چهار خطی
4.22K subscribers
321 photos
10 videos
97 files
1.25K links
رباعی فارسی، به روایت: سید علی میرافضلی

(این صفحه روز پنج‌شنبه نوزدهم آذر هزار و سیصد و نود و چهار شمسی راه‌اندازی شده است.)
Download Telegram
▫️ماندن یا رفتن؟

آمد شُدِ تو در این جهان دانی چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد!

عطار نیشابوری
‏..

"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
هنوزیه

در قرن هفتم هجری رفیع‌الدین محمود ابهری (درگذشتۀ ۶۷۲ ق) رباعیی با ردیف «هنوز» سرود که دو تن از شاعران گمنام در استقبال آن رباعیاتی با همین ردیف و قافیه سرودند. مسعود بن منصور متطبب این سه رباعی را به سال ۷۶۳ ق در سفینه‌ای از آثار منظوم و منثور (دستنویس شمارۀ ۲۸۰ کتابخانۀ چلبی عبدالله) نقل کرد. دو شاعری که به رباعی ابهری پاسخ داده‌اند گمنامند، ولی حدس می‌زنیم که از معاصران او باشند. البته، یقین کاملی در این حدس و احتمال نتوان داشت. رباعیات این سه تن به قرار زیر است:

للامام الافضل رفیع الدین الابهری
ما را دل عشق و سر سوداست هنوز
در سینۀ ما نقش دل‌آراست هنوز
طعم لب و بوی زلف و رنگ رخ یار
در کام و مشام و دیدۀ ماست هنوز

لسعد بن المؤید مجاوبة له
باغ رخ یار سخت زیباست هنوز
دیوانه دلم به داغ شیداست هنوز
بیخ گل عشق و‌آب سلسال خیال
در طرف روان و دیدۀ ماست هنوز

لصدر المغفور تاج الدین علی بن ابرهیم المیراثی
آن نرگس بیمار تو رعناست هنوز
واندر سر من ز عشق سوداست هنوز
زلفین چو زنجیر و خیال رخ تو
در پای دل و دو دیدۀ ماست هنوز
(برگ ۲۰پ)

چند دهه بعد از حیات ابهری، به سال ۷۲۴ هجری قمری، شرف‌الدین داود قیصری، از شارحان مشهور آرای ابن عربی که در تبریز به‌سر می‌بُرد، هنگام کتابت دستنویسی از منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری و شرح آن به قلم کاشانی، رباعیی از خود و نظام شیرازی را در در اوراق میانی نسخه درج کرد. این نسخه اکنون به شمارۀ ۷۴۴ در کتابخانۀ فاضل احمد (کوپریلی) نگه‌داری می‌شود. این دو رباعی، در همان ردیف و قافیۀ ابهری است:

لکاتبه شرف الرومی
با موی سپید، خواجه رعناست هنوز
وز عشق بتان واله و شیداست هنوز
تن پیر شد و هنوز دل پیر نشد
و اندر سر او هزار سوداست هنوز

لنظام الدین الشیرازی
پیریم ولی چو عشق با ماست هنوز
عیش و طرب و نشاط برجاست هنوز
شد ریش سپید، لیکن از چشم سیاه
اندر سر ما مادۀ سوداست هنوز
(برگ ۱۸ر)

در همان روزگار، از جلال‌الدین عتیقی تبریزی (درگذشتۀ ۷۴۳ ق) رباعیی در دست داریم که بی ارتباط با رباعیات بالا نیست و این حدس را تقویت می‌کند که رباعی ابهری در محافل ادبی تبریز همچنان مطرح و حاضر بوده است (‌دیوان عتیقی، چاپ عکسی، ۷۶۹):
دل در هوس آن رخ زیباست هنوز
جان شیفتۀ آن قد و بالاست هنوز
یک بار برفت بر زبان یاد لبش
شیرینی آن در دهن ماست هنوز

