زادروز ِ آمانوئل لویناس، فیلسوف «دیگری»
آمانوئل لویناس فیلسوف یهودی ِ فرانسوی در تاریخ ۱۲ ژانویهی سال ۱۹۰۶ در لیتوانی به دنیا آمد. در آن زمان لیتوانی بخشی از امپراتوری روسیه به حساب میآمد. آمانوئل در کودکی به آثار نویسندگان روسی مانند گوگول، تولستوی و داستایفسکی علاقهی ویژه داشت. لویناس در سال ۱۹۲۳ به فرانسه رفت و در دانشگاه استراسبورگ به تحصیل فلسفه پرداخت. استراسبورگ نزدیک ترین شهر فرانسه به لیتوانی بود. تحصیل در این دانشگاه دو پیامد برای لویناس داشت که تاثیرات فراوانی در زندگی فکری او داشت؛ یکی آشنایی با «موریس بلانشو» نویسنده، منتقد ادبی، و رماننویس فرانسوی بود که این آشنایی موجب آشنایی لویناس با آثار نویسندگان فرانسوی خصوصا #پروست و والری شد.
این آشنایی موجب شد که لیوناس #کتاب «دربارهی موریس بلانشو»را نوشت. لویناس در مورد دوستیاش با بلانشو چنین میگوید: «چیزی درونی و عمیق ما را به سوی هم میکشاند و مطمئنا این تنها به دلیل یهودیت هر دو ما نبود هر چند که مضامین یهودیت در شکلگیری افکار هر دوی ما بسیار نقش داشته است. بلانشو به طرز عجیب و غریبی زندگی را بیواسطه میدید و این مسئله مرا جذب او کرد.» اتفاق دیگری که برای لویناس افتاد آشنایی با فلسفهی برگسون بود که او را بسیار تحت تاثیر قرار داد. هانری برگسون #فیلسوف مشهور فرانسوی بود که در سال ۱۹۴۱ درگذشت. لویناس همهی آنچه در جستجویش بود در فلسفهی برگسون نیافت و از اینرو برای شناخت جهان #فلسفه آلمان در سال ۱۹۲۹ به آلمان سفر کرد و در کلاسهای پدیدارشناسی ادموند هوسرل شرکت کرد و موفق شد دکترای خود را زیر نظر هوسرل با رسالهای با عنوان «نظریه ادراک در پدیدارشناسی هوسرل» بگذراند. در همین دوران با «هستی و زمان» هایدگر آشنا شد و از این کتاب تاثیر فراوان گرفت هر چند که بعدها نظرات انتقادیای نسبت به این کتاب پیدا کرد و از منتقدان هایدگر شد اما در زمان آشنایی با این کتاب گفته بود که این کتاب مسیر حیات #فلسفی من را تغییر داد.
در جنگ جهانی دوم، لویناس به عضویت ارتش فرانسه درآمد و اسیر نازیها شد و خانوادهاش در طی جنگ کشته شدند. یکی از آثار #لویناس با عنوان «از هستی تا هستنده» - از وجود تا موجود - در دوران اسارت لویناس نوشته شده است.
دکتر سروش دباغ، در مورد اخلاق در نگاه لویناس چنین میگوید:
«لویناس معتقد است که اخلاق با #دیگری آغاز می شود. به تعبیری که آوردم، به نزد لویناس، «دیگری» جز شروط امکانیِ پیدایی اخلاق است. به تعبیر دیگر لویناس معتقد است «دگرآیینی» در اینجا محوریت دارد و خودآیینیِ کانتی در دل این دگر آیینی فرا چنگ می آید؛ نه اینکه ما بحث از اخلاق را با خود آیینی آغاز کنیم. بلکه باید با دگر آیینی آغاز کنیم، چون «دیگری» شرط تحقق اخلاق است. به تعبیر دیگر اگر «دیگری» وجود نداشت، آنچه به #اخلاق و مناسبات اخلاقی موسوم است، که صبغۀ بینااشخاصی پر رنگی دارد، محقق نمی شد و شکل نمی گرفت. اشکال او به نظام کانتی و #هایدگر مشخصا این است که آنها بحث را با دازاین در هایدگر و سوژۀ استعلایی در کانت آغاز کرده اند. اما از منظر لویناس ، باید بحثِ بنیادین را با «دیگری» آغاز کرد و #فاعل #اخلاقی، خود را در «دیگری» و لحاظ کردنِ او ببیند.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/u1Pqc2
@Tavaana_TavaanaTech
آمانوئل لویناس فیلسوف یهودی ِ فرانسوی در تاریخ ۱۲ ژانویهی سال ۱۹۰۶ در لیتوانی به دنیا آمد. در آن زمان لیتوانی بخشی از امپراتوری روسیه به حساب میآمد. آمانوئل در کودکی به آثار نویسندگان روسی مانند گوگول، تولستوی و داستایفسکی علاقهی ویژه داشت. لویناس در سال ۱۹۲۳ به فرانسه رفت و در دانشگاه استراسبورگ به تحصیل فلسفه پرداخت. استراسبورگ نزدیک ترین شهر فرانسه به لیتوانی بود. تحصیل در این دانشگاه دو پیامد برای لویناس داشت که تاثیرات فراوانی در زندگی فکری او داشت؛ یکی آشنایی با «موریس بلانشو» نویسنده، منتقد ادبی، و رماننویس فرانسوی بود که این آشنایی موجب آشنایی لویناس با آثار نویسندگان فرانسوی خصوصا #پروست و والری شد.
