شد و خطر انقلابهایی کمونیستی را برطرف کرد.
🔘بیمهای اجباری که البته در کشورهای گوناگون از الگوهای کاملاً متفاوتی تبعیت میکند، ولی بنیان همه آنها یکی است؛ تأمین معیشت پس از یک دوره زمانی و ورود به بازنشستگی وجه مشترک آنها است. مدیریت صندوقهای بازنشستگی نیز یکی از مهمترین اقدامات برای حفظ منافع بیمهشدگان بوده و هست. امید به آیندهای که این بیمهها ایجاد کرده است، در طول تاریخ هیچ اقدام اجتماعی و اقتصادی دیگری نتوانسته با آن رقابت کند. یکی از علل ثبات سیاسی جوامع نیز همین بیمه است.
🔘در ایران نیز دو بیمه اصلی، یعنی بیمه کارکنان دولت و بیمههای تأمین اجتماعی است. که دولت در حال حاضر از حیث بیمه کارکنان دولت در وضعیت خطیری قرار دارد و در حال حاضر حجم بالایی را در قالب بودجه عمومی پرداخت میکند و هر سال در حال افزایش است و صندوقهای آنان در عمل ورشکسته محسوب میشوند.
🔘چشمانداز صندوق بیمه تأمین اجتماعی نیز اصلاً خوب نیست. به همین علت میخواهند در این یکی دستکاری کنند، و گمان دارند که مشکل آن با افزایش پرداخت دوره حق بیمه حل خواهد شد. البته این یکی از مشکلات است.
🔘بحران بیمه تأمین اجتماعی و صندوق بازنشستگی از اینجا آغاز شد که این صندوقها در ابتدای امر بسیار ثروتمند هستند، چون ورودی پول به آنها زیاد است و خروجی آن اندک است. ولی به مرور و با کاهش ورودی بیمهشدگان و افزایش بازنشستگان درآمدها به نسبت هزینهها زیاد نمیشود و کمکم هزینهها و پرداختها به دریافتها پیشی میگیرد و این روند شتابان است و جایی میرسد که صندوق نمیتواند دخل و خرج خود را موازنه کند و دست به دامن بودجه عمومی میشود.
🔘در دورهای که وضع صندوق خوب است چند اتفاق بد افتاد. اول از همه دولتها سهم خود را نمیدهند یا با تأخیر میدهند یا با مصوباتی، منابع صندوق را خرج امور دیگر میکنند. مثلاً افرادی را به صندوق اضافه میکنند که آوردهای برای صندوق ندارند فقط هزینه هستند. از این طریق رضایت دیگران را از جیب صندوق تامین اجتماعی میخرند.
https://telegra.ph/آینده-ایران-در-پرتو-این-سیاست%E2%80%8Cگذاری%E2%80%8Cها-11-21
Telegraph
آینده ایران در پرتو این سیاستگذاریها
🔺اعتماد اول آذر ۱۴۰۲ ✍️عباس عبدی 🔘اعتبار و کیفیت سیاستگذاری هر کشوری تصویرگر آینده آن است. این ویژگی را در ایران در مصوبه اخیر مجلس در باره بازنشستگی به خوبی میتوان دید. اگر شما برای یک طرح اقتصادی مثلاً ۱۰ میلیارد تومان وام بخواهید یا در پی تأسیس یک کارگاه…
🔴آیا مردم از اصلاحطلبان رویگردانند؟
این گفتگو به دعوت روزنامه شرق میان آقای مرعشی دبیرکل کارگزاران و بنده و با مدیریت آقای احمد غلامی درباره انتخابات پیش رو انجام شد. کل گفتگو را میتوانید در لینک زیر ببینید. این بخش پاسخم به این پرسش است که چرا اصلاحطلبان نزد مردم شنیده نمیشوند و راه حل این مساله چیست؟
🎥مشاهده فیلم کامل از لینک زیر👇🏻
https://youtu.be/NNUGZnwDlhQ
این گفتگو به دعوت روزنامه شرق میان آقای مرعشی دبیرکل کارگزاران و بنده و با مدیریت آقای احمد غلامی درباره انتخابات پیش رو انجام شد. کل گفتگو را میتوانید در لینک زیر ببینید. این بخش پاسخم به این پرسش است که چرا اصلاحطلبان نزد مردم شنیده نمیشوند و راه حل این مساله چیست؟
🎥مشاهده فیلم کامل از لینک زیر👇🏻
https://youtu.be/NNUGZnwDlhQ
Telegram
attach 📎
🔴خط قرمز اصلاح طلبان کجاست؟(بخش اول)
▪️گفت و گوی احمد غلامی با حسین مرعشی و عباس عبدی درباره انتخابات مجلس و آینده اصلاح طلبان
🔹مرعشی: تکلیف این انتخابات از اول روشن بود
🔹عبدی: سال ۱۴۰۱ یک حُسن داشت که اگر کسی در این مملکت گوش شنوایی داشت میتوانست بشنود و اگر چشم بینایی بود میتوانست ببیند.
▪️انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی روز جمعه ۱۱ اسفندماه امسال برگزار خواهد شد. این انتخابات در شرایطی برگزار میشود که حتی برخی از نمایندگان مجلس کنونی ردصلاحیت شدهاند؛ این ردصلاحیتها نشان میدهد که مجلس یکدست هم کامیاب نبوده است. با اینکه بعد از وقایع سال ۱۴۰۱ انتظار میرفت دولت و نهادهای رسمی نرمش بیشتری در انتخابات مجلس نشان بدهند، نهتنها این امر رخ نداد، بلکه شاهد فضای بستهتری از سوی برگزارکنندگان انتخابات هستیم. برخوردهایی که ما را وادار میکند به گذشته برگردیم تا ببینیم این عملکرد از چه ناشی میشود. به همین دلیل با حسین مرعشی از فعالان سیاسی اصلاحطلب و دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران و عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی به گفتوگو نشستهایم.
https://telegra.ph/خط-قرمز-اصلاح-طلبان-کجاست-بخش-اول-11-24
▪️گفت و گوی احمد غلامی با حسین مرعشی و عباس عبدی درباره انتخابات مجلس و آینده اصلاح طلبان
🔹مرعشی: تکلیف این انتخابات از اول روشن بود
🔹عبدی: سال ۱۴۰۱ یک حُسن داشت که اگر کسی در این مملکت گوش شنوایی داشت میتوانست بشنود و اگر چشم بینایی بود میتوانست ببیند.
▪️انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی روز جمعه ۱۱ اسفندماه امسال برگزار خواهد شد. این انتخابات در شرایطی برگزار میشود که حتی برخی از نمایندگان مجلس کنونی ردصلاحیت شدهاند؛ این ردصلاحیتها نشان میدهد که مجلس یکدست هم کامیاب نبوده است. با اینکه بعد از وقایع سال ۱۴۰۱ انتظار میرفت دولت و نهادهای رسمی نرمش بیشتری در انتخابات مجلس نشان بدهند، نهتنها این امر رخ نداد، بلکه شاهد فضای بستهتری از سوی برگزارکنندگان انتخابات هستیم. برخوردهایی که ما را وادار میکند به گذشته برگردیم تا ببینیم این عملکرد از چه ناشی میشود. به همین دلیل با حسین مرعشی از فعالان سیاسی اصلاحطلب و دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران و عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی به گفتوگو نشستهایم.
https://telegra.ph/خط-قرمز-اصلاح-طلبان-کجاست-بخش-اول-11-24
Telegraph
خط قرمز اصلاح طلبان کجاست؟ (بخش اول)
▪️گفت و گوی احمد غلامی با حسین مرعشی و عباس عبدی درباره انتخابات مجلس و آینده اصلاح طلبان 🔹مرعشی: تکلیف این انتخابات از اول روشن بود 🔹عبدی: سال ۱۴۰۱ یک حُسن داشت که اگر کسی در این مملکت گوش شنوایی داشت میتوانست بشنود و اگر چشم بینایی بود میتوانست ببیند.…
🔴خط قرمز اصلاح طلبان کجاست؟(بخش دوم)
▪️گفت و گوی احمد غلامی با حسین مرعشی و عباس عبدی درباره انتخابات مجلس و آینده اصلاح طلبان
🔹آقای مرعشی بعید است که شما با آقای عبدی موافق باشید، چون آقای هاشمی در هر شرایطی سیاستورزیشان را استمرار میداد. حالا گاهی این سیاستورزی لزومی نداشت یا باعث میشد بیش از اینکه جنبههای مردمی پیدا کند، جنبههای حکومتی داشته باشد. به نظرم کارنامه سیاسی شما هم نشان میدهد خیلی اهل این نیستید که یکجا قطع کنید و کنار بروید و به نظر میرسد موافق این اندیشه هم نباشید که مثل آقای عبدی بگویید آقای خاتمی نباید از سال ۸۱ به بعد ادامه میداد، یا آقای روحانی از یک جایی به بعد نباید ادامه میداد.
