فرزانه برزهکار، مادر جاویدنام عرفان رضایی، به مناسبت هشتم مارس، روز جهانی زن، دلنوشتهای خطاب به فرزندش به شرح زیر نوشت:
«من دختر ندارم .... اما اگر تو زنده بودی، حتما برای همسرت مادری میکردم و مطمئنم از خوشبختترین زنان دنیا میشدم و من همهی هشتم مارسهای سال ... [هجدهم اسفندماه] برایش گل میخریدم و به وجودش توی زندگیمان افتخار میکردم. شاید دو تایی با هم این روز را میرفتیم کافه و چیزی مینوشیدیم و درباره همه چیز حرف میزدیم و من از تجارب خودم برایش میگفتم.
برایش تعریف میکردم که چه قدر از اینکه زن متولد شدهام خرسندم. به او میگفتم قدر خودش را بداند و سالانه این روز جهانی را پاس بدارد و به تمام زنان دنیا شادباش بگوید.
ولی عرفانم .... تو نیستی و همسری وجود ندارد. رویاهای من هم تمام نمیشود. اما این سرنوشت لعنتی نمیتواند مانع از تحقق رویاهایم شود. حالا من زنان زیادی را میشناسم. خیلیها هم مرا میشناسند و همهی اینها به خاطر بیباکی و شجاعت توست و البته برای خون به ناحق ریختهات.
من فرزانه برزهکار از همینجا به تمامی زنان این مرز و بوم و زنان جهان، چه مرا بشناسند یا نه، شادباش میگویم. به همهشان میگویم... از زنبودن خود خرسند باشند و به وجود خودشان افتخار کنند.
عرفان، بدون تو شاید هیچوقت یاد نمیگرفتم که هشتم مارس روز جهانی زن است. اصلا به خاطر تو خیلی چیزها آموختهام ... و آموختههایم مرا زنی قویتر کرده ... برای همه زنان دنیا آرزو دارم قدرتمند باشند. چون قدرت زنان زندگی روی زمین را بهتر و بهتر میکند.»
#فرزانه_برزه_کار #عرفان_رضایی #روز_زن #روز_جهانی_زن #روز_جهانی_زنان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«من دختر ندارم .... اما اگر تو زنده بودی، حتما برای همسرت مادری میکردم و مطمئنم از خوشبختترین زنان دنیا میشدم و من همهی هشتم مارسهای سال ... [هجدهم اسفندماه] برایش گل میخریدم و به وجودش توی زندگیمان افتخار میکردم. شاید دو تایی با هم این روز را میرفتیم کافه و چیزی مینوشیدیم و درباره همه چیز حرف میزدیم و من از تجارب خودم برایش میگفتم.
برایش تعریف میکردم که چه قدر از اینکه زن متولد شدهام خرسندم. به او میگفتم قدر خودش را بداند و سالانه این روز جهانی را پاس بدارد و به تمام زنان دنیا شادباش بگوید.
ولی عرفانم .... تو نیستی و همسری وجود ندارد. رویاهای من هم تمام نمیشود. اما این سرنوشت لعنتی نمیتواند مانع از تحقق رویاهایم شود. حالا من زنان زیادی را میشناسم. خیلیها هم مرا میشناسند و همهی اینها به خاطر بیباکی و شجاعت توست و البته برای خون به ناحق ریختهات.
من فرزانه برزهکار از همینجا به تمامی زنان این مرز و بوم و زنان جهان، چه مرا بشناسند یا نه، شادباش میگویم. به همهشان میگویم... از زنبودن خود خرسند باشند و به وجود خودشان افتخار کنند.
عرفان، بدون تو شاید هیچوقت یاد نمیگرفتم که هشتم مارس روز جهانی زن است. اصلا به خاطر تو خیلی چیزها آموختهام ... و آموختههایم مرا زنی قویتر کرده ... برای همه زنان دنیا آرزو دارم قدرتمند باشند. چون قدرت زنان زندگی روی زمین را بهتر و بهتر میکند.»
#فرزانه_برزه_کار #عرفان_رضایی #روز_زن #روز_جهانی_زن #روز_جهانی_زنان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرزانه برزهکار، مادر جاویدنام عرفان رضایی، در کنار مزار فرزندش میگوید «هر کاری میکنم نمیتونم این عید رو به مردم تبریک بگم، به خطر سیلزدگان سیستان و بلوچستان، کولبران کردستان، بچههای گرسنه جنوب، پدر و مادرهایی که یک چشم اشک و چشم دیگر خون است، به خاطر پدر و مادرهایی که در بند هستند، بچههایی که در بند هستند.... من این نوروز باستانی را باور دارم چون سنت اصیل ایرانی لست، فقط میتوانم از ته دل برای مردم آرزو کنم که یک روزی تاریخ خوش رقم بخورد و همه مردم در آن روز شاد باشند، مطممئنم آن روز فرا میرسه، بهت قول میدم عرفان!»
او با متن زیر این ویدیو را در صفحه خود به اشتراک گذاشته است:
«عرفان جان من!
بند ِ دل ِ من!
دلبند ِ من!
من به خودم و تو قول دادم تا شادی این مردم رو ندیدم، ترکشون نکنم.
زودتر از اونچیزی که حتی خود ِ این مردم تصور میکنن ... شادی شون رو میبینم، روزی وطن وطن میشود»
#کولبران_کرد #عرفان_رضایی #نوروز۱۴۰۳
#سیستان #بلوچستان
#دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او با متن زیر این ویدیو را در صفحه خود به اشتراک گذاشته است:
«عرفان جان من!
بند ِ دل ِ من!
دلبند ِ من!
من به خودم و تو قول دادم تا شادی این مردم رو ندیدم، ترکشون نکنم.
زودتر از اونچیزی که حتی خود ِ این مردم تصور میکنن ... شادی شون رو میبینم، روزی وطن وطن میشود»
#کولبران_کرد #عرفان_رضایی #نوروز۱۴۰۳
#سیستان #بلوچستان
#دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خانواده جاویدنام جواد حیدری به استان مازندران رفتند و بر سر مزار جانباختگان راه آزادی حضور یافته، با خانوادههای آنها دیدار کردند.
فاطمه حیدری، خواهر جواد، در اینستاگرام نوشت:
«مامان و بابام در آستانه سال جدید به دیدار رحیم، محسن، عرفان، فرشید، میلاد و غزاله رفتن تا بهار رو با یاد سبز مبارزین راه آزادی آغاز کنند.
داستان زندگی هر کدوم از بچههامون اینقدر پر از درد و شجاعته که میشه هزاران سال از دردها و شجاعتهاشون گفت و نوشت: محسن محمدی کوچکسرائی وقتی تیر میخوره، به کسی که کنارش بوده گفته: «من رو بیمارستان نبر؛ اینها جسدم رو به خانوادهام نمیدن؛ زنگ بزن به برادرم».
واقعا چی تو ذهن یه آدم میگذره که لحظات آخر عمرش به تحویل دادن جسدش به خانواده فکر میکرده؛ حتی توی اون لحظات و در اوج دردکشیدن هم به خانوادهاش فکر کرده؛ نه به خودش و دردی که داره میکشه.
یادتونه یه زمانی میگفتن مزار غزاله اینقدر کوچیک بوده که هنگام خاکسپاری پاش رو جمع کردن تا توی اون فضای کوچیک جا بشه؟! بعضیها فکر کردن شایعه است. وقتی مامان و بابام مزار کوچیک غزاله رو میبینن، خیلی شوکه میشن. پرسوجو که میکنن، میفهمن که واقعیت داشته و جمهوری اسلامی برای هزارمین بار ثابت کرد پلشتتر و حقیرتر از این حرفهاست.
خیلی میشه گفت و نوشت؛ این دیدارها پر از درده و خشم. دردی که میشه با اون تا آخر عمر سوخت و خشمی که میشه باهاش هر دیکتاتوری رو نابود کرد.»
- داستان شجاعتها، رنجها، ایستادگی و آزادگی مردم ایران باید روایت شود تا در تاریخ ثبت گردد.
در دوره آنلاین و رایگان «داستانگویی و روایتگری برای حمایت از دیگری» شرکت کنید.
مدرسین این دوره فرید حائرینژاد، مستندساز و نوید خزانهای وکیل و مشاور حقوقی هستند.
در ثبتنام به هیچ وجه نیاز نیست نام حقیقی خود را بنویسید و ایمیلی که مینویسید هم حتما نباید ایمیل اصلی خودتان باشد و میتوانید ایمیلی را برای ارتباط با این دوره اختصاص بدهید.
فرم ثبت نام:
https://docs.google.com/forms/d/1aAsiWt_C9XLUMSR2a5ZpOu8FDcIvMhIosU_NOJHtMb8/edit
کانال تلگرام دوره:
@advocatingforothers
- برای آشنایی با دوره به وبسایت سر بزنید:
tavaana.org/advocating-for-others/
#رحیم_کلیج
#محسن_محمدی_کوچکسرایی
#عرفان_رضایی
#فرشید_موسوی
#میلاد_زارع
#غزاله_چلاپی
#جواد_حیدری
#دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
فاطمه حیدری، خواهر جواد، در اینستاگرام نوشت:
«مامان و بابام در آستانه سال جدید به دیدار رحیم، محسن، عرفان، فرشید، میلاد و غزاله رفتن تا بهار رو با یاد سبز مبارزین راه آزادی آغاز کنند.
داستان زندگی هر کدوم از بچههامون اینقدر پر از درد و شجاعته که میشه هزاران سال از دردها و شجاعتهاشون گفت و نوشت: محسن محمدی کوچکسرائی وقتی تیر میخوره، به کسی که کنارش بوده گفته: «من رو بیمارستان نبر؛ اینها جسدم رو به خانوادهام نمیدن؛ زنگ بزن به برادرم».
واقعا چی تو ذهن یه آدم میگذره که لحظات آخر عمرش به تحویل دادن جسدش به خانواده فکر میکرده؛ حتی توی اون لحظات و در اوج دردکشیدن هم به خانوادهاش فکر کرده؛ نه به خودش و دردی که داره میکشه.
یادتونه یه زمانی میگفتن مزار غزاله اینقدر کوچیک بوده که هنگام خاکسپاری پاش رو جمع کردن تا توی اون فضای کوچیک جا بشه؟! بعضیها فکر کردن شایعه است. وقتی مامان و بابام مزار کوچیک غزاله رو میبینن، خیلی شوکه میشن. پرسوجو که میکنن، میفهمن که واقعیت داشته و جمهوری اسلامی برای هزارمین بار ثابت کرد پلشتتر و حقیرتر از این حرفهاست.
خیلی میشه گفت و نوشت؛ این دیدارها پر از درده و خشم. دردی که میشه با اون تا آخر عمر سوخت و خشمی که میشه باهاش هر دیکتاتوری رو نابود کرد.»
- داستان شجاعتها، رنجها، ایستادگی و آزادگی مردم ایران باید روایت شود تا در تاریخ ثبت گردد.
در دوره آنلاین و رایگان «داستانگویی و روایتگری برای حمایت از دیگری» شرکت کنید.
مدرسین این دوره فرید حائرینژاد، مستندساز و نوید خزانهای وکیل و مشاور حقوقی هستند.
در ثبتنام به هیچ وجه نیاز نیست نام حقیقی خود را بنویسید و ایمیلی که مینویسید هم حتما نباید ایمیل اصلی خودتان باشد و میتوانید ایمیلی را برای ارتباط با این دوره اختصاص بدهید.
فرم ثبت نام:
https://docs.google.com/forms/d/1aAsiWt_C9XLUMSR2a5ZpOu8FDcIvMhIosU_NOJHtMb8/edit
کانال تلگرام دوره:
@advocatingforothers
- برای آشنایی با دوره به وبسایت سر بزنید:
tavaana.org/advocating-for-others/
#رحیم_کلیج
#محسن_محمدی_کوچکسرایی
#عرفان_رضایی
#فرشید_موسوی
#میلاد_زارع
#غزاله_چلاپی
#جواد_حیدری
#دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرزانه برزهکار، مادر جاویدنام عرفان رضایی، بر سر مزارش به صدای پسرش گوش میدهد و ویدیوی او را نگاه میکند.
او ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«قبول دارید بعضی نگاهها صدای قشنگی دارند آنقدر زیاد که هر چقدر هم بخوانی تمام نمیشود، بارها که به عکسش خیره میشوم آنقدر تو دلم حرف دارم که حس میکنم همهی حرفهای دلم انباشته شده توی چشمهایم
و میدانم که عرفان میفهمد که چه میخواهم بگویم
حتی سکوتمان حرف دارد
بعد از دورهی کودکی عرفان من هیچ وقت گریهاش را ندیدم
جز یک بار تقریبا سه یا چهار ماه قبل از کشته شدنش و مطمئنم روزی موقعیت این را پیدا خواهم کرد که بگویم چه کسی باعث اشک ریختنش شد
من هم با او گریستم، بغلش کردم
یک قطره اشکش روی صورتم لغزید
من بارها با عرفانم خندیدم
خندههایش از عمق وجودش بود
همیشه خندههایش حتی توی بدترین حالتم من را وادار به خنده میکرد.
