امروز طبق روال همه روزه دنبال پسرم بنيامين رفتم تا از مهد كودك به منزل برگرديم، در بين راه یک مرد حدودا چهل ساله، با ماشين پژو نوك مدادى مرا به گوشه اى راند و اتومبيلش رو جلوى ماشين من متوقف كرد. با سرعت از خودرو پياده شد طبق عادت مألوفشان بجاى احترام گذاردن بر هموطنانى كه از ماليات و دارايى آنان حقوق ميگيرند، ابتدا اسلحه خود را به رخم كشيد! "ياد حرف مادرم افتادم كه از مامور دستگيرى ستار حكم #بازداشت خواسته بود و او اسلحه اش را نشان #مادر مى دهد و سپس كارت شناسى اش را از دور نشانم داد" بهر حال اصرار كردم #حكم_ماموريت يا جلب مرا داريد كه گفت از #امنيت هستم و بايد با من به اداره امنيت بيايى! حقيقتا ابتدا يكه خوردم؟ علت نگه داشتن من؟ دليل اعزامم به امنيت؟ رفتار ناپسند و دور از شأن يك مامور با يك خانم؟ مگر مى شود مامورى كه خود را از امنيت معرفى مى كند باعث سلب امنيت شود؟ و الفاظ ركيكى كه احتمالا لايق خود و خانواده اش بود را نثار من كرد و با ايجاد هياهو سعى در ترساندن من نمود! بى شك سيده اى از تبار حسين را نديده بود كه زينب وار در ميانه خيابان بيرق حق خواهى بدستش بگيرد كه امروز به چشم خود ديد! تلاشش براى اعزام من به جايى نرسيد و مجبور شد نيروى كمكى طلب كند و اتهامات من را از پشت تلفن احتمالا به مافوقش بر شمرد، اولين اتهام من نصب عكس برادر مظلومم #ستاربهشتى است پشت شيشه خودرو و دومين اتهام من پس از آن بود كه فهميد خواهر ستار بهشتى ام! در اين ايام بارها مستقيم و غير مستقيم مورد تهديد واقع شديم و به شدت #تهديد به بازداشت من كردند غافلند از اينكه "سر دهيم به راه #آزادى" من نه فعال سياسى و نه فعال براندازم! اما به لطف حاكميت مردمى، همه مردم سالهاست كه فعال سياسى محسوب ميشوند مگر آنكه خلاف آنرا اثبات كنند؟! گويى اين جوياى نان و نام خوشحال بود از پيدا كردن طعمه اى براى شكار و ايضاً شايد رساندن عاشق به معشوق خويش كه همان ستار عزيزمان باشد. برق نفرت از چشمان گرگ صفتش هويدا بود، درنده خويى از وجودش فوران ميكرد و شايد انتظار داشت صورت مرا با دستان كثيف و آلوده اش نيلگون كند! قصد نداشتم اين مطالب را بنويسم اما سكوت در برابر ظالم اگر بدتر از ظلم نباشد كمتر از آن نيست. پيامش روشن بود به زودى نزد ما خواهى آمد اين پيام آشنا بود چرا كه به ستار هم گفته بودند به زودى رخت سياه بر تن مادرت خواهيم كرد. در پايان هشدار ميدهم سحر بهشتى آماده است تا در راهى كه برادرش جانفشانى كرد جان خويش را هديه نمايد پس تهديد را رها كنيد يا ما را به حال خويش وا بگذاريد يا ماموريت خود را انجام دهيد. مدتهاست خانوادهاى مانند ما شما را واگذار كرده اند به خدايى كه داد مظلوم را خواهد گرفت
منبع: فیسبوک سحر بهشتی

@Tavaana_Tavaanatech

وقتى زندانيان #دوتابعيتى خصوصا "جيسون رضاييان" آزاد شدند، تقريبا تمام اخبار مرتبط را دنبال كردم تا در ميانه ى شادى هاى #آزادى چيزى را بيابم كه مغفول مانده بود.
در هنگام هجوم ماموران براى دستگيرى او و يگانه صالحى، #سرايدار ساختمان در مقابل ماموران مقاومت كرده بود و متاسفانه بر اثر اصابت مكرر شوكر الكتريكى جان خود را از دست داده است!
بغير از معدود خبر روزهاى اول، ديگر در هيچ رسانه اى از اين سرايدار خبرى درج نشد! هيچ كس اين حادثه تلخ را جدى تر نگرفت و با كمال تاسف او در اين ميانه فراموش شده است.
نه نامى از او هست و نه نشانى... چه غريبانه فراموش شده است.

