آموزشکده توانا
57.9K subscribers
30.1K photos
36.3K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
«این تماس مشترک مادر ابراهیم کتابدار، خانم سکینه احمدی و خانم شیرپییشه با خانم علی‌نژاد بسیار نمادین بود. خصوصا اونجا که این زن شجاع شاهسون میگه من ۴ ساعت دنبال خونه مادر پویا گشتم!
.
ببینید دو زنی که همدیگرو نمی‌شناسن از دو جای مختلف ایران همدیکه رو پیدا می‌کنن، کنار هم می‌شینن و با مسیح علی‌نژاد حرف می‌زنن و میگن ملت برای پنج دی بیاید بیرون و میگن راه فرزندامون رو ادامه میدیم.
.
چه روزهای تلخ ولی در عین‌حال قشنگی رو داریم می‌گذرونیم. یاد دوران مشروطه افتادم. گیلان و آذربایجان و اصفهان و بختیاری و همه کشور، علیه استبداد تهران! درد مشترک که میگن همینه! درد ما را به هم نزدیک خواهد کرد».
.
#ابراهیم_کتابدار #پویابختیاری #سکینه_احمدی #ناهید_شیرپیشه #پنجم_دی #درد_مشترک #مشروطه #آذربایجان #بختیاری #شاهسون

@Tavaana_TavaanaTech
سکینه احمدی؛ مادری دادخواه که از خون پسرش نمی‌گذرد

«گفتند پسرت تیر خورده ... پابرهنه دویدم توی خیابان، دیدم قیامت است. خودشان گلوله می‌زنند، مردم را می‌زنند. زن‌ها را می‌زنند. هر کسی می‌گذشت را می‌زدند. برده بودند بیمارستان شریعتی و وقتی رسیدم دیدم تن بی‌جان بچه مرا روی زمین، روی سرامیک گذاشته‌اند. کسی هم توجهی نداشت. خودم را روی بچه‌ام انداختم. از من گرفتند و بردند سردخانه. دو روز بعد به ما تحویل دادند. تحویل نمی‌دادند با زور و گریه‌ و‌ زاری و التماس و یا‌حسین‌ گفتن گرفتیم. برده بودند بهشت سکینه و رفتم زاری کردم، التماس کردم، گفتم بچه‌ام را کشتید، بدهید من ببرم در نهایت دادند. ... گفته‌اند نه سر‌و‌صدا کنید و نه کاری، [تا] جنازه را بدهیم ... شب‌ها بچه‌ها[ش] را بغل می‌کنم راه می‌افتم توی خیابان‌ها و لالایی می‌خوانم.»
این کلمات بخشی از صحبت‌های سکینهاحمدی، مادر ابراهیم کتابدار، در مصاحبه با کمپین حقوق بشر ایران است.

ویدئوی لحظه تیرخوردن ابراهیم کتابدار در ۲۵ آبان ۱۳۹۸ به‌سرعت در همان روزهای اعتراضات سراسری آبان ۹۸ در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد. دوربین‌های مداربسته تصویری را از این جوان ۳۰ساله ثبت کردند که نشان می‌داد مقابل مغازه خود در مهدی‌آباد کیان‌مهر کرج ایستاده بود که با شلیک مستقیم گلوله نیروهای سرکوبگر حکومتی به قلبش بر زمین افتاد و درجا جان باخت.

اما آنچه نام ابراهیم را جهانی کرد، سکینه احمدی، مادر باشهامت او بود که تن به سکوت نداد و یک‌تنه خلاف خواسته نیروهای امنیتی حرکت کرد. اولین فیلمی که از او منتشر شد، تکان‌دهنده بود. مادر، دست‌هایش را در هوا تکان می‌داد، خود را معرفی می‌کرد و می‌گفت که پسرش را کشته‌اند و حالا باید به چه کسی باید شکایت ببرد؟
او خود چنین می‌گوید: «ابراهیم رفته بود مغازه و کاسب بود. با خانمش و بچه‌هایش با ما زندگی می‌کردند. زنگ زدم که برای ناهار بیاید خانه و پدرش هم برای ناهار دنبال او رفته بود. اما ابراهیم همین که از مغازه بیرون آمده بود، هر دو دستش توی جیب‌هایش بود که گلوله را توی قلبش زده بودند. نه توی درگیری بود نه ربطی به درگیری‌ها داشت اما او را هدف گرفته بودند. از زنگ من به ابراهیم برای ناهار، ده دقیقه هم نشد که به من زنگ زدند گفتند ابراهیم تیر خورده. ... به چه حسابی و چرا بچه مرا زدند؟ من شکایت‌ام را نمی‌دانم کجا ببرم!»

بیش‌تر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Sakineh.Ahmadi

#سکینه_احمدی #ابراهیم_کتابدار #آبان۹۸ #داذخواهی #مادران_دادخواه #مادران_ذاغدار #آبان_ادامه_دارد #پروفایل

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سودا و سوگند، فرزندان جاویدنام ابراهیم کتابدار، شمع تولد پدرشان را بر سر مزارش فوت می‌کنند.
این پنجمین تولد ابراهیم است که در فراق او برگزار می‌شود. ابراهیم کتابدار از جان‌باختگان آبان خونین ۹۸ است. همان آبان که جمهوری اسلامی اینترنت را قطع کرد و طی سه روز صدها هموطن معترض (به روایتی ۱۵۰۰ نفر، به روایتی بیش از هشت هزار نفر) را به گلوله بست و کشت.

سکینه احمدی، مادر دادخواه ابراهیم، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:

«پنجمین سالی که روز تولدت رو کنارمون نیستی.
سودا و سوگند بزرگ شدن و هر روز دلتنگ و بی‌تاب‌تر از دیروز، الان بجای بوسیدن صورت گرمت سنگ سرد و می‌بوسیم،
نیستی تا بچه‌هاتو بغل کنی و ببوسی، مارو از آغوش پر مهرت منع کردن، جون قلب نازنینتو با ضرب گلوله گرفتن و زندگی رو از تو و همه‌ی ما دزدیدن، اما حتی اگر جون منم بگیرن، دست از فریاد زدن اسمت برنمی‌دارم،
هر روز دلتنگتم و دلمرده، امروز بیشتر، اگر بودی، تازه شمع سی‌ و چهارسالگیتو فوت میکردی، قاتلا توی ۲۹ سالگی زندگی رو ازت گرفتن، بمیرم برای جوونیت، بمیرم برای جای زخم گلوله روی قلبت!»


- چه کسی پاسخگوی غم بزرگی خواهد بود که تا ابد بر دل و جان خانواده‌های کشته شده‌هاست؟ سودا و سوگندها کم نیستند و مادران و خواهران و پدران و برادران جان‌باختگان.
گرچه هیچ چیز جای خالی عزیزان جان‌باخته را پر نمی‌گند، ولی ابراز مهر و عشق و همدلی، تداوم مبارزه تا به سرانجام رساندن دادخواهی و آزادی ایران، می‌تواند تا حدی این خانواده‌ها را خوشحال کند.
مهرتان را دریغ نکنید و برای آن‌ها بنویسید ...

اگر متنی خطاب به سوگند و سودا و مادر ابراهیم کتابدار و سایر خانواده‌ها نوشتید، برای ما بفرستید تا منتشر کنیم.
اگر این عزیزان را از نزدیک می‌بینید و ملاقات می‌کنید، سلام ما را هم برسانید و آغوش همبستگی را برای هم بگشایید و از هیچ کمک و یاری‌ای دریغ نورزید.


#ابراهیم_کتابدار #آبان_۹۸ #آبان_خونین #مادران_دادخواه #سکینه_احمدی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech