vhdo.nl/2H9c1Ot
بابک غفوریآذر:
۱. جزو فیلمبرداران گروه روایت فتح بود که در میانه دهه ۶۰ با ساخت «هویت» به شیوه ۱۶ میلیمتری به جمع سینماگرانی پیوست که آن سالها با حمایت و تشویق فراوان مدیران وقت قرار بود ارائه کننده مدل موردنظر حاکمان جدید کشور از سینما باشند و جای خالی شده سینماگران محروم شده قبلی را پر کنند.
💬
۲.با «دیدهبان» و «مهاجر» به عنوان استعدادی جدید در روایت واقعیت نسبی جاری در جبهههای جنگ ایران و عراق شناخته شد. فیلمهایش در کنار حمایت تمام قد چهرههای موردتائید حکومت مانند مرتضی آوینی، با تمجید ضمنی گروهی از منتقدان عرفی مواجه شد و همین توانست اعتباری نسبی برایش فراهم کند.
💬
۳.«از کرخه تا راین» نامش را به سطح اول فیلمسازی ایران رساند. طرح مضامینی چون بسیچی پناهجو و نگاهی درک کننده به ایرانیان خارج از کشور باعث شد تا به او به عنوان چهرههای معتدل از درون هنرمندان معتقد به نظام نگاه شود. دخالت مستقیم رهبر در صدور مجوز اکرانش اولین حمایت جدی از او بود
💬
۴. به عنوان فیلمساز مورد اعتماد نظام از طرف علی لاریجانی (که جای محمد خاتمی را گرفته بود) دعوت شد تا درباره جنگ بوسنی فیلم بسازد (تاحدودی مشابه اتفاق اخیر درباره جنگ سوریه). «خاکستر سبز» اما فیلمی زیرکانه درباره عشق بود که بیشتر فراری میمانست از جانب فیلمساز در شرح موضوعی ملتهب.
💬
۵.«بوی پیراهن یوسف» و «برج مینو» حرکت در مسیری بود که مضامین کمتر گفته شده مرتبط با جنگ را در قالبی پذیرفته از ارزشهای نظام بیان میکرد. این فیلمها در دورهای که محسن مخملباف فیلمساز نمونهای قبلی نظام تغییر دیدگاهش را تکمیل کرده بود، جایگاهش را هر چه بیشتر نزد حاکمان تحکیم کرد.
💬
۶. بیانیه آشکارش درباره دوم خرداد در هر دو طیف سیاسی مخاطب پیدا کرد. با این همه تمایل آشکارش به شخصیتی که فراتر از قانون میخواست کارش را پیش ببرد، قابل کتمان نبود. اصلاح طلبان تلاش کردند فیلم را همراه خودشان بدانند، غافل از آنکه رهبر خود پایان فیلم را به نوعی پیشنهاد داده بود
💬
۷. «روبان قرمز» تکرار استعاری و نمادین آژانس شیشهای بود و «موج مرده» که باقیمانده از طرح «آژانس شیشهای ۲» بود بیشتر به روایت داستان احمد رضایی میمانست. مواجههاش با سانسورهای اعمال شده در فیلم به فریادها و چیدن نمادین نگاتیوها کشید تا طلب درجه و لباس کند و قدمتش را به رخ بکشد.
💬
۸. همکاریاش با اصغر فرهادی، استعدادی که تازه در شروع راه موفقیت بود نتیجه تلخی داشت هرچند «ارتفاع پست» هوادارانی در میان منتقدان پیدا کرد و هشدار ناکجاآبادی انتهای فیلمش را گروهی به ستایش نشستند.
💬
۹.سریالهای «خاک سرخ» و «حلقه سبز» شکستهای مطلق بودند تا مشخص شود در تلویزیون اصلا به اندازه سینما موفق نیست. مضمون ملتهب مامور امنیتی عاشق دختر یکی از مخالفان نظام در کنار برخی نشانهها مثل نام بردن از گوگوش در یادداشت مربوط به فیلم برای برخی شروع دوره مخملباف شدن ارزیابی شد.
