تفنگش را زمین بُگذاشت
روایتی از شکارچی قدیمی که اکنون #محیطبان افتخاری شده است
باید خیلی سال از زمانی که مرد در دشت و صحرا تیروکمان دست میگیرد و بعدها که دشت و کوهها را با اسلحه گرم زیر پا میگذارد، برای شکار گردنکلفتترین کل و بزها بگذرد تا روزی میان عشق سه دخترش و شکار، ناچار به انتخاب شود و چهارگوشه تشک را ببوسد و تفنگ را زمین بگذارد. روح مادرانه دختران، کار خودش را کرده: شکارچی دیروز، محیطبان امروز است.
«مجتبی کریمی»، سالهای سال شکار میکرده و حالا محیطبان افتخاری منطقه حفاظتشده دماوند است. کارت محیطبان افتخاریاش را با هیجان نشانمان میدهد، گویی زندگی تازهاش را خیلی دوست داشته باشد.
کریمی بیشتر از ٣٠ سال شکار کرده است، هرچند میگوید در تمام این سالها تنها ١٠ شکار چهارپا زده است با این توضیح: «برای من مهم بود شکاری که میکنم سالخورده باشد و نبودش آسیبی به طبیعت نزند. این بود که مدتها طول میکشید تا شکار را شناسایی کنیم و البته که معمولا برای شکارهایم پروانه شکار میگرفتم...».
تعریف میکند که یک بار برای شکار یک قوچ در منطقه سمنان چند میلیون تومان خرج کرده و چون قوچ موردنظر را نیافته درحالیکه امکان شکار قوچ و کلهای دیگر را داشته، دست خالی بازگشته است. خیلی از شکارچیها (و شکارچیهای سابق) مثل او معتقدند شکار کل و قوچ سنوسالدار خدمتی به طبیعت است: «قوچ و کلها هنگامی که سنوسالی ازشان میگذرد، آنقدر بزرگ و قوی میشوند که حتی پلنگ هم حریف شکار آنها نمیشود، در چنین وضعیتی اجازه نزدیکشدن هیچ نر جوانی به گلهشان را نمیدهند، درواقع هیچ نری توان مبارزه با آنها را ندارد؛ خود آنها هم توان باردارکردن مادهها را ندارند؛ این است که گله دچار مشکل زاد و ولد میشود».
این نظر را خیلیها قبول ندارند. از او میپرسم پیش از آنکه شکارچیها با این روش به طبیعت خدمت کنند، گلههای کل و میش چه میکردند. میگوید: «در آن روزگار همه چیز طبیعت سر جای خودش بود...».
دخترم گفت گوشت شکار را در یخچال خانه نگذار
چندسالی میشود که موج زمینگذاشتن تفنگ میان شکارچیها به راه افتاده است. موارد زیادی دیده شده که شکارچیها بابت نگاه و قضاوت فرزندانشان، شکار را کنار گذاشتهاند. کریمی هم کمابیش داستان مشابهی دارد. درباره ماجرای زمینگذاشتن تفنگ میگوید: «من سه دختر دارم. دخترها هیچوقت با شکار موافق نبودند و به گوشت شکار لب نمیزدند. یک روز، یکی از دخترانم از من خواست گوشت شکار را داخل یخچال نگذارم و ادامه داد وقتی نیازی به گوشت نداریم چرا باید حیوانی را بابت آن بکشی؟» دختر جوان، دامپزشک است و حرفهای او گویا آن روز آنقدر تأثیرگذار بوده که شکارچی تصمیم بگیرد برای همیشه شکار را کنار بگذارد.
اما این تصمیم موجب شده تعداد دیگری از اطرافیان مجتبی کریمی هم تصمیم بگیرند شکار را کنار بگذارند. کریمی دراینباره میگوید: «یک روز با چند نفر از دوستانم در دماوند جمع شدیم تا من در مراسمی تفنگ را زمین بگذارم، همان روز تعدادی از رفقای شکارچیام تفنگشان را زمین گذاشتند...».
