کِرِنْسیآ
296 subscribers
1.36K photos
162 videos
2 files
187 links
واژه اسپانیایی کِرِنسیا (Querencia):
کِرِنْسیآ: پناهگاه یا جایی که آرامش داری و احساس امنیت میکنی.
Yasi:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1342919277
:بهآر
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1224506798
اگر حرفی بود 👀
Download Telegram
‏«دست‌هایت کجا هستند؟ دست‌هایت که مثل خبر بیداری از روی پوستم می‌گذشتند. دست‌هایت که وقتی می‌گرفتم‌شان از وحشتِ سرنگون بودن میان زمین و آسمان خالی می‌شدم.»


#فروغ_فرخزاد
نامه به #ابراهیم_گلستان

دیگه تا الان دستاتون به هم رسیده 🫠❤️
ابراهیم گلستان در سن 100 سالگی درگذشت
روحش شاد و یادش گرامی.
از تنم جامه برون آر و بنوش
شهد سوزنده‌ی لبهايم را...

تا به كی در عطشی دردآلود
به سر آرم همه شب‌هايم را...

#فروغ_فرخزاد
نمی‌دانم رسیدن چیست امّا بی‌گمان مقصدی است که همهٔ وجودم به‌سوی آن جاری می‌شود.

#فروغ_فرخزاد
_نامه‌ به ابراهیم گلستان
مسئول طرز فکر آدمها نیستم. بگذار هرکه هرچه خواست بگوید! چه اهمیتی دارد؟ من در لاک خود راحت ترم، آنجا میشود آرام و بی دغدغه زندگی کرد.

#فروغ_فرخزاد
زندگی شاید...
عبور گیج رهگذری باشد
که کلاه از سر برمی‌دارد
و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی‌معنی می‌گوید:
صبح بخیر



#فروغ_فرخزاد
Forwarded from کِرِنْسیآ (YASI ^)
تا دور هستم، دلم میخواهد نزدیک باشم
نزدیک که می‌شوم می‌بینم اصلا استعدادش را ندارم..

#فروغ_فرخزاد
 
چقدر هفتاد هشتاد سال کم است برای دیدن تمام دنیا! برای بودن با تمام مردم دنیا! چقدر حیف است که من می‌میرم و غواصی در عمق اقیانوس ها را تجربه نمی‌کنم! می‌میرم و حداقل یکبار زمین را از روی کره ماه نمی‌بینم. دلم می‌خواست چند سال در یک جنگل یا یک روستا زندگی کنم، چند سالی را هم در چند کشور دیگر با آداب و رسومی دیگر. دلم میخواست چند کلیسا و معبد و مسجد بزرگ جهان را می‌دیدم و با پیروان ادیان مختلف حرف می‌زدم... دلم می‌خواست یکبار هم که شده از ارتفاعی بلند و مهیب پرواز کنم. ‌ دلم می‌خواست های من زیادند، بلندند، طولانی‌اند.اما مهمترین دلم می‌خواستم،این است که انسان باشم، انسان بمانم. چقدر وقت کم است. تا وقت دارم باید مهر بورزم به همین چند نفر که از تمام مردم دنیا با من نفس می‌کشند، باید مهر بورزم به همین جغرافیایی که سهم چشمهای من از جهان است. وقت کم است باید خوب باشم،مهربان باشم، و دوست بدارم همه‌ی زیبایی‌ها را. می‌گویند: ﺍﻧﺴﺎنهای ﺧﻮﺏ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ می‌روند ﺍﻣﺎ ﻣﻦ می‌گویم: ﺍﻧﺴﺎنهای ﺧﻮﺏ ﻫﺮﺟﺎ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺁﻧﺠﺎ بهشت است.

برای تولد #فروغ‌_فرخزاد
من از تو می‌مردم
اما تو زندگانی من بودی
تو با من می‌رفتی
تو در من می‌خواندی
وقتی که من خیابان ها را
بی هیچ مقصدی می‌پیمودم

#فروغ_فرخزاد
«بیا دنیا نمی‌ارزد به این پرهیز و این دوری
فدای لحظه ای شادی، کن این رویای هستی را
لبت را بر لبم بگذار کز این ساغر پر می
چنان مستت کنم تا خود بدانی قدر مستی را»

#فروغ_فرخزاد
بعضى روز ها در بى حوصلگى مطلق، در زل زدن به شكوفه هاى بادام وينسنت بر ديوار اتاقم خلاصه مى شوم، دود سيگار در ريه هايم نارنجى قرمز مى شود و دلم ميخواهد همراه با فيلتر آن، من هم تمام شوم..

#فروغ_فرخزاد
شعر برای من مثل دوستی است که وقتی به او می‌رسم می‌توانم راحت با او درد و دل کنم. یک جفتی است که کاملم می‌کند... بعضی‌ها کمبودهای خودشان را در زندگی با پناه بردن به آدم‌های دیگر جبران می‌کنند، اما هیچ وقت جبران نمی‌شود. اگر جبران می‌شد آیا همین رابطه خودش بزرگترین شعر دنیا و هستی نبود؟

#فروغ_فرخزاد
بی انکه بخواهم
تمام من شده بودی..

#فروغ_فرخزاد
در سر من چیزی نیست
به جز چرخش ذرات غلیظ سرخ
و نگاهم
مثل یک حرف دروغ
شرمگین است و فروافتاده!

#فروغ_فرخزاد
نگاه کن
تو میدمی و آفتاب می‌شود

#فروغ_فرخزاد
دیگر می‌خواهم گوشۀ اطاق بنشینم و چشم‌هایم را روی هم بگذارم و ‌هرچه را که پیش خواهد آمد در ذهنم بسازم و تماشا کنم! همین.

#فروغ_فرخزاد
فعلاً می‌سازم؛
چه می‌شود کرد؟
مگر می‌شود دنیا را پاره کرد
و از تویش خوشبختی درآورد؟
همین است که هست..

#فروغ_فرخزاد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود من تهی خواهم شد از فریاد درد

#فروغ_فرخزاد
جستم از جا و در آئینه گیج
بر خود افکندم با شوق نگاه
آه، لرزید لبانم از عشق
تار شد چهره آئینه ز آه
شاید او وهمی را می‌نگریست..

#فروغ_فرخزاد
در برار بی‌مهری آدم ها هیچ نمی‌گویم
فقط سکوت و سکوت و سکوت
دیگر نه انرژی توضیح دادن دارم
نه حوصله‌اش را!

#فروغ_فرخزاد