به بهانهی زادروز منیر وکیلی، خوانندهی پُرآوازهی اُپرای ایران
منیر وکیلی یا منیر نیکجو از #خوانندگان اپرا در بیستوهفتم آذرماه ۱۳۰۲ در شهر تبریز به دنیا آمد.
پدر منیر تحصیلاتش را در فرانسه گذرانده بود و بسیار شیفتهی موسیقی بود و صفحات اپرا را جمع میکرد و با خود به ایران میآورد. منیر از کودکی این صفحات را گوش میداد و از کودکی زمزمه میکرد و آواز میخواند.
منیر وقتی چهارده پانزدهساله بود در تهران نزد لیلی بارا، خوانندهی سابق اپرای وین و از مهاجران اروپای شرقی به آموختن موسیقی پرداخت.
در مدت چهار سالی که منیر وکیلی در پاریس بود و در فرصتهای مختلف در برنامههای هنری شرکت میکرد و آواز میخواند و بسیار مورد تشویق شرکتکنندگان قرار میگرفت. او در سال ۱۹۵۱ در یک مسابقهی آوازهای فولکلور در برلن جایزهی اول را دریافت کرد.
منیر وکیلی در سال ۱۳۳۲ و پس از دریافت دیپلم آواز از کنسرواتوار ملی پاریس به ایران بازگشت و فعالیتهای هنری خود را آغاز کرد. او در سال ۱۳۳۹ برای تکمیل دانش موسیقی خود به آمریکا رفت و در کنسرواتوار نیوانگلند بوستون به فراگیری آوازهای ادرا و نقشهای ایرانی پرداخت.
در این #کنسرواتوار استادش «بوریس گلداوفسکی» بود که اساتید شناختهشده و مشوهر روسیالاصل آن دوره بود. در این زمان وکیلی در بستون بود و در بسیاری از صحنههای #اپرا که در نیوانگلند کنسرواتواری به نمایش گذاشته میشد شرکت میکرد و مورد توجه حاضران قرار میگرفت. او به ویژه در دو اپرای «نی سحرآمیز» موتسارت و اپرای تک صحنهای هانری پورسل به نام دیدو و آئناس نقش اول را بازی کرد.
منیر وکیلی در سال ۱۳۴۰ به ایران بازگشت. او اولین صحنههای اپرایی را در سالهای ۱۳۴۱ به بعد ابتدا در تلویزیون و پس از آن در سالن وزارت #فرهنگ و #هنر اجرا کرد. نخستین کار صحنهای او اپرای اورفه و اوریدوس آفریدهی گلوک، آهنگساز آلمانی بود.
او پس از آن در سالن سعدی اپرای تکصحنهای حمیله اثر ژرژ بیزه از آهنگسازان سرشناس فرانسوی در دورهی رمانتیک را اجرا کرد. این نمایش که صحنههایی از آن نیز در #تلویزیون به نمایش در آمد مورد استقبال بسیاری قرار گرفت.
پس از افتتاح تالار رودکی در سال ۱۳۴۶ فعالیتهای منیر وکیلی در قالب گروه اپرای تهران شکل حرفهایتری به خود گرفت. او در اپراهای بسیاری ایفای نقش کرد. از جمله در «اُرفه و اُریدوس» با همکاری #حسین_سرشار، «مادام باترفلای»، «لابوهم»، «لاتراویاتا» و «توراندخت» کار کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی منیر وکیلی در ایران ماند. در روزهای انقلاب هر روز به #تالار_رودکی میرفت. حتا روزی که خبر دادند انقلابیان قرار است به تالار رودکی حمله کرده و آنجا را منفجر کنند او بدون ترس و واهمهای به تالار رودکی رفت و تمام روز آنجا ماند. منیر وکیلی در سال ۱۳۵۹ و پس از یک سال #حصر خانگی رهسپار فرانسه شد ولی پیش از آنکه به فعالیت دوباره بپردازد در یک #تصادف رانندگی بین آمستردام و پاریس درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/ACVAm6
مطالب توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
منیر وکیلی یا منیر نیکجو از #خوانندگان اپرا در بیستوهفتم آذرماه ۱۳۰۲ در شهر تبریز به دنیا آمد.
