#یئتیم_ائیوز_(عیوض) کیمدیر؟
🔶سالها قبل دکلمه شعری را شنیدم که نه اسمی از شعر میدانستم و نه از شاعر آن، ولی صدای شاعر و خود شعر به قدری برایم دلچسب بود که دنبال آن بروم. بعدها شعرهای دیگری از این شاعر شنیدم و خواندم و بیشتر با نام"یئتیم ائیواز یا عیوض" آشنا شدم ولی متاسفانه فقط در حد اسم بود. تا اینکه مدتی پیش در یکی از سایتهای #آزربایجانی یک مصاحبه هر چند ناقص با این شاعر را پیدا کردم و به کمک یکی از دوستان به فارسی ترجمه کرده و در مطلبی قرار میدهم و امیدوارم دوستان حداقل از شعرهای این شاعر لذت ببرند.
👤ائیواز برای معرفی خود میگوید:
در سال 1952 در منطقه "دوه چی" (Dəvəçi) به دنیا آمدم و در مدرسه شماره یک جعفر جبارلی (CəfərCabbarlı) در منطقه(Siyəzən) درس خواندم. 10سال بعد خدمت جنگ رفتم.21سال راننده بوده ام و از روسیه گرفته، همهء جای دنیا را گشته ام. خدای بزرگ به من نعمت صدا را ارزانی داشت وتقدیرم چنان رقم خورد که خواننده شوم ولی بعداز عمل صدایم را از دست دادم
🔹از 14 سالگی شعر میگویم و نزدیک به 4000 شعر و غزل سروده ام کتابی باعنوان #یاز_یاغیش از من به چاپ رسیده و 2-3 تا آلبوم موسیقی دارم. همهء اینها را لطف دوستان دانسته و شکر.
🔹چه شد که معروف شدید؟
با یک شعری با اسم " #یاغیش" (باران) مشهور شدم، توسط دوست مرحومم شیرعلی معلم. من در گاراژ با او 9 سال رانندگی کرده ام بعدها از آنجا رفتم. از رفتنم 25 سال میگذشت و در Qalaaltın زیر درخت نشسته بودم دیدم که یک ماشین مرسدس داخل شد و پرسید "یتیم اینجاست؟" انگشت به دهان گفتم، آره خودش است این شیرعلی است. بچه ها هم من را به اسم "یتیم" نمیشناسند ولی در گاراژ همه من را "یتیم" میشناختند و مرا "یتیم" صدا میکردند. برگشتم گفتم: آی شیرعلی! او هم برگشت و گفت چیه؟ گفتم "یتیم منم" گفت که برو دنبال کارت... "یتیم که این شکلی نبود" گفتم "بیا بیا اینجا، این منم، در فلان گاراژ رانندگی کرده ایم...".
⛈او هم جلو آمد و همدیگر را بغل کرده بوسیدیم. همانجا نشستیم برای غذا خودرن، خانمی هم همراهش آمده بود، کمی بعد باران شروع به باریدن کرد، یک قطره.. دو قطره.. سه قطره.. گفتم؛ "شیرعلی غذا خیس میشود بلند شو برویم داخل" رفتیم داخل نشستیم، پنجره را باز کردیم، دختر برگشت گفت: "تا به حال به بوی خاک فکر کرده ای؟"
🖋ناگهان یادم افتاد که 30 سال قبل دقیقا همین ماجرا برای من اتفاق افتاده..! دقیقا سال 1975 دختری را که میخواستم را دزدیدم و آوردمش "Qalaaltına"، بارانی زیباتر از این میبارید دختر برگشت گفت؛ "برویم داخل ماشین، باران میبارد. گفتم که "کجا فرار میکنی؟ ما نان را مثل خمیر خورده ایم". 30 سال برای من به عقب برگشت بلند شدم و در عرض 23 دقیقه شعر یاغیش را نوشتم. آوردم گذاشتم روی میز.
🌧خانم در دلش خواند و شروع کرد به گریه کردن. شیرعلی گفت؛ "چه نوشته ای؟ خانم گریه میکنه؟ گفتم؛ شعر نوشته ام" ... گفت؛ "پس خودت بلند بخوان". من هم خواندم. صدایم را با گوشی اش ضبط کرد، بعدها آن را پخش کردند در تمام آذربایجان، در اینترنت گذاشتند و من کم کم مشهور شدم...
⛈ #شعر_یاغیش ...
@TorkAz
🔶سالها قبل دکلمه شعری را شنیدم که نه اسمی از شعر میدانستم و نه از شاعر آن، ولی صدای شاعر و خود شعر به قدری برایم دلچسب بود که دنبال آن بروم. بعدها شعرهای دیگری از این شاعر شنیدم و خواندم و بیشتر با نام"یئتیم ائیواز یا عیوض" آشنا شدم ولی متاسفانه فقط در حد اسم بود. تا اینکه مدتی پیش در یکی از سایتهای #آزربایجانی یک مصاحبه هر چند ناقص با این شاعر را پیدا کردم و به کمک یکی از دوستان به فارسی ترجمه کرده و در مطلبی قرار میدهم و امیدوارم دوستان حداقل از شعرهای این شاعر لذت ببرند.
👤ائیواز برای معرفی خود میگوید:
در سال 1952 در منطقه "دوه چی" (Dəvəçi) به دنیا آمدم و در مدرسه شماره یک جعفر جبارلی (CəfərCabbarlı) در منطقه(Siyəzən) درس خواندم. 10سال بعد خدمت جنگ رفتم.21سال راننده بوده ام و از روسیه گرفته، همهء جای دنیا را گشته ام. خدای بزرگ به من نعمت صدا را ارزانی داشت وتقدیرم چنان رقم خورد که خواننده شوم ولی بعداز عمل صدایم را از دست دادم
🔹از 14 سالگی شعر میگویم و نزدیک به 4000 شعر و غزل سروده ام کتابی باعنوان #یاز_یاغیش از من به چاپ رسیده و 2-3 تا آلبوم موسیقی دارم. همهء اینها را لطف دوستان دانسته و شکر.
🔹چه شد که معروف شدید؟
با یک شعری با اسم " #یاغیش" (باران) مشهور شدم، توسط دوست مرحومم شیرعلی معلم. من در گاراژ با او 9 سال رانندگی کرده ام بعدها از آنجا رفتم. از رفتنم 25 سال میگذشت و در Qalaaltın زیر درخت نشسته بودم دیدم که یک ماشین مرسدس داخل شد و پرسید "یتیم اینجاست؟" انگشت به دهان گفتم، آره خودش است این شیرعلی است. بچه ها هم من را به اسم "یتیم" نمیشناسند ولی در گاراژ همه من را "یتیم" میشناختند و مرا "یتیم" صدا میکردند. برگشتم گفتم: آی شیرعلی! او هم برگشت و گفت چیه؟ گفتم "یتیم منم" گفت که برو دنبال کارت... "یتیم که این شکلی نبود" گفتم "بیا بیا اینجا، این منم، در فلان گاراژ رانندگی کرده ایم...".
⛈او هم جلو آمد و همدیگر را بغل کرده بوسیدیم. همانجا نشستیم برای غذا خودرن، خانمی هم همراهش آمده بود، کمی بعد باران شروع به باریدن کرد، یک قطره.. دو قطره.. سه قطره.. گفتم؛ "شیرعلی غذا خیس میشود بلند شو برویم داخل" رفتیم داخل نشستیم، پنجره را باز کردیم، دختر برگشت گفت: "تا به حال به بوی خاک فکر کرده ای؟"
🖋ناگهان یادم افتاد که 30 سال قبل دقیقا همین ماجرا برای من اتفاق افتاده..! دقیقا سال 1975 دختری را که میخواستم را دزدیدم و آوردمش "Qalaaltına"، بارانی زیباتر از این میبارید دختر برگشت گفت؛ "برویم داخل ماشین، باران میبارد. گفتم که "کجا فرار میکنی؟ ما نان را مثل خمیر خورده ایم". 30 سال برای من به عقب برگشت بلند شدم و در عرض 23 دقیقه شعر یاغیش را نوشتم. آوردم گذاشتم روی میز.
