صداى نوينِ خراسان
786 subscribers
797 photos
157 videos
27 files
2.82K links
❇️ #صدای_نوین_خراسان تلاشی در تداوم اندیشه‌های ملی-مذهبی استاد شريعتى و آئینه روشنفکری دینی است.
❇️ انتشار مطالب الزاماً به معنی تایید دیدگاه نویسنده نیست.
❇️ ارتباط با ادمین و ارسال مطالب:
@VoNoKhAdmin
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️ حق مطالبه گری بدون مزاحمت نظامیان

✍️ بخشی از نامه ۵۳ امیرالمومنین علی(ع) در نهج البلاغه به مالک اشتر:

🔅"[وقتی مردم برای گفتگو و اعتراض و گرفتن حق خودشان بسوی تو آمدند]،نظامیان را مرخص کن تا مبادا مردم با دیدن آن ها بترسند و به لکنت زبان بیفتند"

... وَ تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَک وَ اَعْوانَک مِنْ اَحْراسِک وَ شُرَطِک، حَتّی یکلِّمَک مُتَکلِّمُهُمْ غَیرَ مُتَتَعْتِع...

🔰کانال #صدای_نوین_خراسان⬅️ @VoNoKh
.
⭕️ بحران اقناع

🖌 علی زمانیان

در ادبیات سیاسی، صورت‌بندی‌های مختلفی از انواع بحران‌هایی که ممکن است هر نظام سیاسی با آن مواجه شود، ارائه شده‌است. یکی از آن بحران‌ها، "بحران اقناع" است.

  زمانی که میان مردم و حاکمیت، مثلا در باب چگونگی و چرایی یک رو‌یداد و اتفاق، اختلاف نظر رخ دهد، نظام سیاسی مستقر و صاحبان قدرت، نمی‌توانند آن اتفاق را توجیه و افکار عمومی را قانع کنند بحران اقناع روی داده. وقتی حکومت، قدرت اقناع خود را از دست می‌دهد، پرونده‌ی هیچ اختلافی مختومه نخواهد شد و بتدریج، اختلاف بر اختلاف، انباشت شده و روابط ملت با دولت به تیرگی می‌گراید. در چنین اوضاع و احوالی، وقتی رویدادی ناگوار رخ می‌دهد، جامعه در اثر بی‌اعتمادی به نظام سیاسی، هرگونه توضیح مسئولین و حتی مستندات را مخدوش می‌داند. در این وضعیت، هر توضیحی بی‌فایده است، و اتفاقا اصرار بر صحت مستندات، مسئله را پیچیده‌تر می‌کند.

نماد بحران اقناع در فرهنگ عامه، همان چوپانی است که به علت دروغ‌های فراوانی که گفته‌ بود، در وقت خطر و حمله‌ی واقعی گرگ، هیچ‌کس فریادهایش را باور نکرد. چوپان با گرگ روبه‌رو شد، زیرا به اهمیت اعتماد دیگران آگاهی نداشت و نمی‌دانست، روزی خواهد آمد که دروغ‌هایش او را به نابودی خواهدکشید.
بحران اقناع، یعنی شهروندان، صدق مدعای حاکمان را باور نمی‌کنند و حاکمان هیچ راهی برای اثبات ادعای‌شان در اختیار ندارند. بحران اقناع، نشان می‌دهد که پیش از این، کاخ "اعتماد" مردم به منزله‌ی ضرورتی بنیادین، به تیشه‌ی بی‌خردی سیاسی فرو ریخته است. وقتی اعتماد سیاسی به‌صورت نگران کننده کاهش می‌یابد، آن‌گاه جاده‌ی اقناع، به‌طور کامل مسدود می‌گردد. "اعتماد"، رکن پایه‌ای و سرمایه‌ی اصلی در هر ارتباط است.

  نشانه‌های آشکاری وجود دارد که شرایط کنونی کشور، به‌سمت "حداکثر سوتفاهم" میل پیدا کرده است. به‌تعبیر دیگر، فضای روان‌شناختی سیاسی، مملو از بی‌اعتمادی و سوظن است. این سخن بدان معناست که می‌توان حدس زد هرگونه کوشش حکومت برای تنویر افکار عمومی و گزارش مربوط به مرگ "مهسا امینی"، به بن‌بست می‌خورد و مورد پذیرش جامعه قرار نخواهد گرفت. نه از آن‌رو که گزارش‌ها الزاما کذب‌اند، بلکه به این علت که جامعه اعتمادش را به حاکمان از دست داده‌ است.

بهترین و گویاترین شیوه‌ی سنجش اعتماد مردم به اربابان قدرت، دقیقا در کیفیت و کمیت پذیرش یا عدم پذیرش صدق مدعای حکومت از سوی مردم است. میزان وقت و تلاشی که باید صرف قانع شدن مردم کنند و مقدار حجم استنادات، نشان دهنده‌ی میزان اعتماد مردم است. هر چه اعتماد کمتر باشد، باید تلاش بیشتر و مستندات بیشتری فراهم کنند.  اما گاهی چنان اعتماد از دست می‌رود که هر تلاشی برای توجیه، بی‌فایده خواهد بود.
مسئله‌ی عدم توانایی حاکمیت در اقناع افکار عمومی در موضوع مهسا امینی، موضوعی نیست که به چند روز اخیر مربوط باشد. بلکه این مسئله، ریشه در ده‌ها سال بی‌توجهی و بی‌اعتنایی به نگرش مردم و بعضا دروغ‌ها و خطاهای اخلاقی دارد. داستان بسیار پیچیده‌تر از آن است که بتوان موضوع را با یک بیانیه و یا اطلاع‌رسانی حل و فصل کرد. چاره‌ی کار در ترمیم جدی و اعلام شده‌ی مناسبات دولت با ملت و تغییر بنیادین در سیاست‌هایی ناکارآمد و بلکه مضر است که روح و روان جامعه را دستخوش رنج‌ها کرده است. به‌دست آوردن اعتماد از دست رفته، مستلزم کوششی جانکاه و البته خردمندانه است.

✔️  کاش حاکمان می‌دانستند سقف سیاست، جز بر ستون اعتماد استوار نخواهد ماند. کاش می‌دانستند در نتیجه‌‌ی بی‌اعتنایی به ارزش و اهمیت اعتماد، سقف قدرت فرو خواهد ریخت.

🔰کانال #صدای_نوین_خراسان⬅️ @VoNoKh
⭕️نقدهای یک "شیوه"

🖌هادی جوینده

سازمان سیما پس از مواجهه با نا آرامیهای اخیر در رویه ای خلاف معمول همیشگی برنامه ای به نام "شیوه" را شروع به پخش نمود که گفتگو محور بود و در آن از کسانی دعوت به ارائه آراء و نظرات خود نمود که در قاعده معمول جزو افراد سانسور شده این رسانه هستند. در یک نگاه کلی میتوان این تصمیم را درست دانست اما از دو منظر میتوان آن را فاقد کارایی به شمار آورد : اولا بی موقعی و ثانیا نادرستی
چرا بی موقع : متاسفانه مدیریت رسانه صرفا دربزنگاهها و آن هم از سر اجبار اقدام به تولید چنین برنامه هایی مینماید غافل از اینکه مهمترین سرمایه رسانه "مخاطب" است . وقتی در طی سالها رسانه به جای "صدای جمعی" بدل به صدای یک بخش قلیل از جامعه می شود فراموش میکند که چیزی که از دست میدهد مخاطب است . چه دلیلی دارد مخاطبی که در طی سالهای متمادی به او بی محلی شده و سلایق و صدای او در رسانه حذف شده تمایلی داشته باشد در "وقت حادثه" بنشیند و به چنین رسانه ای گوش فرا دهد.
وقتی به ترکیب مدعوین در این برنامه نگاهی میاندازیم متوجه این نکته میشویم که از قضا آنهایی که اصحاب فکر و اندیشه هستند را می شناسند ولی بر خلاف وظیفه رسانه ای خود تریبونی در اختیار آنها قرار نمی دهند.
چرا نادرست : در واقع رسانه ملی دستگاهی نیست که خود را رسانه "همه ایرانیان " تعریف کرده باشد و هدفش "اقناع" باشد  ، بالعکس گویی صدای حاکمیت است که میخواهد به نحوی از انحا با "حذف دیگری" و با "تکرار و بمباران" فقط مقصود خود را در جان مخاطب بنشاند. در تاریخ نمونه های زیادی از این شیوه های گوبلزی و استالینی دیده و اجرا شده ولی سرنوشت آنها چه بود ؟ جز ناپدید شدن از صحنه روزگار !
مرور حوادث این روزهای کشور نشان میدهد که ما با نسلی با ارزشهای کاملا متفاوت مواجه هستیم که اصولا از سوی دست اندر کاران دستگاه حکمرانی نادیده گرفته می شوند. این نادیده گرفته شدن باعث میگردد تا روزی که این صدا امکان بروز می یابد آکنده از خشم و بغض بوده و مانند فنری که سالها فشرده شده انرژی زیادی برای آزاد شدن در خود ذخیره کرده باشد. آیا نباید پرسید که سهم این لایه ها از رسانه ملی چه بوده ؟ کدام برنامه از سرگرمی و سریال گرفته تا برنامه های گفتگو محور با هدف مخاطب قرار دادن این نسل تولید شده اند. آیا هنرمندان و مراجع فکری و سلیقه ای این نسل در رسانه جایی برای ظهور و ارائه خود داشته اند.
یکی از ضعفهای مهم اجتماعی جامعه ایرانی را کم بودن ظرفیت گفتگو و شنیدن صدای دیگری بر شمرده اند ، آیا نباید از دستگاه رسانه انتظار داشت که خود پیشرو برگزاری چنین برنامه های باشد آن هم نه با هدف سرکوب و نقد نظرات متفاوت بلکه برای طرح و گفتگو و به رسمیت شناسدن صداهای متفاوت . شاید از چنین راههایی بتوان رسیدن به اجماعی قابل قبول را امید داشت . گو اینکه در سپهر فکر و اندیشه "اجماع" نیست که مطلوب است بلکه "رنگین کمان" افکار و اندیشه هاست که زیباست. و اولین وظیفه رسانه ایجاد فرصت برای تضارب همین مکاتب فکری است. چیزی که به نظر می آید آخرین ایده ای است که رسانه ملی به آن فکر میکند و اولین چیزی که از لیست برنامه ها خط میخورد.
باید از خود پرسید چرا رسانه ای با این عرض و طول هنوز از ارائه یک برنامه در کیفیت برنامه پرگار شبکه بی بی سی نا توان است ؟
#رسانه #گفتگو #آزادی #دمکراسی #تضارب_افکار #آزادی #سیما #مهسا_امینی #پرگار #بی_بی_سی

🔰کانال #صدای_نوین_خراسان⬅️ @VoNoKh
نخستین داوری خداوند درباره خونهای به ناحق ریخته است

بپرهيز از خونها و خونريزيهاى بناحق. زيرا هيچ چيز، بيش از خونريزى بناحق، موجب كيفر خداوند نشود و بازخواستش را سبب نگردد و نعمتش را به زوال نكشد و رشته عمر را نبرد.
خداوند سبحان، چون در روز حساب به داورى در ميان مردم پردازد، نخستين داورى او در باره خونهايى است كه مردم از يكديگر ريخته اند.
پس مباد كه حكومت خود را با ريختن خون حرام تقويت كنى،
زيرا ريختن چنان خونى نه تنها حكومت را ناتوان و سست سازد،
بلكه آن را از ميان برمى دارد يا به ديگران مى سپارد.
اگر مرتكب قتل عمدى شوى، نه در برابر خدا معذورى، نه در برابر من، زيرا قتل عمد موجب قصاص مى شود.
اگر به خطايى دچار گشتى و كسى را كشتى يا تازيانه ات، يا شمشيرت، يا دستت در عقوبت از حد درگذرانيد يا به مشت زدن و يا بالاتر از آن، به ناخواسته، مرتكب قتلى شدى، نبايد گردنكشى و غرور قدرت تو مانع آيد كه خونبهاى مقتول را به خانواده اش بپردازى.

