سید شرفالدین، هنگامیکه در زمان عبدالعزیز آل سعود به زیارت خانهی خدا مشرف شد، از جمله علمایی بود که به کاخ پادشاه دعوت شده بود که طبق معمول در عید قربان به او تبریک بگویند.
زمانیکه نوبت به وی رسید و دست شاه را گرفت، هدیهای به او داد که هدیهاش عبارت بود از یک قرآن که در جلدی پوستین نگه داشته شده بود.
ملک، هدیه را گرفت و بوسید و به عنوان احترام و تعظیم، بر پیشانی خود گذاشت.
شرفالدین گفت: ای پادشاه! چگونه این جلد را میبوسی و تعظیم میکنی، در حالیکه چیزی جز پوست یک بز نیست!؟
ملک گفت: غرض من قرآنی است که در داخل این جلد قرار دارد، نه خود جلد!
شرفالدین گفت: احسنت، ای پادشاه! ما هم وقتی پنجره یا درب اتاق پیامبر را میبوسیم، میدانیم که آهن هیچ کاری نمیتواند بکند؛ ولی غرض ما آن کسی است که ماورای این آهنها و چوبها قرار دارد.
ما میخواهیم رسول الله را تعظیم و احترام کنیم، همانگونه که شما با بوسه زدن بر پوست بز، میخواستی قرآنی را تعظیم نمایی که در جوف آن پوست قرار دارد.
حاضران تکبیر گفتند و او را تصدیق نمودند. آنجا بود که ملک ناچار شد اجازه دهد حجّاج با آثار رسول خدا تبرّک جویند.
@varesoon
زمانیکه نوبت به وی رسید و دست شاه را گرفت، هدیهای به او داد که هدیهاش عبارت بود از یک قرآن که در جلدی پوستین نگه داشته شده بود.
ملک، هدیه را گرفت و بوسید و به عنوان احترام و تعظیم، بر پیشانی خود گذاشت.
شرفالدین گفت: ای پادشاه! چگونه این جلد را میبوسی و تعظیم میکنی، در حالیکه چیزی جز پوست یک بز نیست!؟
ملک گفت: غرض من قرآنی است که در داخل این جلد قرار دارد، نه خود جلد!
شرفالدین گفت: احسنت، ای پادشاه! ما هم وقتی پنجره یا درب اتاق پیامبر را میبوسیم، میدانیم که آهن هیچ کاری نمیتواند بکند؛ ولی غرض ما آن کسی است که ماورای این آهنها و چوبها قرار دارد.
ما میخواهیم رسول الله را تعظیم و احترام کنیم، همانگونه که شما با بوسه زدن بر پوست بز، میخواستی قرآنی را تعظیم نمایی که در جوف آن پوست قرار دارد.
حاضران تکبیر گفتند و او را تصدیق نمودند. آنجا بود که ملک ناچار شد اجازه دهد حجّاج با آثار رسول خدا تبرّک جویند.
@varesoon
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 لحظه آرام گرفتن پیکر مطهر استاد شهید مطهری در آرامگاه ابدی
🔹صدای روی تصویر، اذان ویژه و بسیار مورد علاقه استاد با صدای مرحوم صبحدل است
@varesoon
🔹صدای روی تصویر، اذان ویژه و بسیار مورد علاقه استاد با صدای مرحوم صبحدل است
@varesoon
وقتی که بگویند «أینَ الرَّجَبیون؟» و ما در پیشگاه پروردگار شرمسار باشیم!
یادم نمیرود که در مدرسه نیماورد اصفهان، بعد از ظهر که از خواب بیدار شدم، یک وقت صدای مرحوم آیت الله حاج میرزا علیآقای شیرازی را شنیدم. من در آن مدرسه غریبه بودم. طلبهها از ایشان خواهش کرده بودند، آمده بودند موعظه میکردند و بعد هم ذکر مصیبت، این سخن را میگفتند:
حدیث دارد که در قیامت فریاد میکشند:
أینَ الرَّجَبیون؟ رجبیون کجا هستند؟
این مرد با همان آهنگ و با آن حال و روحی که داشت، این تعبیر را به کار بردند:
آن وقتی که بگویند «أینَ الرَّجَبیون» و ما در پیشگاه پروردگار شرمسار باشیم، در ماه رجب هیچ چیزی نداشته باشیم و اصلا جزء رجبیون شمرده نشویم، چه خواهیم کرد؟
این ماه، ماه استغفار و عبادت و روزه است و این سنتها در میان ما بهکلی دارد فراموش میشود. ماه رجب میآید، بزرگهایمان متوجه نمیشوند تا چه رسد به بچهها، کم کم اگر به بچهها بگوییم ماههای قمری را از محرّم تا ذیالحجه بشمار، نمیتوانند، اصلا فراموش میکنند که یک چنین ماههایی هم وجود دارد!