پدر منیر تحصیلاتش را در فرانسه گذرانده بود و بسیار شیفتهی موسیقی بود و صفحات اپرا را جمع میکرد و با خود به ایران میآورد. منیر از کودکی این صفحات را گوش میداد و از کودکی زمزمه میکرد و آواز میخواند.
منیر وقتی چهارده پانزدهساله بود در تهران نزد لیلی بارا، خوانندهی سابق اپرای وین و از مهاجران اروپای شرقی به آموختن موسیقی پرداخت.
در مدت چهار سالی که منیر وکیلی در پاریس بود و در فرصتهای مختلف در برنامههای هنری شرکت میکرد و آواز میخواند و بسیار مورد تشویق شرکتکنندگان قرار میگرفت. او در سال ۱۹۵۱ در یک مسابقهی آوازهای فولکلور در برلن جایزهی اول را دریافت کرد.
منیر وکیلی در سال ۱۳۳۲ و پس از دریافت دیپلم آواز از کنسرواتوار ملی پاریس به ایران بازگشت و فعالیتهای هنری خود را آغاز کرد. او در سال ۱۳۳۹ برای تکمیل دانش موسیقی خود به آمریکا رفت و در کنسرواتوار نیوانگلند بوستون به فراگیری آوازهای ادرا و نقشهای ایرانی پرداخت.
در این #کنسرواتوار استادش «بوریس گلداوفسکی» بود که اساتید شناختهشده و مشوهر روسیالاصل آن دوره بود. در این زمان وکیلی در بستون بود و در بسیاری از صحنههای #اپرا که در نیوانگلند کنسرواتواری به نمایش گذاشته میشد شرکت میکرد و مورد توجه حاضران قرار میگرفت. او به ویژه در دو اپرای «نی سحرآمیز» موتسارت و اپرای تک صحنهای هانری پورسل به نام دیدو و آئناس نقش اول را بازی کرد.
منیر وکیلی در سال ۱۳۴۰ به ایران بازگشت. او اولین صحنههای اپرایی را در سالهای ۱۳۴۱ به بعد ابتدا در تلویزیون و پس از آن در سالن وزارت #فرهنگ و #هنر اجرا کرد. نخستین کار صحنهای او اپرای اورفه و اوریدوس آفریدهی گلوک، آهنگساز آلمانی بود.
او پس از آن در سالن سعدی اپرای تکصحنهای حمیله اثر ژرژ بیزه از آهنگسازان سرشناس فرانسوی در دورهی رمانتیک را اجرا کرد. این نمایش که صحنههایی از آن نیز در #تلویزیون به نمایش در آمد مورد استقبال بسیاری قرار گرفت.
پس از افتتاح تالار رودکی در سال ۱۳۴۶ فعالیتهای منیر وکیلی در قالب گروه اپرای تهران شکل حرفهایتری به خود گرفت. او در اپراهای بسیاری ایفای نقش کرد. از جمله در «اُرفه و اُریدوس» با همکاری #حسین_سرشار، «مادام باترفلای»، «لابوهم»، «لاتراویاتا» و «توراندخت» کار کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی منیر وکیلی در ایران ماند. در روزهای انقلاب هر روز به #تالار_رودکی میرفت. حتا روزی که خبر دادند انقلابیان قرار است به تالار رودکی حمله کرده و آنجا را منفجر کنند او بدون ترس و واهمهای به تالار رودکی رفت و تمام روز آنجا ماند. منیر وکیلی در سال ۱۳۵۹ و پس از یک سال #حصر خانگی رهسپار فرانسه شد ولی پیش از آنکه به فعالیت دوباره بپردازد در یک #تصادف رانندگی بین آمستردام و پاریس درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/ACVAm6
مطالب توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
منیر وکیلی، خوانندهی پُرآوازهی اُپرای ایران
توانا- منیر وکیلی یا منیر نیکجو از خوانندگان اپرا در بیستوهفتم آذرماه ۱۳۰۲ در شهر تبریز به دنیا آمد. پدر منیر تحصیلاتش را در فرانسه گذرانده بود و بسیار شیفتهی موسیقی بود و صفحات اپرا را جمع میکرد
به مناسبت سالگرد درگذشت آیتالله کاظم شریعتمداری
محمدکاظم شریعتمداری، فقیه و مرجع تقلیدی بود که در ۱۴ فروردینماه ۱۳۶۵ در تهران و در #حصر خانگی درگذشت و او را شبانه و به شکلی پنهانی از تهران به قم انتقال دادند و در قبرستان ابوحسین قم به خاک سپردند.