این حدس از آنجاست که دیگر شاعر متصّوف آن دیار یعنی غیاث‌الدین کججی تبریزی (درگذشته در حدود ۷۸۸ ق) نیز رباعیی در همین زمین و زمینه دارد که یک مصراع آن با رباعی عتیقی مشترک است (دیوان غیاث‌الدین کججی، ۲۰۶):
دل عاشق آن چهرۀ زیباست هنوز
جان شیفتۀ آن قد و بالاست هنوز
با آن همه جورها که او با دل کرد
آرامگه این دل شیداست هنوز

شاید بشود گفت که سه نسل از شاعران، به اقتراحی که رفیع‌الدین ابهری در افکنده بود، پاسخ داده‌اند. چنین امری در محافل ادبی آن عصر بی سابقه نیست و محمدبن بدر جاجرمی نظایر آن را در سفینۀ شعر خود آورده است (رک. مونس‌الاحرار، ۲: ۱۱۵۹). جاجرمی این دسته از رباعیات اقتراحی را «تضمینات» نامیده و نام جلال‌الدین عتیقی نیز در بین آن‌ها دیده می‌شود. کمتر دیده شده که از دل اشعار اقتراحی شعری متعالی و ماندگار برآید. کارکرد این اشعار، بیشتر محفل‌آرایی و ذوق‌آزمایی بوده است.
‏..

"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
@GhazalBidelHasanHoseyni..pdf
152.4 KB
کلبۀ بیدلان
گزیدۀ رباعیات بیدل
به انتخاب زنده‌یاد
دکتر سیدحسن حسینی
@ghazalbidelhasanhoseyni
هنوزیه دو
(چند رباعی تکمیلی)

آقایان طاهری نژند و علی رحیمی واریانی سه رباعی «هنوزیه» یافته‌اند که یک رباعی آن قابل نقل در این صفحه نیست. دو رباعی دیگر به ترتیب عبارتند از:

با ریش سفید میر رعناست هنوز
و اندر طلب دلبر زیباست هنوز
با ریش سفید و چشم‌های سیهش
اندر سر او مایهٔ سوداست هنوز
شاه نعمت‌الله ولی (درگذشتۀ ۸۳۴ ق)
(کلیات اشعار، ۷۸۹)

ما را دل و جان چو با تو یکتاست هنوز
گفتم که مگر دل تو با ماست هنوز
گفتا زر [و] سیم، گفتم اینک دل و جان
گفتا رگ سوزیانت بر جاست هنوز
(جنگ شمارهٔ ۱۳۱۰۰ کتابخانهٔ مرعشی، حاشیهٔ ص ۲۰۱)
‏..

این چند رباعی را نیز بعد از یادداشت اول یافتم. رباعی اول، سرودۀ مجدالدین ابن رشید عزیزی است که به قول عوفی از «اعیان فضلای خراسان» در قرن ششم هجری بود و به به «شرف الکُتّاب» شهرت داشت (لباب الالباب، ۱۴۱):
چشمم ز غم عشق تو دریاست هنوز
سودای تو در سر زدن ماست هنوز
کردم چو قبا پیرهن از درد فراق
لیکن دل ما به مهر یکتاست هنوز

با این رباعی، مجدالدین عزیزی را باید پیشرو همۀ شاعران در این ردیف و قافیه دانست. عضد که از شاعران گمنام قرن هشتم هجری است، به قول ادبای عصر صفوی رباعیی در همین «زمین» دارد (دیوان عضد، ۲۵۳):
سودای رخ تو در سر ماست هنوز
ما را هوس آن قد و بالاست هنوز
گویند چرا شاد نه‌ای، غمگینی
شادی ز دل آید و دل آنجاست هنوز

این رباعی نورالدین جامی (د. ۸۹۸ ق) نیز قابل ذکر است (دیوان جامی، ۲: ۶۷۳):
دوران فلک نیست به ما راست هنوز
با ما در بند شور و غوغاست هنوز
بی جرم بریخت خون ما خسته‌دلان
وین طرفه که جُرم از طرف ماست هنوز
‏..