📚از نامه‌ی ۵۳ نهج‌البلاغه

🔰کانال #صدای_نوین_خراسان⬅️ @VoNoKh
⭕️ کنشگری نوظهور در ایران

🖌 مهدی مقدری

دلایل گوناگونی، نشان‌دهندۀ پویایی‌های جامعۀ مدنی و کنشگری مدنی در ایران است. با وجود نگرانی‌ای که در ایرانیان نسبت به مشارکت سیاسی و اجتماعی سراغ داریم، سطح غیرمنتظره‌ای از مشارکت مدنی از طرف گروه‌ها و شهروندان سازمان‌یافته و غیرسازمان‌یافته وجود دارد. آن‌ها با وجود همۀ تنگناها و فشارهای رسمی و غیررسمی، بارها در اعتراضات خیابانی و در کارزارهای مجازی اعلام داشتند که به دنبال مسیر متفاوتی برای آیندۀ خود هستند. نشانه‌های تغییر در جامعۀ ایرانی، کم نیست.
▫️همسو با دگرگونی جهانی در کنش‌های مدنی، نسلی از کنشگران مدنی جدید در ایران پا به میدان گذاشته‌اند. نسلِ کنشگران مدنی نوظهور در زمینه‌هایی مانند حقوق زنان و جوانان، پُرجنب‌وجوش‌اند. نسل جدید، وظیفۀ خود را برای گسترش جامعۀ مدنی و به‌چالش‌کشیدن سیاست‌های حکومت در موضوعاتی مانند آسیب‌شناسی اجتماعی و حقوق زنان بر عهده گرفته است. این نسل برای فعالیت حول ایده‌ای خاص، دیگر خود را محتاج گذشتن از دالان پُرپیچ‌وخمِ شکل‌دهی به یک گروه و تشکل در دنیای واقعی نمی‌بیند و به لحاظ کمّی، عمومیت بیشتر یافته است.
▫️به لحاظ کیفی نیز کنشگری نوظهور، به‌نوعی تصویری‌تر، نمایشی‌تر و به‌غایت «فردمحور» شده و «تکرار»، به عنصری مهم در آن تبدیل گردیده است[1]. آن‌ها تعدادی ابتکار خلاقِ مدنی را به‌صورت آنلاین و آفلاین، راه‌اندازی کرده‌اند: «من دریاچۀ ارومیه هستم»؛ «دیوار مهربانی»؛ «تغییر چهرۀ مردانۀ پارلمان» و «دختران خیابان انقلاب» تنها چند نمونه از این ابتکارات است. این جنبش‌ها الگویی از جامعۀ مدنیِ «از پایین به بالا» را دنبال می‌کنند. ویژگی بارز این نسل جدیدِ کنشگران، شجاعت مدنی و جسارت آن‌هاست که افسانه‌های قدرت حکومت را در هم می‌شکنند[2]. با وجود این، حرکت‌های این دسته از کنشگران مدنی جدید ایران از آنجا که بی‌واسطه عمل می‌کنند، «مرز میان کنش مدنی و سیاسی» را کم‌رنگ کرده و نسبت به کنش‌های مدنی نسل پیشین رادیکال‌تر شده است[3].
▫️پژوهشی دربارۀ جامعۀ مدنی ایران نقش شبکه‌های اجتماعی آنلاین و مجازی را در این میان پررنگ می‌داند و آن را به مثابه سرمایۀ مهمی برای کنشگری نوظهور ایران برمی‌شمرد. شهروندان ایرانی به طور چشمگیری، جذب شبکه‌های اجتماعی شده‌اند و از آن‌ها برای تبادل اخبار و اطلاعات، شروع کنش‌های مدنی و برقراری ارتباط، استفاده می‌کنند. گسترش شبکه‌های اجتماعی مجازی در ایران به کنشگران مدنی، فرصتی منحصربه‌فرد برای پیگیری کنش‌های مدنی قانونی خود داده است[4].
▫️یکی دیگر از یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد که رشد تجمعی اعتراضات اجتماعی (مانند اعتراضات کارگری و سندیکایی) در سال‌های اخیر در حال افزایش بوده و اکنون یک روند انکارناپذیر در جامعۀ ایران است. اگرچه بسیاری از این اعتراضاتْ فاقد سازمان‌دهی و اجرای مناسب هستند، اما نشان‌دهندۀ نارضایتی عمومی از فساد و ناکارآمدی مقامات در برآوردن خواسته‌های اجتماعی شهروندان است. تعداد پرشمار تحصن‌ها و تجمعات علیه فقر، تبعیض، بیکاری و فساد گستردۀ مقامات، حاکی از نارضایتی عمومی در جامعه است[5]. شاید بتوان ویژگی مشترک اعتراضاتِ این سال‌ها را گستردگی و درعین‌حال نداشتن رهبری مشخص دانست.
▫️با وجود این، به گفتۀ یک جامعه‌شناس، «در بیست سال اخیر، بیشتر جنبش‌های اجتماعی بزرگ دنیا (ازجمله خیزش‌های عربی، جنبش‌های اجتماعی در اروپا، در آسیا یا آمریکای لاتین)، همگی اعتراضیِ ناگهانی و خودجوش بودند؛ یعنی برخلاف جنبش‌های اجتماعی گذشته‌های دورتر، جنبش‌های نسل جدید توسط سازمان‌های مدنی و سیاسی، روشنفکران مرجع و رهبری از بالا هدایت نمی‌شوند. در همۀ این تجربه‌ها شبکه‌های اجتماعی و دنیای مجازی، امکان ارتباط و سازمان‌دهی میان کنشگران را فراهم می‌آورند. جنبش‌های اعتراضی در ایران هم تا حدودی از همین جنس هستند؛ اما اگر این ویژگی‌ها در ابتدای کار مانعی برای پیش‌رفتن جنبش نیست، در ادامه می‌تواند به یک عامل منفی و فلج‌کننده تبدیل شود...

🔰کانال #صدای_نوین_خراسان⬅️ @VoNoKh

💢 ادامهٔ یادداشت را در INSTANT VIEW بخوانید
....................
کنشگری نوظهور در ایران – Telegraph
https://telegra.ph/%DA%A9%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D9%88%D8%B8%D9%87%D9%88%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-10-01
🔴 زندگی همچون مطالبه

🔶 سوسن شریعتی

▪️ بر سر زندگی  و معانی مختلف آن در خیابان های شهر صف آرایی شده است. بر سر گونه های مختلف زیستن.  شاید هیچ وقت تا کنون «زندگی» اینچنین بر صدر مطالبات ننشسته باشد. بوده است. لحظات آغازین انقلاب هم درباره زندگی و تعاریف مختلف آن شعارهایی شنیده می شد. مثلا اینکه «زندگی یعنی: کار، مسکن، آزادی»و یا اینکه «زندگی، عقیده است و جهاد» و همین معانی نسلی را به زندان ها و به خیابان ها کشاند. اما همیشه یک تبصره داشت : «یعنی»...چه کسی گمان می کرد چهل سال بعد ، چهار نسل بعد بر سر این «بدیهی»-زندگی- خود را مجبور به مردن ببیند؟ بر سر «چگونه زیستن » شده بود بمیریم و یا بمیرانیم اما مردن برای زندگی کردن خیر.

🔹همه قوانین ما تابع همین چگونه زیستن بوده و بر همین اساس ریخته شده است. چهل و چند سال پیش. چگونگی اش یک بار تعیین شده و شده است قالب و چهار نسل است که بر تن نسل ها می شود. به نام اکثریت باشد و یا به نام ارزش های لایزال. امروزهم بر سر مشروعیت اکثریت بحث است، هم صحبت از حق مسلم اقلیت است و هم در قطعیت قرائت ها از ارزش های لایزال تردید افتاده است. اما قوانین، کور و کر اند.  قالبِ تنگ است که خفقان می آورد و به یک بار می بینی که فریادها برخاسته است. این قوانین هستند که از شهروند شورشی می سازند و از متولیِ قانون سرکوبگر. در اتاق های خیابان وزرا باشد و یا بر سر کوی و برزن. این اولین بار نیست که قانون خاصیت «چتربودگی» خود را از دست می دهد و بدل به سپر و سلاح می شود و به صف آرایی می انجامد و برای مجری قانون نیز امکانات فراهم می آورد: خشم، تعرض، اعمال سلیقه های شخصی و...