چهارشنبه عصر سی شهریور
عرفان از من برای خرید قهوه درخواست صد تومن پول کرده بود
تمام دارایی عرفان من یک موتور به قیمت بیست و سه میلیون تومان بود وصد هزار تومنی که بابت خرید قهوه خرج نکرده بود
حالا دارایی او تمام مردم وطنش و محبت بی دریغشان است
عرفان من غنیترین مرد وطن است.»
#عرفان_رضایی
#فرزانه_برزه_کار #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«قبول دارید بعضی نگاهها صدای قشنگی دارند آنقدر زیاد که هر چقدر هم بخوانی تمام نمیشود، بارها که به عکسش خیره میشوم آنقدر تو دلم حرف دارم که حس میکنم همهی حرفهای دلم انباشته شده توی چشمهایم
و میدانم که عرفان میفهمد که چه میخواهم بگویم
حتی سکوتمان حرف دارد
بعد از دورهی کودکی عرفان من هیچ وقت گریهاش را ندیدم
جز یک بار تقریبا سه یا چهار ماه قبل از کشته شدنش و مطمئنم روزی موقعیت این را پیدا خواهم کرد که بگویم چه کسی باعث اشک ریختنش شد
من هم با او گریستم، بغلش کردم
یک قطره اشکش روی صورتم لغزید
من بارها با عرفانم خندیدم
خندههایش از عمق وجودش بود
همیشه خندههایش حتی توی بدترین حالتم من را وادار به خنده میکرد.
چهارشنبه عصر سی شهریور
عرفان از من برای خرید قهوه درخواست صد تومن پول کرده بود
تمام دارایی عرفان من یک موتور به قیمت بیست و سه میلیون تومان بود وصد هزار تومنی که بابت خرید قهوه خرج نکرده بود
حالا دارایی او تمام مردم وطنش و محبت بی دریغشان است
عرفان من غنیترین مرد وطن است.»
#عرفان_رضایی
#فرزانه_برزه_کار #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«اون شب تو بیمارستان تنها شاهدی که میتونست گواهی بده عرفان اینجاست، پیدا کردن این بلوزش بود، لباسی که رد گلوله ازش پیدا بود. گرفتمش توی دستم. با تمام قدرت داد کشیدم این "بلوز عرفان منه"، یکی گفت ببرش خونه نگهش دار!
داد کشیدم. چون حس کردم میخواد بگه این آخرین یادبودیه که از عرفان باید داشته باشی. با تمام قوا بد و بیراه گفتم.
الان وقت جنگیدن نبود. من اومده بودم عرفان رو ببرم، چهره پرستارا، چهره دکتری که انکار میکرد "عرفان رضایی نداشتیم"
من نفسم گرفته بود از بس طبقات رو دوییدم، سرم گیج میرفت بس که اسپری تنفسی استفاده کرده بودم.
لباسم از فرط عرق خیس بود داد کشیدم عرفاااااان.
روح عرفان همون اطراف کنارم بود، اونم دید چقدر بهم دروغ گفتن، چقدر التماسشون کردم، چقدر از ناچاری وقتی توجه نکردن داد کشیدم، مطمئنن همونجا کنار باغچه وقتی پاهام سست شد و افتادم، اومد دستم رو گرفت.
من که هیچی نفهمیدم، منتظر بودم یکی خبر بیاره که اونی که مرد بچهی تو نبود. آخی ،پس اون بچهی کدوم بدبختی بود.
میخوام فکر کنم که تو زندهای، مثل همین امروز صبح که برای تو و ارمیا نون و پنیر و گردو لقمه زدم و گذاشتم تو کولهی مدرسهتون! از خواب که پریدم دیدم که چقدر شبیه روزمرهگی بیداریهامون بود.
یکی دیروز بهم گفت: "گفتن هزار بارهی این حرفا چه فایده داره؟ مردم به درد خودشون گرفتارن"
گفتم "اینم یکی از این دردا که به اندازه.ی هزار تا درده، من اگه هیچی نگم هم هیچکی یادش نمیره. من میگم چون این تلخیها روزی هزار بار تو ذهنم تکرار میشه. هیچ ظالم و مظلومی از ذهن هیچ کی محو نمیشه لابه لای همین گرفتاریهای از کلهی سحر تا بوق سگ، یادشون نمیره که سی شهریور چی گذشت.
وقتی در یخچالشون رو باز میکنن یادشون نمیره که بابای عرفان ۲۸ ماه جبهه دووم آورد، نیمه جان شد و برگشت و این شد سرنوشت تلخ پسرش و اونا.
هیچکی یادش نمیره کی به عمد کشت و کی بیگناه کشته شد."»
از صفحه مادر عرفان رضایی
#عرفان_رضایی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یادمون_نمیره #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
داد کشیدم. چون حس کردم میخواد بگه این آخرین یادبودیه که از عرفان باید داشته باشی. با تمام قوا بد و بیراه گفتم.
الان وقت جنگیدن نبود. من اومده بودم عرفان رو ببرم، چهره پرستارا، چهره دکتری که انکار میکرد "عرفان رضایی نداشتیم"
من نفسم گرفته بود از بس طبقات رو دوییدم، سرم گیج میرفت بس که اسپری تنفسی استفاده کرده بودم.
لباسم از فرط عرق خیس بود داد کشیدم عرفاااااان.
روح عرفان همون اطراف کنارم بود، اونم دید چقدر بهم دروغ گفتن، چقدر التماسشون کردم، چقدر از ناچاری وقتی توجه نکردن داد کشیدم، مطمئنن همونجا کنار باغچه وقتی پاهام سست شد و افتادم، اومد دستم رو گرفت.
من که هیچی نفهمیدم، منتظر بودم یکی خبر بیاره که اونی که مرد بچهی تو نبود. آخی ،پس اون بچهی کدوم بدبختی بود.
میخوام فکر کنم که تو زندهای، مثل همین امروز صبح که برای تو و ارمیا نون و پنیر و گردو لقمه زدم و گذاشتم تو کولهی مدرسهتون! از خواب که پریدم دیدم که چقدر شبیه روزمرهگی بیداریهامون بود.
یکی دیروز بهم گفت: "گفتن هزار بارهی این حرفا چه فایده داره؟ مردم به درد خودشون گرفتارن"
گفتم "اینم یکی از این دردا که به اندازه.ی هزار تا درده، من اگه هیچی نگم هم هیچکی یادش نمیره. من میگم چون این تلخیها روزی هزار بار تو ذهنم تکرار میشه. هیچ ظالم و مظلومی از ذهن هیچ کی محو نمیشه لابه لای همین گرفتاریهای از کلهی سحر تا بوق سگ، یادشون نمیره که سی شهریور چی گذشت.
