نگرانِ این نباش که اگر نبودی ، کسی جایِ تو را بگیرد
جایی بمان ، که از خالی کردنش نترسی …
اصلا گاهی لازم است نقطه چینِ لحظه هایِ کسی شوی و نایاب ترین گزینه برایِ پر کردن ! دور باشی و خارج از دسترس …
ببینی برایِ پر کردنِ جایِ خالی ات تا کجایِ جهان ، دنبالِ تو می گردد ؟!
تا کجا برایِ پیدا کردنت ، گزینه هایِ اضافه را خط می زند ،
تا کجا برایِ با تو کامل شدن ، می جنگد ،
و کجا تسلیم شده و سراغِ گزینه هایِ دیگر می رود !
حواست باشد ؛ بعضی ها فقط به دنبالِ پر کردنِ جایِ خالی اند !
لیاقتِ تو ، جایگاهی ست که با کسی غیر از “خودت” پر نمی شود !
همان جا که دیگران ، نکاتِ انحرافی اند ،
اما تو ؛ اولین و آخرین انتخاب ،
اما تو ؛ تنها گزینه ی ممکن !
| #نرگس_صرافیان_طوفان 👤|
⊰❄️⃟🤍⊱ @zahra☃️
جایی بمان ، که از خالی کردنش نترسی …
اصلا گاهی لازم است نقطه چینِ لحظه هایِ کسی شوی و نایاب ترین گزینه برایِ پر کردن ! دور باشی و خارج از دسترس …
ببینی برایِ پر کردنِ جایِ خالی ات تا کجایِ جهان ، دنبالِ تو می گردد ؟!
تا کجا برایِ پیدا کردنت ، گزینه هایِ اضافه را خط می زند ،
تا کجا برایِ با تو کامل شدن ، می جنگد ،
و کجا تسلیم شده و سراغِ گزینه هایِ دیگر می رود !
حواست باشد ؛ بعضی ها فقط به دنبالِ پر کردنِ جایِ خالی اند !
لیاقتِ تو ، جایگاهی ست که با کسی غیر از “خودت” پر نمی شود !
همان جا که دیگران ، نکاتِ انحرافی اند ،
اما تو ؛ اولین و آخرین انتخاب ،
اما تو ؛ تنها گزینه ی ممکن !
| #نرگس_صرافیان_طوفان 👤|
⊰❄️⃟🤍⊱ @zahra☃️
کلاس اولی که بودم یک روز بایکی از بچههای کلاسمان دوست شدم و کلی باهم توی حیاط مدرسه بازی کردیم.
روز بعدش از خانه شان برایم هدیه آورده بود، یک هواپیمای آبی و قرمز پلاستیکی.
آن روز حالم خوب بود و کلی ذوق داشتم که آن را به خانه ببرم و با آن بازی کنم.
به خانه که رسیدم، از کیفم بیرونش آوردم و با افتخار، به همه نشانش دادم، آنقدر این هدیه برایم جذاب و خواستنی بود که مدام نگران بودم خراب شود و از ترسِ خراب شدنش آن رابه مادرم دادم تا بالای طاقچه بگذارد و خیالم راحت باشد.
فردایش که به مدرسه رفتم دوستم آمد جلو، سرش را پایین انداخت و گفت «مادرم گفته هواپیما را بیاور، لطفا هدیه ام را پس بده»
یادم نمی رود که چقدر بغضم گرفته بود، من حتی با آن بازی هم نکرده بودم! ولی سنم به این حرف ها قد نمیداد که بگویم هدیه را که پس نمیگیرند! فردا هواپیما را به او برگرداندم اما وقتی دیدم آن را برد و به دوستِ جدیدش هدیه داد بغضی که از روز قبل نگه داشته بودم ترکید.
همان روز فهمیدم که آدمها زود عوض میشوند، که نمیشود روی آدمها و حرفهایشان حساب کرد.
