This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به سالگرد مهسا امینی نزدیک میشویم. این ویدیو از تصاویر او را پدرش ساعاتی پیش منتشر کرده است.
چندی پیش هم مادر مهسا ژینا امینی، در پی توهین فردی به نام علی انتظاری, با انتشار این تصاویر نوشته بود:
«بی حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست باور کنید که پاسخ آیینه سنگ نیست»
یاد مهسا همواره در تاریخ ایران زنده و جاوید است و از خانواده او به نیکی یاد خواهد شد. خانوادهای که تخت فشاری سنگین قرار گرفتند ولی تسلیم نشدند.
مرگ مظلومانه مهسا، باعث قیامی شد که نقطه عطفی در تاریخ مبارزات مردم ایران برای آزادی بود.
به سالگرد مهسا و شروع خیزش انقلابی ۱۴۰۱:نزدیک میشویم.
#مهسا_امینی #ژینا_امینی
#زن_زندگى_آزادى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
چندی پیش هم مادر مهسا ژینا امینی، در پی توهین فردی به نام علی انتظاری, با انتشار این تصاویر نوشته بود:
«بی حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست باور کنید که پاسخ آیینه سنگ نیست»
یاد مهسا همواره در تاریخ ایران زنده و جاوید است و از خانواده او به نیکی یاد خواهد شد. خانوادهای که تخت فشاری سنگین قرار گرفتند ولی تسلیم نشدند.
مرگ مظلومانه مهسا، باعث قیامی شد که نقطه عطفی در تاریخ مبارزات مردم ایران برای آزادی بود.
به سالگرد مهسا و شروع خیزش انقلابی ۱۴۰۱:نزدیک میشویم.
#مهسا_امینی #ژینا_امینی
#زن_زندگى_آزادى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«به این لحظه فکر میکنم، به این صحنه...به بخت این تخت....به این تراژیکترین تختی که در تقویم بیمارستانی به نام دختری ثیت شد که تقدیری تاریخی را رقم زد....تختی که تن کتک خورده و بیهوش بر آن را نه پزشکان توانستند مداوا کنند نه پزشکیان میتواند از یادها ببرد.....
به امروز میاندیشم.....به ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، به قبل ساعت ۶ عصر که مهسا هنوز زنده بود، به ساعت ۶ عصر که بازداشت شد، هنوز کسی نامش را نشنیده بود، هنوز به قول برادرش در این شهر غریب بود....اما حالا به اندازه یک جهان آشناست....هیچ کسی مثل او در دو سالی که گذشت زنده نبود که همواره نام و یادش در ذهن و ضمیر و زبان و زمان حضور داشت.....همه جا بود...در دلها و دلاوریها....وه که چه شگفتانگیز است فقدانی که روایت این همه حضور باشد و حافظه جمعی را به محضر زمان احضار کند...حضوری که روح تاریخ را در کالبد سرد و تاریک زمان دمید تا سرآغاز دوران تازهای شود...دورانی که هیچ شباهتی به پیش از خود نداشت و هیچکس شبیه سابق خود نشد ....چه شگفت انگیز بود مرگی که مطالبه زندگی شد، روایت زندگی شد، شعار زندگی شد...شور و شعور زندگی شد....و من هیچ مرگی را به یاد نمیآورم که چنین زندگی را احیا کند و چنان شوری برانگیزد....امروز، روز ضربت خوردن اوست...ضربتی که انگار تن تاریخ معاصر را شکافت اما خونی تازه در رگ زندگی جاری کرد ..۲۲شهریور فقط تاریخ بستری شدن مهسا نبود، بستری شدن تاریخ ما بود که تن زخمیاش، زخمه زمانه شد.»
از صفحه اینستاگرام آقای رضا صائمی
saemi_1355
#مهسا_امینی #زن_زندگى_آزادى #به_یاد_آر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به امروز میاندیشم.....به ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، به قبل ساعت ۶ عصر که مهسا هنوز زنده بود، به ساعت ۶ عصر که بازداشت شد، هنوز کسی نامش را نشنیده بود، هنوز به قول برادرش در این شهر غریب بود....اما حالا به اندازه یک جهان آشناست....هیچ کسی مثل او در دو سالی که گذشت زنده نبود که همواره نام و یادش در ذهن و ضمیر و زبان و زمان حضور داشت.....همه جا بود...در دلها و دلاوریها....وه که چه شگفتانگیز است فقدانی که روایت این همه حضور باشد و حافظه جمعی را به محضر زمان احضار کند...حضوری که روح تاریخ را در کالبد سرد و تاریک زمان دمید تا سرآغاز دوران تازهای شود...دورانی که هیچ شباهتی به پیش از خود نداشت و هیچکس شبیه سابق خود نشد ....چه شگفت انگیز بود مرگی که مطالبه زندگی شد، روایت زندگی شد، شعار زندگی شد...شور و شعور زندگی شد....و من هیچ مرگی را به یاد نمیآورم که چنین زندگی را احیا کند و چنان شوری برانگیزد....امروز، روز ضربت خوردن اوست...ضربتی که انگار تن تاریخ معاصر را شکافت اما خونی تازه در رگ زندگی جاری کرد ..۲۲شهریور فقط تاریخ بستری شدن مهسا نبود، بستری شدن تاریخ ما بود که تن زخمیاش، زخمه زمانه شد.»
