فعال حقوق کودک و زندانی سیاسی #سعیدشیرزاد در روز 37 اعتصاب غذا در زندان رجاییشهر با لبهای دوخته
حقوق زندانی
http://bit.ly/1XC6UrO
@Tavaana_TavaanaTech
حقوق زندانی
http://bit.ly/1XC6UrO
@Tavaana_TavaanaTech
"آنها همه مهارتهای وحشیانه تاریخ را یکجا علیه ذهن و جسم و روح ما بکار میبرند و ما دلمان خوش است که با هشتگهایمان، به جنگِ توحش میرویم. همان هشتگهایی که باید کارزاری به راه انداخت تا مشمولِ غیرخودیهایی مثل سعید باشد. آه که چه باوجدان و چه مدرنیم.
مایی که حاکم یادمان داده که خشم برای سلامتیمان، برای پوستمان، مضر است.
ذره ذره آب میشود و در نگاهش تباهی یک نسل موج میزند. نسلی که میخواهند یادش بدهند که در مقابلِ تجاوز، همدلی و همراهی با متجاوز، بهترین گزینه است. جزیره ثباتتان ما را خفه کرد."
بخشی از نوشته سامان رسول پور درباره سعید شیرزاد
goo.gl/pBb6nQ
سی و هشت روز است که سعید شیرزاد در اعتصاب غذا است. او هفته قبل نامه ای در زندان نوشته بود:
نامهای از سعید شیرزاد
این زندانی سیاسی از روز چهارشنبه ۱۷ آذرماه در اعتراض به مرگ خاموش زندانیان بیمار و فقدان امنیت زندانیان سیاسی از سوی محمد مردانی، رئیس زندان رجایی شهر کرج با دوختن لبهای خود اعلام اعتصاب غذا کرده، همچنان در اعتصاب غذا بسر میبرد.
”مرگ من عصیان یک زندگی است که نمی خواهد بمیرد”
از تاریخ چهارشنبه، ۱۷ آذر ماه در اعتراض به ضربوشتم زندانیان، بازداشت خانوادهها در سالن ملاقات، جلوگیری از اعزام زندانیان به بیمارستان علیرغم داشتن مجوز از طرف دادستانی، عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان بیمار (از جمله محمد نظری، کریم معروفعزیز، اصغر قطان، فرهاد اقبالی) و … که به دستور محمد مردانی، ریاست زندان صورت گرفته است، اعتصاب غذا و لبدوزی کردم. در آخرین نمونه از این رویهی ناعادلانه، بهنام موسیوند هنگامی که در اعتصاب غذا بود، مورد ضرب و شتم قرار گرفت و با ویلچر به بیمارستان منتقل شد.
همانطور که در نامهی اعتصاب غذا اعلام کرده بودم، این اعتصاب بههیچ عنوان شخصی نیست. لذا با توجه به ادامهی رویهی مذکور که حتی مواردی از آنها منجر به مرگ زندانیان شده است، به این اعتصاب ادامه میدهم. بلکه اینگونه صدای محبوسشدهی زندانیان دربندی باشم که صدای بیصدایشان را فریادرسی نیست.
این نوشته را با شعری از “کارو” شاعر درد و رنج و فقر به پایان میرسانم، که انتهای این راه هرچه باشد، چیزی جز پیروزی نیست:
من میمیرم … اما مرگ من، مرگ زندگی من نیست …
مرگ من انتقامی است که زندگی من از جعلکنندهی نام خود میگیرد …
من میمیرم تا زندگی زیر دست و پای مرگ نمیرد …
مرگ من عصیان یک زندگی است که نمیخواهد بمیرد!
سعید شیرزاد
زندان گوهردشت
مطالب مرتبط:
حقوق زندانی
http://bit.ly/1XC6UrO
حقوق زندانیان
http://bit.ly/2fayaO8
کتاب کنشهای کوچک ایستادگی:
https://goo.gl/meeP0A
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
مایی که حاکم یادمان داده که خشم برای سلامتیمان، برای پوستمان، مضر است.
ذره ذره آب میشود و در نگاهش تباهی یک نسل موج میزند. نسلی که میخواهند یادش بدهند که در مقابلِ تجاوز، همدلی و همراهی با متجاوز، بهترین گزینه است. جزیره ثباتتان ما را خفه کرد."
بخشی از نوشته سامان رسول پور درباره سعید شیرزاد
goo.gl/pBb6nQ
سی و هشت روز است که سعید شیرزاد در اعتصاب غذا است. او هفته قبل نامه ای در زندان نوشته بود:
نامهای از سعید شیرزاد
این زندانی سیاسی از روز چهارشنبه ۱۷ آذرماه در اعتراض به مرگ خاموش زندانیان بیمار و فقدان امنیت زندانیان سیاسی از سوی محمد مردانی، رئیس زندان رجایی شهر کرج با دوختن لبهای خود اعلام اعتصاب غذا کرده، همچنان در اعتصاب غذا بسر میبرد.
”مرگ من عصیان یک زندگی است که نمی خواهد بمیرد”
از تاریخ چهارشنبه، ۱۷ آذر ماه در اعتراض به ضربوشتم زندانیان، بازداشت خانوادهها در سالن ملاقات، جلوگیری از اعزام زندانیان به بیمارستان علیرغم داشتن مجوز از طرف دادستانی، عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان بیمار (از جمله محمد نظری، کریم معروفعزیز، اصغر قطان، فرهاد اقبالی) و … که به دستور محمد مردانی، ریاست زندان صورت گرفته است، اعتصاب غذا و لبدوزی کردم. در آخرین نمونه از این رویهی ناعادلانه، بهنام موسیوند هنگامی که در اعتصاب غذا بود، مورد ضرب و شتم قرار گرفت و با ویلچر به بیمارستان منتقل شد.
همانطور که در نامهی اعتصاب غذا اعلام کرده بودم، این اعتصاب بههیچ عنوان شخصی نیست. لذا با توجه به ادامهی رویهی مذکور که حتی مواردی از آنها منجر به مرگ زندانیان شده است، به این اعتصاب ادامه میدهم. بلکه اینگونه صدای محبوسشدهی زندانیان دربندی باشم که صدای بیصدایشان را فریادرسی نیست.
این نوشته را با شعری از “کارو” شاعر درد و رنج و فقر به پایان میرسانم، که انتهای این راه هرچه باشد، چیزی جز پیروزی نیست:
من میمیرم … اما مرگ من، مرگ زندگی من نیست …
مرگ من انتقامی است که زندگی من از جعلکنندهی نام خود میگیرد …
من میمیرم تا زندگی زیر دست و پای مرگ نمیرد …
مرگ من عصیان یک زندگی است که نمیخواهد بمیرد!
سعید شیرزاد
زندان گوهردشت
مطالب مرتبط:
حقوق زندانی
http://bit.ly/1XC6UrO
حقوق زندانیان
http://bit.ly/2fayaO8
کتاب کنشهای کوچک ایستادگی:
https://goo.gl/meeP0A
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
.
"آنها همه مهارتهای وحشیانه تاریخ را یکجا علیه ذهن و جسم و روح ما بکار میبرند و ما دلمان خوش است که با هشتگهایمان، به جنگِ توحش میرویم. همان هشتگهایی که باید کارزاری به راه انداخت تا مشمولِ غیرخودیهایی مثل سعید باشد. آه که چه باوجدان و چه مدرنیم.…
"آنها همه مهارتهای وحشیانه تاریخ را یکجا علیه ذهن و جسم و روح ما بکار میبرند و ما دلمان خوش است که با هشتگهایمان، به جنگِ توحش میرویم. همان هشتگهایی که باید کارزاری به راه انداخت تا مشمولِ غیرخودیهایی مثل سعید باشد. آه که چه باوجدان و چه مدرنیم.…
سعید شیرزاد؛ آرزومند جهانی شایسته کودکان
goo.gl/7KQtF6
سعید شیرزاد بار نخست در مرداد ۱۳۹۱ و زمانی که برای کمک به مردم زلزله زده به شهرستان اهر در آذربایجان رفته بود بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. اما کمتر از یک ماه بعد با قید کفالت از زندان آزاد شد. در حکمی که برای این بازداشت صادر شد، سعید شیرزاد از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست پیر عباس به یک سال حبس تعلیقی (لازم الاجرا در ۵ سال) محکوم شد. اما این مانع از فعالیت اجتماعی و مدنی سعید شیرزاد نشد و او دوباره به مناطق زلزلهزده برگشت تا به کمک به اهالی آن منطقه بپردازد. در خرداد ۱۳۹۳ برای بار دوم و در محل کارش در پالایشگاه تبریز بازداشت و دوباره به زندان اوین منتقل شد. او اینبار دو ماه در سلولهای انفرادی به سر برد. اما با وجود اینکه هنوز دادگاه برایش برگزار نشده بود و در بازداشت موقت به سر میبرد، به بند عمومی منتقل شد. در بهمن همان سال و در پی اعتراض به هواخوری اجباری در زمستان و نبود لباس گرم، همراه با چند زندانی دیگر به سلول انفرادی منتقل شد و دست به اعتصاب غذا نیز زد. به عنوان تنبیه به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد. در شهریور ۱۳۹۴ و با گذشت ۱۵ ماه از تاریخ بازداشتش بود که قاضی ابوالقاسم صلواتی حکم نهایی را برای سعید شیرزاد صادر کرد و او به اتهام "تجمع و تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی" به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. سعید شیرزاد در زندان رجایی شهر، و با دوختن لبان خود بیش از یک ماه در اعتصاب غذا به سر برد.
شیرزاد در نامهای قبل از شروع این اعتصاب غذا خواستههای اصلی خود را نوشته است. نامهای که در آن خطاب به مسئولان زندان، دلایل اعتصاب غذای خود را اینگونه برشمرده است: «توهین مستمر مأموران به خانوادههای زندانیان، عدم قبول نامههای رسمی اعتصاب غذا که موجب سلب مسئولیت پزشکی از مسئولان زندان میشود، بازداشت اعضای خانوادههای زندانیان سیاسی در سالن ملاقات، جلوگیری از اعزام زندانیان سیاسی بیمار به مراکز درمانی، ضرب و شتم زندانیان سیاسی و اعزام اجباری به دادگاه توسط مامورین و نهایتا جلوگیری از گردش هوا در سالن با جوشکاری در و پنجرهها که سلامت زندانیان را در معرض خطر میاندازد.»
دغدغه برای کودکان
سعید شیرزاد بیش از هرچیز به دلیل فعالیتش در حوزه کودکان کار و خیابان شناخته میشود. او عضو "جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان" بود. گروهی غیردولتی که با هدف حمایت از کودکان کار در سال ۱۳۸۲ تاسیس شد اما در آبان ۱۳۸۷ پلیس امنیت تهران، دفتر این جمعیت را پلمپ کرد. سعید شیرزاد دغدغههای خود برای کودکان کار و دفاع از حقوق آنها را بارها در نوشتههایش به نمایش گذاشته است. او در یکی از نوشتههایش به مناسبت آغاز سال جدید تحصیلی در مهر ۱۳۹۴ خطاب به کودکان مینویسد: «بیاید در این جهان پر از تبعیض و ترویز، حتی تبعیضی پررنگتر در وجدانمان بیدار، جای معلمانی را که این روزها به جای نشستن در کلاس درس به نام انسانیت در زندان هستند، یا نقشهایمان در بادکنکها پر کنیم و با شاخههای زیتون در کنار کودکان شینآباد، کامیاران و یرباز با هدایایی از جنس انسانیترین انسانیتها، با همان زبان کودکانه و به همراه غزه، کوبانی، دارنور، حلب، صنعا، قندهار و فلوجه به سوی جهان به دور از جنگ، خشونت و تبعیض به پرواز درآوریم و جهان شایستهٔ کودکان را با هم آرزو کنیم.»
