Azita
1.02K subscribers
470 photos
43 videos
13 files
77 links
روز مره های یه مادر خانه دار فاقد محتوای فاخر
Download Telegram
دخترعموم رو آوردم خونه خودم عصر ک رو قبرستون گریه نکنه
فیلمای دوربین خونه ک ضبط کرده بود ‌و عموم بود رو گذاشتم و دوتایی دیدیم هی گریه کردیم و از خاطره هاش گفتیم و دخترعموم غش کرد.
شبی هم نرفتم مسجد طاقت نداشتم
و موندم خونه و مشغول پختن هویج و‌تفت دادم آرد شدم برای حلوا
ماها خانوادگی مشکل قلب داریم
پدر بزرگم و عمو بابام هم همینجورب فوت کردن
سه تا ازپسر عموها بابام سکته کردن یا زیر عمل قلب تموم کردن و...
دیشب میگم به شوهرم منم قلبم مشکل داره همینجوری میمیرم راحت میشم
یه حال بدی ام نمیدونم چمه
دلشوره دارم ،دلم میجوشه
یه پسر جوون فامیلمون تصادف کرده مرده
پاره ایم از مهمون داری کردن
خوش آمد گویی
تشکر
و پذیرایی
مهمون های شهرستانی رو هنوز داریم و دیگه نمیتابم
خیر ببینن جاری هام و‌بچه هاشون‌خیلی تو مسجد زحمت کشیدند
خواهر شوهرم هم تو خونه خیلی کمکم کرد ظرفا رو شست
کمر خودم و مادرم و زنعموم از فشار مهمون داری خمه
زبونمون ازبس حال و احوال کردیم مو درآورده
توروخدا میرید تسلیت بگید
بگید و برید
باعث خستگی جسمی و مزاحمت طرف نباشید
و تو روزهای سخت هست ک معرفت آدما رو میشه سنجید
یه خانواده ای انقد همیشه ماها هر مشکلی داشتن همراهشون بودیم
دامادشون فوت کرده بود بابام و شوهرم رفتند بندر با پدرزنه وچندتا دیگه جنازشو آوردن تو مراسم هاشون انقد کمکشون کردند
خودم چقدر رفتم اومدم همسایه بودیم
غذا ببرم براشون،گل گاوزبون ببرم و...
ولی الان دریغ از یک پیام تسلیت خالی
‏پذیرش،
بخش مهمی از پخته شدنه.
اما اگر ازم بپرسند بعد از «پذیرش» چی نشانه پختگی است، می‌گم «پافشاری نکردن» روی هیچ چیز این دنیا.
می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود. همان دل های بزرگی که جای من در آن است، آن قدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم.
دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم.
هنوز خدایت همان خداست!
هنوز روحت از جنس من است!
اما من نمی خواهم تو همان باشی!
تو باید در هر زمان بهترین باشی.
نگران شکستن دلت نباش!
می دانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.
و جنسش عوض نمی شود ...
و می دانی که من شکست ناپذیر هستم ...
و تو مرا داری ...برای همیشه!
چون هر وقت گریه می کنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...
چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...
چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!
درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!
دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...
می خواهم شاد باشی ...
این را من می خواهم ...
تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.
من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)
و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...
نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.
شب ها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟
اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!
فقط کافیست خوب گوش بسپاری!
و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!
پروردگارت ...
با عشق !
توان رفتن به روضه و مجلس عزای اون پسر جوون رو ندارم
جون مهمون داری کردن رو هم دیگه ندارم
خداکنع کسی نیادخونم چند روزی
دلم بی نهایت مشهد رو میخواد
Forwarded from زیر‌درخت‌کاج🌲
سلام بر کسانیکه زندگی مجبورمان کرد بی آنها روزگار بگذاریم. حال آنکه آنها در قلبمان زیباترین داستانها بودند 😔

💔
دوماه هزینه اضافه دادم ب سرویس نشستم حساب کردم دیدم چهار و خورده ای اضافه دادم اونم ب رو نمی‌آورده
دیگه زنگ زدم بهش بعد هفته سر دور گردوندن گفت آره زیاد دادید
حالا میگم حساب دار شرکت براتون واریز کنه دو سه هفته هست داره واریز می‌کنه امروز هم رنگ زدم گفت تا15برج میریزم
من دلم تنگه یه استکان چای رو با خیال راحت بخورم
طلا نیاد دست بزنه یا می‌ریزه یا پر قند می‌کنه
هر چی هم استکان کوچیک جدا براش میریزم باز مال منو برمیداره چندبار سوخته باز چای داغ رو برمیداره میخوره آب سرد بریزم قاطی چاییش نمیخوره 🫤