"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
داستان پنبه و پشم

خط در آوردن معشوقکان، گویی بزرگ‌ترین مسئلۀ شاعران قدیم ما بوده و اگر اشعار مرتبط با این مضمون گرد آید، دفتری بزرگ خواهد شد. در دو رباعی زیر، سنایی و مهستی که علی الظاهر هم‌عصر بوده‌اند، در قافیه‌ای نادر، با یکدیگر به رقابت پرداخته‌اند.

رباعی اول، در سفینه‌ای کهن که به شمارۀ ۷۳۸ در کتابخانۀ دانشگاه استانبول نگه‌داری می‌شود، به نام حکیم سنایی درج شده و در دیوان او موجود نیست. این نسخه که من آن را «سفینۀ ابتر» می‌نامم، جزوِ جداشده‌ای از جُنگ اشعار کتابخانۀ اسماعیل صائب است که یونس بن ابی‌بکر آن را در ۶۸۱ ق کتابت کرده و تصویر آن در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران موجود است.

قال السنایی قدّس الله روحه العزیز
خطّت صنما چون شبه آمد بر یشم
وآن خط بناگوش تو پوشید از خشم
خوبی و جمال با رخت می‌گوید
ما پنبه گرفتیم، تو دانی با پشم
(سفینۀ ابتر، برگ ۲۷ر)

رباعی دوم را فردی به نام حسین بن قاضی هکاری عثمانی مشتهر به کُرد به سال ۷۵۰ ق بر ورقی از دیوان انوری به یادگار نوشته و آن را از مهستی دانسته است. این نسخه به شمارۀ ‌۳۷۸۴ در کتابخانۀ فاتح استانبول موجود است. اصل نسخه در ۷۰۸ ق کتابت شده است. نخستین بار فریتز مایر از وجود این رباعی در منبع مذکور خبر داده (مهستی زیبا، ۲۰۹)، اما در خواندن رباعی چندان کامیاب نبوده و جای دو سه کلمه را خالی گذاشته است. دوست فاضلم آقای محسن شریفی صحی در یادداشتی که در صفحۀ تلگرام ایشان عرضه شده، این رباعی و دو رباعی دیگر نسخه را خوانده است. رباعی، این است:

مهستی
معشوقۀ من تا شبه در یشم آورد
اسب طربم ناخنه در چشم آورد
پار از برِ من برفت بی پنبه و پشم
باز آمد و هم پنبه و هم پشم آورد
(دستنویس دیوان انوری، ‌برگ ۵۹ر)

در دنبالۀ این رباعی، دو رباعی دیگر با قافیه‌های مشابه و ردیف متفاوت آمده که مایر آن دو را نیز به مهستی منسوب ساخته، ولی در نسخه لفظی نیامده که مؤید این تلقی باشد و به جای کلماتی مثل «ایضاً» و «ولها»، از علامت رایج کاتبان در جدا کردن اشعار استفاده شده است.
‏..
این دو یادداشت را به قلم محسن شریفی صحی بخوانید:
مهستی و ریش
یشم یا پشم
‏..

"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
مشکل خس و خاشاک بودن

افکند به تنگ بدخصالان، خسی‌ام
این‌هاست همه نشانۀ واپسی‌ام
سهل است حیات و موت «احمد»، اما
وا بی‌کسی‌ام، بی‌کسی‌ام، بی‌کسی‌ام!

خان احمد گیلانی
(درگذشتۀ ۱۰۰۷ ق)
‏..
منبع:‌ جُنگ اشعار شمارۀ ۳۸۴۱ کتابخانۀ ملک تهران، ۱۰۱۵-۱۰۱۸ ق، صفحۀ ۵۴
‏..

"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
آهسته‌ترک تاز

شهاب‌الدین ابوالحسن بن طلحۀ مروزی از شاعران نیمۀ نخست قرن ششم هجری، در وصف حالات خود در دیدار معشوق و بدرود کردنِ او هنگام رفتن، گوید (رسائل العشّاق، ۱۳۸):
دلشاد شوم چو اندر آیى ز درم
لیكن چو دهى ز باز گشتن خبرم
آواز همى‌دهد به تو جان ز برم
آهسته كه مى‌روى و من بر اثرم

جمال خلیل شروانی، مؤلف نزهةالمجالس رباعی را با اندکی تغییر به خودش بسته است (چاپ اول، ۳۷۹).

انوری نیز که مضمون رباعی را خوش یافته، آن را به شکل زیر بازآفرینی کرده است (دیوان انوری، ۲: ۱۰۱۰):
دی کرد وداع بر جناح سفرم
تا دست فراق کرد زیر و زبرم
او می‌شد و جان نعره همی‌زد ز پی‌اش
آهسته‌ترک تاز که من بر اثرم!

انوری، انسجام بیشتری به رباعی داده، ولی در هر صورت، بر سر سفرۀ آماده نشسته است.
مصراع سوم رباعی در یکی از کهن‌ترین نُسَخ دیوان انوری که در ۶۹۹ ق کتابت شده و بخشی از مجموعه دواوین شمارۀ ۱۰۳ کتابخانۀ چستربیتی ایرلند است، چنین است (برگ ۴۰۳پ):
او می‌شد و جان نعره همی‌زد ز برم
این روایت، به نظرم به اصل سخن شاعر نزدیک‌تر است. چرا که حذف قافیۀ سوم رباعی، عملی است مطابق پسند زمانه و آسان‌تر و محتمل‌تر از قافیه‌دار کردنِ مصراع سوم است. چنین چیزی در کتابت و روایت باعیات قرن ششم زیاد اتفاق افتاده است.

رسائل العشّاق و وسائل المشتاق
، کتابی است مشتمل بر صد نامۀ عاشقانه که علی بن احمد سیفی نیشابوری آن را در اواخر قرن ششم یا اوایل قرن هفتم هجری ترتیب داده است. سیفی به رباعیات ابوالحسن طلحه علاقۀ زیادی داشته و ۳۴ فقره از آن‌ها را در کتاب خود نقل کرده است.
‏..

پ.ن. دوست فاضل آقای علی عشایری یادآور شدند که نام مؤلف رسائل العشّاق در دیباچۀ‌ کتاب مسعود بن احمد سیفی است نه علی بن احمد؛ آن‌چنان‌که عوفی ذکر کرده.
‏..


"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
Forwarded from چهار خطی
از عجایب

گر بخت ز ما ننگ ندارد عجب است
ور چرخ سرِ جنگ نخارد عجب است
وز شومی و بدعهدی این سنگ‌دلان
بالله که اگر سنگ نبارد عجب است!

شرف‌الدین شفروه اصفهانی
(د. حدود ۶۰۰ ق)
‏..
با ما فلک اَر جنگ ندارد عجب است
ور بر سرِ ما سنگ نبارد عجب است
قاضی که خرید باده و وقف فروخت
در مسجد اگر بنگ نکارد عجب است!

عماد فقیه کرمانی
(د. ۷۷۳ ق)
‏..
در مورد این دو رباعی ، علاوه بر اشتراک ردیف و قافیه، نکتۀ جالب آن است که شاعران هر دو رباعی، رقیب و مدعی دارند. رباعی نخست را گردآورندۀ نزهة المجالس به نام عماد غزنوی آورده، و رباعی دوم را رشیدی تبریزی به اسم خیّام ثبت کرده است.
نکتۀ دیگر اینکه جمال خلیل شروانی مؤلف نزهة المجالس در قافیۀ رباعی شرف‌الدین شفروه دست بُرده و آن را خراب کرده‌است. هر دو رباعی، ذوقافیتین است و علاوه بر قافیۀ اصلی (ندارد/ نبارد/ نخارد/ نکارد)، قافیۀ مضاعفی نیز دارند (ننگ/ جنگ/ سنگ/ بنگ). روایت نزهة المجالس چنین است:
گر بخت ز ما ننگ ندارد عجب است
ور چرخ سرِ جنگ ندارد عجب است
وز سردی و بدعهدی این سنگ‌دلان
والله که اگر سنگ نبارد عجب است!