از ابتدای انقلاب اسلامی کاظم شریعتمداری با اختیارات ولیفقیه در اصل ۱۱۰ قانون اساسی مخالفت کرد و مخالف اختیارات نامحدود ولیفقیه بود و به این اصل قانون اساسی رای نداد.
کاظم شریعتمداری در هشتم اردیبهشتماه سال ۱۳۶۱ به وسیلهی «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» از مرجعیت عزل شد.
آیتالله شریعتمداری پیش از انقلاب اسلامی «دارالتبلیغ اسلامی» با بنا نهاد که پس از انقلاب این سازمان به دستور روحالله خمینی به نفع دفتر تبلیغات اسلامی مصادره شد.
آیتالله #شریعتمداری در نامهای به آیتالله خمینی وضعیت نامناسب خود را اینگونه شرح میدهد:
«حضرت مستطاب آيتالله العظمی آقای حاج آقا روحالله موسوی خمينی دامت برکاته. با ابلاغ سلام و تحیّات، جناب حجتالاسلام آقای صانعی را فرستاده بوديد و ضمناً برای حفظ امنیّت ما از طرف پاسداران اظهار اطمينان فرموده بوديد بی نهايت متشکر شدم. ضمناً مطالبی را به وسيلۀ ايشان بهحضور عالی معروض داشتيم که اميدوارم مورد لطف و عنايت مخصوص قرار بگيرد. برای توضيح و تأکيد بيش تر، مجدداً مزاحم میشوم که وضع فعلی ما قابلِ بيان نيست و عبارتی حاضر ندارم که مقصود را روشن کند. همينقدر بگويم که کارد به استخوان رسيده است! زيرا از آقايان وعاظ و سخنرانها در نمازجمعهها و غيره و در مجلس شورای اسلامی و در روزنامهها، مطالبی گفته میشود که مردم را تحريک میکند و وضعی را ايجاد میکند که خطر قريبالوقوع است. همين امروز عصر، عدۀ زيادی با شعارهای مخصوص، قصد هجوم به خانۀ ما را داشتند که پاسدارها مانع شدند و تا نزديکی منزل آمده بودند خانواده و بچهها و نوهها نالان و گريان، در حال اضطراب و ناراحتی کامل به سرمیبرند و خود حقير مبتلا به مرض مهمی هستم که معلوم نيست بالاخره نجات حاصل شود؛ اغلب خونريزی مفصلی دارد که خود آن ممکن است باعث خطراتی شود و دائماً با دکتر و دوا و پرستار مشغول بودم و اکنون با اين سختگيری فوقالعاده نسبت به رفت و آمد که حتی خويشان نزديک هم مجاز نيستند، ادامۀ معالجه ممکن نيست و معلوم نيست عاقبت چه خواهد شد.
اکنون، شما را قَسَم میدهم به خدای لايزال و ارواح رسول اکرم و ائمۀ طاهرين و به روابط حسنۀ پنجاه ساله و ارادت قبلی که ادامه دارد، توجه فوری به حال ما بفرماييد و زکات قدرت و مقام را در اين موقع، ادا فرماييد! بحمدالله شما رهبر هستيد و #ولايت_فقيه داريد و میتوانيد امر صادر فرماييد که اين تحريکات را در مجلس و نمازجمعهها و در روزنامهها و در مجالس، بهکلی موقوف کنند اگر مقصود بیآبرو کردن بوده، بهکلی حاصل گرديد و اگر مقصود سلب #مرجعیّت است، به مقصود رسيدند.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/pmy9qk
@Tavaana_TavaanaTech
محمدکاظم شریعتمداری، فقیه و مرجع تقلیدی بود که در ۱۴ فروردینماه ۱۳۶۵ در تهران و در #حصر خانگی درگذشت و او را شبانه و به شکلی پنهانی از تهران به قم انتقال دادند و در قبرستان ابوحسین قم به خاک سپردند.
از ابتدای انقلاب اسلامی کاظم شریعتمداری با اختیارات ولیفقیه در اصل ۱۱۰ قانون اساسی مخالفت کرد و مخالف اختیارات نامحدود ولیفقیه بود و به این اصل قانون اساسی رای نداد.