🌧خانم در دلش خواند و شروع کرد به گریه کردن. شیرعلی گفت؛ "چه نوشته ای؟ خانم گریه میکنه؟ گفتم؛ شعر نوشته ام" ... گفت؛ "پس خودت بلند بخوان". من هم خواندم. صدایم را با گوشی اش ضبط کرد، بعدها آن را پخش کردند در تمام آذربایجان، در اینترنت گذاشتند و من کم کم مشهور شدم...
⛈ #شعر_یاغیش ...
@TorkAz
Forwarded from ☘🌺 آزربایجان 🌺☘
#یئتیم_ائیوز_(عیوض) کیمدیر؟
🔶سالها قبل دکلمه شعری را شنیدم که نه اسمی از شعر میدانستم و نه از شاعر آن، ولی صدای شاعر و خود شعر به قدری برایم دلچسب بود که دنبال آن بروم. بعدها شعرهای دیگری از این شاعر شنیدم و خواندم و بیشتر با نام"یئتیم ائیواز یا عیوض" آشنا شدم ولی متاسفانه فقط در حد اسم بود. تا اینکه مدتی پیش در یکی از سایتهای #آزربایجانی یک مصاحبه هر چند ناقص با این شاعر را پیدا کردم و به کمک یکی از دوستان به فارسی ترجمه کرده و در مطلبی قرار میدهم و امیدوارم دوستان حداقل از شعرهای این شاعر لذت ببرند.
👤ائیواز برای معرفی خود میگوید:
در سال 1952 در منطقه "دوه چی" (Dəvəçi) به دنیا آمدم و در مدرسه شماره یک جعفر جبارلی (CəfərCabbarlı) در منطقه(Siyəzən) درس خواندم. 10سال بعد خدمت جنگ رفتم.21سال راننده بوده ام و از روسیه گرفته، همهء جای دنیا را گشته ام. خدای بزرگ به من نعمت صدا را ارزانی داشت وتقدیرم چنان رقم خورد که خواننده شوم ولی بعداز عمل صدایم را از دست دادم
🔹از 14 سالگی شعر میگویم و نزدیک به 4000 شعر و غزل سروده ام کتابی باعنوان #یاز_یاغیش از من به چاپ رسیده و 2-3 تا آلبوم موسیقی دارم. همهء اینها را لطف دوستان دانسته و شکر.
🔹چه شد که معروف شدید؟
با یک شعری با اسم " #یاغیش" (باران) مشهور شدم، توسط دوست مرحومم شیرعلی معلم. من در گاراژ با او 9 سال رانندگی کرده ام بعدها از آنجا رفتم. از رفتنم 25 سال میگذشت و در Qalaaltın زیر درخت نشسته بودم دیدم که یک ماشین مرسدس داخل شد و پرسید "یتیم اینجاست؟" انگشت به دهان گفتم، آره خودش است این شیرعلی است. بچه ها هم من را به اسم "یتیم" نمیشناسند ولی در گاراژ همه من را "یتیم" میشناختند و مرا "یتیم" صدا میکردند. برگشتم گفتم: آی شیرعلی! او هم برگشت و گفت چیه؟ گفتم "یتیم منم" گفت که برو دنبال کارت... "یتیم که این شکلی نبود" گفتم "بیا بیا اینجا، این منم، در فلان گاراژ رانندگی کرده ایم...".