🔘عبدی: قبل از اینکه آقای مرعشی جواب بدهند اجازه بدهید من نکتهای بگویم. من همان زمان هم معتقد بودم اگر از این ابزار استفاده کنید به نتیجه میرسد و نیازی نیست کنار بروید.
🔘مرعشی: چیزی که در سیاست مذموم است این است که برای ماندن در قدرت از اصول و برنامه و اهداف خودت کوتاه بیایی. اگر در مقطعی ایجاب کرد که سیاستمداری کنارهگیری کند برای اینکه هدفش تقویت شود چه اشکالی دارد.
🔘عبدی: مگر آقای خاتمی از وزارت ارشاد کنارهگیری نکرد.
https://telegra.ph/خط-قرمز-اصلاح%E2%80%8Cطلبان-کجاست-بخش-دوم-11-24
▪️گفت و گوی احمد غلامی با حسین مرعشی و عباس عبدی درباره انتخابات مجلس و آینده اصلاح طلبان
🔹آقای مرعشی بعید است که شما با آقای عبدی موافق باشید، چون آقای هاشمی در هر شرایطی سیاستورزیشان را استمرار میداد. حالا گاهی این سیاستورزی لزومی نداشت یا باعث میشد بیش از اینکه جنبههای مردمی پیدا کند، جنبههای حکومتی داشته باشد. به نظرم کارنامه سیاسی شما هم نشان میدهد خیلی اهل این نیستید که یکجا قطع کنید و کنار بروید و به نظر میرسد موافق این اندیشه هم نباشید که مثل آقای عبدی بگویید آقای خاتمی نباید از سال ۸۱ به بعد ادامه میداد، یا آقای روحانی از یک جایی به بعد نباید ادامه میداد.
🔘عبدی: قبل از اینکه آقای مرعشی جواب بدهند اجازه بدهید من نکتهای بگویم. من همان زمان هم معتقد بودم اگر از این ابزار استفاده کنید به نتیجه میرسد و نیازی نیست کنار بروید.
🔘مرعشی: چیزی که در سیاست مذموم است این است که برای ماندن در قدرت از اصول و برنامه و اهداف خودت کوتاه بیایی. اگر در مقطعی ایجاب کرد که سیاستمداری کنارهگیری کند برای اینکه هدفش تقویت شود چه اشکالی دارد.
🔘عبدی: مگر آقای خاتمی از وزارت ارشاد کنارهگیری نکرد.
https://telegra.ph/خط-قرمز-اصلاح%E2%80%8Cطلبان-کجاست-بخش-دوم-11-24
Telegraph
خط قرمز اصلاحطلبان کجاست؟ (بخش دوم)
🔹آقای مرعشی بعید است که شما با آقای عبدی موافق باشید، چون آقای هاشمی در هر شرایطی سیاستورزیشان را استمرار میداد. حالا گاهی این سیاستورزی لزومی نداشت یا باعث میشد بیش از اینکه جنبههای مردمی پیدا کند، جنبههای حکومتی داشته باشد. به نظرم کارنامه سیاسی…
🔴هیچیندارید!
🔺اعتماد ۴ آذر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔴پیش از انتخابات ۱۴۰۰، خبرگزاری فارس دعوت کرد تا با یکی از اصلیترین نمایندگان اصولگرای مجلس گفتگویی تصویری داشته باشم. رغبتی کافی نداشتم ولی پذیرفتم. آن برنامه بسیار زیاد دیده شد، بویژه ۹۰ ثانیه آخر آن که از طرف مقابل خواستم سخنان ایجابی خود را طی ۱٫۵ ساعت گفتگو در یک جمله خلاصه کند و بگوید که چه ایدهای برای مردم دارند که وضعشان بهتر شود. پاسخی دریافت نشد، و در پایان گفتم هیچی ندارید، هیچی.
🔘پس از گذشت ۳۰ ماه از آن تاریخ، همه میبینند که به معنای واقعی هیچی در چنته نبوده است. نمونههایش فراوان است. جِرزنی را آغاز کردهاند. مهمترین روزنامه طرفدار دولت نوشته که مشکل تورم هنوز به دولت قبل باز میگردد یا دیگری گفته مردم وضع خودشان را باید با بنگلادش مقایسه کنند. مدتی دیگر هم با سومالی مقایسه خواهند کرد. دیگری در حالی که وضع تهران قمر در عقرب است میخواهد منابع مالی تهران در حال استهلاک را صرف بازسازی غزه کند و الی آخر.
🔘اکنون در آستانه یک انتخابات دیگر قرار داریم و مجموعه این نیروهای فاقد برنامه و رویکرد سازنده؛ دو باره در قالب اسامی و عناوین جدید مثل مبنا و شانا و جمنا و ... گرد هم آمدهاند و با نامهای نو، میخواهند پوششی جدید را بر پیکر نحیف و کهنه خود بپوشانند.
https://telegra.ph/هیچی-ندارید-11-24
🔺اعتماد ۴ آذر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔴پیش از انتخابات ۱۴۰۰، خبرگزاری فارس دعوت کرد تا با یکی از اصلیترین نمایندگان اصولگرای مجلس گفتگویی تصویری داشته باشم. رغبتی کافی نداشتم ولی پذیرفتم. آن برنامه بسیار زیاد دیده شد، بویژه ۹۰ ثانیه آخر آن که از طرف مقابل خواستم سخنان ایجابی خود را طی ۱٫۵ ساعت گفتگو در یک جمله خلاصه کند و بگوید که چه ایدهای برای مردم دارند که وضعشان بهتر شود. پاسخی دریافت نشد، و در پایان گفتم هیچی ندارید، هیچی.
🔘پس از گذشت ۳۰ ماه از آن تاریخ، همه میبینند که به معنای واقعی هیچی در چنته نبوده است. نمونههایش فراوان است. جِرزنی را آغاز کردهاند. مهمترین روزنامه طرفدار دولت نوشته که مشکل تورم هنوز به دولت قبل باز میگردد یا دیگری گفته مردم وضع خودشان را باید با بنگلادش مقایسه کنند. مدتی دیگر هم با سومالی مقایسه خواهند کرد. دیگری در حالی که وضع تهران قمر در عقرب است میخواهد منابع مالی تهران در حال استهلاک را صرف بازسازی غزه کند و الی آخر.
🔘اکنون در آستانه یک انتخابات دیگر قرار داریم و مجموعه این نیروهای فاقد برنامه و رویکرد سازنده؛ دو باره در قالب اسامی و عناوین جدید مثل مبنا و شانا و جمنا و ... گرد هم آمدهاند و با نامهای نو، میخواهند پوششی جدید را بر پیکر نحیف و کهنه خود بپوشانند.
https://telegra.ph/هیچی-ندارید-11-24
Telegraph
هیچی ندارید!
🔺اعتماد ۴ آذر ۱۴۰۲ ✍️عباس عبدی 🔴پیش از انتخابات ۱۴۰۰، خبرگزاری فارس دعوت کرد تا با یکی از اصلیترین نمایندگان اصولگرای مجلس گفتگویی تصویری داشته باشم. رغبتی کافی نداشتم ولی پذیرفتم. آن برنامه بسیار زیاد دیده شد، بویژه ۹۰ ثانیه آخر آن که از طرف مقابل خواستم…
🔴نه اسلامی نه علمی
🔺اعتماد ۵ آذر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘چندی پیش این خبر منتشر شد که ارزش دلار در برابر پول افغانستان به پایینترین حد خود در ۶ سال گذشته رسیده است. دوست محترمی ضمن ارسال این خبر پرسید که چرا افغانستانیها و به طور مشخص طالبان حداقل در این مورد خاص از ما موفقترند؟ یک نفر دیگر هم ماجرا را به این گونه به طنز برگزار کرد که؛ بهتر است مقامات اقتصادی کشور و اعضای شورای پول و اعتبار و رییس کل بانک مرکزی و... را برای یک دوره آموزشی به کابل و نزد طالبان بفرستند.
🔘واقعیت این است که هیچ اطلاعی از وضعیت اقتصادی و سیاستهای رسمی طالبان در حوزه اقتصاد ندارم که بخواهم مقایسه کنم، ولی این مقایسه را از جهت انتظارات کاملاً مشروعی که مردم ایران دارند، منطقی میدانم.
🔘مسأله این است که از نظر اقتصادی، قیمت ارز غالبأ تابع رشد اقتصادی و نقدینگی است، هر چند در کوتاهمدت ممکن است عوامل سیاسی و روانی هم بر ماجرا اثرگذار باشد، ولی در میانمدت و بالاتر، عوامل اقتصادی مذکور و نیز ورود و خروج سرمایه و ارز اثرگذار هستند.
🔘برای آنکه قیمت ارز به طور نسبی ثابت بماند، یا باید اسلامی عمل کرد یا علمی. اسلامی عمل کردن به این معنا است که دولت شرعاً نمیتواند نقدینگی تولید کند. زیرا این کار مثل ریختن آب داخل شیر است. یک لیتر شیر خالص اگر کیلویی ۱۰ هزار تومان باشد، با افزایش یک لیتر آب به آن نمیتوان آن را به عنوان دو لیتر شیر و به قیمت ۲۰ هزار تومان فروخت. این حرام است.
🔘اقدامی که دولت میکند و هر سال نقدینگی را افزایش میدهد، دقیقاً مثل ریختن آب داخل شیر خالص است. پولی که ما در جیب خود داریم نامش ریال است، همچنان که نام آن مایع خالص که از گاو و گوسفند دوشیده میشود شیر است. شیر خالص کیفیت معینی دارد و پول ما هم قدرت خرید تعریف شدهای دارد. ولی همان گونه که ۲ لیتر شیر مذکور معادل یک لیتر شیر واقعی است و بقیهاش آب است، پول امسال جیب ما هم همارزش با پول سال گذشته ما نیست، و کمتر شده چرا که دولت آب به آن بسته است.
🔘این حرام قطعی در چند دهه گذشته در جلوی چشم همگان رخ میدهد. البته در سالهای اخیر تشدید شده است. برای جبران تورم مصوب کردند که حقوق افراد نیز حداقل به همان نسبت افزایش پیدا کند که این کار از یک سو ناقص است و جبران خسارت نمیکند، و از سوی دیگر انجام هم نمیشود.
🔘راهحل دیگر تفکر و تحلیل علمی است. برای ثابت نگه داشتن قیمت ارز باید سیاستهای پولی را براساس دانش اقتصادی تنظیم کرد. هزینههای دولت کاملاً مهار شود، قیمت پول و کالا و... آزاد باشد، سیاستهای اعتباری بویژه استقراض از بانک مرکزی مطابق قواعد علم اقتصاد باشد و...
🔘متأسفانه هیچ کدام از دو رویکرد در اقتصاد ایران اجرا نمیشود. جالب اینکه هیچ کدام را قبول هم ندارند، نه تورم را ناشی از نقدینگی میدانند و نه تولید بیپشتوانه پول را غیر شرعی میدانند.
🔘از سوی دیگر برای استمرار بقای خود هزینههای دولتی را به شدت افزایش میدهند، بدون اینکه درآمدی وجود داشته باشد. استقراض، پشت استقراض، و بیانضباطی مالی، و مشکلات سیاست خارجی که تأمین ارز را محدود کرده، جملگی موجب افزایش غیر موجه قیمت ارز شده است.
🔘این نحوه مدیریت امور نه جدید است و نه منحصر به اقتصاد. در عموم زمینهها و از گذشته نیز شاهد اجرای این سیاست بودهایم. البته برحسب ماهیت دولتها، شدت و ضعف داشته است.
🔘لازم میدانم که در اینجا از تثبیت و یا کاهش قیمت ارز نیز انتقاد کنم. البته ما چون با افزایشهای لجامگسیخته و خانمان برانداز مواجه بودهایم، همیشه و به درستی از افزایش قیمت ارز مثل آنچه که در این ۵ سال شاهدش بودیم، نگران هستیم، ولی ما فقط از این زاویه نیست که ضربه میخوریم، بلکه از تثبیت قیمت ارز هم لطمه خوردهایم.
🔘آقای حسینعلی مهران که از سال ۱۳۵۴ تا سال ۱۳۵۶ رییس کل بانک مرکزی بود، در کتاب خاطرات خود مینویسد که قیمت دلار در زمان او ۷۰ ریال بود ولی محاسبات اقتصادی و عقل اقتضا میکرد که به ۱۱۲ ریال افزایش پیدا کند، ولی گروههای ذینفع مانع این کار میشدند و شاه هم آن را نمیپذیرفت. شاید یکی از علل اقتصادی سقوط آن رژیم همین تثبیت قیمت ارز بود که به زیان تولید و علیه صادرات و به سود فرار سرمایه و واردات بود و به بیماری هلندی منجر شد و بساط آن رژیم را در هم پیچید.
🔘این مشکل را ما در دوره احمدینژاد نیز داشتیم، حتی در دوره روحانی هم کمابیش و پیش از صعودی شدن قیمت ارز این مشکل را داشتیم که از عوامل ویرانگر اقتصادی بود. حکومتها برای ایجاد تحرک اقتصادی قیمت ارز را بالا میبرند که مورد اعتراض کشورهای طرف معامله هم میشود.
🔘🔘حدس میزنم کاهش قیمت ارز به سود افغانستان هم نیست. ولی خوب ما همیشه خواهان تثبیت قیمت ارز هستیم. چرا؟ چون دوران افسارگسیختگی آن را دیده و عذاب کشیدهایم.
🔺اعتماد ۵ آذر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘چندی پیش این خبر منتشر شد که ارزش دلار در برابر پول افغانستان به پایینترین حد خود در ۶ سال گذشته رسیده است. دوست محترمی ضمن ارسال این خبر پرسید که چرا افغانستانیها و به طور مشخص طالبان حداقل در این مورد خاص از ما موفقترند؟ یک نفر دیگر هم ماجرا را به این گونه به طنز برگزار کرد که؛ بهتر است مقامات اقتصادی کشور و اعضای شورای پول و اعتبار و رییس کل بانک مرکزی و... را برای یک دوره آموزشی به کابل و نزد طالبان بفرستند.
🔘واقعیت این است که هیچ اطلاعی از وضعیت اقتصادی و سیاستهای رسمی طالبان در حوزه اقتصاد ندارم که بخواهم مقایسه کنم، ولی این مقایسه را از جهت انتظارات کاملاً مشروعی که مردم ایران دارند، منطقی میدانم.
🔘مسأله این است که از نظر اقتصادی، قیمت ارز غالبأ تابع رشد اقتصادی و نقدینگی است، هر چند در کوتاهمدت ممکن است عوامل سیاسی و روانی هم بر ماجرا اثرگذار باشد، ولی در میانمدت و بالاتر، عوامل اقتصادی مذکور و نیز ورود و خروج سرمایه و ارز اثرگذار هستند.
🔘برای آنکه قیمت ارز به طور نسبی ثابت بماند، یا باید اسلامی عمل کرد یا علمی. اسلامی عمل کردن به این معنا است که دولت شرعاً نمیتواند نقدینگی تولید کند. زیرا این کار مثل ریختن آب داخل شیر است. یک لیتر شیر خالص اگر کیلویی ۱۰ هزار تومان باشد، با افزایش یک لیتر آب به آن نمیتوان آن را به عنوان دو لیتر شیر و به قیمت ۲۰ هزار تومان فروخت. این حرام است.
🔘اقدامی که دولت میکند و هر سال نقدینگی را افزایش میدهد، دقیقاً مثل ریختن آب داخل شیر خالص است. پولی که ما در جیب خود داریم نامش ریال است، همچنان که نام آن مایع خالص که از گاو و گوسفند دوشیده میشود شیر است. شیر خالص کیفیت معینی دارد و پول ما هم قدرت خرید تعریف شدهای دارد. ولی همان گونه که ۲ لیتر شیر مذکور معادل یک لیتر شیر واقعی است و بقیهاش آب است، پول امسال جیب ما هم همارزش با پول سال گذشته ما نیست، و کمتر شده چرا که دولت آب به آن بسته است.
🔘این حرام قطعی در چند دهه گذشته در جلوی چشم همگان رخ میدهد. البته در سالهای اخیر تشدید شده است. برای جبران تورم مصوب کردند که حقوق افراد نیز حداقل به همان نسبت افزایش پیدا کند که این کار از یک سو ناقص است و جبران خسارت نمیکند، و از سوی دیگر انجام هم نمیشود.
🔘راهحل دیگر تفکر و تحلیل علمی است. برای ثابت نگه داشتن قیمت ارز باید سیاستهای پولی را براساس دانش اقتصادی تنظیم کرد. هزینههای دولت کاملاً مهار شود، قیمت پول و کالا و... آزاد باشد، سیاستهای اعتباری بویژه استقراض از بانک مرکزی مطابق قواعد علم اقتصاد باشد و...
🔘متأسفانه هیچ کدام از دو رویکرد در اقتصاد ایران اجرا نمیشود. جالب اینکه هیچ کدام را قبول هم ندارند، نه تورم را ناشی از نقدینگی میدانند و نه تولید بیپشتوانه پول را غیر شرعی میدانند.
