چند روز است که میخوانم و میشنوم واکنشها را به #کبری_خزعلی که گفته غربالگری در کشور ممنوع میشود؛ یعنی زنان باردار برای تشخیص بیماریها و معلولیتها در جنینشان آزمایش نمیشوند. نوشتند چه مرضی است که به جمعیت افراد دارای #معلولیت اضافه شود وقتی که آنها اینهمه از معلولیتشان زجر میکشند. نوشتند افراد معلول و #بیمار «بار» اضافه میشوند روی سر خانواده و دولت و نظام اقتصادی کشور.
با دلسوزی فراوان از رنج روحی #کودکان_معلول نوشتند که به خاطر احساس تفاوت با دیگر بچهها و پذیرش نشدن در جمع آنها، آسیب میبینند. تا جایی که این نوشتهها منتقد بیتوجهی دولت و دستگاههای موظف به ارايه خدمات بودند، حرفشان درست. اما در برخی مواردی که حتی از سر دلسوزی اشاره کردند، نکتههایی وجود داشت.
ندیدم افراد غیرمعلول به نقش خودشان و جامعه غیرمعلول در آفرینش اینهمه رنج و درد برای افراد دارای معلولیت گفته باشند، چون باور دارند که تمام تقصیر درون آن بدنِ معلول و ذهنِ متفاوت است که هرکاری کند، با بدنهای غیرمعلول و ذهنهای مثلا سالم، جفت و جور نمیشود.
نمیدانند که اگر کودک دارای معلولیتی در جمع بقیه کودکان رنج میکشد، ریشهاش تماما در معلولیتش نیست؛ که در نادانی جامعه روبروی او نیز هست. کودک معلول محکوم است که بارِ ناآگاهی و بیاطلاعی همه خانوادههای غیرمعلول را به دوش بکشد؛ بار آنهایی که آموزش ندیدهاند که باید با تفاوتها کنار بیایند و کودک دارای معلولیت را پذیرا باشند و تفاوتش را به احساس بد در او تبدیل نکنند.
نمیدانند که حقوق کودک معلول را، حق بازی و شادی و تحصیل آسان را، جامعهی غیرمعلولگرا و باورهای غلط و قوانین نوشته و نانوشتهاش از او گرفتهاند.
نمیدانند که پس زدنِ افراد معلول جویای کار از جانبِ منِ مدیر، منِ صاحبکار، منِ وزیر آموزش و پرورش، منِ قانونگذار، منِ تکثیرشده در تک تک سمتها و حرفهها باعث شده که او سربار خانوادهشود. نمیدانند که کوچه و خیابانهای قهر با ویلچری که منِ مهندس شهرسازی ساختم، باعث شده معلولیت آنها به ناتوانی تبدیل شود.
من هم با به دنیا آمدن کودکان دارای معلولیت مخالفم؛ نه به این دلیل که معلولهراس باشم؛ که برعکس، غیرمعلولهراسم. ترس دارم از دنیای وحشی و نفهمی که هر تفاوتی را با تمام وجود پس میزند و اگر زورش برسد، توحش هم علیه او به خرج میدهد. روزی هزار بار آرزو میکنم ای کاش میشد #غربالگری را بر اساس #شعور و آگاهی #والدین و خانوادهها انجام داد.
از اینستاگرام #نگین_حسینی روزنامهنگار و پژوهشگر حوزه افراد دارای معلولیت
مرتبط:
حمایتگری از حقوق افراد دارای معلولیت
http://bit.ly/2ovU845
@Tavaana_TavaanaTech
با دلسوزی فراوان از رنج روحی #کودکان_معلول نوشتند که به خاطر احساس تفاوت با دیگر بچهها و پذیرش نشدن در جمع آنها، آسیب میبینند. تا جایی که این نوشتهها منتقد بیتوجهی دولت و دستگاههای موظف به ارايه خدمات بودند، حرفشان درست. اما در برخی مواردی که حتی از سر دلسوزی اشاره کردند، نکتههایی وجود داشت.
ندیدم افراد غیرمعلول به نقش خودشان و جامعه غیرمعلول در آفرینش اینهمه رنج و درد برای افراد دارای معلولیت گفته باشند، چون باور دارند که تمام تقصیر درون آن بدنِ معلول و ذهنِ متفاوت است که هرکاری کند، با بدنهای غیرمعلول و ذهنهای مثلا سالم، جفت و جور نمیشود.