▪️ این بارنوع دیگری از جوانی با شعار زندگی به فتح پیاده روها آمده است. با دستان خالی و دلی پر. حضور پر رنگ دختران بی دلیل نیست. زندگی معلوم شده است امر پیش پا افتاده و بدیهی ای نیست. آبستن غیر مترقبه، ابداعات بی پایان و وعده های امید است. زندگی ارجاع مدام به یک دیروز دروغین نیست (...«روحت شاد» های نوستالژیک) سرسپردگی به اکثریت های مشروعیت بخش پیشینی نیست؛ دست به دست شدن میان دوگانه های سیاسی و فرهنگی مسلط نیست. (اصلاح طلب -اصول گرا /سنت-مدنیته و..)شاید از همین رو است که همگی را سورپریز کرده است. می ترساند و به شوق می آورد. منبع انرژی است. با این همه ما مجبور به تعریف زندگی هستیم. وقتی از زندگی سخن می گوییم از چه چیز سخن می گوییم؟ شریعتی در روزهای یایانی زندگی اش نوشته بود که در خواب این تعریف را از زندگی داده است:  «زندگی یعنی: نان، آزادی، فرهنگ، ایمان، دوست داشتن»(م.آ. 1-با مخاطب های آشنا)

🔹سوال این است؟ چرا ما مجبوریم هر بار برای پیش برد هر یک از این مطالبات انقلاب کنیم؟ تقصیر قانون آنها است و یا بی قانونی ما؟
#سوسن_شریعتی
#مطالبه‌ی_زندگی
#زن_زندگی_آزادی

🔰کانال #صدای_نوین_خراسان⬅️ @VoNoKh

https://bit.ly/3LVSZNe
https://t.me/iranfardamag
⭕️ راز ناخشنودیِ خدا از داوودِ نبی:   (خونِ خلق❗️)

🖌 امیر ترکاشوند

داود نبی که از ولایت و حکومت دینی برخوردار بود تصمیم به ساخت معبدی بزرگ به عنوان خانه خدا گرفت ولی توفیق انجام و تکمیل این کار را نیافت. توجه به علت عدم توفیق وی در این امر معنوی و مقدس می‌تواند آحاد مذهبیون، مجاهدان، گردانندگان حکومت‌های دینی و به ویژه اولیاء دین را به خود آورَد، تلنگر زنَد، و پیمودن گام در مسیر دین را آهسته و آهسته‌تر و بااحتیاط‌تر بیش‌تر همراه کند و شعار زندگی را برجسته نماید.

رونمایی از آن راز.
این راز تکان‌دهنده بی‌هیچ پرده‌پوشی، در عین عبارات کتاب مقدس آمده که با هم می‌خوانیم:

《پس [داود] پسر خود سلیمان را خوانده او را وصیت نمود که خانه‌ای برای یهوه خدای اسرائیل بنا نماید. و داود به سلیمان گفت که ای پسرم! من اراده داشتم که خانه‌ای برای یهوه خدای خود بنا نمایم لیکن کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: چون که بسیار خون ریخته‌ای و جنگ‌های عظیم کرده‌ای، پس خانه‌ای برای اسم من بنا نخواهی کرد، چون‌که به حضور من بسیار خون بر زمین ریخته‌ای》(کتاب مقدس، تواریخ ایام ۱ باب ۲۲ ش ۷ تا ۹)

یعنی ای انسان! تو اگر حتی پیغمبر و داوودِ نبی هم که باشی و قصد خدمتگزاری به منِ خدا و معبدسازی برایم داشته باشی، اما چنان‌چه زیاد جنگ و جهاد کرده باشی و خونِ بسیار از مردم ریخته باشی، در این صورت منِ خدا راضی به خدمات دینی و ساختِ معبدم توسط دست‌های آلوده به خونِ تو نیستم.

عالم (چنان‌که در متن مقدس آمد) محضر خداست در محضر او برای رضای او آیا رواست خلق خودِ او را کشت تا همان معبدِ ناافتتاحِ داوودی، فتح گردد؟

ابن عربی موضوع ناکامی داود در آن امر را با اندکی اضافات به شرح زیر آورده که گرچه تاکنون به منبعی حاوی تمام نقل وی در متون مقدس دست نیافتم ولی می‌توان آن افزوده‌ها را حاصل برداشت وی از همان متن بالا دانست:
«بدان که رعایت شفقت بر بندگان خدا سزاوارتر است از غیرت در راه خدا. داوود می‌خواست بیت‌المقدس را بسازد، آن را چند بار ساخت وخراب شد. به خداوند شکایت کرد، خداوند به او وحی نمود که خانه من به دست کسی که خونریزی کرده بر پا نمی‌شود. داوود جواب داد: مگر خونریزی ما در راه خدا نبود؟ فرمود بلی، ولی مگر آنان بندگان من نبودند؟» (و اعلم أن الشفقة علی عبادالله  أحق بالرعایة من الغيرة فى الله أراد داود بنيان البيت المقدس فبناه مراراً فكلما فرغ منه تهدّم فشكا ذلك إلى الله فأوحى الله إليه أن بيتي هذا لا يقوم على يدى من سفك الدماء فقال داود يا رب ألم يكن ذلك فى سبيلك؟ قال بلى و لكنهم أليسوا عبادى؟ قال يا رب فاجعل بنيانه على يدى من هو منى فأوحى الله إليه أن ابنك سليمان يبنيه (فصوص الحكم فص ١٨ ص ١٦٧) /
قد أوحى اللّٰه لنبيه داود أن يبني له بيتا يعني بيت المقدس فكلما بناه تهدم فقال له ربه فيما أوحى إليه أنه لا يقوم على يديك فإنك سفكت الدماء فقال له يا رب ما كان ذلك إلا في سبيلك فقال صدقت ما كان إلا في سبيلي و مع هذا أ ليسوا عبيدي فلا يقوم هذا البيت إلا على يد مطهرة من سفك الدماء فقال يا رب اجعله مني فأوحى اللّٰه إليه أنه يقوم على يد ولدك سليمان فبناه سليمان (فتوحات مکیه ج ۲ ص ۳۴۳).

نمی‌خواهم عبادتگاهم بوی خون دهد! من به دنبال دستان پاک و مطهر از خون می‌گردم (إلا على يد مطهرة من سفك الدماء)
https://t.me/baznegari/876

🔰کانال #صدای_نوین_خراسان⬅️ @VoNoKh
⭕️حسین علیه حکومت به اصطلاح اسلامی زمانه خود قیام کرد

🖌علی شریعتی

آنچه شیعه و پیرو امام حسین باید بداند این هست که، حسین علیه حکومت کفار قیام نکرد بلکه علیه حکومت به اصطلاح اسلامی زمانه خود قیام کرد.

شکل مبارزه‌ای که حسین انتخاب کرده، قابل فهمیدن نیست، مگر این که اوضاع و شرایطی که حسین در آن شرایط، قیام خاص خودش را آغاز کرد، فهمیده بشود...

اکنون حسین مسئول نگاهبانی انقلابی است که آخرین پایگاه‌های مقاومتش از دست رفته است و از قدرت جدش و پدر و برادرش، یعنی حکومت اسلام و جبهه حقیقت و عدالت، یک شمشیر برایش نمانده و حتی یک سرباز!

سال‌هایی است که اسلام بنی امیه همه پایگاه های اجتماعی را فتح کرده است.

انسان‌ها قربانی توجیه مذهبی و مذهب می‌شوند و همواره زورپرستی و زرپرستی و فریب‌کاری به نام دین توجیه می‌شده و توده‌ها به نام دین به ذلت خوانده می‌شدند
...

📚 مجموعه آثار

🔰کانال #صدای_نوین_خراسان⬅️ @VoNoKh
⭕️شیر گاز را ببندید!

🖌عباس عبدی

مایه سیاست، قدرت است، قدرت و نه زور. البته در مواردی این دو به یکدیگر نزدیک می‌شوند، ولی هیچ گاه یکی نمی‌شوند. قدرت ابعاد گوناگونی دارد، که زور فقط یکی از این ابعاد است. قدرتی که به زور تقلیل پیدا کند، نه تنها بسیار خطرناک است، بلکه به سرعت میرا و رو به زوال خواهد بود، و به ابتذال کشیده می‌شود. زور عجزی است که لباس قدرت را پوشیده است، و فارغ از هر گونه چارچوب اخلاقی، چشم بسته و از روی استیصال به این طرف و آن طرف شاخ می‌زند.
🔘سال‌ها پیش یک آگهی تبلیغاتی تلویزیونی بود که پدر خانواده کنار پسر ده ساله‌اش نشسته بود که ناگهان بوی نامطبوعی به مشام او می‌رسد، یک باره پس‌گردنی محکمی به پسر می‌زند که چرا بی‌ادبی کرده و از خود چنین بویی را خارج کرده. در همین لحظه شخصیت اصلی این تبلیغ یعنی آقای ایمنی وارد می‌شود و می‌گوید که شیر گاز باز مانده، بچه بی‌گناه است. این سیلی زدن به بچه بی‌گناه که حتی قدرت دفاع از خود را ندارد، لازمه آن نابخردی و ناآگاهی است. این همان تقلیل یافتن قدرت همه‌جانبه پدر به زور نابخردانه او است.
🔘ماجرای واکنش‌های جامعه نسبت به مرگ مهسا امینی و سپس واکنش نواصول‌گرایان تندرو مثل رفتار همان پدر ناآگاه و خشن است. نمونه‌ای از رفتار اجتماعی که عیناً در سیاست تکرار شده است. رفتاری که جز ناآگاهی و حقارت و عجز، نشان دیگری در سیاست این مجموعه ندارد.
🔘پس از این رویدادها بود که این جماعت در رسانه‌ها و خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها و در مجلس و یا منبر خود فغان برآوردند که همه اینها زیر سر اصلاح‌طلبان است و کلماتی را علیه آنان و معترضین به کار بردند که شایسته گویندگانش بود.
🔘در نابخردانه بودن این اتهامات همین بس که حوادث ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ با حمایت و جرقه زدن یا دمیدن به آتش اعتراضات از سوی همین گروه از نواصول‌گرایان فوران یافت. حتی در آن زمان و به طور مشخص در سال ۱۳۹۶ بیش‌تر اصلاح‌طلبان منتقد آن رفتار بودند و اعلام موضع هم کردند، در سال ۱۳۹۸ دیگر جایی برای انتقاد باقی نمانده بود و سکوت کردند، پس چرا آن دو اعتراض در آن ابعاد شکل گرفت؟
🔘اکنون هم به برکت سیاست‌های جاری که جامعه را غیر سیاسی کرده‌اند، اغلب این معترضین احتمالاً اصلاح‌طلبان را نمی‌شناسند، همچنان که حکومتی‌ها را هم نمی‌شناسند. این نسلی است که نهادهای آموزشی، رسانه‌ای و دینی موجود آنان را تربیت کرده است و ربطی به اصلاح‌طلبان ندارند و نه تنها آنان را نمی‌شناسند، بلکه آنهایی هم که می‌شناسند، منتقد یا حتی معترض اصلاح‌طلبان هستند. حالا چگونه می‌توان گفت که اینها در نتیجه مواضع فعلی اصلاح‌طلبان وارد این میدان شده‌اند؟
🔘نکته مهمتر این که بسیاری معتقدند که اصلاح‌طلبان در این ماجرا به نسبت غایب هستند. اگر مشابه شخصیت‌پردازی آقای ایمنی گاز، در سیاست هم بود و به این جماعت تذکر جدی می‌داد، حداقل می‌توانستند شیر گاز را ببندند پیش از اینکه خانه منفجر شود...
🔘هیچ وصفی جز حقارت برای رفتار سیاسی این جماعت نمی‌توان اطلاق کرد. از یک سو کوچک‌ترین رفتاری که در میان معترضین و منتقدین خلاف ضوابط ببینند، آن را به همه آنان تعمیم می‌دهند، مثل آتش زدن پرچم، که احتمال از خودشان بودن را نباید نادیده گرفت، حتی اگر هم یک نفر آن را انجام داده باشد، ربطی به معترضین ندارد. از سوی دیگر کارهای رسمی خودشان را هم نمی‌پذیرند و آنها را هم متوجه طرف مقابل می‌کنند!! حتی مسئولیت اینکه در لواسان می‌توان بَنِری به نام دادستانی نصب کرد و مانع چند تُنی نیوجرسی آنجا قرار داد را نمی‌پذیرند، و آن را هم به عهده دیگران می‌اندازند.
🔘اینکه مسئولیت مواضع یک نفر از خودشان که در همه جا تحویلش می‌گیرند، هر حرفی را می‌زند و اتفاقاً اجرا هم می‌شود را نمی‌پذیرند و یا مواضع یک خبرگزاری مهم خود را هم نادیده می‌گیرند، در مقابل همه تقصیرات را مثل عجوزها به گردن دیگران می‌اندازند. این نهایت توهم در عین حقارت است.

📰روزنامه اعتماد

🔰کانال #صدای_نوین_خراسان⬅️ @VoNoKh
⭕️بنیاد بر باد

غیر نفرت، کو بَری بر نخلِ ارشاد شما؟
کور کرده چشم ما را شاخِ شمشاد شما

هیچ مُلکی را دوامی نیست با رسمِ ستم
یادتان باشد که بر باد است بنیاد شما
 
خام و بی‌ذوقید در زیبایی و دل‌باختن
مرحبا بر این همه حُسن خداداد شما!
 
ای که در مردمْ‌نوازی از مغول هم بهترید!
عقل درمانده‌ست؛ آخر کیست استاد شما؟!
 
 چون که دربند است آزادی، نمی‌خواهیم ما
رفتن از این‌جا به سمت جنّت‌آباد شما
 
سوزِ اشکِ‌ بی‌پناهان، روزی از این روزها
رخنه خواهد کرد در قلبِ چو فولادِ شما ...

🖌عبدالحمید ضیایی

🔰کانال #صدای_نوین_خراسان⬅️ @VoNoKh
⭕️امان از این عینکهای پلاریزه !!

🖌هادی جوینده

در روز شنبه نهم مهر ماه اطلاعیه مبسوطی از سوی نهادهای امنیتی در اغلب روزنامه ها به چاپ رسید که به گونه ای سعی کرده بود مرورباشد بر حوادث روزهای اخیر و روز بعد هم روزنامه همشهری آن را دستمایه تیتر اول خود کرده بود. ولی در تمام این تحلیل یک چیز عجیب و جالب بود . اینکه با این عینک ریز بین توانسته بودند سوزن را در انبار کاه بیابند و به دهها نکته ریز توجه کنند ولی یک نکته و البته بزرگترین نکته اصلا دیده نشده بود تو گویی اصولا چنین چیزی وجود خارجی ندارد و آن هم چیزی نبود جز اصل ماجرا یعنی : مردم معترض دهها میلیونی !!
بر کسی پوشیده نیست که کشور سالها است توسط دیدگاه های خاصی اداره می شود که نتیجه آن در بسیاری ابعاد غیر قابل قبول است:
در بعد اقتصادی تورم ، بیکاری مزمن ، فساد فراگیر و نا کارآمدی اقصاد و متوقف شدن چرخهای توسعه است.
در بعد سیاست خارجی روابط پر تنش با جهان و کشورهای اطراف و در سیاست داخلی حذف همه نیروهای دگر اندیش از سپر سیاسی و نهادهای انتخاباتی است.
به همه اینها معضلات زیست محیطی و نابسامانیهای اجتماعی ( اعتیاد ، طلاق ، خودکشی ، دزدی و ....) را نیز باید افزود.
در این چنین شرایطی که اکثریت جامعه تاوان انتخابهای یک لایه اقلیت را دارد میپردازد چرا باید بروز نارضایتی چیز چنین عجیب و غریبی به نظر آید ؟ آن هم در شرایطی که هیچ گزینه عرفا قابل قبولی برای اعتراض مسالمت آمیز وجود ندارد گو اینکه اگر مجریان قانون بنا داشته باشند به روح قانون پایبند باشند درقانونی اساسی پیش بینی های لازم برای این موضوعات وجود دارد. 
ممکن است تشکیک شود که در برخی کشورهای دیگر هم چرخش قدرت در میان اقلیت صورت میگیرد پس چرا در آن کشورها تعرضاتی این چنین وجود ندارد ؟ شاید اصلی ترین نکته در تفاوت اوضاع ایران با آن کشورها در دو نکته نهفته باشد :
1.  کارایی سیستم حکمرانی
2.  لحاظ شدن حداقل قابل قبولی از خواستهای عمومی

پارادوکس اینجا است که در حالیکه حکمرانان از ارائه یک سیستم حکمرانی لایق و کارآمد و سالم ناتوانند و و به کوتاه سخن از انجام وظایف حکمرانی بازمانده اند آن هم در حالیکه عرصه را بر دیگر افکار و نیروهای توانمند غیر خودی نیز بسته اند در همان حال در عرصه هایی که اصولا حوزه حضور حاکمیتی نیست حضور پر رنگ و نالازم دارند ( از جمله حوزه های اجتماعی و از جمله حقوق زنان ) ، آیا در یک چنین وضعیتی چیزی جز نارضایتی تولید می شود ؟
تاسف بر انگیز تر اینکه نهادهایی که باید وظیفه اولشان رصد این نارساییها و کژکارکردیها و کج فهمی ها باشد همه ریشه های معضلات را رها کرده و به شاخ و برگها می پردازند آن هم در ادامه سنتی که سالها است از ابتدای انقلاب تکرار شده و دیگر سناریویی آشنا و البته غیر قابل توجه برای بسیاری است.  آیا جای امیدی هست که لااقل برای تصمیم سازی درست تر حاکمیتی گزارشات میدانی و تحلیل کارشناسی تولید و در اختیار نهادها و افراد تصمیم گیر قرار گیرد ؟ باید امیدواربود چنین باشد وگرنه افق پر ابهامی در پیش روی خواهیم داشت .
#اعتراض #جامعه #ایران #جامعه_مدنی #دمکراسی #آزادی #حکمرانی #کارآمدی #امنیت


🔰کانال #صدای_نوین_خراسان⬅️ @VoNoKh
⭕️خطرات تبديل« جنبش ها» به « شورش ها »

🖌قاسم خرمی

✅️ « شورش ها» دارای ریشه های  معیشتی و اقتصادی و «جنبش ها» دارای منشا سیاسی و حقوقی و مطالبه محور است.
شورش ها معمولا در میان طبقات پایین اتفاق می افتد و جنبش ها را طبقات متوسط رقم می زنند.

شورش ها، رهبري و سازمان يافتگي ندارند، به واسطه برخي اقدامات و اتفاقات خلق الساعه عموما ناشي از فشارهاي اقتصادي، ايجاد مي شوند و خيلي فوري هم فراگير مي شوند. افرادي كه در شورش ها شركت مي كنند، چندان سابقه كنشگري سياسي و حتي حضور در شورش هاي قبلي را ندارند، بنابراين، اقدامات آنها خيلي زود از كنترل خارج و به خشونت كشيده مي شود و توسط پليس سركوب و خاموش مي شود. 

️ جنبش ها،  اما اغلب بر يك آرمان متعالي ريشه دار و تاريخي استوار است كه  (نظير جنبش كارگران، دانشجويان و زنان ) حداقل چندنسل قبل در پي تحقق آن بوده اند. ممكن است چنين خواسته اي را احزاب و گروههاي رسمي نيز در برنامه خود داشته باشند اما فعاليت جنبش ها زماني تشديد مي شود كه از تحقق آن مطالبه تاريخي توسط احزاب و گروههاي رسمي و قانوني، مايوس شده باشند.

پر رنگتر شدن نقش سلبريتي ها ( هنر پيشه ها، خوانندگان و فوتباليست ها) در جنبش هاي سياسي و اجتماعي نيز به خاطر بنيان هاي ضعيف احزاب و يا كنترل شديد حكومت بر نخبگان سياسي و ديگر گروههاي مرجع اجتماعي و در مجموع به خاطر بدبين كردن جامعه به  حوزه سياست، اتفاق مي افتد. 

ميدان دادن به سلبريتي ها بعضا بخشي از سياست حكومتهاي كمتر دموكراتيك، براي  تخفيف موقعيت روشنفكران و نخبگان سياسي به حساب مي آيد  اما  سلبريتي ها لزوما در مسير سياست هاي حكومت حركت نمي كنند. البته حمايت سلبريتي ها از جنبش هاي فراگير،  تا حدي هم مربوط به نوع شغل آنهاست كه به عواطف و همدلي هميشگي مردم و هواداران نياز دارند. اين همراهي ها، فرصت طلبانه نيست.

حضور سلبريتي ها در جنبش ها، بسيار موثر و هيجان آفرين اما موقتي خواهد بود؛ چون آنها سياست ورز حرفه اي نيستند و خيلي زود خسته مي شوند و كنار مي روند و جاي خود را به نيروهاي سياسي حرفه اي مي دهند و در ادامه به عنوان حامي معنوي جنبش، ايفاي نقش خواهند كرد.. كم تجريگي سياسي سلبريتي ها، ممكن است اين خطر را داشته باشد كه به خاطر تهييج  بيش از حد جامعه، «جنبش ها» را به مرز « شورش ها» نزديك كنند.

️يك خطر ديگر اين است كه خود حكومت ها، با بي اعتنايي نمايي و يا واكنش هاي تند، «جنبش ها» را به ورطه « شورش ها» سوق دهند با اين تصور كه هزينه سياسي سركوب شورش از جنبش، كمتر است.  اگر چه،  مي دانيم كه شورش ها ، قدرت ويرانگري بيشتري دارند و در اين حالت، خسارات جاني و مالي بسيار سنگيني براي مردم و حكومت در پي خواهد داشت. آتش شورش ها، جامعه مدني را به كما مي برد و حتي ممكن است به راديكال تر شدن رفتار حكومت منجر شود.

وجود جنبش های مدني و حتي جنبش هاي اعتراضي، نوعا نشانه سلامت و حيات دمكراتيك جامعه و قدرت مختصر طبقه متوسط است. نبايد از جنبش ها، ترسيد و مواجهه درست با آن، نشانه قدرت، صلابت و اعتماد به نفس حكومت به شمار مي آيد. جنبش ها، بي رهبر به خيابان مي آيند اما  زعماي فكري دارند و همزمان مجموعه اي از نيروها و گروهها در رقابت براي بدست گيري رهبري جنبش ها هستند و بعيد نيست كه بالاخره روي رهبراني اجماع و اتفاق كنند.