کاظم شریعتمداری در هشتم اردیبهشتماه سال ۱۳۶۱ به وسیلهی «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» از مرجعیت عزل شد.
آیتالله شریعتمداری پیش از انقلاب اسلامی «دارالتبلیغ اسلامی» با بنا نهاد که پس از انقلاب این سازمان به دستور روحالله خمینی به نفع دفتر تبلیغات اسلامی مصادره شد.
آیتالله #شریعتمداری در نامهای به آیتالله خمینی وضعیت نامناسب خود را اینگونه شرح میدهد:
«حضرت مستطاب آيتالله العظمی آقای حاج آقا روحالله موسوی خمينی دامت برکاته. با ابلاغ سلام و تحیّات، جناب حجتالاسلام آقای صانعی را فرستاده بوديد و ضمناً برای حفظ امنیّت ما از طرف پاسداران اظهار اطمينان فرموده بوديد بی نهايت متشکر شدم. ضمناً مطالبی را به وسيلۀ ايشان بهحضور عالی معروض داشتيم که اميدوارم مورد لطف و عنايت مخصوص قرار بگيرد. برای توضيح و تأکيد بيش تر، مجدداً مزاحم میشوم که وضع فعلی ما قابلِ بيان نيست و عبارتی حاضر ندارم که مقصود را روشن کند. همينقدر بگويم که کارد به استخوان رسيده است! زيرا از آقايان وعاظ و سخنرانها در نمازجمعهها و غيره و در مجلس شورای اسلامی و در روزنامهها، مطالبی گفته میشود که مردم را تحريک میکند و وضعی را ايجاد میکند که خطر قريبالوقوع است. همين امروز عصر، عدۀ زيادی با شعارهای مخصوص، قصد هجوم به خانۀ ما را داشتند که پاسدارها مانع شدند و تا نزديکی منزل آمده بودند خانواده و بچهها و نوهها نالان و گريان، در حال اضطراب و ناراحتی کامل به سرمیبرند و خود حقير مبتلا به مرض مهمی هستم که معلوم نيست بالاخره نجات حاصل شود؛ اغلب خونريزی مفصلی دارد که خود آن ممکن است باعث خطراتی شود و دائماً با دکتر و دوا و پرستار مشغول بودم و اکنون با اين سختگيری فوقالعاده نسبت به رفت و آمد که حتی خويشان نزديک هم مجاز نيستند، ادامۀ معالجه ممکن نيست و معلوم نيست عاقبت چه خواهد شد.
اکنون، شما را قَسَم میدهم به خدای لايزال و ارواح رسول اکرم و ائمۀ طاهرين و به روابط حسنۀ پنجاه ساله و ارادت قبلی که ادامه دارد، توجه فوری به حال ما بفرماييد و زکات قدرت و مقام را در اين موقع، ادا فرماييد! بحمدالله شما رهبر هستيد و #ولايت_فقيه داريد و میتوانيد امر صادر فرماييد که اين تحريکات را در مجلس و نمازجمعهها و در روزنامهها و در مجالس، بهکلی موقوف کنند اگر مقصود بیآبرو کردن بوده، بهکلی حاصل گرديد و اگر مقصود سلب #مرجعیّت است، به مقصود رسيدند.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/pmy9qk
@Tavaana_TavaanaTech
توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
سیدمحمدکاظم شریعتمداری؛ فقیه محصور - توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
محمدکاظم شریعتمداری، فقیه و مرجع تقلیدی بود که در ۱۴ فروردینماه ۱۳۶۵ در تهران و در حصر خانگی درگذشت و او را شبانه و به شکلی پنهانی از تهران به قم انتقال دادند و در قبرستان ابوحسین قم به خاک سپردند. از ابتدای انقلاب اسلامی کاظم شریعتمداری با اختیارات ولیفقیه…
هایده چنگیزیان، از اولین زنان رقصندهی باله در ایران
هایده چنگیزیان یکی از اولین #زنان #رقصندهٔ باله در ایران است. او از دوران کودکی علاقهی بسیاری به رقص داشته است. آنگونه که گفته میشود «یپرم خان»، آوازخوان ارمنی اول بار در یک مجلس عروسی به استعداد این دختر جوان در رقص پی برد و با پیشنهاد این خواننده بود که هایده به کلاسهای رقص «مادام یلنا آودیسیان» رفت و به فراگیری رقص پرداخت. مادام یلنا با نام هنری «مادام یلنا» از بنیانگذاران ِ «هنر باله در ایران» بود. سرکیس جانبازیان دیگر استاد ِ رقص باله که به او لقب پدر بالهی ایران دادهاند در این کار با مادام یلنا همکاری میکرد. دوران کودکی هایده در کلاس مادام یلنا گذشت.