وقتی در یخچالشون رو باز میکنن یادشون نمیره که بابای عرفان ۲۸ ماه جبهه دووم آورد، نیمه جان شد و برگشت و این شد سرنوشت تلخ پسرش و اونا.
هیچکی یادش نمیره کی به عمد کشت و کی بیگناه کشته شد."»
از صفحه مادر عرفان رضایی
#عرفان_رضایی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یادمون_نمیره #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
فرزانه برزهکار، مادر جاویدنام عرفان رضایی، ضمن انتشار این تصویر نوشت:
«من یک زن ایرانیام، به من پیام دادی حقوق مطالبه شدهام را به من بر میگردانی. باشد حرفی نیست قبل از همهی اینها من یک مادر دادخواهم. میخواهم یک هوش مصنوعی بسازی که مرا از این مویههای تلخ شبانهی امروزم ببرد به لالایی روزهای پر از شوق و امیدیک ماد.
بیا مرا ببر به روزهای رنگی و لباسهای رنگی که بر اندام جوان رعنایم میدیدم. بیا مرا ببر که هنوز از فکر آن آخرین تن پوش سفید در گور تهی از نور رعشه بر جسم خستهام میاندازد.
در برابر این همه زخم چه مرهمی؟ در برابر سرمای طاقت فرسای این زمستان چه تن پوشی میدهی؟ در خاموشی تاریک این دقایق چه کورسویی؟ من یک جفت جان طلب دارم یک جان برای پسرم یک جان برای جسم نیمه جانم که بارها مردم و دوباره نفس تازه کردم به امید طلوع.
من مادر دادخواه در این روزهای خون آلود که سرنوشتمان را چه کسی رقم میزند میترسم.
من مادر دادخواه از مطالبهی به حقم میترسم.
لطفا پیام نده و زخم کاری قلبم را سوهان نکش.
لطفا پیام نده تا نتازم برای این همه زخم بیا تیر خلاص بزن و آزادم کن»
#عرفان_رضایی_را_فراموش_نمیکنم #مطالبه_به_حق #مادرانه❤️عشق #مادران_دادخواه_ایران #کورسو #هوش_مصنوعی #رای_بی_رای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«من یک زن ایرانیام، به من پیام دادی حقوق مطالبه شدهام را به من بر میگردانی. باشد حرفی نیست قبل از همهی اینها من یک مادر دادخواهم. میخواهم یک هوش مصنوعی بسازی که مرا از این مویههای تلخ شبانهی امروزم ببرد به لالایی روزهای پر از شوق و امیدیک ماد.
بیا مرا ببر به روزهای رنگی و لباسهای رنگی که بر اندام جوان رعنایم میدیدم. بیا مرا ببر که هنوز از فکر آن آخرین تن پوش سفید در گور تهی از نور رعشه بر جسم خستهام میاندازد.
در برابر این همه زخم چه مرهمی؟ در برابر سرمای طاقت فرسای این زمستان چه تن پوشی میدهی؟ در خاموشی تاریک این دقایق چه کورسویی؟ من یک جفت جان طلب دارم یک جان برای پسرم یک جان برای جسم نیمه جانم که بارها مردم و دوباره نفس تازه کردم به امید طلوع.
من مادر دادخواه در این روزهای خون آلود که سرنوشتمان را چه کسی رقم میزند میترسم.
من مادر دادخواه از مطالبهی به حقم میترسم.
لطفا پیام نده و زخم کاری قلبم را سوهان نکش.
لطفا پیام نده تا نتازم برای این همه زخم بیا تیر خلاص بزن و آزادم کن»
#عرفان_رضایی_را_فراموش_نمیکنم #مطالبه_به_حق #مادرانه❤️عشق #مادران_دادخواه_ایران #کورسو #هوش_مصنوعی #رای_بی_رای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مادر جاویدنام عرفان رضایی، متنی خطاب به قاتل پسرش منتشر کرد و برای تحت تاثیر قراردادن و بیدار کردن وجدان قاتل، فرض را بر این گرفت که او هم پسری داشته باشد، شاید همسن عرفان.
نوشته خانم فرزانه برزهکار به شرح زیر است:
«این پست مخاطب خیلی خاص دارد. بی خاصیت است و به همین دلیل تصمیم گرفتم تلنگری بزنم به وجدان نداشتهاش برای قاتل عرفانم دستت را گرفتهام. تو را بردم کنار دیوار بلند فرمانداری شهر آمل، همان دیواری که به طرز عجیبی بعد از کشتن عرفان با ضخامت و بلند ساخته شد. شاید حالا نردهای نداشته باشد تا بشود داخلش را خوب تماشا کرد. همانجایی که پسرم را کشتی. اما من از همان پشت دیوار به تو یادآوری میکنم، دقیقا کجا بودی که تیر را شلیک کردی؟ خودت خوب میدانی، چون بی هدف شلیک نکردی. بعد میبینم تو تحت تاثیر قرار نمیگیری... انگار وجدان نداری و من تنها تیر خلاصم را روانه میکنم شاید وجدانت درد بگیرد و به تو میگویم: تیر را اگر به پسر خودت میزدی چه؟ و تو ناگهان دگرگون میشوی ... انگار کلمه پسرت تو را نگران کرد. بعد تو را میبرم به دبستان شاهد آمل، همانجا که پسرم خواندن و نوشتن آموخت.
به تو میگویم: تو فرزند داری؟ پسر داری؟ پسر تو توی کدام دبستان خواندن را آموخت؟ اصلا پسرت چند سال دارد؟ اگر هم سن عرفان باشد، نکند هم کلاسیاش بوده؟ (و از این فکر دلم میلرزد) تو یکی از قسیالقلبترین پدران جهانی!
اصلا پسرت میداند تو جان جوانی را گرفتهای؟ و تو حالا کمی منقلب میشوی . بعد دستت را میگیرم و میبرم به خانه عرفانم. میگویم اینجا خانهایست که عرفانم تازه خو کرده بود. اگر تو فرزندی داری زیاد کوچ نکن. شاید برای فرزندت سخت باشد. ...و تو انگار تازگیها کوچ کرده باشی، حالت بدتر میشود. و نگران میشوی نکند فرزندت به خانه قبلی خو کرده باشد و آب توی دلش تکان نخورد ... و من دستت را میگیرم و تو را میبرم سینهی قبرستان و توی راه به تو میگویم: اینجا همانجاست که نه تنها پسرم، که من هم خو گرفتهام به خاکش... جایی که پسرم دفن شده. ( عرفانیه ) و به تو میگویم : تو قاتل پسر منی و من هر روز اینجا مینشینم و آرزو میکنم اگر فرزندی داری، یک روز همینجا توی عرفانیه به خاکش بسپاری. اما دلم نمی ید...الهی پسرت زنده بماند و بداند چه پدر بیرحم و قاتلی داشته.
