کتاب ویدا
2.11K subscribers
1.8K photos
70 videos
28 files
338 links
کانال رسمی کتاب ویدا

آدرس فروشگاه اینترنتی ↙️↙️↙️
www.vidapub.com

روابط عمومی ویدا ↙️↙️↙️
@Vida_Publisher

اکانت فروش ویدا ↙️↙️↙️
@Vida_Sale
Download Telegram
📖 #برش_متن
📓 #خشم_زاد

دروازه فرو خواهد ریخت. فرشتگان بازمی‌آیند و موجب نابودی جهان خواهند شد. چنین زمانی را با قیام دو ملکه از میان آدمیان خواهید دانست؛ ملکه‌ای از خون و ملکه‌ای از نور. یکی با قدرت نجات جهان و دیگری با قدرت انهدام آن. دو ملکه به پا خواهند خاست. به دوش کشند آنان، قدرت هفت قدیس را. سرنوشت شما در دستان آنان خواهد بود. دو ملکه به پا خواهند خاست.

📚 مجموعه #امپیریوم
📓 جلد اول: #خشم_زاد
🖋 نویسنده: #کلر_لگرند
📝 مترجم: #زهرا_چفلکی

📌 به زودی از انتشارات کنار (ویدا)

🆔 @Vida_Pub
📖 #برش_متن
📓 #دختر_پادشاه_دزدان_دریایی

وقتی بچه بودم و هر روز با چالش جدیدی روبه‌رو می‌شدم، برای کمک به پدرم نگاه می‌کردم. پدر راهنمایی‌ام می‌کرد و بعد مرا به قول معروف به دل آتش می‌فرستاد. همیشه می‌سوختم. به‌سرعت یاد گرفتم کمک خواستن از او بیهوده است. هیچ‌وقت کمک نمی‌کرد. یا موفق می‌شدم یا عواقب شکست را تحمل می‌کردم. هیچ آرامشی نبود. مدت‌ها بعد، شاید نصیحت یا تشویقی نصیبم می‌شد. گاهی حتی دلجویی. ولی در آن لحظه، هیچ کمکی در کار نبود. زیاد طول نکشید که یاد گرفتم دیگر برای کمک سراغ دیگران نروم. هیچ‌وقت به‌عنوان یک گزینه برایم مطرح نیست، بنابراین حتی فکرش را هم نمی‌کنم.

📚 مجموعه #دختر_پادشاه_دزدان_دریایی
📓 جلد اول: #دختر_پادشاه_دزدان_دریایی
🖋 نویسنده: #تریشا_لونسلر
📝 مترجم: #نجلا_محقق

📌 به زودی از کتاب ویدا

🆔 @Vida_Pub
📖 #برش_متن
📓 #دختر_پادشاه_دزدان_دریایی

رایدن می‌خواهد مرا در اتاقش حبس کند. خب، بهتر است آمادگی پذیرش عواقبش را هم داشته باشد. چکمه‌هایش را به هم می‌ریزم تا پای چپ هر کدام در کنار پای راست اشتباهی قرار بگیرد. لباس‌هایش را کپه‌ای روی زمین می‌اندازم. ولی به‌اندازۀ کافی خوب نیست. نمی‌توانم جلوی خودم را بگیرم و رویشان بالا و پایین می‌پرم. امیدوارم کثافت زیادی کف چکمه‌هایم باشد.
کتابخانه‌اش را به هم می‌ریزم. کاغذهایش را مچاله می‌کنم. هر چیزی را که صاف ایستاده، می‌اندازم.
قصد دارم اعصاب‌خردکن‌ترین کسی باشم که رایدن تا به حال با او طرف شده. حقش است.
مدتی بعد که در باز می‌شود، روی میز رایدن نشسته‌ام و با استفاده از قلم پر آغشته به جوهر، روی نقشه‌هایش عکس موجودات دریایی می‌کشم.


