vhdo.nl/2sL0uNt
(ادامه از پست قبل)
«دشمنی ادامهدار
مرگ نابههنگام گلشیری در نخستین ماههای شصت و سومین سال زندگی به دشمنی مسئولان و ماموران جمهوری اسلامی با او و میراثش پایان نداد.
شکستن سنگ گور #گلشیری، جلوگیری از انتشار کتابهایش، جمعآوری کتابهای منتشر شدهاش در نمایشگاه کتاب و مانعتراشی برای فعالیت بنیادی که به نام او شکل گرفت، نمونههای آشکارتری از این دشمنی هستند. این بنیاد چند روز پس از مرگ گلشیری تشکیل شد و #فرزانه_طاهری، مترجم و همسر گلشیری، علیاشرف درویشیان و محمود دولتآبادی، داستاننویسان مطرح معاصر و بهمن فرمانآرا، فیلمساز هیئت موسس آن را تشکیل میدهند. گلشیری در ماههای پایان عمر در فکر راهاندازی یک #جایزه_ادبی سالانه برای آثار برتر #ادبیات_داستانی بود و بنیاد، از جمله برای تحقق این فکر تشکیل شد. نخستین دوره #جایزه_گلشیری در سال ۸۰ برگزار شد. این جایزه و مراسم معرفی برندگان آن خیلی زود جایگاهی ارزنده را در ردیف مهمترین رویدادهای ادبی و فرهنگی مستقل ایران به خود اختصاص داد.
سال ۱۳۹۳ هیئت مدیره بنیاد با انتشار بیانیهای اعلام کرد که اهدای جایزه گلشیری پس از ۱۳ دورهای که "در شرایطی گاه طاقتفرسا" برگزار شد، متوقف میشود. این خبر بازتاب وسیعی در رسانههای فارسیزبان داخل و خارج داشت. حدود ۱۲۰ #داستاننویس در نامهای خطاب به فرزانه طاهری خواستار تجدیدنطر در این تصمیمگیری و تداوم اهدای جایزهی گلشیری شدند. با این همه، مشکلاتی که #بنیادگلشیری برای اهدای این جایزه با آن روبرو بوده بسیار زیاد و قدیمیتر از آن بودهاند که امکانی برای برآورده شدن این خواسته داستاننویسان باقی بگذارد.جایزه گلشیری در نیمی از دورهها در محفلهای خصوصی و خانههای شخصی اهدا شده و تلاش همکاران بنیاد برای دریافت مجوز و اجاره سالن مناسب در سالهای گذشته ناکام مانده بود.
ایجاد محدودیت برای گلشیری، آثارش و فعالیتهایی که به نام او انجام میگیرد بخشی از ستیز حکومت جمهوری اسلامی با هرگونه فعالیت فرهنگی مستقل در ایران است که تبلور آن را در حوزه ادبیات داستانی میتوان در گسترش سانسور و سقوط تیراژ کتاب دید.
هوشنگ گلشیری در سالهای ۵۹ و ۶۰ در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران تدریس میکرد و در تصفیههای موسوم به #انقلاب_فرهنگی اخراج شد.
او در دههی شصت خورشیدی محور نشستهایی بود که به جلسات پنجشنبهها معروف است.
شماری از مطرحترین داستاننویسان امروز ایران در آن به داستانخوانی و نقد ادبیات میپرداختند.
برگزاری گارگاهها و کلاسهای داستاننویسی تا پایان عمر از مهمترین مشغلههای گلشیری بود و او از این منظر نقشی کمنظیر در پرورش نسلی از داستاننویسان ایران داشته است.
دو دهه پایانی زندگی گلشیری از سویی پرثمرترین دوره کاری و حضور فرهنگی او را شامل میشود، از سوی دیگر سالهای خفقان شدید و اضطراب مدام بودهاند که بر زندگی و کار بسیاری دیگر از نویسندگان تاثیر گذاشته است.
بسیاری از داستاننویسانی که در جلسات پنجشنبهها شرکت میکردند، امروز در خارجاز کشورند و بیشتر کتابهایشان اجازه انتشار ندارد.»
نوشته ۲ سال پیش «بهزاد کشمیریپور» بود در دویچهوله: vhdo.nl/2sLg8Iw
📡 @VahidOnline
(ادامه از پست قبل)
«دشمنی ادامهدار
مرگ نابههنگام گلشیری در نخستین ماههای شصت و سومین سال زندگی به دشمنی مسئولان و ماموران جمهوری اسلامی با او و میراثش پایان نداد.
شکستن سنگ گور #گلشیری، جلوگیری از انتشار کتابهایش، جمعآوری کتابهای منتشر شدهاش در نمایشگاه کتاب و مانعتراشی برای فعالیت بنیادی که به نام او شکل گرفت، نمونههای آشکارتری از این دشمنی هستند. این بنیاد چند روز پس از مرگ گلشیری تشکیل شد و #فرزانه_طاهری، مترجم و همسر گلشیری، علیاشرف درویشیان و محمود دولتآبادی، داستاننویسان مطرح معاصر و بهمن فرمانآرا، فیلمساز هیئت موسس آن را تشکیل میدهند. گلشیری در ماههای پایان عمر در فکر راهاندازی یک #جایزه_ادبی سالانه برای آثار برتر #ادبیات_داستانی بود و بنیاد، از جمله برای تحقق این فکر تشکیل شد. نخستین دوره #جایزه_گلشیری در سال ۸۰ برگزار شد. این جایزه و مراسم معرفی برندگان آن خیلی زود جایگاهی ارزنده را در ردیف مهمترین رویدادهای ادبی و فرهنگی مستقل ایران به خود اختصاص داد.
سال ۱۳۹۳ هیئت مدیره بنیاد با انتشار بیانیهای اعلام کرد که اهدای جایزه گلشیری پس از ۱۳ دورهای که "در شرایطی گاه طاقتفرسا" برگزار شد، متوقف میشود. این خبر بازتاب وسیعی در رسانههای فارسیزبان داخل و خارج داشت. حدود ۱۲۰ #داستاننویس در نامهای خطاب به فرزانه طاهری خواستار تجدیدنطر در این تصمیمگیری و تداوم اهدای جایزهی گلشیری شدند. با این همه، مشکلاتی که #بنیادگلشیری برای اهدای این جایزه با آن روبرو بوده بسیار زیاد و قدیمیتر از آن بودهاند که امکانی برای برآورده شدن این خواسته داستاننویسان باقی بگذارد.جایزه گلشیری در نیمی از دورهها در محفلهای خصوصی و خانههای شخصی اهدا شده و تلاش همکاران بنیاد برای دریافت مجوز و اجاره سالن مناسب در سالهای گذشته ناکام مانده بود.
ایجاد محدودیت برای گلشیری، آثارش و فعالیتهایی که به نام او انجام میگیرد بخشی از ستیز حکومت جمهوری اسلامی با هرگونه فعالیت فرهنگی مستقل در ایران است که تبلور آن را در حوزه ادبیات داستانی میتوان در گسترش سانسور و سقوط تیراژ کتاب دید.
هوشنگ گلشیری در سالهای ۵۹ و ۶۰ در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران تدریس میکرد و در تصفیههای موسوم به #انقلاب_فرهنگی اخراج شد.
او در دههی شصت خورشیدی محور نشستهایی بود که به جلسات پنجشنبهها معروف است.
شماری از مطرحترین داستاننویسان امروز ایران در آن به داستانخوانی و نقد ادبیات میپرداختند.
برگزاری گارگاهها و کلاسهای داستاننویسی تا پایان عمر از مهمترین مشغلههای گلشیری بود و او از این منظر نقشی کمنظیر در پرورش نسلی از داستاننویسان ایران داشته است.
دو دهه پایانی زندگی گلشیری از سویی پرثمرترین دوره کاری و حضور فرهنگی او را شامل میشود، از سوی دیگر سالهای خفقان شدید و اضطراب مدام بودهاند که بر زندگی و کار بسیاری دیگر از نویسندگان تاثیر گذاشته است.
بسیاری از داستاننویسانی که در جلسات پنجشنبهها شرکت میکردند، امروز در خارجاز کشورند و بیشتر کتابهایشان اجازه انتشار ندارد.»
نوشته ۲ سال پیش «بهزاد کشمیریپور» بود در دویچهوله: vhdo.nl/2sLg8Iw
📡 @VahidOnline