این دنیای کوچک و هفت میلیارد آدم؟!
یعنی تو باور میکنی؟!
شمردهای؟!
کی شمرده است؟!
جز سیاستمدارها دیدی کسی آدم بشمرد؟!
باور نکن نارنجی..
باور نکن سبزآبیِ کبودِ من...
باور کن همهی دنیا فقط تویی
«بقیه تکراریاند»
#عباس_معروفی
@YBQuerencia
پ-ن:سبزآبیِ کبودِ من.. 🥲❤️🤌
یعنی تو باور میکنی؟!
شمردهای؟!
کی شمرده است؟!
جز سیاستمدارها دیدی کسی آدم بشمرد؟!
باور نکن نارنجی..
باور نکن سبزآبیِ کبودِ من...
باور کن همهی دنیا فقط تویی
«بقیه تکراریاند»
#عباس_معروفی
@YBQuerencia
پ-ن:سبزآبیِ کبودِ من.. 🥲❤️🤌
دلم گرفته بود، درختها در پشت مه هیچ معنایی نداشتند. دلم میخواست گریه کنم، نه برای کسی، نه برای چیزی، فقط برای تنهایی خودم، و گریه هیچ معنایی نداشت.
#عباس_معروفی
#عباس_معروفی
به سکوت خو می گرفت و آن قدر بی حضور شده بود که همه فراموشش کرده بودند. انگار به دنیا آمده بود که تنها باشد ...
_سمفونی مردگان
#عباس_معروفی
_سمفونی مردگان
#عباس_معروفی
Forwarded from کِرِنْسیآ (YASI ^)
دلم گرفته بود، درختها در پشت مه هیچ معنایی نداشتند. دلم میخواست گریه کنم، نه برای کسی، نه برای چیزی، فقط برای تنهایی خودم، و گریه هیچ معنایی نداشت.
#عباس_معروفی
#عباس_معروفی
Forwarded from کِرِنْسیآ (Bahar)
گفتم : چند دقیقه اینجا بنشین و
به من تکیه بده
گفت : کارم از تکیه گذشته
دلم میخواهد توی بغلت بمیرم
#عباس_معروفی
@YBQuerencia
به من تکیه بده
گفت : کارم از تکیه گذشته
دلم میخواهد توی بغلت بمیرم
#عباس_معروفی
@YBQuerencia
Forwarded from کِرِنْسیآ (Bahar)
گفتم : چند دقیقه اینجا بنشین و
به من تکیه بده
گفت : کارم از تکیه گذشته
دلم میخواهد توی بغلت بمیرم
#عباس_معروفی
@YBQuerencia
به من تکیه بده
گفت : کارم از تکیه گذشته
دلم میخواهد توی بغلت بمیرم
#عباس_معروفی
@YBQuerencia
تنهایی و غم غربت در جانش چنگ انداخت، غربتی که در میان شهر آشنا گریبانش را گرفته بود. چقدر انسان تنهاست. مثل پر کاه در هوای طوفانی.
#عباس_معروفی
#عباس_معروفی
تو لیلی نیستی
من اما مجنون حرفهایت میشوم
دیوانهی دستهایت
مبهوت خندههایت
شیرین نیستی
ولی من صخرههای شب را آنقدر میتراشم
تا خورشیدم طلوع کند
و تو در آغوشم لبخند بزنی
#عباس_معروفی
من اما مجنون حرفهایت میشوم
دیوانهی دستهایت
مبهوت خندههایت
شیرین نیستی
ولی من صخرههای شب را آنقدر میتراشم
تا خورشیدم طلوع کند
و تو در آغوشم لبخند بزنی
#عباس_معروفی
من فقط نگاهش میکردم
این همه قشنگی
کجای خلقت پنهان شده بود؟
که حالا یکباره همه اش بریزد توی بغل من.
#عباس_معروفی
این همه قشنگی
کجای خلقت پنهان شده بود؟
که حالا یکباره همه اش بریزد توی بغل من.
#عباس_معروفی
«گفت: مرا یادت هست؟ دویدم و در راه فکر کردم که من چه یادی دارم، چرا یادم به وسعت همهی تاریخ است؟ و چرا آدمها در یاد من زندگی میکنند و من در یاد هیچکس نیستم؟»
📚سال بلوا
#عباس_معروفی
📚سال بلوا
#عباس_معروفی
من همیشه مستم
لبهای تو
مخفف شرابهای دنیاست
چکیدهی کامروای انگور
که قطره میشود
نقطهی هستی مرا میچکاند
داغی که بر دلم مانده است
من این نخورده با خندههای تو مست
بیهوده نیست
که در کلمات میچرخم
نارنجی نقطهها همه
ردی از بوسههای توست...
#عباس_معروفی
لبهای تو
مخفف شرابهای دنیاست
چکیدهی کامروای انگور
که قطره میشود
نقطهی هستی مرا میچکاند
داغی که بر دلم مانده است
من این نخورده با خندههای تو مست
بیهوده نیست
که در کلمات میچرخم
نارنجی نقطهها همه
ردی از بوسههای توست...
#عباس_معروفی