از صفحه فیسبوک سید جواد متولی- روزنامه نگار
@Tavaana_Tavaanatech

- صدای زنان ایرانی در لهستان
goo.gl/uub3q4

«دریا صفایی» در ادامه کارزار خود برای ورود زنان ایرانی به استادیوم ها این بار به #لهستان رفت. تلاش او برای رساندن صدای زنان ایرانی به دنیا از طرف رسانه های لهستانی به طور گسترده پوشش داده شد.
او خود در صفحه فیس بوکش نوشته است:‌ «امروز رسانه هاى لهستان پر بود از اخبار و اتفاقات ديشب در ورزشگاه و به صورت گسترده اى از همه مطالبات مدنى زنان ايران سخن گفتند. شبكه هاى تلويزيونى لهستان نيز به صورت ويژه اى در اين مورد سخن گفتند. اين يعنى، باز هم زنان ايران برنده اصلى مسابقه بودند. افكار عمومى لهستان نيز در جريان مطالبات و مبارزات زنان ايرانى قرار گرفت و متوجه شد كه زنان ايرانى زنانى پيشرو و آزاديخواه هستند و هيچ ربطى به تصويرى كه رژيم جمهورى اسلامى مى خواهد از آنها نشان دهد ندارند. برنده اصلى بازى ديشب در افكار عمومى لهستان، همه مردان و زنان برابرى خواه ايرانى بودند كه سالهاست مى دانند #برابرى و #آزادى رمز پيشرفت سرزمينشان است و در راهش گام بر مى دارند.»

صفحه فیس بوک خانم دریا صفایی:
http://bit.ly/2sLza5m

بخوانید:
«مبارزه مدنی یک زن برای ورود #زنان_ایرانی به استادیوم ها
http://bit.ly/1LegStt

@Tavaana_TavaanaTech

میلاد باقری، ترانه «آواز آزادی» را به زنان و مردان آزاديخواه سرزمينمان ايران تقدیم کرد.

آواز: ميلاد باقرى
آهنگساز: مهدى باقرى
شعر: ب.ح


#مهسا_امینی
#زن_زندگى_ #ايران #آزادى #mahsaamini #mahsa_amini #Iran #freedom #women_life_liberty #اعتصابات_سراسری #اعتراضات_سراسری #انقلاب_ملی #انقلاب_۱۴۰۱ #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

رباعیات نقطه‌ای😃
بمناسبت نقطه‌گذاری شنبه‌زاده بر متن آیت الله العظمی فرعون (دام ضله)
شعر و آهنگ: #حميدتدينى
hamidtadayoni_songwriter_dk


اگر هنوز داستان این نقطه‌گذاری تاریخی را نشنیده‌اید:
حسین شنبه‌زاده، ویراستار و منتقد اجتماعی، روز سه شنبه ۱۵ خرداد در ایران پس از پاسخ به توئیت علی خامنه‌ای در متن ایکس خامنه‌ای، بازداشت شد. متن خامنه‌ای با نقطه تمام نشده بود و شنبه‌زاده با یک «نقطه» به این توییت پاسخ داد. در همان روز تعداد لایک‌ها و اشتراک‌گذاری‌های «نقطه» شنبه‌زاده دو برابر توئیت خامنه‌ای بود. اکنون شنبه زاده به اتهام «جاسوسی» در زندان است و مردم به مسخره می‌گویند رژیم ایران حتی یک «نقطه» مخالفان خود را تحمل نمی‌کند.

#شنبه_زاده
#سانسور
#آزادى_بيان
#نه_به_ديكتاتورى #حسین_شنبه_زاده #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

ارژنگ مرتضوی، فرزند زندانی سیاسی و جانباز عبدالرسول مرتضوی، که خود از بازداشت‌شدگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ و پس از آن است و از دانشگاه تعلیق و تبعید شده است و اکنون هم با پابند از زندان بیرون است، در این ویدیو رو به مسعود پزشکیان «رئیس‌جمهور» منتخب حکومت، سخن می‌گوید و از او می‌پرسد که آیا ادعایت درباره آزادی بیان و عدم اخراج دانشجویان را می‌توانی اجرایی کنی؟

ارژنگ مرتضوی تنها به خاطر ابراز نظر انتقادی‌اش تحت تعقیب نیروهای اطلاعاتی و قضایی رژیم قرار گرفته است، همانطور که پدرش هم اکنون به خاطر مواضع انتقادی‌اش در حبس به سر می‌برد.


#ارژنگ_مرتضوی #عبدالرسول_مرتضوی #دانشجو #آزادى_بيان #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech