تفنگش را زمین بُگذاشت
روایتی از شکارچی قدیمی که اکنون #محیطبان افتخاری شده است
باید خیلی سال از زمانی که مرد در دشت و صحرا تیروکمان دست میگیرد و بعدها که دشت و کوهها را با اسلحه گرم زیر پا میگذارد، برای شکار گردنکلفتترین کل و بزها بگذرد تا روزی میان عشق سه دخترش و شکار، ناچار به انتخاب شود و چهارگوشه تشک را ببوسد و تفنگ را زمین بگذارد. روح مادرانه دختران، کار خودش را کرده: شکارچی دیروز، محیطبان امروز است.
«مجتبی کریمی»، سالهای سال شکار میکرده و حالا محیطبان افتخاری منطقه حفاظتشده دماوند است. کارت محیطبان افتخاریاش را با هیجان نشانمان میدهد، گویی زندگی تازهاش را خیلی دوست داشته باشد.
کریمی بیشتر از ٣٠ سال شکار کرده است، هرچند میگوید در تمام این سالها تنها ١٠ شکار چهارپا زده است با این توضیح: «برای من مهم بود شکاری که میکنم سالخورده باشد و نبودش آسیبی به طبیعت نزند. این بود که مدتها طول میکشید تا شکار را شناسایی کنیم و البته که معمولا برای شکارهایم پروانه شکار میگرفتم...».
تعریف میکند که یک بار برای شکار یک قوچ در منطقه سمنان چند میلیون تومان خرج کرده و چون قوچ موردنظر را نیافته درحالیکه امکان شکار قوچ و کلهای دیگر را داشته، دست خالی بازگشته است. خیلی از شکارچیها (و شکارچیهای سابق) مثل او معتقدند شکار کل و قوچ سنوسالدار خدمتی به طبیعت است: «قوچ و کلها هنگامی که سنوسالی ازشان میگذرد، آنقدر بزرگ و قوی میشوند که حتی پلنگ هم حریف شکار آنها نمیشود، در چنین وضعیتی اجازه نزدیکشدن هیچ نر جوانی به گلهشان را نمیدهند، درواقع هیچ نری توان مبارزه با آنها را ندارد؛ خود آنها هم توان باردارکردن مادهها را ندارند؛ این است که گله دچار مشکل زاد و ولد میشود».
این نظر را خیلیها قبول ندارند. از او میپرسم پیش از آنکه شکارچیها با این روش به طبیعت خدمت کنند، گلههای کل و میش چه میکردند. میگوید: «در آن روزگار همه چیز طبیعت سر جای خودش بود...».
دخترم گفت گوشت شکار را در یخچال خانه نگذار
چندسالی میشود که موج زمینگذاشتن تفنگ میان شکارچیها به راه افتاده است. موارد زیادی دیده شده که شکارچیها بابت نگاه و قضاوت فرزندانشان، شکار را کنار گذاشتهاند. کریمی هم کمابیش داستان مشابهی دارد. درباره ماجرای زمینگذاشتن تفنگ میگوید: «من سه دختر دارم. دخترها هیچوقت با شکار موافق نبودند و به گوشت شکار لب نمیزدند. یک روز، یکی از دخترانم از من خواست گوشت شکار را داخل یخچال نگذارم و ادامه داد وقتی نیازی به گوشت نداریم چرا باید حیوانی را بابت آن بکشی؟» دختر جوان، دامپزشک است و حرفهای او گویا آن روز آنقدر تأثیرگذار بوده که شکارچی تصمیم بگیرد برای همیشه شکار را کنار بگذارد.
اما این تصمیم موجب شده تعداد دیگری از اطرافیان مجتبی کریمی هم تصمیم بگیرند شکار را کنار بگذارند. کریمی دراینباره میگوید: «یک روز با چند نفر از دوستانم در دماوند جمع شدیم تا من در مراسمی تفنگ را زمین بگذارم، همان روز تعدادی از رفقای شکارچیام تفنگشان را زمین گذاشتند...».
تصور عمومی از شکارچیها این است که #تفنگ را دستشان گرفتهاند و هرچه ببینند، میزنند. عکسهای تاق و جفتی در جاهای مختلف هست که نشان میدهد حیوان باردار را زدهاند و جنینها را خارج کردهاند یا به خرس، پلنگ و کفتار شلیک کردهاند. کریمی این افراد را شکارچی حرفهای نمیداند کمااینکه بسیاری به آنها شکارکش میگویند. او درحالیکه میگوید امروز بابت همان تعداد کم شکار هم خوشحال نیست و به آن افتخار نمیکند، اضافه میکند که شکار آداب و رسومی دارد که شکارچیهای حرفهای سخت به آن پایبندند: «شکارچیهای حرفهای هرگز حیوان #شکارچی دیگری را نمیزنند، به علاوه اینکه برایشان خیلی مهم است که مادهها را نزنند بهویژه مادههای باردار».
جشن انارخوران
اما چطور میشود تشخیص داد #حیوان ماده است و باردار؟ کریمی در این میانه به جشن انارخوران اشاره میکند که آیینی است برای اینکه شکارچیها در تعدادی از ماههای سال شکار نکنند: «میانه دیماه شکارچیهای حرفهای تعدادی جعبه انار میخرند و به کوه میروند. تمام روز انار میخورند و از آن روز تا مهرماه سال آینده #شکار نمیکنند. این جشن، در واقع آیینی است که بابت آن از شکار در ماههایی که ممکن است مادههای گله باردار باشند و امکان آسیبرسیدن به آنها وجود دارد، جلوگیری شود».
حواسم همیشه جمع است
حالا محیطبان امروز نهتنها در دشت و کوه بلکه در خیابان و جاده هم حواسش به طبیعت هست. نمونهاش نجات تعدادی سنجاب از دست یک شکارچی غیرمجاز: «چند وقت پیش در حال رانندگی مردی را دیدم که تعدادی سنجاب در قفس گذاشته بود و میخواست بفروشد. خودم را خریدار جا زدم و توافق کردیم با گرفتن مبلغی همه سنجابها را ببرم. اینجوری شد که او را با خودم تا نزدیکی ایستگاه محیطبانی بردم و
روایتی از شکارچی قدیمی که اکنون #محیطبان افتخاری شده است
باید خیلی سال از زمانی که مرد در دشت و صحرا تیروکمان دست میگیرد و بعدها که دشت و کوهها را با اسلحه گرم زیر پا میگذارد، برای شکار گردنکلفتترین کل و بزها بگذرد تا روزی میان عشق سه دخترش و شکار، ناچار به انتخاب شود و چهارگوشه تشک را ببوسد و تفنگ را زمین بگذارد. روح مادرانه دختران، کار خودش را کرده: شکارچی دیروز، محیطبان امروز است.
«مجتبی کریمی»، سالهای سال شکار میکرده و حالا محیطبان افتخاری منطقه حفاظتشده دماوند است. کارت محیطبان افتخاریاش را با هیجان نشانمان میدهد، گویی زندگی تازهاش را خیلی دوست داشته باشد.
کریمی بیشتر از ٣٠ سال شکار کرده است، هرچند میگوید در تمام این سالها تنها ١٠ شکار چهارپا زده است با این توضیح: «برای من مهم بود شکاری که میکنم سالخورده باشد و نبودش آسیبی به طبیعت نزند. این بود که مدتها طول میکشید تا شکار را شناسایی کنیم و البته که معمولا برای شکارهایم پروانه شکار میگرفتم...».