آشنایی با قرآن، ج ۸، ص۲۳۴، نشر صدرا، مرتضی مطهری.
@varesoon
یادم نمیرود که در مدرسه نیماورد اصفهان، بعد از ظهر که از خواب بیدار شدم، یک وقت صدای مرحوم آیت الله حاج میرزا علیآقای شیرازی را شنیدم. من در آن مدرسه غریبه بودم. طلبهها از ایشان خواهش کرده بودند، آمده بودند موعظه میکردند و بعد هم ذکر مصیبت، این سخن را میگفتند:
حدیث دارد که در قیامت فریاد میکشند:
أینَ الرَّجَبیون؟ رجبیون کجا هستند؟
این مرد با همان آهنگ و با آن حال و روحی که داشت، این تعبیر را به کار بردند:
آن وقتی که بگویند «أینَ الرَّجَبیون» و ما در پیشگاه پروردگار شرمسار باشیم، در ماه رجب هیچ چیزی نداشته باشیم و اصلا جزء رجبیون شمرده نشویم، چه خواهیم کرد؟
این ماه، ماه استغفار و عبادت و روزه است و این سنتها در میان ما بهکلی دارد فراموش میشود. ماه رجب میآید، بزرگهایمان متوجه نمیشوند تا چه رسد به بچهها، کم کم اگر به بچهها بگوییم ماههای قمری را از محرّم تا ذیالحجه بشمار، نمیتوانند، اصلا فراموش میکنند که یک چنین ماههایی هم وجود دارد!
آشنایی با قرآن، ج ۸، ص۲۳۴، نشر صدرا، مرتضی مطهری.
@varesoon
بنده با مرحوم شهید مطهری رفاقت داشتم و تا زمانی که در قم بودند، ارتباط نزدیک داشتیم و تا آخر این ارتباط باقی مانده بود.
پس از این که ایشان بنا به ضرورت به تهران رفتند، هرگاه به قم میآمدند، گاهی شب را برای استراحت به منزل ما تشریف میآوردند.
آقای مطهری انسان فوقالعاده و بسیار اهل تهجد و معنویت بودند. بعضی از شبها که در منزل ما بودند، میدیدم که ایشان خیلی زود نیمه شب بیدار هستند و نماز و عبادت و تهجد دارند. بعد میدیدم، مینشینند ولی کار خاصی انجام نمیدهند. یک بار به ایشان گفتم:
شما در این ساعت هیچ کاری انجام نمیدهید؟
فرمودند:
من هر شب تقریباً نیم ساعت تا یک ساعت، به کارهای خود فکر میکنم!
ایشان انصافاً مرد متفکری بودند!
خبرگزاری تقریب، گفتگو با آیت الله حسین نوری همدانی، ۹۹/۳/۱۸.
@varesoon
پس از این که ایشان بنا به ضرورت به تهران رفتند، هرگاه به قم میآمدند، گاهی شب را برای استراحت به منزل ما تشریف میآوردند.
آقای مطهری انسان فوقالعاده و بسیار اهل تهجد و معنویت بودند. بعضی از شبها که در منزل ما بودند، میدیدم که ایشان خیلی زود نیمه شب بیدار هستند و نماز و عبادت و تهجد دارند. بعد میدیدم، مینشینند ولی کار خاصی انجام نمیدهند. یک بار به ایشان گفتم:
شما در این ساعت هیچ کاری انجام نمیدهید؟
فرمودند:
من هر شب تقریباً نیم ساعت تا یک ساعت، به کارهای خود فکر میکنم!
ایشان انصافاً مرد متفکری بودند!
خبرگزاری تقریب، گفتگو با آیت الله حسین نوری همدانی، ۹۹/۳/۱۸.