⛈او هم جلو آمد و همدیگر را بغل کرده بوسیدیم. همانجا نشستیم برای غذا خودرن، خانمی هم همراهش آمده بود، کمی بعد باران شروع به باریدن کرد، یک قطره.. دو قطره.. سه قطره.. گفتم؛ "شیرعلی غذا خیس میشود بلند شو برویم داخل" رفتیم داخل نشستیم، پنجره را باز کردیم، دختر برگشت گفت: "تا به حال به بوی خاک فکر کرده ای؟"
🖋ناگهان یادم افتاد که 30 سال قبل دقیقا همین ماجرا برای من اتفاق افتاده..! دقیقا سال 1975 دختری را که میخواستم را دزدیدم و آوردمش "Qalaaltına"، بارانی زیباتر از این میبارید دختر برگشت گفت؛ "برویم داخل ماشین، باران میبارد. گفتم که "کجا فرار میکنی؟ ما نان را مثل خمیر خورده ایم". 30 سال برای من به عقب برگشت بلند شدم و در عرض 23 دقیقه شعر یاغیش را نوشتم. آوردم گذاشتم روی میز.
🌧خانم در دلش خواند و شروع کرد به گریه کردن. شیرعلی گفت؛ "چه نوشته ای؟ خانم گریه میکنه؟ گفتم؛ شعر نوشته ام" ... گفت؛ "پس خودت بلند بخوان". من هم خواندم. صدایم را با گوشی اش ضبط کرد، بعدها آن را پخش کردند در تمام آذربایجان، در اینترنت گذاشتند و من کم کم مشهور شدم...
⛈ #شعر_یاغیش ...
@TorkAz
🔶سالها قبل دکلمه شعری را شنیدم که نه اسمی از شعر میدانستم و نه از شاعر آن، ولی صدای شاعر و خود شعر به قدری برایم دلچسب بود که دنبال آن بروم. بعدها شعرهای دیگری از این شاعر شنیدم و خواندم و بیشتر با نام"یئتیم ائیواز یا عیوض" آشنا شدم ولی متاسفانه فقط در حد اسم بود. تا اینکه مدتی پیش در یکی از سایتهای #آزربایجانی یک مصاحبه هر چند ناقص با این شاعر را پیدا کردم و به کمک یکی از دوستان به فارسی ترجمه کرده و در مطلبی قرار میدهم و امیدوارم دوستان حداقل از شعرهای این شاعر لذت ببرند.
👤ائیواز برای معرفی خود میگوید:
در سال 1952 در منطقه "دوه چی" (Dəvəçi) به دنیا آمدم و در مدرسه شماره یک جعفر جبارلی (CəfərCabbarlı) در منطقه(Siyəzən) درس خواندم. 10سال بعد خدمت جنگ رفتم.21سال راننده بوده ام و از روسیه گرفته، همهء جای دنیا را گشته ام. خدای بزرگ به من نعمت صدا را ارزانی داشت وتقدیرم چنان رقم خورد که خواننده شوم ولی بعداز عمل صدایم را از دست دادم
🔹از 14 سالگی شعر میگویم و نزدیک به 4000 شعر و غزل سروده ام کتابی باعنوان #یاز_یاغیش از من به چاپ رسیده و 2-3 تا آلبوم موسیقی دارم. همهء اینها را لطف دوستان دانسته و شکر.
🔹چه شد که معروف شدید؟
با یک شعری با اسم " #یاغیش" (باران) مشهور شدم، توسط دوست مرحومم شیرعلی معلم. من در گاراژ با او 9 سال رانندگی کرده ام بعدها از آنجا رفتم. از رفتنم 25 سال میگذشت و در Qalaaltın زیر درخت نشسته بودم دیدم که یک ماشین مرسدس داخل شد و پرسید "یتیم اینجاست؟" انگشت به دهان گفتم، آره خودش است این شیرعلی است. بچه ها هم من را به اسم "یتیم" نمیشناسند ولی در گاراژ همه من را "یتیم" میشناختند و مرا "یتیم" صدا میکردند. برگشتم گفتم: آی شیرعلی! او هم برگشت و گفت چیه؟ گفتم "یتیم منم" گفت که برو دنبال کارت... "یتیم که این شکلی نبود" گفتم "بیا بیا اینجا، این منم، در فلان گاراژ رانندگی کرده ایم...".
