Forwarded from رضوان؛
من خیلی به مشهد تمایل دارم،
متاسفانه مشهد به من تمایل نداره.
متاسفانه مشهد به من تمایل نداره.
یه بابابزرگی رو دیدم که صندلی گذاشته نشسته تو کوچه، چون فقط حوصلهی نوهی اندازهی یه کف دستش سر رفته بوده.
+ گفتم حالا مگه چی میخواد بشه، یه نظر که عیبی نمیکنه؛
آروم سرمو گرفتم بالا جوری که معلوم نباشه چرخیدم سمتش تا زیر چشمی دیدش بزنم
ولی نشد بشه یه نظر، نشد بشه یه لحظه؛
آخه تو خودتو بذار جای من، چطوری وقتی دیدم با اون دوتا سیاهیِ چشمهاش زل زده بوده بهم رومو ازش میگرفتم؟ اصلا مگه چندبار پیش میومد که نگاهم کنه؟ نه نه نمیخوام بهونه بیارم بابا خب زشت بود دیگه دور از ادب بود با نگاهم جواب سلامِ چشمهاشو ندم؛ ..... آره، آره راست میگی آخه نفهمیدم چیشد، یهو به خودم اومدم دیدم دقیقههاست که غرق شدم تو اون دریای طوفانی، مثل یه سیاهچاله منو میکشید سمتِ خودش، جونِ تو به زور جلو خودمو گرفتم که نرم بوسه بکارم گوشهی اون کشیدگیِ چشمهاش،
خیلی خب بسه دیگه اینقدر هی نگو چشمهاش چشمهاش، دلم یه جوری میشه، اصلا حالی به حالی میشم، ببینم گفتی علائم دریازدگی چی بود؟
آروم سرمو گرفتم بالا جوری که معلوم نباشه چرخیدم سمتش تا زیر چشمی دیدش بزنم
ولی نشد بشه یه نظر، نشد بشه یه لحظه؛
آخه تو خودتو بذار جای من، چطوری وقتی دیدم با اون دوتا سیاهیِ چشمهاش زل زده بوده بهم رومو ازش میگرفتم؟ اصلا مگه چندبار پیش میومد که نگاهم کنه؟ نه نه نمیخوام بهونه بیارم بابا خب زشت بود دیگه دور از ادب بود با نگاهم جواب سلامِ چشمهاشو ندم؛ ..... آره، آره راست میگی آخه نفهمیدم چیشد، یهو به خودم اومدم دیدم دقیقههاست که غرق شدم تو اون دریای طوفانی، مثل یه سیاهچاله منو میکشید سمتِ خودش، جونِ تو به زور جلو خودمو گرفتم که نرم بوسه بکارم گوشهی اون کشیدگیِ چشمهاش،
خیلی خب بسه دیگه اینقدر هی نگو چشمهاش چشمهاش، دلم یه جوری میشه، اصلا حالی به حالی میشم، ببینم گفتی علائم دریازدگی چی بود؟
تب و لرز هم پدیدهی جالبیه، فکر کن همزمان که خودت داغی و محیط اطراف گرمه گرمه، از تو بدنت سوز میاد
صندلی داغ؟ اون نیم ساعتِ آخری که با رفیقت تنها میشی و پیچت شل شده و میدونی قراره تا چند روز نبینیش.
خـیرِ کـثـــیر
خدایا بهم پول بده برم مشهد ۳.
خدایا حواسم هست که حواست نیست.
راه درستو نشونش دادم ولی خب کور بود نخواست ببینه، حالا نشسته تو کانالش پشت من بد میگه و از خدا میخواد راه درستو نشونش بده، عزیزم خدا مسؤل خریت آدمها نیست.
گیرم که به زور لبخند آوردی رو لبت، غمِ تو
چشمهاتو میخوای چیکار کنی موجودِ دوپا؟
چشمهاتو میخوای چیکار کنی موجودِ دوپا؟
Forwarded from Hayat|حیات•
امام رضا علیه السلام : هرگاه در شدتی واقع شدی بسیار بگو یا "رئوف و یا رحیم"