@varesoon
شهید مطهری در نگاه علامه سید محمد حسین طباطبایی
منابع مقاله: [پاره ای از خورشید ص356]، طباطبایی، علامه سید محمد حسین
لطفا درباره دوران شاگردی استاد شهید مطهری نزد شما, توضیحاتی بفرمایید.
سی و دو سال پیش از شهادت ایشان , من از تبریز به قم پناهنده شدم . اوضاع آنجا خراب بود , بدین خاطر به قم آمدم . بعد بنا بر این شد که در قم بمانم . تدریس درس حکمت ( فلسفه ) را شروع کردم . غیر از بنده , در قم آقای خمینی بودند که درس فلسفه ای داشتند و چند نفری از آقایان در درس ایشان شرکت می کردند . ایشان[ اسفار] درس می دادند . بعد آن آقایان , درس ایشان را ترک کردند و به حوزه درس ما منتقل شدند و شروع به تحصیل کردند . سالها این درس ادامه داشت . مخصوصا مرحوم مطهری هوش فوق العاده ای داشت و حرف از او ضایع نمی شد . حرفی که می گفتم , می گرفت و به مغزش می رسید . هر چه می گفتم هدر نمی رفت و مطمئن بودم که نمی رود . وقتی که ایشان در جلسه درسم حاضر می شدند . ( این عبارت , عبارت خوبی نیست ولی مقصود را بیان می کند ) بنده از شوق و شعف , حالت رقص پیدا می کردم , به جهت اینکه می دانستم هر چه بگویم هدر نمی رود و محفوظ است . به همین ترتیب خودش مبدأ تحصیل دیگران شد و شروع به تألیف کتابها کرد و انصافا هم کتابهایش خیلی عالی است .
در زمانی که عده ای خواندن فلسفه را حرام می دانستند, عمده کارهای استاد مطهری فلسفی بود . علت علاقه فوق العاده ایشان به فلسفه چه بود ؟
او انسانی برهانی بود و برهانی فکر می کرد و به برهان علاقه داشت . از این جهت , ایشان به حکمت علاقه مند شده بود و در این زمینه کارهایی هم کرد و خوب هم از عهده برآمد .
استاد مطهری علاقه و دلبستگی خاصی به شما داشتند . شما نسبت به ایشان چه احساسی داشتید ؟
در مقابل احساسات ایشان , من هم احساسات متقابل و علاقه فوق العاده ای به ایشان داشتم , به جهت خوش فکری و هوش سرشار و قلم بارز ایشان . خود فلسفه اسلامی که از دست علمای اسلام رد شده و به ما رسیده است , خالی از معنویت نیست . طوری است که خود به خود برای انسان متوجه , حالت معنویت می آورد و تقوا را تأیید می کند و توفیق می دهد و به هدایت می رساند . این فلسفه ای است که از دست علمای اسلام درآمده است . طبعا ایشان هم مردی با تقوا بود , تقوایی که از فلسفه به دست آورده باشد . تمام هم و نیرویش صرف فلسفه می شد و خوب بار آمده بود .
وقتی که ایشان درس را در خدمت شما شروع کردند , حدودا در چه سنی بودند ؟
در حدود بیست و پنج، بیست و شش سال داشتند , بعد , مباحث و مقالاتی را که در کتاب[ اصول فلسفه و روش رئالیسم] آمده , شروع کردیم , در آن مطالب هم یگانه کسی که از همه جهت مطمئن بودم که حرفم نزدش هدر نمی رود , ایشان بودند . قدری که گذشت , نوشتن پاورقی بر کتاب[ اصول فلسفه] را شروع کردند و همان وقت اینها را نوشتند . آن جلدهایی که منتشر شده , از درک و فکر خوب ایشان حکایت دارد . جلد چهارم هم که باقی مانده , ایشان نوشته و حاضر است . آن را آورد بنده دیدم و به خودش برگرداندم وگفتم کتاب دیگری تألیف شده است .
در رساله قوه و فعل , آن قدر ایشان شوق و شعف داشت که بنده را وارد کرد به تهران رفتم و یک هفته در منزلشان ماندم تا درباره این رساله بحث کنیم , زیرا مطالب آن برای ایشان حل نشده بود . یک هفته تمام , شب و روز با ایشان سروکار داشتم و درباره همین رساله صحبت می کردیم .
اخیرا خودش صاحب نظر شده بود و نظر داشت , یعنی حکم می کرد . بهترین تعبیرش هم همین است که نظر داشت .