«سر چیزی خاریدن» ترکیبی کنایی است و چندین معنای مختلف دارد: شرمندگی، تعلل، نومیدی، اهمال، مکر، اظهار عجز، خطر کردن، بهانه آوردن و بهانه‌گیری‌. در رباعی شرف شفروه، معنای آخر سازگارتر به نظر می‌رسد؛ یعنی دنبال بهانه گشتن برای انجام دادن یا انجام ندادنِ کاری. احتمالاً این کنایه برای مؤلف یا کاتب ناآشنا بوده و آن را به صورتِ قریب الذهن تغییر داده‌اند.
این یادداشت کوتاه را به هوای اشتراک‌گذاری رباعی منسوب به عماد غزنوی در صفحۀ دوست دانشور جناب سیاوش بیگی نوشتم. امیدوارم به کار آمده باشد.
‏..
منابع: دیوان شرف‌الدین شفروه، دستنویس بایگانی ملی هند، ۱۲۲ر؛ دیوان عماد کرمانی، ۵۶۱؛ نزهة المجالس، ۵۹۱؛ طربخانه، ۷۰؛ لغت‌نامه، ۹: ۱۳۵۷۸
‏..

"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
Forwarded from چهار خطی
▪️
در گردش افلاک چو کردم نظری
از مردمِ آدمی ندیدم اثری
هرجا که سری بود، فرو رفت به‌خاک
هرجا که خری بود، برآورد سری!
‏..
کشکول شیخ بهایی، دستنویس شمارۀ ۷۸۹۶ دانشگاه تهران، برگ ۱۹۳ ر
‏..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
https://telegram.me/Xatt4
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
https://telegram.me/Xatt4
بشری_1402_به_یاد_ایرج_افشار_دفتر_دوم_فهرست_و_صفحۀ_نخست_مقالات_.pdf
2.5 MB
دفتر دوم مجموعۀ «به یاد ایرج افشار» به‌کوشش دکتر جواد بشری منتشر گردید.

نویسندگان مقالات این دفتر عبارت‌اند از:
سجاد آیدنلو، مهران افشاری، محمد افشین‌وفایی، محمود امیدسالار، بهروز ایمانی، جواد بشری، علیرضا خزایی، مهدی رحیم‌پور، علی رحیمی‌واریانی، مهران رضایی، محمدرضا شفیعی کدکنی، علی‌اشرف صادقی، نسرین عسکری، نسیم عظیمی‌پور، عبدالرسول فروتن، پژمان فیروزبخش، سید احمدرضا قائم‌مقامی، باقر قربانی زرین، سمیره کریمی، سعید لیان، سید علی میرافضلی و مقاله‌ای از ولادیمیر مینورسکی با ترجمۀ سید پدرام رسولی.

فایل حاضر با رعایت حقوق ناشر محترم منتشر گردیده و تنها دارای فهرست مقالات و صفحۀ اول هر مقاله است.

@IranologyTopics
Forwarded from ناشاعرانه‌های ماریف! (امین ماریف)
للشیخ العارف روزبهان البقلی قدس سره

هنگام سپیده‌دم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحه‌گری

یعنی که نمودند از آیینهٔ صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بی‌خبری

یتیمة‌الدّرر و کریمة‌الفقر، جمال‌الدّین محمّدبن محمّد اصفهانی
دست‌‌نویس شمارهٔ ۵۸۷۴ کتابخانهٔ موزهٔ ملّی ملک، نسخ، کاتب جمال‌الدّین محمّدبن محمّد اصفهانی، بی تا (سدهٔ ۸ ه‌ق)، مختلف‌السّطر، برگ۷۰.

