#زبان #فارسی با ۲۶/۷٪ افزایش در پنج سال گذشته، سومین زبان دارای رشد سریع بین جمعیت #مهاجران #کانادا بوده.
kargadan: t.co/Y4JX9Kq4a8
#مهاجرت
📡 @VahidOnline
kargadan: t.co/Y4JX9Kq4a8
#مهاجرت
📡 @VahidOnline
Vahid Online وحید آنلاین
تو نماز جمعه پخش کردند elahetwiiter: t.co/DutK3Am9IX #نمازجمعه هم هشتگی شده؟! با #هشتگ سلب تابعیت هم میکنه؟ #مسعودشجاعی #حاجصفی #NoBan4OurPlayers @VahidOnline
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#هشتگ ۱۰ ساله شد.
اوایل #توییتر #هشتگ نداشت. بعد تا چند سال #هشتگ_فارسی نداشت. یعنی با هشتگ انگلیسی #توییت #فارسی مینوشتیم. الان دیگه در همه شبکهها دیده میشه. حتی در نمازجمعه:
t.me/VahidOnline/27297
اوایل #توییتر #هشتگ نداشت. بعد تا چند سال #هشتگ_فارسی نداشت. یعنی با هشتگ انگلیسی #توییت #فارسی مینوشتیم. الان دیگه در همه شبکهها دیده میشه. حتی در نمازجمعه:
t.me/VahidOnline/27297
vhdo.nl/2BafFo8
Erfan Mojib:
رفتیم کافهی «تیگاردن» در «کویین سنتر» الهیه، «گاردن سالاد» سفارش دادیم، بعد از چند دقیقه یکی اومد گفت «تایم لست اُردرتونه»... حکایت مفصلش رو برای روزنامهی ایران نوشتهم: iran-newspaper.com/newspaper/item/240188
JoseArcadioXVI: t.co/Gp6fPemkn7
کامل:
روی سردر مجلل عمارت سنگی چندین طبقه، عبارت «کویین سنتر» با نور طلایی ملایمی اشرافیت را به زبانی دیگر به رخ مراجعان میکشد. اینجا لندن، پاریس یا نیویورک نیست، خیابان کمعرضی در شمال شهر تهران است، ملقب به نام فارسی گلی خوشبو. «کویین سنتر» انگار نمیخواهد تنها یک مرکز خرید لوکس خنثی در شمال تهران باشد. به گواه درگاه اینترنتی خودِ مجموعه، «کویین به شما سبک زندگی لذتبخش را پیشنهاد میدهد.» چند نُت از سمفونی شماره پنج بتهوون را که گوش بدهید، آسانسور شما را از پارکینگ میرساند به طبقه همکف ساختمان، جایی که کافهای نورگیر و وسیع با گلدانهای بزرگ خیزرانهای شرقی و هیاهوی موسیقی غربی انتظارتان را میکشد. با کمی چشم چرخاندن متوجه میشوم که صاحبان کافه نام «تی گاردن» را برای خودشان برگزیدهاند. نشان کافه که به شکل برگی در یک قوری چای طراحی شده اثری از خط فارسی در خود ندارد. غربت زبان فارسی در کافهها پدیده تازهای نیست. منتها همین کافهها هم از حیث فارسیگریزی درجات مختلفی دارند: دسته اول آنهایی هستند که به فرض Caesar salad را با رعایت ساخت فارسی به «سالاد سزار» برمیگردانند، دسته دوم آنهایی هستند که در رهگذر ترجمه به قواعد آوایی زبان خارجی وفادارترند و از «سالاد سیزر» استفاده میکنند و دسته سوم آنها که به قول فرهنگستان ادب فارسی به نویسهگردانی یا حرفنویسی بسنده میکنند و «سیزر سالاد» دست مشتریهاشان میدهند. نگاه مختصری به صورت خوراکیهای «تی گاردن» نوید کافهای از دسته سوم را میدهد: «پرتنار، جینجر لیموناد، هالیدی، کافکادیو، پشنبری اسموتی، تیگاردن دیش و ترکیش برانچ» تنها مشتی هستند نمونه خروار اسامی خارجیای که از آشپزخانه «تیگاردن» بیرون میآیند.