آموزشکده توانا
57.8K subscribers
30.2K photos
36.3K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چهل و سومین روز تجمع و اعتصاب #کارگران نیشکر #هفت‌تپه در مقابل فرمانداری شوش و راهپیمایی در شهر شوش

با شعارهای
«کارگر می‌میرد، ذلت نمی‌پذیرد»
«یهاختلاس کم بشه، مشکل ما حل میشه»
«خوزستان بیجاره، مسئول خوب نداره»

@Tavaana_Tavaanatech
پرویز فتاح، رئیس بنیاد مستضعفان، امروز ششم مردادماه، در کنفرانس خبری گفت که درآمد نهاد مستضعفان به ۳۶ هزار میلیارد تومان رسیده است.
او خبر از توسعه دایره فعالیت‌های بنیاد در زمینه‌های نیروگاه، آزادراه، کارخانه‌ها، فولاد، دامداری و مسکن و حتی توسعه میدان‌های نفتی داد.

فتاح به صراحت گفت: «در سال ۱۳۹۸ سود عملیاتی ناخالص بنیاد مستضعفان ۷ هزار میلیارد تومان بوده است.»

او سپس ادعا کرد که «بنیاد مستضعفان زمین‌هایی دارد که به درد محرومان می‌خورد و ما می‌توانیم زمین رایگان بدهیم و فقط مجوز ساختمان ارائه شود.»

لازم به ذکر است فتاح پیش از این بارها به دنبال گرفتن مجوز تاسیس بانک بوده است.

نظر شما همراهان در خصوص رشد چشمگیر درآمد بنیاد مستضعفان چیست؟ با وجود این بنیاد و ادعای اهدای زمین به مستضعفان! مرگ آسیه پناهی و بی‌خانمانی پشت‌بام‌خوابی و چادرنشینی و کانکس‌نشینی را چگونه باید توجیه کنیم؟

#فقر
#جمهوری_اسلامی
#بنیاد_مستضعفان

@Tavaana_Tavaanatech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«عضو هیئت علمی گروه مطالعات آمریکا» دانشگاه تهران:
«پرچم بسوزونید، بیش‌تر هم بسوزونید، تا حالا کم پرچم آمریکا آتش زدیم. ما باید اولویت و ''جامعه هدف'' داشته باشیم؛ جامعه هدف ما باید معترضان آمریکایی باشد، این پرچم‌سوزاندن یک ارتباط و همبستگی ایجاد می‌کنه!»

توصیه استاد دانشگاه! «سوزاندن پرچم آمریکا» ست. بودجه ایران صرف تربیت و پرورش چنین استادانی شده!

نظر شما همراهان دلیل سوزاندن پرچم یک کشور دیگر چه می‌تواند باشد؟

#آمریکا
#ایران
#سوزاندن_پرچم

@Tavaana_Tavaanatech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعر جدید محمدرضا عالی‌پیام ملقب به «هالو» با نام «اعدام کنید»

«مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
شیخ رفته به فنا یکسره اعدام کنید »

#اعدام_نکنید
#نه_به_اعدام
#لغو_فوری_اعدام

@Tavaana_Tavaanatech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فیلم کوتاهی از دیدارم با شهبانو ⁧ #فرح_پهلوی ⁩ این دیدار مرا سرشار از احترام کرد نسبت به زنی که یک عمر در کتابهای تاریخ جمهوری اسلامی از او برای نسل ما بد گفتند بی آنکه بدانند نسل من با مطالعه و بدون سانسور خودش انتخاب میکند که به تاریخ چگونه نگاه کند.
زنی که برای #فرهنگ و #هنر #ایران زحمت کشیده و حالا از بازگشتن به ایران محروم است اما برای بسیاری از ایرانیان عزیز و محترم. مادری مهربان و آرام که وقتی به او از مادرم گفتم چشم هایش پر از #عشق شد و قوت قلب…با او از #زنان ایرانی و کمپینی که علیه #حجاب_اجباری راه اندازی کردم نیز حرف زدم و فیلم هایی از شجاعت بخشی از زنان کمپین را برایش پخش کردم. حتما ببنید که چه حسی دارد با دیدن این زنان شجاع