️ شورش ها، عموما به پيروزي نمي رسند و فقط زهر چشم مي گيرند اما جنبش هاي در صورت پيگيري مطالبات خاص و مشخص و بازگذاشتن دريچه گفتگو و مذاكره با اركان تصميم گيري حكومت، مي تواند دستاوردهاي روشني داشته باشد. اما اگر جنبشي از يك مطالبه مشخص عبور كند و موجوديت سيستم را به چالش بكشد، در اين صورت جامعه وارد فاز انقلاب مي شود كه هم بازيگران و هم فرم  و زمين بازي تغيير خواهد كرد و البته چشم انداز آن هم خيلي واضح و قابل پيش بيني نيست. 

️وقتي جامعه اي خسته و مايوش و تحقير شده دچار التهاب مي شود، گوش شنوايي براي پند و اندرز وجود ندارد، فقط رفتار عقلاني و مدبرانه حكومت است كه مي تواند مانع از اتفاقات بعدي شود. هيچ حكومتي از شنيدن صداي مردم خودش، كوچك نمي شود.  البته قبل از آنكه دير شود...

در باره تاثير طبقه متوسط بر تبديل كردن «شورش هاي بنيان كن» به « جنبش های كمالگرا»  اینجا  را ببینید

🔰کانال #صدای_نوین_خراسان⬅️ @VoNoKh
🔷🔸به نام آن که جان را فکرت آموخت

🖋نسرین غلامحسین زاده

🔸زمن بر صوفی و ملا سلامی
که پیغام خدا گفتند ما را
ولی تاویل شان در حیرت انداخت
خدا و جبرییل و مصطفی را


محمد اقبال لاهوری

🔹بدرستی که سالهاست از کلیات و جزییات دین تاویِلاتی می شود که خداوند و پیامبرش را نیز در حیرت انداخته است، پیامبری که رحمه للعالمین خوانده می شود اینک مدعیانی دارد که جز خشم و کین نمی کارند و جز نفرت و غلط درو نمی کنند.

🔸پیامبر محبوب های خود در این دنیا را سه چیز می شمرد : عطر و زن و نماز ( به عطر در مجالی دیگر می پردازم) اما اگر نگاه جنسی را از چشمان خود دور کنیم و کمی انسانی تر بیندیشیم دو تای بعدی را در یک راستا خواهیم دید .
نیایش وجود را صیقل می دهد و زن زندگی را ،
نیایش ستونی است که دین بر پایه ی آن استوار می گردد و زن ستونی است که زندگی با تکیه بر آن قرار و آرام می گیرد .چگونه ممکن است این ستون را متزلزل کرد و ترک ها بر وجودش انداخت  و انتظار بر پا ماندن آرامش در زندگی را داشت ؟
🔹سالهاست این وجود نازنین و محترم تحت فشارهایی باور نکردنی قرار دارد و این بار خطایی جبران ناپذیر چنان منقلبش ساخته است که خشونت و سرکوب توان متوقف ساختن آن را اگر هم پیدا کند تلخی و درد جانکاه آن را نمی تواند از بین ببرد، خشونتی که متقابل شدن آن می تواند پایان دادنش را خارج از قدرت آغاز کنندگانش سازد .

فساد عصر حاضر آشکار است 
سپهر از زشتی او شرمسار است

اَفَلا یَتَدَبَرُون


#دین
#زن_زندگی_آزادی
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون

🆔 @Shariati40
⭕️دهان‌های بی‌چاک و بست!

🖌احمد زیدآبادی

در واکنش به هجوم لباس شخصی‌ ها به دانشگاه صنعتی شریف که بسیج دانشجویی آن دانشگاه نیز آن را به صراحت محکوم و تقبیح کرده است، یکی از اعضای حزب مؤتلفۀ اسلامی گفته است: «دانشگاه را حجامت کنید، وقت پاکسازی دانشگاه‌ های نظام اسلامی از استادان و دانشجویان فتنه‌گر فرارسیده است!»
از عضو تشکیلاتی که یکی از سرانش، شعار «ایران برای تمام ایرانیان» را "شرک" می‌داند، انتظاری هم جز این نمی‌رود!

وقتی قرار است ایران برای تمام ایرانیان نباشد، لاجرم منابع قدرت و ثروت و منزلت کشور به سمت این نوع افراد سرازیر می‌شود. اینها مدافعان و نگهبانان تبعیض بنیادی در کشورند و هرگونه رخنه و اصلاحی در این تبعیض را هم به معنای به حاشیه رفتن خود می‌دانند و ازراه‌های مختلف، مسیر آن را سد می‌کنند چرا که هنر و توان و تخصص هیچ سطحی از رقابت آزاد با دیگر شهروندان ایرانی را برای کسب هیچ نوع امتیاز سیاسی و اجتماعی ندارند.

بقیۀ صاحبان دهان ‌های بی‌ چاک و بست برای مقابله با مطالبات عمومی هم از همین جنس و با همین انگیزه‌اند!

🔰کانال #صدای_نوین_خراسان⬅️ @VoNoKh
⭕️ استبداد؛ بدترین پلیدی است

🖌محمدباقر تاج الدین

(هیچ یک از بدی هایی که استبداد مدعی مبارزه با آنها است بدتر از خودِ استبداد نیست(آلبر کامو)

تقریباً تمامی حکومت های استبدادی در طول تاریخ ادعا داشتند که در حال مبارزه با بدی ها هستند و این در حالی بود که خودْ بدترین بدی بودند. استبداد از آن رو بدترین بدی محسوب می شود که راه را بر تمام آزادی ها و برابری ها می بندد و با ایجاد انحصار، تمامی مناصب ِناشی از قدرت و ثروت را در بین خودی ها تقسیم می کند و کثیری از مردمان جامعه را از قدرت و ثروت موجود محروم می سازد. حکومت های استبدادی مدعی اَند که در حال مبارزه با بی عدالتی، استعمار، استثمار، تهاجم دشمنان، فقر و محرومیت و سایر بدی های موجود هستند اما در واقع نمی خواهند اقرار کنند که نوع حکومت شان بدتر از تمامی بدی های موجود است و از اساس تمامی بدی های موجود محصول بدیِ استبداد است که در صورت برطرف شدن آن می توان امیدوار بود که سایر بدی ها نیز از جامعه محو خواهند شد.

✳️به عبارت دیگر، وجود نابرابری های گسترده، فقر و محرومیت، شکاف طبقاتی و سایر بدی ها و آسیب های کوچک و بزرگ همگی محصول وجود استبداد است. استبداد با ایجاد کانون قدرت و ثروت انحصار طلبانه بسیاری از مردم را از دست یابی به قدرت و ثروت محروم کرده و از این طریق نوعی توزیع ناعادلانه قدرت و ثروت در جامعه ایجاد می کند و مسبب و عامل اصلی تمامی بدبختی ها و تباهی ها در جامعه است. مقایسۀ هر چند سطحی بین کشورهای دارای حکومت های دموکراتیک با سایر کشورهای غیر دموکراتیک به خوبی نشان می دهد که میزان فقر و محرومیت، بی عدالتی و نابرابری، فساد، آسیب های اجتماعی و سایر معضلات در کشورهای غیر دموکراتیک بسی بیش از کشورهای دموکراتیک است.

❇️در واقع می توان موضوع را این گونه تقریر نمود که هر چه قدر توزیع قدرت و ثروت در جامعه مناسب تر باشد به گونه ای که همگان شاهد یک توزیع نرمال و بهینه باشند و این گونه احساس کنند که به میزان شایستگی و استحقاق شان از قدرت و ثروت برخوردارند آن گاه می توان از آزادی و برابری به نحوی سخن گفت که حقیقتا در تمامی لایه ها و ارکان جامعه ساری و جاری است و همگان بهره و حظی از آن ها دارند. ایجاد هرگونه محدودیت در برخورداری از آزادی و برابری در جامعه به معنای این است که استبداد تمامی فرصت های موجود را به انحصار خود درآورده و اکثریت افراد جامعه را از این فرصت ها محروم نموده و نوعی اندک سالاری را ترویج داده است. وجود اندک سالاری در حکومت های استبدادی راه را بر هرگونه دست یابی به تمامی فرصت های زندگی انسانی و اخلاقی برای دیگران می بندد و این خود بدترین و شنیع ترین عمل و اقدام غیر انسانی و غیر اخلاقی محسوب می شود.

از سوی دیگر، استبداد، با در دست گرفتن مکانیسم توزیع قدرت و ثروت آن گونه که خود تشخیص می دهد و می خواهد اکثریت افراد جامعه را از بسیاری از حقوق انسانی و اجتماعی شان محروم می سازد و طُرفَه آن که ادعا می کند به دنبال بسط و گسترش عدالت است و حقیقتاً آدمی در می ماند که بر این کار بخندد یا بگرید؟؟! آخر باید پرسید که محروم کردن اکثریت افراد جامعه از حقوق مسلم انسانی و اجتماعی شان کجا نام عدالت بر خود می گیرد و چگونه می توان این اقدام نادرست و غیر اخلاقی را عدالت نامید؟!!

✳️مروری هر چند کوتاه در کارنامۀ تمامی حکومت های استبدادی نشان می دهد که همۀ آنان مدعی برقراری عدالت در جامعه بودند اما در عمل دیدیم که چه کارنامه وحشتناکی از خود بر جای گذاشتند. برای نمونه هزاران نفر از مردمان آزادی خواه و عدالت طلب جامعه(نویسندگان، روزنامه نگاران، وکلا، روشنفکران و....) را به بهانه های واهی و ناچیز به زندان ها افکندند یا حتی سر به نیست کردند و مدعی بودند که در حال برقراری عدالت و اخلاق در جامعه هستند!زهی تأسف و زهی افسوس!

❇️در قرن بیستم حکومت های کمونیستی مردمان جامعۀ خود را از بدی های نظام سرمایه داری و لیبرالیسم می ترساندند و مدعی بودند که ما می خواهیم برای شما عدالت بیاوریم و جامعه را به بهشتی برین تبدیل کنیم و دیدیم که چه جهنمی برای شان خلق کردند!!!!! استالین نمونه اعلای این قضیه بود که حدود 20 میلیون انسان را سر به نیست کرد و چنان سنگدلی و قساوتی از خود نشان داده بود که در تاریخ نظیر آن را کمتر می توان سراغ گرفت تا جایی که میلوان جیلاس نویسندۀ مشهور یوگسلاویایی در کتاب «گفتگو با استالین به ترجمۀ عنایت الله رضا آورده است که: «دعا کنید استالین سنگدل ترین انسان تاریخ بماند». یعنی این که دیگر بعد از او سنگدلی پیدا نشود که چنین بی رحمی هایی را نسبت به مردمان جامعه خویش روا بدارد.📌 ادامه اینجا

🔰کانال #صدای_نوین_خراسان⬅️ @VoNoKh
⭕️نسل نقد و نسل اعتراض

🖌علی میرزاخانی

اینکه چرا واکنش نسل دهه هفتاد و هشتاد در مواجهه با سیاستگذاری‌های اشتباه و خروجی غیرقابل قبول اقتصادی در مقایسه با نسل دهه پنجاه و شصت متفاوت است پرسشی است که پاسخی دقیق لازم دارد و راه مواجهه صحیح با اعتراضات اخیر نیز در گرو یافتن پاسخ دقیق به این پرسش است. انواع واکنش به بی‌کیفیتی خدمات عمومی (اعم از تبعیض، بی‌ثباتی اقتصادی، نارکارآمدی و فساد) از جمله مسائلی است که در ادبیات «حکمرانی خوب» بررسی می‌شود. حکمرانی خوب در تعریفی ساده، به معنی «حاکمیت قواعد همه‌شمول» برای محافظت از حقوق اساسی آحاد مردم است که در مقابل «حاکمیت سلائق» قرار می‌گیرد.