از صفحه اینستاگرام آقای رضا صائمی
saemi_1355
#مهسا_امینی #زن_زندگى_آزادى #به_یاد_آر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
امجد امینی، پدر جاویدنام مهسا ژینا امینی، در پی ابراز همدلی ایرانیان در سراسر جهان در سالگرد فرزندش پیامی به شرح زیر در استوری اینستاگرامش منتشر کرد:
«اعتصاب عمومی و همدردی بسیار گسترده اصناف، کسبه، بازاریان، مغازهداران و همة مردم شریف و فهیم مناطق کورد نشین و همه ایرانیانی که از هر نقطه جهان در دومین سالگرد شهادت مظلومانه ژینا امینی به ویژه در شهرستانهای سقز، سنندج، مریوان، بانه، دیواندره، بوکان، مهاباد، شنو، پیرانشهر، سردشت ..... با وجود همه بحرانها و تنگناها و شرایط سخت معیشتی ، اقتصادی و مالی خود حاکی از حس انساندوستی، محبت، همدلی و همدردی این مردمان نجیب و بزرگوار است و همچنین هشدار و پیام اعتراضی روشنی است به مسئولان امر، که هرگز نباید فرزندان این مملکت را بی.محابا مشابه آنچه بر سر ژینا و ژیناها آمد مورد ظلم و ستم قرار
گیرند اینجانب با تمام وجود از حمایتهای همه مردم بزرگوار صمیمانه و خالصانه و صادقانه تشکر و قدردانی میکنم و حقیقتا همچنانکه بارها گفته ام در برابر امواج محبتها و حمایتهای مردم زبان و بیانم قاصر از سپاسگزاری است. امیدوارم هرگز در این مملکت شاهد مرگ مظلومانه فرزندانمان به دست نیروهایی که قانونا باید حافظ جان و مال و ناموس مردم و نگهبان این آب و خاک باشند، نباشیم و هیچ خانوادهای را در مرگ عزیزانشان سوگوار نبینیم
امجد امینی پدر زنده یاد ژینا(مهسا) امینی»
amjad_amini49
#ژینا_امینی #مهسا_امينى #زن_زندگى_آزادى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«اعتصاب عمومی و همدردی بسیار گسترده اصناف، کسبه، بازاریان، مغازهداران و همة مردم شریف و فهیم مناطق کورد نشین و همه ایرانیانی که از هر نقطه جهان در دومین سالگرد شهادت مظلومانه ژینا امینی به ویژه در شهرستانهای سقز، سنندج، مریوان، بانه، دیواندره، بوکان، مهاباد، شنو، پیرانشهر، سردشت ..... با وجود همه بحرانها و تنگناها و شرایط سخت معیشتی ، اقتصادی و مالی خود حاکی از حس انساندوستی، محبت، همدلی و همدردی این مردمان نجیب و بزرگوار است و همچنین هشدار و پیام اعتراضی روشنی است به مسئولان امر، که هرگز نباید فرزندان این مملکت را بی.محابا مشابه آنچه بر سر ژینا و ژیناها آمد مورد ظلم و ستم قرار
گیرند اینجانب با تمام وجود از حمایتهای همه مردم بزرگوار صمیمانه و خالصانه و صادقانه تشکر و قدردانی میکنم و حقیقتا همچنانکه بارها گفته ام در برابر امواج محبتها و حمایتهای مردم زبان و بیانم قاصر از سپاسگزاری است. امیدوارم هرگز در این مملکت شاهد مرگ مظلومانه فرزندانمان به دست نیروهایی که قانونا باید حافظ جان و مال و ناموس مردم و نگهبان این آب و خاک باشند، نباشیم و هیچ خانوادهای را در مرگ عزیزانشان سوگوار نبینیم
امجد امینی پدر زنده یاد ژینا(مهسا) امینی»
amjad_amini49
#ژینا_امینی #مهسا_امينى #زن_زندگى_آزادى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رویا حشمتی، فعال مدنی، ضمن انتشار این وبدئو نوشت:
«دستی که با طمأنینه بر سنگ مزار ژینا نوشت "ژینا گیان تو نمیمیری، نام تو رمز ما میشود" از آگاهی و ایمانی حکایت میکند که در تاریکترین لحظات، زندگی را از چنگ مرگ بیرون کشید و برای پاسداشت زندگی به پا خاست.
ما بسیار به شما مدیون هستیم.
قلمت متبرک باد آقای عزیز.»
#مهسا_امینی #ژینا_امینی #زن_زندگى_آزادى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«دستی که با طمأنینه بر سنگ مزار ژینا نوشت "ژینا گیان تو نمیمیری، نام تو رمز ما میشود" از آگاهی و ایمانی حکایت میکند که در تاریکترین لحظات، زندگی را از چنگ مرگ بیرون کشید و برای پاسداشت زندگی به پا خاست.
ما بسیار به شما مدیون هستیم.
قلمت متبرک باد آقای عزیز.»
#مهسا_امینی #ژینا_امینی #زن_زندگى_آزادى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
امیر ایزدخواه، یکی از کاربران شبکه اجتماعی ایکس، خاطرهای از دوران کودکی و رفتار گشت ثارالله به شرح زیر منتشر کرده است:
«سال۱۳۶۱
نزدیک ماه رمضون بود. با مادر و خواهرم رفته بودیم خرید.