تصور عمومی از شکارچیها این است که #تفنگ را دستشان گرفتهاند و هرچه ببینند، میزنند. عکسهای تاق و جفتی در جاهای مختلف هست که نشان میدهد حیوان باردار را زدهاند و جنینها را خارج کردهاند یا به خرس، پلنگ و کفتار شلیک کردهاند. کریمی این افراد را شکارچی حرفهای نمیداند کمااینکه بسیاری به آنها شکارکش میگویند. او درحالیکه میگوید امروز بابت همان تعداد کم شکار هم خوشحال نیست و به آن افتخار نمیکند، اضافه میکند که شکار آداب و رسومی دارد که شکارچیهای حرفهای سخت به آن پایبندند: «شکارچیهای حرفهای هرگز حیوان #شکارچی دیگری را نمیزنند، به علاوه اینکه برایشان خیلی مهم است که مادهها را نزنند بهویژه مادههای باردار».
جشن انارخوران
اما چطور میشود تشخیص داد #حیوان ماده است و باردار؟ کریمی در این میانه به جشن انارخوران اشاره میکند که آیینی است برای اینکه شکارچیها در تعدادی از ماههای سال شکار نکنند: «میانه دیماه شکارچیهای حرفهای تعدادی جعبه انار میخرند و به کوه میروند. تمام روز انار میخورند و از آن روز تا مهرماه سال آینده #شکار نمیکنند. این جشن، در واقع آیینی است که بابت آن از شکار در ماههایی که ممکن است مادههای گله باردار باشند و امکان آسیبرسیدن به آنها وجود دارد، جلوگیری شود».
حواسم همیشه جمع است
حالا محیطبان امروز نهتنها در دشت و کوه بلکه در خیابان و جاده هم حواسش به طبیعت هست. نمونهاش نجات تعدادی سنجاب از دست یک شکارچی غیرمجاز: «چند وقت پیش در حال رانندگی مردی را دیدم که تعدادی سنجاب در قفس گذاشته بود و میخواست بفروشد. خودم را خریدار جا زدم و توافق کردیم با گرفتن مبلغی همه سنجابها را ببرم. اینجوری شد که او را با خودم تا نزدیکی ایستگاه محیطبانی بردم و
روایتی از شکارچی قدیمی که اکنون #محیطبان افتخاری شده است
باید خیلی سال از زمانی که مرد در دشت و صحرا تیروکمان دست میگیرد و بعدها که دشت و کوهها را با اسلحه گرم زیر پا میگذارد، برای شکار گردنکلفتترین کل و بزها بگذرد تا روزی میان عشق سه دخترش و شکار، ناچار به انتخاب شود و چهارگوشه تشک را ببوسد و تفنگ را زمین بگذارد. روح مادرانه دختران، کار خودش را کرده: شکارچی دیروز، محیطبان امروز است.
«مجتبی کریمی»، سالهای سال شکار میکرده و حالا محیطبان افتخاری منطقه حفاظتشده دماوند است. کارت محیطبان افتخاریاش را با هیجان نشانمان میدهد، گویی زندگی تازهاش را خیلی دوست داشته باشد.
کریمی بیشتر از ٣٠ سال شکار کرده است، هرچند میگوید در تمام این سالها تنها ١٠ شکار چهارپا زده است با این توضیح: «برای من مهم بود شکاری که میکنم سالخورده باشد و نبودش آسیبی به طبیعت نزند. این بود که مدتها طول میکشید تا شکار را شناسایی کنیم و البته که معمولا برای شکارهایم پروانه شکار میگرفتم...».
تعریف میکند که یک بار برای شکار یک قوچ در منطقه سمنان چند میلیون تومان خرج کرده و چون قوچ موردنظر را نیافته درحالیکه امکان شکار قوچ و کلهای دیگر را داشته، دست خالی بازگشته است. خیلی از شکارچیها (و شکارچیهای سابق) مثل او معتقدند شکار کل و قوچ سنوسالدار خدمتی به طبیعت است: «قوچ و کلها هنگامی که سنوسالی ازشان میگذرد، آنقدر بزرگ و قوی میشوند که حتی پلنگ هم حریف شکار آنها نمیشود، در چنین وضعیتی اجازه نزدیکشدن هیچ نر جوانی به گلهشان را نمیدهند، درواقع هیچ نری توان مبارزه با آنها را ندارد؛ خود آنها هم توان باردارکردن مادهها را ندارند؛ این است که گله دچار مشکل زاد و ولد میشود».