ضرورتی که برای شرح[ اصول فلسفه] احساس کردید , چه بود ؟
ضرورتش این بود که مجملات بود و مقاله های فشرده , و من می خواستم باز شود و مطلب روشن شود . کسی هم که می توانست این کار را بر عهده بگیرد , مرحوم آقای مطهری بود . او شروع کرد و به بهترین وجهی هم از عهده بر آمد به همین دلیل بود که من دو دستی کار را به او می دادم . خدا ان شاءالله بیامرزدش .
در لحظه شنیدن خبر شهادت استاد مطهری چه احساسی به شما دست داد ؟
دیگر اینها غبر قابل وصف است . حقیقتا بعد از فوت ایشان تأثر من , تأثر در مرگ یکی از عزیزان است . از دست رفتن ایشان ضایعه ای بود . خداوند کسانی را که این طور جنایات را جایز می شمارند , نابود کند .
لطفا درباره روابط معنوی ایشان با شما . . .
خواهش می کنم راجع به معنویت و روابط معنوی ای که با ایشان داشتم و مطالبی که تأثر آور بود و بنده از آنها روحا متأثر شدم , نپرسید . به جهت اینکه من دوام ذکر و بیان آن را ندارم .
🌷🌺
@varesoon
منابع مقاله: [پاره ای از خورشید ص356]، طباطبایی، علامه سید محمد حسین
لطفا درباره دوران شاگردی استاد شهید مطهری نزد شما, توضیحاتی بفرمایید.
سی و دو سال پیش از شهادت ایشان , من از تبریز به قم پناهنده شدم . اوضاع آنجا خراب بود , بدین خاطر به قم آمدم . بعد بنا بر این شد که در قم بمانم . تدریس درس حکمت ( فلسفه ) را شروع کردم . غیر از بنده , در قم آقای خمینی بودند که درس فلسفه ای داشتند و چند نفری از آقایان در درس ایشان شرکت می کردند . ایشان[ اسفار] درس می دادند . بعد آن آقایان , درس ایشان را ترک کردند و به حوزه درس ما منتقل شدند و شروع به تحصیل کردند . سالها این درس ادامه داشت . مخصوصا مرحوم مطهری هوش فوق العاده ای داشت و حرف از او ضایع نمی شد . حرفی که می گفتم , می گرفت و به مغزش می رسید . هر چه می گفتم هدر نمی رفت و مطمئن بودم که نمی رود . وقتی که ایشان در جلسه درسم حاضر می شدند . ( این عبارت , عبارت خوبی نیست ولی مقصود را بیان می کند ) بنده از شوق و شعف , حالت رقص پیدا می کردم , به جهت اینکه می دانستم هر چه بگویم هدر نمی رود و محفوظ است . به همین ترتیب خودش مبدأ تحصیل دیگران شد و شروع به تألیف کتابها کرد و انصافا هم کتابهایش خیلی عالی است .
در زمانی که عده ای خواندن فلسفه را حرام می دانستند, عمده کارهای استاد مطهری فلسفی بود . علت علاقه فوق العاده ایشان به فلسفه چه بود ؟
او انسانی برهانی بود و برهانی فکر می کرد و به برهان علاقه داشت . از این جهت , ایشان به حکمت علاقه مند شده بود و در این زمینه کارهایی هم کرد و خوب هم از عهده برآمد .
استاد مطهری علاقه و دلبستگی خاصی به شما داشتند . شما نسبت به ایشان چه احساسی داشتید ؟
در مقابل احساسات ایشان , من هم احساسات متقابل و علاقه فوق العاده ای به ایشان داشتم , به جهت خوش فکری و هوش سرشار و قلم بارز ایشان . خود فلسفه اسلامی که از دست علمای اسلام رد شده و به ما رسیده است , خالی از معنویت نیست . طوری است که خود به خود برای انسان متوجه , حالت معنویت می آورد و تقوا را تأیید می کند و توفیق می دهد و به هدایت می رساند . این فلسفه ای است که از دست علمای اسلام درآمده است . طبعا ایشان هم مردی با تقوا بود , تقوایی که از فلسفه به دست آورده باشد . تمام هم و نیرویش صرف فلسفه می شد و خوب بار آمده بود .