آش انگلیسی صورت غذا آنقدر شور است که حتی «آب» را هم «واتر» نوشتهاند. مشغول انتخاب شامم هستم که پیشخدمت خوشپوش و خندان کافه با «تبلت» کوچکی در دست پیش میآید، کمی روی میز خم میشود، گوشش را همسطح صورتم نگه میدارد و لای صدای جادویی فرانک سیناترا میپرسد: «اُردر میدین؟» مکثی میکنم و بعد از غلبه بر بهت اولیهام، میپرسم «سفارش منظورتونه؟» نگاهم میکند و روی صورتش، شگفتی جای لبخند را میگیرد. جوری سر و پایم را برانداز میکند که انگار آدم عجیب و غریب ماجرا من هستم. کمی که دقیقتر اطرافم سر میچرخانم میبینم شاید هم حق با او باشد. مشتریهای دیگر نه از این وضع تعجب میکنند و نه، دست کم در ظاهر، اعتراضی دارند. بالاخره از میان آن همه خوراکی هوسبرانگیز چیزی انتخاب میکنم. مرد جوان بعد از گرفتن سفارشم، صورت غذا را هم با خودش میبرد. دیری نمیگذرد که پرت میشوم به کلینیکی که صبحِ آنروز یک ساعتی میهمانش بودم. یادم میافتد که در تمام آن مدت منشی مؤدب و کاربلد، پشت تلفن، «تایم» بعضی بیماران را «کانفرم» میکرد و نام بعضی دیگر را در «ویتینگ لیست» میگذاشت. در همین عوالم هستم که ظرف بزرگ سالادم از راه میرسد. اینجا هم «پیکن»های بومی امریکای شمالی و «کرَنبری»های وارداتی گوی سبقت را از گردوها و کشمشهای وطنی ربودهاند. هنگام خوردن سالاد با رفقایم راجع به وصلت ناجور و گاه ناگزیرِ واژگان فارسی و انگلیسی حرف میزنیم. به سرنوشت زبان فارسی فکر میکنم که در تاریخ پرفراز و نشیب این سرزمین از حمله اعراب و ایلغار مغول جان سالم به در برده، به پادشاهان غاصبی میاندیشم که شاعران پارسیگو را در دربارشان روی سر میگذاشتند، به طوطیان هند که از رفتن قند پارسی به بنگاله شکرشکن میشدند. در حال غلتاندن تکههای آووکادوی احتمالاً «ارگانیک» سالادم در حوض «بالزامیک» ته ظرف هستم که پیشخدمت خوشپوش دیگری با «هدفون» خلبانیاش سر میز میآید. در چهرهاش خبری از لبخند همکارش نیست. شتابان چیزی را یادآوری میکند. در آن هیاهو حرفش برایمان واضح نیست. تکههای شنیدههامان را روی هم میگذاریم تا متوجه شویم جملهاش این بوده که «تایم لَست اُردر» فرا رسیده است. هاج و واج تشکر میکنیم و میخواهیم تا صورتحسابمان را بیاورد. در تمام مسیر خانه، پرسشی توی سرم چرخ میزند: آیا زبان فارسی از این ایلغار هم جان سالم به در میبرد؟
behrouzzz:
آنجا که در مورد زبان #فارسی نوشتید خیلی درست و خوب و عالی. ولی ای کاش آن چند سطر را در مورد پیکنهای آمریکای شمالی که جای گردوی وطنی رو گرفتهاند و آواکادوی احتمالا ارگانیک سالادتان نمینوشتید که خواننده تصور کند مشکلی با غذای غیر وطنی دارید و این بین چیزی هم نثار سالاد سیزر کردید