📚 مجموعه #دختر_پادشاه_دزدان_دریایی
📓 جلد اول: #دختر_پادشاه_دزدان_دریایی
🖋 نویسنده: #تریشا_لونسلر
📝 مترجم: #نجلا_محقق

📌 به زودی از کتاب ویدا

🆔 @Vida_Pub
📖 #برش_متن
📕 #هارلی_کویین

بتمن جرم‌ستیزی خودکامه بود که بدترین مجرم‌ها را از پا درمی‌آورد، ولی این کار، خودش ارتکاب جرم بود. اجرای خودسرانۀ قانون برخلاف قانون بود و بتمن، هرکسی که بود، درواقع این کار را به یک سبک زندگی تبدیل کرده بود، به همراه کلی اقلام زینتی هوشمندانه! علاوه بر لباس مخصوص، شنل، ماسک و کمربند همه‌کاره، یک ماشین مخصوص و مجموعۀ کاملی از تجهیزات سفارشی داشت که همه نقش‌ونگار خفاش داشتند. آخر آدم تااین‌حد عقده‌ای؟

📚 کتاب تک جلدی هارلی کویین: #شیدایی_دیوانه_وار
🖋 نویسندگان: #پاول_دینی و #پت_کدیگن
📝 مترجم: #لیلی_علی_نژاد

📌 به زودی از کتاب ویدا

🆔 @Vida_Pub
📖 #برش_متن
📕 #هارلی_کویین

جوکر اجازه نداده بود آزار و وحشت او را به فردی گریان و لرزان تبدیل کند. او جلوی دنیا قد علم کرده و با به سُخره گرفتنش با آن مبارزه کرده بود. سیستم اصلاً از این موضوع خوشش نمی‌آمد. آ ن‌ها اسم این کار را «عملکرد غیراخلاقی» گذاشته بودند. جوکر حاضر نشده بود عز ت نفسش را زیرِپا بگذارد. بنابراین، سیستم، متخصصی استخدام کرده بود تا اشتباهاتش را به او گوشزد کند؛ همان قلدر خودکامه و تروریستی که پلیس ایالتی پشتش بود: بتمن!

📚 کتاب تک جلدی هارلی کویین: #شیدایی_دیوانه_وار
🖋 نویسندگان: #پاول_دینی و #پت_کدیگن
📝 مترجم: #لیلی_علی_نژاد

📌 به زودی از کتاب ویدا

🆔 @Vida_Pub
📖 #برش_متن
📚 #رایریا

در نهایت، کی شجاع‌تره؟ کسی که ترجیح میده بمیره تا اینکه بقیه فکر کنن ترسوئه یا مردی که به زیستن ادامه می‌ده و اراده می‌کنه که بپذیره واقعاً ترسوئه؟

📚 مجموعه: #افشاگری_های_رایریا
📘 جلد اول: #توطئه_برای_تاج_و_تخت
🖋 نویسنده: #مایکل_جی_سالیوان
📝 مترجمان: #فاطمه_خوانین_زاده | #عذرا_قاسمی

📌 به زودی از کتاب ویدا

🆔 @Vida_Pub
📖 #برش_متن
📚 #افسانه_زاد

موجود روی پاهای عقبی قدرتمندش بلند می‌شود و می‌جهد، نیک جاخالی می‌دهد و در حین این کار، پهلوهای هیولا را پاره می‌کند. موجود فرود می‌آید و دمش را تاب می‌دهد. نیک سرش را می‌دزدد و نوک تیغ‌دار دم از بیخ گوشش می‌گذرد.

آن دو سریع‌تر از آن می‌رقصند که بتوانم حرکاتشان را دنبال کنم، نیک با شمشیرش بدن آن را پاره می‌کند. موجود با پنجه‌های نوک‌سیاهش به سمت سینۀ او ضربه می‌زند. نیک بدن هیولا را می‌شکافد و نور حال‌به‌هم‌زنی از پوستش بیرون می‌زند.

آن‌ها دور هم می‌چرخند و هردو نفس‌نفس می‌زنند. سپس الگویشان می‌شکند.

نیک قدمی به عقب برمی‌دارد و موجود هم او را دنبال می‌کند. نیک چانه‌اش را به سمت پایین خم می‌کند و قدم آهستۀ دیگری به عقب و در کوچۀ بن‌بستی بین دو ساختمان برمی‌دارد.

جایی برای فرار ندارد.

او گیر افتاده و حتی متوجه این موضوع نیست.

🔰 (متن ویرایش نشده است)

📚 مجموعه: #چرخه_افسانه‌زاد
📘 جلد اول: #افسانه‌زاد
🖋 نویسنده: #تریسی_دیان
📝 مترجم: #نسترن_آذربادگان

📌 به زودی از کتاب ویدا

🆔 @Vida_Pub