شیرزاد در کنار دغدغه اصلیاش که که کودکان بودند، در دیگر حوزههای حقوق بشری نیز سعی میکرد سهم خود را ادا کند. او یک بار در مرداد ۱۳۹۴ و از زندان رجایی شهر کرج همراه با زنده یاد شاهرخ زمانی، نامهای دو نفره و سرگشاده خطاب به احمد شهید نگاشت و از او خواست در گزارشهای خود به شورای حقوق بشر سازمان ملل درباره ایران، وضعیت کارگران این کشور را مورد بررسی جدی قرار دهد.
سعید شیرزاد زندانیان کرد را از مظلومترین اقشار زندانی در ایران میدانست. او از سانسور زندانیان کرد در فعالیتهای حقوق بشریِ برخی از فعالان حقوق بشر، به شدت انتقاد کرد و آن را "سیاسی شدن حقوق بشر" نامید. او در مقالهای با عنوان "حقوق بشر؛ دستمایه افکار سیاسی" درباره این مساله چنین نوشت: «وقتیکه پسوند فعال حقوق بشر را برای خود انتخاب میکنیم وظیفهای بس سنگینتر از یادآوری چند نام داریم و آن هم نامهایی که نامی درکردهاند و به بهانهای که در خوشبینانهترین حالت هزینهای فراتر از ماندن است از یادآوری دیگر نامها امتناع نکنیم و به بهانهٔ رنگ و پوست و نژاد کسی را از قلم ننداخت و افکار سیاسی افراد را دلیلی بر نام نبردن کسی نباشد.»
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/SaeedShirzad
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
goo.gl/7KQtF6
سعید شیرزاد بار نخست در مرداد ۱۳۹۱ و زمانی که برای کمک به مردم زلزله زده به شهرستان اهر در آذربایجان رفته بود بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. اما کمتر از یک ماه بعد با قید کفالت از زندان آزاد شد. در حکمی که برای این بازداشت صادر شد، سعید شیرزاد از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست پیر عباس به یک سال حبس تعلیقی (لازم الاجرا در ۵ سال) محکوم شد. اما این مانع از فعالیت اجتماعی و مدنی سعید شیرزاد نشد و او دوباره به مناطق زلزلهزده برگشت تا به کمک به اهالی آن منطقه بپردازد. در خرداد ۱۳۹۳ برای بار دوم و در محل کارش در پالایشگاه تبریز بازداشت و دوباره به زندان اوین منتقل شد. او اینبار دو ماه در سلولهای انفرادی به سر برد. اما با وجود اینکه هنوز دادگاه برایش برگزار نشده بود و در بازداشت موقت به سر میبرد، به بند عمومی منتقل شد. در بهمن همان سال و در پی اعتراض به هواخوری اجباری در زمستان و نبود لباس گرم، همراه با چند زندانی دیگر به سلول انفرادی منتقل شد و دست به اعتصاب غذا نیز زد. به عنوان تنبیه به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد. در شهریور ۱۳۹۴ و با گذشت ۱۵ ماه از تاریخ بازداشتش بود که قاضی ابوالقاسم صلواتی حکم نهایی را برای سعید شیرزاد صادر کرد و او به اتهام "تجمع و تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی" به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. سعید شیرزاد در زندان رجایی شهر، و با دوختن لبان خود بیش از یک ماه در اعتصاب غذا به سر برد.
شیرزاد در نامهای قبل از شروع این اعتصاب غذا خواستههای اصلی خود را نوشته است. نامهای که در آن خطاب به مسئولان زندان، دلایل اعتصاب غذای خود را اینگونه برشمرده است: «توهین مستمر مأموران به خانوادههای زندانیان، عدم قبول نامههای رسمی اعتصاب غذا که موجب سلب مسئولیت پزشکی از مسئولان زندان میشود، بازداشت اعضای خانوادههای زندانیان سیاسی در سالن ملاقات، جلوگیری از اعزام زندانیان سیاسی بیمار به مراکز درمانی، ضرب و شتم زندانیان سیاسی و اعزام اجباری به دادگاه توسط مامورین و نهایتا جلوگیری از گردش هوا در سالن با جوشکاری در و پنجرهها که سلامت زندانیان را در معرض خطر میاندازد.»
دغدغه برای کودکان
سعید شیرزاد بیش از هرچیز به دلیل فعالیتش در حوزه کودکان کار و خیابان شناخته میشود. او عضو "جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان" بود. گروهی غیردولتی که با هدف حمایت از کودکان کار در سال ۱۳۸۲ تاسیس شد اما در آبان ۱۳۸۷ پلیس امنیت تهران، دفتر این جمعیت را پلمپ کرد. سعید شیرزاد دغدغههای خود برای کودکان کار و دفاع از حقوق آنها را بارها در نوشتههایش به نمایش گذاشته است. او در یکی از نوشتههایش به مناسبت آغاز سال جدید تحصیلی در مهر ۱۳۹۴ خطاب به کودکان مینویسد: «بیاید در این جهان پر از تبعیض و ترویز، حتی تبعیضی پررنگتر در وجدانمان بیدار، جای معلمانی را که این روزها به جای نشستن در کلاس درس به نام انسانیت در زندان هستند، یا نقشهایمان در بادکنکها پر کنیم و با شاخههای زیتون در کنار کودکان شینآباد، کامیاران و یرباز با هدایایی از جنس انسانیترین انسانیتها، با همان زبان کودکانه و به همراه غزه، کوبانی، دارنور، حلب، صنعا، قندهار و فلوجه به سوی جهان به دور از جنگ، خشونت و تبعیض به پرواز درآوریم و جهان شایستهٔ کودکان را با هم آرزو کنیم.»
شیرزاد در کنار دغدغه اصلیاش که که کودکان بودند، در دیگر حوزههای حقوق بشری نیز سعی میکرد سهم خود را ادا کند. او یک بار در مرداد ۱۳۹۴ و از زندان رجایی شهر کرج همراه با زنده یاد شاهرخ زمانی، نامهای دو نفره و سرگشاده خطاب به احمد شهید نگاشت و از او خواست در گزارشهای خود به شورای حقوق بشر سازمان ملل درباره ایران، وضعیت کارگران این کشور را مورد بررسی جدی قرار دهد.
سعید شیرزاد زندانیان کرد را از مظلومترین اقشار زندانی در ایران میدانست. او از سانسور زندانیان کرد در فعالیتهای حقوق بشریِ برخی از فعالان حقوق بشر، به شدت انتقاد کرد و آن را "سیاسی شدن حقوق بشر" نامید. او در مقالهای با عنوان "حقوق بشر؛ دستمایه افکار سیاسی" درباره این مساله چنین نوشت: «وقتیکه پسوند فعال حقوق بشر را برای خود انتخاب میکنیم وظیفهای بس سنگینتر از یادآوری چند نام داریم و آن هم نامهایی که نامی درکردهاند و به بهانهای که در خوشبینانهترین حالت هزینهای فراتر از ماندن است از یادآوری دیگر نامها امتناع نکنیم و به بهانهٔ رنگ و پوست و نژاد کسی را از قلم ننداخت و افکار سیاسی افراد را دلیلی بر نام نبردن کسی نباشد.»
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/SaeedShirzad
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. سعید شیرزاد؛ آرزومند جهانی شایسته کودکان . #سعیدشیرزاد بار نخست در مرداد ۱۳۹۱ و زمانی که برای کمک به مردم زلزله زده به شهرستان اهر در آذربایجان رفته بود بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. اما کمتر از یک ماه بعد با قید کفالت از زندان آزاد شد. در حکمی که…