💬
۱۰.ورود سریع وزارت اطلاعات در تامین مالی پروژه بعدی، تسکینی بود بر انتقادها. با نمایش دو جنگنده در پایان «به نام پدر» میخواست وجوه خاکستری دیدگاهش را حفظ کند تا با حمایت افرادی چون محمد قوچانی تبدیل به فیلمسازی شودکه هم به بیت رهبر راه داشت و هم خاتمی در اکران فیلمهایش حاضر بود
💬
۱۱.ورود به دنیای زنان و مسائل آنها در «دعوت» شکست دیگری را رقم زد تا وقایع سال ۸۸ به او فرصت دهد «آژانس شیشهای» دیگری خلق کند اما التهاب و حساسیت این موضوع قابل ورود نبود. این چنین بود که مجوز صادر شده برای تولید فیلم در دوره دولت محمود احمدی نژاد هیچ گاه اجازه اکران نیافت
💬
۱۲.سختتر شدن تامین منابع مالی تولید محصول فرهنگی و تلاش هرچه بیشتر جریان نزدیک به رهبر در جذب حاتمی کیا او را هرچه بیشتر به سمت مضامین مورد تائید و رسمی پیش برد. در این دوره بود که آشکارا رودروی فیلمسازان عرفی چون اصغر فرهادی و عباس کیارستمی ایستاد و موفقیتهای آنها را رد کرد
💬
۱۳.با پررنگ شدن حمایتهای معنوی و مالی سپاه پاسداران بود که «چ» چمرانی مطابق روایت رسمی از کار درآمد و «بادیگارد» ستایشی از حافظان ایدئولوژیک نظام شد.
💬
۱۴. «به وقت شام» و اتفاقات اخیر حسن ختامی برای فیلمسازی است که نهایت تلاش را برای خاکستری بودن کرد اما در زمانهای که خط کشیها روشنتر از هر زمان دیگری است و سرمایه و امکانات برای در اختیار قرار گرفتن شوخی ندارند، در میانه نسبی ایستادن سختترین کار جهان است.
twitter.com/babakazar/status/963014576286683136
#حاتمیکیا #ابراهیم_حاتمیکیا
📡 @VahidOnline
بابک غفوریآذر:
۱. جزو فیلمبرداران گروه روایت فتح بود که در میانه دهه ۶۰ با ساخت «هویت» به شیوه ۱۶ میلیمتری به جمع سینماگرانی پیوست که آن سالها با حمایت و تشویق فراوان مدیران وقت قرار بود ارائه کننده مدل موردنظر حاکمان جدید کشور از سینما باشند و جای خالی شده سینماگران محروم شده قبلی را پر کنند.
💬
۲.با «دیدهبان» و «مهاجر» به عنوان استعدادی جدید در روایت واقعیت نسبی جاری در جبهههای جنگ ایران و عراق شناخته شد. فیلمهایش در کنار حمایت تمام قد چهرههای موردتائید حکومت مانند مرتضی آوینی، با تمجید ضمنی گروهی از منتقدان عرفی مواجه شد و همین توانست اعتباری نسبی برایش فراهم کند.
💬
۳.«از کرخه تا راین» نامش را به سطح اول فیلمسازی ایران رساند. طرح مضامینی چون بسیچی پناهجو و نگاهی درک کننده به ایرانیان خارج از کشور باعث شد تا به او به عنوان چهرههای معتدل از درون هنرمندان معتقد به نظام نگاه شود. دخالت مستقیم رهبر در صدور مجوز اکرانش اولین حمایت جدی از او بود
💬
۴. به عنوان فیلمساز مورد اعتماد نظام از طرف علی لاریجانی (که جای محمد خاتمی را گرفته بود) دعوت شد تا درباره جنگ بوسنی فیلم بسازد (تاحدودی مشابه اتفاق اخیر درباره جنگ سوریه). «خاکستر سبز» اما فیلمی زیرکانه درباره عشق بود که بیشتر فراری میمانست از جانب فیلمساز در شرح موضوعی ملتهب.
