مجموعه #اگاتا_كريستي
نويسنده: #اگاتا_كريستي
مترجم: #سيمين_تاجديني
تعدادجلد:١١عدد
جلداول: #ماجراي_هرکول_پوآرو_ماجرای_ستاره_غرب
جلد دوم؛
#ماجراهای_تامی_و_توپنس
جلدسوم: #ماجراهای_اقای_کوئین_آقای_کوئین_در_ریستون
جلدچهارم:
#داستان_های_کوتاه_لیستردیل
جلدپنجم:
#ماجراهای_دوشیزه_مارپل_راز_مرگ_خانم_جونز
جلدششم:
#داستان_های_کوتاه_ماجرا_پارکر_پاین
جلدهفتم:
#ماجراهای_هرکول_پوآرو_ماجرای_پودینگ
جلدهشتم:
#داستان_های_کوتاه_اخرین_احضار_ارواح
جلدنهم:
#ماجراهای_هرکول_پوآرو_کمربند_هیپولینا
جلددهم:
#داستان_های_کوتاه_سه_موش_کور
جلدیازدهم:
#ماجرای_دوشیزه_مارپل_حماقت_گرینشاو
خريد از طريق فروشگاه اينترنتي #نشر_ويدا به آدرس زير:
Www.vidabookstore.ir
@vida_publishing
نويسنده: #اگاتا_كريستي
مترجم: #سيمين_تاجديني
تعدادجلد:١١عدد
جلداول: #ماجراي_هرکول_پوآرو_ماجرای_ستاره_غرب
جلد دوم؛
#ماجراهای_تامی_و_توپنس
جلدسوم: #ماجراهای_اقای_کوئین_آقای_کوئین_در_ریستون
جلدچهارم:
#داستان_های_کوتاه_لیستردیل
جلدپنجم:
#ماجراهای_دوشیزه_مارپل_راز_مرگ_خانم_جونز
جلدششم:
#داستان_های_کوتاه_ماجرا_پارکر_پاین
جلدهفتم:
#ماجراهای_هرکول_پوآرو_ماجرای_پودینگ
جلدهشتم:
#داستان_های_کوتاه_اخرین_احضار_ارواح
جلدنهم:
#ماجراهای_هرکول_پوآرو_کمربند_هیپولینا
جلددهم:
#داستان_های_کوتاه_سه_موش_کور
جلدیازدهم:
#ماجرای_دوشیزه_مارپل_حماقت_گرینشاو
خريد از طريق فروشگاه اينترنتي #نشر_ويدا به آدرس زير:
Www.vidabookstore.ir
@vida_publishing
مجموعه #آگاتا_كريستي
نام کتاب:
#داستان_های_کوتاه_لیستردیل
نويسنده: #آگاتا_كريستي
مترجم: #سيمين_تاجديني
خريد از طريق فروشگاه اينترنتي #نشر_ويدا به آدرس زير:
yon.ir/w0TN8
@vida_publish
نام کتاب:
#داستان_های_کوتاه_لیستردیل
نويسنده: #آگاتا_كريستي
مترجم: #سيمين_تاجديني
خريد از طريق فروشگاه اينترنتي #نشر_ويدا به آدرس زير:
yon.ir/w0TN8
@vida_publish
مجموعه #آگاتا_كريستي
نام کتاب:
#داستان_های_کوتاه_لیستردیل
نويسنده: #آگاتا_كريستي
مترجم: #سيمين_تاجديني
جلدچهارم
خلاصه:ادوارد دستش را بيشتر داخل جيب روکش اتومبيل فرو برد تا شال گردنش را بردارد. دقيقهاي بعد قيافهاش مثل كسي شده بود كه عقلش را از دست داده. شيء زبري در دستان او قرار داشت؛ چيزي كه از انگشتانش آويزان شده و همچون شعلة آتش در زير نور مهتاب ميدرخشيد، چيزي نبود جز يک گردنبند الماس... اما چه كسي آن را آنجا گذاشته بود؟ همانطور كه اين افكار در مغزش ميچرخيد، ناگهان همة بدنش يخ كرد. اين ماشينِ او نبود...
خريد از طريق فروشگاه اينترنتي #نشر_ويدا به آدرس زير:
yon.ir/w0TN8
@vida_publish
نام کتاب:
#داستان_های_کوتاه_لیستردیل
نويسنده: #آگاتا_كريستي
مترجم: #سيمين_تاجديني
جلدچهارم
خلاصه:ادوارد دستش را بيشتر داخل جيب روکش اتومبيل فرو برد تا شال گردنش را بردارد. دقيقهاي بعد قيافهاش مثل كسي شده بود كه عقلش را از دست داده. شيء زبري در دستان او قرار داشت؛ چيزي كه از انگشتانش آويزان شده و همچون شعلة آتش در زير نور مهتاب ميدرخشيد، چيزي نبود جز يک گردنبند الماس... اما چه كسي آن را آنجا گذاشته بود؟ همانطور كه اين افكار در مغزش ميچرخيد، ناگهان همة بدنش يخ كرد. اين ماشينِ او نبود...
خريد از طريق فروشگاه اينترنتي #نشر_ويدا به آدرس زير:
yon.ir/w0TN8
@vida_publish