از آن روز، تا جایی که میشد از کسی هدیهای نپذیرفتم، از کسی چیزی نخواستم و اجازه ندادم که کسی دلخوشیام را بسازد. من شادیهایم را منوط به بودنِ آدمها نکردم؛ چون دوست نداشتم وابسته و دلخوش که شدم؛ دلخوشیام را از من بگیرند یا برای رفتنشان، بهانه و دروغ به هم ببافند.
اجازه نمیدهم آدمهای بلاتکلیف، وارد زندگیام شوند، چون میدانم دلخوش به بودنشان که شدم، میروند.
آدمها را قبل از اینکه دروغ بگویند، کنار میگذارم و قبل از اینکه بروند، میروم.
من دلخوشیهایم را روی مدار خودباوریام تنظیم کردهام و با خودم عهد کردهام چیزهایی را که میخواهم، خودم به دست بیاورم، حتی اگر بهای رسیدن به آنها سنگین باشد.
به سالهای کودکیتان برگردید، اتفاقاتی که یادتان مانده همهشان درسهای بزرگی دارد.
شما حواستان نیست که همان اتفاقات مهمِ دیروز، چقدر روی مسیر و شخصیت امروزتان تاثیر داشته.
هیچ خاطرهای بیحکمت نیست!
کمی عمیق تر خاطراتتان را مرور کنید.
| #نرگس_صرافیان_طوفان 👤|
⊰❄️⃟🤍⊱ @zahra☃️
روز بعدش از خانه شان برایم هدیه آورده بود، یک هواپیمای آبی و قرمز پلاستیکی.
آن روز حالم خوب بود و کلی ذوق داشتم که آن را به خانه ببرم و با آن بازی کنم.
به خانه که رسیدم، از کیفم بیرونش آوردم و با افتخار، به همه نشانش دادم، آنقدر این هدیه برایم جذاب و خواستنی بود که مدام نگران بودم خراب شود و از ترسِ خراب شدنش آن رابه مادرم دادم تا بالای طاقچه بگذارد و خیالم راحت باشد.
فردایش که به مدرسه رفتم دوستم آمد جلو، سرش را پایین انداخت و گفت «مادرم گفته هواپیما را بیاور، لطفا هدیه ام را پس بده»
یادم نمی رود که چقدر بغضم گرفته بود، من حتی با آن بازی هم نکرده بودم! ولی سنم به این حرف ها قد نمیداد که بگویم هدیه را که پس نمیگیرند! فردا هواپیما را به او برگرداندم اما وقتی دیدم آن را برد و به دوستِ جدیدش هدیه داد بغضی که از روز قبل نگه داشته بودم ترکید.
همان روز فهمیدم که آدمها زود عوض میشوند، که نمیشود روی آدمها و حرفهایشان حساب کرد.
از آن روز، تا جایی که میشد از کسی هدیهای نپذیرفتم، از کسی چیزی نخواستم و اجازه ندادم که کسی دلخوشیام را بسازد. من شادیهایم را منوط به بودنِ آدمها نکردم؛ چون دوست نداشتم وابسته و دلخوش که شدم؛ دلخوشیام را از من بگیرند یا برای رفتنشان، بهانه و دروغ به هم ببافند.
اجازه نمیدهم آدمهای بلاتکلیف، وارد زندگیام شوند، چون میدانم دلخوش به بودنشان که شدم، میروند.
آدمها را قبل از اینکه دروغ بگویند، کنار میگذارم و قبل از اینکه بروند، میروم.
من دلخوشیهایم را روی مدار خودباوریام تنظیم کردهام و با خودم عهد کردهام چیزهایی را که میخواهم، خودم به دست بیاورم، حتی اگر بهای رسیدن به آنها سنگین باشد.
به سالهای کودکیتان برگردید، اتفاقاتی که یادتان مانده همهشان درسهای بزرگی دارد.
شما حواستان نیست که همان اتفاقات مهمِ دیروز، چقدر روی مسیر و شخصیت امروزتان تاثیر داشته.
هیچ خاطرهای بیحکمت نیست!
کمی عمیق تر خاطراتتان را مرور کنید.
| #نرگس_صرافیان_طوفان 👤|
⊰❄️⃟🤍⊱ @zahra☃️
خدایا؛
گاهی مرا در آغوش بگیر...
وقتی در محاصرهٔ مشکلاتم و تنها پناهگاهم تویی.
وقتی تمام تلاشم را کردهام، خستهام و دلم کمی سکوت میخواهد،
کمی آرامش، کمی تسکین.
بیشخبر از راه برس و مرا بغل کن.
باور کن آدمِ جا زدن نیستم!
اما از یک جایی به بعد، بگو که با هم درستش میکنیم.
از یک جایی به بعد، خودت برایم معجزه کن!
| #نرگس_صرافیان_طوفان 👤|
⊰✨⃟🤍⊱ @zahra✨
گاهی مرا در آغوش بگیر...
وقتی در محاصرهٔ مشکلاتم و تنها پناهگاهم تویی.
وقتی تمام تلاشم را کردهام، خستهام و دلم کمی سکوت میخواهد،
کمی آرامش، کمی تسکین.
بیشخبر از راه برس و مرا بغل کن.
باور کن آدمِ جا زدن نیستم!
اما از یک جایی به بعد، بگو که با هم درستش میکنیم.
از یک جایی به بعد، خودت برایم معجزه کن!
| #نرگس_صرافیان_طوفان 👤|
⊰✨⃟🤍⊱ @zahra✨
ما عمیقترین جستارها در باب عشق را خواندیم و هنوز نفهمیدیم که عشق یعنی کنار کسی حال دلت خوب باشد.
عشق یعنی کسی را بفهمی و کسی باشد که تو را درک کند، یعنی کنار کسی تمام حفرههای خالی روان و جانت لبریز شود و عمیقا احساس رضایت کنی. عشق یعنی دوستت دارم و برایم با دیگران فرق داری، اما دلیلش را نمیدانم و خوب که فکر میکنم میبینم دلایل بسیاری هست برای اینهمه کسی را دوست داشتن. عشق ابدا اتفاقی عجیب و میوهای دستنیافتنی از درختی ممنوع نیست! عشق مطلقا نرسیدن و نداشتن و دور ایستادن نیست، افسانه نیست، بعید نیست! عشق همین تلاقیِ بلوغآمیزِ نگاههاست با نگاهها و همین جزئیات ساده و حادثههای معمولیست که زیر تمام سقفهای جهان اتفاق میافتد؛
مردی برای زنی لقمه میگیرد، زنی برای مردی چای میریزد، مردی، زنی را در حال تماشای فیلم میبوسد، زنی، با تمام دقت و اشتیاق کیک درست میکند، یا مردی پیچگوشتی به دست گرفته و رادیوی قدیمی مورد علاقهی همسرش را تعمیر میکند.
عشق یعنی به قدری کنار تو حالم خوب است که مدام سعی دارم کاری کنم که حال تو هم خوب باشد، خوبتر از حال خودم.
عشق یعنی با تو همه چیز خوبتر پیش میرود و خشم و تلاطم درونیام کمتر میشود و ممنونم که هستی و چه خوب که دارمت.
عشق یعنی از مهر تو سرشار میشوم و این احساس خوشایند را میان تمام ذرات کائنات تکثیر میکنم.
کاش تمام موجودات عاشق باشند و شعر بخوانند و موزیک گوش کنند و آرامش بگیرند از حضور و نگاههای کسی و حضور آرامشان، جهان و کائنات را آرامتر کند.
#نرگس_صرافیان_طوفان
⊰❄️⃟🤍⊱ @zahra☃️
عشق یعنی کسی را بفهمی و کسی باشد که تو را درک کند، یعنی کنار کسی تمام حفرههای خالی روان و جانت لبریز شود و عمیقا احساس رضایت کنی. عشق یعنی دوستت دارم و برایم با دیگران فرق داری، اما دلیلش را نمیدانم و خوب که فکر میکنم میبینم دلایل بسیاری هست برای اینهمه کسی را دوست داشتن. عشق ابدا اتفاقی عجیب و میوهای دستنیافتنی از درختی ممنوع نیست! عشق مطلقا نرسیدن و نداشتن و دور ایستادن نیست، افسانه نیست، بعید نیست! عشق همین تلاقیِ بلوغآمیزِ نگاههاست با نگاهها و همین جزئیات ساده و حادثههای معمولیست که زیر تمام سقفهای جهان اتفاق میافتد؛
مردی برای زنی لقمه میگیرد، زنی برای مردی چای میریزد، مردی، زنی را در حال تماشای فیلم میبوسد، زنی، با تمام دقت و اشتیاق کیک درست میکند، یا مردی پیچگوشتی به دست گرفته و رادیوی قدیمی مورد علاقهی همسرش را تعمیر میکند.
عشق یعنی به قدری کنار تو حالم خوب است که مدام سعی دارم کاری کنم که حال تو هم خوب باشد، خوبتر از حال خودم.
عشق یعنی با تو همه چیز خوبتر پیش میرود و خشم و تلاطم درونیام کمتر میشود و ممنونم که هستی و چه خوب که دارمت.
عشق یعنی از مهر تو سرشار میشوم و این احساس خوشایند را میان تمام ذرات کائنات تکثیر میکنم.
کاش تمام موجودات عاشق باشند و شعر بخوانند و موزیک گوش کنند و آرامش بگیرند از حضور و نگاههای کسی و حضور آرامشان، جهان و کائنات را آرامتر کند.
#نرگس_صرافیان_طوفان
⊰❄️⃟🤍⊱ @zahra☃️
🕤🌅
جمعه یعنی پرواز
یعني از پیله رها
کوله ي دلخوشي ام را بدهید
قصد رفتن دارم !
آدم از ماندنِ بي وقفه
دلش ميگیرد !
گاھ باید بروي
نفسي تازه کني برگردي!
| #نرگس_صرافیان_طوفان 👤|
⊰❄️⃟🤍⊱ @zahra☃️
جمعه یعنی پرواز
یعني از پیله رها
کوله ي دلخوشي ام را بدهید
قصد رفتن دارم !
آدم از ماندنِ بي وقفه
دلش ميگیرد !
گاھ باید بروي
نفسي تازه کني برگردي!
| #نرگس_صرافیان_طوفان 👤|
⊰❄️⃟🤍⊱ @zahra☃️
♾♥️
مامان خانم، خانه ی شما خوب است، کلی خاطره دارد، مورچه دارد، جیرجیرک دارد، کلاغ دارد، گنجشک و مرغ و جوجه دارد. خانهی ما هیچ هم خوب نیست، آپارتمانی که نه جیرجیرکها راهش را بلدند، نه گنجشکها. پاییز و بهار و زمستان و تابستانش یکیست، خانهی ما فقط سقف و دیوار دارد، خانهی ما حتی پنجرههایش آفتاب ندارد.
خانهی شما خوب است مامان خانم، با تمام دار و درخت و کهنگیاش بوی عشق میدهد، بوی تو، بوی بچگیهای من، بوی کوکوهای مامانپز و بوی دود آتشی که عصرها برای چای روشن میکنی.
مامان خانم، خدا تو را برای من حفظ کند و خم روی ابروهای نازنینت ننشیند و همیشه با لبخند، برایم چای آتشی دم کنی، کوکو و آبگوشتهای خوشمزه درست کنی و من وقتی جیرجیرکها توی حیاط شلوغش کردهاند، روی پاهایت بخوابم و تو برایم از آن قدیمها قصههای قشنگ تعریف کنی...
خانهی شما خیلی خوب است مامان خانم...
| #نرگس_صرافیان_طوفان 👤|
⊰✨⃟🤍⊱ @zahra✨
مامان خانم، خانه ی شما خوب است، کلی خاطره دارد، مورچه دارد، جیرجیرک دارد، کلاغ دارد، گنجشک و مرغ و جوجه دارد. خانهی ما هیچ هم خوب نیست، آپارتمانی که نه جیرجیرکها راهش را بلدند، نه گنجشکها. پاییز و بهار و زمستان و تابستانش یکیست، خانهی ما فقط سقف و دیوار دارد، خانهی ما حتی پنجرههایش آفتاب ندارد.
خانهی شما خوب است مامان خانم، با تمام دار و درخت و کهنگیاش بوی عشق میدهد، بوی تو، بوی بچگیهای من، بوی کوکوهای مامانپز و بوی دود آتشی که عصرها برای چای روشن میکنی.
مامان خانم، خدا تو را برای من حفظ کند و خم روی ابروهای نازنینت ننشیند و همیشه با لبخند، برایم چای آتشی دم کنی، کوکو و آبگوشتهای خوشمزه درست کنی و من وقتی جیرجیرکها توی حیاط شلوغش کردهاند، روی پاهایت بخوابم و تو برایم از آن قدیمها قصههای قشنگ تعریف کنی...
خانهی شما خیلی خوب است مامان خانم...
| #نرگس_صرافیان_طوفان 👤|
⊰✨⃟🤍⊱ @zahra✨
دلم یک زمستانِ جانانه می خواهد ...
یک خیابان و برفی که یکریز می بارد و شهری که از همیشه خواستنی تر میشود.
شبیهِ روزگارِ خوبی که همه چیز، بوی دلخوشی می داد.
زمانی که سردیِ هوا با گرمیِ روابط، رابطه ی مستقیم داشت و زندگی، در شرَیانِ زمان و زیرِ پوستِ یخ زده ی شهر، جریان داشت.
که زمستان می رسید، همدلی ها را بیشتر و دل ها را صمیمی تر می کرد و هوا، مملو از عطر همدلی و مهربانی بود.
هنوز مزه ی انار و آجیلِ شب نشینیِ آن روزگار و مزه ی لبخندهایی که بی ریا و از اعماقِ دل بود، زیرِ دندانِ خاطراتم هست.
و هنوز با یادِ گرمایِ کرسیِ مادربزرگ، فضای احساساتم گرم و دلپذیر می شود.
این روزها چقدر دور از همیم و چقدر برف نمیبارد!
تنها چیزی که برایمان مانده، خاطراتِ خوبی ست که با تداعیِ شان، لبخند می زنیم، کمی دلمان به بودنمان گرم می شود، یک "یادش بخیرِ ناگزیر"، نثارِ حسرت هایمان می کنیم و به روالِ عادیِ زندگیِ مان بر می گردیم...
| #نرگس_صرافیان_طوفان 👤|
⊰❄️⃟🤍⊱ @zahra☃️
یک خیابان و برفی که یکریز می بارد و شهری که از همیشه خواستنی تر میشود.
شبیهِ روزگارِ خوبی که همه چیز، بوی دلخوشی می داد.
زمانی که سردیِ هوا با گرمیِ روابط، رابطه ی مستقیم داشت و زندگی، در شرَیانِ زمان و زیرِ پوستِ یخ زده ی شهر، جریان داشت.
که زمستان می رسید، همدلی ها را بیشتر و دل ها را صمیمی تر می کرد و هوا، مملو از عطر همدلی و مهربانی بود.
هنوز مزه ی انار و آجیلِ شب نشینیِ آن روزگار و مزه ی لبخندهایی که بی ریا و از اعماقِ دل بود، زیرِ دندانِ خاطراتم هست.
و هنوز با یادِ گرمایِ کرسیِ مادربزرگ، فضای احساساتم گرم و دلپذیر می شود.
این روزها چقدر دور از همیم و چقدر برف نمیبارد!