هایده پس از دریافت مدرک سیکل اول در ۱۶ سالگی به کلن ِ آلمان رفت تا به آموختن باله بپردازد. هایده چنگیزیان در هنرکدهی باله و در کنکور این رشته نفر اول شد. هایده پس از مدتی برای فراگیری باله به اتحاد جماهیر شوروی رفت و در آن کشور آموزش رقص #باله دید. او پس از بازگشت به ایران در تالار رودکی آن زمان که بهدها به تالار وحدت تبدیل شد به کار مشغول شد. او فعالیتهای بسیار در سازمان باله ملی داشت.
این #بالرین پس از پیروزی انقلاب اسلامی حرفهاش را از دست داد چرا که پس از انقلاب #رقص ممنوع شد و از لحاظ شرعی آن را حرام دانستند. هایده چنگیزیان مجبور شد ایران را ترک کند. او ابتدا به کشور آمریکا رفت و از آنجا به آلمان #مهاجرت کرد و در نهایت در پرتغال و شهر لیسبون ساکن شد.
#هایده_چنگیزیان، از اولین کسانی است که با اجرای داستانی از شاهنامهی فردوسی یعنی بیژن و منیژه بالهی فرنگی را در شکلی ایرانی عرضه کرد.
دویچهوله با هایده چنگیزیان گفتوگویی کرده است که در زیر میخوانید:
خانم چنگیزیان، فکر میکنید با ریاست جمهوری آقای روحانی، امیدی برای بهبود وضعیت هنری در سال پیش رو وجود دارد؟
نه، من زیاد امیدی ندارم، متأسفانه. همانطور که در اخبار میشنویم، تصمیمگیرندهی اصلی آقای روحانی نیستند و تصمیمگیرندهها کسان دیگری هستند که به ظاهر هم که شده، میخواهند این شکل اسلامی را نگه دارند. هنر، به عقیدهی من، یک چیز آزاد است. هنر چیزی نیست که بتواند وابسته بشود. البته در قرون وسطی، کلیسای کاتولیک هنرمندها را در خدمت خودش پذیرفت و آثار عجیب و غریب باشکوهی از نقاشی، مجسمهسازی و بناهای مختلف به وجود آمد. ولی اصولاً در هیچ دورهی دیگری نمیتوانیم ببینیم که هنر بتواند خودش را به یک ایدئولوژی وابسته کند. حتی در زمان کمونیستی و بلشویکی روسیه، هنر نتوانست خودش را وفق بدهد. باید جدا میشد.
ولی ما دیدیم که هنرمندهای خیلی ارزندهای در آن رژیم (اتحاد جماهیر شوروی) هم به وجود آمدند. از جمله بالرینهای خیلی ماهر...
بله، به خاطر اینکه دورهی اتحاد جماهیر شوروی میخواستند به دنیا ثابت کنند که ما از لحاظ فرهنگی هم خیلی قادریم.
فکر نمیکنید این موضوع برای جمهوری اسلامی هم پیش بیاید که بخواهند بگویند ما از نظر فرهنگی هم قادریم؟
نه، نگاه کنید به فیلمهایی که سانسور میشود، به کارگردانهای خیلی خوب ما که یا ممنوعالفیلم میشوند یا در #حصر خانگی قرار میگیرند و نمیتوانند چیزی از خودشان ارائه بدهند و اگر هم ارائه بدهند، مثل آقای فرهادی میرود در فرانسه اجرا میکند. در فضای #ایران، آن آزادیای وجود ندارد که هنرمند بتواند خودش را ابراز کند، نظراتاش را ابراز کند و بتواند قطعهای را بسازد که اصلاً بوی آزادی بدهد.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1Ijinqy
@Tavaana_TavaanaTech
هایده چنگیزیان یکی از اولین #زنان #رقصندهٔ باله در ایران است. او از دوران کودکی علاقهی بسیاری به رقص داشته است. آنگونه که گفته میشود «یپرم خان»، آوازخوان ارمنی اول بار در یک مجلس عروسی به استعداد این دختر جوان در رقص پی برد و با پیشنهاد این خواننده بود که هایده به کلاسهای رقص «مادام یلنا آودیسیان» رفت و به فراگیری رقص پرداخت. مادام یلنا با نام هنری «مادام یلنا» از بنیانگذاران ِ «هنر باله در ایران» بود. سرکیس جانبازیان دیگر استاد ِ رقص باله که به او لقب پدر بالهی ایران دادهاند در این کار با مادام یلنا همکاری میکرد. دوران کودکی هایده در کلاس مادام یلنا گذشت.