https://t.me/marif_Amin
Forwarded from والایش (Bahman Banihashemi)
Forwarded from والایش (Bahman Banihashemi)
خط کوفی بنایی یا خط کوفی آجرچینی یکی از شاخه‌های خط کوفی و از ثمره‌های هنر ایرانی بوده است که ایرانیان در تزئین بناها از آن بهره می‌جسته‌اند. ظاهر هندسی خط کوفی بنایی در نگاه نخست اینگونه به مخاطب القا می‌کند که خلق مشابه آن کاری ساده و ماشینی است اما وقتی با قواعد آن آشنا بشویم و سعی کنیم خطوط یکی از بناهای قدیمی را تقلید کنیم تازه میزان دشواری این خط را لمس می‌کنیم. در واقع خلق اثری قابل قبول در این هنر چندان وابسته به قدرت قلم و توانایی دست هنرمند نیست و بیش از هرچیز توانایی ذهنی او و قدرت تصوّر و درک تصویری او به کمکش می‌آید.
از بهترین نمونه‌های این خط می‌توانیم به دو اثر اشاره کنیم که یکی رباعی‌ای است منسوب به شیخ نجم‌الدین کبری که به همین روش در مقرنس‌های میدان نقش جهان اصفهان نقش بسته است:
شکر تو که پیر دیر و ترسا که شود؟
یا معتکف مسجد اقصی که شود؟
تا آخر کار ز آتش بوتهٔ عشق
خالص که برون آید و رسوا که شود؟

و نمونهٔ دیگر شاهکاری است که در قرن دهم در مسجد جامع اصفهان بر روی کاشی نقش بسته است و در آن رباعی زیر در دل چهار ذوزنقه که در کنار یکدیگر مربعی را تشکیل می‌دهند، نوشته شده است:

چون نامهٔ جرم ما به هم پیچیدند
بردند و به میزان عمل سنجیدند
بیش از همه کس گناه ما بود ولی
ما را به محبت علی بخشیدند

بنده افتخار این را داشتم که در محضر دوست و استاد عزیزم، هنرمند توانا جناب استاد محسن دایی‌نبی، با قوانین و قواعد این خط آشنا شوم و وقتی ایشان نمونه‌هایی از این خط را به من نشان دادند خواستم دربارهٔ این رباعی‌ها و نسبشان جست‌وجویی کنم که تصمیم گرفتم از جناب استاد میرافضلی نکته‌ای را جویا بشوم یکباره با دیدن کانال پربار ایشان «چهارخطی» فکر تفنّنی به سرم زد که با آن هم آموخته‌هایم از استاد دایی‌نبی را تمرین کرده باشم و خودآزمایی‌ای کنم و هم لوگویی مناسب کانال چهارخطی فراهم آورم.
حاصل آن تصویری شد که اکنون در کانال ایشان استفاده شده است.

#بهمن_بنی_هاشمی
#گرافیک
#تفنن

https://t.me/bahmanbanihaashemi
دربارهٔ واژهٔ «سوه»

«... رباعی:
صفرایِ تو را گرچه بسی سوه بُوَد
آخِر روزی مَرات اندوه بُوَد
خشمِ تو اگر برابرِ کوه بُوَد
هم بازآیی که عشق نستوه بُوَد»
(دست‌نویس رسائل‌العشاق، برگ ۹۶ پ)

مدخل واژهٔ «سوه» در فرهنگ‌ها و لغت‌نامه‌های مهم فارسی ثبت نشده است. این واژه در ذیل فرهنگ‌های فارسی به معنی «دَم؛ تف؛ هُرم» آمده (رواقی، ۱۳۸۱، ص ۲۳۲) و در پانوشت‌های کتاب مذکور، با ذکر چند شاهد از کتاب‌های ترجمه و قصه‌های قرآن و پلی میان شعر هجایی و عروضی به معنی‌ای که مصحح کتاب پلی میان شعر هجایی و عروضی آورده، اشاره شده است: «سوء، سوی یا سوک» (همان، ص ۴۸۶). نگارنده برای دیدن شاهدهای بیشتر، بر آن شد تا کتاب ترجمه و قصه‌های قرآن را ببیند و در حین جست و جو با کتاب فرهنگ ترجمه و قصه‌های قرآن (صباغیان، ۱۳۶۸) روبه‌رو شد. این فرهنگ اختصاصاً برای استفاده‌کنندگان کتاب ترجمه و قصه‌های قرآن و بر اساس متن آن تألیف و تنظیم شده است. در این کتاب ذیل مدخل «سوه» و «سوهه» به ترتیب چنین آمده: «گویا به معنی گرمی، و باد گرم است»؛ «ظاهراً به معنی حرارت و گرمی است» (صباغیان، ۱۳۶۸، ص ۷۱). پس از این، نگارنده به چاپ جدید ترجمه و قصه‌های قرآن، یعنی قصص قرآن مجید (تصحیح یحیی مهدوی) رجوع کرد. واژۀ «سوه» پنج بار در قصص قرآن مجید به همین شکل و یک بار به شکل «سوهه» به کار رفته است. نخست در صفحۀ ۲۴۹ آمده: «... هیچ تهمت نبردند که در تنور سوزان کودک تواند بود که سُوه از تنور می‌برزد.» (سورآبادی، ۱۳۶۵: ص ۲۴۹). مصحح این متن، یحیی مهدوی، در حاشیۀ این صفحه نوشته است: «در آیۀ ۴۶ سورۀ انبیا در ترجمۀ «نفحة» آمده است.» (همان‌جا). دیگر: «... هیچ کس از سوه آن آتش پیرامَن آن نمی‌توانست گشت. گفته‌اند فرسنگی در فرسنگی سوه آن آتش گرفت...» (همان، ص ۲۵۹). توضیح مصحح در حاشیۀ این صفحه برای «سوه» چنین است: «در اصل به فتح اول و سکون ثانی؛ در پ و ق به ضم اول؛ «سوه» در آیۀ ۴۶ همین سوره در ترجمۀ «نفحة» به کار برده شده است.» (همان‌جا). ذکر دیگر این واژه در متن مذکور: «... سوه آن آتش فرونشست... چون سوه آتش کم گشت نمرود بر بام منظر آمد...» (همان، ص ۲۶۰)؛ و ضبط دیگر نسخ در حاشیه به جای هردو «سوه»، «تبش» ذکر شده (همان‌جا).
«سوهه» نیز که شکل دیگر «سوه» است در متن یادشده در همان معنای «سوه» به کار رفته: «شیطان... نفَسی در بینی او دمید، از شومی باد او، سوهه‌ای به ایوب برآمد و هفت اندامش برجوشید.» (همان: ص ۳۷۱). با توجه به شش شاهدی که در قصص قرآن مجید آمده و نسخه‌بدل دو مورد از آن‌ها که «تبش» ضبط شده و طبق نظر محمدجاوید صباغی و علی رواقی (که پیش‌تر از آثار ایشان یاد شد)، معنی «سوه» مشخص می‌شود: «گرمای آتش؛ گرمی؛ لهیب؛ تبش؛ حرارت». البته باید گفت نظر به شاهدهای موجود، ظاهراً واژۀ «دَم» که در ذیل فرهنگ‌های فارسی برای معنی «سوه» ثبت شده، همانند «نفحة» نادرست است و در تفسیر سورآبادی (سورآبادی، ۱۳۸۱، ج ۳، ص ۱۵۶۰) نیز «سوه» ترجمۀ تحت‌اللفظی «نفحة» نیست و همچنین معنای «نفحة و باد» برای واژۀ «سوه» در بخش فهرست لغات کتاب قصص قرآن مجید (سورآبادی، ۱۳۶۵، ص ۵۱۱) درست نیست. بنا بر این با وجود این شواهد، در رباعی منقول در رسائل‌العشاق نیز «سوه» به معانی «گرمی؛ لهیب؛ حرارت» به کار رفته است. در پایان باید گفت اشتراک اقلیمی «ابوبکر عتیق نیشابوری» و «سیفی نیشابوری» (مؤلف رسائل‌العشاق) را نیز در رسیدن به این نتیجه نباید از نظر دور داشت (از آن‌جا که شاید سیفی این رباعی را از یکی از گویندگان نیشابوری نقل کرده باشد).
پس مفهوم مصراع «صفرای تو را گرچه بسی سوه بُوَد»، نظر به کارکرد واژهٔ «صفرا» ظاهراً چنین است: «هرچند بسیار تندمزاج و یک‌دنده هستی».