فکر میکنم این بزرگترین تقاص گناه تو باشد. فقط ای کاش فرزند پسری داشتی ... اندازه عرفانم ... داری؟!!!!!! ؟؟؟؟!!!! زنده باشد و تقاص پس دادن پدر را ببیند الهی.
و هر روز غبطه بخورد که ای کاش جای عرفان بود و پدرش جان برکف و ایثارگر و با ناموس بود ، نه مال حرام خور و قاتل جوانان و همشهریان.
اگر پسری داشته باشی و هم سن و سال عرفان باشد، پس هنوز سالهای سال، انگ ِ فرزند ِ تو بودن را باید به دوش بکشد.»
#عرفانیه_آمل #عرفان_رضایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نوشته خانم فرزانه برزهکار به شرح زیر است:
«این پست مخاطب خیلی خاص دارد. بی خاصیت است و به همین دلیل تصمیم گرفتم تلنگری بزنم به وجدان نداشتهاش برای قاتل عرفانم دستت را گرفتهام. تو را بردم کنار دیوار بلند فرمانداری شهر آمل، همان دیواری که به طرز عجیبی بعد از کشتن عرفان با ضخامت و بلند ساخته شد. شاید حالا نردهای نداشته باشد تا بشود داخلش را خوب تماشا کرد. همانجایی که پسرم را کشتی. اما من از همان پشت دیوار به تو یادآوری میکنم، دقیقا کجا بودی که تیر را شلیک کردی؟ خودت خوب میدانی، چون بی هدف شلیک نکردی. بعد میبینم تو تحت تاثیر قرار نمیگیری... انگار وجدان نداری و من تنها تیر خلاصم را روانه میکنم شاید وجدانت درد بگیرد و به تو میگویم: تیر را اگر به پسر خودت میزدی چه؟ و تو ناگهان دگرگون میشوی ... انگار کلمه پسرت تو را نگران کرد. بعد تو را میبرم به دبستان شاهد آمل، همانجا که پسرم خواندن و نوشتن آموخت.
به تو میگویم: تو فرزند داری؟ پسر داری؟ پسر تو توی کدام دبستان خواندن را آموخت؟ اصلا پسرت چند سال دارد؟ اگر هم سن عرفان باشد، نکند هم کلاسیاش بوده؟ (و از این فکر دلم میلرزد) تو یکی از قسیالقلبترین پدران جهانی!
اصلا پسرت میداند تو جان جوانی را گرفتهای؟ و تو حالا کمی منقلب میشوی . بعد دستت را میگیرم و میبرم به خانه عرفانم. میگویم اینجا خانهایست که عرفانم تازه خو کرده بود. اگر تو فرزندی داری زیاد کوچ نکن. شاید برای فرزندت سخت باشد. ...و تو انگار تازگیها کوچ کرده باشی، حالت بدتر میشود. و نگران میشوی نکند فرزندت به خانه قبلی خو کرده باشد و آب توی دلش تکان نخورد ... و من دستت را میگیرم و تو را میبرم سینهی قبرستان و توی راه به تو میگویم: اینجا همانجاست که نه تنها پسرم، که من هم خو گرفتهام به خاکش... جایی که پسرم دفن شده. ( عرفانیه ) و به تو میگویم : تو قاتل پسر منی و من هر روز اینجا مینشینم و آرزو میکنم اگر فرزندی داری، یک روز همینجا توی عرفانیه به خاکش بسپاری. اما دلم نمی ید...الهی پسرت زنده بماند و بداند چه پدر بیرحم و قاتلی داشته.
فکر میکنم این بزرگترین تقاص گناه تو باشد. فقط ای کاش فرزند پسری داشتی ... اندازه عرفانم ... داری؟!!!!!! ؟؟؟؟!!!! زنده باشد و تقاص پس دادن پدر را ببیند الهی.
و هر روز غبطه بخورد که ای کاش جای عرفان بود و پدرش جان برکف و ایثارگر و با ناموس بود ، نه مال حرام خور و قاتل جوانان و همشهریان.
اگر پسری داشته باشی و هم سن و سال عرفان باشد، پس هنوز سالهای سال، انگ ِ فرزند ِ تو بودن را باید به دوش بکشد.»
#عرفانیه_آمل #عرفان_رضایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مادر جاویدنام عرفان رضایی میگوید دیگر از هیچ چیزی نمیترسد.
او نوشته:
« از تاریکی وحشت داشتم، از حیوانات، خصوصا سگها میترسیدم از اینکه تنها به قبرستان بروم وحشت داشتم تحمل گرما رو نداشتم الان این منم، وسط روز، تو گرمای ظهر تابستون یا دم غروب هر وقت که دلم بگیره میام اینجا وسط این قبرستون تک و تنها گاهی برای سگهای اینجا که دنبالم راه میافتند غذا میارم و کنارشون میایستم، دیگه نه از تاریکی میترسم نه از قبرستون نه از مرگ، نه ترس از دست دادن و از دست رفتن وقتی یه زن یا بهتر بگم یه مادر و هل میدی وسط چیزایی که ازش میترسه، یه هیولا به وجود میاد که دیگه از هیچی نمیترسه»
- نوشتههای مادران و پدران دادخواه، حکایت از انسانهایی رنج دیدهای است که در دل تاریکیهای حاکم بر کشور، نور را جستجو میکنند و آن نور را بر سر مزار فرزندان عزیز خود میبینند. انسانهای شریفی که فرزند آزاده خود را از دست دادهاند و حالا چیزی برای ترس و برای از دست دادن ندارند.
