آموزشکده توانا
58.2K subscribers
29.8K photos
36.1K videos
2.54K files
18.5K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
کوتاه درباره زندگی کوتاه #شاعر جسور کرد، ژیلا حسینی

#ژیلاحسینی در شهریور سال ۱۳۴۳ در شهر #سقز به‌دنیا آمد. خانواده‌ او اهل علم و ادب بودند. مرحوم شیخ عبدالقادر جد پدرش خطاط و شاعر بود. پدرش هم قاضی دادگستری و اهل مطالعه و روشنفکر بوده و ژیلا در سایه آن پدر فهیم، با #ادبیات آشنا شد. از همان سنین نوجوانی، استعداد ذاتی ژیلا درخور توجه بود و بسیار زود توسط دبیران ادبیات تشخیص داده شد.

او دو دوره اساسی در #شعر خود را سپری کرده است. دوره اول که او هنوز زبان خاص خود را نیافته و در چرخه دگردیسی زبان شاخص شعر خود را نیافته است. شعر او موزون، همراه با تمایلات رمانتیکی و اغلب رنج‌ها و مصیبت‌های #زن روزگار خود است. اما در دوره دوم او ناشکیبا و با نگاهی انتقادی، به جنگ سنت‌ها و قواعد مردانه روی ‌می‌آورد و علیه زبان مردانه در ادبیات، به‌‌نوعی قیام می‌کند.

شرایط آن روز انقلاب اسلامی ایران و خللی که در جریان تحصیل ژیلا پیش آمد، ژیلای کم سن و سال را به‌سوی ازدواجی زود هنگام سوق داد. در پانزده سالگی با پسر عموی پدرش ازدواج کرد و این ازدواج پس از پنج سال به جدایی کشید. هفت سال پس از متارکه برای بار دوم ژیلا زندگی مشترکی را در سنندج تجربه کرد.

اولین سرودن‌ها و نگارش‌های ژیلا به زبان فارسی بود. در سال‌های ۱۳۶۳ و ۱۳۶۴ در بخش کردی رادیو سنندج در برنامه‌ ئیمه و گویگره‌کان (ما و شنوندگان) شروع به فعالیت کرد و این فعالیت ژیلا را به سمت و سوی نگارش و سرودن به کردی سوق داد.

ژیلا در سال ۱۳۷۵ و در سن ۳۲ سالگی در حالی که برای دیدار #شیرکو_بیکس، شاعر شهیر کرد عازم تهران بود و در اثر واژگون شدن ماشین‌شان به همراه دختر ۱۰ ماهه‌اش ژینا درگذشت.

وقتی که با کلامی سرد
آری تنهای یک کلام چون نه
آزادگی و عشق را مسیح آسا
بر صلیب مرگ احساسات کوبیدند
و جنون را حرمتی مجهول بخشیدند...

زمانی که معصومیت یک طفل را
با ترازوی نیرنگ سنجیدند
و از لبخند ، آن برترین نغمه شادی
در شاهراه عشق و حق دامها چیدند
دیگر"کدام اوج ،کدام قله و کدامین آسمان راز"
می تواند شعر را چون کودکی مهجور
سر پناهی چون پدر باشد

این چه بغض نا آشناست
این کدامین سوگ بی‌حد است.
این چه سوزی است که در شعر من است

آه
آری این خود اوست
آن غمین آواز سوگ شبنم است
آن حلول حرمت اهریمن است
در نیاز عشق من.

@Tavaana_TavaanaTech