▪️اقتصاد رانتی، فساد ، تورم مستمر و به طور کلی محیط نامساعد و تبعیض‌آلود کسب‌وکار، علائم حاکمیت سلائق به جای حاکمیت قواعد است که هر چقدر از درجه وخامت بیشتری برخوردار باشند نشانگر فاصله بیشتر از شاخص‌های حکمرانی خوب هستند. مطالعات نشان می‌دهد که دور شدن از قواعد حکمرانی خوب چه در سطح کشور و چه در سطح سازمان و شرکت، باعث حذف بازیگران خوب توسط بازیگران بد شده و در مرحله بعد با افزایش قدرت اثرگذاری بازیگران بد بر سیستم سیاستگذاری، نوعی چرخه خودتخریبی را به جریان انداخته و خودتنظیمی سیستم حکمرانی را از کار می‌اندازد.

▪️آلبرت هیرشمن، اقتصاددان معاصر، مطالعات در خصوص واکنش مردم به عدم رعایت اصول حکمرانی صحیح را در سه الگوی رفتاری «خروج، اعتراض و وفاداری» بررسی و در کتابی به همین نام منتشر کرد که به فارسی نیز ترجمه شده است. نتایج بررسی‌های هیرشمن نشان می‌دهد که عدم وجود حکمرانی خوب، صرفا به خروج (ترک سازمان و شرکت یا مهاجرت از کشور) یا وفاداری (پذیرش وضعیت موجود) خلاصه نمی‌شود بلکه می‌تواند الگوی رفتاری دیگری را نیز تحت عنوان اعتراض برانگیزاند که تلاشی معطوف به «تغییر وضعیت موجود» به جای «فرار از وضعیت نامطلوب» است.

▪️هیرشمن بر این باور است که در بین این سه الگوی رفتاری، مفیدترین واکنش به اشتباهات سیاستگذاری و حکمرانی (چه برای شرکت‌ها و چه برای کشورها) همان اعتراض است چرا که بر خلاف دو واکنش دیگر که ریشه در نوعی خودمحوری فردگرایانه دارند نشانگر احساس مسوولیت اجتماعی است؛ البته به شرط آنکه طرف مقابل نیز این نوع واکنش را به رسمیت بشناسد و از این ظرفیت برای بهبود کیفیت حکمرانی استفاده کند.

▪️واکنش متفاوت نسل جدید (دهه هشتادی‌ها و هفتادی‌ها) در مقایسه با نسل قبل (دهه پنجاه و شصت) نسبت به کیفیت پایین سیاستگذاری و خروجی آن، در این چارچوب قابل بررسی است. مرگ دلخراش مهسا امینی را باید به مثابه جرقه‌ای در انبار نارضایتی‌های مختلف به ویژه نارضایتی از وضعیت اقتصادی دانست که نسل قبل کمتر توفیقی در تغییر آن به وضعیتی مطلوب‌تر داشته است. واکنش نسل قبل اگرچه در مواردی شامل نقد وضعیت موجود نیز بود اما عمدتا در قالب پذیرش وضعیت موجود و نهایتا خروج (مهاجرت) مطرح شد؛ ضمن اینکه نقد گسترده سیاستگذاری و حکمرانی اقتصادی نیز دستاورد ملموسی در عملکرد اقتصاد نداشت.

▪️به همین دلیل به نظر می‌رسد رویکرد نسل جدید به واکنش سوم یعنی اعتراض، متکی بر عدم توفیق الگوی رفتاری نسل قبل باشد. در واقع، نسل قبل برای این پرسش نسل جدید که «حاصل سال‌ها نقد سیاست‌های غلط اقتصادی چه بوده است» پاسخ روشنی ندارد چرا که خروجی اقتصاد در دهه ۹۰ نه تنها بهتر از دهه‌های قبل نیست بلکه حتی بدتر هم بوده است. بنابراین درک رویکرد متفاوت نسل جدید از این زاویه ضرورت دارد که از یک سو به دلیل نبود بسترهای مدنی طرح اعتراضات، مستعد سوءتفاهمات گسترده است و از سوی دیگر آنگونه که هیرشمن اعتقاد دارد می‌تواند فرصتی برای اصلاح سازوکارهای حکمرانی باشد که البته چنین نتیجه‌ای در گرو وجود ظرفیت شنیدن و ادراک مطالبات از سوی متولیان مربوطه است که خود موضوع بحث دیگری است.

🔰کانال #صدای_نوین_خراسان⬅️ @VoNoKh
⭕️خیمه یا سازه ، مسئله این است !

🖌هادی جوینده

بارها از زبان مبلغین مذهبی شنیده ایم که رهبران فرهمند؛ جمهوری اسلامی را به ستون خیمه کشور یا انقلاب تشبیه کرده اند. این استعاره اما در خود معنایی عمیق را نهفته دارد و آن اینکه پایداری این سازه منوط به استقامت و استحکام این ستون است و نبود ستون معادل فرو ریختن خیمه خواهد بود. با این فرضیه ما ایرانیان که ناچارا ساکن چنین خیمه ای هستیم و زندگی‌هامان را ذیل آن بنا کرده ایم دچار یک شاخص ریسک بسیار بالا هستیم : ستون خیمه !
وقتی به تاریخ چند قرن اخیر دنیا و خصوصا به دوره رنسانس به بعد بنگریم خواهیم دید که بسیاری از سیستمهای حکومتی دنیا نیز بر چنین مبنایی استوار گردیده بود و حکومتهای فرد محور یا پادشاهی دارای فراوانی بسیاری است که پس از تحولات و انقلابات تبدیل به حکومت جمهوری یا مشروطه شدند و از فرد محوری خارج گردیدند.
امروزه هنوز شاید سوئد یا اسپانیا روی کاغذ پادشاهی باشند اما پادشاه دیگر ستون خیمه نیست بلکه حکومتی نمادین دارد. و فرمان حکومت در عمل در دست "دستگاه حکمرانی" است.
از سوی دیگر در برخی از کشورهایی که با انقلاب ، سیستم امپراتوری برچیده شد بر خلاف آمد روزگار رهبران فرهمند جایگزین امپراتوران قبلی شدند از نو سازه های فرد محور بازسازی شدند مانند به قدرت رسیدن لنین و استالین در روسیه یا مائو در چین. بعدها این سنت با مذاق کشورهای خاورمیانه خوش آمد و جمهوری‌هایی به خیل سازهای خیمه ای پیوستند همچون عراق ، سوریه ، مصر و لیبی و شاید بی دلیل نباشد که در دهه های معاصر این منطقه از جهان به نا آرام ترین و نا امن ترین منطقه جهان بدل گردید.
بیایید کمی در تاریخ فن آوری به عقب برگردیم اصولا سازه های خیمه ای چه زمانی محل سکنای مناسبی برای بشر بودند زمانی که هنوز علم و فن آوری چنان پیشرفت نکرده بود که بتواند سازه های مدرن با مصالح محکم تر بنا کند. وقتی بشر توانست چوب و سپس فولاد و بتن را جایگزین کند سازه ها استحکام یافتند و عمرشان طولانی تر وبلنداشان آسمان خراش و از همه مهمتر ایمن تر شدند !
وقتی به سازهای حکومتی در دنیا نگاهی می افکنیم چنین به نظر می آید که بر خلاف سنت دنیای قدیم "سازه" جای "خیمه" را گرفته و حکومتهای دمکراتیک با محوریت آرا مردم و نهادها جای حکومتهای فردی را گرفته اند . دیگر تعویض اولاند در فرانسه یا جانسون در انگلیس یا ترامپ در آمریکا دغدغه کسی نیست چون ساختار حکومت بر دوش "فرد" نیست و در عوض این "سیستم" است که بار حکمرانی را بر دوش دارد و این رفتن و آمدنها باعث فرو ریختن کل ساختار حکومت نمی گردد یا آن را با ریسک‌های جانکاه روبرو نمیکند.
در اینجا پرسش این است که آیا وقت آن نرسیده که دانش و فن آوری ساخت سیستمهای حکمرانی روزآمدتر به خاورمیانه نیز برسد ؟ آیا هنوز در آستانه قرن بیست و یک باید هنوز در خیمه های سیاسی زیست کنیم ؟ یا ما مردمان این سرزمینها نیز میتوانیم به سازه های محکم تر کوچ کنیم ؟
#حکمرانی #سیستم #دمکراسی #سیاست #جمهوری #خاورمیانه #ایران #آزادی #حکومت #انتخاب #انقلاب #پادشاهی #ولایت_فقیه

🔰کانال #صدای_نوین_خراسان⬅️ @VoNoKh
⭕️ تفاوت جنبش محمد بوعزیزی و مهسا امینی

🖌مهران ارژنگ

«برخی از ملت‌ها آزادی را در خون خویش دارند و در پاسداری از آن حاضرند بزرگ‌ترین دشواری‌ها را به جان بخرند. آن‌ها آزادی را امر ارزشمندی می‌دانند و ... هیچ احسان دیگری نمی‌تواند فقدان آزادی را برایشان جبران کند»
الکسی دوتوکویل

جنبش شهریور 1401 در یک موضوع با جنبشی که در تونس بعد از خودسوزی محمد بوعزیزی، رویداد شباهت دارد. هم مرگ دستفروش تونسی که از شرایطِ بد اقتصادی و ظلم پلیس به جان آمده بود و هم مرگ مهسا شعله‌ به انبار باروت زد. مردمی که مدتها خشم خود را با چاشنی ترس و تحمل فروخورده بودند طاقت از کف داده و به خیابان سرازیر شدند.

اما تفاوتی اساسی نیز وجود دارد. در ایران برخلاف تونس آزادیخواهی جایگزین مطالبات معیشتی شده است. دغدغه مردم ایران، از پسِ سالها تحریم و رکود، بیکاری و تورم، طلب آزادی و کرامت انسانی است، اگر چه به فقر و فلاکت موجود نیز به دلیل له شدن ارزشهای انسانی معترض هستند.