تعریف میکند که یک بار برای شکار یک قوچ در منطقه سمنان چند میلیون تومان خرج کرده و چون قوچ موردنظر را نیافته درحالیکه امکان شکار قوچ و کلهای دیگر را داشته، دست خالی بازگشته است. خیلی از شکارچیها (و شکارچیهای سابق) مثل او معتقدند شکار کل و قوچ سنوسالدار خدمتی به طبیعت است: «قوچ و کلها هنگامی که سنوسالی ازشان میگذرد، آنقدر بزرگ و قوی میشوند که حتی پلنگ هم حریف شکار آنها نمیشود، در چنین وضعیتی اجازه نزدیکشدن هیچ نر جوانی به گلهشان را نمیدهند، درواقع هیچ نری توان مبارزه با آنها را ندارد؛ خود آنها هم توان باردارکردن مادهها را ندارند؛ این است که گله دچار مشکل زاد و ولد میشود».
این نظر را خیلیها قبول ندارند. از او میپرسم پیش از آنکه شکارچیها با این روش به طبیعت خدمت کنند، گلههای کل و میش چه میکردند. میگوید: «در آن روزگار همه چیز طبیعت سر جای خودش بود...».
دخترم گفت گوشت شکار را در یخچال خانه نگذار
چندسالی میشود که موج زمینگذاشتن تفنگ میان شکارچیها به راه افتاده است. موارد زیادی دیده شده که شکارچیها بابت نگاه و قضاوت فرزندانشان، شکار را کنار گذاشتهاند. کریمی هم کمابیش داستان مشابهی دارد. درباره ماجرای زمینگذاشتن تفنگ میگوید: «من سه دختر دارم. دخترها هیچوقت با شکار موافق نبودند و به گوشت شکار لب نمیزدند. یک روز، یکی از دخترانم از من خواست گوشت شکار را داخل یخچال نگذارم و ادامه داد وقتی نیازی به گوشت نداریم چرا باید حیوانی را بابت آن بکشی؟» دختر جوان، دامپزشک است و حرفهای او گویا آن روز آنقدر تأثیرگذار بوده که شکارچی تصمیم بگیرد برای همیشه شکار را کنار بگذارد.
اما این تصمیم موجب شده تعداد دیگری از اطرافیان مجتبی کریمی هم تصمیم بگیرند شکار را کنار بگذارند. کریمی دراینباره میگوید: «یک روز با چند نفر از دوستانم در دماوند جمع شدیم تا من در مراسمی تفنگ را زمین بگذارم، همان روز تعدادی از رفقای شکارچیام تفنگشان را زمین گذاشتند...».
تصور عمومی از شکارچیها این است که #تفنگ را دستشان گرفتهاند و هرچه ببینند، میزنند. عکسهای تاق و جفتی در جاهای مختلف هست که نشان میدهد حیوان باردار را زدهاند و جنینها را خارج کردهاند یا به خرس، پلنگ و کفتار شلیک کردهاند. کریمی این افراد را شکارچی حرفهای نمیداند کمااینکه بسیاری به آنها شکارکش میگویند. او درحالیکه میگوید امروز بابت همان تعداد کم شکار هم خوشحال نیست و به آن افتخار نمیکند، اضافه میکند که شکار آداب و رسومی دارد که شکارچیهای حرفهای سخت به آن پایبندند: «شکارچیهای حرفهای هرگز حیوان #شکارچی دیگری را نمیزنند، به علاوه اینکه برایشان خیلی مهم است که مادهها را نزنند بهویژه مادههای باردار».
جشن انارخوران
اما چطور میشود تشخیص داد #حیوان ماده است و باردار؟ کریمی در این میانه به جشن انارخوران اشاره میکند که آیینی است برای اینکه شکارچیها در تعدادی از ماههای سال شکار نکنند: «میانه دیماه شکارچیهای حرفهای تعدادی جعبه انار میخرند و به کوه میروند. تمام روز انار میخورند و از آن روز تا مهرماه سال آینده #شکار نمیکنند. این جشن، در واقع آیینی است که بابت آن از شکار در ماههایی که ممکن است مادههای گله باردار باشند و امکان آسیبرسیدن به آنها وجود دارد، جلوگیری شود».
حواسم همیشه جمع است
حالا محیطبان امروز نهتنها در دشت و کوه بلکه در خیابان و جاده هم حواسش به طبیعت هست. نمونهاش نجات تعدادی سنجاب از دست یک شکارچی غیرمجاز: «چند وقت پیش در حال رانندگی مردی را دیدم که تعدادی سنجاب در قفس گذاشته بود و میخواست بفروشد. خودم را خریدار جا زدم و توافق کردیم با گرفتن مبلغی همه سنجابها را ببرم. اینجوری شد که او را با خودم تا نزدیکی ایستگاه محیطبانی بردم و
صادق هدایت در «انسان و حیوان» مینویسد:
« #حقوق_حیوانات، #حقوق_زیردستان و بینوایان است، حفظ حقوق آنها یکی از نتایج تمدن واقعی و انسانیتی حقیقی و حفظ عقل، اخلاق و حیثیات یک جامعه است.»
هم او در جایی دیگر مینویسد:
«آیا هیچ فکر کردهای که اگر در روی زمین مخلوقی همانقدر باهوش و شریر و ده مرتبه زورمندتر از انسان وجود داشت، آیا هیچ تصور کردهای که در مقابل این شخص توانا و افسار سرخود، که سرنوشت تو به دست او بود، مجبور میشدی سرتمکین فرود آورده، مانند اسب و الاغ و گوسفند و غیره منزه اسارت شرمگین، بارهای گران، شناعت و درشتی، و بالاخره طویله و سلاخ خانه باشی؟»
#آموزش چگونگی رفتار با حیوانات و مهربانی با آنها و حتا با #طبیعت چیزی است که باید از کودکی آموزش داده شود. سهراب سپهری در مورد نسبت دغدغهی گِلنکردن آب چشمه در جامعهای که آدمها در آن سرمیبُرند در پاسخ به انتقادی گفته بود که اگر آدمها یاد بگیرند که آب را گل نکنند چرا که نگران ِ آبخوردن کبوتری در فرودست هستند یاد میگیرند که سر آدمها را نیز نبُرند.
خشونت با انسانها میتواند آغازش با خشونت نسبت به حیوانات و محیط زیست باشد. و چه زمانی مناسبتر از دوران #کودکی که این مهم آموزش داده شود.
اینروزها ویدئویی در شبکههای اجتماعی منتشر شده است که در آن فرد شکارچیای یک قلاده سگ را شکار میکند و پس از شکنجههای وحشیانه آن را میکشد. ناظرانی نیز بیتفاوت و خندهزنان به تماشا ایستادهاند.
البته پس از انتشار این ویدئو اعتراضاتی نیز در میان مردم اتفاق افتاد که خواهان برخورد قانونی با این #شکارچی شدند.
هر چه هست باید گفت که #مهربانی و شفقت و برخورد شایسته با #حیوانات چیزی نیست که بسیاری از ما در مورد آن آموزشها کافی را دیده باشیم. نجسدانستن سگ و یا قربانیکردن حیوانات در ملاء عام و حتا اعدام انسانها در سر گذرها کاری کرده است که خشونت برای بخشی از جامعه امری عادی بشود.
این عکسی که میبینید بخشی از کتاب «گربه دُمبریده» است که کتابی در حوزهی کودکان است و به وسیلهی انتشارات نارنج منتشر شده است. نویسندهی این کتاب معصومه براتی بروجنی است و تصویرگر آن زهره خرامان است. (لینک مشخصات کتاب: http://goo.gl/h1kQCu)
در این کتاب نوشته شده است:
«ظهر که از خواب برخاست٬ به سراغ ماست رفت. دید که ظرف ماست خالی پایین تاقچه روز زمین افتاده٬ فهمید که گربه ماست را خورده است. با سرعت رفت و یک تله آورد و سر راه گربه گذاشت. گربه بیچاره تا آمد به تله افتاد. پیرزن یک چوب برداشت و به جان گربه افتاد و تا میتوانست٬ کتکش زد. آنقدر که دم گربه از جا کنده شد.»