🔘از سوی دیگر برای استمرار بقای خود هزینههای دولتی را به شدت افزایش میدهند، بدون اینکه درآمدی وجود داشته باشد. استقراض، پشت استقراض، و بیانضباطی مالی، و مشکلات سیاست خارجی که تأمین ارز را محدود کرده، جملگی موجب افزایش غیر موجه قیمت ارز شده است.
🔘این نحوه مدیریت امور نه جدید است و نه منحصر به اقتصاد. در عموم زمینهها و از گذشته نیز شاهد اجرای این سیاست بودهایم. البته برحسب ماهیت دولتها، شدت و ضعف داشته است.
🔘لازم میدانم که در اینجا از تثبیت و یا کاهش قیمت ارز نیز انتقاد کنم. البته ما چون با افزایشهای لجامگسیخته و خانمان برانداز مواجه بودهایم، همیشه و به درستی از افزایش قیمت ارز مثل آنچه که در این ۵ سال شاهدش بودیم، نگران هستیم، ولی ما فقط از این زاویه نیست که ضربه میخوریم، بلکه از تثبیت قیمت ارز هم لطمه خوردهایم.
🔘آقای حسینعلی مهران که از سال ۱۳۵۴ تا سال ۱۳۵۶ رییس کل بانک مرکزی بود، در کتاب خاطرات خود مینویسد که قیمت دلار در زمان او ۷۰ ریال بود ولی محاسبات اقتصادی و عقل اقتضا میکرد که به ۱۱۲ ریال افزایش پیدا کند، ولی گروههای ذینفع مانع این کار میشدند و شاه هم آن را نمیپذیرفت. شاید یکی از علل اقتصادی سقوط آن رژیم همین تثبیت قیمت ارز بود که به زیان تولید و علیه صادرات و به سود فرار سرمایه و واردات بود و به بیماری هلندی منجر شد و بساط آن رژیم را در هم پیچید.
🔘این مشکل را ما در دوره احمدینژاد نیز داشتیم، حتی در دوره روحانی هم کمابیش و پیش از صعودی شدن قیمت ارز این مشکل را داشتیم که از عوامل ویرانگر اقتصادی بود. حکومتها برای ایجاد تحرک اقتصادی قیمت ارز را بالا میبرند که مورد اعتراض کشورهای طرف معامله هم میشود.
🔘🔘حدس میزنم کاهش قیمت ارز به سود افغانستان هم نیست. ولی خوب ما همیشه خواهان تثبیت قیمت ارز هستیم. چرا؟ چون دوران افسارگسیختگی آن را دیده و عذاب کشیدهایم.
🔴طبقهبندی ابزار چیست؟
🔺اعتماد ۶ آذر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘حضور گسترده و سازماندهی شده حجاببانان در سطح شهر، مورد پرسش افکار عمومی قرار گرفت ولی هیچ کس مسئولیت آن را نپذیرفت نه وزارت کشور و نه شهرداری تهران. هر دو ارجاع دادند به گروههای داوطلب مردمی و این پاسخ، از پاسخ ندادن بهتر بود، زیرا اینکه در ایران بتوان داوطلبانه و بدون اطلاع و برنامهریزی و موافقت و حمایت و دخالت حکومت و بصورت خودجوش افرادی را با لباس یکسان و حمایل مشابه و فیلمبردار و... تجهیز و در مترو و تونل مستقر کرد، از عجایب روزگار در ایران است.
🔘تا اینکه روزنامه اعتماد سندی را از وزارت کشور منتشر کرد که اصل ماجرا را توضیح میدهد. سندی که به ظاهر مُهر خیلی محرمانه نیز بالای آن خورده است، و صبح اول وقت نیز دادستانی تهران علیه انتشار این سند اعلام جرم کرده است. بگذریم از اینکه چنین اعلام جرمی موجه نیست، زیرا انتشار اسناد طبقهبندی شده مستلزم شکایت اداره یا سازمان مربوط است و در ابتدا در حوزه اختیارات مدعیالعموم نیست.
🔘مطابق ماده ۴ قانون مجازات انتشار و افشاي اسناد محرمانه و سرّي دولتي: ▪️«تعقيب كيفري هر يك از جرائم مذكور در موارد فوق موكول به تقاضاي وزارتخانه يا مؤسسه يا سازماني است كه اسناد آن منتشر يا افشا شده باشد.»▪️
🔘علیرغم این، هدف اصلی این یادداشت ذکر نکات دیگری است. به یاد دارم که حدود ده سال پیش به دعوت جمعی دانشجویی با آقای دکتر احمد توکلی گفتگویی داشتم. ایشان از پیگیریکنندگان اصلی تصویب و اجرای قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات بود. در آنجا متذکر شدم که مهر محرمانه و خیلی محرمانه و بالاتر بعضاً تبدیل به ابزاری برای جلوگیری از حق دسترسی مردم به تصمیمات مدیران دولتی شده است. این نیز منجر به ناآگاهی مردم از تصمیمات نادرست و غیر حقوقی مدیران میشود.
🔘آنان با استفاده از زدن مهر محرمانه بر مصوبات خود، میکوشند تا ماجرا را حل کنند. آقای توکلی توضیح داد که برای جلوگیری از این سوءاستفاده نادرست و خطرناک، ماده ۱۱ قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات مقرر داشته: ▪️«مصوبه و تصمیمی که موجد حق یا تکلیف عمومی است قابل طبقه بندی به عنوان اسرار دولتی نمی باشد و انتشار آنها الزامی خواهد بود».▪️
🔘اکنون که این سند منتشر شده، به روشنی میتوان فهمید که طبقهبندی کردن این سند خلاف قانون است و دادستان محترم باید نهاد طبقهبندیکننده را مورد پرسش قرار دهد. چون مفاد آن دقیقاً مرتبط با حقوق و تکالیف مردم است. این معنا ندارد که برای حقوق و تکالیف مردم تصمیم گرفته شود و با مهر محرمانه مانع از انتشار آن شوند.اینها مصداق قانونگذاری یا آییننامه نویسی است که مطابق یک اصل بدیهی باید به اطلاع عموم برسد. حتی اجرای آن مدتی پس از اطلاعرسانی آغاز میشود.
🔘همین که مسئولین امر مسئولیت حجاببانها را به عهده نگرفتهاند، در حالی که به طور روشن از جزییات آن مطلع هستند و یا نمیتوانستهاند هم نباشند، نشان میدهد که در یک مسأله مرتبط با حقوق عمومی و تکالیف مردم، اقدام به کارهای محرمانه و صدور بخشنامههای طبقه بندی شده نمودهاند که مغایر با قانون اساسی و اصل ضرورت اعلام عمومی قانون و آییننامههای اجرایی مرتبط با حقوق و تکالیف مردم است.
🔘بنابراین از دادستانی محترم تقاضای میشود که در این مورد خاص مقامات ذیربط را احضار کرده و بپرسند که چرا چنین بخشنامهای را و برخلاف ضابطه، دارای طبقهبندی اعلام کردهاند؟ این بخشنامه چگونه مطابق تعریف قانونی اسناد خیلی محرمانه «نظام امور سازمانها را مختل و اجرای وظائف اساسی آنها را ناممکن» کرده است؟
🔘پاسخ به همین پرسش بسیاری از امور را توضیح خواهد داد. طبقه بندی کردن اسناد، دلبخواهی نیست، همان طور که صدور احکام قضایی نیز دلبخواهی نیست و باید مستند به قانون باشد. در مرحله بعد بپرسید که چرا اظهارات آنان در باره حجاببانان تطابق لازم با این بخشنامه را ندارد؟
🔘مهمتر از همه دادستانی موظف است که از حقوق عمومی در برابر رفتارهای ناروای مدیران دولتی دفاع کند. حق دسترسی آزاد به اطلاعات را باید دفاع کرد، همچنان که هم اکنون بسیاری از اطلاعات آگاهانه منتشر نمیشود و این به زیان جامعه و حقوق عمومی است. یکی از آنها همین بخشنامه است که در همان زمان باید به صورت آشکار در دسترس عموم قرار میگرفت تا در صورتی که مردم آن را مغایر قانون بدانند بتوانند از آن به دیوان عدالت اداری شکایت کنند.
🔘پس جای متهم با شاکی نباید عوض شود. طبقهبندی اسناد، ابزار بیاطلاع نگه داشتن مردم نیست، بلکه برای حفظ حقوق ملت است و نه علیه آن.
🔺اعتماد ۶ آذر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘حضور گسترده و سازماندهی شده حجاببانان در سطح شهر، مورد پرسش افکار عمومی قرار گرفت ولی هیچ کس مسئولیت آن را نپذیرفت نه وزارت کشور و نه شهرداری تهران. هر دو ارجاع دادند به گروههای داوطلب مردمی و این پاسخ، از پاسخ ندادن بهتر بود، زیرا اینکه در ایران بتوان داوطلبانه و بدون اطلاع و برنامهریزی و موافقت و حمایت و دخالت حکومت و بصورت خودجوش افرادی را با لباس یکسان و حمایل مشابه و فیلمبردار و... تجهیز و در مترو و تونل مستقر کرد، از عجایب روزگار در ایران است.
🔘تا اینکه روزنامه اعتماد سندی را از وزارت کشور منتشر کرد که اصل ماجرا را توضیح میدهد. سندی که به ظاهر مُهر خیلی محرمانه نیز بالای آن خورده است، و صبح اول وقت نیز دادستانی تهران علیه انتشار این سند اعلام جرم کرده است. بگذریم از اینکه چنین اعلام جرمی موجه نیست، زیرا انتشار اسناد طبقهبندی شده مستلزم شکایت اداره یا سازمان مربوط است و در ابتدا در حوزه اختیارات مدعیالعموم نیست.
🔘مطابق ماده ۴ قانون مجازات انتشار و افشاي اسناد محرمانه و سرّي دولتي: ▪️«تعقيب كيفري هر يك از جرائم مذكور در موارد فوق موكول به تقاضاي وزارتخانه يا مؤسسه يا سازماني است كه اسناد آن منتشر يا افشا شده باشد.»▪️
🔘علیرغم این، هدف اصلی این یادداشت ذکر نکات دیگری است. به یاد دارم که حدود ده سال پیش به دعوت جمعی دانشجویی با آقای دکتر احمد توکلی گفتگویی داشتم. ایشان از پیگیریکنندگان اصلی تصویب و اجرای قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات بود. در آنجا متذکر شدم که مهر محرمانه و خیلی محرمانه و بالاتر بعضاً تبدیل به ابزاری برای جلوگیری از حق دسترسی مردم به تصمیمات مدیران دولتی شده است. این نیز منجر به ناآگاهی مردم از تصمیمات نادرست و غیر حقوقی مدیران میشود.
🔘آنان با استفاده از زدن مهر محرمانه بر مصوبات خود، میکوشند تا ماجرا را حل کنند. آقای توکلی توضیح داد که برای جلوگیری از این سوءاستفاده نادرست و خطرناک، ماده ۱۱ قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات مقرر داشته: ▪️«مصوبه و تصمیمی که موجد حق یا تکلیف عمومی است قابل طبقه بندی به عنوان اسرار دولتی نمی باشد و انتشار آنها الزامی خواهد بود».▪️
🔘اکنون که این سند منتشر شده، به روشنی میتوان فهمید که طبقهبندی کردن این سند خلاف قانون است و دادستان محترم باید نهاد طبقهبندیکننده را مورد پرسش قرار دهد. چون مفاد آن دقیقاً مرتبط با حقوق و تکالیف مردم است. این معنا ندارد که برای حقوق و تکالیف مردم تصمیم گرفته شود و با مهر محرمانه مانع از انتشار آن شوند.اینها مصداق قانونگذاری یا آییننامه نویسی است که مطابق یک اصل بدیهی باید به اطلاع عموم برسد. حتی اجرای آن مدتی پس از اطلاعرسانی آغاز میشود.
🔘همین که مسئولین امر مسئولیت حجاببانها را به عهده نگرفتهاند، در حالی که به طور روشن از جزییات آن مطلع هستند و یا نمیتوانستهاند هم نباشند، نشان میدهد که در یک مسأله مرتبط با حقوق عمومی و تکالیف مردم، اقدام به کارهای محرمانه و صدور بخشنامههای طبقه بندی شده نمودهاند که مغایر با قانون اساسی و اصل ضرورت اعلام عمومی قانون و آییننامههای اجرایی مرتبط با حقوق و تکالیف مردم است.
🔘بنابراین از دادستانی محترم تقاضای میشود که در این مورد خاص مقامات ذیربط را احضار کرده و بپرسند که چرا چنین بخشنامهای را و برخلاف ضابطه، دارای طبقهبندی اعلام کردهاند؟ این بخشنامه چگونه مطابق تعریف قانونی اسناد خیلی محرمانه «نظام امور سازمانها را مختل و اجرای وظائف اساسی آنها را ناممکن» کرده است؟
🔘پاسخ به همین پرسش بسیاری از امور را توضیح خواهد داد. طبقه بندی کردن اسناد، دلبخواهی نیست، همان طور که صدور احکام قضایی نیز دلبخواهی نیست و باید مستند به قانون باشد. در مرحله بعد بپرسید که چرا اظهارات آنان در باره حجاببانان تطابق لازم با این بخشنامه را ندارد؟
🔘مهمتر از همه دادستانی موظف است که از حقوق عمومی در برابر رفتارهای ناروای مدیران دولتی دفاع کند. حق دسترسی آزاد به اطلاعات را باید دفاع کرد، همچنان که هم اکنون بسیاری از اطلاعات آگاهانه منتشر نمیشود و این به زیان جامعه و حقوق عمومی است. یکی از آنها همین بخشنامه است که در همان زمان باید به صورت آشکار در دسترس عموم قرار میگرفت تا در صورتی که مردم آن را مغایر قانون بدانند بتوانند از آن به دیوان عدالت اداری شکایت کنند.
🔘پس جای متهم با شاکی نباید عوض شود. طبقهبندی اسناد، ابزار بیاطلاع نگه داشتن مردم نیست، بلکه برای حفظ حقوق ملت است و نه علیه آن.
🔴اتاق گاز یا اتاق سیاستگذاری؟
🔺اعتماد ۷ آذر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘با سرد شدن و وارونگی هوا، آلودگی آن نیز بیش از همیشه در مرکز توجهات مردم قرار میگیرد. در خبر آمده بود که فقط در اهواز ۵۰۰ نفر به علت مشکلات تنفسی به بیمارستانها مراجعه کردهاند. همچنین به گفته رئیس بخش ریه بیمارستان کودکان مفید تهران آمار مراجعه کودکان به بیمارستان به دلایل منتسب به آلودگی هوا افزایش پیدا کرده و حملات آسم، تشدید آسم و عفونتها بیشترین دلایل مراجعه کودکان است. این ترکیبات میتوانند جذب چشمها شده و موجب حساسیت چشمی شوند، جذب سیستم اعصاب شوند و یادگیری را مختل کنند، منجر به خستگیهای مفرط شوند.
🔘دیگران نیز این وضعیت را اتاق گاز یا قاتل خاموش! نامیدهاند زیرا سهم آلودگی هوا از مرگ و میر بیماران عفونت حاد تنفسی، سکته مغزی، بیماریهای قلبی و عروقی، انسداد مزمن ریه، سرطان ریه به نسبت بالاست. با آمدن باران قدری از این آلودگی کم شد ولی در این دو روز دوباره شاهد اعلان خطر وضعیت هوا بودیم.
https://telegra.ph/اتاق-گاز-یا-اتاق-سیاستگذاری-11-27
🔺اعتماد ۷ آذر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘با سرد شدن و وارونگی هوا، آلودگی آن نیز بیش از همیشه در مرکز توجهات مردم قرار میگیرد. در خبر آمده بود که فقط در اهواز ۵۰۰ نفر به علت مشکلات تنفسی به بیمارستانها مراجعه کردهاند. همچنین به گفته رئیس بخش ریه بیمارستان کودکان مفید تهران آمار مراجعه کودکان به بیمارستان به دلایل منتسب به آلودگی هوا افزایش پیدا کرده و حملات آسم، تشدید آسم و عفونتها بیشترین دلایل مراجعه کودکان است. این ترکیبات میتوانند جذب چشمها شده و موجب حساسیت چشمی شوند، جذب سیستم اعصاب شوند و یادگیری را مختل کنند، منجر به خستگیهای مفرط شوند.
🔘دیگران نیز این وضعیت را اتاق گاز یا قاتل خاموش! نامیدهاند زیرا سهم آلودگی هوا از مرگ و میر بیماران عفونت حاد تنفسی، سکته مغزی، بیماریهای قلبی و عروقی، انسداد مزمن ریه، سرطان ریه به نسبت بالاست. با آمدن باران قدری از این آلودگی کم شد ولی در این دو روز دوباره شاهد اعلان خطر وضعیت هوا بودیم.
https://telegra.ph/اتاق-گاز-یا-اتاق-سیاستگذاری-11-27
Telegraph
اتاق گاز یا اتاق سیاستگذاری؟
🔺اعتماد ۷ آذر ۱۴۰۲ ✍️عباس عبدی 🔘با سرد شدن و وارونگی هوا، آلودگی آن نیز بیش از همیشه در مرکز توجهات مردم قرار میگیرد. در خبر آمده بود که فقط در اهواز ۵۰۰ نفر به علت مشکلات تنفسی به بیمارستانها مراجعه کردهاند. همچنین به گفته رئیس بخش ریه بیمارستان کودکان…
🔴اولین انتشار نظرسنجی انتخاباتی
🔺اعتماد ۸ آذر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘موسسه ایسپا با انتشار بخشی از یافتههای نظرسنجی انتخاباتی خود، چراغ اعلام عمومی اینگونه نظرسنجیها را روشن کرد. تاکید میکنم که همچنان به نتایج اعلام شده تا این مقطع بطور نسبی اطمینان دارم. در واقع قرائن و شواهدی که نتایج دستکاری شده باشند وجود ندارد و اگر در آینده چنین مواردی دیده شد، طبعأ قابل طرح خواهد بود.