t.co/vY9vLj3DbX
📡 @VahidOnline
Erfan Mojib:
رفتیم کافهی «تیگاردن» در «کویین سنتر» الهیه، «گاردن سالاد» سفارش دادیم، بعد از چند دقیقه یکی اومد گفت «تایم لست اُردرتونه»... حکایت مفصلش رو برای روزنامهی ایران نوشتهم: iran-newspaper.com/newspaper/item/240188
JoseArcadioXVI: t.co/Gp6fPemkn7
کامل:
روی سردر مجلل عمارت سنگی چندین طبقه، عبارت «کویین سنتر» با نور طلایی ملایمی اشرافیت را به زبانی دیگر به رخ مراجعان میکشد. اینجا لندن، پاریس یا نیویورک نیست، خیابان کمعرضی در شمال شهر تهران است، ملقب به نام فارسی گلی خوشبو. «کویین سنتر» انگار نمیخواهد تنها یک مرکز خرید لوکس خنثی در شمال تهران باشد. به گواه درگاه اینترنتی خودِ مجموعه، «کویین به شما سبک زندگی لذتبخش را پیشنهاد میدهد.» چند نُت از سمفونی شماره پنج بتهوون را که گوش بدهید، آسانسور شما را از پارکینگ میرساند به طبقه همکف ساختمان، جایی که کافهای نورگیر و وسیع با گلدانهای بزرگ خیزرانهای شرقی و هیاهوی موسیقی غربی انتظارتان را میکشد. با کمی چشم چرخاندن متوجه میشوم که صاحبان کافه نام «تی گاردن» را برای خودشان برگزیدهاند. نشان کافه که به شکل برگی در یک قوری چای طراحی شده اثری از خط فارسی در خود ندارد. غربت زبان فارسی در کافهها پدیده تازهای نیست. منتها همین کافهها هم از حیث فارسیگریزی درجات مختلفی دارند: دسته اول آنهایی هستند که به فرض Caesar salad را با رعایت ساخت فارسی به «سالاد سزار» برمیگردانند، دسته دوم آنهایی هستند که در رهگذر ترجمه به قواعد آوایی زبان خارجی وفادارترند و از «سالاد سیزر» استفاده میکنند و دسته سوم آنها که به قول فرهنگستان ادب فارسی به نویسهگردانی یا حرفنویسی بسنده میکنند و «سیزر سالاد» دست مشتریهاشان میدهند. نگاه مختصری به صورت خوراکیهای «تی گاردن» نوید کافهای از دسته سوم را میدهد: «پرتنار، جینجر لیموناد، هالیدی، کافکادیو، پشنبری اسموتی، تیگاردن دیش و ترکیش برانچ» تنها مشتی هستند نمونه خروار اسامی خارجیای که از آشپزخانه «تیگاردن» بیرون میآیند.آش انگلیسی صورت غذا آنقدر شور است که حتی «آب» را هم «واتر» نوشتهاند. مشغول انتخاب شامم هستم که پیشخدمت خوشپوش و خندان کافه با «تبلت» کوچکی در دست پیش میآید، کمی روی میز خم میشود، گوشش را همسطح صورتم نگه میدارد و لای صدای جادویی فرانک سیناترا میپرسد: «اُردر میدین؟» مکثی میکنم و بعد از غلبه بر بهت اولیهام، میپرسم «سفارش منظورتونه؟» نگاهم میکند و روی صورتش، شگفتی جای لبخند را میگیرد. جوری سر و پایم را برانداز میکند که انگار آدم عجیب و غریب ماجرا من هستم. کمی که دقیقتر اطرافم سر میچرخانم میبینم شاید هم حق با او باشد. مشتریهای دیگر نه از این وضع تعجب میکنند و نه، دست کم در ظاهر، اعتراضی دارند. بالاخره از میان