من مادرم؛ فرزندم #اسکیزوفرنی دارد
چند سال پیش براى اولین بار در زندگیم با مشکلات روحى و روانى آشنا شدم، هیچ وقت به فکرم حتى خطور هم نمیکرد که برخی بیماریها میتوانند روح و روان شخصى را چنان متحول کنند که زندگى او و خانوادهاش را از اساس دگرگون کند. بعد از آن دیگر هیچوقت زندگى برایم عادى نبود و همواره به این فکر هستم که چکار میتوانم بکنم.
داستان از دوران #بلوغ پسرم شروع شد. در ١٥ سالگی او هم مثل بقیه همسالان خود، دچار ناآرامى و هیجانات و آشوبهاى درونى بود. افکار و حرکات و رفتار #تند و گاهى هم #انزوا و بىحوصلگى او را میدیدم ولى هیچوقت نتوانستم که این رفتار را با مشکلات روحى و روانى او ربط بدهم چون قبل از او فرزندان دیگر را بزرگ کرده بودم و آنها هم همین دوران را با مشکلات کم یا زیادترى پشت سر گذاشته بودند.
از این رو وجهه تمایزی بین او و فرزندان دیگرم نمیدیدم و تصورم این بود که این دوران را هم پشت سر میگذارم، ولى این بار جریان چرخشی دیگر داشت و کم کم متوجه میشدم که با مشکل دیگرى باید دست و پنجه نرم کنم.
از آنجایی که با روانشناسى هم آشنایى نداشتم برایم سخت بود که دلیل رفتارهای پسرم را بفهمم. چون احتمال میدادیم زندگى و درس خواندن در ایران یکى از دلایل بروز این رفتارهاست، تصمیم گرفتیم او را براى ادامه تحصیل به اروپا بفرستیم.
در دبیرستانى او را ثبت نام کردیم و او در خوابگاه اقامت کرد. آزادی و بیاطلاعی از آسیبهاى اجتماعى زمینهساز روی آوردن او به ماریجوانا شد. در این دوران بود که این مواد در مغز او تأثیر گذاشت و افکار مشوش وى را با #تخیل و #توهم درگیر کرد و من براى اولین بار متوجه شدم که او #بیمار شده.
من ماریجوانا را عامل بیماری او میدیدم و فکر میکردم که تاثیر این ماده بر مغز، او را بیمار کرده که البته تا حدی درست بود ولى همه داستان نبود.
در آن دوران پسرم صداهایی میشنید و افرادى را میدید که در واقع وجود نداشتند اما او را آزار می دادند. او نمیتوانست در کلاس و درس موفق باشد و زندگى تلخى را میگذراند و من هم از این موضوع مطلع نبودم تا اینکه خود او ما را در جریان گذاشت و خواهان این شد که برای معالجه به دکتر مراجعه کنیم. با #روانپزشکى که میشناختیم موضوع را در میان گذاشتیم و معالجه آغاز شد.
منبع: بیبیسی
تجربه و دانستهی شما از این #بیماری چیست؟
@Tavaana_TavaanaTech
چند سال پیش براى اولین بار در زندگیم با مشکلات روحى و روانى آشنا شدم، هیچ وقت به فکرم حتى خطور هم نمیکرد که برخی بیماریها میتوانند روح و روان شخصى را چنان متحول کنند که زندگى او و خانوادهاش را از اساس دگرگون کند. بعد از آن دیگر هیچوقت زندگى برایم عادى نبود و همواره به این فکر هستم که چکار میتوانم بکنم.
داستان از دوران #بلوغ پسرم شروع شد. در ١٥ سالگی او هم مثل بقیه همسالان خود، دچار ناآرامى و هیجانات و آشوبهاى درونى بود. افکار و حرکات و رفتار #تند و گاهى هم #انزوا و بىحوصلگى او را میدیدم ولى هیچوقت نتوانستم که این رفتار را با مشکلات روحى و روانى او ربط بدهم چون قبل از او فرزندان دیگر را بزرگ کرده بودم و آنها هم همین دوران را با مشکلات کم یا زیادترى پشت سر گذاشته بودند.
از این رو وجهه تمایزی بین او و فرزندان دیگرم نمیدیدم و تصورم این بود که این دوران را هم پشت سر میگذارم، ولى این بار جریان چرخشی دیگر داشت و کم کم متوجه میشدم که با مشکل دیگرى باید دست و پنجه نرم کنم.
از آنجایی که با روانشناسى هم آشنایى نداشتم برایم سخت بود که دلیل رفتارهای پسرم را بفهمم. چون احتمال میدادیم زندگى و درس خواندن در ایران یکى از دلایل بروز این رفتارهاست، تصمیم گرفتیم او را براى ادامه تحصیل به اروپا بفرستیم.
در دبیرستانى او را ثبت نام کردیم و او در خوابگاه اقامت کرد. آزادی و بیاطلاعی از آسیبهاى اجتماعى زمینهساز روی آوردن او به ماریجوانا شد. در این دوران بود که این مواد در مغز او تأثیر گذاشت و افکار مشوش وى را با #تخیل و #توهم درگیر کرد و من براى اولین بار متوجه شدم که او #بیمار شده.
من ماریجوانا را عامل بیماری او میدیدم و فکر میکردم که تاثیر این ماده بر مغز، او را بیمار کرده که البته تا حدی درست بود ولى همه داستان نبود.
در آن دوران پسرم صداهایی میشنید و افرادى را میدید که در واقع وجود نداشتند اما او را آزار می دادند. او نمیتوانست در کلاس و درس موفق باشد و زندگى تلخى را میگذراند و من هم از این موضوع مطلع نبودم تا اینکه خود او ما را در جریان گذاشت و خواهان این شد که برای معالجه به دکتر مراجعه کنیم. با #روانپزشکى که میشناختیم موضوع را در میان گذاشتیم و معالجه آغاز شد.
منبع: بیبیسی
تجربه و دانستهی شما از این #بیماری چیست؟
@Tavaana_TavaanaTech