این آشنایی موجب شد که لیوناس #کتاب «دربارهی موریس بلانشو»را نوشت. لویناس در مورد دوستیاش با بلانشو چنین میگوید: «چیزی درونی و عمیق ما را به سوی هم میکشاند و مطمئنا این تنها به دلیل یهودیت هر دو ما نبود هر چند که مضامین یهودیت در شکلگیری افکار هر دوی ما بسیار نقش داشته است. بلانشو به طرز عجیب و غریبی زندگی را بیواسطه میدید و این مسئله مرا جذب او کرد.» اتفاق دیگری که برای لویناس افتاد آشنایی با فلسفهی برگسون بود که او را بسیار تحت تاثیر قرار داد. هانری برگسون #فیلسوف مشهور فرانسوی بود که در سال ۱۹۴۱ درگذشت. لویناس همهی آنچه در جستجویش بود در فلسفهی برگسون نیافت و از اینرو برای شناخت جهان #فلسفه آلمان در سال ۱۹۲۹ به آلمان سفر کرد و در کلاسهای پدیدارشناسی ادموند هوسرل شرکت کرد و موفق شد دکترای خود را زیر نظر هوسرل با رسالهای با عنوان «نظریه ادراک در پدیدارشناسی هوسرل» بگذراند. در همین دوران با «هستی و زمان» هایدگر آشنا شد و از این کتاب تاثیر فراوان گرفت هر چند که بعدها نظرات انتقادیای نسبت به این کتاب پیدا کرد و از منتقدان هایدگر شد اما در زمان آشنایی با این کتاب گفته بود که این کتاب مسیر حیات #فلسفی من را تغییر داد.
در جنگ جهانی دوم، لویناس به عضویت ارتش فرانسه درآمد و اسیر نازیها شد و خانوادهاش در طی جنگ کشته شدند. یکی از آثار #لویناس با عنوان «از هستی تا هستنده» - از وجود تا موجود - در دوران اسارت لویناس نوشته شده است.
دکتر سروش دباغ، در مورد اخلاق در نگاه لویناس چنین میگوید:
«لویناس معتقد است که اخلاق با #دیگری آغاز می شود. به تعبیری که آوردم، به نزد لویناس، «دیگری» جز شروط امکانیِ پیدایی اخلاق است. به تعبیر دیگر لویناس معتقد است «دگرآیینی» در اینجا محوریت دارد و خودآیینیِ کانتی در دل این دگر آیینی فرا چنگ می آید؛ نه اینکه ما بحث از اخلاق را با خود آیینی آغاز کنیم. بلکه باید با دگر آیینی آغاز کنیم، چون «دیگری» شرط تحقق اخلاق است. به تعبیر دیگر اگر «دیگری» وجود نداشت، آنچه به #اخلاق و مناسبات اخلاقی موسوم است، که صبغۀ بینااشخاصی پر رنگی دارد، محقق نمی شد و شکل نمی گرفت. اشکال او به نظام کانتی و #هایدگر مشخصا این است که آنها بحث را با دازاین در هایدگر و سوژۀ استعلایی در کانت آغاز کرده اند. اما از منظر لویناس ، باید بحثِ بنیادین را با «دیگری» آغاز کرد و #فاعل #اخلاقی، خود را در «دیگری» و لحاظ کردنِ او ببیند.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/u1Pqc2
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
امانوئل لویناس (۱۹۰۶-۱۹۹۵)، یک فیلسوف فرانسوی با ریشههای لیتوانیایی یهودی بود که بیشتر به خاطر کارهایش در زمینهی اخلاق و فلسفه وجودی شناخته شده است. او یکی از مهمترین متفکران پس از جنگ جهانی دوم در فلسفه غرب بود و تأثیرات عمیقی از فیلسوفانی مانند ادموند هوسرل و مارتین هایدگر دریافت کرد.
لویناس در آثار خود به شدت بر اهمیت دیگری (the Other) و رابطه اخلاقی که ما با دیگران داریم تمرکز کرد. او معتقد بود که رویارویی با دیگری، به ویژه چهره دیگری، اصلیترین وظیفه اخلاقی ما است. لویناس بر این باور بود که چهره دیگری، ما را به یک پاسخگویی بیپایان وادار میکند، و این پاسخگویی است که اساس اخلاقیات را شکل میدهد.
در فلسفه لویناس، خداوند به عنوان یک حضور غایب مطرح میشود، یعنی حضوری که به صورت مستقیم قابل درک نیست، اما از طریق روابط اخلاقی ما با دیگران احساس میشود. لویناس معتقد است که وقتی ما با دیگران روبرو میشویم، به نوعی با خداوند نیز روبرو میشویم. به این معنا، خداوند در رویکرد اخلاقی ما به دیگران نقش دارد.
#خدا #خداوند #لویناس #امانوئل_لویناس #دیگری #اخلاق #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
لویناس در آثار خود به شدت بر اهمیت دیگری (the Other) و رابطه اخلاقی که ما با دیگران داریم تمرکز کرد. او معتقد بود که رویارویی با دیگری، به ویژه چهره دیگری، اصلیترین وظیفه اخلاقی ما است. لویناس بر این باور بود که چهره دیگری، ما را به یک پاسخگویی بیپایان وادار میکند، و این پاسخگویی است که اساس اخلاقیات را شکل میدهد.
در فلسفه لویناس، خداوند به عنوان یک حضور غایب مطرح میشود، یعنی حضوری که به صورت مستقیم قابل درک نیست، اما از طریق روابط اخلاقی ما با دیگران احساس میشود. لویناس معتقد است که وقتی ما با دیگران روبرو میشویم، به نوعی با خداوند نیز روبرو میشویم. به این معنا، خداوند در رویکرد اخلاقی ما به دیگران نقش دارد.
#خدا #خداوند #لویناس #امانوئل_لویناس #دیگری #اخلاق #گفتگو_توانا
@Dialogue1402