این حال و روز بسیاری از هموطنان است که امروز حس میکنند چیزی برای از دست دادن ندارند و حکومت از همینها میهراسد
#عرفان_رضایی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او نوشته:
« از تاریکی وحشت داشتم، از حیوانات، خصوصا سگها میترسیدم از اینکه تنها به قبرستان بروم وحشت داشتم تحمل گرما رو نداشتم الان این منم، وسط روز، تو گرمای ظهر تابستون یا دم غروب هر وقت که دلم بگیره میام اینجا وسط این قبرستون تک و تنها گاهی برای سگهای اینجا که دنبالم راه میافتند غذا میارم و کنارشون میایستم، دیگه نه از تاریکی میترسم نه از قبرستون نه از مرگ، نه ترس از دست دادن و از دست رفتن وقتی یه زن یا بهتر بگم یه مادر و هل میدی وسط چیزایی که ازش میترسه، یه هیولا به وجود میاد که دیگه از هیچی نمیترسه»
- نوشتههای مادران و پدران دادخواه، حکایت از انسانهایی رنج دیدهای است که در دل تاریکیهای حاکم بر کشور، نور را جستجو میکنند و آن نور را بر سر مزار فرزندان عزیز خود میبینند. انسانهای شریفی که فرزند آزاده خود را از دست دادهاند و حالا چیزی برای ترس و برای از دست دادن ندارند.
این حال و روز بسیاری از هموطنان است که امروز حس میکنند چیزی برای از دست دادن ندارند و حکومت از همینها میهراسد
#عرفان_رضایی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرزانه برزهکار، مادر جاویدنام عرفان رضایی، تولد فرزندش را بر سر مزار او جشن گرفت.
او ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«عرفانم ؛نامت همیشه زنده است
برای تویی که خواهان عدالت و برابری بودی
۱۴۰۳/۶/۱۱ تولد بیست و سه سالگیات در عرفانیه»
- عرفان رضایی، معترض ۲۱ ساله، روز ۳۰ شهریور در آمل هدف گلوله سرکوبگران قرار گرفت و کشته شد. عرفان در صف اول مبارزان بود، همان جوانی که شجاعانه روی ماشین قوای سرکوبگر پرید، همان که رفت بالای بیلبورد و عکس خامنهای را پاره کرد، شهامت و دلاوری مثال زدنی عرفان را مگر میتوان فراموش کرد؟ عرفان سرمشق بسیاری از جوانان شده است.
#عرفان_رضایی #آمل #یادمون_نمیره #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 tavaana
📱 Beshkan
📱 Dialogue
📱 tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
او ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«عرفانم ؛نامت همیشه زنده است
برای تویی که خواهان عدالت و برابری بودی
۱۴۰۳/۶/۱۱ تولد بیست و سه سالگیات در عرفانیه»
- عرفان رضایی، معترض ۲۱ ساله، روز ۳۰ شهریور در آمل هدف گلوله سرکوبگران قرار گرفت و کشته شد. عرفان در صف اول مبارزان بود، همان جوانی که شجاعانه روی ماشین قوای سرکوبگر پرید، همان که رفت بالای بیلبورد و عکس خامنهای را پاره کرد، شهامت و دلاوری مثال زدنی عرفان را مگر میتوان فراموش کرد؟ عرفان سرمشق بسیاری از جوانان شده است.
#عرفان_رضایی #آمل #یادمون_نمیره #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرزانه برزهکار، مادر جاویدنام عرفان رضایی، از جانباختگان خیزش انقلابی ۱۴۰@ در شهر امل، ویدیویی را در اینستاگرام منتشر کرده که در آن با اشاره به وسایل باقیمانده از فرزندش، میگوید: «من هر روز با این خاطرهها گریه میکنم اما قاتلش در شهر میگردد.»
او زیر ویدیو چنین نوشته است: «چراغ ظلم ظالم تا شب محشر نمیسوزد، اگر سوزد شبی سوزد، شب دیگر نمیسوزد»
- عرفان رضایی، معترض ۲۱ ساله، روز ۳۰ شهریور در آمل هدف گلوله سرکوبگران قرار گرفت و کشته شد. عرفان در صف اول مبارزان بود، همان جوانی که شجاعانه روی ماشین قوای سرکوبگر پرید، همان که رفت بالای بیلبورد و عکس خامنهای را پاره کرد، شهامت و دلاوری مثال زدنی عرفان را مگر میتوان فراموش کرد؟ عرفان سرمشق بسیاری از جوانان شده است.
#عرفان_رضایی #آمل #یادمون_نمیره #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او زیر ویدیو چنین نوشته است: «چراغ ظلم ظالم تا شب محشر نمیسوزد، اگر سوزد شبی سوزد، شب دیگر نمیسوزد»
- عرفان رضایی، معترض ۲۱ ساله، روز ۳۰ شهریور در آمل هدف گلوله سرکوبگران قرار گرفت و کشته شد. عرفان در صف اول مبارزان بود، همان جوانی که شجاعانه روی ماشین قوای سرکوبگر پرید، همان که رفت بالای بیلبورد و عکس خامنهای را پاره کرد، شهامت و دلاوری مثال زدنی عرفان را مگر میتوان فراموش کرد؟ عرفان سرمشق بسیاری از جوانان شده است.
#عرفان_رضایی #آمل #یادمون_نمیره #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
همزمان با دومین سالگرد انقلاب مهسا، جمهوری اسلامی خانوادههای دادخواه را تحت فشار مضاعف قرار داده است. ۱۵۰ نفر از اعضای خانواده جانباختگان بازداشت شدهاند و برای ۲۱ نفر از آنان احکام حبس و شلاق صادر شده است.
جمهوری اسلامی آنها را تهدید میکند عزیزانشان را به قتل رسانده و اکنون هم دست از آزار و اذیت خانوادههای دادخواه بر نمیدارد.
فرزانه برزهکار مادر عرفان رضایی در پیامی نوشته است:
«هنگامی که مرگ با غوغای پریدهرنگش "عرفان رضایی" و کیان پیر فلک و نیکا شاکرمی و آیدا رستمی و ستاره درخشان کردستان و به قول مادر ژینا، آن زیبای عالمتاب را ربود، پرسش اساسی آن است؟ آن فرزندان کوچک گرم خاک و آن فرزندان خورشید هنگامی که مرگ آنان را در ربود به چه فکر و اندیشه میکردند؟
این پرسش را مثل همه مادران و پدران جنبش زن زندگی آزادی و والدین فرزندانی که در دهه ۶۰ جگرگوشههایشان در زندانهای بینامونشان به کام مرگ رفتند تا همچنان قربانی بگیرند.
ژینا خورشید بیبدیل کوهستان این ماه عالمتاب با همه آن زیبارویان و زیباسیرتان جنبش زن زندگی آزادی میخواستند آزادی را که اکسیر روح انسان است با نثار جانشان و با افشاندن خون گرمشان برای خود و مردمشان به ارمغان آورند.
اما قیمت آزادی بسیار گرانبها و بدون قیمت است. مثل لطف بدون قیمت زندگی. بهای آن شوربختانه معادل خون آدمیست هنگامی که بر جان قاتلان لرزه بر میافکند.
ما هر چه را که باید از دست داده باشیم از دست دادهایم.
من فرزانه برزهکار، مادر عرفان رضایی، جانباخته راه آزادی، و دیگر مادران دادخواه در نابسامانی جامعه درهمشکستهشده با تیغ استبداد و نابلدی حکومتی ناتوان در برآوردن نیازهای اساسی ملت از نان و مسکن و رفاه تا آزادی گوهر گرانبهای روح آدمی، جملگی قربانیان و جانباختگان ستم و بیداد بیکفایتی هستیم.
جاده ناهموار با اتومبیلهایی که ارابه مرگ هستند به همراه مردمی که متجاوز به حقوق یکدیگر و قانونشکن و تباهکننده نظم و رعایت حقوق عمومی هستند و حکومتی که منشا قتل و اقتداری پوشالی با مشت آهنین است، جملگی قاتلین و کشندگان فرزندان ما هستند.
قربانیان تصادفات جادهای با جوانانی که در خیابانها مطالبه آزادی کردهاند. به همراه کارگران گرسنه و بدون تامین اجتماعی و آینده و جوانان بیکار و زنان که سالها در بیحقوقی کامل هستند به همراه قیود و پیشداوریها و قوانین ارتجاعی و سرکوبگر با دولتی که اقتدار در ذات او به همراه کلید زندان و قضاتی که عمله مرگ دیگران برای آن که اثبات نمایند در عدالتشان شائبهای نیست، گردن محکوم را میزنند، جملگی سیمای جامعهای مبتنی بر اقتدار و تبعیضات و ستم طبقاتی هستند که راه بر آزادی و تابش خورشید برابری و دادگری بستهاند.
این روزها به عرفان رضایی و کیان پیرفلک و نیکا شاکرمی و صدها جوان زیبا و برومند و رعنا فکر میکنیم که در لحطه ربایش مرگ با غوغای پریدهرنگ فریاد می زدند:
نمیخواهیم نمیخواهیم
که بمیریم
ایمان داریم روزی خورشید آزادی از چشمان عاشق آنان و از گور پاکیزه آنان طلوع خواهد کرد
تردید نداریم .. دیر است و دور نیست .. و سرزمین بلا دیده ما پر از عدل و داد خواهد شد.»
عرفان رضایی، معترض ۲۱ ساله، روز ۳۰ شهریور در آمل هدف گلوله سرکوبگران قرار گرفت و کشته شد. عرفان در صف اول مبارزان بود، همان جوانی که شجاعانه روی ماشین قوای سرکوبگر پرید، همان که رفت بالای بیلبورد و عکس خامنهای را پاره کرد، شهامت و دلاوری مثال زدنی عرفان را مگر میتوان فراموش کرد؟ عرفان سرمشق بسیاری از جوانان شده است.
#عرفان_رضایی #آمل #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
جمهوری اسلامی آنها را تهدید میکند عزیزانشان را به قتل رسانده و اکنون هم دست از آزار و اذیت خانوادههای دادخواه بر نمیدارد.
فرزانه برزهکار مادر عرفان رضایی در پیامی نوشته است:
«هنگامی که مرگ با غوغای پریدهرنگش "عرفان رضایی" و کیان پیر فلک و نیکا شاکرمی و آیدا رستمی و ستاره درخشان کردستان و به قول مادر ژینا، آن زیبای عالمتاب را ربود، پرسش اساسی آن است؟ آن فرزندان کوچک گرم خاک و آن فرزندان خورشید هنگامی که مرگ آنان را در ربود به چه فکر و اندیشه میکردند؟
این پرسش را مثل همه مادران و پدران جنبش زن زندگی آزادی و والدین فرزندانی که در دهه ۶۰ جگرگوشههایشان در زندانهای بینامونشان به کام مرگ رفتند تا همچنان قربانی بگیرند.
ژینا خورشید بیبدیل کوهستان این ماه عالمتاب با همه آن زیبارویان و زیباسیرتان جنبش زن زندگی آزادی میخواستند آزادی را که اکسیر روح انسان است با نثار جانشان و با افشاندن خون گرمشان برای خود و مردمشان به ارمغان آورند.
اما قیمت آزادی بسیار گرانبها و بدون قیمت است. مثل لطف بدون قیمت زندگی. بهای آن شوربختانه معادل خون آدمیست هنگامی که بر جان قاتلان لرزه بر میافکند.
ما هر چه را که باید از دست داده باشیم از دست دادهایم.
من فرزانه برزهکار، مادر عرفان رضایی، جانباخته راه آزادی، و دیگر مادران دادخواه در نابسامانی جامعه درهمشکستهشده با تیغ استبداد و نابلدی حکومتی ناتوان در برآوردن نیازهای اساسی ملت از نان و مسکن و رفاه تا آزادی گوهر گرانبهای روح آدمی، جملگی قربانیان و جانباختگان ستم و بیداد بیکفایتی هستیم.
جاده ناهموار با اتومبیلهایی که ارابه مرگ هستند به همراه مردمی که متجاوز به حقوق یکدیگر و قانونشکن و تباهکننده نظم و رعایت حقوق عمومی هستند و حکومتی که منشا قتل و اقتداری پوشالی با مشت آهنین است، جملگی قاتلین و کشندگان فرزندان ما هستند.
قربانیان تصادفات جادهای با جوانانی که در خیابانها مطالبه آزادی کردهاند. به همراه کارگران گرسنه و بدون تامین اجتماعی و آینده و جوانان بیکار و زنان که سالها در بیحقوقی کامل هستند به همراه قیود و پیشداوریها و قوانین ارتجاعی و سرکوبگر با دولتی که اقتدار در ذات او به همراه کلید زندان و قضاتی که عمله مرگ دیگران برای آن که اثبات نمایند در عدالتشان شائبهای نیست، گردن محکوم را میزنند، جملگی سیمای جامعهای مبتنی بر اقتدار و تبعیضات و ستم طبقاتی هستند که راه بر آزادی و تابش خورشید برابری و دادگری بستهاند.
این روزها به عرفان رضایی و کیان پیرفلک و نیکا شاکرمی و صدها جوان زیبا و برومند و رعنا فکر میکنیم که در لحطه ربایش مرگ با غوغای پریدهرنگ فریاد می زدند:
نمیخواهیم نمیخواهیم
که بمیریم
ایمان داریم روزی خورشید آزادی از چشمان عاشق آنان و از گور پاکیزه آنان طلوع خواهد کرد
تردید نداریم .. دیر است و دور نیست .. و سرزمین بلا دیده ما پر از عدل و داد خواهد شد.»