نمیدانند که اگر کودک دارای معلولیتی در جمع بقیه کودکان رنج میکشد، ریشهاش تماما در معلولیتش نیست؛ که در نادانی جامعه روبروی او نیز هست. کودک معلول محکوم است که بارِ ناآگاهی و بیاطلاعی همه خانوادههای غیرمعلول را به دوش بکشد؛ بار آنهایی که آموزش ندیدهاند که باید با تفاوتها کنار بیایند و کودک دارای معلولیت را پذیرا باشند و تفاوتش را به احساس بد در او تبدیل نکنند.
نمیدانند که حقوق کودک معلول را، حق بازی و شادی و تحصیل آسان را، جامعهی غیرمعلولگرا و باورهای غلط و قوانین نوشته و نانوشتهاش از او گرفتهاند.
نمیدانند که پس زدنِ افراد معلول جویای کار از جانبِ منِ مدیر، منِ صاحبکار، منِ وزیر آموزش و پرورش، منِ قانونگذار، منِ تکثیرشده در تک تک سمتها و حرفهها باعث شده که او سربار خانوادهشود. نمیدانند که کوچه و خیابانهای قهر با ویلچری که منِ مهندس شهرسازی ساختم، باعث شده معلولیت آنها به ناتوانی تبدیل شود.
من هم با به دنیا آمدن کودکان دارای معلولیت مخالفم؛ نه به این دلیل که معلولهراس باشم؛ که برعکس، غیرمعلولهراسم. ترس دارم از دنیای وحشی و نفهمی که هر تفاوتی را با تمام وجود پس میزند و اگر زورش برسد، توحش هم علیه او به خرج میدهد. روزی هزار بار آرزو میکنم ای کاش میشد #غربالگری را بر اساس #شعور و آگاهی #والدین و خانوادهها انجام داد.
از اینستاگرام #نگین_حسینی روزنامهنگار و پژوهشگر حوزه افراد دارای معلولیت
مرتبط:
حمایتگری از حقوق افراد دارای معلولیت
http://bit.ly/2ovU845
@Tavaana_TavaanaTech
«کسی هست کمک کند؟
چند روز پیش در لایوی که با خانم #فرشته_جمشیدی (هنرمند دارای معلولیت) داشتم، او از محدودیتهای زندگی بعد از فوت مادرش گفت؛ کابوسی که خانوادهی افراد دارای معلولیت و خود آنها به سبب نبودن سیستم حمایتی همواره با آن دست به گریبانند: اگر منِ مادر یا پدر یا خواهر و برادر فرد دارای معلولیت از دنیا برویم، چه کسی مراقبِ عزیزمان خواهد بود؟ اگر مادرم در این دنیا نباشد، چه بر سر من خواهد آمد؟! فرشته خوشاقبال بوده که هنوز سقفی بالای سرش است و راهش به آسایشگاهها ختم نشده بااینهمه، خانه شده زندانش؛ به کرونا هم ربطی ندارد که فرشته نمیتواند از خانه بیرون برود. ماههاست ویلچرش گوشهای افتاده و حتی در خانه نیز نمیتواند از آن استفاده کند؛ خانهای که مناسب سازی نشده و فرشته به زحمت از پس کارهای روزانهاش برمیآید.
کاری که حالا از دست من (به عنوان یکی از حلقههای زنجیرهی امدادرسانی) ساخته است این است که بنویسم و در مورد نیازهای فرشته اطلاع رسانی کنم. اولین و مهمترین نیاز فرشته این است که کسی (ترجیحا طراح و آشنا به موضوع مناسب سازی منزل برای افراد دارای معلولیت) سری به خانه فرشته بزند و فهرستی از نیازهای اولیه او تهیه کند که با طراحی و ساخت بعضی ابزار یا جابجایی وسایل، محل زندگی او برایش قابل دسترس شود. زنجیره بعدی شمایید؛ اگر کسی را میشناسید یا خودتان مهندس و طراح هستید، کمک کنید، سری به خانه فرشته بزنید، فهرست را با تخمین هزینهها تهیه کنید و به من برسانید. حلقه بعدی اجرای پروژه است که فعلا بماند تا از این مرحله عبور کنیم. آیا کسی هست کمک کند؟
ممنون میشوم به اشتراک بگذارید یا اگر آشنایی دارید، مستقیم با او تماس بگیرید و
بعد به من اطلاع بدهید.»