🌐 @masih_alinejad

اگر شما در چنین موقعیتی قرار بگیرید و شهروندی نامحترم شما را چنین مورد اذیت و تعرض کلامی قرار دهد، چه برخوردی می‌کنید؟‌

#حجاب_اجباری #اسنپ #چادر #راننده_اسنپ

@Tavaana_Tavaanatech
‏‌
«بین ⁧ #اعدام_نکنید ⁩ و ⁧ #ایران_فروشی_نیست ⁩ و ⁧ #دماوند_وقفی_نیست ⁩ و ... وامانده‌ایم. آخر فروش دماوند؟ "خاک وطن که رفت چه خاکی به سر کنم؟"»

‏- متن و تصویر ارسالی از همراهان‌

ضمن اینکه نباید اختصاص ۵۶۰۰ هکتار جنگل در مازندران به یک آخوند به نام «حسینعلی خادمی» را از یاد برد. ایران برای حکومت اسلامی نیست. ایران از آنِ ملت ایران است.‌

#دماوند #حسینعلی_خادمی #مازندران

@Tavaana_Tavaanatech

محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام: «جمهوری اسلامی در مشکلات اقتصادی موجود در کشور تقصیری ندارد»

بدون شرح!

#محسن_رضایی #فساد اقتصادی #خامنه_ای #تحریم #ایالات_متحده_آمریکا

@Tavaana_Tavaanatech
«دیشب که نبودی، یک بچه ۱۲ ساله در نیشابور از روی تسمه تقاله افتاد در دستگاه گل سازی و به طرز جانسوزی از دنیای ما بار سفر بست. خوشحالم این خبر را نشنیدی، می‌تونم تجسم کنم چقدر برآشفته می، شدی و می‌خواستی یه روز تو اتاق‌ها قدم بزنی و حرص بخوری. خدا رو شکر نشنیدی.»
‌#شارمین_میمندی_نژاد

خبری تلخ و دردناک، باز یک کودک که باید به جای کارگری، شادی می‌کرد و رویاپردازی، بازی می‌کرد و خلاقیت خود را پرورش می‌داد، حین کار در یک کوره‌پزخانه، به شکل دردناکی جان سپرد.

تصویر توییت مدیرعامل جمعیت امام‌علی و همسر شارمین میمندی‌نژاد است که از روحیات همسر زندانی‌اش در پی شنیدن چنین خبرهایی می‌گوید. او اکنون به ناحق زندانی است و خبرگزاری‌های وابسته به سپاه مشغول پرونده‌سازی‌های جعلی علیه او هستند.

#کودک_کار

@Tavaana_Tavaanatech
صبح امروز، هفتم مردادماه ۱۳۹۹، بدرالزمان قریب، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و زبان‌شناس و استاد دانشگاه، در سن ۹۱ سالگی درگذشت.
ایشان تنها زن عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود.

دکتر بدرالزمان قریب، مدرک دکتری زبان‌های باستانی خود را از دانشگاه پنسیلوانیای آمریکا دریافت کرده بود.

او در سال ۱۳۷۷ به‌ عنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و در سال ۱۳۷۸ سرپرست گروه گویش‎شناسی انتخاب شد و در سال ۱۳۸۳ نیز مدیریت گروه زبان‎های ایرانی را به‌عهده گرفت.

#بدرالزمان_قریب

@Tavaana_Tavaanatech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«‏این ویولون نوازی‌ دکتر مسعود ارشادی متخصص قلب است که غریبانه فوت کرد.
در شیراز کار می کرد و در پیامی صوتی به همکارانش گفته بود از شدت ضعف نمی‌توانم بروم تست بدهم و در این شهر کسی را ندارم من را ببرد.چند روز بعد خانواده‌اش از سیرجان به شیراز رفتند و جنازه‌اش را در خانه پیدا کردند.»