با سپاس فراوان از استاد بهروز صفرزاده که حضور این واژه را در کتاب قصص قرآن مجید به بنده تَذکار دادند.
علی عشایری، ۱۸ تیر ۱۴۰۳.


پی‌نوشت
مطلب ارسالی جناب آقای «میلاد بیگدلو» پس از انتشار این یادداشت، ضمن سپاس‌گزاری از ایشان تقدیم می‌شود:
«سوه در این موارد به‌احتمال قوی بازماندهٔ sōg فارسی میانه به‌معنای «سوختن» است. همین sōg فارسی میانه در فارسی-یهودی کهن با g پایانی آن بازمانده و امروز هم در عبارت سوی چشم هست. ه‌ی پایانی آن ثانوی است؛ بسنجید با تاه و سیاه و گواه».
گو باش دراز

دل آمد و گفت: هست سوداش دراز
شب آمد و گفت: زلف رعناش دراز
سرو آمد و گفت: قدّ و بالاش دراز
او عمر عزیز ماست، گو باش دراز!

مولانا جلال‌الدین بلخی
..

شد قامت آن دلبر قلاّش دراز
واندر حق او زبان اوباش دراز
گویند مرا که هست بالاش دراز
او عمر عزیز ماست، گو باش دراز!

زکی کاشغری
(درگذشتۀ ۶۰۷ ق)
..

بالای بتم رواست، گو باش دراز
رعنا و طرب‌فزاست، گو باش دراز
سروی است بلند و راست، گو باش دراز
او روزِ بهارِ ماست، گو باش دراز!

شرف‌الدین شفروۀ اصفهانی
(درگذشتۀ ۵۹۸ ق)
..

پیشتر در مورد شیوۀ رباعی‌سرایی مولانا گفتیم که یکی از شگردهای او، تصرّف در رباعیات پیشین و مصادرۀ آن‌هاست. ده‌ها مثال از رباعیات مولانا می‌توان اقامه کرد که با چنین شگردی ساخته شده است. وی ردیف و قافیه و مصراع چهارم رباعی زکی کاشغری را گرفته و رباعی تازه‌ای با آن ساخته است. برخورد مولانا با رباعی زکی، برخوردی خلاقانه بوده است.

رباعی زکی در نزهةالمجالس، سفینۀ کهن رباعیات، مونس الاحرار و سفینۀ رباعیات سعدالدین آلهی بی نام شاعر نقل شده و معلوم است که در قرن هفتم و هشتم جزو رباعیات مقبول بین ادبا بوده است. شاید زکی کاشغری نیز متأثر از شفروه بوده باشد. البته این دو شاعر هم‌عصر بوده‌اند، ولی شهرت شفروه بیش از زکی بوده است. شفروه در مرکز ایران (عراق عجم) می‌زیست و زکی در ماوراء النهر.

درست است که شاعران قد یار را از جهت بلندی و موزونیت به سرو تشبیه کرده‌اند، ولی باید دانست که بلندْ قد بودن معشوق در نزد برخی از شعرا جزو محسنّات نبوده است. هم از این رو، مؤلف نزهةالمجالس رباعی را در نمط بیست و هفتم آورده که در عیوب معشوق است. از فحوای رباعی زکی کاشغری و شرف شفروه بر می‌آید که شاعر قصد توجیه شاعرانۀ درازیِ معشوق را داشته است و می‌خواسته این ویژگی را که برخی ناپسند می‌شمردند، نیکو جلوه دهد.
..

منابع: کلیات شمس، جزو هشتم، ۱۵۹؛ سفینۀ ترمد، ۴۸۵؛ دیوان شفروه، برگ ۱۴۳پ؛ نزهةالمجالس، ۴۰۴؛ سفینۀ کهن رباعیات، ۲۰۹؛ مونس الاحرار فی دقایق الاشعار، ۲: ۱۱۹۱؛ سفینۀ رباعیات آلهی، ۶۱ر
..

"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
Forwarded from چهار خطی