جنبش فعلی صورتِ جدید و پیچیده‌تری از جنبش‌های اجتماعی کشور است که با بازگشت جوانان و طبقه متوسط به صحنه شکل گرفته. اگر چه ماشه وقایع اخیر را مرگ مهسا در دفتر گشت ارشاد چکاند، اما ریشه‌ای عمیق در میان بدنه اجتماعی کشور، بخصوص مطالبات منزلت طلبانه زنان دارد، مطالباتی که شعار زن، زندگی ، آزادی از همان سرچشمه جوشید.

حضور اعتراضی مردم در خیابان بدون دعوت مرجع‌ اجتماعی شناخته شده صورت گرفت. این حضور که تجلی عینی "غلبه خشم بر ترس" است، جنبش‌های کوچکتر پیش از خود را نیز نمایندگی می‌کند. حرکتهایی مانند جنبش ضد اسید پاشی، افشای قتل‌های سازمانداده شده زنان خیابانی، جنبش "من هم" (me too) ، بی حجاب رای میدهم ، دختران خیابان انقلاب، حضور در استادیوم با لباس پسرانه، ... و ده‌‌ها مورد دیگری که این مطالبات خود را در آن بروز داده بود.

در قدم دوم، جنبش به صورت خودجوش به اعتصابات پراکنده روی آورده که اصنافِ شهرهای کردنشین شروع کننده حرکت بودند و سپس بخاطر برخورد سرکوبگرانه با اعتراض خیابانی، دامنه اعتصابات به معلمان، دانشجویان، اساتید دانشگاه ، اصناف شهرهای دیگر کشیده شد. اتکا به روح جمعی جامعه در غیاب رهبر واحد و سازمان تاثیر گذار، تجربه تازه‌ای برای جنبش اجتماعی ایران است. عمق موضوع به حدی است که علیرغم غیبت رادیو تلویزیون ملی، مطبوعات آزاد، و تعطیلی فضای مجازی، جنبش تنها به مدد حضور پراکنده چند چهره ملی به راه خود ادامه میدهد و حتی به مدارس دخترانه کشیده شده است.

تنها 2 ماه قبل از این حوادث، جریاناتی خارج از ایران برای تظاهرات در 21 تیر فراخوان دادند.این روز مصادف با کشتار مسجد گوهرشاد است و از طرف حاکمیت به نام روز حجاب و عفاف نامگذاری شده. علیرغم تبلیغات گسترده در چند شبکه ماهواره‌ای؛ فراخوان فعالانه رضا پهلوی و رسانه‌های اجتماعی همسو جز تعدادی افراد پراکنده در همان حد کارزار چهارشنبه‌های سفید نشان دیگری یافت نشد.
برخی علت عدم استقبال از فراخوان 21 تیر را ، گره خوردن دعوت با براندازی، خارج نشین بودن فراخوان دهندگان، ضد« حجاب» و نه «ضد حجاب اجباری» بودن، و نفرت‌مداری فراخوان دانستند. برخلاف آنچه سیستم رسمی عنوان میکند زمانی که موضوعی از خارج ایران القاء میگردد با سردی مخاطبان روبرو میشود، اما زمانی که همان موضوع به صورت مساله در داخل کشور خود را نشان می‌دهد به جنبشی مطالبه محورانه مبدل میگردد که نشان از بلوغ و استقلال فکری جامعه ایرانی است.
شرایط مهسا به عنوان دختری جوان، غیر محجبه، کرد، اهل سنت، و ساکن یک شهر کم‌برخوردار سبب شد که مرگ او علاوه بر تبعیض جنسیتی و شکاف نسلی، تفاوتِ سبک زندگی رسمی و غیر رسمی، شکاف قومیتی، شکاف مذهب رسمی و اقلیت‌های مذهبی و دینی و شکاف مرکز را نمایندگی کند و شرایط متفاوتی را رقم بزند.

شاید مهمترین ویژگی جنبش کنونی؛ حضور نسلی است که از خاصیت جهانی بودن و معاصرت با فرهنگ و خواسته‌های امروزی برخوردار است. در دو دهه اخیر اغلب جنبش‌های اجتماعی در دنیا اعتراضی و خودجوش بوده اند و برخلاف گذشته، توسط سازمان‌های مدنی و سیاسی سازماندهی نشده و یا رهبران و روشنفکرانِ مرجع؛ تاثیر محسوسی بر آن نداشتند. به باور ناظران جنس حرکت‌های اعتراضی در ایران نیز همین گونه است.

ضعف سازماندهی کنشگران ، فقدان نگاه راهبردی و همچنین گسست نسبی از تجربیات نسل قبل، اگر چه در کوتاه مدت اثرگذار نیست اما در بلند مدت باعث گیجی و بی‌هدفی جنبش شده و با زمینگیر کردن آن، یاس و ناامیدی را تشدید میکند و یا تبدیل به شورشی کور، کوتاه و کر میشود.
#جنبش #کنشگری #مهسا #آزادی #شکاف

🔰کانال #صدای_نوین_خراسان⬅️ @VoNoKh
⭕️زنان عصر پیامبر کجا وضو می‌گرفتند؟
       (پیدا بودن اعضای وضو)

امیر ترکاشوند

زنان مؤمن عصر پیامبر (صحابی‌هایِ زن) به مسجد می‌رفتند تا نماز جماعت را در کنار رسول‌خدا بخوانند.

طبق قرآن برای برپایی نماز، ابتدا باید وضو (دست‌نماز: شستشوی دست و صورت، و مسح سر و پا) گرفته می‌شد

درون خانه‌ها شیر آب، چاهِ‌آب‌ودلو، منبع آبِ فلکه‌دار و... وجود نداشت (و اساسا خانه‌ها از یک اتاق تشکیل می‌شد و عملاً امکان شستشو و وضو گرفتن در داخل خانه‌ها نبود)

برای انجام وضو محل و جایگاهی نزدیک ورودی مسجد یا اطراف آن در نظر گرفته بودند تا با آبِ موجود در آن محل‌ها که عمدتا داخل ظرف بود و مسجدی‌ها باید با دست از درون آن آب برمی‌داشتند (و یا اگر امکان داشت کسی داوطلب می‌شد و روی دست دیگران آب می‌ریخت) وضو می‌گرفتند و آماده ورود به داخل مسجد و برپایی نماز می‌شدند

مکان‌های یادشده برای وضو، مشترک میان زنان و مردان بود (و فرضا اگر محلی جداگانه برای وضوی زنان وجود داشت آن محل فرضی نیز آشکار و در مرئی و منظر دیگران بود و پوشیده نبود)

برای وضو لازم بود که:
۱- کفین (دست‌ها تا مچ) نمایان باشد تا هم خودش را ابتدا شست و هم به وسیله آن، بتوان مواضع وضو را شست و مسح کرد.
۲- صورت نمایان باشد تا اولین موضع وضو که همین وجه/صورت است شسته شود (فاغسلوا وجوهکم)
۳- ساعد (از کمی بالاتر از آرنج) به همراه دست‌وپنجه نمایان باشد تا هر یک را بتوان به کمک دست مخالف شست (و أیدیکم الی المرافق)
۴- سر و موی سر نمایان باشد تا بتوان دستِ تر بر آن کشید (و امسحوا برؤوسکم)
۵- قدمین (از نوک انگشتان پا تا قوزک و کمی بالاتر) نمایان باشد تا بتوان این ناحیه را نیز با دستِ تر مسح کرد (و أرجلکم الی الکعبین)

بنابراین وضو گرفتن زنان در محیطِ باز بود و خواه ناخواه مواضع وضوی‌شان (حتی اگر پیش از آن پوشیده بود که نبود) دست‌ِکم در هنگام وضو گرفتن آشکار بود؛ و این به روشنی گواهِ این است که پیدا بودنِ وجه و کفین و قدمین و ساعد و موی سرِ زنان مؤمنِ نمازخوان و مسجدی حتی اگر جزو یاران شخص پیامبر باشند گناه ندارد و امری طبیعی و غیر حساسیت‌زا بوده است

دنباله داستان درون مسجد و هنگام نماز:
زنان و مردان ابتدا کنار هم و بدون جداسازی صفوف نماز می‌خواندند ولی پارچه بودن لباس آنان و کوتاه بودن دامن‌ها، پیغمبر را ناچار کرد برای رؤیت نشدن شرمگاه نمازخوان‌ها هنگام مراسمی عبادی و معنوی، صفوف زنان و مردان را به شرح تدابیر سه گانه زیر و به علل مشخص از یکدیگر جدا کند:
یک- مردان در صفوف جلو بایستند و زنان صفوف خود را پشت صفوف مردان تشکیل دهند (بنابراین جداسازی مکانی و اینور پرده و اونور پرده یا طبقه پایین و طبقه بالا در کار نبود بلکه صرفا جداسازی صفوف و البته به دلایل معقول بعدی. دو- وقتی مردان به سجده می‌روند زنان به آن‌ها ننگرند (تا نکند به خاطر کوتاه بودنِ إزار/دامنِ مردان، شرمگاه‌شان در معرض رؤیت زنان واقع شود. سه- زنان صبر کنند ابتدا مردان سر از سجده و رکوع بردارند و سپس خودشان سر بردارند تا هم چشم‌شان ناخواسته به شرمگاه مردان نیفتد و هم مردانِ حاضر در سجده، چشم‌شان از چاک پایینی دامن زنان به فرج و شرمگاه آنان نیفتد

برخی اسناد

«عبدالرزاق عن ابن‏جریج قال: سألت عطاء عن الوضوء الذی بباب المسجد، فقال: لا بأس به کان علی عهد ابن‏عباس و هو جعله، و قد علم أنه یتوضأ منه الرجال و النساء، الأسود و الأحمر، و کان لایری به بأسا، ولو کان به بأس لنهی عنه، قال: أکنت متوضئا منه؟ قال: نعم»

«عبدالرزاق عن ابن‏جریج قال: لا بأس أن‏یتوضّأ الرجال و النساء معاً، انما هن شقائقکم و أخواتکم و بناتکم و أمهاتکم».

«عن ابن‏عمر قال: کان الرجال و النساء یتوضّؤون فی زمان رسول‌الله جمیعاً»

«عن نافع عن ابن‏عمر قال: کنّا نتوضّأ نحن و النساء معاً»

«سئل أبوالحسن موسی‏بن‏جعفر ... قال ... و إذا توضأت المرأة ألقت قناعها عن موضع مسح رأسها فی صلاة الغداة و المغرب و تمسح علیه، و یجزیها فی سائر الصلوات أن‏تدخل إصبعها فتمسح علی رأسها من غیر أن‏تلقی [عنها] قناعها»

شیخ‏مفید در این باره گوید: عادت زنان در هنگام صبح و مغرب بر این بوده که از روسری استفاده نمی‏کردند! به همین خاطر قائل به کشف روسری در هنگام مسح سر در نماز صبح و مغرب است ولی در مورد ظهر و عصر و عشاء که عادتاً از روسری استفاده می‏کردند صرفاً قائل به افضلیّت کشف روسری بوده ولی برنداشتنش را هم جایز می‏داند: و إنما رخص لهن فی الصلوات تیسیرا علیهن، و رفعا للمشقة عنهن ... لأن من عادة النساء أن‏یضعن ثیابهن فی هذین الوقتین

«عن جابر قال، قال رسول‏الله:  ... یا معشر النساء اذا سجد الرجال فاغضضن أبصارکن لاترین عورات الرجال من ضیق الازر»

«فی حدیث علی: کان النساء یصلین مع النبی فکن‏یؤمرن ان لایرفعن رؤوسهن قبل الرجال لضیق الازر»

Baznegari.t.me/882

🔰کانال #صدای_نوین_خراسان⬅️ @VoNoKh
⭕️فرسودگی گرانیگاه حکمرانی

🖌مرتضی صارمی

پرسشی مهم این روزها گریبان برخی تحلیلگران و شهروندان آگاه را گرفته است و آن اینکه، چرا آستانه تحمل حاکمیت و مردم پایین آمده است؟

🔸پاسخ به این سوال محوری را باید در نوع حکمرانی جست وجو کرد. به نظر می رسد حکومتی که از دو اصل اساسی "رقابت و پاسخگویی" بی بهره باشد، آستانه تحملش نیز در مقابل مطالبات مردم کم می شود. به نحوی که با کوچکترین حرارتی، نقطه جوش آن فوران می کند‌.

🔸در ایران دوره قاجار و پهلوی و حتی زمانه کنونی، گرچه مظاهری از مدنیت مانند" انتخابات"  وجود داشته و دارد، ولی وجود حاکمیت فردی با توسل به دخالت خارجی در ادوار پیشین و قدسی سازی و میلیتاریزه کردن جامعه در دوره فعلی، اجازه رشد و نمو به مردم سالاری را نداده و با ایجاد بحران هایی مانند کودتای سخت و نرم، مانع تحقق عینی آن در جامعه شده است.

🔸این در حالیست که استمرار چنین وضعی که به نوعی محصول استراتژی" تنش بدون حضور دیگران" است، نه تنها به سود جامعه نیست، بلکه حاکمیت را روز به روز مستهلک تر و لاغرتر می کند.

🔸نگاهی به تحولات اخیر نشان می دهد که نه تنها برای هموار کردن موانع، راهکارهای عرفی مورد قبول قرار نگرفته است، بلکه از منش و روش نلسون ماندلا هم خبری نیست. لذا می توان به صراحت گفت که نقطه گرانیگاه سیاست در ایران گفتمانی توام با «حفظ اقتدار» است، گفتمانی که یک روز، محمدعلی شاه قاجار را ناچار ساخت تا با کمک لیاخوف روسی، مجلس را به عنوان خاستگاه رای مردم به توپ ببندد و روز دیگر محمدرضا پهلوی آنرا با کمک ساواک و ارتش به مهر پلاستیکی تبدیل کرد؛ امروز هم شاهدیم که با همان شعار لیاخوف روسی، اکثریت مردم از انتخاب و دیدن حاصل رای و اراده خود در مدیریت کشور محروم مانده اند.

🔸تجربه ثابت کرده است، راه برون رفت از این وضعیت نابه سامان، روزنه جنگ و گریز نیست، بلکه هنوز هم حل و فصل تعارضات از "دروازه سیاست" امکان پذیر است و حکومت باید در درجه نخست، راهکارهای مدنی خود را بروزرسانی کند تا از فرسودگی آن جلوگیری شود‌.

🔸متاسفانه، یکدستی حاکمیت مانند سم مهلکی بود که امروز گریبان اصحاب قدرت را گرفته و آنها را در باتلاقی فرو برده که حتی به باور خودشان، راه نجات چندان آسان نیست. به ویژه اینکه عده ای چنان مست قدرت شده اند که نمی دانند، تنها راه نجات، صداقت و بازگشت از مسیری است که تاکنون پیموده اند.

@sobhema_ir

🔰کانال #صدای_نوین_خراسان⬅️ @VoNoKh
⭕️با افراد کینه‌ای چگونه رفتار کنیم؟

فرد کینه‌ای ممکن است شما را نه‌ تنها به‌خاطر اشتباه اخیرتان مجازات کند، بلکه ممکن است برای اشتباه یا مجموعه‌ای از اشتباهات گذشته‌تان نیز مجازات‌تان کند. بخشیدن کسی که در حق شما بی‌انصافی کرده است، کار آسانی نیست، اما از هر نظر به‌نفع شماست. کینه‌جویی علاوه‌بر آنکه انرژی جسمی و روحی شما را هدر می‌دهد، به سلامتی‌تان نیز آسیب می‌رساند. اما بسیاری از افراد به‌هیچ‌وجه نمی‌توانند از خطای بقیه چشم‌پوشی کنند. یکی از ویژگی‌های بسیار آزاردهنده این افراد ایجاد مانع در زندگی افراد است. کینه احساسی است که به ما آسیب رسیده است ، اما انتقام زمانی است که رفتار خصمانه‌ای از خود نشان دهیم و بخواهیم فرد مقابل عواقب آسیب رساندن به ما را متحمل شود. این نوع افراد فکر می‌کنند که عالی هستند و اشتباه نمی‌کنند. آن‌ها بسیار تحمل و سختگیری ندارند و وقتی کسی آن‌طور که می‌خواهد رفتار نمی‌کند ، با دیگران بسیار سختگیرانه رفتار می‌کند. همه ما حق داریم اشتباه کنیم ، این بخشی از زندگی است.

در مقابل فردی که کینه‌ شما را به‌دل گرفته است، چه کاری می‌توانید انجام دهید؟
۱. عذرخواهی کنید. اگر واقعا کار اشتباهی کرده‌اید، مسئولیت آن را به‌عهده بگیرید. اعتراف کنید اشتباه کرده‌اید، و برای جبران آن هر کاری می‌توانید، بکنید. اگر فکر نمی‌کنید کار اشتباهی انجام داده باشید اما می‌دانید طرف مقابل‌تان این‌طور فکر می‌کند، بگذارید بداند که متوجه‌ دیدگاه متفاوتش هستید و البته از عمد باعث ایجاد مشکل موردنظر نشده‌اید. اجازه دهید طرف مقابل بداند که از وضعیت پیش‌آمده متأسفید، حتی اگر فکر می‌کنید خطایی از شما سر نزده است.

۲. بپرسید برای بهتر کردن اوضاع، چه کاری می‌توانید بکنید. گاهی اوقات نیات خوب شما به‌همراه عذرخواهی، کافی خواهد بود، اما خودتان را آماده کنید؛ حتی پس از عذرخواهی شما، از اشتباه‌تان چشم‌پوشی نکند و راهی برای بدتر کردن اوضاع پیدا کند.

۳. بپذیرید اگرچه کار اشتباهی کرده‌اید، احتمالا اوضاع آن‌قدر که فرد کینه‌‌ای وانمود می‌کند، مطلقاً سیاه‌ و سفید نیست. این چیزی نیست که بخواهید به طرف مقابل‌تان بگویید، اما حداقل می‌تواند به شما کمک کند دیدگاه واقع‌بینانه‌تری درباره‌ی رفتارتان داشته باشید.

۴. بهتر است به‌یاد داشته باشید کینه‌ای شدن آن فرد، احتمالا دلایل بسیاری دارد. شاید پدر یا مادرش دائماً از او انتقاد می‌کرده‌اند و او همچنان سعی دارد در برابر آن درد از خودش محافظت کند. شاید هم خواهر یا برادر کوچک‌ترش هیچ‌گاه سرزنش نمی‌شده‌اند، درحالی‌که او همیشه به‌خاطر هرگونه سرپیچی از قوانین خانواده، مجازات می‌شده است. حتی بدتر از همه، شاید او را به‌یاد خواهر یا برادر کوچک‌ترش می‌اندازید و به همین خاطر، شما را مجازات می‌کند.

۵. بعد از عذرخواهی و دلیل‌آوردن برای دفاع از خودتان، مسئله را رها کنید. اگر دائماً تلاش کنید دیدگاه‌تان درمورد آن مسئله، مورد تأیید طرف مقابل قرار بگیرد، حس کینه را در او تقویت خواهید کرد. فرد کینه‌ای در بسیاری از موارد، درنهایت دست از کینه‌جویی برمی‌دارد. گاهی اوقات این تغییرِ موضع با تغییر برخورد شما، سریع‌تر اتفاق می‌افتد. سعی کنید وانمود کنید از عصبانیت آن شخص اصلاً نگران نیستید و ببینید چه اتفاقی می‌افتد. درمانگرانِ شناختی‌رفتاری بر این باورند که گاهی اوقات می‌توانیم با وانمود کردن به درستی چیزی، وضعیت را تغییر دهیم.

۶. از خارج رابطه، پشتیبانی مثبت دریافت کنید. اینگونه زمان‌هایی ممکن است لازم باشد به‌طور غیرمستقیم کمی اطلاعات جمع کنید. می‌توانید از همکار قدیمی‌ترتان بپرسید: «آیا او تابه‌حال از دست تو هم عصبانی شده است؟» اجازه ندهید گفت‌وگوی‌تان به بدگویی تبدیل شود، اما از او سؤال کنید برای مقابله با این وضعیت، چه کرده است. وقتی مشورت می‌کنیم تنها نیستیم و حتی ممکن است توصیه‌های مفیدی دریافت کنید.

۷. برخی مواقع ممکن است مجبور باشید از امیدواری برای تغییردادن شرایط دست بردارید. وقتی این اتفاق می‌افتد، ممکن است زمان ترک کار، قطع رفاقت یا حتی به‌هم‌زدن رابطه باشد. به‌عنوان‌ مثال، آنیتا درنهایت متوجه شد هیچ امیدی برای ترمیم دوستی‌اش وجود ندارد. او می‌گوید: «خیلی غمگین بودم، اما زمانِ رفتن بود.» اگر در محل کار با مافوقی کینه‌ای برخورد دارید و در موقعیتی نیستید که آنجا را ترک کنید، شرایط دشوارتر هم می‌شود. اگر می‌توانید از حمایت همکاران‌تان استفاده کنید، اما در صورت امکان، این کار باید بدون شکایت یا بدگویی از رئیس‌تان صورت بگیرد، چون در غیر این صورت فقط احتمال ادامه‌ی کینه‌جویی افزایش می‌یابد.

🔰کانال #صدای_نوین_خراسان⬅️ @VoNoKh