متن از توییتر یاسین نمکچیان

@Tavaana_Tavaanatech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پروانه‌ای در پیله‌ام؛ زندانی بی حیله‌ام؛ آی مردم! آی مردم!

🔹ترانه «وطن» از حمید هیراد

با ما نمی‌سازد دگر این روزگار لعنتی
آی مردم؛ آی مردم!
پروانه‌ای در پیله‌ام؛ زندانی بی حیله‌ام
آی مردم؛ آی مردم!

ای آن که مرا با ضرب تبر از ریشه جدا کردی
شادی که زدی تیری به دلم اما تو خطا کردی

وطن! ای مادر غم دیده‌ام؛ وطن!
جان به لب رسیده‌ام؛ وطن!
دردت به جانم ؛ دردت به جانم

وطن! ای مادر غم دیده‌ام؛ وطن!
جان به لب رسیده‌ام؛ وطن!
دردت به جانم؛ دردت به جانم

بار امانت برده شد، حقی به ناحق خورده شد
کی خاطری آزرده شد؟
آی مردم؛ آی مردم!

یار دبستانی من؛ با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما؛ بغض منو آه منی
آی مردم؛ آی مردم!

وطن! ای مادر غم دیده‌ام؛ وطن!
جان به لب رسیده‌ام؛ وطن!
دردت به جانم؛ دردت به جانم

وطن! ای مادر غم دیده‌ام؛ وطن!
جان به لب رسیده‌ام؛ وطن!
دردت به جانم؛ دردت به جانم

@Tavaana_Tavaanatech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
موزیک-ویدیوی "چهل سال"
با صدای گوگوش و سیاوش قمیشی

این ویدیو را یکی از همراهان توانا ارسال کرده و گفته است که آن را «به مناسبت چهلمین سال درگذشت پادشاه فقید ایران» تنظیم کرده است.

@Tavaana_Tavaanatech
جرات اندیشیدن داشته باش!

«هر گونه ایمان جزمی، هر گونه اعتقاد موروثی و تمامی باورهای از پیش داده و مفت به چنگ آمده‌ای، که محمل سوارشدن قیم‌ها بر توده‌ی صغیر به حساب آمده‌اند، باید از نو، آزادانه و نقادانه، اندیشه شوند.
جرات اندیشیدن در عین حال اعتماد به همان عقل مشترکی است، که به باور دکارت به تساوی به هر انسانی داده شده است، حتی اگر قرار بنابر آن باشد که با این عقل حدود وسعه همین عقل را مبرهن کنند. جرات اندیشیدن یعنی همان به کار انداختن عقل روش‌مندانه‌ی عقل یا فعلیت بخشیدن به امکانی که هر کس از عهده‌ی آن برمی‌آید.»

بیش‌تر بخوانید:
https://bit.ly/2X54hXo

#توانا
#فلسفه #عقلانیت #شک #نواندیشی

@Tavaana_Tavaanatech

اکانت معمار در توییتر در یک رشته توییت درباره یکی از جانباختگان آبان ۹۸ مطلبی را به شرح زیر منتشر کرد:
«‏این نوشته رو یه خانم خرمشهری برام فرستاد که خودش هم‌محله‌ای ‎#محسن_محمدپور بود و با دوست و آشنای نزدیکش صحبت کرده. تنها خواهشم ازتون اینه که با دقت بخونیدش و نذارید محسن فراموش بشه. این‌قدر که دیگه ازمون برمیاد. تنها تغییرش این بوده که کتابیش کردم برای خبرگزاریا.

‏سلام معمار جان.
امروز تصمیم گرفتم همۀ چیزهایی را که دربارۀ محسن می‌دانم به تو بگویم. هر طور دوست داری منتشرش کن. اما حتماً منتشرش کن.
من به‌صورت اتفاقی با رضا (اسم مستعار) آشنا شدم. رضا از بستگان محسنِ مظلوم است و از بچگی با هم بزرگ شده‌اند.

‏پُستی [در اینستاگرام] برای محسن گذاشته بود و روز بعدش آن را پاک کرد. من از آن پُست اسکرین‌شات گرفته بودم.
برایش پیام گذاشتم و جوابم را داد؛
اما طول کشید تا به من اعتماد کند.گفت چند بار به‌خاطر کارهایی که برای محسن کرده‌ام از «ستاد» زنگ زده‌اند و دو بار هم به پدرم تذکر داده‌اند.

‏من هم البته قول دادم اسمی از او نبرم. عکس‌های محسن را برایم فرستاد و همۀ ماجرا را تعریف کرد؛ و البته جاهایی هم از شدتِ غصه و تألّم نتوانست تایپ کند و با گریه برایم وُیس گذاشت.

‏محسن بعد از مدرسه برای خانوادۀ رضا در ساختمانی بنایی می‌کرد.روز قبل از کشته شدنش هم به رضا گفته بود که می‌خواهد فردا برای اعتراض برود بیرون.

‏رضا گفت: «خانوادۀ محسن فقیر بودند و محسن بسیار به فکر خانواده‌اش بود. کار می‌کرد تا کمک‌خرجی برای پدرش باشد و مواقعی که برای مدرسه پول لازم داشت، می‌رفت زباله‌های بازیافتی را جمع می‌کرد و می‌فروخت و می‌گفت نمی‌خوام دستم در جیب بابا باشد.»

‏«روز فاجعه، او فقط در خیابانِ نزدیکِ خانه‌شان ایستاده بود که ناگهان شلوغ شد و مأموران با باطوم حمله کردند و محسن را هم به‌شدت زدند و محسن روی زمین افتاد و باز هم به جانش افتادند و رهایش نکردند و تا می‌توانستند کتکش زدند و خون سراپایش را گرفت.

‏مردم ترسیده بودند و کسی برای کمک جلو نیامد؛ تا این‌که یک خانمِ سیّده و دخترش آمدند و از مردم کمک خواستند، اما احدی برای کمک پا پیش نگذاشت.
آن خانم محسن را بلند کرد و روی دوشش گذاشت و بردش کنار خیابان تا برسانندش به بیمارستان؛

‏اما چون سراپای پیکر محسن غرق خون بود ماشین‌ها نمی‌ایستادند. دخترِ آن خانم طلاهایش را درآورده بود و به ماشین‌ها نشان می‌داد تا طلاها را بگیرند و محسنِ نیمه‌جان را سوار کنند.

‏آخر راننده‌ای پیدا شده بود و طلاها را گرفته بود و صدهزار تومان هم کرایه ازشان گرفته بود و محسن را به بیمارستان رسانده بود.»

‏«محسن به کما رفت. مادرش هر روز در خانه مراسم می‌گرفت و نذری می‌داد تا بچه‌اش دوباره چشم باز کند و به هوش بیاید و همان محسنِ شاد و غیور، باز به خانه برگردد. یازده روز در آی‌سی‌یو بستری مانده بود و ظاهراً در کما بود.»

‏حرفمان به اینجا که رسید، رضا گفت خواهر، من به چیزی شک دارم اما بین خودمان بمانَد. دوباره قول دادم که اسمی از او نبرم.
گفت: «عصر روز دهمی که محسن در کما بود، چند خانم پرستار با پدر محسن صحبت کرده بودند که اعضای بدنش را به نیازمندان اهدا کنند.

‏پدرش اجازه نداده و گفته بود: مادرش هر روز مشغول نذز و دعاست که زودتر پسرِ نوجوانِ رعنایش از بیمارستان سالم دربیاید؛ من چطور به آن زن بگویم رضایت بدهد که اعضای بدن پسرش را اهدا کنیم؟ آن هم وقتی هنوز زنده است!چند ساعت بعد از آن که پدرش به خانه آمد، زنگ زدند و گفتند پسرتان رفت... .»

‏رضا ادامه داد: «ما تا چهار روز جنازه را ندیدیم و بعد که جنازه را دادند، همه گفتند فاتحه را عقب بیندازیم و جنازه را ببریم اهواز برای کالبدشکافی. بعد از کالبدشکافی جنازه را آوردیم به سردخانۀ خرمشهر.

‏بعد جنازه را بردیم خانه، دور حیاط گرداندیم و رفتیم مسجد برایش نماز خواندیم و رفتیم قبرستان که پیکر هفده ساله‌اش را به خاک بسپاریم.»
اینجا رضا ویس می‌گذاشت و گریه می‌کرد. من هم آرزو می‌کردم کاش می‌مردم و این چیزها را نمی‌شنیدم.

‏حال رضا آن‌قدر بد بود که دلم نیامد بپرسم نتیجۀ کالبدشکافی چه بود. چه به سر پیکر نازنینِ نوجوانش آورده بودند...
گفت: «سر خاک تقریباً هیچ‌کس نبود. غریب بودیم و تنها. اجازه نداشتیم به کسی بگوییم بیاید. همان چند نفری هم که آمده بودند، خودشان به طریقی خبردار شده بودند و آمده بودند.

محسن مظلوم رفت و مظلوم به خاک سپرده شد.او مظلوم بود.»
رضا می‌گفت من مثل برادری دوستش داشتم. پسرِ بی‌نهایت زحمت‌کشی بود. هم درس می‌خواند و هم کار می‌کرد و هم با بچه‌ها توی کوچه فوتبال بازی می‌کرد. می‌گفت بچه‌های محله هم انگار برادری از دست داده بودند، به عزایش نشستند.

‏ادامه در پست بعدی

@Tavaana_Tavaanatech
ادامه‌ی پست قبلی

بعد عکس‌ها را فرستاد و گفت همۀ عکس‌ها را خودم گرفته‌ام و گوشی محسن از این گوشی‌های قدیمیِ بدون دوربین بود. حتی پول خریدن گوشی هم نداشت! گفت طاقت دیدن مادر محسن را ندارم. دائم مشت بر سینه می‌کوبد و مادرانه و با داغ دل و اشک سوزان گریه می‌کند و می‌نالد که خدا بزند آن‌که پسرم را زد.
.
‏چند روز بعد دوباره به رضا پیام دادم و پرسیدم همه جا نوشته‌اند که حکومت از خانوادۀ محسن برای تحویل جنازه پول گرفته. این حقیقت دارد؟ گفت که هیچ پولی نگرفته‌اند. پرسیدم راست است که اعضای بدنش را درآورده بودند؟ گفت حقیقت ندارد.

‏اما من تردید دارم و فکر می‌کنم رضا هم یا تردید داشت یا ترسید به من چیزی بگوید.
شاید هم این منم که دارم اشتباه می‌کنم. اما رضا می‌گفت درست چند ساعت بعد از این‌که از بابای محسن اجازۀ اهدای عضو خواستند و پدرش جواب منفی داد، محسن فوت کرد، یا درست‌تر بگویم، کشته شد.

‏فکرش آتش به سرتاپایم می‌زند و بغضش گلویم را له می‌کند: آدم در کما زنده است. اجازه ندارند اعضا را بردارند. شکم محسن کار می‌کرد. نمی‌دانم؛ حسی به من می‌گوید محسن زنده بوده و در بیمارستان، دوباره کشتندش. نمی‌خواستند زنده بماند و پرستارها تحت فشار، جانش راگرفتند.

‏حسم می‌گوید طفلکم محسن را دو بار کشتند!
کاش می‌مردم برایت محسن، که این‌قدر بی‌کس و تنها بودی و غریب رفتی. کاش می‌مردم برای مظلومیتت محسنم. قصۀ محسن تلخ‌ترین اتفاق زندگی‌ام بود. عکس پروفایلم را تا عمر دارم عوض نمی‌کنم و تا زنده‌ام از محسن می‌نویسم.