این کتاب که طبق گفتهی ناشر برای گروه سنی «ب» و «ج» نوشته شده است قرار است به کودکان ما چیزی آموزش بدهد.
از این دست کتابهای مروج خشونت متاسفانه در کتابهای حوزهی کودکان فراوان است و ظاهرا سانسورچیان کتاب در وزارت ارشاد و نهادهای دیگر تنها نگران این هستند که کلمهی «شراب» یا «رقص» و مانند آن در کتابها نباشند و نسبت به ترویج #خشونت عریان در میان #کودکان بیتفاوت هستند.
اگر بخواهیم به ناشر کتاب بگوئیم که انتشار این گونه کتابها برای کودکان مناسب نیست، شمارههای تماس:
ناشر: انتشارات نارنج (تلفن: ۶۶۴۶۶۳۷۱ - ۶۶۹۶۷۱۲۳ - ۶۶۹۶۰۸۱۹)
شما چه فکر میکنید؟
@Tavaana_TavaanaTech
« #حقوق_حیوانات، #حقوق_زیردستان و بینوایان است، حفظ حقوق آنها یکی از نتایج تمدن واقعی و انسانیتی حقیقی و حفظ عقل، اخلاق و حیثیات یک جامعه است.»
هم او در جایی دیگر مینویسد:
«آیا هیچ فکر کردهای که اگر در روی زمین مخلوقی همانقدر باهوش و شریر و ده مرتبه زورمندتر از انسان وجود داشت، آیا هیچ تصور کردهای که در مقابل این شخص توانا و افسار سرخود، که سرنوشت تو به دست او بود، مجبور میشدی سرتمکین فرود آورده، مانند اسب و الاغ و گوسفند و غیره منزه اسارت شرمگین، بارهای گران، شناعت و درشتی، و بالاخره طویله و سلاخ خانه باشی؟»
#آموزش چگونگی رفتار با حیوانات و مهربانی با آنها و حتا با #طبیعت چیزی است که باید از کودکی آموزش داده شود. سهراب سپهری در مورد نسبت دغدغهی گِلنکردن آب چشمه در جامعهای که آدمها در آن سرمیبُرند در پاسخ به انتقادی گفته بود که اگر آدمها یاد بگیرند که آب را گل نکنند چرا که نگران ِ آبخوردن کبوتری در فرودست هستند یاد میگیرند که سر آدمها را نیز نبُرند.
خشونت با انسانها میتواند آغازش با خشونت نسبت به حیوانات و محیط زیست باشد. و چه زمانی مناسبتر از دوران #کودکی که این مهم آموزش داده شود.
اینروزها ویدئویی در شبکههای اجتماعی منتشر شده است که در آن فرد شکارچیای یک قلاده سگ را شکار میکند و پس از شکنجههای وحشیانه آن را میکشد. ناظرانی نیز بیتفاوت و خندهزنان به تماشا ایستادهاند.
البته پس از انتشار این ویدئو اعتراضاتی نیز در میان مردم اتفاق افتاد که خواهان برخورد قانونی با این #شکارچی شدند.
هر چه هست باید گفت که #مهربانی و شفقت و برخورد شایسته با #حیوانات چیزی نیست که بسیاری از ما در مورد آن آموزشها کافی را دیده باشیم. نجسدانستن سگ و یا قربانیکردن حیوانات در ملاء عام و حتا اعدام انسانها در سر گذرها کاری کرده است که خشونت برای بخشی از جامعه امری عادی بشود.
این عکسی که میبینید بخشی از کتاب «گربه دُمبریده» است که کتابی در حوزهی کودکان است و به وسیلهی انتشارات نارنج منتشر شده است. نویسندهی این کتاب معصومه براتی بروجنی است و تصویرگر آن زهره خرامان است. (لینک مشخصات کتاب: http://goo.gl/h1kQCu)
در این کتاب نوشته شده است:
«ظهر که از خواب برخاست٬ به سراغ ماست رفت. دید که ظرف ماست خالی پایین تاقچه روز زمین افتاده٬ فهمید که گربه ماست را خورده است. با سرعت رفت و یک تله آورد و سر راه گربه گذاشت. گربه بیچاره تا آمد به تله افتاد. پیرزن یک چوب برداشت و به جان گربه افتاد و تا میتوانست٬ کتکش زد. آنقدر که دم گربه از جا کنده شد.»
این کتاب که طبق گفتهی ناشر برای گروه سنی «ب» و «ج» نوشته شده است قرار است به کودکان ما چیزی آموزش بدهد.
از این دست کتابهای مروج خشونت متاسفانه در کتابهای حوزهی کودکان فراوان است و ظاهرا سانسورچیان کتاب در وزارت ارشاد و نهادهای دیگر تنها نگران این هستند که کلمهی «شراب» یا «رقص» و مانند آن در کتابها نباشند و نسبت به ترویج #خشونت عریان در میان #کودکان بیتفاوت هستند.
اگر بخواهیم به ناشر کتاب بگوئیم که انتشار این گونه کتابها برای کودکان مناسب نیست، شمارههای تماس:
ناشر: انتشارات نارنج (تلفن: ۶۶۴۶۶۳۷۱ - ۶۶۹۶۷۱۲۳ - ۶۶۹۶۰۸۱۹)
شما چه فکر میکنید؟
@Tavaana_TavaanaTech
غلامحسین خالدی محیطبان #زندانی پس از پنج سال #آزاد شد
بعد از مراسم مصالحه، که صبح امروز بین خانواده غلامحسین خالدی (محیطبان زندانی) و خانواده مرحوم محمد پایه گذاران برگزار شد، دقایقی قبل محیطبان خالدی از زندان یاسوج آزاد شد.
تابستان سال ۸۹، بعد از اینکه صدای شلیک گلوله در ارتفاعات چهار هزار متری دنا، سکوت کوه را شکست، غلامحسین خالدی #محیطبان و سه همکار دیگرش با چهار #شکارچی غیر مجاز رو به رو شدند که لاشه یک کل وحشی را با خود داشتند. ساعتی بعد حادثه اتفاق افتاده بود و در درگیری مسلحانه، یک شکارچی ناخواسته کشته و خالدی بهعنوان عامل شلیک #بازداشت شد، به «علم قاضی»، «احتمالاً» قاتل فرض شد و به اتهام قتل عمد به #قصاص نفس محکوم. با اعتراض وکیل مدافعش، دیوان عالی کشور تحقیقات دادگاه برای مجوز حمل سلاح و رعایت یا عدم رعایت قانون بهکارگیری سلاح توسط متهم را ناقص و محتاج بررسی بیشتر اعلام کرد. در جلسات مختلف دادگاه کیفری، حکم #اعدام او سه بار تکرار و هر سه بار از سوی دیوان عالی نقض شد تا اینکه در آخرین جلسه قاضی حکم به مصالحه داد و برای گرفتن رضایت از اولیای دم، امضای طرفین پای توافقی ۷۵۰ میلیون تومانی نقش بست. در این سالها که خالدی در زندان یاسوج شب و روز میگذراند، امیدش برای جور شدن وجهالمصالحه رنگ میباخت اما مردم از شهرها و کشورهای مختلف بهحساب «گنجه پشتیبان زیستبوم ایران» کمک کردند و با #بخشندگی گره از کار محیطبانان دربند گشودند.