فروشگاه پاستور، يه چيزي شبیه سوپرمارکت بود، که اونزمان خیلی رایج نبود، ولی جنس های خیلی جذابی داشت.
اولین بار بود که لیوان تاشو میدیدم و با اصرار، مادرمو مجبور کردم که بخرتش. البته یه یویو هم کنارش واسم خرید.
هرجا میرفتی اون زمان، رادیو روشن بود.
«توجه توجه» !
کلماتی اضطراب آور، که ترس مرگ رو چنان به دل بچه ٦ ساله می انداخت که زبونش بند میرفت و پاهاش بیجون میشد.
آژیر وضعیت قرمز که بصدا در میومد، دیگه هیچ چیز دنیا جدی نبود، نه لیوان تاشو نه یویو! فقط بمب مهم بود و این سوال که قراره رو سر کی بیفته اینبار.
رفتیم توی زیرزمین، انبار فروشگاه با درهای شیشه ای بزرگ که به هیچ وجه، مصداق پناهگاه نبود. بگذریم که صدای لرزش شیشه ها و جیغ ها، از صدای انفجار بیشتر بود و وحشت آورتر.
اما این ترس واقعی از مرگِ محتمل زیر بمب های صدام، باعث نمیشد که از اوباشی نترسید که ارضا غربزه جنایت در باطنشون، با نصب عکس خمینی روی جیب لباس کمیته و دیدن وحشت در چهره زنان و دختران و پسران جوون ، به اوج میرسید.
وضعیت سفید شد و از پناهگاه بیرون اومدیم. دم در فروشگاه، ماشین گشت ثارالله وایساده بود.
اونزمان، لباس همه مردم شبیه هم بود و کسی به اون صورت دنبال مد نمیرفت. خواهرم ١٣ سالش بود و احتمالا بعد از دویدن به سمت پناهگاه و اون لحظات مرگ آلود، کمی از موهاش از روسری بیرون اومده بود. مادرم البته چادری بود ولی با اینحال، ارازل های کمیته در عقب رو باز کردن و با فحاشی و عربده به ما گفتند سوار شید.
خواهرم اومد چونه بزنه باهاشون و روسریشو مرتب کرد ولی مادرم گفت حرف نزنید و سریع سوار شید.
اون موقع ها وقتی کسی رو میگرفتند، مردم جمع میشدن و تماشا میکردند، و فارغ از بیگناهی افراد، قرار گرفتن توی جمعیت تماشاچی، خوشایند نبود و مادرم میخواست قبل ازینکه مردم جمع بشند، قائله ختم بشه، هرچند به شر!
ما رو تو بازداشتگاه کمیته، که بعدها شد دانشگاه پیام نور، تا ساعت ۱۱ شب نگه داشتند!
بیست سی نفری تو اتاق بودند، بیشتر دخترای جوون ولی مادری هم بود که نوزادشو گذاشته بود تو خونه و در حالی که هنوز بیگودی رو سرش بود، رفته بود سرکوچه گل بخره که بره عروسی.
دو دستی به در میکوبید و زار میزد و التماس میکرد که بچه من شیرخواره و تو خونه تنهاست.
ولی تا ساعت ۱۱ شب اون در باز نشد.
حوصلم سررفته بود از بازی کردن با یویو هم خسته شده بودم.
خواهر ۱۰ ساله دیگه ای هم داشتم که خونه تنها بود و پدرم هم از ما بیخبر! همین کافی بود برای مادرم که از نگرانی بی تاب بشه ولی با این وجود، شده بود سنگ صبور یه دختر جوون دیگه، که میگفت : بابام سرمو میبره!
باباش راننده تاکسی بود و خونشون اون ور شهر تو یه منطقه فقیرنشین.
رنگش پریده بود و همین باعث شده بود، عینک بزرگ سیاه و گردش، بیشتر به چشم بیاد و بعد از ۴۰ سال هنوز تو ذهن من بمونه.
در باز شد و بعد از موعظه های یه آخوند و تعهد گرفتن، که خودش یک ساعتی طول کشید، همه آزاد شدند.
یادم نیست که پدرم چطور خبردار شد و اومده بود سراغمون و من و خواهرمو برد خونه، ولی مادرم با اون دختر عینکی رفت خونشون تا به باباش توضیح بده که اونا حتی یه زن چادری رو هم گرفته بودن و یه جورایی وساطت کنه و مطمئن بشه که باباش، دختر رو نمیزنه.
وقتی مادرم برگشت خونه، پدرم اوقات تلخی کرد، نمیدونم چرا، ولی مامان از شدت سر درد حال تهوع داشت و مدام بالا میاورد.
فرداش، قصه بابای اون دختر رو تعریف کرد ، گفت که دست روی دختر بلند نکرد ولی داد بیداد کرده بود و خودشو زده بود و قرآن رو پاره کرده بود و خدا رو تهدید کرده بود که دیگه روزه نمیگیره!
…
۴۰ سال گذشته و هنوز…مهسا و آرمیتا و آرزو ها، قربانی توحش اوباش حکومت جهل و جنایت جمهوری اسلامی میشند.»
- شما چه تجربهای دارید؟ چه خاطرهای از آن دوران تا کنون دارید؟
گشت ایثار، گشت ثارالله، گشت عفاف، گشت ارشاد و ...
#زن_زندگى_آزادى
#مهسا_امينی #دهه_شصت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«سال۱۳۶۱
نزدیک ماه رمضون بود. با مادر و خواهرم رفته بودیم خرید.
فروشگاه پاستور، يه چيزي شبیه سوپرمارکت بود، که اونزمان خیلی رایج نبود، ولی جنس های خیلی جذابی داشت.
اولین بار بود که لیوان تاشو میدیدم و با اصرار، مادرمو مجبور کردم که بخرتش. البته یه یویو هم کنارش واسم خرید.
هرجا میرفتی اون زمان، رادیو روشن بود.
«توجه توجه» !
کلماتی اضطراب آور، که ترس مرگ رو چنان به دل بچه ٦ ساله می انداخت که زبونش بند میرفت و پاهاش بیجون میشد.
آژیر وضعیت قرمز که بصدا در میومد، دیگه هیچ چیز دنیا جدی نبود، نه لیوان تاشو نه یویو! فقط بمب مهم بود و این سوال که قراره رو سر کی بیفته اینبار.
رفتیم توی زیرزمین، انبار فروشگاه با درهای شیشه ای بزرگ که به هیچ وجه، مصداق پناهگاه نبود. بگذریم که صدای لرزش شیشه ها و جیغ ها، از صدای انفجار بیشتر بود و وحشت آورتر.
اما این ترس واقعی از مرگِ محتمل زیر بمب های صدام، باعث نمیشد که از اوباشی نترسید که ارضا غربزه جنایت در باطنشون، با نصب عکس خمینی روی جیب لباس کمیته و دیدن وحشت در چهره زنان و دختران و پسران جوون ، به اوج میرسید.
وضعیت سفید شد و از پناهگاه بیرون اومدیم. دم در فروشگاه، ماشین گشت ثارالله وایساده بود.
اونزمان، لباس همه مردم شبیه هم بود و کسی به اون صورت دنبال مد نمیرفت. خواهرم ١٣ سالش بود و احتمالا بعد از دویدن به سمت پناهگاه و اون لحظات مرگ آلود، کمی از موهاش از روسری بیرون اومده بود. مادرم البته چادری بود ولی با اینحال، ارازل های کمیته در عقب رو باز کردن و با فحاشی و عربده به ما گفتند سوار شید.
خواهرم اومد چونه بزنه باهاشون و روسریشو مرتب کرد ولی مادرم گفت حرف نزنید و سریع سوار شید.
اون موقع ها وقتی کسی رو میگرفتند، مردم جمع میشدن و تماشا میکردند، و فارغ از بیگناهی افراد، قرار گرفتن توی جمعیت تماشاچی، خوشایند نبود و مادرم میخواست قبل ازینکه مردم جمع بشند، قائله ختم بشه، هرچند به شر!
ما رو تو بازداشتگاه کمیته، که بعدها شد دانشگاه پیام نور، تا ساعت ۱۱ شب نگه داشتند!
بیست سی نفری تو اتاق بودند، بیشتر دخترای جوون ولی مادری هم بود که نوزادشو گذاشته بود تو خونه و در حالی که هنوز بیگودی رو سرش بود، رفته بود سرکوچه گل بخره که بره عروسی.
دو دستی به در میکوبید و زار میزد و التماس میکرد که بچه من شیرخواره و تو خونه تنهاست.
ولی تا ساعت ۱۱ شب اون در باز نشد.
حوصلم سررفته بود از بازی کردن با یویو هم خسته شده بودم.
خواهر ۱۰ ساله دیگه ای هم داشتم که خونه تنها بود و پدرم هم از ما بیخبر! همین کافی بود برای مادرم که از نگرانی بی تاب بشه ولی با این وجود، شده بود سنگ صبور یه دختر جوون دیگه، که میگفت : بابام سرمو میبره!
باباش راننده تاکسی بود و خونشون اون ور شهر تو یه منطقه فقیرنشین.
رنگش پریده بود و همین باعث شده بود، عینک بزرگ سیاه و گردش، بیشتر به چشم بیاد و بعد از ۴۰ سال هنوز تو ذهن من بمونه.
در باز شد و بعد از موعظه های یه آخوند و تعهد گرفتن، که خودش یک ساعتی طول کشید، همه آزاد شدند.
یادم نیست که پدرم چطور خبردار شد و اومده بود سراغمون و من و خواهرمو برد خونه، ولی مادرم با اون دختر عینکی رفت خونشون تا به باباش توضیح بده که اونا حتی یه زن چادری رو هم گرفته بودن و یه جورایی وساطت کنه و مطمئن بشه که باباش، دختر رو نمیزنه.
وقتی مادرم برگشت خونه، پدرم اوقات تلخی کرد، نمیدونم چرا، ولی مامان از شدت سر درد حال تهوع داشت و مدام بالا میاورد.
فرداش، قصه بابای اون دختر رو تعریف کرد ، گفت که دست روی دختر بلند نکرد ولی داد بیداد کرده بود و خودشو زده بود و قرآن رو پاره کرده بود و خدا رو تهدید کرده بود که دیگه روزه نمیگیره!
…
۴۰ سال گذشته و هنوز…مهسا و آرمیتا و آرزو ها، قربانی توحش اوباش حکومت جهل و جنایت جمهوری اسلامی میشند.»