‏این هم لبخند قشنگش زیر آفتاب خرمشهر. می‌بینید طفلکم چه ژستی با بیل گرفته؟ ای کاش من مرده بودم و تو مانده بودی مادر...
۲۷ مرداد تولدش است. فراموشش نکنید. قسمتان می‌دهم فراموشش نکنید. محسن مظلوم و غریب رفت. شما نگذارید بعد از رفتنش هم غریب بمانَد.

‏محسنم دستش خالی، ولی طبعش تا دلتان بخواهد بلند بود.
اسمش ‎#محسن_محمدپور_منیعات بود. این اسم را تا عمر دارید بگویید. تا عمر دارید به یادش باشید.»

@Tavaana_Tavaanatech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چگونه: پین‌کردن نظرها در اینستاگرام

در اینستاگرام می‌توانیم یک نظر از نظرهای زیر یک پست را در بالای بخش نظرات پین کنیم. در این ویدیو با انجام این کار در اندروید و آی‌او‌اس آشنا می‌شویم.

https://bit.ly/2EtGXMz

#چگونه #اینستاگرام

@tavaanatech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فیشینگ (Phishing)

فیشینگ این روزها یکی از رایج‌ترین راه‌های هک است. اما فیشینگ دقیقا به چه معنی است و چگونه صورت می‌گیرد؟
این انیمیشن از مجموعه «فرهنگ اصطلاحات تک» است.
https://bit.ly/2P6ipeq

#فرهنگ_اصطلاحات_تک #فیشینگ #Phishing #هک

@tavaanatech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

خانم بهاره رهنما بر این باور است: «تا زنی خودش نخواهد کمتر کسی می‌تواند به او بی‌ادبی کند در هر شکلی»!

به گفته او «تربیت خانوادگی» دختران و «اصول» آن‌ها تعیین‌کننده است که آزار ببینند یا نبینند!

برای خانم بهاره رهنما متاسف هستیم که به زبان غیرمستقیم می‌گوید آزاری که زنان ایرانی می‌بینند و یا بازیگران زن در سینما با آن روبرو هستند، تقصیر خودشان است!‌

#بهاره_رهنما ٓزار_جنسی #زنان #سینما

@Tavaana_Tavaanatech
«سلام. من یک زن هستم. با ظاهری ساده و بدون آرایش و با ماسک امروز صبح داشتم پیاده می رفتم سر کار که یک آقایی پنجاه شصت ساله با ماشین برلیانس سفید به شماره...آمد کنار من و شروع کرد به متلک گفتن.

با صدای بلند دشنامی نثارش کردم و شماره ماشینش را هم با صدای بلند خواندم. رسیدم دفتر و تلفن زدم به شماره ۱۱۰ پلیس تا گزارش کنم. پلیس حتی شماره ماشینش را از من نگرفت. گفت باید نگهش میداشتی تا ما مامور بفرستیم. من پیاده، چطوری نگهش میداشتم؟

گفت باید بری شورای حل اختلاف شکایت کنی. من که دادگاه نمیرم برای شکایت چون میدونم به جایی نمیرسه وگرنه برای تنبیه این آلت سرگردان این کار را میکردم. خواهش میکنم این را انتشار بدید چون درد خیلی‌هاست. من الان چهل و شش سالمه و از این موارد زیاد دیدم. نگران دختر چهارده سالم هستم که داره تو این جامعه بزرگ میشه».

متن ارسالی از همراهان

تجربه شخصی شما در این موارد چه می‌گوید؟ برخورد پلیس ۱۱۰ در این موارد چگونه بوده است؟

#پلیس_۱۱۰ #آزار_زنان #تجاوز_جنسی #نیروی_انتظامی #حقوق_زنان

@Tavaana_Tavaanatech