وقتی که ایشان درس را در خدمت شما شروع کردند , حدودا در چه سنی بودند ؟
در حدود بیست و پنج، بیست و شش سال داشتند , بعد , مباحث و مقالاتی را که در کتاب[ اصول فلسفه و روش رئالیسم] آمده , شروع کردیم , در آن مطالب هم یگانه کسی که از همه جهت مطمئن بودم که حرفم نزدش هدر نمی رود , ایشان بودند . قدری که گذشت , نوشتن پاورقی بر کتاب[ اصول فلسفه] را شروع کردند و همان وقت اینها را نوشتند . آن جلدهایی که منتشر شده , از درک و فکر خوب ایشان حکایت دارد . جلد چهارم هم که باقی مانده , ایشان نوشته و حاضر است . آن را آورد بنده دیدم و به خودش برگرداندم وگفتم کتاب دیگری تألیف شده است .
در رساله قوه و فعل , آن قدر ایشان شوق و شعف داشت که بنده را وارد کرد به تهران رفتم و یک هفته در منزلشان ماندم تا درباره این رساله بحث کنیم , زیرا مطالب آن برای ایشان حل نشده بود . یک هفته تمام , شب و روز با ایشان سروکار داشتم و درباره همین رساله صحبت می کردیم .
اخیرا خودش صاحب نظر شده بود و نظر داشت , یعنی حکم می کرد . بهترین تعبیرش هم همین است که نظر داشت .
ضرورتی که برای شرح[ اصول فلسفه] احساس کردید , چه بود ؟
ضرورتش این بود که مجملات بود و مقاله های فشرده , و من می خواستم باز شود و مطلب روشن شود . کسی هم که می توانست این کار را بر عهده بگیرد , مرحوم آقای مطهری بود . او شروع کرد و به بهترین وجهی هم از عهده بر آمد به همین دلیل بود که من دو دستی کار را به او می دادم . خدا ان شاءالله بیامرزدش .
در لحظه شنیدن خبر شهادت استاد مطهری چه احساسی به شما دست داد ؟
دیگر اینها غبر قابل وصف است . حقیقتا بعد از فوت ایشان تأثر من , تأثر در مرگ یکی از عزیزان است . از دست رفتن ایشان ضایعه ای بود . خداوند کسانی را که این طور جنایات را جایز می شمارند , نابود کند .
لطفا درباره روابط معنوی ایشان با شما . . .
خواهش می کنم راجع به معنویت و روابط معنوی ای که با ایشان داشتم و مطالبی که تأثر آور بود و بنده از آنها روحا متأثر شدم , نپرسید . به جهت اینکه من دوام ذکر و بیان آن را ندارم .
🌷🌺
@varesoon
آقای مطهری از دوستان ماست!
روزی در آخرین سال عمر استاد، حوالی عصر تلفن زنگ زد. دیدم شهید مطهری در تلفن با حالت خاصی میگوید:
من اصلا لیاقت ندارم و قابل نیستم!
پس از تلفن، ایشان بسیار خوشحال و عمیقا هم در فکر بود.
متوجه شدم مرحوم علامه طباطبایی زنگ زده بودند. هر چه پرسیدم جریان چیست چیزی نگفتند. به شوخی و جدی گفتم:
اگر نگویید خودم الان به علامه زنگ میزنم! نهایتا ایشان چنین گفتند:
علامه فرمودند:
دیشب امام حسین(ع) را در خواب دیدم. نمیدانم چرا از حضرت، حال شما (شهید مطهری) را پرسیدم و عرض کردم:
حال آقای مطهری چطور است؟
امام حسین(ع) در جواب سه بار فرمودند:
آقای مطهری از دوستان ماست!
کانال رسمیِ بنیاد شهید مطهری، نقل خاطره از همسر شهید مطهری.
@sireyefarzanegan
@varesoon
روزی در آخرین سال عمر استاد، حوالی عصر تلفن زنگ زد. دیدم شهید مطهری در تلفن با حالت خاصی میگوید:
من اصلا لیاقت ندارم و قابل نیستم!
پس از تلفن، ایشان بسیار خوشحال و عمیقا هم در فکر بود.
