نیاز دارم مدتی نباشم ؛
سفر کنم به جایی که هیچ کسی را نشناسم ،
به جایی که هیچ کسی مرا نشناسد ...
دور باشم و رها
سبُک باشم و آزاد ...
آدم هایی را ببینم ، که هیچ تصور بدی از آنها ندارم ،
مسیرهایی را بروم ، که تا به حال نرفته ام ،
عطرهایی را بزنم ، که تا به حال نزده ام ،
و لباس هایی را بپوشم ، که تا به حال نپوشیده ام ...
در مکان هایی بنشینم ، که هیچ خاطره ای را برایم زنده نمی کنند ،
موسیقی هایی گوش کنم ، که مرا یادِ کسی نمی اندازند ،
و نوشیدنی هایی بنوشم ، که مرا بیخیال تر از همیشه کنند ...
نه به کسی فکر کنم ،
نه نگرانِ چیزی باشم ،
نه از پیشامدِ پیش نیامده ای بترسم !
من نیاز دارم مدتی در خنثی ترین حالتِ ممکن باشم ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@YBQuerencia
سفر کنم به جایی که هیچ کسی را نشناسم ،
به جایی که هیچ کسی مرا نشناسد ...
دور باشم و رها
سبُک باشم و آزاد ...
آدم هایی را ببینم ، که هیچ تصور بدی از آنها ندارم ،
مسیرهایی را بروم ، که تا به حال نرفته ام ،
عطرهایی را بزنم ، که تا به حال نزده ام ،
و لباس هایی را بپوشم ، که تا به حال نپوشیده ام ...
در مکان هایی بنشینم ، که هیچ خاطره ای را برایم زنده نمی کنند ،
موسیقی هایی گوش کنم ، که مرا یادِ کسی نمی اندازند ،
و نوشیدنی هایی بنوشم ، که مرا بیخیال تر از همیشه کنند ...
نه به کسی فکر کنم ،
نه نگرانِ چیزی باشم ،
نه از پیشامدِ پیش نیامده ای بترسم !
من نیاز دارم مدتی در خنثی ترین حالتِ ممکن باشم ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@YBQuerencia
دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمیبینم
دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمیبینم
دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمیآید
دمم با جان برآید چون که یک همدم نمیبینم
مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم
قناعت میکنم با درد چون درمان نمییابم
تحمل میکنم با زخم چون مرهم نمیبینم
خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه
که من تا آشنا گشتم دل خرم نمیبینم
نم چشم آبروی من ببرد از بس که میگریم
چرا گریم کز آن حاصل برون از نم نمیبینم
کنون دم درکش ای سعدی که کار از دست بیرون شد
به امید دمی با دوست وان دم هم نمیبینم
•سعدى
@YBQuerencia
دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمیبینم
دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمیآید
دمم با جان برآید چون که یک همدم نمیبینم
مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم
قناعت میکنم با درد چون درمان نمییابم
تحمل میکنم با زخم چون مرهم نمیبینم
خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه
که من تا آشنا گشتم دل خرم نمیبینم
نم چشم آبروی من ببرد از بس که میگریم
چرا گریم کز آن حاصل برون از نم نمیبینم
کنون دم درکش ای سعدی که کار از دست بیرون شد
به امید دمی با دوست وان دم هم نمیبینم
•سعدى
@YBQuerencia
انسان شهري، عجيب در بيكارگي و بطالت فرورفته است !
بهانه جويي، وراجي، شوخيهاي مبتذل، خجالت آور، ولگرديهاي بدون عمق، وقت كشي، خوابهاي طولانيِ پير كننده ...
و هميشه در انتظار حادثهاي غريب و دگرگون كننده، اگر نه معجزهاي، دست كم كرامتي... و ناگهان حل شدن جميع مشكلات... اما اين نوع برخورد با زندگي، فقط تباه كردن زندگيست .
• نادرابراهيمي
📚 يك عاشقانه آرام
@YBQuerencia
بهانه جويي، وراجي، شوخيهاي مبتذل، خجالت آور، ولگرديهاي بدون عمق، وقت كشي، خوابهاي طولانيِ پير كننده ...