- شما چه تجربهای دارید؟ چه خاطرهای از آن دوران تا کنون دارید؟
گشت ایثار، گشت ثارالله، گشت عفاف، گشت ارشاد و ...
#زن_زندگى_آزادى
#مهسا_امينی #دهه_شصت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سی شهریور ۱۴۰۱ هرگز فراموش نمیشود.
این دلاوران را هرگز فراموش نمیکنیم
سارینا اسماعیلزاده، کرج
امیرمحمد نوروزی، بندر انزلی
پارسا رضادوست، هشتگرد
علیرضا فتحی، قزوین
کنعان آقایی، کرج
حنانه کیا، نوشهر
سینا لوحموسوی، آمل
ساسان قربانی، رضوانشهر
محمدحسن ترکمان، بابل
عرفان خزایی، تهران
محمدجواد زاهدی، ساری
رحیم کلیج، قائمشهر
محسن مالمیر، نوشهر
محمد زمانی، ساوه
حدیث نجفی، کرج
محمد زارعی، ورامین
امیرحسین بساطی، کرمانشاه
روزبه خادمیان، کرج
بهنام لایقپور، رشت
سیاوش محمودی، تهران
غزاله چلابی، آمل
محمدرسول مومنیزاده، رشت
محمدرضا اسکندری، پاکدشت
کشتهشدگان راه #زن_زندگى_آزادى در ۳۰ شهریور
ویدیو از پوریا افضلی
#مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
این دلاوران را هرگز فراموش نمیکنیم
سارینا اسماعیلزاده، کرج
امیرمحمد نوروزی، بندر انزلی
پارسا رضادوست، هشتگرد
علیرضا فتحی، قزوین
کنعان آقایی، کرج
حنانه کیا، نوشهر
سینا لوحموسوی، آمل
ساسان قربانی، رضوانشهر
محمدحسن ترکمان، بابل
عرفان خزایی، تهران
محمدجواد زاهدی، ساری
رحیم کلیج، قائمشهر
محسن مالمیر، نوشهر
محمد زمانی، ساوه
حدیث نجفی، کرج
محمد زارعی، ورامین
امیرحسین بساطی، کرمانشاه
روزبه خادمیان، کرج
بهنام لایقپور، رشت
سیاوش محمودی، تهران
غزاله چلابی، آمل
محمدرسول مومنیزاده، رشت
محمدرضا اسکندری، پاکدشت
کشتهشدگان راه #زن_زندگى_آزادى در ۳۰ شهریور
ویدیو از پوریا افضلی
#مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«دو سال از روزی که صدای بیپروای جوانان ما در اعتراض به ظلم و بیعدالتی برخاست، میگذرد. این ویدئو یادبودی است برای آنهایی که در مسیر زن، زندگی، آزادی جان باختند. هرگز فراموش نخواهیم کرد که آنها برای آرزوهای مشترکمان، برای آیندهای روشنتر و برای آزادیای که از آنِ همهی ماست، ایستادند. نامشان، صدایشان و آرمانشان برای همیشه در قلب و ذهن ما زنده خواهد ماند. این راه ادامه دارد، و ما با یاد و خاطرهی آنها تا رسیدن به روزهای بهتر مبارزه میکنیم.»
از صفحه اینستاگرام برنوی ایل
bernoyeh_eil
#مهسا_امینی
#زن_زندگى_آزادى
#آبان_خونین
#دادخواهی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از صفحه اینستاگرام برنوی ایل
bernoyeh_eil
#مهسا_امینی
#زن_زندگى_آزادى
#آبان_خونین
#دادخواهی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نصب پوستر
#زن_زندگى_آزادى در دانشگاه علامه طباطبایی
ما ادامه داریم
مهر ماه ۱۴۰۳
ارسالی مخاطبان
#دانشگاه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
#زن_زندگى_آزادى در دانشگاه علامه طباطبایی
ما ادامه داریم
مهر ماه ۱۴۰۳
ارسالی مخاطبان
#دانشگاه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
علیه فراموشی؛
تصاویری از قدرت و رشادت مردم ایران در مهر ماه ۱۴۰۱
مردم ایران اگر با هم در میدان مبارزه حضور داشته باشند، میتوانند بر دیکتاتوری فائق آیند و آن روز دور نیست که خیابانهای شهرهای ایران در تسخیر آزادیخواهان در آید.
#علیه_فراموشی #زن_زندگى_آزادى #قدرت_مردم #قدرت_بی_قدرتان #همبستگی #یاری_مدنی_توانا
@Ravaana_TavaanaTech
تصاویری از قدرت و رشادت مردم ایران در مهر ماه ۱۴۰۱
مردم ایران اگر با هم در میدان مبارزه حضور داشته باشند، میتوانند بر دیکتاتوری فائق آیند و آن روز دور نیست که خیابانهای شهرهای ایران در تسخیر آزادیخواهان در آید.
#علیه_فراموشی #زن_زندگى_آزادى #قدرت_مردم #قدرت_بی_قدرتان #همبستگی #یاری_مدنی_توانا
@Ravaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ابوالفضل نوجوان ۱۶ سالهای بود که در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ در شهر ری با شلیک مستقیم گلوله گاز اشکآور به سرش توسط ماموران جمهوری اسلامی زخمی شده بود و ۵ خرداد ۱۴۰۲ بعد از هشت ماه تحمل درد و رنج، جان باخت.