این نظر را خیلیها قبول ندارند. از او میپرسم پیش از آنکه شکارچیها با این روش به طبیعت خدمت کنند، گلههای کل و میش چه میکردند. میگوید: «در آن روزگار همه چیز طبیعت سر جای خودش بود...».
دخترم گفت گوشت شکار را در یخچال خانه نگذار
چندسالی میشود که موج زمینگذاشتن تفنگ میان شکارچیها به راه افتاده است. موارد زیادی دیده شده که شکارچیها بابت نگاه و قضاوت فرزندانشان، شکار را کنار گذاشتهاند. کریمی هم کمابیش داستان مشابهی دارد. درباره ماجرای زمینگذاشتن تفنگ میگوید: «من سه دختر دارم. دخترها هیچوقت با شکار موافق نبودند و به گوشت شکار لب نمیزدند. یک روز، یکی از دخترانم از من خواست گوشت شکار را داخل یخچال نگذارم و ادامه داد وقتی نیازی به گوشت نداریم چرا باید حیوانی را بابت آن بکشی؟» دختر جوان، دامپزشک است و حرفهای او گویا آن روز آنقدر تأثیرگذار بوده که شکارچی تصمیم بگیرد برای همیشه شکار را کنار بگذارد.
اما این تصمیم موجب شده تعداد دیگری از اطرافیان مجتبی کریمی هم تصمیم بگیرند شکار را کنار بگذارند. کریمی دراینباره میگوید: «یک روز با چند نفر از دوستانم در دماوند جمع شدیم تا من در مراسمی تفنگ را زمین بگذارم، همان روز تعدادی از رفقای شکارچیام تفنگشان را زمین گذاشتند...».
تصور عمومی از شکارچیها این است که #تفنگ را دستشان گرفتهاند و هرچه ببینند، میزنند. عکسهای تاق و جفتی در جاهای مختلف هست که نشان میدهد حیوان باردار را زدهاند و جنینها را خارج کردهاند یا به خرس، پلنگ و کفتار شلیک کردهاند. کریمی این افراد را شکارچی حرفهای نمیداند کمااینکه بسیاری به آنها شکارکش میگویند. او درحالیکه میگوید امروز بابت همان تعداد کم شکار هم خوشحال نیست و به آن افتخار نمیکند، اضافه میکند که شکار آداب و رسومی دارد که شکارچیهای حرفهای سخت به آن پایبندند: «شکارچیهای حرفهای هرگز حیوان #شکارچی دیگری را نمیزنند، به علاوه اینکه برایشان خیلی مهم است که مادهها را نزنند بهویژه مادههای باردار».
جشن انارخوران
اما چطور میشود تشخیص داد #حیوان ماده است و باردار؟ کریمی در این میانه به جشن انارخوران اشاره میکند که آیینی است برای اینکه شکارچیها در تعدادی از ماههای سال شکار نکنند: «میانه دیماه شکارچیهای حرفهای تعدادی جعبه انار میخرند و به کوه میروند. تمام روز انار میخورند و از آن روز تا مهرماه سال آینده #شکار نمیکنند. این جشن، در واقع آیینی است که بابت آن از شکار در ماههایی که ممکن است مادههای گله باردار باشند و امکان آسیبرسیدن به آنها وجود دارد، جلوگیری شود».
حواسم همیشه جمع است
حالا محیطبان امروز نهتنها در دشت و کوه بلکه در خیابان و جاده هم حواسش به طبیعت هست. نمونهاش نجات تعدادی سنجاب از دست یک شکارچی غیرمجاز: «چند وقت پیش در حال رانندگی مردی را دیدم که تعدادی سنجاب در قفس گذاشته بود و میخواست بفروشد. خودم را خریدار جا زدم و توافق کردیم با گرفتن مبلغی همه سنجابها را ببرم. اینجوری شد که او را با خودم تا نزدیکی ایستگاه محیطبانی بردم و
#سگ مستحق #کتک
کارتون از #مانانیستانی
منتشر شده در ایران وایر
#حیوان_آزاری #حیوانات @Tavaana_TavaanaTech
کارتون از #مانانیستانی
منتشر شده در ایران وایر
#حیوان_آزاری #حیوانات @Tavaana_TavaanaTech