آن همه خوراکی هوسبرانگیز چیزی انتخاب میکنم. مرد جوان بعد از گرفتن سفارشم، صورت غذا را هم با خودش میبرد. دیری نمیگذرد که پرت میشوم به کلینیکی که صبحِ آنروز یک ساعتی میهمانش بودم. یادم میافتد که در تمام آن مدت منشی مؤدب و کاربلد، پشت تلفن، «تایم» بعضی بیماران را «کانفرم» میکرد و نام بعضی دیگر را در «ویتینگ لیست» میگذاشت. در همین عوالم هستم که ظرف بزرگ سالادم از راه میرسد. اینجا هم «پیکن»های بومی امریکای شمالی و «کرَنبری»های وارداتی گوی سبقت را از گردوها و کشمشهای وطنی ربودهاند. هنگام خوردن سالاد با رفقایم راجع به وصلت ناجور و گاه ناگزیرِ واژگان فارسی و انگلیسی حرف میزنیم. به سرنوشت زبان فارسی فکر میکنم که در تاریخ پرفراز و نشیب این سرزمین از حمله اعراب و ایلغار مغول جان سالم به در برده، به پادشاهان غاصبی میاندیشم که شاعران پارسیگو را در دربارشان روی سر میگذاشتند، به طوطیان هند که از رفتن قند پارسی به بنگاله شکرشکن میشدند. در حال غلتاندن تکههای آووکادوی احتمالاً «ارگانیک» سالادم در حوض «بالزامیک» ته ظرف هستم که پیشخدمت خوشپوش دیگری با «هدفون» خلبانیاش سر میز میآید. در چهرهاش خبری از لبخند همکارش نیست. شتابان چیزی را یادآوری میکند. در آن هیاهو حرفش برایمان واضح نیست. تکههای شنیدههامان را روی هم میگذاریم تا متوجه شویم جملهاش این بوده که «تایم لَست اُردر» فرا رسیده است. هاج و واج تشکر میکنیم و میخواهیم تا صورتحسابمان را بیاورد. در تمام مسیر خانه، پرسشی توی سرم چرخ میزند: آیا زبان فارسی از این ایلغار هم جان سالم به در میبرد؟
behrouzzz:
آنجا که در مورد زبان #فارسی نوشتید خیلی درست و خوب و عالی. ولی ای کاش آن چند سطر را در مورد پیکنهای آمریکای شمالی که جای گردوی وطنی رو گرفتهاند و آواکادوی احتمالا ارگانیک سالادتان نمینوشتید که خواننده تصور کند مشکلی با غذای غیر وطنی دارید و این بین چیزی هم نثار سالاد سیزر کردید
t.co/vY9vLj3DbX
📡 @VahidOnline
Vahid Online وحید آنلاین
vhdo.nl/2BafFo8 Erfan Mojib: رفتیم کافهی «تیگاردن» در «کویین سنتر» الهیه، «گاردن سالاد» سفارش دادیم، بعد از چند دقیقه یکی اومد گفت «تایم لست اُردرتونه»... حکایت مفصلش رو برای روزنامهی ایران نوشتهم: iran-newspaper.com/newspaper/item/240188 JoseArcadioXVI:…
t.co/OFeO5HjEaI
Ardeshir:
نارگیل کی تبدیل به کوکونات شد تو میوه فروشیها؟ ای بابا
_far_in:
نارگیل تازه ها رو میگن کوکونات🤦♀️
Ardeshir:
نارگیل تازه دیگه چیه؟ اینی که تا حالا میخوردیم مونده بود مگه؟
twitter.com/Ardeshir/status/955467347648753664
#زبان #فارسی #فارگلیسی
📡 @VahidOnline
Ardeshir:
نارگیل کی تبدیل به کوکونات شد تو میوه فروشیها؟ ای بابا
_far_in:
نارگیل تازه ها رو میگن کوکونات🤦♀️
Ardeshir:
نارگیل تازه دیگه چیه؟ اینی که تا حالا میخوردیم مونده بود مگه؟