سپاس از همراهان آموزشکدهتوانا برای ارسال ویدیو
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
بعد از مراسم مصالحه، که صبح امروز بین خانواده غلامحسین خالدی (محیطبان زندانی) و خانواده مرحوم محمد پایه گذاران برگزار شد، دقایقی قبل محیطبان خالدی از زندان یاسوج آزاد شد.
تابستان سال ۸۹، بعد از اینکه صدای شلیک گلوله در ارتفاعات چهار هزار متری دنا، سکوت کوه را شکست، غلامحسین خالدی #محیطبان و سه همکار دیگرش با چهار #شکارچی غیر مجاز رو به رو شدند که لاشه یک کل وحشی را با خود داشتند. ساعتی بعد حادثه اتفاق افتاده بود و در درگیری مسلحانه، یک شکارچی ناخواسته کشته و خالدی بهعنوان عامل شلیک #بازداشت شد، به «علم قاضی»، «احتمالاً» قاتل فرض شد و به اتهام قتل عمد به #قصاص نفس محکوم. با اعتراض وکیل مدافعش، دیوان عالی کشور تحقیقات دادگاه برای مجوز حمل سلاح و رعایت یا عدم رعایت قانون بهکارگیری سلاح توسط متهم را ناقص و محتاج بررسی بیشتر اعلام کرد. در جلسات مختلف دادگاه کیفری، حکم #اعدام او سه بار تکرار و هر سه بار از سوی دیوان عالی نقض شد تا اینکه در آخرین جلسه قاضی حکم به مصالحه داد و برای گرفتن رضایت از اولیای دم، امضای طرفین پای توافقی ۷۵۰ میلیون تومانی نقش بست. در این سالها که خالدی در زندان یاسوج شب و روز میگذراند، امیدش برای جور شدن وجهالمصالحه رنگ میباخت اما مردم از شهرها و کشورهای مختلف بهحساب «گنجه پشتیبان زیستبوم ایران» کمک کردند و با #بخشندگی گره از کار محیطبانان دربند گشودند.
سپاس از همراهان آموزشکدهتوانا برای ارسال ویدیو
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
کشتن آهوی باردار در اصفهان
کشتن آهویی باردار که دو بره در شکم خود داشت، نه نخستین کشتار از این نوع است و نه احتمالاً آخرین نوع آن. بهراستی تا کی قرار است شکارچیان در کشتار گونههای بینظیر ایرانی متنوع عمل کنند و مأموران کنار ایستاده و تماشاچی باشند؟
به گزارش «تابناک»، جولان #شکارچیان و متجاوزان به محیط زیست و مناطق حفاظتشده همچنان ادامه دارد. روز پنجشنبه ۲ اردیبهشت نیز دو شکارچی که اقدام به شکار یک آهوی باردار کرده و موجبات مرگ این #آهو و برههایش را فراهم آوردند، با تلاش محیطبانان منطقه #حفاظتشده کلاه قاضی در استان اصفهان دستگیر شدند.
این دو #شکارچی با موتورسیکلت آهوی بارداری را تعقیب کرده و زمانی که حیوان از نفس افتاده و اسیر ایشان شد، آن را ذبح کردند. آن هم در شرایطی که این حیوان #باردار بود و بر اثر دواندن طولانی مدت با موتورسیکلت، احتمالاً پیش از آنکه از نفس بیفتد، برههایش کشته شده بودند.
البته این اتفاق نخستین بار نیست که در محیط زیست کشورمان رخ میدهد و موجب حذف گونههای مختلف از آن میشود که مدتی است برخی شکارچیان (شکارچی خواندن این افراد از این روست که نام مناسبی برای ایشان یافت نشده!) با موتور سیکلت به دشتها زده و با تعقیب گونههای مختلف حیات وحش، مرگی دردناک را به آنها هدیه میدهند.
مرگی که ناشی از دویدن طولانی مدت حیوانات است؛ حیواناتی که برای فرار از موتورسیکلتهایی که به دنبال ایشان راه میافتند، تا سر حد جان دادن میدوند و گاه در حالی نفسهای آخرشان را میکشند که از دویدن زیاد، برخی اندامهایشان از کار افتاده و در درون بدنشان، خونریزی رخ داده است.
این اتفاق در مناطقی رخ میدهد که قابلیت راندن موتورسیکلت وجود دارد و موارد ثبت شده از وقوع آن، نشان میدهد که مشمول حیوانات حلال گوشت هم نیست، بلکه متأسفانه، گاه به شکل تفریحی با کشتار روباه، کفتار و... نیز به ثبت رسیده و همانگونه که در این خبر ذکرش رفت، در مناطق حفاظت شده و امثال پارک ملی کلاه قاضی هم شاهد وقوعش هستیم.
عجیب آنکه در آبان ماه سال گذشته، سیستم تصویری پایش منطقه کلاه قاضی با حضور رئیس سازمان محیط زیست افتتاح شد و انتظار میرفت، با نصب این سیستم کنترلی، چنین تخلفاتی در سطح منطقه روی ندهد.
اما آیا میتوان پذیرفت که مأموران حفاظت #محیط_زیست از رواج این شکل جدید #شکار آگاه شده باشند و برای مقابله با آن تدبیری نیندیشیده باشند؟ مگر ورود #موتورسیکلت به #پارک_ملی، معمول و رایج است؟ اصلاً شکارچیانی که با این روش به جنگ حیات وحش میروند، از چه مسافتی با موتورسیکلت راهی شکار میشوند که نمیتوان شناساییشان کرد؟
منبع: تابناک
عکس:دیده بان محیط زیست و حیات وحش ایران
@Tavaana_TavaanaTech
کشتن آهویی باردار که دو بره در شکم خود داشت، نه نخستین کشتار از این نوع است و نه احتمالاً آخرین نوع آن. بهراستی تا کی قرار است شکارچیان در کشتار گونههای بینظیر ایرانی متنوع عمل کنند و مأموران کنار ایستاده و تماشاچی باشند؟
به گزارش «تابناک»، جولان #شکارچیان و متجاوزان به محیط زیست و مناطق حفاظتشده همچنان ادامه دارد. روز پنجشنبه ۲ اردیبهشت نیز دو شکارچی که اقدام به شکار یک آهوی باردار کرده و موجبات مرگ این #آهو و برههایش را فراهم آوردند، با تلاش محیطبانان منطقه #حفاظتشده کلاه قاضی در استان اصفهان دستگیر شدند.
این دو #شکارچی با موتورسیکلت آهوی بارداری را تعقیب کرده و زمانی که حیوان از نفس افتاده و اسیر ایشان شد، آن را ذبح کردند. آن هم در شرایطی که این حیوان #باردار بود و بر اثر دواندن طولانی مدت با موتورسیکلت، احتمالاً پیش از آنکه از نفس بیفتد، برههایش کشته شده بودند.
البته این اتفاق نخستین بار نیست که در محیط زیست کشورمان رخ میدهد و موجب حذف گونههای مختلف از آن میشود که مدتی است برخی شکارچیان (شکارچی خواندن این افراد از این روست که نام مناسبی برای ایشان یافت نشده!) با موتور سیکلت به دشتها زده و با تعقیب گونههای مختلف حیات وحش، مرگی دردناک را به آنها هدیه میدهند.
مرگی که ناشی از دویدن طولانی مدت حیوانات است؛ حیواناتی که برای فرار از موتورسیکلتهایی که به دنبال ایشان راه میافتند، تا سر حد جان دادن میدوند و گاه در حالی نفسهای آخرشان را میکشند که از دویدن زیاد، برخی اندامهایشان از کار افتاده و در درون بدنشان، خونریزی رخ داده است.
این اتفاق در مناطقی رخ میدهد که قابلیت راندن موتورسیکلت وجود دارد و موارد ثبت شده از وقوع آن، نشان میدهد که مشمول حیوانات حلال گوشت هم نیست، بلکه متأسفانه، گاه به شکل تفریحی با کشتار روباه، کفتار و... نیز به ثبت رسیده و همانگونه که در این خبر ذکرش رفت، در مناطق حفاظت شده و امثال پارک ملی کلاه قاضی هم شاهد وقوعش هستیم.
عجیب آنکه در آبان ماه سال گذشته، سیستم تصویری پایش منطقه کلاه قاضی با حضور رئیس سازمان محیط زیست افتتاح شد و انتظار میرفت، با نصب این سیستم کنترلی، چنین تخلفاتی در سطح منطقه روی ندهد.
اما آیا میتوان پذیرفت که مأموران حفاظت #محیط_زیست از رواج این شکل جدید #شکار آگاه شده باشند و برای مقابله با آن تدبیری نیندیشیده باشند؟ مگر ورود #موتورسیکلت به #پارک_ملی، معمول و رایج است؟ اصلاً شکارچیانی که با این روش به جنگ حیات وحش میروند، از چه مسافتی با موتورسیکلت راهی شکار میشوند که نمیتوان شناساییشان کرد؟
منبع: تابناک
عکس:دیده بان محیط زیست و حیات وحش ایران
@Tavaana_TavaanaTech
وداع با اسلحه
۳۰ #شکارچی اسلحههای خود را غلاف کردند
۳۰ شکارچی در جلفا اسلحههای شکاری خود را غلاف کردند.
به گزارش ایرنا، در همایش «همایش انس با حیات وحش و انزجار از شکار» که در شهرستان جلفا، برگزار شد، شکارچیان متعهد شدند برای حفظ محیط زیست و مراقبت از گونههای جانوری دست به #تفنگ نبرده و با اداره کل #محیطزیست در این راستا همکاری کنند.
این همایش به همت اداره حفاظت محیط زیست شهرستان مرزی #جلفا و سازمان منطقه آزاد تجاری صنعتی ارس برگزار شد.
گفتنی است در #آذربایجان شرقی ۳۴۶ گونه جانوری وجود دارد که شامل ۵۲ گونه پستاندار، ۲۲۵ گونه پرنده، ۳۷ گونه خزنده، شش گونه دوزیست و ۲۷ گونه ماهی است.
این استان دارای مناطق ارزشمند زیستمحیطی همچون پارکهای ملی ارسباران و کنتال، پناهگاه حیات وحش کیامکی، مناطق حفاظت شده ارسباران، سهند، دیزمار، چاراویماق، کاغذکنان، بزقوش و یای قاری و اثر طبیعی ملی فسیلی مراغه است.
@Tavaana_TavaanaTech
۳۰ #شکارچی اسلحههای خود را غلاف کردند
۳۰ شکارچی در جلفا اسلحههای شکاری خود را غلاف کردند.
به گزارش ایرنا، در همایش «همایش انس با حیات وحش و انزجار از شکار» که در شهرستان جلفا، برگزار شد، شکارچیان متعهد شدند برای حفظ محیط زیست و مراقبت از گونههای جانوری دست به #تفنگ نبرده و با اداره کل #محیطزیست در این راستا همکاری کنند.
این همایش به همت اداره حفاظت محیط زیست شهرستان مرزی #جلفا و سازمان منطقه آزاد تجاری صنعتی ارس برگزار شد.
گفتنی است در #آذربایجان شرقی ۳۴۶ گونه جانوری وجود دارد که شامل ۵۲ گونه پستاندار، ۲۲۵ گونه پرنده، ۳۷ گونه خزنده، شش گونه دوزیست و ۲۷ گونه ماهی است.
این استان دارای مناطق ارزشمند زیستمحیطی همچون پارکهای ملی ارسباران و کنتال، پناهگاه حیات وحش کیامکی، مناطق حفاظت شده ارسباران، سهند، دیزمار، چاراویماق، کاغذکنان، بزقوش و یای قاری و اثر طبیعی ملی فسیلی مراغه است.
@Tavaana_TavaanaTech
در حاشیه کشتار #محیطبانان و #جنگلبان های ایران توسط #شکارچی ها و #قاچاقچی های چوب
کارتون از منصوره دهقانی
@Tavaana_TavaanaTech
کارتون از منصوره دهقانی
@Tavaana_TavaanaTech
نزن داداش!... ما گوزنیم نه #محیطبان...!!
کارتون از محمدرضا میرشاه ولد
در حاشیه #شکار #محیطبان توسط #شکارچی ها
@Tavaana_TavaanaTech
کارتون از محمدرضا میرشاه ولد
در حاشیه #شکار #محیطبان توسط #شکارچی ها
@Tavaana_TavaanaTech
یک محیطبان مقابل ۳۰۰ اسلحه شکاری
برای حفظ جان محیط بانان چکار باید کرد؟
هر محیط بان ایرانی در مساحت ۲,۲ هکتار باید با بیش از ۳۰۰ تفنگ به دست مقابله میکند. هر بار پس از رویداد حادثهای که به شهادت محیطبان یا شکارچی منجر میشود، این سؤال پرسیده میشود که محیط بانان چطور دست به اسلحه شوند، وقتی میدانند در صورت دفاع سخت مجازات خواهند شد یا اینکه چرا در دست محیط بانان اسلحه میگذارند و آنها در برابر شکارچیان ناتوانند؟ در چنین شرایطی محیط بانان در این کارزار بازندهاند، چراکه پیشروی آنها یا قتل #شکارچی است یا مرگ خودشان اما دراینمیان چرا به حذف اسلحه نمیاندیشیم؟
محیط بانان در منطقه تحت حفاظتشان با تخلفاتی همچون #تخریب، #آلودگی، #شکار و صید غیرمجاز روبهرو هستند و حجم زیادی سلاح مجاز و غیرمجاز در اختیار متخلفان است. خلع سلاح محیط بانان یکی از راههایی است که کمتر شنیده شده. برخی کارشناسان معتقدند با حذف اسلحه میتوان از خشم موجود در درگیریهای شکارچیان و محیط بانان کاست و احتمال استفاده از اسلحه را تا حد زیادی پایین آورد، چنانکه اسماعیل کهرم، مشاور رئیس سازمان محیط زیست هم همین نظر را دارد. او پیش ازاین تنها راه جلوگیری از تکرار این حوادث را خلع سلاح محیط بانان بیان کرده و گفته بود: «تعداد محیط بانانی که جانشان را از دست میدهند رو به افزایش است و تنها راه این است که اسلحه را از #محیطبانان بگیریم. تجربه ثابت کرده سلاح، تحریککننده هست برای کسی که میخواهد فرار کند و همین موجب میشود محیط بان جانش را از دست بدهد. ما اگر سلاح را از محیط بانان بگیریم، کیفیت کاریشان اصلا نازل نخواهد شد و جانشان حفظ خواهد شد.»