🔘براساس این نظرسنجی، که در سطح ملی و به صورت حضوری انجام شده است، ۲۸ درصد پاسخگویان گفتهاند که «قطعاً» در انتخابات شرکت میکنند، و ۷ درصد به «احتمال زیاد» را گفتهاند. نویسنده گزارش این دو رقم را با هم جمع کرده و برابر میزان مشارکت در حال حاضر دانسته است. تا آنجا که اطلاع دارم بر حسب تجربه گذشته این منطق دقیق نیست. ظاهراً با جمع پاسخهای قطعی و نصف رقم به احتمال زیاد، میزان مشارکت به دست میآید که اکنون حدود ۳۲ درصد است.
🔘این رقم بسیار پایینی برای این فاصله زمانی تا انتخابات است. اتفاقاً برخلاف نوبتهای قبلی، تحلیل من این است که این پاسخها تا حدی محافظهکارانه و به سوی برآورد بالاتر از مشارکت واقعی است و بر خلاف دورههای گذشته، با نزدیک شدن به روز انتخابات از این رقم کاسته خواهد شد، مگر اینکه سیاستهای کلی و انتخاباتی تغییر کند.
🔘چرا این ادعا را دارم؟ برای اینکه فضای افکار عمومی غالباً دست کسانی است که تصمیم قاطع به عدم شرکت دارند (۳۶ درصد در نظر سنجی) و در حقیقت و در عمل ۶۸ درصد مردم(۱۰۰ منهای ۳۲ درصد شرکتکنندگان) فعلاً قصد شرکت ندارند.
🔘اگر جزییات بیشتری از نتایج نظرسنجی ارایه میشد، و تفاوت پاسخهای متغیر تصمیم به شرکت برحسب محل سکونت، استان، سن، جنسیت، تحصیلات و درآمد نیز بیان میشد، آنگاه متوجه میشدیم که جوانان تحصیلکرده شهری کمتر از ۱۰ یا حتی ۷ درصد تصمیم به شرکت در انتخابات دارند و اگر براساس منبع کسب خبر میپرسیدند متوجه میشدند که شکاف بسیار بزرگی میان مردم از حیث رسانه مورد استفاده و رغبت به شرکت در انتخابات وجود دارد.
🔘همچنین حدس میزنم که با این نتایج برای کل کشور، میزان شرکت در شهر تهران اکنون زیر ۱۵ درصد خواهد بود. نه فقط تهران که دیگر شهرهای بزرگ کشور نیز همین گونه هستند. البته این نظرسنجی گر چه تصوری دقیقتر از تصورات ما از رفتار انتخاباتی مردم ارایه میکند، ولی همه کمابیش میدانستند که وضع مشارکت اصلاً مطلوب نیست.
🔘برخی از طرفداران جناح حاکم که اصلاً مسئولیتپذیر نیستند، مثل همیشه آن را تقصیر روحانی و قبلیها میاندازند. در حالی که خیلی خوب میدانند، در دوره روحانی انتخاباتی با مشارکت بالا برگزار شد ضمن اینکه اگر عملکرد او بد بود و انتخابات میتوانست جانشین خوبی برای او یا سیاستهایش عرضه و نهایی کند، حتماً مردم برای مخالفت با روحانی به پای صندوق رأی میآمدند تا آن جایگزینها را انتخاب کنند. انتخابات مسأله گذشته نیست، بلکه معطوف به آینده است. اینکه مردم چقدر امید دارند تا از طریق انتخابات مشکلات خود را حل کنند نقش اصلی را در مشارکت آنان دارد.
🔘برخی دیگر نیز از الآن تقصیرها را به گردن دشمن انداختهاند، که آنان میخواهند مردم را مأیوس کنند و انتخابات را به رفراندوم علیه نظام تبدیل کنند. این نیز تلاش بیثمری است. زیرا آنچه را که دشمن مینامند همیشه بوده و اتفاقاً در گذشته قویتر هم بوده. به علاوه قبلاً به حمایت جناح متبوع آقایان آمده بود. در انتخابات مجلس چهارم دربست از جناح راست حمایت کردند تا مجلس را در اختیار بگیرند.
🔘بنابراین دشمن کاری جز گذشته نمیتواند کند. گذشتهای که انتخاباتهایی با حدود ۸۰ درصد مشارکت داشتیم. دشمن واقعی توهم و بیاطلاعی ما از جامعه است. عملکرد قانونگذاری این مجلس مانع جدی در راه شکلگیری یک مجلس موثر بود، و نمونه اخیرش ایرادات فراوان در قانون عجولانه حجاب است، یا ضعف نظارتی مجلس بر دولت و از همه مهمتر مقاومت ساختار در برابر تغییر است که نه تنها هیچ نشانهای از همراهی در حل مشکلات اصلی مردم از خود نشان نمیدهد، بلکه با تمام توان به مقابله با مسایلی پرداخته که نه مسأله مردم است و نه اگر هم باشد اولویتی جدی دارد.
🔘نتایج این نظرسنجی از کیفیت و کمیت بهرهمندی از رسانهها نیز بسیار مهم است. به نظر میرسد که تلویزیون ایران تبدیل به جعبه بیخاصیتی شده است که مثل چاه ویل فقط دنبال منابع بیشتر مالی است، ولی خروجی موثری ندارد و دریغ از یک ارزیابی جدی از عملکرد و اثرگذاری آن. عملکرد این رسانه تأثیر اصلی را بر رویگردانی مردم از مشارکت انتخاباتی دارد و تا تغییر جدی نکند، انتظار بهبود در مشارکت انتخاباتی را نباید داشت.
🔘🔘امیدواریم گزارش کامل این نظرسنجی همراه با پرسشنامه و نتایج تقاطعی متغیرها نیز در اختیار همه قرار گیرد.
🔺اعتماد ۸ آذر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘موسسه ایسپا با انتشار بخشی از یافتههای نظرسنجی انتخاباتی خود، چراغ اعلام عمومی اینگونه نظرسنجیها را روشن کرد. تاکید میکنم که همچنان به نتایج اعلام شده تا این مقطع بطور نسبی اطمینان دارم. در واقع قرائن و شواهدی که نتایج دستکاری شده باشند وجود ندارد و اگر در آینده چنین مواردی دیده شد، طبعأ قابل طرح خواهد بود.
🔘براساس این نظرسنجی، که در سطح ملی و به صورت حضوری انجام شده است، ۲۸ درصد پاسخگویان گفتهاند که «قطعاً» در انتخابات شرکت میکنند، و ۷ درصد به «احتمال زیاد» را گفتهاند. نویسنده گزارش این دو رقم را با هم جمع کرده و برابر میزان مشارکت در حال حاضر دانسته است. تا آنجا که اطلاع دارم بر حسب تجربه گذشته این منطق دقیق نیست. ظاهراً با جمع پاسخهای قطعی و نصف رقم به احتمال زیاد، میزان مشارکت به دست میآید که اکنون حدود ۳۲ درصد است.
🔘این رقم بسیار پایینی برای این فاصله زمانی تا انتخابات است. اتفاقاً برخلاف نوبتهای قبلی، تحلیل من این است که این پاسخها تا حدی محافظهکارانه و به سوی برآورد بالاتر از مشارکت واقعی است و بر خلاف دورههای گذشته، با نزدیک شدن به روز انتخابات از این رقم کاسته خواهد شد، مگر اینکه سیاستهای کلی و انتخاباتی تغییر کند.
🔘چرا این ادعا را دارم؟ برای اینکه فضای افکار عمومی غالباً دست کسانی است که تصمیم قاطع به عدم شرکت دارند (۳۶ درصد در نظر سنجی) و در حقیقت و در عمل ۶۸ درصد مردم(۱۰۰ منهای ۳۲ درصد شرکتکنندگان) فعلاً قصد شرکت ندارند.
🔘اگر جزییات بیشتری از نتایج نظرسنجی ارایه میشد، و تفاوت پاسخهای متغیر تصمیم به شرکت برحسب محل سکونت، استان، سن، جنسیت، تحصیلات و درآمد نیز بیان میشد، آنگاه متوجه میشدیم که جوانان تحصیلکرده شهری کمتر از ۱۰ یا حتی ۷ درصد تصمیم به شرکت در انتخابات دارند و اگر براساس منبع کسب خبر میپرسیدند متوجه میشدند که شکاف بسیار بزرگی میان مردم از حیث رسانه مورد استفاده و رغبت به شرکت در انتخابات وجود دارد.
🔘همچنین حدس میزنم که با این نتایج برای کل کشور، میزان شرکت در شهر تهران اکنون زیر ۱۵ درصد خواهد بود. نه فقط تهران که دیگر شهرهای بزرگ کشور نیز همین گونه هستند. البته این نظرسنجی گر چه تصوری دقیقتر از تصورات ما از رفتار انتخاباتی مردم ارایه میکند، ولی همه کمابیش میدانستند که وضع مشارکت اصلاً مطلوب نیست.
🔘برخی از طرفداران جناح حاکم که اصلاً مسئولیتپذیر نیستند، مثل همیشه آن را تقصیر روحانی و قبلیها میاندازند. در حالی که خیلی خوب میدانند، در دوره روحانی انتخاباتی با مشارکت بالا برگزار شد ضمن اینکه اگر عملکرد او بد بود و انتخابات میتوانست جانشین خوبی برای او یا سیاستهایش عرضه و نهایی کند، حتماً مردم برای مخالفت با روحانی به پای صندوق رأی میآمدند تا آن جایگزینها را انتخاب کنند. انتخابات مسأله گذشته نیست، بلکه معطوف به آینده است. اینکه مردم چقدر امید دارند تا از طریق انتخابات مشکلات خود را حل کنند نقش اصلی را در مشارکت آنان دارد.
🔘برخی دیگر نیز از الآن تقصیرها را به گردن دشمن انداختهاند، که آنان میخواهند مردم را مأیوس کنند و انتخابات را به رفراندوم علیه نظام تبدیل کنند. این نیز تلاش بیثمری است. زیرا آنچه را که دشمن مینامند همیشه بوده و اتفاقاً در گذشته قویتر هم بوده. به علاوه قبلاً به حمایت جناح متبوع آقایان آمده بود. در انتخابات مجلس چهارم دربست از جناح راست حمایت کردند تا مجلس را در اختیار بگیرند.
🔘بنابراین دشمن کاری جز گذشته نمیتواند کند. گذشتهای که انتخاباتهایی با حدود ۸۰ درصد مشارکت داشتیم. دشمن واقعی توهم و بیاطلاعی ما از جامعه است. عملکرد قانونگذاری این مجلس مانع جدی در راه شکلگیری یک مجلس موثر بود، و نمونه اخیرش ایرادات فراوان در قانون عجولانه حجاب است، یا ضعف نظارتی مجلس بر دولت و از همه مهمتر مقاومت ساختار در برابر تغییر است که نه تنها هیچ نشانهای از همراهی در حل مشکلات اصلی مردم از خود نشان نمیدهد، بلکه با تمام توان به مقابله با مسایلی پرداخته که نه مسأله مردم است و نه اگر هم باشد اولویتی جدی دارد.
🔘نتایج این نظرسنجی از کیفیت و کمیت بهرهمندی از رسانهها نیز بسیار مهم است. به نظر میرسد که تلویزیون ایران تبدیل به جعبه بیخاصیتی شده است که مثل چاه ویل فقط دنبال منابع بیشتر مالی است، ولی خروجی موثری ندارد و دریغ از یک ارزیابی جدی از عملکرد و اثرگذاری آن. عملکرد این رسانه تأثیر اصلی را بر رویگردانی مردم از مشارکت انتخاباتی دارد و تا تغییر جدی نکند، انتظار بهبود در مشارکت انتخاباتی را نباید داشت.
🔘🔘امیدواریم گزارش کامل این نظرسنجی همراه با پرسشنامه و نتایج تقاطعی متغیرها نیز در اختیار همه قرار گیرد.
آینده (عباس عبدی)
🔴هیچیندارید! 🔺اعتماد ۴ آذر ۱۴۰۲ ✍️عباس عبدی 🔴پیش از انتخابات ۱۴۰۰، خبرگزاری فارس دعوت کرد تا با یکی از اصلیترین نمایندگان اصولگرای مجلس گفتگویی تصویری داشته باشم. رغبتی کافی نداشتم ولی پذیرفتم. آن برنامه بسیار زیاد دیده شد، بویژه ۹۰ ثانیه آخر آن که…
🔴با توجه به پرسش برخی خوانندگان در باره مناظرهای که در این یادداشت اشاره شده است در اینجا دو دقیقه پایانی آن و لینک فیلم کامل تقدیم میشود.
https://media.farsnews.ir/Uploaded/Files/Video/1400/03/09/14000309000202_240P.mp4
https://media.farsnews.ir/Uploaded/Files/Video/1400/03/09/14000309000202_240P.mp4
Telegram
attach 📎
🔴اطاعت؛ مشارکت؛ کارشناسی
🔺اعتماد ۱۱ آذر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘اخیراً یکی از شاگردان آقای مصباح یزدی این مطلب را از ایشان نقل کرده که: ▪️«ولایت مطلقه کافی نیست، اطاعت مطلقه هم باید در کنار آن باشد؛ یعنی مردم باید به معرکه بیایند. دستورالعمل حضور مردم در معرکه، اطاعت مطلق است»▪️ گرچه به نظرم این نقل با ذهنیت مرحوم مصباح همخوانی دارد ولی از صحت و سقم این انتساب اطلاعی ندارم فقط قصد نقد این گزاره را دارم.
🔘ظاهر این گزاره چنین است که گویی در صدد دفاع و حمایت از ولایت فقیه است. در این نوشته میخواهم توضیح دهم که چرا این گفتار علیه ولایت فقیه یا هر عنوان دیگری که اطاعت مطلق طلب کند، است؟ چرا این گزاره چیزی را به ولایت فقیه و مقام رهبری اضافه نمیکند؟ سهل است که او را تنها میگذارد، و در عمل نیز سیاستورزی و پیشبرد اهدافش را ممتنع میکند؟
🔘میخواهم بگویم که چرا گویندگان این گزاره در اصل دنبال منویات خود هستند و با این گزاره به ظاهر حمایتی از ولایت فقیه میخواهند پروژه خود را پیش ببرند و چون شهامت و استغنای فکری ندارند از این طریق دنبال پیشبرد برنامههای خود هستند؟
🔘اولین ایراد، نتیجه منطقی این گزارهای است که تمامی مسئولیت را متوجه یک فرد میکند، چون دیگران هیچ استقلالی در برابر اراده او ندارند. تا اینجا شاید مشکلی نباشد، مسأله از آنجا آغاز میگردد که جریان امور برخلاف تصورات سادهلوحانه، بسیار پرپیچ و خم و مشکلات آن فراوان است و به علت پیچیدگی امور، ولایت فقیه ناچار است، اداره آن را محول کند و در این مرحله اشکال جدی پیش میآید.
🔘زیرا کسانی که باید آن امور را اداره کنند یا کارشناس هستند یا نیستند. اگر نیستند و به صرف اطاعت مطلق در آن موقعیت قرار گرفتهاند که در این صورت به بدترین شکل امور را اداره میکنند و دود چنین اداره کردنی دو باره متوجه ولایت فقیه میشود. مثل وضعیتی که امروز شاهدش هستیم.
🔘اگر کارشناس و متخصص هستند، در این صورت از ابتدا حاضر به اطاعت مطلق نمیشوند، در واقع نمیتوانند اطاعت مطلق کنند، زیرا ممکن نیست که فهم کارشناسی خود را نادیده بگیرند و اطاعت کنند.
🔘بنابراین یا مجبور است که به فهم خود عمل کند که این مغایر با اطاعت مطلق است یا مجبور است به درک متفاوتی از دانش خود عمل کند، که قطعاً موفق نخواهد بود و در بهترین حالت نیز کنار میرود و این آغاز حذف کارشناسان از نظام اداری کشور و سقوط مدیریتی آن است.
🔘شاید گفته شود که منظور تبعیت در کلیات است. متأسفانه کلیات مشکلی را حل نمیکند، زیرا کلیات به صفت کلی بودنشان، در اجرا منشاء تفاوت و اختلاف هستند. همه گرایشها و فرقههای اسلامی خود را تابع پیامبر(ص) و قرآن میدانند، ولی هنگامی که در جزییات آن وارد میشوند، اختلافات آغاز میگردد و حتی به دشمنی یکدیگر میرسند.
🔘از سوی دیگر جامعه بویژه در عصر جدید، موجود در حال تحول است، چگونه میتوان یک گزاره کلی را در اجرا، بدون اختلاف نظر با تحولات شدید اجتماعی تطبیق داد؟ کافی است به تحولات دو دهه اخیر ایران نگاه کنیم.
🔘ضمن اینکه ساختار حکومت ایران مبتنی بر انتخاب است. خوب اگر باید اطاعت مطلق باشد، پس چرا انتخابات را ادامه میدهیم که، جملگی روسای جمهورش را متهم به مغایرت با گزاره تبعیت کنیم؟
🔘این رویکرد نظام اداری کشور را مختل میکند. افراد فرصتطلب و فاقد توانایی با همین حربه خود را به جایگاههای بالاتر میرسانند، چون مدعی اطاعت مطلق هستند و دیگران را از این نظر تخطئه میکنند و این بزرگترین ضربه به ولایت و حاکم است.
🔘نکته دیگر بحث تقسیم کار است. جامعه امروز با جامعه ۲۰۰ سال پیش و پیش از آن به کلی متفاوت است. تخصص هر روز پیچیدهتر و جزییتر میشود. نمونه آن اقتصاد. به نحوی امور در هم پیچیده میشود که هیچ صاحب قدرتی نباید کوچکترین دستور اجرایی را در باره اقتصاد بدهد، مگر آنکه پیشتر بطور دقیق ارزیابی کارشناسی شده باشد. اینجا اطاعت مطلق از امر کارشناسی ضروری است و نه برعکس.
🔘بدترین اثر رویکرد تبعیت مطلق حذف مشارکت است. جوامع مدرن مبتنی بر مشارکت هستند. در بهترین حالت مشارکت گسترده مردم و در بدترین حالت مشارکت مجموعهای از نخبگان. اگر افراد در مدیریت امور مشارکت نکنند، در شکستها مسئولیتپذیر نخواهند بود و مسئولیت مشکلات را بر دوشِ رهبران خود آوار خواهند کرد.
🔘به طور کلی تقلیل مدیریت جامعه امروزی به فرد، نه تنها شدنی نیست، بلکه موجب عقبگرد میشود و نقش رهبری را بیش از پیش تضعیف میکند، و افراد فرصتطلب را به جایگاههایی میرساند که شایستگی ندارند. اتفاقاً همین افراد منادی این نوع گزارهها هستند.
🔘🔘باید تحلیل به روزتر و کارآمدتر از جایگاه رهبری ارایه نمود که هم موثر باشد و هم با مقتضیات روز هماهنگ باشد و به زیان جایگاه رهبری نباشد.
🔺اعتماد ۱۱ آذر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘اخیراً یکی از شاگردان آقای مصباح یزدی این مطلب را از ایشان نقل کرده که: ▪️«ولایت مطلقه کافی نیست، اطاعت مطلقه هم باید در کنار آن باشد؛ یعنی مردم باید به معرکه بیایند. دستورالعمل حضور مردم در معرکه، اطاعت مطلق است»▪️ گرچه به نظرم این نقل با ذهنیت مرحوم مصباح همخوانی دارد ولی از صحت و سقم این انتساب اطلاعی ندارم فقط قصد نقد این گزاره را دارم.
🔘ظاهر این گزاره چنین است که گویی در صدد دفاع و حمایت از ولایت فقیه است. در این نوشته میخواهم توضیح دهم که چرا این گفتار علیه ولایت فقیه یا هر عنوان دیگری که اطاعت مطلق طلب کند، است؟ چرا این گزاره چیزی را به ولایت فقیه و مقام رهبری اضافه نمیکند؟ سهل است که او را تنها میگذارد، و در عمل نیز سیاستورزی و پیشبرد اهدافش را ممتنع میکند؟
🔘میخواهم بگویم که چرا گویندگان این گزاره در اصل دنبال منویات خود هستند و با این گزاره به ظاهر حمایتی از ولایت فقیه میخواهند پروژه خود را پیش ببرند و چون شهامت و استغنای فکری ندارند از این طریق دنبال پیشبرد برنامههای خود هستند؟
🔘اولین ایراد، نتیجه منطقی این گزارهای است که تمامی مسئولیت را متوجه یک فرد میکند، چون دیگران هیچ استقلالی در برابر اراده او ندارند. تا اینجا شاید مشکلی نباشد، مسأله از آنجا آغاز میگردد که جریان امور برخلاف تصورات سادهلوحانه، بسیار پرپیچ و خم و مشکلات آن فراوان است و به علت پیچیدگی امور، ولایت فقیه ناچار است، اداره آن را محول کند و در این مرحله اشکال جدی پیش میآید.
🔘زیرا کسانی که باید آن امور را اداره کنند یا کارشناس هستند یا نیستند. اگر نیستند و به صرف اطاعت مطلق در آن موقعیت قرار گرفتهاند که در این صورت به بدترین شکل امور را اداره میکنند و دود چنین اداره کردنی دو باره متوجه ولایت فقیه میشود. مثل وضعیتی که امروز شاهدش هستیم.
🔘اگر کارشناس و متخصص هستند، در این صورت از ابتدا حاضر به اطاعت مطلق نمیشوند، در واقع نمیتوانند اطاعت مطلق کنند، زیرا ممکن نیست که فهم کارشناسی خود را نادیده بگیرند و اطاعت کنند.
🔘بنابراین یا مجبور است که به فهم خود عمل کند که این مغایر با اطاعت مطلق است یا مجبور است به درک متفاوتی از دانش خود عمل کند، که قطعاً موفق نخواهد بود و در بهترین حالت نیز کنار میرود و این آغاز حذف کارشناسان از نظام اداری کشور و سقوط مدیریتی آن است.
🔘شاید گفته شود که منظور تبعیت در کلیات است. متأسفانه کلیات مشکلی را حل نمیکند، زیرا کلیات به صفت کلی بودنشان، در اجرا منشاء تفاوت و اختلاف هستند. همه گرایشها و فرقههای اسلامی خود را تابع پیامبر(ص) و قرآن میدانند، ولی هنگامی که در جزییات آن وارد میشوند، اختلافات آغاز میگردد و حتی به دشمنی یکدیگر میرسند.
🔘از سوی دیگر جامعه بویژه در عصر جدید، موجود در حال تحول است، چگونه میتوان یک گزاره کلی را در اجرا، بدون اختلاف نظر با تحولات شدید اجتماعی تطبیق داد؟ کافی است به تحولات دو دهه اخیر ایران نگاه کنیم.
🔘ضمن اینکه ساختار حکومت ایران مبتنی بر انتخاب است. خوب اگر باید اطاعت مطلق باشد، پس چرا انتخابات را ادامه میدهیم که، جملگی روسای جمهورش را متهم به مغایرت با گزاره تبعیت کنیم؟
🔘این رویکرد نظام اداری کشور را مختل میکند. افراد فرصتطلب و فاقد توانایی با همین حربه خود را به جایگاههای بالاتر میرسانند، چون مدعی اطاعت مطلق هستند و دیگران را از این نظر تخطئه میکنند و این بزرگترین ضربه به ولایت و حاکم است.
🔘نکته دیگر بحث تقسیم کار است. جامعه امروز با جامعه ۲۰۰ سال پیش و پیش از آن به کلی متفاوت است. تخصص هر روز پیچیدهتر و جزییتر میشود. نمونه آن اقتصاد. به نحوی امور در هم پیچیده میشود که هیچ صاحب قدرتی نباید کوچکترین دستور اجرایی را در باره اقتصاد بدهد، مگر آنکه پیشتر بطور دقیق ارزیابی کارشناسی شده باشد. اینجا اطاعت مطلق از امر کارشناسی ضروری است و نه برعکس.
🔘بدترین اثر رویکرد تبعیت مطلق حذف مشارکت است. جوامع مدرن مبتنی بر مشارکت هستند. در بهترین حالت مشارکت گسترده مردم و در بدترین حالت مشارکت مجموعهای از نخبگان. اگر افراد در مدیریت امور مشارکت نکنند، در شکستها مسئولیتپذیر نخواهند بود و مسئولیت مشکلات را بر دوشِ رهبران خود آوار خواهند کرد.
🔘به طور کلی تقلیل مدیریت جامعه امروزی به فرد، نه تنها شدنی نیست، بلکه موجب عقبگرد میشود و نقش رهبری را بیش از پیش تضعیف میکند، و افراد فرصتطلب را به جایگاههایی میرساند که شایستگی ندارند. اتفاقاً همین افراد منادی این نوع گزارهها هستند.
🔘🔘باید تحلیل به روزتر و کارآمدتر از جایگاه رهبری ارایه نمود که هم موثر باشد و هم با مقتضیات روز هماهنگ باشد و به زیان جایگاه رهبری نباشد.