عرفان رضایی، معترض ۲۱ ساله، روز ۳۰ شهریور در آمل هدف گلوله سرکوبگران قرار گرفت و کشته شد. عرفان در صف اول مبارزان بود، همان جوانی که شجاعانه روی ماشین قوای سرکوبگر پرید، همان که رفت بالای بیلبورد و عکس خامنهای را پاره کرد، شهامت و دلاوری مثال زدنی عرفان را مگر میتوان فراموش کرد؟ عرفان سرمشق بسیاری از جوانان شده است.
#عرفان_رضایی #آمل #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سالگرد جانباختن جوان دلاور وطن، عرفان رضایی است. فرزانه برزهکار، مادر عرفان ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«امروز یاد آور آن شهریور خونین است
سی شهریور از خاطره ی کسی محو نمیشود
دلبندم، من مادرت مادر جفا کشیدهی وطن
با همهی دردهای بیشمارم هم پیمان با تو قویتر از همیشه از حصار بی عدالتیها میگذرم و بر زندگی پیروز میشوم
روزی خورشید عدالت از چشمان عاشقت و گور پاکیزه ات طلوع خواهد کرد
دومین سالگرد عروج آسمانی ات در کنار مزار پاکت عرفانیه »
erfan_rezaei_navaei
- عرفان رضایی، معترض ۲۱ ساله، روز ۳۰ شهریور در آمل هدف گلوله سرکوبگران قرار گرفت و کشته شد. عرفان در صف اول مبارزان بود، همان جوانی که شجاعانه روی ماشین قوای سرکوبگر پرید، همان که رفت بالای بیلبورد و عکس خامنهای را پاره کرد، شهامت و دلاوری مثال زدنی عرفان را مگر میتوان فراموش کرد؟ عرفان سرمشق بسیاری از جوانان شده است.
#عرفان_رضایی #آمل #یادمون_نمیره #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«امروز یاد آور آن شهریور خونین است
سی شهریور از خاطره ی کسی محو نمیشود
دلبندم، من مادرت مادر جفا کشیدهی وطن
با همهی دردهای بیشمارم هم پیمان با تو قویتر از همیشه از حصار بی عدالتیها میگذرم و بر زندگی پیروز میشوم
روزی خورشید عدالت از چشمان عاشقت و گور پاکیزه ات طلوع خواهد کرد
دومین سالگرد عروج آسمانی ات در کنار مزار پاکت عرفانیه »
erfan_rezaei_navaei
- عرفان رضایی، معترض ۲۱ ساله، روز ۳۰ شهریور در آمل هدف گلوله سرکوبگران قرار گرفت و کشته شد. عرفان در صف اول مبارزان بود، همان جوانی که شجاعانه روی ماشین قوای سرکوبگر پرید، همان که رفت بالای بیلبورد و عکس خامنهای را پاره کرد، شهامت و دلاوری مثال زدنی عرفان را مگر میتوان فراموش کرد؟ عرفان سرمشق بسیاری از جوانان شده است.
#عرفان_رضایی #آمل #یادمون_نمیره #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عرفان رضایی، معترض ۲۱ ساله، روز ۳۰ شهریور در آمل هدف گلوله سرکوبگران قرار گرفت و کشته شد. عرفان در صف اول مبارزان بود، همان جوانی که شجاعانه روی ماشین قوای سرکوبگر پرید، همان که رفت بالای بیلبورد و عکس خامنهای را پاره کرد، شهامت و دلاوری مثال زدنی عرفان را مگر میتوان فراموش کرد؟ عرفان سرمشق بسیاری از جوانان شده است.
این ویدئو، بخشی از دلاوریهای عرفان پیش از کشته شدنش را نشان میدهد، لحظهای که شجاعانه بر روی خودروی زرهی سرکوبگران میپرد، لحظهای که عکس خامنهای را پاره میکند.
جوان دلیری که به خیابان رفت تا آزاد شود، تا ایران را آزاد کند و تا پای جان بر هدفش ایستاد.
#عرفان_رضایی #آمل #یادمون_نمیره #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
این ویدئو، بخشی از دلاوریهای عرفان پیش از کشته شدنش را نشان میدهد، لحظهای که شجاعانه بر روی خودروی زرهی سرکوبگران میپرد، لحظهای که عکس خامنهای را پاره میکند.
جوان دلیری که به خیابان رفت تا آزاد شود، تا ایران را آزاد کند و تا پای جان بر هدفش ایستاد.
#عرفان_رضایی #آمل #یادمون_نمیره #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام عرفان رضایی، در این ویدیو میگوید:
«یادمه بارها که کلاهشو جا میزاشت پله ها رو میدوییدم تو پارکینگ میگفتم عرفان کلاهت وبزار خدای نکرده سرت آسیب نبینه
تو سردخونه شکاف سرش و دیدم که بخیه شده بود
نمیدونم برای چی
ولی حدس میزنم یکی با قنداق تفنگ زده تو سر عرفان
میخام بگم نامرد من پول این کلاه رو به زحمت تهیه کردم تا سرش حفظ شه
دیگه نگران هیچی نبودم
چون حتی قرار نبود عرفان و به خدمت سربازی بفرستم ما از صدام از دشمن زخم خورده بودیم به خاطر شرایط پدرش ما هم آسیب دیده بودیم
خیالم راحت بود تو خونه خودمون تو وطن خودمون در امانیم
اما وطن خودِ جنگ بود
وطن دشمن ما شد ما در خاک خودمون امنیت نداریم
امیدوارم رنگ ارامش رو در این خاک نبینید شمایی که به روح و روانمان زخم زدید.»
#عرفان_رضایی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«یادمه بارها که کلاهشو جا میزاشت پله ها رو میدوییدم تو پارکینگ میگفتم عرفان کلاهت وبزار خدای نکرده سرت آسیب نبینه
تو سردخونه شکاف سرش و دیدم که بخیه شده بود
نمیدونم برای چی
ولی حدس میزنم یکی با قنداق تفنگ زده تو سر عرفان
میخام بگم نامرد من پول این کلاه رو به زحمت تهیه کردم تا سرش حفظ شه
دیگه نگران هیچی نبودم
چون حتی قرار نبود عرفان و به خدمت سربازی بفرستم ما از صدام از دشمن زخم خورده بودیم به خاطر شرایط پدرش ما هم آسیب دیده بودیم
خیالم راحت بود تو خونه خودمون تو وطن خودمون در امانیم
اما وطن خودِ جنگ بود
وطن دشمن ما شد ما در خاک خودمون امنیت نداریم
امیدوارم رنگ ارامش رو در این خاک نبینید شمایی که به روح و روانمان زخم زدید.»
#عرفان_رضایی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech