👵💛🧓
سر پیری ام اگر معرکه گیری باشد...
من تو را...
باز تو را...
باز تو را...
باز تو را ميخواهم!
#طاهره_کشاورز
🍃| @Zahra ♥️
سر پیری ام اگر معرکه گیری باشد...
من تو را...
باز تو را...
باز تو را...
باز تو را ميخواهم!
#طاهره_کشاورز
🍃| @Zahra ♥️
🖇📜
این نامه فقط به رسم استقبال از تو است، برای اینکه به تو بگوید یک روز بدون تو روزیست که تمام نمیشود، شهریست بدون باغ، زمینیست بیآسمان...
و برای اینکه به تو بگوید هرگز هیچچیز ما را از هم جدا نخواهد کرد؛ در این دنیا، به هم گره خوردهایم...
شبخوش، قلبت را میبوسم...
✍ آلبر کامو
📜نامه به ماریا کاسارس
🍃| @Zahra ♥️
این نامه فقط به رسم استقبال از تو است، برای اینکه به تو بگوید یک روز بدون تو روزیست که تمام نمیشود، شهریست بدون باغ، زمینیست بیآسمان...
و برای اینکه به تو بگوید هرگز هیچچیز ما را از هم جدا نخواهد کرد؛ در این دنیا، به هم گره خوردهایم...
شبخوش، قلبت را میبوسم...
✍ آلبر کامو
📜نامه به ماریا کاسارس
🍃| @Zahra ♥️
صبح بخیر گفتن...
چه رسمِ شیرینی ست...
وقتی که هر روز...
بهانهام میشود...
برای بوسیدنت...
#علی_سید_صالحی
🍃| @Zahra ♥️
چه رسمِ شیرینی ست...
وقتی که هر روز...
بهانهام میشود...
برای بوسیدنت...
#علی_سید_صالحی
🍃| @Zahra ♥️
فاجعه نه جنگ جهانیست نه کمبود آب،
نه حتی نابودی جهان...
فاجعه نبودن توست درست زمانی
که میخواهمت...
#مونا_واعظی
🍃| @Zahra ♥️
نه حتی نابودی جهان...
فاجعه نبودن توست درست زمانی
که میخواهمت...
#مونا_واعظی
🍃| @Zahra ♥️
☕️
جان دل!
باور کن من دوست دارم جمعه ها آرامتر نفس بکشم،
چای زعفران دَم کنم با چند دانه هل و با خیالی آسوده تکیه کنم به دیوار خیالت!
فکر کنم...
فکر کنم...
فکر کنم...
ولابه لای دریای دلتنگی هایم...
ناگهان بیایی و بگویی...
هفتهِ بدونِ منِ سختی بود جانم...
"جمعه مان" بخیر...
#سید_طه_صداقت
🍃| @Zahra ♥️
جان دل!
باور کن من دوست دارم جمعه ها آرامتر نفس بکشم،
چای زعفران دَم کنم با چند دانه هل و با خیالی آسوده تکیه کنم به دیوار خیالت!
فکر کنم...
فکر کنم...
فکر کنم...
ولابه لای دریای دلتنگی هایم...
ناگهان بیایی و بگویی...
هفتهِ بدونِ منِ سختی بود جانم...
"جمعه مان" بخیر...
#سید_طه_صداقت
🍃| @Zahra ♥️
میدانی؟! که میدانستم؟!
عاشِقِ تو بودَن جادَه ی یک طرفه ای بود که همان اواسِطه راه به دوراهی میخورد؟!
دوراهی که یک مسیرَش نامِ تو، بن بَست بلاتکلیفی بود!
وَ مَن بدونِ فوتِ وَقت تو را انتخاب کردَم!
گرچه دِلهره ی جدایی را داشتم اما امیدوار بودم!روزی سرنوشتمان باهم گره بخورَد،چشمهایَم را به روی همه ی نمیشود ها بَستَم!
رَهگذرِ مَن !پائیز آمدی و پائیز رفتی!
آنقدر غرق تو شده بودَم که از افتادَنِ برگهای خشکیده ی درختانِ زَمان غافل شُدَم، مثلِ این می ماند که بعد از طعمِ شیرینی ناگهان طعمِ تلخی را بِچِشی !
میدانی؟! که میدانستَم؟! پایانِ داستانِ عاشقی کردنِ با تو تلخ اَست! من تمامه لحظه های بعد از تو را فدای چند فصلِ در کنار تو ماندن کردَم کوتاه اما شیرین !
تو رفتی پی زندگیِ خودَت و من ماندَم در خلسه ی تنهایی!
اما می اَرزید !
می اَرزَد!اگر بار ها زمان به عقَب برگردَد من باز هم مسیرِ تو را انتخاب خواهم کَرد!
جادّه/یک طرفه
#فرشته_صابری
🍃 | @Zahra ♥️
عاشِقِ تو بودَن جادَه ی یک طرفه ای بود که همان اواسِطه راه به دوراهی میخورد؟!
دوراهی که یک مسیرَش نامِ تو، بن بَست بلاتکلیفی بود!
وَ مَن بدونِ فوتِ وَقت تو را انتخاب کردَم!
گرچه دِلهره ی جدایی را داشتم اما امیدوار بودم!روزی سرنوشتمان باهم گره بخورَد،چشمهایَم را به روی همه ی نمیشود ها بَستَم!
رَهگذرِ مَن !پائیز آمدی و پائیز رفتی!
آنقدر غرق تو شده بودَم که از افتادَنِ برگهای خشکیده ی درختانِ زَمان غافل شُدَم، مثلِ این می ماند که بعد از طعمِ شیرینی ناگهان طعمِ تلخی را بِچِشی !
میدانی؟! که میدانستَم؟! پایانِ داستانِ عاشقی کردنِ با تو تلخ اَست! من تمامه لحظه های بعد از تو را فدای چند فصلِ در کنار تو ماندن کردَم کوتاه اما شیرین !
تو رفتی پی زندگیِ خودَت و من ماندَم در خلسه ی تنهایی!
اما می اَرزید !
می اَرزَد!اگر بار ها زمان به عقَب برگردَد من باز هم مسیرِ تو را انتخاب خواهم کَرد!
جادّه/یک طرفه
#فرشته_صابری
🍃 | @Zahra ♥️
کنج نگاهت
همان جاییست که
میتوان برای یک عمر
رو به آن ایستاد
لبخند زد
نفس کشید...
و نَمرد...
#آرزوکاظمی | #صبح_بخیر
🍃 | @Zahra ♥️
همان جاییست که
میتوان برای یک عمر
رو به آن ایستاد
لبخند زد
نفس کشید...
و نَمرد...
#آرزوکاظمی | #صبح_بخیر
🍃 | @Zahra ♥️
📜🦋
برگرديم به زمان هاى قديم...
به ما تكنولوژى نيامده جانم...
برايت نامه مينوسم...
از مبدأ معلوم، به مقصدِ نا معلوم!
عزيزِ جانم؛ سلام!
كلام را كوتاه ميكنم!
ملالى نيست جز دلتنگى هاى هر شب
و مرورِ تمامِ خاطراتى كه
اى كاش از ذهنت پاك نشده باشد!
همين!
دلتنگِ "تو"،
"من"
#علي_قاضي_نظام
🍃| @Zahra ♥️
برگرديم به زمان هاى قديم...
به ما تكنولوژى نيامده جانم...
برايت نامه مينوسم...
از مبدأ معلوم، به مقصدِ نا معلوم!
عزيزِ جانم؛ سلام!
كلام را كوتاه ميكنم!
ملالى نيست جز دلتنگى هاى هر شب
و مرورِ تمامِ خاطراتى كه
اى كاش از ذهنت پاك نشده باشد!
همين!
دلتنگِ "تو"،
"من"
#علي_قاضي_نظام
🍃| @Zahra ♥️
از خودم برایت بگویم؟!
از خانه، از خیابان
شهر، صدای پایِ ما، شب؟!
از کجا برایت بگویم
عشق من!
جایی که تو نیستی، گفتن دارد؟!
#عباس_معروفی
🍃| @Zahra ♥️
از خانه، از خیابان
شهر، صدای پایِ ما، شب؟!
از کجا برایت بگویم
عشق من!
جایی که تو نیستی، گفتن دارد؟!
#عباس_معروفی
🍃| @Zahra ♥️
.
دزدی از نردبان خانه ای بالا رفت.
از شیار پنجره شنید که کودکی می پرسید: خدا کجاست؟
صدای مادرانه ای پاسخ داد: خدا در جنگل است، عزیزم.
کودک دوباره پرسید: چه کار می کند؟
مادر گفت: دارد نردبان می سازد!
ناگهان دزد از نردبان خانه پایین آمد و در سیاهی شب گم شد!
سالها بعد دزدی از نردبان خانه حکیمی بالا می رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی پرسید: خدا چرا نردبان می سازد؟
حکیم از پنجره به بیرون نگاه کرد، به نردبانی که سالها پیش، از آن پایین آمده بود و رو به کودک گفت: برای آنکه عده ای را از آن پایین بیاورد و عده ای را بالا ببرد.
نردبان این جهان ما و منیست
عاقبت این نردبان افتادنیست
لاجرم آن کس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست
لبخند بزنید و شکرگزار داشته هاتون باشید!
#صبح_بخیر
🍃 | @Zahra ♥️
دزدی از نردبان خانه ای بالا رفت.
از شیار پنجره شنید که کودکی می پرسید: خدا کجاست؟
صدای مادرانه ای پاسخ داد: خدا در جنگل است، عزیزم.
کودک دوباره پرسید: چه کار می کند؟
مادر گفت: دارد نردبان می سازد!
ناگهان دزد از نردبان خانه پایین آمد و در سیاهی شب گم شد!
سالها بعد دزدی از نردبان خانه حکیمی بالا می رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی پرسید: خدا چرا نردبان می سازد؟
حکیم از پنجره به بیرون نگاه کرد، به نردبانی که سالها پیش، از آن پایین آمده بود و رو به کودک گفت: برای آنکه عده ای را از آن پایین بیاورد و عده ای را بالا ببرد.
نردبان این جهان ما و منیست
عاقبت این نردبان افتادنیست
لاجرم آن کس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست
لبخند بزنید و شکرگزار داشته هاتون باشید!
#صبح_بخیر
🍃 | @Zahra ♥️