طرح: دیده بان #حقوق_حیوانات
@Tavaana_TavaanaTech
برای حفظ جان محیط بانان چکار باید کرد؟
هر محیط بان ایرانی در مساحت ۲,۲ هکتار باید با بیش از ۳۰۰ تفنگ به دست مقابله میکند. هر بار پس از رویداد حادثهای که به شهادت محیطبان یا شکارچی منجر میشود، این سؤال پرسیده میشود که محیط بانان چطور دست به اسلحه شوند، وقتی میدانند در صورت دفاع سخت مجازات خواهند شد یا اینکه چرا در دست محیط بانان اسلحه میگذارند و آنها در برابر شکارچیان ناتوانند؟ در چنین شرایطی محیط بانان در این کارزار بازندهاند، چراکه پیشروی آنها یا قتل #شکارچی است یا مرگ خودشان اما دراینمیان چرا به حذف اسلحه نمیاندیشیم؟
محیط بانان در منطقه تحت حفاظتشان با تخلفاتی همچون #تخریب، #آلودگی، #شکار و صید غیرمجاز روبهرو هستند و حجم زیادی سلاح مجاز و غیرمجاز در اختیار متخلفان است. خلع سلاح محیط بانان یکی از راههایی است که کمتر شنیده شده. برخی کارشناسان معتقدند با حذف اسلحه میتوان از خشم موجود در درگیریهای شکارچیان و محیط بانان کاست و احتمال استفاده از اسلحه را تا حد زیادی پایین آورد، چنانکه اسماعیل کهرم، مشاور رئیس سازمان محیط زیست هم همین نظر را دارد. او پیش ازاین تنها راه جلوگیری از تکرار این حوادث را خلع سلاح محیط بانان بیان کرده و گفته بود: «تعداد محیط بانانی که جانشان را از دست میدهند رو به افزایش است و تنها راه این است که اسلحه را از #محیطبانان بگیریم. تجربه ثابت کرده سلاح، تحریککننده هست برای کسی که میخواهد فرار کند و همین موجب میشود محیط بان جانش را از دست بدهد. ما اگر سلاح را از محیط بانان بگیریم، کیفیت کاریشان اصلا نازل نخواهد شد و جانشان حفظ خواهد شد.»
طرح: دیده بان #حقوق_حیوانات
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بزرگداشت استاد علی اکبر شکارچی نوازنده برجسته کمانچه در شب بخارا
دونوازی علیاکبر #شکارچی و آساره شکارچی
شبهای بخارا
شب علیاکبر شکارچی
۲۳ تیر ۱۳۹۵
@Tavaana_TavaanaTech
دونوازی علیاکبر #شکارچی و آساره شکارچی
شبهای بخارا
شب علیاکبر شکارچی
۲۳ تیر ۱۳۹۵
@Tavaana_TavaanaTech
محیطبان «ماشاالله مهنایی» دیگر حتی نمیتواند نان بخرد. اعداد، زندگیاش را احاطه کرده است؛ ٣٣ماه حبس اضافی بدون دریافت خسارت، ٤٠میلیون و٨٥٠هزارتومان دیه پرداخت نشده شکارچی مصدوم، ٥میلیون تومان قرض بابت حقالوکاله که هنوز پس داده نشده و ٤٨٠تومان اجاره ماهانه وثیقهای که مدتهاست در دادگاه گیر کرده. قرار بود بعد از تبرئهشدن از قتل عمد از شر همه این اعداد خلاص شود اما از پس جورکردن دیه شکارچی برنیامد و هیچکدام از این حسابها صاف نشد؛ چه طلبها و چه بدهیها. درعوض حساب بانکیاش توقیف شد و دیگر یک ریال هم نمیتواند از آن برداشت کند. «ما که مال و منالی نداشتیم، فقط یک حساب بانکی بود که بسته شد. من و زن و دو بچهام، یکماهی است، نه یارانه داریم، نه حقوق.»...
goo.gl/NKMlCH
گزارش مهتاب جودکی را در «شهروند» بخوانید:
http://bit.ly/2g1BI5k
@Tavaana_TavaanaTech
goo.gl/NKMlCH
گزارش مهتاب جودکی را در «شهروند» بخوانید:
http://bit.ly/2g1BI5k
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
.
#محیطبان «ماشاالله مهنایی» دیگر حتی نمیتواند نان بخرد. اعداد، زندگیاش را احاطه کرده است؛ ٣٣ماه حبس اضافی بدون دریافت #خسارت، ٤٠میلیون و٨٥٠هزارتومان #دیه پرداخت نشده #شکارچی مصدوم، ٥میلیون تومان قرض بابت حقالوکاله که هنوز پس داده نشده و ٤٨٠تومان اجاره…
#محیطبان «ماشاالله مهنایی» دیگر حتی نمیتواند نان بخرد. اعداد، زندگیاش را احاطه کرده است؛ ٣٣ماه حبس اضافی بدون دریافت #خسارت، ٤٠میلیون و٨٥٠هزارتومان #دیه پرداخت نشده #شکارچی مصدوم، ٥میلیون تومان قرض بابت حقالوکاله که هنوز پس داده نشده و ٤٨٠تومان اجاره…
پذیرش دشوار یک واقعیت: یوز آسیایی منقرض میشود
goo.gl/sPeUhU
تلاش هدیه تهرانی برای جمعآوری اعانه مردمی و پیام محمدجواد ظریف شاید مفید باشد اما نمیتواند یوزپلنگ آسیایی را از چنگال انقراض نجات دهد. عکس یوز روی پیراهن تیم ملی و حتی لبخند ملیح رضا رشیدپور هم قادر نیست سرنوشت شومی را که به انتظار این سریعترین دونده ساکن ایران نشسته، تغییر دهد. با روند مدیریت موجود در عرصههای طبیعی نه تنها یوز که باید انتظار داشت سایر گونهها نیز به سرنوشت شیر ایرانی و ببر مازندران دچار شوند.
پذیرش دشوار یک واقعیت
تعارف را کنار بگذاریم و واقعیتها را در گذر زمان مرور کنیم. کدام جاده ایمن شد؟ کدام زیستگاه از چنگال شکار دزدها نجات پیدا کرد؟ کدام منطقه از چرای مفرط دام رهایی یافت؟ از زمانی که برنامه عمران سازمان ملل به صحنه نجات یوز پا گذاشت ۱۶ سال میگذرد. تکتک این روزها را از دست دادیم. نداشتن مدیریت منسجم، فقدان یک رویکرد جدی در حفاظت از زیستگاههای یوز و عدم قاطعیت در دستگاههای اجرایی و حکومتی، ریشه اصلی انقراض و نابودی زیستگاهها و حیاتوحش در ایران است. به این مجموعه، تنگنظریها و رقابتهای حقیر برای دیده شدن، شهرت و چپاول دلار و سنت را هم باید اضافه کرد.
اگر در این ۱۶ سال یوزهای ایران شرایط امیدبخشی پیدا نکردند اما برای عدهای شهرت، اعتبار، شرایط تحصیل در فرنگ و مبلغی سرمایه به وجود آوردند. عدهای که باید به حق آنان را مافیای حیاتوحش کشور دانست: مقالههای شبه علمی مینویسند؛ به کنفرانسها و سمینارهای جهانی میروند؛ بودجههای ملی و بینالمللی جدب میکنند؛ با مرده و زنده یوز عکس یادگاری میگیرند و شکارچی فرنگی به ایران میآورند برای کشتن باقیمانده جانوران کمیابمان.
دیر، مفید و لنگان
ورود دیرهنگام بازیگران مطرح سینما به عرصه حفاظت محیطزیست را باید به فال نیک گرفت. بماند که در بسیاری موارد، نداشتن اطلاع کافی از ماجرا و قدم گذاشتن در مجرای پرابهام میتواند نگرانیآفرین باشد. نمونهاش؟ هدیه تهرانی که اینک «چراغالله» میگرداند برای جمعآوری پول تا آغلهایی در منطقه حفاظتشده خریداری شود. کار بزرگی است و قابل ستودن. نه؟ اما یک جای کار میلنگد.
یک گروه تلگرامی با حضور خانم بازیگر راه افتاده است و اکنون بیش از سه هزار عضو دارد. لحظه به لحظه به شمار اعضای آن نیز افزوده میشود تا ۸۰۰ میلیون تومان مورد نیاز برای خرید مستثنیات از مردم جمعآوری شود. این تلاش جمعی و استقبال عمومی نشان میدهد عشق و عطش برای نجات یوز در جریان است. بسیاری دریافتهاند که «سرنوشت یوزآسیایی در دست ایرانیان» است. اما مگر میشود یوز را نجات داد بدون آنکه زیستگاه آن را از گزند تخریب و تکهتکه شدن حفظ کرد؟
ورود بازیگران نامآشنا و پرطرفدار البته برای حفظ محیطزیست لازم است؛ همانقدر که ورود اهل سیاست و سایر گروههای مرجع و اثرگذار میتواند مفید باشد؛ مشروط بر آنکه واقعیتها را بشناسند؛ حقیقت را قلب نکنند و دروغ نگویند. در این میان اما هراسی دیگری نیز وجود دارد: بازیگران علاقمند و پرتلاشی مثل هدیه تهرانی اگر به دام مافیای حیاتوحش و شکارفروشان بیفتند ممکن است راه به چاه ببرند. در این صورت، ظرفیتهای بالقوهای که برای حفاظت حیاتوحش میتوانند به کار بگیرند برای همیشه نابود و اعتماد مردمی برای همیشه خدشهدار خواهد شد.
آیا افراد اثرگذاری مثل هدیه تهرانی که سازمان میراث فرهنگی در سال ۸۸ برای برگزاری نمایشگاه او ۸۰ میلیون تومان هزینه کرد و حتی اسفندیار رحیممشایی به بازدید از آن نمایشگاه رفت، نمیتوانند موثرتر وارد صحنه شوند و به جای جمعآوری اعانه مردمی، از اهل سیاست با «ژنهای خوب» بخواهند که علاوه بر کمک مالی، امور حقوقی را برای خرید مستثنیات تسهیل کنند و مهمتر از همه، از تخریبهای سازمانیافته در زیستگاههای یوز دست بردارند؟ یوز در ایران منقرض میشود چون مطالبه جدی برای حفظ زیستگاههای آن وجود ندارد. با پذیرش این حقیقت تلخ بهتر میتوانیم با غول انقراض پنجه در پنجه کنیم.
نوشته سام خسرویفرد، کارشناس محیط زیست و روزنامهنگار
متن کامل را از کانال تلگرام نویسنده بخوانید:
https://t.me/IranEnvirodoc/31
نظرتان را برای ما بنویسید.
مجموعه وبینارهای بحرانهای محیط زیست در ایران
https://goo.gl/g8omkW
@Tavaana_TavaanaTech
goo.gl/sPeUhU
تلاش هدیه تهرانی برای جمعآوری اعانه مردمی و پیام محمدجواد ظریف شاید مفید باشد اما نمیتواند یوزپلنگ آسیایی را از چنگال انقراض نجات دهد. عکس یوز روی پیراهن تیم ملی و حتی لبخند ملیح رضا رشیدپور هم قادر نیست سرنوشت شومی را که به انتظار این سریعترین دونده ساکن ایران نشسته، تغییر دهد. با روند مدیریت موجود در عرصههای طبیعی نه تنها یوز که باید انتظار داشت سایر گونهها نیز به سرنوشت شیر ایرانی و ببر مازندران دچار شوند.
پذیرش دشوار یک واقعیت
تعارف را کنار بگذاریم و واقعیتها را در گذر زمان مرور کنیم. کدام جاده ایمن شد؟ کدام زیستگاه از چنگال شکار دزدها نجات پیدا کرد؟ کدام منطقه از چرای مفرط دام رهایی یافت؟ از زمانی که برنامه عمران سازمان ملل به صحنه نجات یوز پا گذاشت ۱۶ سال میگذرد. تکتک این روزها را از دست دادیم. نداشتن مدیریت منسجم، فقدان یک رویکرد جدی در حفاظت از زیستگاههای یوز و عدم قاطعیت در دستگاههای اجرایی و حکومتی، ریشه اصلی انقراض و نابودی زیستگاهها و حیاتوحش در ایران است. به این مجموعه، تنگنظریها و رقابتهای حقیر برای دیده شدن، شهرت و چپاول دلار و سنت را هم باید اضافه کرد.
اگر در این ۱۶ سال یوزهای ایران شرایط امیدبخشی پیدا نکردند اما برای عدهای شهرت، اعتبار، شرایط تحصیل در فرنگ و مبلغی سرمایه به وجود آوردند. عدهای که باید به حق آنان را مافیای حیاتوحش کشور دانست: مقالههای شبه علمی مینویسند؛ به کنفرانسها و سمینارهای جهانی میروند؛ بودجههای ملی و بینالمللی جدب میکنند؛ با مرده و زنده یوز عکس یادگاری میگیرند و شکارچی فرنگی به ایران میآورند برای کشتن باقیمانده جانوران کمیابمان.
دیر، مفید و لنگان
ورود دیرهنگام بازیگران مطرح سینما به عرصه حفاظت محیطزیست را باید به فال نیک گرفت. بماند که در بسیاری موارد، نداشتن اطلاع کافی از ماجرا و قدم گذاشتن در مجرای پرابهام میتواند نگرانیآفرین باشد. نمونهاش؟ هدیه تهرانی که اینک «چراغالله» میگرداند برای جمعآوری پول تا آغلهایی در منطقه حفاظتشده خریداری شود. کار بزرگی است و قابل ستودن. نه؟ اما یک جای کار میلنگد.
یک گروه تلگرامی با حضور خانم بازیگر راه افتاده است و اکنون بیش از سه هزار عضو دارد. لحظه به لحظه به شمار اعضای آن نیز افزوده میشود تا ۸۰۰ میلیون تومان مورد نیاز برای خرید مستثنیات از مردم جمعآوری شود. این تلاش جمعی و استقبال عمومی نشان میدهد عشق و عطش برای نجات یوز در جریان است. بسیاری دریافتهاند که «سرنوشت یوزآسیایی در دست ایرانیان» است. اما مگر میشود یوز را نجات داد بدون آنکه زیستگاه آن را از گزند تخریب و تکهتکه شدن حفظ کرد؟
ورود بازیگران نامآشنا و پرطرفدار البته برای حفظ محیطزیست لازم است؛ همانقدر که ورود اهل سیاست و سایر گروههای مرجع و اثرگذار میتواند مفید باشد؛ مشروط بر آنکه واقعیتها را بشناسند؛ حقیقت را قلب نکنند و دروغ نگویند. در این میان اما هراسی دیگری نیز وجود دارد: بازیگران علاقمند و پرتلاشی مثل هدیه تهرانی اگر به دام مافیای حیاتوحش و شکارفروشان بیفتند ممکن است راه به چاه ببرند. در این صورت، ظرفیتهای بالقوهای که برای حفاظت حیاتوحش میتوانند به کار بگیرند برای همیشه نابود و اعتماد مردمی برای همیشه خدشهدار خواهد شد.
آیا افراد اثرگذاری مثل هدیه تهرانی که سازمان میراث فرهنگی در سال ۸۸ برای برگزاری نمایشگاه او ۸۰ میلیون تومان هزینه کرد و حتی اسفندیار رحیممشایی به بازدید از آن نمایشگاه رفت، نمیتوانند موثرتر وارد صحنه شوند و به جای جمعآوری اعانه مردمی، از اهل سیاست با «ژنهای خوب» بخواهند که علاوه بر کمک مالی، امور حقوقی را برای خرید مستثنیات تسهیل کنند و مهمتر از همه، از تخریبهای سازمانیافته در زیستگاههای یوز دست بردارند؟ یوز در ایران منقرض میشود چون مطالبه جدی برای حفظ زیستگاههای آن وجود ندارد. با پذیرش این حقیقت تلخ بهتر میتوانیم با غول انقراض پنجه در پنجه کنیم.