twitter.com/Ardeshir/status/955467347648753664
#زبان #فارسی #فارگلیسی
📡 @VahidOnline
Amir Shokati:
آپدیت نیستی. ما صبحها اگ و سوسیس میزنیم :))
Ardeshir:
یا ابرفرض :)))
amirshkt: t.co/jYN88Ec7sX
#اگ! #زبان #فارسی #فارگلیسی
📡 @VahidOnline
آپدیت نیستی. ما صبحها اگ و سوسیس میزنیم :))
Ardeshir:
یا ابرفرض :)))
amirshkt: t.co/jYN88Ec7sX
#اگ! #زبان #فارسی #فارگلیسی
📡 @VahidOnline
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برخورد فضای رسانهای #آلمان با تیم ملی این کشور به زبان #فارسی_سخت
Marii_Abdi
#علیرضا_مرزبان
📡 @VahidOnline
Marii_Abdi
#علیرضا_مرزبان
📡 @VahidOnline
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شهردار ادمونتون #کانادا با زبان #فارسی با بازماندگان سانحه سقوط هواپیمای اوکراینی ابراز همدردی کرد.
او در بخشی از سخنرانی خود به زبان فارسی گفت: من در درد و اندوه شما شریک هستم.
bentely_hoda #PS752
📡 @VahidOnline
او در بخشی از سخنرانی خود به زبان فارسی گفت: من در درد و اندوه شما شریک هستم.
bentely_hoda #PS752
📡 @VahidOnline
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خواندن شعر معروف #سعدی در مراسم بزرگداشت شهدای هواپیمای اوکراینی پرواز #PS752 توسط نماینده پارلمان شهر ونکوور
Pari03580542
#فارسی
📡 @VahidOnline
Pari03580542
#فارسی
📡 @VahidOnline
Vahid Online وحید آنلاین
«ننگ ما، ننگ ما، رهبر الدنگ ما» دریافتی از '#دانشگاه_تهران' با این شرح: "رو به رو بسیجیا وایستاده بودن و میانگین سنیشون خیلی بالا بود و انگار دانشجو نبودن و نمیذاشتن بچه ها برن سمت سردر" ۲۴ #دی۹۸ Vahid 📡 @VahidOnline
"افزایش قابل توجه جستجوی کلمه «الدنگ» در گوگل."
hooshmandk
من هنم نمیدونستم. الان سرچ کردم.
الدنگ یعنی: بی عار، بیغیرت، بیکاره و مفتخوار
#فارسی_شکر_است
Ardeshir
📡 @VahidOnline
hooshmandk
من هنم نمیدونستم. الان سرچ کردم.
الدنگ یعنی: بی عار، بیغیرت، بیکاره و مفتخوار
#فارسی_شکر_است
Ardeshir
📡 @VahidOnline
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در #فارسی پایهی هفتم، جملهای از داستان #نادر_ابراهیمی را #تحریف کردهاند:
جملهی نادر ابراهیمی: «قلبم را میبخشم به همهٔ آنهایی که جنگیدند و...»
تحریفشده: «قلبم را میبخشم به همهٔ آنهایی که به خاطر اسلام جنگیدند و...»
بیانیهی اعتراضی همسر نادر ابراهیمی: @Ebrahiminader
khabgard
#کتاب_درسی #آموزش_و_پرورش
📡 @VahidOnline
جملهی نادر ابراهیمی: «قلبم را میبخشم به همهٔ آنهایی که جنگیدند و...»
تحریفشده: «قلبم را میبخشم به همهٔ آنهایی که به خاطر اسلام جنگیدند و...»
بیانیهی اعتراضی همسر نادر ابراهیمی: @Ebrahiminader
khabgard
#کتاب_درسی #آموزش_و_پرورش
📡 @VahidOnline