تنها چیزی که برایمان مانده، خاطراتِ خوبی ست که با تداعیِ شان، لبخند می زنیم، کمی دلمان به بودنمان گرم می شود، یک "یادش بخیرِ ناگزیر"، نثارِ حسرت هایمان می کنیم و به روالِ عادیِ زندگیِ مان بر می گردیم...
| #نرگس_صرافیان_طوفان 👤|
⊰❄️⃟🤍⊱ @zahra☃️
🕤🌅
جمعه یعنی پرواز
یعني از پیله رها
کوله ي دلخوشي ام را بدهید
قصد رفتن دارم !
آدم از ماندنِ بي وقفه
دلش ميگیرد !
گاھ باید بروي
نفسي تازه کني برگردي!
| #نرگس_صرافیان_طوفان 👤|
⊰❄️⃟🤍⊱ @zahra☃️
جمعه یعنی پرواز
یعني از پیله رها
کوله ي دلخوشي ام را بدهید
قصد رفتن دارم !
آدم از ماندنِ بي وقفه
دلش ميگیرد !
گاھ باید بروي
نفسي تازه کني برگردي!
| #نرگس_صرافیان_طوفان 👤|
⊰❄️⃟🤍⊱ @zahra☃️
🕣🌅
جمعه یعنی پرواز
یعني از پیله رها
کوله ي دلخوشي ام را بدهید
قصد رفتن دارم !
آدم از ماندنِ بي وقفه
دلش ميگیرد !
گاھ باید بروي
نفسي تازه کني برگردي!
| #نرگس_صرافیان_طوفان 👤|
⊰❄️⃟🤍⊱ @zahra☃️
جمعه یعنی پرواز
یعني از پیله رها
کوله ي دلخوشي ام را بدهید
قصد رفتن دارم !
آدم از ماندنِ بي وقفه
دلش ميگیرد !
گاھ باید بروي
نفسي تازه کني برگردي!
| #نرگس_صرافیان_طوفان 👤|
⊰❄️⃟🤍⊱ @zahra☃️
🫂🤍
«عشق»
میتوانست اتفاق خوبی باشد، اگر آدمها علاقهها و دوستداشتنها را ابراز میکردند.
اگر دلتنگیها را، حرفها را و احساسات را؛ به وقتش میگفتند، نه زمانی که غرورشان اجازه داد و منطقشان قبول کرد.
محافظهکاری و غرور، عشق را میکشد، و رابطه را تبدیل به اقلیم نامتعادلی میکند برای روانفرسودن و رنج کشیدن و قرار نداشتن.
در حالیکه یک رابطهی سالم عبارتاست از «جهان را برای دیگری، جای قابل تحملتری کردن!»
دنیا میتوانست جای قشنگتری باشد اگر آدمها بدون محافظهکاری و غرور و حساب و کتاب، عشق میورزیدند و باهم حرف میزدند و باهم حرف میزدند و باهم حرف میزدند.
| #نرگس_صرافیان_طوفان 👤|
⊰❄️⃟🤍⊱ @zahra☃️
«عشق»
میتوانست اتفاق خوبی باشد، اگر آدمها علاقهها و دوستداشتنها را ابراز میکردند.
اگر دلتنگیها را، حرفها را و احساسات را؛ به وقتش میگفتند، نه زمانی که غرورشان اجازه داد و منطقشان قبول کرد.
محافظهکاری و غرور، عشق را میکشد، و رابطه را تبدیل به اقلیم نامتعادلی میکند برای روانفرسودن و رنج کشیدن و قرار نداشتن.
در حالیکه یک رابطهی سالم عبارتاست از «جهان را برای دیگری، جای قابل تحملتری کردن!»
دنیا میتوانست جای قشنگتری باشد اگر آدمها بدون محافظهکاری و غرور و حساب و کتاب، عشق میورزیدند و باهم حرف میزدند و باهم حرف میزدند و باهم حرف میزدند.
| #نرگس_صرافیان_طوفان 👤|
⊰❄️⃟🤍⊱ @zahra☃️