نوشته سام خسرویفرد، کارشناس محیط زیست و روزنامهنگار
متن کامل را از کانال تلگرام نویسنده بخوانید:
https://t.me/IranEnvirodoc/31
نظرتان را برای ما بنویسید.
مجموعه وبینارهای بحرانهای محیط زیست در ایران
https://goo.gl/g8omkW
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. پذیرش دشوار یک واقعیت: #یوز_آسیایی منقرض میشود . تلاش #هدیه_تهرانی برای جمعآوری اعانه مردمی و پیام محمدجواد ظریف شاید مفید باشد اما نمیتواند #یوزپلنگ آسیایی را از چنگال #انقراض نجات دهد. عکس یوز روی پیراهن تیم ملی و حتی لبخند ملیح رضا رشیدپور هم قادر…
کاوه مرد
این بار نه پای یک #شکارچی در میان بود و نه مردانی سنگ و چماق به دست که به آنها ناسزا بگوییم
#کاوه را ما کشتیم.
ما که همین چند وقت پیش به قاتلان #خرس سوادکوهی بد و بیراه می گفتیم و خواهان اشد مجازات برای آنان بودیم.
ما که نگران #فعالان_محیط_زیستی در بند هستیم که همه عمرشان را وقف حفاظت از #طبیعت ایران کرده بودند.
ما که دغدغه #زمین_خواری و تخریب #جنگل و از بین بردن #تنوع_زیستی توسط مفسدین سیاسی و اقتصادی را داریم و هر روز لعن و نفرینشان می کنیم.
ما که همیشه دیگران را مقصر می دانیم و همه مشکلات را بر گردن مسئولین و بیگانگان و دشمنان می اندازیم و "ایران، ایران" می کنیم.
در شکم کاوه بخت برگشته، همان پلنگی که رفتارهایش دانش ما در مورد #پلنگ ها را زیر سوال برده بود، #زباله های انسانی پیدا شده است. تکه ای چرم لباس راه روده پلنگ بی گناه را بند آورده بود. او لاغر و نحیف شده بود و در نهایت در زادگاهش جان باخت.
معلوم نیست کاوه چه زمانی و در کجا (این سوی مرز در #ایران یا آن سوی مرز در #ترکمنستان) پسماند انسانی را بلعیده و به این سرنوشت شوم دچار شده است. حتی مشخص نیست که آیا او واقعا فقط به خاطر زباله های در شکمش از بین رفته یا مثل خیلی از موارد مشابه قبلی تعلل و خطا در تشخیص و علاج درد، موجود بی گناه را به کام مرگ کشانده است. شاید هم زخم و عفونت او آنقدر شدید بوده که دیگر اصلا نمی شد برای او کاری کرد. مهم نیست قاتلان او ایرانی هستند یا غیر ایرانی، و یا دولتی هستند یا غیردولتتی.
آنچه همیت دارد این است که کاوه، اولین و آخرین قربانی #خودخواهی ما انسان ها نخواهد بود. اما حالا که او برای همیشه از پیش ما رفته باید داستان "کاوه و زباله" را بنویسیم و بخوانیم و بگوییم و بدانیم.
کاوه سرزمین حیوانات بر خلاف کاوه #شاهنامه نتوانست در برابر #ظلم ضحاک زمانه اش (انسان) قیام کند اما او اکنون یک نماد دیگر از مظلومیت #محیط_زیست در کشور ماست.
این بار که خواستیم پسماندمان را رها کنیم، ته سیگارمان را پرتاب کنیم و از کیسه و محصولات #پلاستیکی استفاده کنیم، بد نیست سرنوشت تلخ کاوه که روزی به او لقب "عجیب ترین پلنگ جهان" داده بودیم را با خود مرور کنیم.
متن فوق از اینستاگرام دکتر کاوه مدنی برداشته شده است.
@Tavaana_TavaanaTech
این بار نه پای یک #شکارچی در میان بود و نه مردانی سنگ و چماق به دست که به آنها ناسزا بگوییم
#کاوه را ما کشتیم.
ما که همین چند وقت پیش به قاتلان #خرس سوادکوهی بد و بیراه می گفتیم و خواهان اشد مجازات برای آنان بودیم.
ما که نگران #فعالان_محیط_زیستی در بند هستیم که همه عمرشان را وقف حفاظت از #طبیعت ایران کرده بودند.
ما که دغدغه #زمین_خواری و تخریب #جنگل و از بین بردن #تنوع_زیستی توسط مفسدین سیاسی و اقتصادی را داریم و هر روز لعن و نفرینشان می کنیم.
ما که همیشه دیگران را مقصر می دانیم و همه مشکلات را بر گردن مسئولین و بیگانگان و دشمنان می اندازیم و "ایران، ایران" می کنیم.
در شکم کاوه بخت برگشته، همان پلنگی که رفتارهایش دانش ما در مورد #پلنگ ها را زیر سوال برده بود، #زباله های انسانی پیدا شده است. تکه ای چرم لباس راه روده پلنگ بی گناه را بند آورده بود. او لاغر و نحیف شده بود و در نهایت در زادگاهش جان باخت.
معلوم نیست کاوه چه زمانی و در کجا (این سوی مرز در #ایران یا آن سوی مرز در #ترکمنستان) پسماند انسانی را بلعیده و به این سرنوشت شوم دچار شده است. حتی مشخص نیست که آیا او واقعا فقط به خاطر زباله های در شکمش از بین رفته یا مثل خیلی از موارد مشابه قبلی تعلل و خطا در تشخیص و علاج درد، موجود بی گناه را به کام مرگ کشانده است. شاید هم زخم و عفونت او آنقدر شدید بوده که دیگر اصلا نمی شد برای او کاری کرد. مهم نیست قاتلان او ایرانی هستند یا غیر ایرانی، و یا دولتی هستند یا غیردولتتی.
آنچه همیت دارد این است که کاوه، اولین و آخرین قربانی #خودخواهی ما انسان ها نخواهد بود. اما حالا که او برای همیشه از پیش ما رفته باید داستان "کاوه و زباله" را بنویسیم و بخوانیم و بگوییم و بدانیم.
کاوه سرزمین حیوانات بر خلاف کاوه #شاهنامه نتوانست در برابر #ظلم ضحاک زمانه اش (انسان) قیام کند اما او اکنون یک نماد دیگر از مظلومیت #محیط_زیست در کشور ماست.
این بار که خواستیم پسماندمان را رها کنیم، ته سیگارمان را پرتاب کنیم و از کیسه و محصولات #پلاستیکی استفاده کنیم، بد نیست سرنوشت تلخ کاوه که روزی به او لقب "عجیب ترین پلنگ جهان" داده بودیم را با خود مرور کنیم.
متن فوق از اینستاگرام دکتر کاوه مدنی برداشته شده است.
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى on Instagram: “. . . کاوه مرد این بار نه پای یک #شکارچی در میان بود و نه مردانی سنگ و چماق به دست که…
129 Likes, 8 Comments - توانا: آموزشكده جامعه مدنى (@tavaana) on Instagram: “. . . کاوه مرد این بار نه پای یک #شکارچی در میان بود و نه مردانی سنگ و چماق به دست که به آنها…”