💬
۵.«بوی پیراهن یوسف» و «برج مینو» حرکت در مسیری بود که مضامین کمتر گفته شده مرتبط با جنگ را در قالبی پذیرفته از ارزشهای نظام بیان میکرد. این فیلمها در دورهای که محسن مخملباف فیلمساز نمونهای قبلی نظام تغییر دیدگاهش را تکمیل کرده بود، جایگاهش را هر چه بیشتر نزد حاکمان تحکیم کرد.
💬
۶. بیانیه آشکارش درباره دوم خرداد در هر دو طیف سیاسی مخاطب پیدا کرد. با این همه تمایل آشکارش به شخصیتی که فراتر از قانون میخواست کارش را پیش ببرد، قابل کتمان نبود. اصلاح طلبان تلاش کردند فیلم را همراه خودشان بدانند، غافل از آنکه رهبر خود پایان فیلم را به نوعی پیشنهاد داده بود
💬
۷. «روبان قرمز» تکرار استعاری و نمادین آژانس شیشهای بود و «موج مرده» که باقیمانده از طرح «آژانس شیشهای ۲» بود بیشتر به روایت داستان احمد رضایی میمانست. مواجههاش با سانسورهای اعمال شده در فیلم به فریادها و چیدن نمادین نگاتیوها کشید تا طلب درجه و لباس کند و قدمتش را به رخ بکشد.
💬
۸. همکاریاش با اصغر فرهادی، استعدادی که تازه در شروع راه موفقیت بود نتیجه تلخی داشت هرچند «ارتفاع پست» هوادارانی در میان منتقدان پیدا کرد و هشدار ناکجاآبادی انتهای فیلمش را گروهی به ستایش نشستند.
💬
۹.سریالهای «خاک سرخ» و «حلقه سبز» شکستهای مطلق بودند تا مشخص شود در تلویزیون اصلا به اندازه سینما موفق نیست. مضمون ملتهب مامور امنیتی عاشق دختر یکی از مخالفان نظام در کنار برخی نشانهها مثل نام بردن از گوگوش در یادداشت مربوط به فیلم برای برخی شروع دوره مخملباف شدن ارزیابی شد.
💬
۱۰.ورود سریع وزارت اطلاعات در تامین مالی پروژه بعدی، تسکینی بود بر انتقادها. با نمایش دو جنگنده در پایان «به نام پدر» میخواست وجوه خاکستری دیدگاهش را حفظ کند تا با حمایت افرادی چون محمد قوچانی تبدیل به فیلمسازی شودکه هم به بیت رهبر راه داشت و هم خاتمی در اکران فیلمهایش حاضر بود
💬
۱۱.ورود به دنیای زنان و مسائل آنها در «دعوت» شکست دیگری را رقم زد تا وقایع سال ۸۸ به او فرصت دهد «آژانس شیشهای» دیگری خلق کند اما التهاب و حساسیت این موضوع قابل ورود نبود. این چنین بود که مجوز صادر شده برای تولید فیلم در دوره دولت محمود احمدی نژاد هیچ گاه اجازه اکران نیافت
💬
۱۲.سختتر شدن تامین منابع مالی تولید محصول فرهنگی و تلاش هرچه بیشتر جریان نزدیک به رهبر در جذب حاتمی کیا او را هرچه بیشتر به سمت مضامین مورد تائید و رسمی پیش برد. در این دوره بود که آشکارا رودروی فیلمسازان عرفی چون اصغر فرهادی و عباس کیارستمی ایستاد و موفقیتهای آنها را رد کرد
💬
۱۳.با پررنگ شدن حمایتهای معنوی و مالی سپاه پاسداران بود که «چ» چمرانی مطابق روایت رسمی از کار درآمد و «بادیگارد» ستایشی از حافظان ایدئولوژیک نظام شد.
💬
۱۴. «به وقت شام» و اتفاقات اخیر حسن ختامی برای فیلمسازی است که نهایت تلاش را برای خاکستری بودن کرد اما در زمانهای که خط کشیها روشنتر از هر زمان دیگری است و سرمایه و امکانات برای در اختیار قرار گرفتن شوخی ندارند، در میانه نسبی ایستادن سختترین کار جهان است.
twitter.com/babakazar/status/963014576286683136
#حاتمیکیا #ابراهیم_حاتمیکیا
📡 @VahidOnline