⛈او هم جلو آمد و همدیگر را بغل کرده بوسیدیم. همانجا نشستیم برای غذا خودرن، خانمی هم همراهش آمده بود، کمی بعد باران شروع به باریدن کرد، یک قطره.. دو قطره.. سه قطره.. گفتم؛ "شیرعلی غذا خیس میشود بلند شو برویم داخل" رفتیم داخل نشستیم، پنجره را باز کردیم، دختر برگشت گفت: "تا به حال به بوی خاک فکر کرده ای؟"
🖋ناگهان یادم افتاد که 30 سال قبل دقیقا همین ماجرا برای من اتفاق افتاده..! دقیقا سال 1975 دختری را که میخواستم را دزدیدم و آوردمش "Qalaaltına"، بارانی زیباتر از این میبارید دختر برگشت گفت؛ "برویم داخل ماشین، باران میبارد. گفتم که "کجا فرار میکنی؟ ما نان را مثل خمیر خورده ایم". 30 سال برای من به عقب برگشت بلند شدم و در عرض 23 دقیقه شعر یاغیش را نوشتم. آوردم گذاشتم روی میز.
🌧خانم در دلش خواند و شروع کرد به گریه کردن. شیرعلی گفت؛ "چه نوشته ای؟ خانم گریه میکنه؟ گفتم؛ شعر نوشته ام" ... گفت؛ "پس خودت بلند بخوان". من هم خواندم. صدایم را با گوشی اش ضبط کرد، بعدها آن را پخش کردند در تمام آذربایجان، در اینترنت گذاشتند و من کم کم مشهور شدم...
⛈ #شعر_یاغیش ...
@TorkAz
Forwarded from ☘🌺 آزربایجان 🌺☘
#یئتیم_ائیوز_(عیوض) کیمدیر؟
🔶سالها قبل دکلمه شعری را شنیدم که نه اسمی از شعر میدانستم و نه از شاعر آن، ولی صدای شاعر و خود شعر به قدری برایم دلچسب بود که دنبال آن بروم. بعدها شعرهای دیگری از این شاعر شنیدم و خواندم و بیشتر با نام"یئتیم ائیواز یا عیوض" آشنا شدم ولی متاسفانه فقط در حد اسم بود. تا اینکه مدتی پیش در یکی از سایتهای #آزربایجانی یک مصاحبه هر چند ناقص با این شاعر را پیدا کردم و به کمک یکی از دوستان به فارسی ترجمه کرده و در مطلبی قرار میدهم و امیدوارم دوستان حداقل از شعرهای این شاعر لذت ببرند.
👤ائیواز برای معرفی خود میگوید:
در سال 1952 در منطقه "دوه چی" (Dəvəçi) به دنیا آمدم و در مدرسه شماره یک جعفر جبارلی (CəfərCabbarlı) در منطقه(Siyəzən) درس خواندم. 10سال بعد خدمت جنگ رفتم.21سال راننده بوده ام و از روسیه گرفته، همهء جای دنیا را گشته ام. خدای بزرگ به من نعمت صدا را ارزانی داشت وتقدیرم چنان رقم خورد که خواننده شوم ولی بعداز عمل صدایم را از دست دادم
🔹از 14 سالگی شعر میگویم و نزدیک به 4000 شعر و غزل سروده ام کتابی باعنوان #یاز_یاغیش از من به چاپ رسیده و 2-3 تا آلبوم موسیقی دارم. همهء اینها را لطف دوستان دانسته و شکر.
🔹چه شد که معروف شدید؟
با یک شعری با اسم " #یاغیش" (باران) مشهور شدم، توسط دوست مرحومم شیرعلی معلم. من در گاراژ با او 9 سال رانندگی کرده ام بعدها از آنجا رفتم. از رفتنم 25 سال میگذشت و در Qalaaltın زیر درخت نشسته بودم دیدم که یک ماشین مرسدس داخل شد و پرسید "یتیم اینجاست؟" انگشت به دهان گفتم، آره خودش است این شیرعلی است. بچه ها هم من را به اسم "یتیم" نمیشناسند ولی در گاراژ همه من را "یتیم" میشناختند و مرا "یتیم" صدا میکردند. برگشتم گفتم: آی شیرعلی! او هم برگشت و گفت چیه؟ گفتم "یتیم منم" گفت که برو دنبال کارت... "یتیم که این شکلی نبود" گفتم "بیا بیا اینجا، این منم، در فلان گاراژ رانندگی کرده ایم...".