فراموش نمیکنیم که خانواده ابوالفضل چه رنجی کشیدند. ابوالفضل فرزند ایران بود، سرمایه ایران بود، توسط حکومت جمهوری اسلامی کشته شد.
ویدیو از پوریا افضلی
#ابوالفضل_امیرعطایی #مهسا_امینی #زن_زندگى_آزادى #مرد_میهن_آبادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
فراموش نمیکنیم که خانواده ابوالفضل چه رنجی کشیدند. ابوالفضل فرزند ایران بود، سرمایه ایران بود، توسط حکومت جمهوری اسلامی کشته شد.
ویدیو از پوریا افضلی
#ابوالفضل_امیرعطایی #مهسا_امینی #زن_زندگى_آزادى #مرد_میهن_آبادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از دختر خیابان انقلاب تا دختر علوم تحقیقات… ما ادامه داریم… . .
طرح از ساناز باقری
#دختر_علوم_تحقيقات #دختر_خیابان_انقلاب #نه_به_حجاب_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #شجاعت #ما_ادامه_داریم #زن_زندگى_آزادى #مهسا_امینی #ویدا_موحد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
طرح از ساناز باقری
#دختر_علوم_تحقيقات #دختر_خیابان_انقلاب #نه_به_حجاب_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #شجاعت #ما_ادامه_داریم #زن_زندگى_آزادى #مهسا_امینی #ویدا_موحد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اعظم جنگروی، از دختران خیابان انقلاب که در پس از اقدام اعتراضیاش در سال ۱۳۹۶ بازداشت شد بود، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت؛
«وقتی به حجاب اجباری اعتراض کردم، خانواده من رو تحت فشار گذاشته بودن که اعلام کنند من بیمار روانی هستم حتی من را پزشک قانونی هم بردند. یکی از اعضای خانواده من به ملاقات من امد و جریان را با من در میان گذاشت . انقدر تحت فشار بود که همش گریه میکرد میگفت اینجوری زندان نمیری. من با بغض نگاهش کردم گفتم میخوای بگی من دیونم؟ من روانیم؟ چجوری دلتون میاد با من اینکار رو کنین !؟ بعد جفتمون زدیم زیر گریه ! من قبول نکردم و ازش خواهش کردم اینکار رو نکنن.
خانواده من این کار را نکردند. اما خیلی از خانواده هایی که تحت فشار هستند،این کار را انجام میدن چون فکر میکنن این بهترین کار برای عزیزشان است. این روش جمهوری اسلامی است که بگوید ما سلامت روانی نداریم و به خاطر مشکلات روحی کنش زنان را زیر سوال ببرد.»
#دختر_علوم_تحقیقات #دختران_خیابان_انقلاب #اعظم_جنگروی #نه_به_حجاب_اجباری #آهو_دریایی #زن_زندگى_آزادى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«وقتی به حجاب اجباری اعتراض کردم، خانواده من رو تحت فشار گذاشته بودن که اعلام کنند من بیمار روانی هستم حتی من را پزشک قانونی هم بردند. یکی از اعضای خانواده من به ملاقات من امد و جریان را با من در میان گذاشت . انقدر تحت فشار بود که همش گریه میکرد میگفت اینجوری زندان نمیری. من با بغض نگاهش کردم گفتم میخوای بگی من دیونم؟ من روانیم؟ چجوری دلتون میاد با من اینکار رو کنین !؟ بعد جفتمون زدیم زیر گریه ! من قبول نکردم و ازش خواهش کردم اینکار رو نکنن.
خانواده من این کار را نکردند. اما خیلی از خانواده هایی که تحت فشار هستند،این کار را انجام میدن چون فکر میکنن این بهترین کار برای عزیزشان است. این روش جمهوری اسلامی است که بگوید ما سلامت روانی نداریم و به خاطر مشکلات روحی کنش زنان را زیر سوال ببرد.»
#دختر_علوم_تحقیقات #دختران_خیابان_انقلاب #اعظم_جنگروی #نه_به_حجاب_اجباری #آهو_دریایی #زن_زندگى_آزادى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سحر بهشتی، خواهر ستار، در خصوص حرکت اعتراضی دختر جوان دانشگاه علوم و تحقیقات در پی تعرض یک بسیجی و حراست دانشگاه، نوشت:
عصیان در برابر استبداد
زنان جامعه ما در دهههای گذشته، نهتنها درون خانوادهها با چالشهای سنتی دست و پنجه نرم کردهاند، بلکه در دل جامعهای نیز ایستادهاند که قوانینش، برگرفته از فقه، بر آنان تحمیل شده است. اوج این مبارزه، که صدایی جهانی پیدا کرد، در جنبش مهسا تجلی یافت. زنانی که سالها از اجبار و تحمیل پوشش رنج برده بودند، به خیابان آمدند و جان خود را در راه آزادی گذاشتند؛ بسیاری از آنها کشته یا زندانی شدند. اما این پایان کار نبود و نخواهد بود. اکنون زنی به نشانه اعتراض به خفقان و استبداد برمیخیزد و صدای اعتراض خود را بلند میکند. این حرکت، نمادین از فریاد خاموش ملتی است که دههها زیر بار فشار و تهدید زندگی کرده است. این زن، که بدنش را به نمادی از اعتراض بدل کرده، نشان میدهد تا چه حد افراد به مرزهای نهایی عصیان و فریاد رسیدهاند.