از صفحه اینستاگرام نگین حسینی، فعال حقوق افراد دارای معلولیت
آدرس صفحه خانم حسینی در اینستاگرام توانا قرار داده شده است، برای کمک به ایشان مراجعه کنید.
https://www.instagram.com/p/CL6IcwinY_c/?igshid=1lpnecd7germ9
@neginpaper
#نگین_حسینی #معلولیت #کمک #مناسب_سازی
@Tavaana_TavaanaTech
چند روز پیش در لایوی که با خانم #فرشته_جمشیدی (هنرمند دارای معلولیت) داشتم، او از محدودیتهای زندگی بعد از فوت مادرش گفت؛ کابوسی که خانوادهی افراد دارای معلولیت و خود آنها به سبب نبودن سیستم حمایتی همواره با آن دست به گریبانند: اگر منِ مادر یا پدر یا خواهر و برادر فرد دارای معلولیت از دنیا برویم، چه کسی مراقبِ عزیزمان خواهد بود؟ اگر مادرم در این دنیا نباشد، چه بر سر من خواهد آمد؟! فرشته خوشاقبال بوده که هنوز سقفی بالای سرش است و راهش به آسایشگاهها ختم نشده بااینهمه، خانه شده زندانش؛ به کرونا هم ربطی ندارد که فرشته نمیتواند از خانه بیرون برود. ماههاست ویلچرش گوشهای افتاده و حتی در خانه نیز نمیتواند از آن استفاده کند؛ خانهای که مناسب سازی نشده و فرشته به زحمت از پس کارهای روزانهاش برمیآید.
کاری که حالا از دست من (به عنوان یکی از حلقههای زنجیرهی امدادرسانی) ساخته است این است که بنویسم و در مورد نیازهای فرشته اطلاع رسانی کنم. اولین و مهمترین نیاز فرشته این است که کسی (ترجیحا طراح و آشنا به موضوع مناسب سازی منزل برای افراد دارای معلولیت) سری به خانه فرشته بزند و فهرستی از نیازهای اولیه او تهیه کند که با طراحی و ساخت بعضی ابزار یا جابجایی وسایل، محل زندگی او برایش قابل دسترس شود. زنجیره بعدی شمایید؛ اگر کسی را میشناسید یا خودتان مهندس و طراح هستید، کمک کنید، سری به خانه فرشته بزنید، فهرست را با تخمین هزینهها تهیه کنید و به من برسانید. حلقه بعدی اجرای پروژه است که فعلا بماند تا از این مرحله عبور کنیم. آیا کسی هست کمک کند؟
ممنون میشوم به اشتراک بگذارید یا اگر آشنایی دارید، مستقیم با او تماس بگیرید و
بعد به من اطلاع بدهید.»
از صفحه اینستاگرام نگین حسینی، فعال حقوق افراد دارای معلولیت
آدرس صفحه خانم حسینی در اینستاگرام توانا قرار داده شده است، برای کمک به ایشان مراجعه کنید.
https://www.instagram.com/p/CL6IcwinY_c/?igshid=1lpnecd7germ9
@neginpaper
#نگین_حسینی #معلولیت #کمک #مناسب_سازی
@Tavaana_TavaanaTech
خانهاش در روستایی حوالی ساوه است. در خنکای روزهای بهاری و تابستانی، زهرا از بالکن جلوی خانه به آسمان روستا نگاه میکند، جوجههای تازه از تخمدرآمده را میبوسد، برای سگ گله غذا کنار میگذارد، با بزغالههای بازیگوش حرف میزند، برای برادرزادههایش لاک میزند، با پدرش آواز میخواند، دستانش را تکان میدهد و میرقصد، چایش را به من و تو تعارف میکند، و در زمانهای که زندگی لاکچری و پر زرق و برق خریدار دارد، روستا و زندگیِ پُر زحمتِ کشاورزی را با صمیمیت جلوی دوربینش به نمایش میگذارد.
اینها همه را دختری انجام میدهد که ظاهرا معلولیت جسمی حرکتی دارد اما روحش نه! که برعکس، خیلی از لحظاتش سرشار از حرکت است. دختری که به سبب شرایط جسمی همیشه در حالت درازکش است، اما ساکن نیست؛ اتفاقا مثل رود همواره در حال رفتن است. میرود و من و توی بیننده را هم با خودش میبرد به عمق «شورِ زندگی».
روزگاری بود که مانند خیلیها تصور میکردم برای زیستن به تمامی و لذت بردن از دقیقهها به دو دست، دو پا، دو چشم، دو گوش، و بدنی که به آن میگویند «سالم» نیاز دارم. معلولیت برایم فاجعه بود. نداشتن دست و پا و گوش و چشم برایم آخر دنیا بود. اما دوستانم، کسانی مانند زهرا شجاعی به من یاد دادند که «بین من و آرزوهای دور، به غیر از خودم هیشکی دیوار نیست...»
و البته زندگی همراه با معلولیت در جامعهای که فکری برای این افراد نکرده و فقط درگیر ترحم و دلسوزی برای آنها بوده، کار آسانی نیست. زهرا هم دلش میگیرد. گاهی با آهنگی، ترانهای، جملهای، نشان میدهد که زندگی با معلولیت اگر سخت است، بیشتر به خاطر نوع برخورد جامعه با معلولیت است، به خاطر معابر و گذرگاههای نامناسب، به خاطر «خدایا شکر»ی که خیلیها از دیدن او به زبان میآورند، به خاطر ترحمبه جسم متفاوتش. معلولیت به خودی خود آنقدر دشوار نیست که دیگرانِ هنوزغیرمعلول، سختش میکنند.
اگر جویای شور زندگی هستید، زهرا را دنبال کنید که همیشه در حال رفتن است...
( ویدیو را در اینستاگرام ورق بزنید و کلیپ زیبایی از زندگی زهرا را تماشا کنید)
#نگین_حسینی #معلولیت #زهرا_شجاعی
از اینستاگرام نگین حسینی، روزنامهنگار حوزه معلولیت
@Tavaana_TavaanaTech
اینها همه را دختری انجام میدهد که ظاهرا معلولیت جسمی حرکتی دارد اما روحش نه! که برعکس، خیلی از لحظاتش سرشار از حرکت است. دختری که به سبب شرایط جسمی همیشه در حالت درازکش است، اما ساکن نیست؛ اتفاقا مثل رود همواره در حال رفتن است. میرود و من و توی بیننده را هم با خودش میبرد به عمق «شورِ زندگی».
روزگاری بود که مانند خیلیها تصور میکردم برای زیستن به تمامی و لذت بردن از دقیقهها به دو دست، دو پا، دو چشم، دو گوش، و بدنی که به آن میگویند «سالم» نیاز دارم. معلولیت برایم فاجعه بود. نداشتن دست و پا و گوش و چشم برایم آخر دنیا بود. اما دوستانم، کسانی مانند زهرا شجاعی به من یاد دادند که «بین من و آرزوهای دور، به غیر از خودم هیشکی دیوار نیست...»
و البته زندگی همراه با معلولیت در جامعهای که فکری برای این افراد نکرده و فقط درگیر ترحم و دلسوزی برای آنها بوده، کار آسانی نیست. زهرا هم دلش میگیرد. گاهی با آهنگی، ترانهای، جملهای، نشان میدهد که زندگی با معلولیت اگر سخت است، بیشتر به خاطر نوع برخورد جامعه با معلولیت است، به خاطر معابر و گذرگاههای نامناسب، به خاطر «خدایا شکر»ی که خیلیها از دیدن او به زبان میآورند، به خاطر ترحمبه جسم متفاوتش. معلولیت به خودی خود آنقدر دشوار نیست که دیگرانِ هنوزغیرمعلول، سختش میکنند.
اگر جویای شور زندگی هستید، زهرا را دنبال کنید که همیشه در حال رفتن است...
( ویدیو را در اینستاگرام ورق بزنید و کلیپ زیبایی از زندگی زهرا را تماشا کنید)
#نگین_حسینی #معلولیت #زهرا_شجاعی
از اینستاگرام نگین حسینی، روزنامهنگار حوزه معلولیت
@Tavaana_TavaanaTech