کِرِنْسیآ
295 subscribers
1.36K photos
162 videos
2 files
187 links
واژه اسپانیایی کِرِنسیا (Querencia):
کِرِنْسیآ: پناهگاه یا جایی که آرامش داری و احساس امنیت میکنی.
Yasi:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1342919277
:بهآر
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1224506798
اگر حرفی بود 👀
Download Telegram
جان اسنو: من فکر می‌کنم که داری یه اشتباه ناجور می‌کنی.
منس رایدر: داشتن این آزادی که بتونم اشتباه کنم، خواسته‌ی همیشگیم بوده.
خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست
به زندگانی من فرصت جوانی نیست

#شهریار
تو كيستی كه پراكنده در هوای منی
تنيده‌ای به وجودم ولی سوای منی

كجای زمزمه‌هايم كجای حادثه‌ای
كجا بجويمت ای جان كه ناكجای منی

گره زدی به نگاهت كلافِ چشم مرا
به اين گره‌زدنت هم گره‌گشای منی

در اين هجوم سياهی كه ماه پيدا نيست
چه باكم از بيراهه كه روشنای منی

كسی شبيه تو در من مرا به دريا برد
رسيده‌ام به يقين اين‌كه ناخدای منی

سؤال كرده‌ام عمری چرا چرا و اينک
تويی كه پاسخ صدها چرا چرای منی

ولی سؤال بدون جواب مانده‌ی من!
تو ای غريبه كه هستی كه آشنای منی


#محمدسعيد_عرفانی_منش
سوگند |ویگن
@YBQuerencia
عمری هرشب در رهگذارم
مانده ام چشم انتظارم..
شاید یک شب بیایی
دردا تنهای تنها بگذشته بی تو شب ها
در حسرت و جدایی..!

زین پس محزون و خاموشم عشقت خاکسترم کرد
در دست باد پاییزی نشکفته پر پرم کرد!
1:22
🎶🩶
@YBQuerencia
ما نگفتیم دوستت دارم، اما برای هم صبر کردیم.
به تو نزدیک می‌شود شبِ من
نفَسم بویِ ماه می‌گیرد

#حسین_صفا
چندان بنشینم که برآید نفس صبح
کان‌وقت به دل میرسد از دوست پیامی!

#سعدی
Forwarded from آبی (حصین)
برشی از نامه |

دو شب را با صدای تیراندازی‌های گاه و بی‌گاه گذرانده‌ایم. عجیب است. آدم به صدای آتش گلوله هم عادت می‌کند. اما هرگز به فقدان کسانی که دوست می‌دارد نه.

از نامه‌های دریابند به عزالدین

@my_blue_ocean
Forwarded from کِرِنْسیآ (YASI ^)
تو غزل ۸ به سعدی میگن:
"سعدی چو جورش میبری، نزدیک او دیگر مرو."
سعدی هم تو مصراع بعد در جواب میگه:
"ای بی بصر، من می روم؟ او میکشد قلاب را"
این قشنگ میتونه نمونه بارز مکالمه بین مغز و قلب باشه..!
#سعدی
قصه عشق | شهرام شب پره
@YBQuerencia
با تو هر جهنمی میشه بهشت
با تو میشه صد هزار قصه نوشت...
❤️🌿🎶
@YBQuerencia
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور

گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور

هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب
باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور

ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور

گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور

حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور

حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور


#حافظ
کِرِنْسیآ pinned «آن‌که رخسار تو را این همه زیبا می‌کرد کاش از روز ازل فکر دل ما می‌کرد آن‌که می‌داد تو را حُسن و نمی‌داد وفا کاشکی فکر من عاشقِ شیدا می‌کرد یا نمی‌داد تو را این همه بیدادگری یا مرا در غم عشق تو شکیبا می‌کرد کاشکی گم شده بود این دلِ دیوانۀ من پیش از آن روز…»
خانه ای که باید...

🌿
@YBQuerencia
گفت "آنجا که دلت آرام گرفت مقصد توست" و من به یاد آغوش شما افتادم.

#متواری
گفتمش در دل و جانی، تو بگو من چه کنم؟
گفت نبض ضربانی، تو بگو من چه کنم؟

#مولانا
ببخشید عزیزم روح‌ من آسیب‌پذیرتر از اونه که توانایی هندل کردن پیچیدگی‌های روابط انسانی رو داشته باشه. بنابراین بنده همین کنج انزوا سکنا می‌گزینم.

#فرفره
غمخوارِ من به خانه‌ی غم‌ها خوش آمدی!
با من به جمعِ مردمِ تنها خوش آمدی!

بینِ جماعتی که مرا سنگ می‌زنند
می‌بینمت برای تماشا، خوش آمدی!

راهِ نجاتم ار شبِ گیسوی دوست نیست
ای دل به آخرین شبِ دنیا خوش آمدی!

پایانِ ماجرای دل و عشق روشن است
ای قایقِ شکسته به دریا خوش آمدی!

با برفِ پیری‌ام سخنی غیر از این نبود
منّت گذاشتی به سرِ ما خوش آمدی!

ای عشق ای عزیز ترین میهمانِ عمر
دیر آمدی به دیدنم امّا خوش آمدی!


#فاضل_نظری