و هميشه در انتظار حادثهاي غريب و دگرگون كننده، اگر نه معجزهاي، دست كم كرامتي... و ناگهان حل شدن جميع مشكلات... اما اين نوع برخورد با زندگي، فقط تباه كردن زندگيست .
• نادرابراهيمي
📚 يك عاشقانه آرام
@YBQuerencia
کِرِنْسیآ
دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمیبینم دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمیبینم دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمیآید دمم با جان برآید چون که یک همدم نمیبینم مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده ولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم قناعت میکنم با درد چون…
یه رو خوانی دلی
امید وارم خوشتون بیاد ❤️
امید وارم خوشتون بیاد ❤️
Forwarded from دربینِشیارهایِمَغزم. (Hemera.)
زمانِ زیادی است که خودم را در تو گم کرده ام.
هر راهی که رفته ام تا به جایی برسم، به لب هایت رسیده ام.
اگر گمان نکنم، من همه ی خودم را مابینِ لب های تو که از اشک هایم خیس شده است باقی گذاشته ام و حالا چشمانِ تو مقابلِ چشمانم است و روحت در میان دست هایم در حالِ جان گرفتن...
هر راهی که رفته ام تا به جایی برسم، به لب هایت رسیده ام.
اگر گمان نکنم، من همه ی خودم را مابینِ لب های تو که از اشک هایم خیس شده است باقی گذاشته ام و حالا چشمانِ تو مقابلِ چشمانم است و روحت در میان دست هایم در حالِ جان گرفتن...
امروز ما بر شالوده انتخاب هایی که دیروز، سه روز، سه ماه یا سه سال پیش کرده ایم، بنا می شود. ما فقط بر مبنای یک انتخاب، بدهی کلانی به بار نمی آوریم. ما فقط در نتیجه یک انتخاب نامناسب، پانزده کیلو چاق نمی شویم و معمولاً یک تصمیم نادرست به تنهایی و یکشبه روابطمان را به هم نمی ریزد. ما در جایی که هستیم قرار داریم، چون هر روز در پی روزی دیگر، انتخاب های ناآگاهانه یا ناسالمی را تکرار کرده ایم که ما را به واقعیت و موقعیت کنونی رسانده است.
•سوال های درست
#دبی_فورد
@YBQuerencia
•سوال های درست
#دبی_فورد
@YBQuerencia
مولانا چه زیبا سروده:
ناز کنی ، نظر کنی ، قهر کنی ، ستم کنی
گر که جفا ، گر که وفا ، از تو حذر نمیکنم..
ناز کنی ، نظر کنی ، قهر کنی ، ستم کنی
گر که جفا ، گر که وفا ، از تو حذر نمیکنم..
برخی از ما فکر میکنیم
دوام آوردن قویترمان میکند،
اما گاهی قدرت در رها کردن است...
•هرمان هسه
دوام آوردن قویترمان میکند،
اما گاهی قدرت در رها کردن است...
•هرمان هسه
هرگز دلم ز کوی تو جائی دگر نرفت
یکدم خیال روی توام از نظر نرفت
جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد
سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت
هرکو قتیل عشق نشد چون به خاک رفت
هم بیخبر بیامد و هم بیخبر برفت
در کوی عشق بی سر و پائی نشان نداد
کو خسته دل نیامد و خونین جگر نرفت
عمرم برفت در طلب عشق و عاقبت
کامی نیافت خاطر و کاری بسر نرفت
شوری فتاد از تو در آفاق و کس نماند
کو چون عبید در سر این شور و شر نرفت
•عبید زاکانی
@YBQuerencia
یکدم خیال روی توام از نظر نرفت
جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد
سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت
هرکو قتیل عشق نشد چون به خاک رفت
هم بیخبر بیامد و هم بیخبر برفت
در کوی عشق بی سر و پائی نشان نداد
کو خسته دل نیامد و خونین جگر نرفت
عمرم برفت در طلب عشق و عاقبت
کامی نیافت خاطر و کاری بسر نرفت
شوری فتاد از تو در آفاق و کس نماند
کو چون عبید در سر این شور و شر نرفت
•عبید زاکانی
@YBQuerencia