⛈او هم جلو آمد و همدیگر را بغل کرده بوسیدیم. همانجا نشستیم برای غذا خودرن، خانمی هم همراهش آمده بود، کمی بعد باران شروع به باریدن کرد، یک قطره.. دو قطره.. سه قطره.. گفتم؛ "شیرعلی غذا خیس میشود بلند شو برویم داخل" رفتیم داخل نشستیم، پنجره را باز کردیم، دختر برگشت گفت: "تا به حال به بوی خاک فکر کرده ای؟"
🖋ناگهان یادم افتاد که 30 سال قبل دقیقا همین ماجرا برای من اتفاق افتاده..! دقیقا سال 1975 دختری را که میخواستم را دزدیدم و آوردمش "Qalaaltına"، بارانی زیباتر از این میبارید دختر برگشت گفت؛ "برویم داخل ماشین، باران میبارد. گفتم که "کجا فرار میکنی؟ ما نان را مثل خمیر خورده ایم". 30 سال برای من به عقب برگشت بلند شدم و در عرض 23 دقیقه شعر یاغیش را نوشتم. آوردم گذاشتم روی میز.
🌧خانم در دلش خواند و شروع کرد به گریه کردن. شیرعلی گفت؛ "چه نوشته ای؟ خانم گریه میکنه؟ گفتم؛ شعر نوشته ام" ... گفت؛ "پس خودت بلند بخوان". من هم خواندم. صدایم را با گوشی اش ضبط کرد، بعدها آن را پخش کردند در تمام آذربایجان، در اینترنت گذاشتند و من کم کم مشهور شدم...
⛈ #شعر_یاغیش ...
@TorkAz
🔶سالها قبل دکلمه شعری را شنیدم که نه اسمی از شعر میدانستم و نه از شاعر آن، ولی صدای شاعر و خود شعر به قدری برایم دلچسب بود که دنبال آن بروم. بعدها شعرهای دیگری از این شاعر شنیدم و خواندم و بیشتر با نام"یئتیم ائیواز یا عیوض" آشنا شدم ولی متاسفانه فقط در حد اسم بود. تا اینکه مدتی پیش در یکی از سایتهای #آزربایجانی یک مصاحبه هر چند ناقص با این شاعر را پیدا کردم و به کمک یکی از دوستان به فارسی ترجمه کرده و در مطلبی قرار میدهم و امیدوارم دوستان حداقل از شعرهای این شاعر لذت ببرند.
👤ائیواز برای معرفی خود میگوید:
در سال 1952 در منطقه "دوه چی" (Dəvəçi) به دنیا آمدم و در مدرسه شماره یک جعفر جبارلی (CəfərCabbarlı) در منطقه(Siyəzən) درس خواندم. 10سال بعد خدمت جنگ رفتم.21سال راننده بوده ام و از روسیه گرفته، همهء جای دنیا را گشته ام. خدای بزرگ به من نعمت صدا را ارزانی داشت وتقدیرم چنان رقم خورد که خواننده شوم ولی بعداز عمل صدایم را از دست دادم
🔹از 14 سالگی شعر میگویم و نزدیک به 4000 شعر و غزل سروده ام کتابی باعنوان #یاز_یاغیش از من به چاپ رسیده و 2-3 تا آلبوم موسیقی دارم. همهء اینها را لطف دوستان دانسته و شکر.
🔹چه شد که معروف شدید؟
با یک شعری با اسم " #یاغیش" (باران) مشهور شدم، توسط دوست مرحومم شیرعلی معلم. من در گاراژ با او 9 سال رانندگی کرده ام بعدها از آنجا رفتم. از رفتنم 25 سال میگذشت و در Qalaaltın زیر درخت نشسته بودم دیدم که یک ماشین مرسدس داخل شد و پرسید "یتیم اینجاست؟" انگشت به دهان گفتم، آره خودش است این شیرعلی است. بچه ها هم من را به اسم "یتیم" نمیشناسند ولی در گاراژ همه من را "یتیم" میشناختند و مرا "یتیم" صدا میکردند. برگشتم گفتم: آی شیرعلی! او هم برگشت و گفت چیه؟ گفتم "یتیم منم" گفت که برو دنبال کارت... "یتیم که این شکلی نبود" گفتم "بیا بیا اینجا، این منم، در فلان گاراژ رانندگی کرده ایم...".
⛈او هم جلو آمد و همدیگر را بغل کرده بوسیدیم. همانجا نشستیم برای غذا خودرن، خانمی هم همراهش آمده بود، کمی بعد باران شروع به باریدن کرد، یک قطره.. دو قطره.. سه قطره.. گفتم؛ "شیرعلی غذا خیس میشود بلند شو برویم داخل" رفتیم داخل نشستیم، پنجره را باز کردیم، دختر برگشت گفت: "تا به حال به بوی خاک فکر کرده ای؟"
🖋ناگهان یادم افتاد که 30 سال قبل دقیقا همین ماجرا برای من اتفاق افتاده..! دقیقا سال 1975 دختری را که میخواستم را دزدیدم و آوردمش "Qalaaltına"، بارانی زیباتر از این میبارید دختر برگشت گفت؛ "برویم داخل ماشین، باران میبارد. گفتم که "کجا فرار میکنی؟ ما نان را مثل خمیر خورده ایم". 30 سال برای من به عقب برگشت بلند شدم و در عرض 23 دقیقه شعر یاغیش را نوشتم. آوردم گذاشتم روی میز.
🌧خانم در دلش خواند و شروع کرد به گریه کردن. شیرعلی گفت؛ "چه نوشته ای؟ خانم گریه میکنه؟ گفتم؛ شعر نوشته ام" ... گفت؛ "پس خودت بلند بخوان". من هم خواندم. صدایم را با گوشی اش ضبط کرد، بعدها آن را پخش کردند در تمام آذربایجان، در اینترنت گذاشتند و من کم کم مشهور شدم...
⛈ #شعر_یاغیش ...
@TorkAz
آیلارین آدی "گونشلی ایل" #ایران_گون_سایاریندا
1- فروردین: #آغلارگولر
2- اردیبهشت: #گولن
3- خرداد: #قیزاران
4- تیـر: #قورا_پیشیرن
5- مرداد: #قویروق_دوغان
6- شهریور: #زومار
7- مهـر: #خزل
8- آبـان: #قیرؤو
9- آذر: #ایاز
10- دی: #چیلله
11- بهمن: #دوندوران
12- اسفند: #بایرام
💢💢💢
آیلارین آدی " گونشلی ایل" #جمهوری_آزربایجان، #گون_سایاریندا
Ocaq
Boz
Yelin
Qıraçan
Köç
Çiçək
Oraq
Biçin
Sıxman
Qırov
Ulusoyuq
Aralıq
💢💢💢
فصیللر #تورکی_دیلده
بهار: #یاز
تابستان: #یای
پاییز: #گؤز "سون باهار"
زمستان: #قیش
💢💢💢
هفتهنین گونلری #ایران_گون_سایاریندا
شنبه: #يئل_گونو
یکشنبه: #سوت_گونو، #سود_گونو