متوجه شدم مرحوم علامه طباطبایی زنگ زده بودند. هر چه پرسیدم جریان چیست چیزی نگفتند. به شوخی و جدی گفتم:
اگر نگویید خودم الان به علامه زنگ میزنم! نهایتا ایشان چنین گفتند:
علامه فرمودند:
دیشب امام حسین(ع) را در خواب دیدم. نمیدانم چرا از حضرت، حال شما (شهید مطهری) را پرسیدم و عرض کردم:
حال آقای مطهری چطور است؟
امام حسین(ع) در جواب سه بار فرمودند:
آقای مطهری از دوستان ماست!
کانال رسمیِ بنیاد شهید مطهری، نقل خاطره از همسر شهید مطهری.
@sireyefarzanegan
@varesoon
Forwarded from کلام نور
عَن أَبى عَبدِاللّه ِ عليه السلام قالَ:
لايَزال الْعَبْدُ المُؤمِنُ يُكتَبُ مُحسِناً مادامَ ساكِتاً، فَاِذا تَكَلَّمَ كُتِبَ مُحْسِناً أَو مُسيئاً.
امـام صـادق (عليه السلام) فرمـودند:
بنده مؤمن تا خاموش است، نيكوكار نوشته مى شود، وچون لب گشايد، نيكوكار يا بدكار نوشته خواهد شد.
ثواب الاعمال ص 364
@varesoon
لايَزال الْعَبْدُ المُؤمِنُ يُكتَبُ مُحسِناً مادامَ ساكِتاً، فَاِذا تَكَلَّمَ كُتِبَ مُحْسِناً أَو مُسيئاً.
امـام صـادق (عليه السلام) فرمـودند:
بنده مؤمن تا خاموش است، نيكوكار نوشته مى شود، وچون لب گشايد، نيكوكار يا بدكار نوشته خواهد شد.
ثواب الاعمال ص 364
@varesoon
«رفیق اولِ بچههایتان باشید»
💠آیت الله حائری شیرازی(ره):
🔸اینکه بچه برای پدرش ابهتی قائل باشد که به خاطر حرف او بیاید بنشیند، هیچ فایدهای ندارد.
🔸پدر باید با بچهاش رفیق بشود، با بچهاش همبازی بشود. رو داشته باشد با او حرف بزند. در دلش نگه ندارد.
🔸پدر باید رفیق اول فرزندش باشد.
🔸وای به حال پدری که رفیق دوم فرزندش است. میدانی چکار میکند این بچه؟ هر چه از بابایش بشنود میرود با رفیق اولش مطرح میکند. اگر او تایید کرد، قبول میکند؛ وگرنه قبول نمی کند.
🔸شما یک میز پینگپنگ در خانهتان داشته باشید. با خانمتان و بچه هایتان پینگپنگ بازی کنید. جای زیادی هم نمیگیرد. با همین پینگپنگ بازی کردن بچه ات را تربیتش میکنی. از راه پینگپنگ نمازخوانش کن. از راه انس با خودت، عاشق تو بشود، بگوید بابا من میخواهم همراهت بیایم. میگویی میخواهم بروم نماز، میگوید من هم میآیم.
🔸بچه اگر عاشق پدر نباشد، عاشق دین پدر نمیشود.
@varesoon
💠آیت الله حائری شیرازی(ره):
🔸اینکه بچه برای پدرش ابهتی قائل باشد که به خاطر حرف او بیاید بنشیند، هیچ فایدهای ندارد.
🔸پدر باید با بچهاش رفیق بشود، با بچهاش همبازی بشود. رو داشته باشد با او حرف بزند. در دلش نگه ندارد.
🔸پدر باید رفیق اول فرزندش باشد.
🔸وای به حال پدری که رفیق دوم فرزندش است. میدانی چکار میکند این بچه؟ هر چه از بابایش بشنود میرود با رفیق اولش مطرح میکند. اگر او تایید کرد، قبول میکند؛ وگرنه قبول نمی کند.
🔸شما یک میز پینگپنگ در خانهتان داشته باشید. با خانمتان و بچه هایتان پینگپنگ بازی کنید. جای زیادی هم نمیگیرد. با همین پینگپنگ بازی کردن بچه ات را تربیتش میکنی. از راه پینگپنگ نمازخوانش کن. از راه انس با خودت، عاشق تو بشود، بگوید بابا من میخواهم همراهت بیایم. میگویی میخواهم بروم نماز، میگوید من هم میآیم.
🔸بچه اگر عاشق پدر نباشد، عاشق دین پدر نمیشود.
@varesoon