هایده پس از دریافت مدرک سیکل اول در ۱۶ سالگی به کلن ِ آلمان رفت تا به آموختن باله بپردازد. هایده چنگیزیان در هنرکدهی باله و در کنکور این رشته نفر اول شد. هایده پس از مدتی برای فراگیری باله به اتحاد جماهیر شوروی رفت و در آن کشور آموزش رقص #باله دید. او پس از بازگشت به ایران در تالار رودکی آن زمان که بهدها به تالار وحدت تبدیل شد به کار مشغول شد. او فعالیتهای بسیار در سازمان باله ملی داشت.
این #بالرین پس از پیروزی انقلاب اسلامی حرفهاش را از دست داد چرا که پس از انقلاب #رقص ممنوع شد و از لحاظ شرعی آن را حرام دانستند. هایده چنگیزیان مجبور شد ایران را ترک کند. او ابتدا به کشور آمریکا رفت و از آنجا به آلمان #مهاجرت کرد و در نهایت در پرتغال و شهر لیسبون ساکن شد.
#هایده_چنگیزیان، از اولین کسانی است که با اجرای داستانی از شاهنامهی فردوسی یعنی بیژن و منیژه بالهی فرنگی را در شکلی ایرانی عرضه کرد.
دویچهوله با هایده چنگیزیان گفتوگویی کرده است که در زیر میخوانید:
خانم چنگیزیان، فکر میکنید با ریاست جمهوری آقای روحانی، امیدی برای بهبود وضعیت هنری در سال پیش رو وجود دارد؟
نه، من زیاد امیدی ندارم، متأسفانه. همانطور که در اخبار میشنویم، تصمیمگیرندهی اصلی آقای روحانی نیستند و تصمیمگیرندهها کسان دیگری هستند که به ظاهر هم که شده، میخواهند این شکل اسلامی را نگه دارند. هنر، به عقیدهی من، یک چیز آزاد است. هنر چیزی نیست که بتواند وابسته بشود. البته در قرون وسطی، کلیسای کاتولیک هنرمندها را در خدمت خودش پذیرفت و آثار عجیب و غریب باشکوهی از نقاشی، مجسمهسازی و بناهای مختلف به وجود آمد. ولی اصولاً در هیچ دورهی دیگری نمیتوانیم ببینیم که هنر بتواند خودش را به یک ایدئولوژی وابسته کند. حتی در زمان کمونیستی و بلشویکی روسیه، هنر نتوانست خودش را وفق بدهد. باید جدا میشد.
ولی ما دیدیم که هنرمندهای خیلی ارزندهای در آن رژیم (اتحاد جماهیر شوروی) هم به وجود آمدند. از جمله بالرینهای خیلی ماهر...
بله، به خاطر اینکه دورهی اتحاد جماهیر شوروی میخواستند به دنیا ثابت کنند که ما از لحاظ فرهنگی هم خیلی قادریم.
فکر نمیکنید این موضوع برای جمهوری اسلامی هم پیش بیاید که بخواهند بگویند ما از نظر فرهنگی هم قادریم؟
نه، نگاه کنید به فیلمهایی که سانسور میشود، به کارگردانهای خیلی خوب ما که یا ممنوعالفیلم میشوند یا در #حصر خانگی قرار میگیرند و نمیتوانند چیزی از خودشان ارائه بدهند و اگر هم ارائه بدهند، مثل آقای فرهادی میرود در فرانسه اجرا میکند. در فضای #ایران، آن آزادیای وجود ندارد که هنرمند بتواند خودش را ابراز کند، نظراتاش را ابراز کند و بتواند قطعهای را بسازد که اصلاً بوی آزادی بدهد.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1Ijinqy
@Tavaana_TavaanaTech