#Fic #MyCometStar
+بی..بیدار شدم...بوی ددی تو کل اتاق پیچیده بود...دستاشو روی تنم حس میکردم...فکر..فکر کردم...اگه یه کوچولو..با خودم ور برم آروم...آروم میشم...ولی...مجبور شدم روی کاناپه منتظرت بمونم..."
_ ور رفتی؟ با چیزی که مال منه؟"
+بی..بیدار شدم...بوی ددی تو کل اتاق پیچیده بود...دستاشو روی تنم حس میکردم...فکر..فکر کردم...اگه یه کوچولو..با خودم ور برم آروم...آروم میشم...ولی...مجبور شدم روی کاناپه منتظرت بمونم..."
_ ور رفتی؟ با چیزی که مال منه؟"
My Comet Star S2P7.pdf
339.2 KB
𝖭𝖺𝗆𝖾: 𝖬𝗒 𝖢𝗈𝗆𝖾𝗍 𝖲𝗍𝖺𝗋
𝖢𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾: KookV
𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾: 𝖲𝗆𝗎𝗍, 𝖬𝖺𝖿𝗂𝖺, 𝖣𝖺𝖽𝖽𝗒 𝖪𝗂𝗇𝗄
𝖶𝗋𝗂𝗍𝖾𝗋: @HNRYII
𝖴𝗉: پنجشنبه ها
𝖯𝖺𝗋𝗍: S2P7 --> شرط آپ پارت بعد 10+ نظر
𝖢𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾: KookV
𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾: 𝖲𝗆𝗎𝗍, 𝖬𝖺𝖿𝗂𝖺, 𝖣𝖺𝖽𝖽𝗒 𝖪𝗂𝗇𝗄
𝖶𝗋𝗂𝗍𝖾𝗋: @HNRYII
𝖴𝗉: پنجشنبه ها
𝖯𝖺𝗋𝗍: S2P7 --> شرط آپ پارت بعد 10+ نظر
⋆ ࣪ 𖠗 📜 ˖ ་گپ رمـز و نظـرات 🪶 𖥻 ִ ۫ ּ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چیکار کردم که انقدر سرد شدی باهام؟
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگه من لباتو گاز بگیرم چطور؟
از دست دادنِ او برای من مثل این بود که حفرهای دردناک در وجودم ایجاد شده بود که دائم او را به یاد می آوردم. فقدانی که هرگز نمی توانستم با چیزی پر کنم.
بدی هیچ وقت بدون مجازات نمیمونه موسیو. اما مجازات گاهی اوقات از نظرها پنهان میمونه.
+ تهیونگ بازم کتابت!
قبل از اینکه تهیونگ بخواد برگرده دست به کار شد و در حالی که به سمت جایی که نشسته بودند میرفت از مرد حواس پرتی که مقابل درب ایستاده بود پرسید
+ حواست کجاست؟!
قبل از حرکت مجدد و بسته شدن درها کتاب رو از روی صندلی برداشت و کیم با غر های ریزی که زیر لب نثار خودش میکرد زودتر از پسر از مترو خارج شد.
- تقصیر من نیست که کتابا فراری شدن ازم
+ دارن بهت میگن که دست از سر پیرشون برداری آقای کیم
با خنده ریزی گفت و به جلد کتاب توی دستش خیره شد.
+ زندگی پشت جلد بسته این کتاب ها هم میتونه لذت بخش باشه!
- لذت بخش نیست کوکی،لذت بخش نیست.. وقتی تنها جایی که میتونم رویامو در اون داشته باشم توی کتاب هامه
+ نمیخوای .. در مورد اون رویا بهم بگی؟
با عجزِ درون چشم هاش که سعی در پنهان کردن ناشیانه اون ها پشت نگاه سردش رو داشت به چشم های کوک خیره شد
- در مورد هرچیزی سوال نپرس!
باید بری هوا تاریک شده و من هیچ مسئولیتی در قبال پسر سرکش خونواده جئون ندارم.
قبل از اینکه تهیونگ بخواد برگرده دست به کار شد و در حالی که به سمت جایی که نشسته بودند میرفت از مرد حواس پرتی که مقابل درب ایستاده بود پرسید
+ حواست کجاست؟!
قبل از حرکت مجدد و بسته شدن درها کتاب رو از روی صندلی برداشت و کیم با غر های ریزی که زیر لب نثار خودش میکرد زودتر از پسر از مترو خارج شد.
- تقصیر من نیست که کتابا فراری شدن ازم
+ دارن بهت میگن که دست از سر پیرشون برداری آقای کیم
با خنده ریزی گفت و به جلد کتاب توی دستش خیره شد.
+ زندگی پشت جلد بسته این کتاب ها هم میتونه لذت بخش باشه!
- لذت بخش نیست کوکی،لذت بخش نیست.. وقتی تنها جایی که میتونم رویامو در اون داشته باشم توی کتاب هامه
+ نمیخوای .. در مورد اون رویا بهم بگی؟
با عجزِ درون چشم هاش که سعی در پنهان کردن ناشیانه اون ها پشت نگاه سردش رو داشت به چشم های کوک خیره شد
- در مورد هرچیزی سوال نپرس!
باید بری هوا تاریک شده و من هیچ مسئولیتی در قبال پسر سرکش خونواده جئون ندارم.