ممکن است برخی این اقدام را به پروژههای سیاسی یا تبلیغاتی نسبت دهند، و البته هر فردی حق دارد برداشت خود را داشته باشد و اینگونه بپندارد که رژیم از این نوع اعتراضات به نفع خود بهرهبرداری میکند. اما در این نگاه، حقیقتی عمیق نادیده گرفته میشود: آیا بهتر نیست بهجای تمرکز بر انگیزهها و برچسبها، از خود بپرسیم چه بر سر این جامعه آمده است که یک زن باید به چنین شیوهای اعتراض کند؟ چه شرایطی باعث شده که برخی چنین فرضیهای را باورپذیر بدانند؟ آیا آزادی در انتخاب پوشش و حق تعیین سرنوشت، حق هر انسانی نیست؟ اگر حتی فرض شود که چنین اقدامی برنامهریزیشده باشد، بازهم آگاهی جامعه را افزایش داده و توجه را به حقوق زنان و شرایط آنان جلب کرده است.
اما اگر از فرضیههای سیاسی عبور کنیم، این پرسشها همچنان باقیاند: آیا زنان در این جامعه از کرامت و آزادی برخوردارند؟ آیا حق انتخاب دارند؟ زنانی که علیه ظلم و نابرابری ایستادگی میکنند، نشان میدهند که درد و رنجهای واقعی، حتی در پوشش و حریم شخصی نیز بازتاب مییابد، و دیگر جایی برای سکوت باقی نمانده است.
استبداد و نظامهای سرکوبگر همواره سعی دارند ابعاد مختلف زندگی خصوصی مردم را کنترل کنند و آنها را به اطاعت وادارند. اما اعتراضاتی از این دست، گواهی است بر اینکه چنین راهبردی شکست خورده است. تودهها بیدار شدهاند و دیگر حاضر نیستند در برابر فشارهای روانی و اجتماعی سر خم کنند. این حرکتها، با تمام انتقادها و برچسبها، پیامی است از سوی مردمی که خواهان تغییرات بنیادی هستند.
تاریخ بارها نشان داده است که استبداد و ظلم سرانجام شکست خواهند خورد. سرکوب و فشار نمیتوانند شعلهٔ آزادیخواهی را خاموش کنند؛ بلکه این شعله نهفته، در فرصت مناسب، به آتشی بزرگ تبدیل میشود و در نهایت راهی برای انقلاب و تحول باز خواهد کرد.
"سحر بهشتی"
#آهو_دریایی #دختر_علوم_تحقيقات #زن_زندگى_آزادى #نه_به_حجاب_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
عصیان در برابر استبداد
زنان جامعه ما در دهههای گذشته، نهتنها درون خانوادهها با چالشهای سنتی دست و پنجه نرم کردهاند، بلکه در دل جامعهای نیز ایستادهاند که قوانینش، برگرفته از فقه، بر آنان تحمیل شده است. اوج این مبارزه، که صدایی جهانی پیدا کرد، در جنبش مهسا تجلی یافت. زنانی که سالها از اجبار و تحمیل پوشش رنج برده بودند، به خیابان آمدند و جان خود را در راه آزادی گذاشتند؛ بسیاری از آنها کشته یا زندانی شدند. اما این پایان کار نبود و نخواهد بود. اکنون زنی به نشانه اعتراض به خفقان و استبداد برمیخیزد و صدای اعتراض خود را بلند میکند. این حرکت، نمادین از فریاد خاموش ملتی است که دههها زیر بار فشار و تهدید زندگی کرده است. این زن، که بدنش را به نمادی از اعتراض بدل کرده، نشان میدهد تا چه حد افراد به مرزهای نهایی عصیان و فریاد رسیدهاند.
ممکن است برخی این اقدام را به پروژههای سیاسی یا تبلیغاتی نسبت دهند، و البته هر فردی حق دارد برداشت خود را داشته باشد و اینگونه بپندارد که رژیم از این نوع اعتراضات به نفع خود بهرهبرداری میکند. اما در این نگاه، حقیقتی عمیق نادیده گرفته میشود: آیا بهتر نیست بهجای تمرکز بر انگیزهها و برچسبها، از خود بپرسیم چه بر سر این جامعه آمده است که یک زن باید به چنین شیوهای اعتراض کند؟ چه شرایطی باعث شده که برخی چنین فرضیهای را باورپذیر بدانند؟ آیا آزادی در انتخاب پوشش و حق تعیین سرنوشت، حق هر انسانی نیست؟ اگر حتی فرض شود که چنین اقدامی برنامهریزیشده باشد، بازهم آگاهی جامعه را افزایش داده و توجه را به حقوق زنان و شرایط آنان جلب کرده است.
اما اگر از فرضیههای سیاسی عبور کنیم، این پرسشها همچنان باقیاند: آیا زنان در این جامعه از کرامت و آزادی برخوردارند؟ آیا حق انتخاب دارند؟ زنانی که علیه ظلم و نابرابری ایستادگی میکنند، نشان میدهند که درد و رنجهای واقعی، حتی در پوشش و حریم شخصی نیز بازتاب مییابد، و دیگر جایی برای سکوت باقی نمانده است.