دوشنبه: #دوز_گونو
سهشنبه: #آرا_گون
چهارشنبه: #اود_گونو
پنجشنبه: #سو_گونو
جمعه: #آینی_گون
💢💢💢
آیلارین آدی "میلادی" #گون_سایاریندا "تورکیه"
Ocak: #ژانویه
şubat: #فوریه
mart: #مارس
Nisan: #آوریل# ،آپریل
Mayıs: #می
Haziran: #جون
Temmuz: #جولای
Ağustos: #آگوست
Eylül: #سپتامبر
Ekim: #اکتبر
Kasım: #نوامبر
Aralık: #دسامبر
💢💢💢
آیلارین آدی "میلادی"
#گون_سایاریندا "جمهوری آزربایجان"
Yanvar
Fevral
Mart
Aprel
May
İyun
İyul
Avqust
Sentyabr
Oktyabr
Noyabr
Dekabr
💢💢💢
هفتهنین گونلری، تورکیه #گون_سایاریندا
Pazartesi: #دوشنبه
Sali: #سهشنبه
Çarşamba: #چهارشنبه
Perşembe: #پنجشنبه
Cuma: #جمعه
Cumartesi: #شنبه
pazar: #یکشنبه
💢💢💢
هفتهنین گونلری "جمهوری آزربایجان"، #گون_سایاریندا
Başgün: #دوشنبه
Tozgün: #سهشنبه
Odgün: #چهارشنبه
Ortagün: #پنجشنبه
Yeygün: #جمعه
Elgün: #شنبه
Aragün: #یکشنبه
🌸@TorkAz 🌸
•┈┈•°•✾•°🍃°•✾•°•┈┈•
1- فروردین: #آغلارگولر
2- اردیبهشت: #گولن
3- خرداد: #قیزاران
4- تیـر: #قورا_پیشیرن
5- مرداد: #قویروق_دوغان
6- شهریور: #زومار
7- مهـر: #خزل
8- آبـان: #قیرؤو
9- آذر: #ایاز
10- دی: #چیلله
11- بهمن: #دوندوران
12- اسفند: #بایرام
💢💢💢
آیلارین آدی " گونشلی ایل" #جمهوری_آزربایجان، #گون_سایاریندا
Ocaq
Boz
Yelin
Qıraçan
Köç
Çiçək
Oraq
Biçin
Sıxman
Qırov
Ulusoyuq
Aralıq
💢💢💢
فصیللر #تورکی_دیلده
بهار: #یاز
تابستان: #یای
پاییز: #گؤز "سون باهار"
زمستان: #قیش
💢💢💢
هفتهنین گونلری #ایران_گون_سایاریندا
شنبه: #يئل_گونو
یکشنبه: #سوت_گونو، #سود_گونو
دوشنبه: #دوز_گونو
سهشنبه: #آرا_گون
چهارشنبه: #اود_گونو
پنجشنبه: #سو_گونو
جمعه: #آینی_گون
💢💢💢
آیلارین آدی "میلادی" #گون_سایاریندا "تورکیه"
Ocak: #ژانویه
şubat: #فوریه
mart: #مارس
Nisan: #آوریل# ،آپریل
Mayıs: #می
Haziran: #جون
Temmuz: #جولای
Ağustos: #آگوست
Eylül: #سپتامبر
Ekim: #اکتبر
Kasım: #نوامبر
Aralık: #دسامبر
💢💢💢
آیلارین آدی "میلادی"
#گون_سایاریندا "جمهوری آزربایجان"
Yanvar
Fevral
Mart
Aprel
May
İyun
İyul
Avqust
Sentyabr
Oktyabr
Noyabr
Dekabr
💢💢💢
هفتهنین گونلری، تورکیه #گون_سایاریندا
Pazartesi: #دوشنبه
Sali: #سهشنبه
Çarşamba: #چهارشنبه
Perşembe: #پنجشنبه
Cuma: #جمعه
Cumartesi: #شنبه
pazar: #یکشنبه
💢💢💢
هفتهنین گونلری "جمهوری آزربایجان"، #گون_سایاریندا
Başgün: #دوشنبه
Tozgün: #سهشنبه
Odgün: #چهارشنبه
Ortagün: #پنجشنبه
Yeygün: #جمعه
Elgün: #شنبه
Aragün: #یکشنبه
🌸@TorkAz 🌸
•┈┈•°•✾•°🍃°•✾•°•┈┈•