🌺Azita
1.06K subscribers
536 photos
47 videos
13 files
88 links
روز مره های یه مادر خانه دار فاقد محتوای فاخر
عاشق پول و ممبر های نازنینش
منو دورنندازید تیروخدا
Download Telegram
اومدم چشم پزشک
برخلاف همیشه ک پنجره ها رو میبستم‌نبستم
رسیدم دکتر
یک گرد و خاک و طولانی شد
همه خونم قطعا پرخاک میشه
یه قطره ای انداخت تو چشمم انقد چشام سوخت وتارمی دیدم
اومدم خونه تو آینه نگاه کردم
سیاهی چشمام شده بود چند برابر یه قسمت کوچیکی رنگ چشمم مونده بود
فردا دارم میرم عمل کنم
برام انرژی مثبت بفرستید🌸
با پدری که آلوچه و توت فرنگی فرنگی میزاره جلو بچه و بچه رو مریض کنه باید چیکارکرد،؟
کل دیشب رو بیدار بودم
طلا دل درد شده بود آلوچه و توت فرنگی خورده بود ،ناهاز قرمه سبزی،عصرس هم داداشش نودلیت درست کرده بود خورده بود،شب هم فلافل
پدر و دختر تا صبح ناله کردند
نوبتی براشون عرق نعنا،چای نبات ،اوردم
وسلام بر اولین دیدن دنیا بدون عینک
زندگی من به بعدعینک و قبل عینک تقسیم شد
واقعا دکتر ها دست معجزه گر خدا روی زمین هستند
ماچ به تک تکشون
میگفتم خدایا میشه من دنیا رو بدون عینک ببینم؟؟
با نمره چهار ونیم! و پنج
کوووووور بودم
صبح با کلی ترس و استرس رفتم
سوزش و درد هم داشت ،سه‌چهار ساعت اول خیلیییی سوزش داشتم
ولی خداروشکر خوب بود
اعلام وضعیت
حاجی پارم از درد چشم
روز اول انقد خوب بود
ولی بدتر شدانقد چشام درد می‌کنه مبخاره میسوزه اشک میاد درد می‌کنه
تا رمیبینم ،بیشتر ترچند ثانیه نمیتونم جایی رو نگاه کنم
ب مرحله گوه خوردم رسیدم
لعنتی نمیشه گریه هم کرد ک د رددارم
بابام تا میاد حرف عموم رو بزنه با فیلمی بزاره ک می‌دونم گریم میاد

میگم حاجی هیچی نگو نموخام صداتو بشنوووم
من نمیتونم گریه کنم
عجیب دلتنگ عموم شدم
هر گوشه از خونه رو که نگاه میکنم یادش میفتم
همسر ک یه دل سیر گریه کرد و منی ک ب زور جلو خودمو نگه داشتم گریه نکنم و بساط چشم درد بیشتر برای خودم فراهم نکنم
هر چی بزرگتر میشی ، خسته تر میشی ..

و در جواب بیشتر سوالایی که جوابشو میدونی هم میگی نمیدونم ..
در عالم نااُمیدی، اُمید هست ما را🕊
چند روزی ک نمیتونستم جایی رو نگاه کنم
داییم پادکست های رخ و بی پلاس رو برام میذاشت گوش بدم
و دوست داشتم مخصوصا رخ رو
البته اگه تاریخ و زندگی نامه دوست داشته باشید
امروز هم کتاب صوتی هنر رندانه ب تخم گرفتن رو گذاشتم گوش بدم
ولی جلو بچه نمیشه گوش داد خیلی بی ادبع🤕
خودمو ناهار خونه خالم دعوت کردم🫠