استبداد و نظامهای سرکوبگر همواره سعی دارند ابعاد مختلف زندگی خصوصی مردم را کنترل کنند و آنها را به اطاعت وادارند. اما اعتراضاتی از این دست، گواهی است بر اینکه چنین راهبردی شکست خورده است. تودهها بیدار شدهاند و دیگر حاضر نیستند در برابر فشارهای روانی و اجتماعی سر خم کنند. این حرکتها، با تمام انتقادها و برچسبها، پیامی است از سوی مردمی که خواهان تغییرات بنیادی هستند.
تاریخ بارها نشان داده است که استبداد و ظلم سرانجام شکست خواهند خورد. سرکوب و فشار نمیتوانند شعلهٔ آزادیخواهی را خاموش کنند؛ بلکه این شعله نهفته، در فرصت مناسب، به آتشی بزرگ تبدیل میشود و در نهایت راهی برای انقلاب و تحول باز خواهد کرد.
"سحر بهشتی"
#آهو_دریایی #دختر_علوم_تحقيقات #زن_زندگى_آزادى #نه_به_حجاب_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، در واکنش به ربودن دختر معترض علوم و تحقیقات و انتقال او به بیمارستان روانی متنی به شرح زیر منتشر کرد:
«بیمار انگاری» معترضان، روش دیرینه حکومت برای سرکوب مخالفان
🔸️خبر، کوتاه و دردناک است: یک دختر دانشجو بعد از اینکه نیروهای حراست دانشگاه برای تحمیل حجاب اجباری به او حمله و لباسش را پاره کردند در اعتراض لباسهایش را از تن درآورد و نیمه برهنه شد.
🔸️واکنش حکومت هم چیزی جز تکرار همان سناریوی نخنما نیست: فرد معترض دچار اختلال روانی است؛ «بیمار انگاری» معترضان روش دیرینهی دستگاه سرکوب است. اگر دانشجوی معترض علوم تحقیقات «بیمار» بود، چرا او را بازداشت کردید؟ آیا دستگاه امنیتی مسئول رسیدگی به وضعیت پزشکی شهروندان است؟!
🔸️تصور کنید حکومتی که به دلیل شکل شال و روسری، دختران را بازداشت میکند و به قتل میرساند، ادعا میکند با این دختر با آرامش صحبت کرده! روایتی که حتی برای «طنز بودن» هم زیادی بیمزه است!
🔸️دختر معترض دانشگاه علوم تحقیقات بازداشت و به بیمارستان روانی منتقل شده است. همان مکانی که بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی در آنجا شکنجه شدهاند. ما تجربه دردناک بهنام محجوبی را که در پی انتقال به بیمارستان روانپزشکی رازی به قتل رسید را فراموش نکردهایم.
🔸️انتقال شهروندان توسط دستگاه امنیتی به بیمارستانهای روانی مصداق شدیدترین شکنجههاست. اگر حکومت نگران سلامتی انسانها بود، صدها زندانی سیاسی، در محرومیت از حق درمان و خدمات پزشکی، با مرگ دست و پنجه نرم نمیکردند.
#شیرین_عبادی #آهو_دریایی #زن_زندگى_آزادى #نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_به_حجاب_اجباری #دختر_علوم_تحقيقات #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«بیمار انگاری» معترضان، روش دیرینه حکومت برای سرکوب مخالفان
🔸️خبر، کوتاه و دردناک است: یک دختر دانشجو بعد از اینکه نیروهای حراست دانشگاه برای تحمیل حجاب اجباری به او حمله و لباسش را پاره کردند در اعتراض لباسهایش را از تن درآورد و نیمه برهنه شد.
🔸️واکنش حکومت هم چیزی جز تکرار همان سناریوی نخنما نیست: فرد معترض دچار اختلال روانی است؛ «بیمار انگاری» معترضان روش دیرینهی دستگاه سرکوب است. اگر دانشجوی معترض علوم تحقیقات «بیمار» بود، چرا او را بازداشت کردید؟ آیا دستگاه امنیتی مسئول رسیدگی به وضعیت پزشکی شهروندان است؟!
🔸️تصور کنید حکومتی که به دلیل شکل شال و روسری، دختران را بازداشت میکند و به قتل میرساند، ادعا میکند با این دختر با آرامش صحبت کرده! روایتی که حتی برای «طنز بودن» هم زیادی بیمزه است!
🔸️دختر معترض دانشگاه علوم تحقیقات بازداشت و به بیمارستان روانی منتقل شده است. همان مکانی که بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی در آنجا شکنجه شدهاند. ما تجربه دردناک بهنام محجوبی را که در پی انتقال به بیمارستان روانپزشکی رازی به قتل رسید را فراموش نکردهایم.
🔸️انتقال شهروندان توسط دستگاه امنیتی به بیمارستانهای روانی مصداق شدیدترین شکنجههاست. اگر حکومت نگران سلامتی انسانها بود، صدها زندانی سیاسی، در محرومیت از حق درمان و خدمات پزشکی، با مرگ دست و پنجه نرم نمیکردند.
#شیرین_عبادی #آهو_دریایی #زن_زندگى_آزادى #نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_به_حجاب_اجباری #دختر_علوم_تحقيقات #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech